پاورپوینت کامل اعتبار تئوریهای علمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اعتبار تئوریهای علمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اعتبار تئوریهای علمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اعتبار تئوریهای علمی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
سید محمود نبویان[۱]
چکیده:
دستاوردهای سریع علوم تجربی در قرون اخیر، و توانا ساختن انسان در تسلط بر طبیعت، موجب شد که انسان با یک گذر روانشناختی، علم تجربی را معیار همه علوم و معرفتها قرار داده و آن را بر صدر علوم بنشاند.
اما چندی نگذشت که تدقیقات مطرح شده در فلسفه علم، بطلان تلقی فوق را اثبات نموده و روشن ساخته است که علم تجربی – در مقام نظر – هیچ برتری بر سایر علوم نداشته و از اساس معتبری برخوردار نیست و در مقام تعارض میان علوم تجربی و معرفتهای متعلق به حوزه های دیگر، هیچ دلیل منطقی بر ترجیح معرفتهای تجربی، وجود ندارد.
در میان موجودات عالم ماده، انسان تنها موجودی است که واجد کمالات بالقوه متعدد در حد اعلای آن و از جمله، کمال علم است. موجودات دیگر – مانند حیوانات و جنیان – در این کمال، همپای انسان نمی باشند، و شاید به همین سبب؛ یعنی دارا بودن علوم مختلف است که انسان، مسجود ملائکه نیز واقع شد.
با عنایت به ویژگی اختیار در انسان، او توانست از راه علم به قدرتهای عظیمی دست یابد و در بسیاری از موجودات پیرامون خود تصرف نموده و سعی کند تا همه آنها را بر اساس میل و خواست خود تنظیم نماید.
اما علم انسان، منحصر به حوزه خاصی نبوده بلکه واجد علم و معرفت در حوزه های مختلف نظری و علمی می باشد، و تعیین ارزش هر یک از آن حوزه ها محتاج به بررسی اعتبار آنها است، اما روشن است که بررسی اعتبار نظریات علمی انسان در همه حوزه های مذکور علاوه بر این که از عهده این نویسنده خارج است، مجال بسیار عظیمی را می طلبد که این مقال، گنجایش آن را حتی به صورت اجمالی ندارد. از این جهت بحث خود را منحصر به حوزه خاصی از علم می کنیم و برای پرهیز از مغالطه اشتراک لفظی و عدم سقوط در ورطه جهالت و گمراهی لازم است در ابتدا، مفردات بحث، را توضیح دهیم.
اعتبار
اعتبار یک نظریه از دو جهت قابل بررسی است:
۱- اعتبار نظری
مقصود از اعتبار و ارزش نظری یک تئوری – در این مقاله – صدق و مطابقت آن با واقع می باشد؛ یعنی بررسی این امر که آیا یک نظریه، صحیح و صادق است یا کاذب و غلط؟
۲- اعتبار عملی
اعتبار عملی یک نظریه به معنای آن است که آن نظریه در مقام عمل مشکلات عملی را حل نماید. روشن است که حل مشکلات انسان در مقام عمل به وسیله یک نظریه، مساوی با صدق آن نظریه نیست؛ یعنی ممکن است یک نظریه در مقام نظر، نظریه ای کاذب و غیرمطابق با واقع باشد ولی برخی از مشکلات عملی به وسیله آن حل شود.
مقصود از واژه اعتبار، جهت اول (یعنی اعتبار در مقام نظر) است؛ یعنی بحث این مقاله در مورد این است که آیا تئوریهای علمی، تئوریهای صادق و مطابق با واقع هستند یا نه؟
تئوری
گرچه تئوری در برخی اصطلاحات، معنای خاصی دارد ولی مقصود ما از تئوری، هر نظریه ای – اعم از قانون و غیر آن – است که در علم، مطرح می باشد.
علم
چنانکه در مقاله علم گرایی[۲] ذکر گردید، علم در لغت و اصطلاح، دارای معانی بسیار متفاوتی است؛ اما مراد از علم در این بحث، علم تجربی است. و مقصود از علم تجربی، همان معنایی است که از واژه science اراده می گردد. در توضیح لغت science آورده اند:
فعالیت نظری و عملی مشتمل بر تحقیق سیستماتیک پیرامون ساختمان و رفتار جهان مادی و طبیعی از طریق مشاهده و آزمایش است.[۳]
معرفتی که از تحقیق سیستماتیک ساختمان و رفتار جهان فیزیکی به دست می آید، چنین معرفتی مشتمل بر آزمایش و اندازه گیری و توسعه تئوریها برای تبیین نتایج رفتارهای جهان طبیعی است.[۴]
علم تجربی عبارت است از تحقیق در مورد ماهیت اشیا (و موجودات) طبیعی و رفتارهای آنها و معرفت به دست آمده در مورد آنها.[۵]
در تبیین واژه science در تعریف های یاد شده، بر دو امر تأکید شده است: ۱- مطالعه و تحقیق پیرامون جهان مادی و طبیعی و موجودات در آنها. ۲- تأکید بر روش مشاهده[۶] و آزمایش.[۷]
بنابراین در صورتی که اولاً، متعلق معرفت، اموری غیرمادی و طبیعی باشد و ثانیا، روش کسب معرفت، غیر از مشاهده و آزمایش باشد، چنین علمی، علم تجربی نمی باشد، از این رو، معرفتهای به دست آمده از راه عقل (به معنای مورد نظر نزد فلاسفه مسلمان و تابعین آنها)، کشف و شهود عرفانی و وحی، علم تجربی خوانده نمی شوند.
در عصر جدید، به سبب تواناییهای زیادی که بشر در تسلط بر طبیعت پیرامون خودش از راه علوم تجربی به دست آورد، با یک گذر روانشناختی، به این نتیجه رسید که برترین علم و معرفت، معرفت تجربی می باشد و باید همه علوم و معارف دیگر را بر اساس معیارهای علوم تجربی مورد ارزیابی قرار داد. و نسبت «علمی» دادن به بعضی از ادعاها، استدلالها و آثار تحقیقی به صورتی انجام می شود که نوعی امتیاز یا نوع خاصی اعتماد از آن اراده می شود.
با وجود سرخوردگی عده ای از علم به سبب ثمراتی از قبیل بمبهای هیدروژنی و آلودگی محیط زیست، که گروهی علم را سبب آن می پندارند، شواهد بسیاری در زندگی روزمره وجود دارد که علم مورد احترام بسیار است.
در اغلب آگهی ها اعلام می شود به طور علمی نشان داده شده که این محصول یا آن محصول، مفیدتر، پر قدرت تر و دارای جاذبه بیشتر است و یا از جهتی ترجیح بیشتری نسبت به سایر محصولات رقیب دارد. آنان امیدوارند با این عمل القا کنند که ادعایشان بر اساسی مطمئن، و شاید، غیرقابل چون و چرا گذاشته شده است.
به همین منوال، در بعضی از موارد برای تبلیغ و حمایت از مسیحیت، چنین عنوان می شود: «علم سخن می گوید: انجیل مسیحیت تحقیقا صحیح است.» و به دنبال آن افزوده می شود: «حتی دانشمندان، خود، امروزه بدان اعتقاد دارند.» ارج گذاری به علم منحصر به زندگی روزمره و وسایل ارتباط جمعی نیست، بلکه آشکارا در کانونهای علم و تحقیق و در تمام اجزای جهان معرفت مشاهده می شود. این که بسیاری از حامیان حوزه های مطالعاتی، این حوزه ها را «علم» می خوانند از این روست که تلویحا فهمانده شود روشهای مورد استفاده به همان اندازه معتبر و ثمربخش است که در علم با سابقه ای همچون فیزیک. به کار بردن اصطلاحات علوم سیاسی و علوم اجتماعی مدتهاست متداول شده است.
مارکسیستها با تأکید بسیار اصرار می ورزند که ماتریالیسم تاریخی، علم است، علاوه بر آن، در حال حاضر در آموزشگاهها و دانشگاههای امریکا رشته هایی چون علوم کتابداری، علوم اداری، علم خطابه، علوم جنگلداری، علوم لبنیات، علوم لحمیات و حیوانات و حتی علوم کفن و دفن تعلیم داده می شود.[۸]
اما جای این پرسش وجود دارد که مرجعیت علوم تجربی در همه معرفتهای بشری بر چه دلیل یا دلیلهایی منطقی استوار است؟
چرا موفقیت علمی و راهگشایی علم در حل مشکلات مادی و قدرت دادن به انسان برای بهره وری هر چه بیشتر از دنیای مادی و تسلط بر آن، موجب آن می شود که اولاً، خود معرفتهای تجربی به لحاظ نظری دارای ارزش معرفت شناختی – یعنی صدق و مطابقت با واقع – باشند و ثانیا، ملاک و معیاری برای داوری معرفتهای دیگر بشر گردند؟ به عنوان مثال «پوزتیویستها» معتقدند به طور کلی، هر گزاره ای به شرطی معنادار است که تجربه پذیر باشد؛ و اگر گزاره ای تجربه ناپذیر باشد پوچ و بی معناست.
مثلاً گزاره های دینی، فلسفی و عرفانی، بی معنی و پوچ می باشند؛ زیرا گزاره «خدا موجود است»، یا «موجودات مجرد هم داریم» به هیچ وجه تجربه پذیر نیستند؛ یعنی نمی توان در تجربه، خدا یا موجودات مجرد را مورد آزمون قرار داد تا صحت و بطلان این دو گزاره را به دست آورد.
بدیهی است، که با بررسی مسأله اول – یعنی اعتبار نظری معرفتهای تجربی – حقیقت امر در مسأله دوم نیز روشن خواهد شد. بدین منظور، به سراغ برخی از فلاسفه علم رفته تا با عنایت به آرای آنها، مسأله مهم اعتبار نظری علوم تجربی را مورد بررسی قرار دهیم.
در تلقی رایج، معرفت علمی، معرفتی است اثبات شده. نظریه های علمی به شیوه ای دقیق از یافته های تجربی که به واسطه مشاهده و آزمایش به دست آمده اند، اخذ می شوند. علم بر آنچه می توان دید، شنید و لمس کرد و امثال اینها بنا شده است. عقاید و سلایق شخصی و تخیلات نظری هیچ جایی در علم ندارند. علم عینی است، و معرفت علمی، معرفت قابل اطمینانی است؛ زیرا به طور عینی اثبات شده است. این دیدگاه ابتدا در جریان و در نتیجه انقلاب علمی، که عمدتا در قرن هفدهم و توسط دانشمندان پیشگام بزرگی چون گالیله و نیوتن رخ داد، عمومیت یافت.
جهت بررسی این تلقی و تبیین دقیق اعتبار نظری تئوریهای علمی، دیدگاههای مهم زیر از فلسفه علم را مطرح می نماییم:
۱- استقراگرایی سطحی
مطابق استقراگرایی سطحی، علم با مشاهدات آغاز می شود. عالم مشاهده گر باید دارای اعضای حسی معمولی و سالم باشد و باید آنچه را که با توجه به وضعیت مورد مشاهده می تواند ببیند، بشنود و… با امانتداری تمام ضبط کند و این عمل باید با ذهنی خالی از پیشداوری انجام پذیرد. صدق گزاره هایی راجع به چهره ای از دنیا را می توان به نحوی مستقیم با به کارگیری بدون پیشداوری حواس مشاهده گر توجیه و یا تصدیق نمود. و این گزاره ها مبنا و اساسی را به وجود می آورند که مجموعا معرفت علمی را می سازند.
اما گزاره های فوق، گزاره هایی شخصی هستند در حالی که نظریات مورد قبول در علم، کلی می باشند. از این رو جای این سؤال هست که اگر علم بر تجربه بنا شده باشد، چگونه می توان از امور قابل مشاهده جزئی به قضایای کلی رسید؟ به سخن دیگر، چگونه می توان مدعیات بسیار کلی و نامحدود را که در قالب نظریه ها طرح می شوند بر اساس شواهد محدودی که مرکب از تعداد محدودی گزاره مشاهده ای است توجیه کرد؟
پاسخ استقراگرایان این است که به شرط رعایت بعضی شروط معین، می توان از تعدادی گزاره های شخصیه، قانون جهان شمول را نتیجه گرفت، مثلاً تعدادی مشاهده درباره حرارت دادن فلزات را به قانون «فلزات در اثر حرارت انبساط می یابند» تعمیم می دهیم و این شرایط عبارتند از:
۱- تعداد گزاره های مشاهده ای که اساس تعمیم را تشکیل می دهند باید زیاد باشند؛
۲- مشاهدات باید تحت شرایط متنوعی تکرار شوند؛
۳- هیچ یک از گزاره های مشاهده ای نباید با قانون جهان شمول مأخوذ، معارضه کند.
به عنوان مثال، تعمیم، «تمام فلزات در اثر حرارت منبسط می شوند» هنگامی مجاز خواهد بود که تمام مشاهدات انبساط که تعمیم بر آن بنا شده، تحت شرایط بسیار متنوعی صورت گرفته باشد. انواع مختلف فلزها – آهنی، نقره ای، مسی و غیره – با اندازه های مختلف بلند و کوتاه و در فشارهای مختلف زیاد و کم در دماهای مختلف بالا و پایین و غیره، باید حرارت داده شوند.
اگر در تمام این موارد، انواع فلزات حرارت یافته منبسط شوند، فقط در آن صورت مجاز هستیم که از گزاره های مشاهده ای به دست آمده، قانون کلی را نتیجه بگیریم. به علاوه، آشکار است که اگر یک نمونه؛ یعنی فلزی پس از حرارت دیدن انبساط نیافت در آن صورت، تعمیم ما موجه نخواهد بود. بنابراین شرط سوم، اساسی است.[۹]
بررسی مسأله استقرا
مطابق نظر استقراگرایان سطحی، علم با مشاهده آغاز می شود و سپس از طریق استقرا، به تعمیم مناسب رسیده و گزاره های کلی که معرفتهای تجربی از آن تشکیل شده است به دست می آید.
تقریر اصل استقرا به این صورت است:
«اگر تعداد زیادی الف تحت شرایط بسیار متفاوتی مشاهده شوند و اگر تمام الف های مشاهده شده بدون استثنا خاصیت ب را داشته باشند، آنگاه تمام الف ها خاصیت ب را دارا هستند».
حال سؤال این است که خود این اصل، چگونه قابل توجیه است؟ به عبارت دیگر، بر فرض که بپذیریم، مشاهده به منزله نخستین گام، مجموعه مطمئنی از گزاره های مشاهده ای در اختیار ما می گذارد، اما به چه دلیلی برهان استقرایی منتهی به معرفت علمی قابل اتکا و یا شاید درست می شود؟
استقراگرایان دو نوع پاسخ منطقی و تجربی ارائه داده اند:
الف) پاسخ منطقی
استدلال منطقی این ویژگی را دارد که اگر مقدمات صادق باشند – صورتا و مادتا – نتیجه، حتما صادق خواهد بود و کذب نتیجه با فرض صدق مقدمات، مستلزم تناقض است. ولی در استقرا، چنین امری جاری نیست؛ یعنی با فرض صدق مقدمات، کذب نتیجه محتمل بوده و مستلزم هیچ گونه تناقضی نیست. به عنوان مثال، اگر من کلاغهای متعدد سیاه رنگ را در نقاط مختلف و زمانهای مختلف مشاهده کردم بر اساس اصل استقرا باید بتوانم نتیجه بگیرم، همه کلاغها سیاه هستند؛ ولی با این که همه این مقدمات، صادق اند لازمه اش این نیست که نتیجه نیز حتما صادق باشد و ممکن است کلاغی دیده شود که رنگ بالهایش، صورتی باشد. یافتن چنین مصداقی مستلزم تناقض نیست، و اگر چنین چیزی رخ دهد، در آن صورت قضیه «تمام کلاغها سیاه هستند» کاذب می شود. به عبارت دیگر، استنباط اولیه که به دلیل برآوردن شروط تصریح شده اصل استقرا درست بود به نتیجه کاذب منتهی شد، با آن که تمام مقدمات استنباط صادق بود. اگر ادعا کنیم که تمام کلاغهای مشاهده شده سیاه بودند و نیز این که همه کلاغها سیاه نیستند، در این صورت هیچ تناقضی لازم نمی آید؛ بنابراین نمی توان استقرا را بر مبنایی منطقی توجیه نمود.
ب) پاسخ تجربی
اخذ اصل استقرا از تجربه بدین شرح است: «مشاهده شده که استقرا در مواقع متعددی به کار گرفته شده است».
برای مثال، قوانین فیزیک نور که به واسطه استقرا از نتایج آزمایشی اخذ شده اند در موارد عدیده ای در طراحی آلات و ابزار بصری به کار رفته اند به نحوی که کارکردشان قرین توفیق بوده است. به علاوه قوانین حرکت سیارات که از مشاهده موقعیتهای اجرام آسمانی اخذ گردیده اند، برای پیش بینی وقوع خسوف و کسوف به طور موفقیت آمیزی به استخدام گرفته شده اند.
می توان بر این فهرست، کثیری از تبیینها و پیش بینی های موفق دیگری را افزود که به مدد قوانین و نظریه های علمی ای که به صورت استقرایی اخذ شده اند، صورت پذیرفته است، بدین طریق اصل استقرا توجیه می شود.
ولی همانگونه که دیوید هیوم (۱۷۷۶-۱۷۱۱) در اواسط قرن هیجدهم به طور قطعی نشان داد، توجیه فوق به هیچ وجه قابل قبول نیست، و در واقع مشتمل بر دور است؛ زیرا خود، متوسل به همان برهان استقرایی می شود که اعتبار آن نیاز به توجیه دارد. برهانی که برای توجیه استقرا اقامه شده است بدین شکل است:
اصل استقرا در مورد الف موفقیت آمیز بود.
اصل استقرا در مورد ب موفقیت آمیز بود و بقیه موارد را با این مقایسه کن.
پس اصل استقرا همیشه موفقیت آمیز است.
در اینجا گزاره ای کلی حاکی از اعتبار اصل استقرا، از تعدادی گزاره جزئی که خبر از کامیابی آن اصل درگذشته می دهند، استنباط شده است. بنابراین، این برهان، استقرایی است. از این رو، نمی تواند مورد استفاده برای توجیه اصل استقرا قرار گیرد. ما نمی توانیم از استقرا سود جسته و استقرا را توجیه کنیم. این مشکل توجیه استقرا همان است که در سنت فلسفی، «مسأله استقرا» نام گرفته است.
علاوه بر دور موجود در توجیه اصل استقرا، این اصل دچار نارساییهای دیگری است. این نقیصه ها از ابهامی که در شروط «کثرت» و «تنوع» مشاهدات نهفته است سرچشمه می گیرند.
چند مشاهده، کثیر محسوب خواهد شد؟ یک میله فلزی چند بار باید حرارت داده شود تا بتوان نتیجه گرفت که میله فلزی همیشه پس از حرارت منبسط می شود؟ آیا ده بار و یا صد بار کافی است؟ پاسخ به این سؤال هر چه باشد می توان نمونه هایی بر شمرد که درباره ضرورت تعیین تعداد ثابتی از مشاهدات تردید ایجاد می کند.
نظریه استقراگرایی سطحی هنگامی متزلزلتر می شود که درباره شرط «تنوع» مشاهدات موشکافی شود. چه چیز به منزله تنوع مهم شرایط محسوب می شود؟ برای مثال، هنگام کاوش نقطه جوش آب، آیا باید فشار را تغییر دهیم، یا خلوص آب، یا روش حرارتی و یا زمان انجام آزمایش را؟ پاسخ به دو سؤال اول مثبت و به دو سؤال دوم منفی است، اما این پاسخها بر چه اساسی استوارند؟ این سؤال مهمی است؛ زیرا فهرست تغییرات را می توان با افزایش تنوع، از قبیل رنگ ظرف، هویت آزمایشگر، محل جغرافیایی و غیره، به طور نامحدودی بسط داد. مادامی که نتوانیم چنین تنوعهای «زاید» را حذف کنیم تعداد مشاهدات لازم برای استنباط استقرایی مجاز، بی نهایت زیاد خواهد شد. بنابراین، بر چه مبنایی می توانیم تعداد زیادی از گوناگونیها را زاید محسوب کنیم؟
پاسخ به این سؤال امر بسیار مهمی است؛ زیرا تمییز تنوع مهم از زاید با تکیه بر معرفت نظری ما از وضعیت تحت بررسی و از انواع مکانیسمهای فیزیکی مؤثر انجام می گیرد، لکن پذیرفتن این نکته مستلزم قبول این نکته دقیق است که «نظریه» پیش از «مشاهده» نقش اساسی ایفا می کند؛ یعنی بر خلاف نظریه استقرا گرای سطحی که مشاهده را مقدم بر نظریه می داند، نظریه باید مقدم بر مشاهده باشد. و نمی توان پذیرفت که علم با مشاهده آغاز می شود.
استقرا گرایان غیرسطحی و جدید می پذیرند که علم با مشاهده آغاز نمی شود؛ از این رو از اشکال اخیر رها می شوند. آنها با تمییز نهادن بین شیوه ای که یک نظریه، نخستین بار به اندیشه در می آید و یا کشف می گردد و شیوه ای که یک نظریه ای تصدیق یا ارزیابی می شود، می توانند این ادعا را که علم باید با مشاهدات بدون پیش داوری و نظر آغاز شود واگذارند.
مطابق این موضع تعدیل یافته، به سهولت پذیرفته شده که نظریه ها از راههای مختلف و غالبا به شیوه های گوناگونی به دست می آیند. ممکن است نظریه ای در اثر یک بارقه الهامی به کاشف رخ نماید، همانگونه که در داستان اساطیری نیوتن، کشف قانون جاذبه با مشاهده افتادن سیبی از یک درخت الهام گرفته شده است.
همچنین ممکن است که اسطوره ها نیز در مقام کشف یک نظریه علمی دخالت داشته باشند. راسل در مورد نظریه خورشید مرکزی کپلر (۱۶۳۰ – ۱۵۷۱) می گوید:
«کپلر متأثر از مذهب فیثاغوری بود و با آن که پروتستان کاملی بود، کم و بیش از روی خیالبافی به خورشید پرستی تمایل داشت. این انگیزه ها بی شک تمایلی به جهت فرضیه مرکزیت خورشید در او ایجاد می کرد. جنبه فیثاغوریش همچنین او را متمایل به پیروی از رساله «تیمائوس» افلاطون می ساخت که می گوید معنی جهان باید وابسته به پنج حجم منتظم باشد. کپلر این اجسام را به عنوان راهنما در طرح فرضیه های خود به کار می برد، و از حسن اتفاق، یکی از آنها مفید واقع شد.»[۱۰]
در هر حال به محض این که قوانین و نظریه های جدید حاصل شوند، صرف نظر از نحوه تحصیل آنها، مسأله ای که باقی می ماند این است که آیا این نظریات، می توانند صحیح و مورد قبول باشند؟
پاسخ آنها این است که مقدار زیادی از یافته های مربوط به نظریه را باید با مشاهده و تحت شرایط بسیار گوناگون پیدا کرد. سپس میزان اثبات پذیری صدق یا صدق احتمالی نظریه در پرتو یافته ها را باید به مدد نوعی استنباط استقرایی تعیین کرد.
اما این نظریه نیز مخدوش است؛ زیرا حتی اگر تمییز میان مقام کشف یک تئوری و مقام ارزیابی آن روا باشد، اما این نظریه دچار این مشکل است که گزاره های مشاهده ای گرانبار از نظریه و در نتیجه خطا پذیرند.[۱۱]
۲- ابطالگرایی
ابطالگرایان به سهولت می پذیرند که مشاهده، توسط نظریه هدایت شده و آن را از پیش فرض می گیرد. ابطالگرایان معتقدند که صدق یک نظریه و حتی صدق احتمالی آن را نمی توان با اتکا به شواهد مشاهده ای اثبات نمود؛ ولی می توان با توسل به نتایج آزمایش و مشاهده، بطلان برخی از نظریات علمی را نشان داد. به سخن دیگر، نظریه ها را می توان در پرتو شواهد مناسب به طور قطع ابطال نمود، در صورتی که هرگز نمی توان صدق و یا صدق احتمالی آنها را صرف نظر از نوع شواهد، مورد تصدیق قرار داد. پذیرش نظریه ها همواره موقتی است، اما طرد و ردّ نظریه ها می تواند قطعی باشد. و علت نامگذاری ابطالگرایی همین عامل است.[۱۲]
چنانکه در نقد نظریه استقرا گرایان بیان شد، از قضایای مشاهده ای شخصیه نمی توان منطقا قضایای کلی و عام را نتیجه گرفت؛ ولی می توان با یک قضیه مشاهده ای شخصیه، نظریه کلی را باطل نمود. برای مثال، اگر گزاره «کلاغی که در مکان م و در زمان ز مشاهده شده سیاه نبود.» در اختیار ما باشد به طور منطقی از آن نتیجه می شود که «همه کلاغها سیاه هستند» غلط است، و یا اگر بتوان در آزمایش به وسیله مشاهده اثبات کرد که یک وزنه ده کیلویی و یک وزنه یک کیلویی در سقوط آزاد با سرعت تقریبا برابر حرکت می کنند، آنگاه می توان نتیجه گرفت این ادعا که سرعت سقوط اشیا متناسب با وزن آنهاست غلط می باشد.
ابطالگرایان، علم را به مثابه مجموعه ای از فرضیه هایی می پندارند که به منظور توصیف یا تبیین دقیق رفتار چهره ای از جهان موقتا پیشنهاد شده اند، با این همه، هر فرضیه ای اینگونه نیست، چنانچه بنا باشد فرضیه ای یا نظامی از فرضیه ها واجد منزلت قانون یا نظریه علمی بشود، باید یک شرط اساسی را برآورده کند؛ یعنی چنانچه بخواهیم فرضیه ای را جزء معرفت علمی محسوب کنیم باید ابطال پذیر باشد.
برای روشن شدن مقصود ابطالگرایان از ویژگی «ابطال پذیری» چند مثال می زنیم:
۱- هرگز روزهای چهارشنبه باران نمی بارد.
۲- تمام عناصر در اثر حرارت منبسط می شوند.
۳- هرگاه پرتو نوری از صفحه آینه ای منعکس شود، زاویه انعکاس برابر زاویه تابش خواهد بود.
گزاره اول ابطال پذیر است؛ چون با مشاهده باران در روز چهارشنبه ابطال می شود. گزاره دوم ابطال پذیر است؛ زیرا می توان با گزاره های مشاهده ای دال بر این که عنصری پس از حرارت یافتن در زمان الف منبسط نشد، آن را ابطال کرد. آب، هرگاه به نقطه انجمادش نزدیک شود، گزاره دوم را ابطال می کند. گزاره سوم نیز ابطال پذیر است؛ زیرا قابل تصور است که تابش مورب نوری بر صفحه آینه ای در جهت عمود بر آینه منعکس شود؛ چنانچه قانون انعکاس صحت داشته باشد، این واقعه هرگز رخ نخواهد داد، اما اگر اتفاق افتد مشتمل بر هیچ تناقض منطقی نخواهد بود.
بنابراین، فرضیه ای ابطال پذیر خواهد بود که منطقا یک گزاره مشاهده ای یا مجموعه ای از گزاره های مشاهده ای ناسازگار با آن، امکان وجود داشته باشند، بدین معنا که اگر صدق گزاره ها اثبات شود فرضیه را ابطال می کند.
اما گزاره های زیر نمونه هایی هستند که واجد این شرط نیستند و در نتیجه ابطال پذیر نمی باشند:
۱- هوا یا بارانی است و یا بارانی نیست.
۲- در پیش بینی های ورزشی امکان شانس وجود دارد.
هیچ گزاره مشاهده ای منطقا ممکن نیست گزاره اوّل را ابطال کند، هوا هر گونه باشد این گزاره صادق است. گزاره دوّم از جدول طالع بینی یک روزنامه نقل گردیده است که یادآور شیوه فریبنده فال بینان است. این گزاره ابطال ناپذیر و معادل این است که به خواننده گفته شود اگر امروز شرط بندی کند ممکن است برنده شود. این سخن صحت خواهد داشت چه وی شرط بندی بکند و چه نکند و در صورتی که شرط بندی کند، چه برنده شود و چه نشود باز هم صحت خواهد داشت.
ابطالگرایان خواستار ابطال پذیری فرضیه های علمی بوده و بر این موضع اصرار می ورزند؛ زیرا فقط در صورتی قانون یا نظریه ای را اخباری می دانند که مجموعه ای از گزاره های مشاهده ای منطقا ممکن را به لحاظ تجربی ناممکن اعلام کند. اگر گزاره ای ابطال ناپذیر باشد، در آن صورت جهان می تواند هر ویژگی ممکنی را دارا باشد و می تواند به هر نحو ممکنی رفتار کند بدون این که با آن گزاره تعارض پیدا کند. از این رو، برخی از نظریه ها که به ظاهر دارای ویژگیهای نظریه های خوب علمی هستند، در واقع فقط شکل نظریه های علمی را دارند؛ زیرا ابطال پذیر نیستند و باید کنار گذاشته شوند. پوپر ادعا کرده است که دست کم برخی از برداشتهای موجود در نظریه تاریخ مارکس، روانکاوی فروید و روانشناسی آدلر مبتلا به این نقصیه هستند.
از نظر ابطالگرایان، درجه ابطال پذیری که ناشی از وضوح و دقت نظریه بیان شده است، از امور مهم در ترجیح نظریه ای بر نظریه دیگر در علم، محسوب می شود؛ زیرا قانون یا نظریه علمی مطلوب، صرفا بدین علت ابطال پذیر است که درباره جهان، سخن و ادعای مشخصی دارد، در نتیجه، هر اندازه نظریه ای بیشتر ابطال پذیر باشد بهتر است. نظریه بسیار مطلوب آن است که در برگیرنده بیشترین اطلاعات درباره عالم طبیعت و در نتیجه بسیار ابطال پذیر باشد و هرگاه به بوته آزمایش برده شود ابطال نگردد.
از لوا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 