پاورپوینت کامل حقوق جنگ در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حقوق جنگ در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حقوق جنگ در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حقوق جنگ در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
دکتر ناصر قربان نیا[۱]
چکیده:
واژه «جنگ»[۲] اگر چه ظاهری زشت و دهشت آور دارد ولی در مواردی دارای بار ارزشی مثبت می شود و هاله ای از تقدس به خود می گیرد؛ چرا که در مواردی حیات انسان و هر موجود دیگری از طریق جنگ با عوامل مخرّب طبیعی یا انسانی دوام می یابد. به همین جهت، قوانین و امور مربوط به آن، ذهن بشر را در ادوار مختلف تاریخ، به خود مشغول داشته است.
در این میان، اسلام که دین جامعی است و برای تمامی شؤون فردی و اجتماعی انسان، پاسخی فراخور حال او دارد، به طور کامل و دقیق به این مسأله پرداخته است. این مقاله، به تبیین نگاه کلی اسلام به جنگ و توضیح شرایط، مراحل، نتایج و برخی مسائل جانبی آن پرداخته است و شمه ای از تاریخ فتوحات اسلامی و نوآوریها و تاکتیکهای مسلمانان را در عرصه جهاد، بیان می دارد.
فصل اول: مباحث کلی جنگ
۱- ماهیت جنگ
توسعه مفهوم جنگ
عمر جنگ به قدمت عمر جامعه و تاریخ است. این حقیقت غیرقابل انکار است و توسط ابن خلدون؛ جامعه شناس پیشگام عرب در مقدمه مشهورش، بیان گردیده است.
جنگ؛ تظاهر اولیه طبیعی هیجان و خشم برای انتقام و تلافی جمعی بود[۳] و از قاعده قدیمی «قدرت حق است» نشأت می گرفت.
این قاعده حتی در بین اشخاص، قبل از تأسیس و ایجاد عدالت سازماندهی شده (دستگاه قضایی) در شکل جنگ خصوصی اعمال می شد. همچنین جنگ پیش از ظهور دولتهای جدید، بین قبایل متعدد در شکل جنگ قبیله ای شناخته شده بود، همچنان که جنگهای قبیله ای ناشی از کینه های خانوادگی به کرّات قبل از ظهور اسلام وجود داشت ولی به تدریج جنگهای خصوصی و قبیله ای از بین رفت و جنگ در قلمرو روابط بین کشورها بین المللی گردید.
با این وصف و با وجود یک تغییر خصوصیت، جنگ برای یک مدت مدیدی، به عنوان یک جنبه ضروری روابط بین الملل باقی ماند. گستره تاریخ پر است از ثبت جنگها و روابط خصمانه. قاعده «قدرت حق است» به عنوان روش حل و فصل و تصفیه بین دولتها باقی مانده و ادامه یافت. این وضعیت در غرب تا آغاز دوران جدید ادامه یافت تا این که قرن هفدهم میلادی، «هوگو گروسیوس» در مقدمه کتاب مشهورش به نام «حقوق جنگ و صلح» تشریح نمود که چگونه ملتها در دنیای مسیحی به دلایل اندک یا بدون هیچ دلیلی متوسل به سلاح شدند و هیچ احترامی برای حقوق الهی و بشری قائل نبودند. وی، آنگاه به کشورها توصیه نمود که خود را ملزم به عدالت و حقوق طبیعی بدانند. او، این حقوق را به عنوان ندای عقل سلیم تعریف می کند که نشان می دهد یک عمل به وسیله خداوند خالق طبیعت؛ یا ممنوع شده است یا لازم.[۴]
تکامل حقوق بین الملل، در پرتو مباحث حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه تحقق می یابد و تبلیغ و ترویج فرهنگ صلح و ضرورت حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بر اساس قواعد عدالت متعالی، از اصول پایه ای آن به شمار می رود.[۵] این تکامل از علمای حقوق بین الملل و دانشمندانی که پیرامون حقوق طبیعی و حقوق الهی و همچنین پیرامون تفاوت بین جنگهای مشروع و نامشروع، نوشته هایی دارند، تأثیر پذیرفته است.
بنابراین، صلح به عنوان یک حالت عادی وایده آل(کمال مطلوب) روابط بین الملل تکامل یافت و جنگ در مقام تئوری و نظریه، تنها در شرایط کاملاً خاص و در موارد بسیار استثنایی مجاز شمرده شد.
استثنای جنگ در دکترین و اندیشه اسلامی
ظهور اسلام، انقلاب عجیبی را در دنیای اسلام و عرب ایجاد نمود، خصوصا اگر با عصر تاریخی آن مقایسه گردد. اسلام صلح را به عنوان ایده آل کامل اجتماعی معرفی نمود. جنگ به وسیله قواعد حقوقی الزامی که مبتنی است بر متون مقدس و اصول عادلانه، دقیقا تنظیم گردید.
نویسندگان مسلمان در مورد جزئیات مربوط به شرایط لازم جهت توجیه جنگ، دارای تألیفات فراوانی بودند. نوشته های آنان، آقای «توماس اکویناس» و دیگر نویسندگان مسیحی قرون وسطی را که از آثار اسلامی آگاهی داشتند، تحت تأثیر قرار داد.[۶]
بر اساس جهانی بودن شریعت اسلامی صلح به طور یکسان به مسلمانان و همه بشریت اعطا شده است. بنابراین، اسلام در بین اعراب یک نیروی متحدالشکل قوی ایجاد نمود که دست کم در تئوری، موجب از بین رفتن کینه ها و تعصبات قبلیه ای گردیده و یک التزام محکم نسبت به اخوت مذهبی بین همه اتباع کشور اسلامی ایجاد نمود. به اضافه، ویژگی جهانی اسلام یک احساسات سخت و مشتاقانه را برای حفظ مذهب و برای تبلیغ اخوت انسانی بین همه مردم و ملل توسعه داد.
در ارتباط با این اصول، توسعه اسلام با تبلیغ مسالمت آمیز آغاز شد. ابزار مطلوب چنین تبلیغی عبارت است از مواعظ مؤثر و متقاعد کننده که در آیات پرشماری از قرآن کریم بیان گردیده است.
در آغاز، اسلام از این قاعده، بدون استثنا پیروی نمود. اسلام، آزادی مذهب را در اندیشه و عمل اعمال نمود.
ولی یک دهه پس از ظهور اسلام، آزار و اذیت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اصحاب نخستین آن حضرت و پیروانش شدت گرفت. به منظور اجتناب از این آزار و اذیت، آنان صبورانه از مکه به مدینه هجرت نمودند. این سفر که هجرت نامیده می شود در سال ۶۲۲ میلادی صورت گرفت.
در آن زمان، مسلمانان هیچ ابزاری به جز جنگ برای دفاع از دین جهت مقابله با فشار و اذیت نداشتند، ازاین رو جنگ مقدس که جهاد نامیده می شود، برای ایجاد و حفظ آزادی مذهب مجاز گردید.
جنگ در عمل
یکی از مسائل بسیار مهم این است که تفاوتی را که بین تئوری و عمل در اعمال قواعد جنگ در تاریخ اسلامی وجود دارد تکرار و تأکید نماییم. این چنین تفاوتی در تاریخ بسیاری از ملل یافت می شود. در تئوری و اندیشه، اسلام صلح را به عنوان یک قضیه بدیهی و ضروری ترویج می کند. مطابق قرآن کریم و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله صلح، حالت عادی است و جنگ صرفا یک حالت استثنایی. آیات بسیاری از قرآن کریم از صلح سخن می گویند که در آینده، پاره ای از آنها را در ارتباط با جهاد و جنگ مشروع نقل خواهیم کرد.
تئوری بر صلح تأکید می ورزد. حقوقدانان و فقها قواعد تفصیلی جهاد را توسعه داده اند. ولی بعدها عمل حکام مسلمان، قواعدی بر آنها افزود که هماهنگ با دکترین و اندیشه اصلی اسلام نیست. این عملکرد به نحوی بود که بعضی از جنگهای آنان را همانند جنگهای غیر اسلامی می کرد.
عملکرد توسل به جنگ، نه تنها بر اساس تئوری به عنوان وسیله دفاع مشروع بلکه گاهی مغایر با تئوری، یا تحت نفوذ یک اشتیاق مبالغه آمیز برای توسعه مذهب و یا تحت تأثیر دیگر انگیزه های سیاسی؛ هرگز مفسر کاملی برای قواعد ایده آل نبوده است.
۲- جهاد یا جنگ مشروع
ویژگی جهاد
جهاد به عنوان ابزاری برای حفظ مسلمانان در مقابل ظلم، تعبیه شده و به عنوان جنگی مشروع به منظور دفاع از مذهب و نظم عمومی و جلوگیری از تجاوز و بی عدالتی توسعه یافته است. جهاد همیشه خصوصیت جنگ نگه دارنده، دفاعی، تأدیبی و بازدارنده را داشته است و هرگز به عنوان یک اقدام متجاوزانه تلقی نشده است. جهاد از فعل «جاهَدَ» و از نظر لغوی به معنی ستیزه و جنگ افراطی و شدید است و در اصطلاح حقوقی، به عنوان جنگ ومبارزه در راه خدا با همه ابزارها از جمله بیان، جان و مال تعریف شده است.[۷]
توجیه حقوقی
وظیفه جهاد در موارد مجاز، مبتنی بر بسیاری از آیات قرآنی است و آیات زیر در این رابطه است:[۸]
«کتب علیکم القتال و هو کره لکم»[۹]؛ یعنی: حکم جهاد برای شما مقرر گردید و حال آن که بر شما ناگوار و مکروه است
«و قاتلوا فی سبیل الله…»[۱۰]؛ یعنی: در راه خدا جهاد کنید…
«و جاهدوا فی الله حق جهاده»[۱۱]؛یعنی: برای خدا، حق جهاد را در راه او به جای آورید.
«انفروا خفافا و ثقالاً و جاهدوا بأموالکم و انفسکم فی سبیل الله…»[۱۲]؛ یعنی: برای جنگ با کافران سبک بار و مجهز بیرون روید و در راه خدا با مال و جان جهاد کنید…
«… فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم…»[۱۳]؛ یعنی:… مشرکان را هر جا بیابید به قتل برسانید…
این نوع از جنگ مقدس با توجیه حقوقی و هدف اصیل آن مورد تشویق قرآن کریم و سنت قرار گرفته است. در قرآن کریم، پاداش انجام این وظیفه، شهادت و سکونت ابدی در بهشت عنوان شده است؛ آنچنان که در آیات ذیل توصیف گردیده است:
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنّه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون…»[۱۴]
یعنی: خداوند جان و مال مؤمنین را به بهای بهشت خریداری کرده است، آنان در راه خدا جهاد می کنند و می کشند و کشته می شوند…
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»[۱۵]؛
یعنی: کشتگان درراه خدا را مرده مپندارید، بلکه آنان زنده اند و در نزد خداوند، متنعم.
همچنین سنت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تکلیف جهاد را در بین اقدامات اولیه قابل تمجید به ترتیب زیر طبقه بندی می کند:
نماز در وقت آن، سپس تواضع نسبت به پدر و مادر، آنگاه جهاد در راه خدا.[۱۶]
روایت دیگری می فرماید: بهشت زیر سایه شمشیر است.[۱۷]
تکلیف جمعی (واجب کفایی)
برخلاف دیدگاه بسیار تند و خشن فرقه خوارج که جهاد را اصل ششم اسلام می دانست، نظر مشهور در بین مکاتب اهل سنت، بویژه مکتب حنفی، این است که جهاد، تنها یک تکلیف جمعی (واجب کفایی) است.[۱۸]
و این بدان معناست که جهاد بر همه مسلمانان واجب نیست، بلکه این تکلیف، با انجام تعداد کافی از مؤمنین، انجام شده تلقی می گردد. در حمایت از این دیدگاه، فقیهان به رویه سنتی پیامبر صلی الله علیه و آلهو آیه قرآنی زیر استناد می کنند:
«و ما کان المؤمنون لینفروا کافّهً فلولا نفرمن کلّ فرقه منهم طائفه لیتفقّهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرون»[۱۹]
نباید مؤمنان همگی به منظور جنگ بیرون روند. چرا از هر طایفه ای جمعی برای جنگ و گروهی برای تفقّه مهیا نباشند و قوم خود را انذار نکنند وقتی که به آنان مراجعه می کنند، تا شاید از نافرمانی خدا حذر کنند.[۲۰]
اگر تکلیف جهاد بوسیله تعداد کافی مؤمنان امتثال نشود، آنگاه به یک وظیفه فردی (واجب عینی) تبدیل می شود که باید توسط هر مسلمان مکلفی به جای آورده شود. همه مردان و پسران بالغ که از جهت جسمی و مالی توان دارند، در این ارتباط اشخاصی مسؤول و مکلّف تلقّی می شوند.
معافیتها
اشخاصی که از جهت جسمی یا مالی ناتوانند، بچه ها، نابینایان، افراد لنگ، مریض و اشخاص بسیار فقیر ازتکلیف جهاد، معذور ومعاف هستند.[۲۱] معافیت این دسته درآیات قرآنی زیر ذکر شده است:
«لیس علی الضعفاء و لا علی المرضی و لا علی الذین لا یجدون ما ینفقون حرج اذا نصحوا الله و رسوله…»[۲۲]
یعنی: بر ناتوانان و بیماران و فقیران که خرج سفر و نفقه عیال خود را ندارند تکلیف جهاد نیست، هرگاه آنها هم به راه رضای خدا و رسول، خلق را نصیحت کنند.
«لیس علی الاعمی حرج و لا علی الاعرج حرج و لا علی المریض حرج…»[۲۳]
یعنی: بر نابینایان و لنگان و بیماران باکی نیست (که به جهاد نروند)…
همچنین زنان از خدمت نظامی معاف هستند؛[۲۴] بر اساس گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله که می فرماید:
«جهاد شما (زنان) حجّ است،[۲۵] برای آنان حج، جایگزین جهاد است. ولی زنان و بچه ها می توانند در مورد جهاد توده ای به نحو واجب عینی به جنگ بشتابند، حتی بدون اجازه شوهران یا پدرانشان.»[۲۶]
بعضی از فقیهان مردان دانشمندی را که در کشورشان بی نظیرند، به لیست اشخاص معاف از جنگ افزوده اند. دلیل آن، خوف از دست رفتنشان در جنگ است.[۲۷]
۳- انواع جهاد یا جنگ عادلانه (مشروع)
اسباب توجیه کننده جنگ
ابن خلدون؛ جامعه شناس مشهور عرب، انتقام را هدف همه جنگها می داند. این انتقام با چهار نوع انگیزه که بر اساس آنها جنگها، طبقه بندی می شوند، تحریک و برانگیخته می شود. این چهار انگیزه عبارتند از: ۱- حسادت و رقابت، همانند کینه های قبیله ای؛ ۲- تجاوز، همچون جنگهای بین ملل غیر متمدن؛ ۳- حمیت و غیرت برای راه خدا و مذهب، آنچنان که در جنگ مقدس (جهاد) وجود دارد. ۴- ابزاری برای حفظ نظم کشور همچون جنگهای تأدیبی و بازدارنده بر علیه شورشیان و باغیان.[۲۸] تنها دو نوع اخیر آن بنابه نظریه ابن خلدون مشروع و عادلانه و قانونی هستند. مفید است تکرار کنیم و تأکید ورزیم که جنگ در حقوق اسلامی، آنچنان که در قرآن کریم وضع گردیده است وظیفه ای تنفرآمیز است.
بنابراین، جنگ تنها یک موقعیت و وضعیت استثنایی است. از این رو، اشتباه است که همانند بعضی از فقهای مسلمان یا نویسندگان مدرن ادعا کنیم که جنگ، یک شرط و حالت عادی و دائمی در روابط بین الملل است.[۲۹]
در بحث نظری، جنگ تنها در صورت ضرورت کامل و مطابق شرایط دقیق، مشروع و مجاز است. اسباب و عللی که جنگ را توجیه می کنند ممکن است، تحت عناوین ذیل طبقه بندی گردند: حفظ آزادی مذهب، دفاع در مقابل تجاوز، بازداشتن و جلوگیری از بی عدالتی و ظلم و حفظ نظم اجتماعی (عمومی).
بر اساس این اسباب و علل، جنگها نیز توسط فقها، در چهار دسته، منظم و مرتب شده اند که هر کدام از آنها شایسته توضیح و تشریح خاصی است.
حفظ آزادی مذهب
همان طور که پیشتر توضیح دادیم، آزادی مذهب یکی از حقوق اساسی است که مورد احترام و حمایت حقوق اسلام است. قاعده طلایی در این ارتباط، در آیه ذیل متبلور است:
«لا اکراه فی الدین»[۳۰]؛ یعنی: هیچ اجباری در دین نیست.
این قاعده که در باره رفتار مسلمانان با غیر مسلمانان، خطاب به مسلمانان، تشریع شده است، تلویحا بیان می کند که مسلمانان مجازند در دفاع از مذهب و نیز در تأمین آزادی مذهب و آیینهای عبادی برای دیگران، به جنگ برخیزند.
آیات زیر، در این ارتباط قابل ذکر هستند:
۱- «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله…»[۳۱]؛ یعنی: و با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد در زمین نماند و.. و همه را آیین الهی باشد.
۲- «لا ینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم، ان الله یحب المقسطین. انما ینهیکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و أخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولّوهم…»[۳۲]
یعنی: خداوند شما را نهی نمی کند از اینکه با آن کسانی که با شما در دین پیکار نکرده و شما را از دیارتان آواره نکرده اند نیک رفتاری و دادگری کنید؛ چه آنکه خداوند دادگران را دوست می دارد. تنها خداوند شما را نهی می کند از اینکه با کسانی که با شما در امر دین مقاتله کردند و شما را از دیارتان بیرون راندند و بر اخراج شما به یکدیگر کمک کردند، سستی اختیار کنید.
۳- «… و لولا دفع الله الناس بعضم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره…»[۳۳]
یعنی: و اگر خدا (رخصت جنگ ندهد و) دفع شر بعضی از مردم را به بعض دیگر نکند همانا صومعه ها و دیر و کنشت ها و مساجدی که در آن نماز و ذکر خدا بسیار می شود همه خراب و ویران می شد و هر که خدا را یاری کند البته خدا او را یاری خواهد کرد…
مساجد همانند معابد غیرمسلمانان که در آیه فوق الذکر قبل از مسجد ذکر گردیده است، مستحق حفاظت و حمایت هستند. در چنین مواردی جنگ مجاز است؛ چون دفاع از راه خدا و مکانی است که یاد خدا در آن بسیار برده می شود. این توضیح نمونه ای از وسعت دید اسلامی در مورد تسامح و تساهل مذهبی و ضمانت اجرای مؤثر آزادی مذهبی است.
جنگ مشروع نیست مگر در جایی که برای امنیت اسلام و حفظ مذهب اسلامی و دیگر مذاهب الهی ضروری باشد. در مقام تئوری، اسلام نمی تواند با شمشیر توسعه و گسترش یافته باشد، آنچنان که به اشتباه و خطا و به وسیله پاره ای از مستشرقین و مورخین ادعا شده است. جهاد و پیکار بزرگ، در دکترین اسلامی عبارت است از دعوت به اسلام به وسیله قرآن مجید، نه به زور شمشیر. این مطلب با آیه ذیل اثبات می گردد:
«فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا…»[۳۴]؛ یعنی: پس تو هرگز تابع کافران مباش و با آنها سخت جهاد کن.
به عبارت دیگر، می توان جهاد واقعی را، جهاد بزرگ به وسیله اعتقاداتی دانست که مبتنی بر مباحثه های حکیمانه و مسالمت آمیز است و هرگز با تهدید، اجبار یا جنگ متجاوزانه نبوده است.
دفاع در مقابل تجاوز
دفاع مشروع در حقوق داخلی و حقوق بین المللی، یک حق شناخته شده است. این حق، اساس و مبنای جنگهای تدافعی است که در حقوق اسلامی مورد قبول واقع شده و در بسیاری از آیات مبین قرآنی؛ همچون آیات زیر بیان گردیده است:
«و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین… و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلا عدوان الا علی الظالمین… و الحرمات قصاص فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقوا الله و اعلموا ان الله مع المتّقین»[۳۵]
یعنی: در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنی شما برخیزند جهاد کنید. لکن ستمکار نباشید خدا ستمگر را دوست ندارد… با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همه را آیین دین خدا باشد و اگر از فتنه و جنگ دست کشیدند (با آنها به عدالت رفتار کنید که) ستم جز بر ستمکاران روا نیست… هر کس به جور و ستمکاری شما اقدام کند با او مقابله به مثل کنید و از خدا بترسید و بدانید که خداوند با تقواپیشگان است.
«اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر. الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله…»[۳۶]
یعنی: رخصت (جنگ با دشمنان) به جنگجویان اسلام داده شد؛ زیرا آنان از دشمن، سخت ستم کشیدند و خداوند بر یاری آنها قادر است. آن مؤمنانی که (به ظلم کفار) به ناحق از خانه هاشان آواره شده و جز آن که می گفتند: پروردگار ما خدای یکتاست (هیچ جرم دیگری نداشتند.)
جلوگیری و بازداشتن ظلم و بی عدالتی
حیات اجتماعی (چه در بین افراد و چه در میان قبایل یا کشورها) مبتنی است بر عدالت و همکاری در دست یابی به آن هدف و جلوگیری از ظلم. قرآن کریم بشریت را به اجرای این تکلیف در دستور و فرمان عمومی زیر (که در فصل پیش نیز نقل گردید) ترغیب و تشویق می کند:
«تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان…»[۳۷]؛ یعنی: همدیگر را در نیکوکاری و تقوی یاری کنید نه بر گناه و ستمکاری…
دیگر توضیحات قرآنی این همکاری، در پیکار با بی عدالتی، آیات زیر هستند:
«و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها…»[۳۸]
یعنی: چرا در راه خدا جهاد نمی کنید در حالی که جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک که در مکه اسیر ظلم کفّارند می گویند: بار خدایا ما را از این شهری که مردمش ستمکارند بیرون آور…
«… و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض…»[۳۹]؛ یعنی: اگر خداوند شرّ بعضی را با برخی دیگر از مردم، دفع نمی کرد، فساد روی زمین را فرا می گرفت…
این تعهد همکاری در جنگ و پیکار بر علیه ظلم و بی عدالتی، نتیجه اخوت بشری و وحدت منافع و مسؤولیت اجتماعی است که در بشریت وجود دارد. هر ظلمی که علیه یک انسان صورت می گیرد مانند آن است که بر تمامی بشریت واقع شده است. قرآن کریم این وحدت منافع و مسؤولیت را با معادله زیر، تبیین می فرماید:
«… من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانّما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانّما احیا الناس جمیعا…»[۴۰]
یعنی: هر کس نفسی را بدون حق قصاص و یا بی آن که فساد و فتنه ای در روی زمین کند، بکشد مثل آن است که همه مردم را کشته و هر کسی، نفسی را حیات بخشد مانند آن است که به همه مردم حیات داده است…
هر مسلمانی نه تنها ملزم به همکاری در جلوگیری از بی عدالتی است بلکه ملزم است برای جلوگیری از اعمال خلاف و غیرقانونی همکاری نماید. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهنقل است که فرمود: «هر کس از شما عمل قابل سرزنشی را ببیند موظف است آن را با دستانش تغییر دهد، اگر قادر نبود با زبانش، اگر نتوانست با قلبش که این ضعیف ترین مرحله ایمان است.»[۴۱]
جنگ در دفاع از عدالت و جلوگیری از بی عدالتی، نه تنها در موارد تجاوز یا ظلم به یک کشور اسلامی مجاز است، بلکه اگر کمک به یک ملت مظلوم، هر چند غیر مسلمان اقتضای جنگ را داشته باشد نیز مباح و جایز است. این چنین کمک و مساعدتی، اگر مبتنی بر معاهده مساعدت طرفینی باشد، ضروری و لازم می گردد.[۴۲] آیاتی از قرآن کریم در حمایت از اصل حرمت چنین معاهداتی نازل شده است.[۴۳]
حفظ نظم اجتماعی
جنگ به طور کلی تعارض بین کشورهاست. گاهی خشونتی غیر از جنگ ولی شبیه آن، به منظور حفظ نظم اجتماعی به وسیله یک کشور در قلمرو سرزمین آن به کار گرفته می شود.
بنابراین، مواردی وجود دارد؛ یعنی شورش (بغی)، راهزنی (قطع الطریق) و ارتداد که فقهای مسلمان پیرامون آنها تحت عنوان سِیر و جهاد بحث نموده اند؛ زیرا گاهی خطر جدی برای کشور ایجاد می کنند، در نتیجه ضروری است که با اقدامات خشونت آمیز متوقف شوند. تحت این شرایط، مجازات آنها مشکل جنگ تأدیبی و بازدارنده را پیدا می کند.
در حقیقت این اقدامات، جرایم بر علیه مذهب و امنیت کشور محسوب می شوند که به حقوق جزای داخلی مربوط می شود. به همین جهت بحث بسیار مختصری در مورد این جرایم، در این متن کافی خواهد بود.[۴۴]
۱- شورش (بغی)
بغی، از جهت لغوی به معنی بی عدالتی و ظلم است و از جهت حقوقی به خروج از حاکمیت امام (رئیس کشور) به وسیله شورشیان و مخالفان مدعی حق حاکمیت، تعریف می شود و مقاومت واقعی در قبال حاکمیت و اقتدار قانونی محسوب می گردد و همه نمودهای بغی و شورش، فتنه و نفاق و مخالفت را شامل می گردد.[۴۵]
ضمانت اجرای مقابله با اهل بغی در آیه زیر بیان گردیده است:
«و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی ء الی امر الله فان فائت فأصلحوا بینهما بالعدل و أقسطوا ان الله یحب المقسطین»[۴۶]
یعنی: و اگر دو طایفه از اهل ایمان با هم به قتال برخیزند، شما مؤمنان بین آنان صلح برقرار کنید. و اگر یک قوم بر دیگری ظلم نمود با طایفه ظالم قتال کنید تا به فرمان خدا باز آید، پس هرگاه به حکم حق برگشت، با حفظ عدالت میان آنها صلح برقرار سازید و همیشه عدالت ورزید که خداوند اهل عدل را دوست دارد.
به عبارت دیگر، امام تلاش می کند ابتداءا با اقدامات و ابزار مسالمت آمیز با باغیان و مخالفان رفتار کند تا آنان را متقاعد سازد که به حصار جامعه در آیند و با قانون منطبق گردند و به آن گردن نهند. اگر آنان از تسلیم شدن امتناع ورزند و یا متوسل به خشونت شوند، آنگاه جنگ تأدیبی و بازدارنده علیه آنان مجاز خواهد بود.
طی ایام مخالفت، اموال باغیان در معرض مصادره است ولی بعد از تسلیم شدن، به آنان مسترد می شود. این شیوه در بردارنده تدبیر و اصلاح است. علاوه بر آن که قدرت و نیروی عمومی را به نمایش می گذارد.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 