پاورپوینت کامل رابطه جامعه و معرفت از دیدگاه نهج البلاغه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رابطه جامعه و معرفت از دیدگاه نهج البلاغه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رابطه جامعه و معرفت از دیدگاه نهج البلاغه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رابطه جامعه و معرفت از دیدگاه نهج البلاغه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :
>
حسن غفاری فر[۱]
چکیده:
از موضوعات مهم حوزه معرفتی، مسأله «رابطه ذهن و واقعیتهای خارج از ذهن می باشد» زیرا دامنه تأثیرگذاری و حوزه های نفوذ آن فراوان است. به عنوان نمونه؛ وقتی کانت مدعی می شود که همیشه ذهن مؤثر و فعّال است و در نتیجه می گوید عالم شناخت؛ همان مشاهده خارج با عینک مختصّ به ذهن است، به تبع این نظریه، دیدگاههایی در دیگر حوزه های معرفتی نظیر؛ «تفسیر»، «تأویل» و…شکل می گیرد. و در مقابل او مارکس، چنان ذهن را عاجز می داند که تمام روابط اجتماعی را متأثّر از واقعیتهای اقتصادی و ذهن را تابلوی آن می داند.
امّا نظر صحیح کدام است؟ برای رسیدن به یک نظر جامع و همه جانبه نگر، خود را تسلیم امیر بیان و کتاب او که پس از قرآن، امام کتابها است، یعنی نهج البلاغه نمودیم.
لکن برای درک هر چه بیشتر بحث ابتدا به مباحث و مفاهیم کلیدی و تاریخچه جامعه شناسی معرفت پرداختیم، زیرا یکی از متولیان این نوع موضوعات می باشد، سپس رابطه عین و ذهن از منظر نهج البلاغه را پی گرفته و در نهایت نتیجه بحث را آورده ایم.
مقدمه
آثار قلمی و بیانی نخبه گان و فرهیخته گان همیشه مورد توجه پژوهشگران و محققان بوده است؛ از این رو تلاشگران عرصه تحقیق در پی کنکاش و جستجو در آثار شفاهی، کتبی و حتی رفتاری آنان بوده و هستند. از جمله این آثار، سخنان گوهربار بجای مانده از امام بیان و اندیشه، یعنی أمیر مؤمنان علی بن أبی طالب علیه السلام می باشد. به دلیل همین اهتمام عالمان، تاکنون با نگاه های متفاوت ادبی، فقهی، کلامی، عرفانی، تربیتی، فلسفی، سیاسی و…مورد تحلیل و بهره وری علمی قرار گرفته است.
و در این جستار کوتاه تلاش شده است تا یکی از آثار برجسته آن حضرت از نگاه اجتماعی مورد مطالعه قرار گیرد، بنابراین، از بین آثار به جای مانده از آن امام همام، کتاب شریف نهج البلاغه را برگزیده ایم و از میان حوزه های علوم اجتماعی، حوزه جامعه شناسی معرفت را انتخاب نموده و در پی درک و فهم رابطه عین و ذهن، و رابطه واقعیات خارجی اجتماعی و غیراجتماعی با ذهن، اندیشه و معرفت، می باشیم؛ این که آیا خارج بر معرفت تأثیر دارد؟
آیا ذهن و معرفت بر خارج تأثیر دارد؟ آیا تأثیر دو سویه است؟ آیا تأثیر از نوع علّی است یا از نوع اعدادی و اقتضایی می باشد؟ سطح تأثیر کدام است، آیا فرد است یا کل افراد جامعه متأثر می شوند؟ و پرسشهایی از این دست.
۱) توضیحی کوتاه پیرامون جامعه شناسی معرفت
قبل از ورود به نگاه نهج البلاغه در مورد رابطه معرفت و جامعه، ضروری است پیرامون مفاهیم کلیدی و مؤثر جامعه شناسی معرفت، مطالبی هر چند کوتاه داشته باشیم.
۱-۱) پیشینه تاریخی جامعه شناسی معرفت
جامعه شناسی معرفت، تقریبا از اواخر دهه ۱۹۲۰ به عنوان یک رشته علمی خاص به رسمیت شناخته شده است. با وجود عمر کوتاه، این حوزه از معرفت، به دلیل اهمیتی که دارد مورد توجه محققان دقیق علوم انسانی، بخصوص پژوهشگران علوم اجتماعی قرار گرفته است.[۲] البته از نظرغیر کلاسیک این حوزه از معرفت دیرینه تاریخی طولانی دارد، و حتی به صورت مکتوب در آثار دانشمندان غربی، شاید بتوان ریشه آن را، در مکتوبات فرانسیس بیکن، نیز پیدا نمود.[۳]
و بنظر می رسد در میان دانشمندان شرقی، بخصوص اندیشمندان اسلامی، سابقه طولانی تری دارد و حتی از سطح عالمان شرقی دینی عبور نموده است و تا عمق کلام رهبران درجه اول دینی می توان نشانی از آن را یافت؛ از این رو ما مدّعی هستیم حتی آن را در کلام اولین پیشوا و رهبر دینی بلکه در کتاب دینی می شود جستجو نمود، به همین جهت ما در تحقیق خویش متوجه یکی از قدیمی ترین متون دینی، یعنی نهج البلاغه شده ایم. و در میان کلام این دو گروه شرقی و غربی – اصل وجود رابطه را – می توان، استخراج نمود.
در مقابل، برخی فیلسوفان کوشیده اند تا این رابطه را غیر ممکن جلوه دهند، البتّه تأثیرپذیری ذهن از خارج را در سطح «قالب و صورت» پذیرفته اند، شاید یکی از انگیزه های مخالفت، پیامدهای منفی قبول افراطی تأثیرپذیری است که منتهی به «نسبیت» در معرفت می گردد، به همین دلیل سعی دارند بگویند که همه معارف مبتنی بر اصول ثابت می باشند.[۴]
۲-۱) نخبه گان حوزه جامعه شناسی معرفت
کارل مارکس، فیلسوف آلمانی (۱۸۸۳ – ۱۸۱۸)، بیشترین تأثیرپذیری را به ذهن نسبت می دهد و بیشترین تأثیرگذاری را برای خارج آن هم مربوط به روابط تولید می داند. «لو کاج» فیلسوف مجارستانی را می توان پیرو او دانست.[۵]
بعد از او می توان، نام «دورکایم» جامعه شناس فرانسوی (۱۹۱۷-۱۸۵۸) را ذکر کرد، که مانند مارکس تأثیر خارج بر ذهن را بیشتر از تأثیر ذهن بر خارج می دانست، البته در میان عناصر خارجی، به ساختار اهمیت می داد. در این نگاه – اثربخشی ساختار به جای اقتصاد – «موْس» جامعه شناس و انسان شناس فرانسوی (۱۹۵۰ – ۱۸۷۲) و «لوی برول»، انسان شناس و فیلسوف فرانسوی (۱۹۳۹ – ۱۸۵۷) با دورکایم هم عقیده بوده اند.[۶]
سومین اندیشمندی که می توان وی را از طرفداران نظریه تأثیرگذاری عین بر ذهن به شمار آورد، «ماکس شلر» فیلسوف آلمانی (۱۹۲۸ – ۱۸۷۴) است، کسی که در مصادیق عوامل خارجی توسعه داد، اگر چه مفهوم «زیرساخت» مارکس را نیز پذیرفت، ولی آن را حتی شامل نیروهای غریزی نهادینه شده نیز می داند.[۷]
«مانهایم»، جامعه شناس آلمانی – انگلیسی (۱۹۴۷ – ۱۸۹۳)، دقیقترین و بلند پروازانه ترین شالوده منظم را برای تحلیل جامعه شناسی معرفت، فراهم آورده است، او نیز مفهوم «زیرساخت» را پذیرفت و شلر، در مصداق آن توسعه داد و در نتیجه شامل عوامل زیستی و عناصر روانی و حتی پدیده های معنوی نیز دانست.[۸]
۳-۱) تعریف جامعه شناسی معرفت
اکثر کسانی که در این باره مطلبی نوشته اند به جای ارائه قواعد کلی تحلیلی، که مطلوب پیشینیان بود، به طور فزاینده ای به مطالعات موردی (Case studies) متمرکر شدند و لذا محصول و نتیجه این تلاش، بیشتر به صورت کاربردی است تا یک بحث تحلیلی، نظری و کلان. حتی این روند مانع شکل گیری یک تعریف جامع در مورد «معرفت» و «جامعه شناسی معرفت» شده است و کمتر کسی به خود جرأت داده است تا یک تعریف کامل ارائه دهد، مگر افرادی محدود، که آن هم مبهم و غیر جامع می باشد، مرتون در مورد «جامعه شناسی معرفت» چنین نوشته است: «جامعه شناسی معرفت بدوا به ارتباط دانش با دیگر عوامل وجودی در جامعه با فرهنگ می پردازد.»[۹]
و در مورد تعریف «معرفت» از تاوکل (Tavakol) مطالبی نقل شده است که بیشتر به ذکر مصداق شبیه هست تا به تعریف منطقی؛ و آن عبارت است از این که: «در فلسفه به أنحای گوناگون، معرفت را تعریف کرده اند، أما از دیدگاه جامعه شناسی معرفت، مفاهیمی چون تفکر، آگاهی، ایدئولوژی، جهان بینی، باور، عناصر فرهنگی، هنجارهای ارزشی، احساس های روانی، نگرش ها و ویژگیهای شخصی را شامل می شود.»[۱۰] البته این معنای گسترده بیشتر با واژه آلمانی “Wissen” سازگار است تا با معادل انگلیسی آن “Knowlege” و حتی نظریه پردازانی مانند مارکس و مانهایم به این مصادیق متعدد توجه نداشتند.[۱۱]
اما تعریف مورد نظر در این مقاله عبارت است: «مطالعه و تحقیق درباره رابطه بین تفکر، آگاهی، دانش، ایدئولوژی، جهان بینی، باور، هنجارهای ارزشی، احساس های روانی ونگرش ها و ویژگیهای شخصی با عوامل خارجی و بیرونی، از نگاه نهج البلاغه.»
۴-۱) مؤلفه های تعین
عمده سخن در تأثیر خارج عین و جامعه بر ذهن است و الا در باره تأثیرگذاری معرفت و ذهن بر خارج اتفاق نظر وجود دارد، اگر چه در میزان تأثیر آن اختلاف است، از کمترین تأثیر در نگاه مارکسیست ها گرفته تا انکار خارج و تشخص بخشی به ذهن از دیدگاه ایده آلیست های افراطی، در این باره اظهار نظر شده است.
حال با توجه به تأکید کلام بر تأثیر پذیری ذهن، در میزان، نحوه و سطح تأثیرپذیری و در این که عامل مؤثر خارجی کدام است و نوع معرفت اثرپذیر، بین صاحب نظران اختلاف وجود دارد. از این رو، برای درک دقیق محل بحث از نگاه نهج البلاغه ناچاریم ابتدا به مقوله های فوق بپردازیم.
۱-۴-۱) عمق تعین
در بحث از عمق تعین، پژوهشگر به دنبال درک دو چیز است:
الف: آیا جامعه و خاستگاه اجتماعی و سایر عوامل بیرون ذهنی در خلق محتوای معرفت نقش دارد؟
ب: آیا عوامل خارجی و اجتماعی در شکل دادن و قالب بخشیدن محتوا تأثیر دارد؟
افرادی نظیر مارکس و دورکایم عمده توجه شان به تأثیرپذیری محتوا جلب شده است ولی دیگران مثل شلر معتقدند که عمده تأثیر عوامل خارجی در قالب و شکل معرفت است و در ایجاد و خلق محتوا چندان اثر بخش نیستند.[۱۲]
۲-۴-۱) درجه تعین
علاوه بر این که لازم است بدانیم محتوا متأثر است یا قالب و شکل، ضروری است بدانیم میزان شدّت تأثیرپذیری چقدر است؟ آیا عوامل بیرونی به صورت ایجاد و علّیت در محتوا و شکل معرفت اثر دارند؟ یا عوامل خارجی در حدّ اقتضاء و یا شرایط، ایفای نقش می کنند؟ برخی علّی نگر هستند و عده ای عوامل خارجی را در حدّ بسترساز و یا شرایط مؤثر می دانند.[۱۳]
۳-۴-۱) سطح تعین
سخن در این است که آیا أذهان افراد جامعه به صورت فردی تأثیر می پذیرد یا از عوامل خارج از ذهن، ذهنهای افراد جامعه و معرفتشان، بصورت جمعی و گروهی و یا حتی بصورت نسلی تأثیر می پذیرد؟ نظریه پردازانی نظیر «ماکس وبر» تأثیرپذیری را در سطح فردی می دانند ولی افراد دیگر مانند «استیرنر» آن را در سطح نسلی می دانند و مارکسیستها آن را در سطح طبقه.[۱۴]
۴-۴-۱) عامل مسلط در تعین
از جمله مسائل مهم در جامعه شناسی معرفت عبارت است از این که؛ عامل مسلط چیست؟ کدامین عنصر از عناصر خارجی تأثیرگذار است و در بین تأثیرکننده ها کدامین عامل، عامل مسلّط بوده و یا بیشترین تأثیر را دارد؟
در مورد عامل تعین، نه تنها بین نظریه پردازان اختلاف است بلکه این اختلاف خود را به صورت مکتب های متعدد و متفاوت نشان داده است و مکتب هایی نظیر: «مکتب جغرافیایی، مکتب تکنولوژیک، مکتب روان شناختی، مکتب معنویون، مکتب چند عاملی، حلقه مارکسیستها و دیگر مکاتب» هر یک در میان عوامل متعدد، یکی را عامل مسلّط دانسته اند.[۱۵]
۵-۴-۱) آماج تعین
در مقابل عامل مسلّط، آماج قرار دارد، یعنی در مورد قبلی سخن در عنصر خاص تأثیرگذار بود، ولی در آماج به دنبال شناسایی عنصر یا عناصر خاص تأثیرپذیر می باشند. مبنی بر این که عوامل خارجی چه معرفتی از معارف را ایجاد می کند و یا در شکل گیری آن نقش دارد؟
آیا معرفت تجربی بیشترین اثر را می پذیرند یا معرفت ایدئولوژیکی؟ یا هر دو دسته از معرفت تأثیرپذیرند؟ نسبی گرایان مطلق، معتقدند همه معارف و اندیشه حتی معرفت غیر تجربی متأثر از خارج ذهن و جامعه می باشند.[۱۶]
۲) رابطه جامعه با معرفت از نظرگاه نهج البلاغه
بعد از بحث مختصر از مفاهیم کلیدی جامعه شناسی معرفت، به عنوان طلیعه و مقدمه مقاله، به رابطه عین و ذهن از منظر نهج البلاغه می پردازیم. ابتدا، سؤالهای أساسی را طرح نموده، سپس در پی یافتن پاسخ آن از نهج البلاغه به تفحص در این کتاب شریف می پردازیم.
الف) از دیدگاه نهج البلاغه: آیا ذهن متأثر از خارج است یا خارج متأثر از ذهن و یا رابطه دو سویه است؟ عامل مسلط چیست؟ آماج تعین چگونه؟ سطح تأثیر را کدام می داند؟ و عمق تعین را چطور؟
ب) آیا نهج البلاغه به معرفت نگاه وجود گرایانه دارد بدین بیان: تحصیل معرفت> جزء روح گردیدن، جزء وجود شدن، یا نگاهی غایت انگارانه دارد یعنی: تحصیل معرفت، کسب و تحصیل وسیله ای برای قدرت، برای تحصیل جامعه ای آرمانی، یا هر دو رویکرد را با توجه به شرایط متفاوت، قبول دارد؟
ج) جایگاه و نقش اراده انسان در این تعامل جامعه با معرفت کجاست؟
برای یافتن پاسخ مناسب، تحقیق پیرامون موضوع را پی می گیریم.
۱-۲) رابطه عین با ذهن و ذهن با عین
با مراجعه به نهج البلاغه به تحلیل و تبیین دیدگاه آن در مورد تأثیرپذیری و تأثیرگذاری معرفت و دانش از خارج و بر خارج، می پردازیم، لکن ابتدا به تأثیرپذیری ذهن اشاره خواهیم نمود. سپس تأثیرگذاری آن را بررسی خواهیم کرد
۱-۱-۲) تأثیر جامعه بر ذهن
با تفحص و تحقیق در محتوای نهج البلاغه به دست می آید که پدیده های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تاریخی دارای هستی می باشند و حتی دارای توان تأثیرگذاری بر روی ذهن هستند، حال با توجه به این اصل به بررسی هر یک می پردازیم.
۱-۱-۱-۲) تأثیر پدیده های سیاسی و اجتماعی بر ذهن
حضرت علی علیه السلام در توصیف و شرح ماجرای قتل عثمان، خلیفه سوم، به مسائلی اشاره می کند که در بحث ما مفید واقع می شود، ایشان عامل قتل عثمان را رفتار خود او می داند و چنین تبیین می فرمایند:
«او سیادت بدی برگزید که خودکامگی و انحصارطلبی را پیشه کرد.»[۱۷]
آنگاه در تحلیل و نقد رفتار مردم مدینه و واکنش آنها به این خودکامگی و انحصارطلبی، آنان را، افرادی که سریع متأثر شده و بر مبنای آن تصمیم می گیرند معرفی می کند، در نتیجه، واکنشهای احساسی، پیامدی جز تولید ناهنجاری جدید، نخواهد داشت که به صورت شورش اجتماعی و حرکت های توده ای، بدون برنامه صحیح، بروز و ظهور خواهد کرد و لذا در این خصوص در نهج البلاغه چنین آمده است:
«شما نیز در برخورد با جریان واقعه، با بی تابی و ناشکیبایی رو به رو شدید، که نیکو نبود و خدا خود، خودکامگی و ناشکیبایی را حکمی داده که تحقّق می یابد.»[۱۸]
البته شاید خواننده محترم بعد از خواندن جملات فوق، در نقد ادعای مقاله حاضر بگوید؛ از این کلام امام علی علیه السلام در ارتباط با رابطه بین جامعه و معرفت، نمی شود استنباطی داشت، زیرا تمام کلام در اطراف رفتار سیاسی است، یکی از سوی حاکم، دیگری از سوی مردم.
در جواب باید گفت: بعد از صدور رفتارهای خودسرانه حاکم، بازخور و بازتاب آن یک رفتار فردی و روانی نبوده است، بلکه برای مردم بعد از مشاهده رفتارهای انحصارطلبانه و اقتدارگرایانه مبتنی بر خودمحوری حاکم، این اندیشه و فکر تولید شد و یا از آن رفتارها این استنباط را نمودند که، حاکم و هیأت حاکمه تلاش برای حفظ منافع مردمی نمی کند، و نه تنها حافظ منافع مادّی معیشتی آنها نیست بلکه در پی تغییر منافع اساسی و ریشه ای و بنیادین آنها می باشد که همان تغییر ارزشها و هنجارهای مبتنی بر ارزش باشد.
و از طرفی عموم مردم مدینه و برخی شهرهای اطراف تحت حکومت عثمانی، مسلمان بودند و با آموزه ها و گزاره های دینی آشنا بودند و حتی برخی عامل به آن بودند و یا لا اقل انتظار داشتند که هیأت حاکمه که مدعی خلافت رسول خداست، به اصول و ارزشها از همه پای بندتر باشد.
مشاهده این تعارض بین رفتار حاکم و اندیشه های دینی موجب گردید تا در ذهن مردم گزاره های دینی که مردم مسلمان و امت اسلامی را به نهی از منکر و امر به معروف و نظارت اجتماعی دعوت می کند تقویت شود و آن را عملی سازند و نهایت بعد از مخالفت های مکرر با رفتار هیأت حاکمه، در نهایت اندیشه تعویض و تغییر حاکم در آنها تقویت شد و این جمع بندی اندیشه ای، یک رفتار عملی که همان ترور حاکم بود را در پی داشت.
پس این مناسبات اجتماعی موجود در مدینه ایده شورش انقلابی و رفتار دست جمعی مردم مدینه را رقم زد و عقیده به انقلاب و تغییر ساختار حکومتی و حتی تغییر صاحبان قدرت، متأثر از روابط سیاسی اجتماعی حاکم بر جامعه مدینه بود.
و لذا خود حضرت علی علیه السلام نیز بر این که این رفتار عثمان یک رفتار تغییر دهنده بافت ارزشی و فرهنگی جامعه بود تصریح می فرمایند و لذا مردم برای مقابله با این ناهنجاریهای سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی با توجه به معتقدات و باورها و معرفت پیشین خود مرتکب آن حرکت ترور شدند، در این راستا در نهج البلاغه چنین آمده است:
«داستان بر این بود [در جریان عثمان] که مردم ما، به زمامداری گرفتار آمدند که بدعت ها نهاد و خلق را به فریاد آورد. مردم اعتراض کردند سپس به خشم آمدند و سرانجام سر به شورش برداشتند و واژگونش کردند.»[۱۹]
در جمله فوق، حضرت روند را به صورت فرایند نگاه می کند نه به صورت یک حادثه دفعی و مقطعی، بلکه آن را یک امری تدریجی که در فراز و نشیب کنش و واکنش با توجه به معتقدات خود شکل گرفته است، می بیند.
آری آن حضرت، هم زمان با تحلیل و تبیین واقعیت های اجتماعی، سیاسی مدینه، یک داوری هم انجام می دهد مبنی بر این که نه رفتار و واکنش حاکم عاقلانه و مبتنی بر شریعت اسلام بود و نه واکنش مردم خردمندانه و مبتنی بر شریعت بوده است که در قطعه اول کلام ایشان در ابتدا همین موضوع تصریح گردیده است.
۲-۱-۱-۲) تأثیر پدیده های تاریخی بر ذهن
امام علی بن ابی طالب علیه السلام در ضرورت تأثیرپذیری و درس آموزی و عبرت گیری از تاریخ و پدیده های تاریخی می فرماید:
«آری در حوادثی که حتی از سختیهای آینده و رخدادهای عظیم گذشته شما، اهمیتی بسیار کمتر داشته است، مایه های عبرت فراوانی وجود دارد. اما دریغ که نه هر صاحب قلبی، داناست و نه هر خداوند گوشی، شنواست و نه هر چشم دارنده ای، بیناست… ای فرزند عزیزم، هر چند که من به اندازه تمامی نسلهای گذشته عمر نکرده ام، اما در کار و کردارشان نیک نگریسته ام، در اخبارشان اندیشیده ام، در میان آثار به جای مانده شان گردیده ام، آنچنان که خود یکی از آنان شده ام.»[۲۰]
در جمله فوق شاهدیم که تأثیرگذاری پدیده های تاریخی بر ذهن را کاملاً تصدیق می کند، البته از بحث اراده انسان نباید غافل شد، زیرا این تأثیرپذیری را مشروط به توجه و درس آموزی انسان نیز نموده است. شرح و بسط مربوط به دخالت اراده، درآینده خواهد آمد.
نکته دیگری که می بایست به آن توجه نمود، مسأله نگاه غایت انگاری و نگاه وجودی به معرفت است، که در جملات فوق هر دو نگاه مد نظر قرار گرفت، زیرا از یک سو می گوید از معرفت برای ساختن آینده زندگی بشری بهره بجویید، از سوی دیگر، می فرماید چنان این معرفت تاریخی در من عجین شده است که جزء وجودی ام گردیده است.
۳-۱-۳-۲) تأثیر پدیده های اقتصادی بر معرفت و ذهن
آیا نهج البلاغه سهمی برای مسائل اقتصادی در تأثیرگذاری آن، بر اندیشه ها قائل است؟ آیا گروه های متفاوت اقتصادی را، به سبب تفاوت طبقاتی، دارای اندیشه متفاوت می داند یا هیچ تأثیری برای اقتصاد در شکل گیری و یا محتوای معرفت قائل نیست؟
از برخی جملات نهج البلاغه استفاده می شود که اقتصاد و معیشت را، هر چند ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 