پاورپوینت کامل سکولاریسم(دنیوی سازی) و اسلام ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سکولاریسم(دنیوی سازی) و اسلام ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سکولاریسم(دنیوی سازی) و اسلام ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سکولاریسم(دنیوی سازی) و اسلام ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint :

>

مصطفی جمالی[۱]

نوشتار حاضر در پی اثبات این معنا است که دین اسلام بر خلاف دین تحریف شده مسیحیت، دارای ویژگیهای خاصی است که با ملاحظه آنها سکولار شدن دین اسلام غیر ممکن خواهد شد و حتی بر خلاف استراتژی مدرنیته مبنی بر عرفی کردن امر قدسی، این اسلامِ جامع و کامل است که به دنبال قدسی کردن تمامی شؤون حیات بشری می باشد.

مقدمه

فرایند مدرنیته مبتنی بر اصول خودبنیاد خویش، اومانیسم، عقلانیت ابزاری، ماتریالیسم روش شناختی، فردگرایی و سکولاریسم در بستر تاریخ دنیای غرب رخ نمود. توسعه و تکمیل این پدیده، تنها در سایه حاکمیت نظام سرمایه داری در شکلهای گوناگون آن از ساده ترین شکل سنتی، لیبرال ـ دموکراسی تا سرمایه داری سازمان یافته می باشد.

از میان اصول مدرنیته، «سکولاریسم» اصلی متمایز و به عنوان روح مدرنیته قابل دقت و بررسی می باشد. مدرنیته به دلیل روح تمامیت طلب خود، به دنبال هماهنگی تمامی شؤون حیات فردی و اجتماعی انسانها بر محور اصول خود می باشد و در این میان لازم بود که دین به عنوان یکی از مدعیان سرپرستی حیات بشریت از صحنه خارج شود. به جهت شرایط اجتماعی جهان غرب و وجود زمینه های مناسب و ویژگی های خاص دین مسیحیت، این امر در یک پروسه تاریخی اتفاق افتاد و دین تحریف شده مسیحیت بکلّی از دخالت در سرپرستی حیات اجتماعی و حتی فردی انسان مدرن کنار گذاشته شد.

از طرفی دیگر، مدرنیته به علل مختلف جهت حیات و توسعه خود، ضرورتا نیاز به جهانی سازی داشت و به تعبیر رساتر می بایست جهانی هماهنگ با روند توسعه خود بسازد و تمامی موانع اعم از موانع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در مقیاس جهانی را از بین ببرد.

از مهمترین موانع بر سر راه جهانی سازی، وجود فرهنگ مذهب ـ در شکل های گوناگون آن اعم از مذاهب وحیانی و غیر وحیانی ـ در زمینه های مختلف بشری اعم از روابط فردی و اجتماعی بویژه در دنیای شرق می باشد.

انقلاب اسلامی که برخاسته از متن اسلام ناب بود، روند تاریخ را تغییر داد و در ناباوری همه تئوریسینهای مادی که گمان کرده بودند دین در حیات بشری، دیگر مرده است، آن را به صحنه حیات بشری بازگرداند و مذهب به عنوان کانون و هسته مولد در موازنه عالم ظهور کرد.

انقلاب اسلامی ایران، تمام معیارها و ارزشهای مادی را در هم شکست و مدعی تئوری جدیدی برای اداره جامعه جهانی بر مبنای اسلام شد. جلوه های توانمندی انقلاب اسلامی در جهان امروز محصور به مرزهای جمهوری اسلامی ایران نیست؛ بلکه در رفتار و افکار نوع بشر در جهان امروز به چشم می خورد. وقوع انقلاب اسلامی موجب پدید آمدن گرایش و بینش جدیدی از دین و نحوه جریان آن در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان و ملل مستضعف در سراسر دنیا شده است.

باور به دنیوی شدن، دگرگون شد و اعتقاد به قدسی کردن «امر دنیوی»، اعتقادی راسخ و موجب به وجودآمدن حرکتها و جنبشهای اسلامی گردید. انقلاب اسلامی به دنبال این هدف که دین و مذهب باید عهده دار تنظیم و اداره امور جامعه باشد، شکل گرفت و بعد از پیروزی، در پی عینیت بخشیدن به این شعار اصولی حرکت نمود.

امام خمینی قدس سره در این باره می فرمودند:

«ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین المللی اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است.»[۲]

ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین المللی اسلامی مان بارها اعلام نموده ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم.»[۳]

هدف انقلاب اسلامی اداره و سرپرستی تمام شؤون و امور زندگی بشر بر اساس اسلام است.

«ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین المللی اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما می گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم، ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم؛ ما تصمیم داریم، پرچم لااله الاالله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»[۴]

بنابراین، انقلاب اسلامی با این ابعاد در این عصر جهانی به وقوع پیوست و مانعی بزرگ بر سر راه نظام سرمایه داری مدرن و داعیه جهانی آن گردید.

اگر چه بسیجی عمومی در دنیای مدرن جهت نابودی و یا ناکارآمد جلوه دادن این انقلاب عظیم صورت گرفته است و در این راه از هر ترفند سیاسی، فرهنگی و اقتصادی فروگذار نکرده اند ولی به لطف الهی تمامی این ترفندها یکی پس از دیگری با هوشیاری رهبران و امت اسلامی از بین رفته است.

دنیاگرا نشان دادن دین اسلام یکی از مهمترین ترفندهای مهم دستگاه نظام سرمایه داری جهانی است که در دستور کار روشنفکران مدرنیته و بعضا داخلی قرار گرفته است. اینان با الگو قراردادن تاریخِ دنیوی شدن مسیحیت، درصدد دنیوی کردن دین اسلام به عنوان پایگاه مشروعیت انقلاب اسلامی می باشند ولی از این نکته غافلند که اسلام یک دین خاتم، جاودانه و تاریخی است و هرگز در دام سکولاریسم نمی افتد، بلکه این اسلام است که خواهان «قدسی سازی تمامی روابط انسانی» در تمامی اعصار می باشد.

«با این که روند رو به گسترش عرفی شدن در جهان، یک واقعیت محرز و غیر قابل تردید است اما یک استثنای بزرگ وجود دارد که همان اسلام است. اسلام مثل یک قرن پیش خود، همچنان پرنفوذ و قدرتمند است و حتی قویتر نیز شده است…. از چهار تمدنی که پس از قرون وسطی از خاکستر دنیای قدیم برخاستند سه تای آنها؛ یعنی تمدن غربی مسیحی، تمدن چینی و تمدن هندی، به میزان زیادی عرفی شده اند و در این میان تنها تمدن اسلامی است که همچنان به شکل متفاوتی باقی مانده است و تن به جریان غالب عرفی شدن نسپرده است.»[۵]

عدم شناخت کامل اسلام و اعتقاد به فرایند ناگزیر دنیوی شدن دین، دو علت عمده در نظریه های قائلین به دنیوی شدن دین اسلام می باشد. در این مقاله بعضی از خصوصیات دین اسلام ـ که شائبه سکولار بودن دین اسلام در آنها مطرح است ـ با توجه به سخن منتقدین طرح می گردد و بخوبی مشخص می شود که دین اسلام بر خلاف دین تحریف شده مسیحیت، دارای ویژگیهای خاصی است که با ملاحظه آن خصوصیات، تصور سکولار بودن این دین غیر ممکن خواهد شد.

البته ذکر این نکته لازم است که دین اسلام هرگز قائل به رهبانیت نمی باشد، بلکه دنیا و آخرت را باهم و در یک نظام جامع مبتنی بر مبانی و اهداف، مورد توجه قرار داده و دنیا، بستر پرورش و عبودیت شناخته می شود.

۱ ـ خاتمیت دین اسلام

از مهمترین ویژگیهای خاص دین اسلام، خاتم بودن این دین در جریان تکاملی نزول ادیان الهی است. دقت در این معنا، بسیار ظریف و مهم می باشد. دین مسیحیت یا یهودیت، ادیانی برای مقطعی از بلوغ بشریت در طول تاریخ بودند ولی دین اسلام، دینی برای تمامی بشریت تا انتهای تاریخ است؛ بدین معنا، تنها ناظر به سرپرستی انسانهای عصر نزول نبوده، بلکه هدایت کل بشریت، مد نظر این دین الهی می باشد و اگر غیر از این باشد، دین خاتم نخواهد بود.

نکته مهم دیگر این است که، این خاتمیت دین، به معنای بلوغ عقلی بشر نیست تا از آن، استغنای بشر از هدایت انبیا نتیجه گرفته شود؛ چنانچه بعضی به غلط چنین تصوری از خاتمیت دارند:

«پذیرش این تفسیر از ختم نبوت به گونه شیعی آن، فلسفه غیبت که انقطاع وحی علامتی از رشید شدن بشریت تحت تعالیم و تربیت پیامبران است و از آن پس بشر قادر است به مدد چراغ عقل راهی را ادامه دهد که انبیا آن را طی کرده و با گامهای خود همراه کرده اند، طریق دیگری برای عرفی شدن شریعت است.»[۶]

خاتم الادیان بودن نشان از غایت هنرمندی خدایی است که در کمال اعجاز، دینی را فرستاد تا ظرفیت سرپرستی کل تاریخ را به همراه داشته و خود حافظ آن می گردد[۷] و البته این دین همچون ادیان دیگر، همراه رسول آغاز و با رسول همراه می گردد و با حجج الهی بسط و توسعه پیدا می کند و با حجت خدا ختم می شود و این انسان است که در تمامی سیر جریان رشد خود نیاز به هدایت و دستگیری از دین و اولیای دین دارد.

۲ ـ دین اتم و اکمل

خصوصیت دیگری که لازمه خاتمیت دین اسلام است، اتم و اکمل بودن دین اسلام می باشد. عدم توجه کامل به این معنا، باعث گردیده که بعضی گمان کنند دین اسلام دینی حداقلی و تنها معطوف به سعادت اخروی بشر یا تحول درونی انسان می باشد.

«جهت گیری دینی، معطوف به سعادت اخروی است. دین فقط مزاحمتهای دنیا نسبت به سعادت اخروی را برطرف می کند. اگر ما آخرتی نداشتیم، دین برای ما نبود. امور دنیا به خود مردم وانهاده شده است.»[۸]

«حوزه دین فی الواقع حوزه وجدان انسانی است، حوزه تحول درونی است، اما حوزه تدبیر دنیا حوزه ای است که عقل در آن توانایی کافی دارد. جایگاه دین در سیاست و اقتصاد و مدیریت نیست، باطن انسانهاست.»[۹]

البته سخن بر سر این نیست که دین اسلام بر خلاف دین مسیحیت که ناظر به آخرت و بر خلاف دین یهودیت که ناظر به دنیا است، ناظر به دنیا و آخرت با هم است،[۱۰] بلکه هر دین الهی ناظر به هدایت بشر در جمیع شؤون حیات دنیوی و اخروی و رهانیدن او از بند جهل، خرافه و ظلم شیاطین درونی و بیرونی است؛ و در این امر فرقی بین هیچ یک از ادیان الهی نیست؛ همانگونه که مسیح علیه السلام مردم را به توحید و پرستش الهی دعوت می کرد، موسی علیه السلام هم جوهره دعوتش توحید و دعوت به پرستش الهی بود. البته به جهت تفاوت زمانی و ظرفیت بلوغ تاریخی بشر در هر مقطع از تاریخ، هر کدام مناسک خاصی را به ارمغان آوردند ولی دین اسلام به جهت خاتمیتش، مناسکی را برای بشریت آورده است که ناظر به کل تاریخ می باشد.

با توجه به این نکته، اگر دین بخواهد سرپرستی هدایت یک نسل را بر عهده بگیرد باید نظر خود در همه زمینه هایی که آن نسل با آن روبرو بوده و نوع تصمیم گیری را در آن موارد که در هدایت و گمراهی یا بهشتی و جهنمی شدن آنان مؤثر است، ابراز دارد. حال اگر قرار باشد که دینی، دین خاتم باشد، باید مشابه همین توانایی را در طول تاریخ دارا بوده و نسبت به نیازها و مشکلات جدیدی که بشر در هر عصری به تناسب با آن روبروست پاسخگو باشد.

قطعا پرسشهای مورد نیاز انسان منحصر به همان پرسشهایی نیست که افراد حاضر در زمان معصومین علیهم السلام پرسیدند، اما کلام خدای متعال و معصومین علیهم السلام باید این قابلیت را داشته باشد که در صورت رجوع صحیح به آنها بتوان بهره گیری مناسب را در هر زمان از آنها داشت.

«نخستین انتظار از دین خاتم آن است که به جای ارائه برنامه های موقتی (حسب وضع و حال یک جامعه و یک دوره تاریخی خاص که توسط آیینهای پیشین آورده می شد)، آورنده یک قانون اساسی جامع و فرازمان و فرامکان باشد.»[۱۱]

اگر چنین خصیصه هایی ـ یعنی ولایت تاریخی ـ از دین گرفته شود، هیچ دلیلی بر تبعیت از آن در دیگر زمانها و مکانها وجود نخواهد داشت. در هر محدوده زمانی و مکانی، که دین قدرت راهبردی خود را اعلان کند تبعیتش به حکم عقل لازم است و درهر محدوده ای که عجز خود را از دستگیری و سرپرستی قافله بشریت بیان دارد دلیلی بر تبعیت از آن وجود نخواهد داشت.

نتیجه ولایت تاریخی نداشتن دین، همان بی نیازی از دین است که اقلیتی بدان معتقدند. پس دین خاتم، بیانگر قوانین یا سنتهای ثابت حاکم بر کل تاریخ است و به همین دلیل باید در هر زمانی قدرت هدایت داشته و پاسخ نیازهای همان زمان را بدهد و این همان راز و رمز اجتهاد پویای شیعی است که با تولی قاعده مند دین به تکامل معرفتی خود دست می یابد.

نکته مهم دیگر نسبت به سرپرستی تاریخی دین اسلام در این است که این سرپرستی نمی تواند محدود به حدی شود؛ یعنی نمی توان گفت مثلاً دین اسلام آمده است تنها آخرت را تأمین کند نه دنیا را[۱۲] یا دین آمده است که تنها روح معنویت را به جامعه بدمد.[۱۳] و یا دین، دینی حداقلی است که رسالت آن صرفا در حوزه سعادت و ابدیت انسان خلاصه می شود و در نظام معیشت و دنیوی بشر تنها باید به حداقلی اکتفا کند که مشترک همه آدمیان در همه ادوار و اعصار است.[۱۴]

تمامی این تفاسیر غفلت از این نکته است که جدا کردن امور فردی و معنوی از امور مادی و اجتماعی و سرپرستی یکی را به شرع و دیگری را به عقل و حس بشر سپردن به منزله قرار دادن دو حاکم در یک مملکت است. نمی توان روابط فرد با خدا را جدای از روابط فرد با انسانها، و روابط فرد با طبیعت را جدای از یکدیگر و مبتنی بر الگوهای مختلف، هماهنگ کرد.

فرد، یک فرد واحد است و باید یک الگو در تنظیمات روابط او حاکم گردد؛ از فرد که پا را فراتر نهاده و به جامعه وارد شویم این مسأله به وضوح رخ می نمایاند، مخصوصا در جوامع مدرن امروز هم که جامعه موضوعا واحد است و نه دارای سه بخش، بلکه واجد سه بعد «سیاست، فرهنگ و اقتصاد» است، که در روند توسعه باید هماهنگی کامل بین این ابعاد جامعه در سطح ملی و منطقه ای و بلکه در سطح جهانی برقرار گردد.

حال دین اسلام که ناظر به سرپرستی چنین جوامعی هم می باشد، اگر بخواهد در این زمان، تأثیرگذار بوده و حیاتی باشد، باید طرحی جامع نسبت به روند توسعه همه جانبه ارائه دهد. اگر امور مهمی همچون روابط توزیع قدرت، توزیع ثروت و توزیع اعتبار در مدیریت؛ الگوی تولید، توزیع و مصرف در اقتصاد؛ معیار ارزشگذاری، طبقه بندی و تخصیص در حکومت؛ روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور اسلامی با سایر ملل و مسائلی از این دست، از دین حذف شود آیا باز هم می توان با قاطعیت ادعای سرپرستی همه جانبه تکامل تاریخی چنین دینی را نمود؟! هیچ دینی نمی تواند ادعای قدرت سرپرستی تکامل بشر را نماید، مگر آن که جمیع آنچه در تکامل انسان دخیل است را بیان دارد.[۱۵]

۳ ـ ثبات احکام

ویژگی مهم دیگر اسلام، ثبات و متغیر نبودن دین مبین اسلام است. عدم تفسیر صحیح از این ویژگی باعث افتادن در دام سکولارشدن فقه شیعه و دنیوی شدن جامعه الهی است با این پندار که احکام ثابت اسلام، با تغییر و تحولات زندگی بشری قابل جمع نیست. در توصیف این ویژگی توجه به دو نکته ضروری است:

اولاً: ثبات قوانین در صورتی مانع تکامل می باشد که از جانب منبعی که افق دید آن محدود است صادر گردد، اما دین الهی که ناظر به تمام تغییرات جامعه بشری در کل تاریخ می باشد، ثبات آن مانع حرکت و تکامل جوامع نیست. به دیگر سخن، شارع تمام نیازمندیهای بشر را در سیر تکاملی آن دیده و با این نگاه، به وضع قوانین ثابت پرداخته است.

ثانیا: اگر چه دین ثابت است و ناظر به همه شرایط، ولی دین تنها اصول و کلیات را بیان کرده و این بشر است که باید با تلاش خود در هر عصر، معرفتی نسبت به دین پیدا کند تا بتواند در سایه آن مسیر تکامل خود را با توجه به شرایط زمانی و مکانی مشخص سازد؛ و این معنا چیزی جز روح این سخن گرانبهای امام صادق علیه السلام نیست که «علینا القاءالاصول و علیکم ان تتفرّعوا.» البته باید توجه داشت که معرفت، معرفتی روشمند می باشد که نحوه شکل گیری و تأثیر آن نسبت به معارف دیگر بشری، موضوعی قابل دقت است که در جای خود قابل بحث و بررسی می باشد.[۱۶]

۴ ـ عقل در اسلام

از دیگر مسائل قابل توجه در فقه شیعه، جایگاه و عملکرد عقل است؛ و چه بسا بی توجهی به این مسأله باعث افتادن در ورطه دنیوی شدن فقه شیعه گردد. آنچنان که در بحث خاتمیت مطرح شد دین جامع اسلام با نظر به کل تاریخ، سرپرستی تکامل نیازمندیهای بشر را در تمامی شؤون فردی و اجتماعی از طریق احکام دین و حضور ولی خدا بر عهده گرفته است.

با این زمینه این انسان است که تلاش می کند تا با حرکت عقلانی و روشمند اولاً، کلیات و اصول دین را از طریق کلمات وحی و هدایت معصوم علیه السلام درک کند و ثانیا، از طریق انطباق فروع و جزئیات با این اصول و کلیات، به تولید و رشد نیازهای حیات فردی و جمعی خود، جهت و ماهیتی خاص دهد.

بر این اساس، عقل در فقه شیعه، به عنوان منبع مستقل و صادرکننده حکم شناخته نمی شود، بلکه عقل در فقه اسلامی، هم می تواند کاشف از یک قانون باشد و هم قانونی را متناسب با شرایط و مقتضیات، تجدید، تقیید و یا تعمیم دهد؛ به علاوه می تواند مددکار و ابزار استنباط از سایر منابع و مدارک فقهی مثل قرآن، سنت و اجماع باشد.[۱۷]

از این رو، این دیدگاه که «عقل بشر می تواند مستقل از وحی، زندگی اجتماعی خود را صورتبندی کند و با رشد عقلانیت فردی و جمعی، بشر را مخصوصا در جهانی که مناسبات بازار، الگوی غالب بر آن است و رقابت شدید اقتصادی، علمی و نظامی بر آن حاکم است، تنها راه بقا توسل به عقل سنجشگر است.»[۱۸]

دیدگاهی نادرست می باشد؛ چون آنچه عقلاً و عملاً اثبات شده این است که خرد جمعی بشر در صورتی که در زندگی اجتماعی، حداقل جهت گیری خود را از منبع غیبی و وحیانی اتخاذ ننماید و صرفا با اتکا به خود بخواهد به حرکت ادامه دهد به بیراهه رفته و توانش را صرفا مصروف توسعه در بهره وری مادی خواهد نمود. در این صورت طبیعی است که کمال و تعالی بشر به بهره مندی بیشتر از عامل ماده محدود می گردد و بدین منظور دست به هر جنایتی می زند.

۵ ـ ولی فقیه و مصلحت

ولایت فقیه اساسی ترین مهره از مجموعه مباحث فلسفه و علوم سیاسی است که آن رهبر و فقیه ژرفنگر با به وجود آوردن شرایط مناسب جامعه شیعی ایران، حیاتی دوباره به آن بخشید. با وجود گذشت بیست و چهار سال از تولد انقلاب اسلامی، هنوز که هنوز است ابعاد و لوازم این باب اساسی فقه شیعه برای بسیاری از عالمان و روشنفکران جامعه ما ن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.