پاورپوینت کامل گزارشی از کتاب آینده طلایی؛ بزرگترین چالش انسان معاصر ۷۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گزارشی از کتاب آینده طلایی؛ بزرگترین چالش انسان معاصر ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گزارشی از کتاب آینده طلایی؛ بزرگترین چالش انسان معاصر ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گزارشی از کتاب آینده طلایی؛ بزرگترین چالش انسان معاصر ۷۷ اسلاید در PowerPoint :

>

نویسنده: اُشو مترجم: مرجان فرجی

ناشر: فردوس محل نشر: تهران

نوبت چاپ: اول سال چاپ: ۱۳۸۱

تعداد صفحه: ۱۵۲ تلخیص و نقد: مرتضی شیرودی

چکیده:

گرایش به رفاه، توسعه و ارزشهای اخلاقی و در رأس آنها عدالت، از فطرت انسان جداناپذیر است و آنها را فقط معلول محیط و آموزه های ادیان دانستن، آب در هاون کوبیدن است.

در این آشفته بازاری که موارد یاد شده، متاعی کمیاب (حتی در بعضی شرایط، نایاب) است، بشر چاره ای ندارد جز آن که آرزوها و خواسته های قلبی و در سطحی بالاتر به ارائه نظریه برای فردایی بهتر بپردازد اما پیش بینی برآمده از معادلات ناقص بشری کجا و ترسیم واقعی دین از آینده بشر کجا؟!

مقدمه

آنچه در پی می آید، خلاصه ای است از کتاب آینده طلایی، اثر اُشو که به تازگی به قلم مرجان فرجی ترجمه و توسط انتشارات فردوس، به چاپ رسیده است. هندوستان سرزمینی کهن است که تجربه های تلخ پنج قاره و کل تاریخ را بر دوش کشیده و می کشد. ازدیاد جمعیت، فقر، بی عدالتی، اختلاف طبقاتی، تبعیض جنسی و نژادی و… در این کشور بیداد می کند. اما همیشه در انتهای بدی، خوبی هم یافت می شود. افرادی که خودشان خوبند و دیگران را نیز به خوب زیستن راهنمایی می کنند.

اشو مردی است که در این آشفته بازار چشم به جهان گشود و هیچ گاه برای خودش زندگی نکرد. او از زمانی که متولد شد، دنیا را از پشت عینکی تیره و تار دید و آینده طلایی را برای آیندگان رقم زد. وی متولد ۱۹۱۳ در روستای کوچوآد واقع در «مادهیا پرادش» هندوستان است. شخصیت او طوری بود که می خواست همه چیز را تجربه کند.

در بیست و یک سالگی تحصیلات دانشگاهی را به اتمام رسانید و سالها به تدریس فلسفه در دانشگاه جبال پور پرداخت. اشو در اواخر دهه ۱۹۶۰ فنون مراقبه پویا و منحصر به فرد خویش را عرضه کرد. وی عقیده داشت که انسان نوین آن قدر زیر فشار سنتهای منسوخ گذشته و نگرانیهای زندگی مدرن گرفتار است که قبل از آن که بتواند به کشف حالت بی فکری و آرامش مراقبه امیدوار باشد، نخست باید فرایند پاکسازی عمیقی را پشت سر بگذارد.

آوازه او در اوایل دهه ۱۹۷۰ به گوش غربیان رسید. با تأسیس کمونی در پونای هندوستان در سال ۱۹۷۴ شخصیت او بیشتر شناخته شد و همه از نقاط مختلف جهان به دیدار وی می آمدند. او به هیچ سنت واحدی تعلق نداشت و می گفت: «من سر آغاز آگاهی مذهبی کاملاً نوینی هستم.» سخنرانیهایش در بیش از ۶۰۰ مجلد گردآوری و به بیش از سی زبان زنده دنیا ترجمه شده است.

اشو در سال ۱۹۹۰ بر اثر مسمومیت به دست عوامل دولت وقت ایالات متحده آمریکا کشته شد.

خلاصه کتاب

اندکی بیندیشیم، در گوشمان اینها را زمزمه می کنند: جنگ… قحطی… ایدز… سلاح های شیمیایی… سوراخ شدن لایه ازن… تخریب هسته ای… بالا رفتن درجه حرارت زمین… نابودی جنگلهای استوایی… از بین رفتن گونه ها… گسترش بیابانها… مواد مخدر… خشونت… و تیک و تاکهای ساعت به آرامی در بستر زمان به خواب می روند… ولی کسی نیست که به روی خود بیاورد! این سیاره میراث تک تک ماست و همه چیزهایی که به آن عشق می ورزیم در خطر نابودی می باشد. پس، زدن بر طبل بی عاری پاسخ قابل قبولی نیست.

بریدن از گذشته

لایه ازن در حال سوراخ شدن است و از میان این سوراخها اشعه مرگبار خورشید به جو زمین راه می یابد، در هر دقیقه سی کودک به خاطر نبود غذا و واکسنهای ارزان قیمت تلف می شوند، هزینه یک زیردریایی هسته ای به تنهایی معادل بودجه یک سال آموزش شانزده میلیون کودک دبستانی در کشورهای در حال توسعه است، چندین میلیون نفر از مردم جهان مبتلا به ایدز هستند، جنگلها به شیوه های جدید قطع می شوند تا مورد استفاده روزنامه های دسته سوم قرار گیرند.

اینها همه یک طرف قضیه و آن طرف قضیه این که، همه افرادی که مدعی انجام این امورند، نگاهشان را به این مسائل حاد دوخته اند و خود را در لاک خودبینی فرو برده اند. کسی دلش برای کودکان نمی سوزد و غمی ندارد، یا از این که لایه ازن سوراخ شود، و عده ای بسیار رنج ببرند. واژهای وابستگی و استقلال غیر واقعی هستند.

ما همه به هم وابسته ایم نه تنها انسانها بلکه درختان، پرندگان، خورشید، ماه و… همه به هم وابسته ایم. اما این موضوع را گذشتگان ما نمی دانستند و هر چه بود برای خود بردند و هرگز به فکر آیندگان نبودند. آنچه برای آیندگان که ماییم به ارمغان گذاشته اند، جنگلهای بیابان شده، سنتهای غلط و کهنه و… بود. ما نباید برای آیندگان اینگونه باشیم، ما گذشته آینده ایم و باید برای آینده، سبزی، زندگی و آسودگی باقی بگذاریم. آنان مجبور نیستند از سنتهای غلط و رسوم اشتباه ما پیروی کنند.

سالانه هزار نفر از مردم اتیوپی به دلیل گرسنگی می میرند، در حالی که در اروپا میلیاردها دلار غذا داخل اقیانوس ریخته می شود. هر کسی که در بیرون از گود ناظر بر این قضایا باشد، با خود می اندیشد که بشریت دیوانه است. هزاران انسان می میرند و در عین حال، کوهی از مواد غذایی به اقیانوسها ریخته می شوند.

دغدغه دنیای غرب که اتیوپی نیست، دغدغه آنها حفظ اقتصاد خویش است و برای این کار ترجیح می دهند غذایی را که جان هزاران نفر را نجات می دهد، بیرون بریزند. ملتها بر سر یک تکه پارچه که اسمش را پرچم گذاشته اند، با هم می جنگند. عقب افتادگی انسان را ببین! پس ملت، واژه ای از بین رفته است؛ تنها یک بشریت وجود دارد. مشکلات، جهانی اند و راه حلها هم باید جهانی باشند.

پیش از جنگ جهانی دوم، «جامعه ملل» طرح حکومت جهانی را امتحان کرد، اما موفق نشد. بعد آنها مجبور شدند سازمان ملل (united nations organization)را تشکیل دهند، اما آن کار هم ناکام ماند؛ زیرا از هیچ قدرتی برخوردار نیست. فعلاً سیاست مداران که در اعماق خویش احساس ضعف و ناتوانی می کنند، برای این که به مقامی برسند و سری میان سرها دربیاورند به مردم وعده های دروغین می دهند و همین که به مقامی رسیدند تمامی شعارها و حرفهایشان را از یاد می برند و چهره واقعی آنان مشخص می شود.

قدرت در دست این نوع آدمهاست. سازمان ملل متحد باید از یک سازمان رسمی به حکومت جهانی تغییر شکل دهد؛ همه ارتشها و دانشمندان تحت سرپرستی ملل متحد به کار خود ادامه دهند؛ نخست وزیران کشورهای موجود به عضویت دولت جهانی درآیند؛ هر ملت که از این کار سر باز زد او را تحریم کنند و او مجبور خواهد شد به حکومت جهانی بپیوندد؛ اعضای دولت جهانی، رئیس جمهوری جهانی برگزینند و این رئیس جمهور یک سیاست مدار نیست. بنابراین، ما قدرت سیاسی را که در گذشته سراسر شکنجه بوده از میان برخواهیم داشت و بیشتر به جزئیات خواهیم پرداخت.

پس از ملتها، دومین بیماری ما گوناگونی ادیان است. بیشتر ادیان یکپارچگی و انسجام انسان را نابود کرده اند. انسان را به قطعاتی مخالف با یکدیگر تبدیل کرده اند. بیشتر ادیان، آموخته اند که تو وصله این دنیا نیستی و اینجایی، تا تنبیه شوی. چهارصد میلیون هندو احساس می کنند که حق با آنهاست. بودایی ها، شیطان پرستها هم همین احساس را دارند. دین بایستی نه یک سازمان بی روح که نوعی تهذیب، عشق و محبت نسبت به کل باشد. در تهذیب واقعی به هیچ کلیسا، پاپ یا کشیشی احتیاج نیست؛ زیرا تهذیب در شکوفایی دل توست و فقط انسانیت مهم است نه مسیحی و بودایی.

پس برای این که انسانیت از نابودی به وسیله راهبران خویش نجات یابد، نخست؛ انحلال ملتها، دوم؛ برچیده شدن ادیان رنگارنگ شرک، و سوم؛ علمی که وقف زندگانی بهتر شود، لازم است. اما ائتلاف روحانی نمایان و سیاست مداران دنیای استکبار، توطئه ای مرگبار است. سیاست مداران و روحانی نماهای دنیای استکبار با هم تبانی داشته اند، سیاست مدار از قدرت سیاسی و پاپ از قدرت مذهبی برخوردار است.

سیاست مداران حامی پاپها هستند و پاپها برای سیاست مداران طلب آمرزش و سعادت می کنند و هر دو به مکیدن خون مردم مشغولند. آنان هر کدام به نفع خودشان با افزایش جمعیت که معضلی بزرگ است، مقابله نمی کنند و کنترل موالید را گناه می دانند. گناهی در مخالفت با خدا، حال این چه جور خدایی است که نمی تواند درک کند زمین از فرط رشد جمعیت دیگر مجال نفس کشیدن ندارد؟!

آنان علاقه ای به کودکان متولد شده ندارند. آنها با اشراف بر این که اگر روشهای کنترل باروری اجرا نشود، کل بشریت به زودی دست به یک خودکشی جهانی خواهد زد، همچنان در پی نفع خویشند. چنانچه روزی سرتاسر این سیاره خاکی به خاطر انفجار جمعیت رو به مرگ رود. این بحران از جهاتی خوب است، به مردم اجازه انتخاب می دهد؛ آیا می خواهید بمیرید یا زندگی نوینی را سپری کنید؟

خسارات وارد آمده قابل جبران است. می توانیم میراث گذشته را دور بریزیم و از نو آغاز کنیم، گویی تازه متولد شده ایم. درخت بکاریم، از آب بهترین استفاده ها را ببریم، علم را در خدمت انسان و زمین قرار دهیم. اما کشورها و ادیان متفرقه به هر ترفندی متوسل می شوند تا به حیات خود ادامه دهند.

قدرت و علم در دست روشن فکران و دانشمندان جامعه

پیشنهاد من، انتقال کامل حق انتخاب از توده مردم به تعدادی افراد برگزیده است. دیگر شرط لازم برای رأی دادن داشتن بیست و یک سال سن نیست، بلکه تحصیلات دبیرستانی، دانشگاهی و تخصص مهم است.[۱] وزیر دادگستری دست کم بایستی دارای دکترای حقوق باشد. رئیس جمهور باید حداقل دارای دو «پی.ایچ.دی» و یک «دی.لیت» یا «ال. ال دی» افتخاری باشد، قائم مقام رئیس جمهور هم همین طور. وزیر آموزش و پرورش باید دارای مدرک فوق لیسانس آموزش با درجه ممتاز باشد و همه افرادی که قدرت را در دست می گیرند، باید قشر تحصیل کرده و روشن فکر باشند، نه یک سیاست مدار؛ زیرا خود مردم سیاست مدار را برمی گزینند و چوبه دار خودشان را به دست سیاست مدار می دهند. دیگر دوره سیاست مداران به سر آمده است.

روشن فکران برای خدمت به مردم تشکیل کنگره جهانی می دهند و اولین قانون دنیا را که قانون اساسی کل بشریت خواهد بود به رشته تحریر درمی آورند. در این صورت همه انسانها به قوانینی از نوع یکسان احتیاج دارند. من این روند را شایسته سالاری می نامم. شایسته سالاری برنامه ای جامع برای تغییر شکل ساختار اجتماع، حکومت و آموزش است.

آیا تا به حال کسی فکر کرده است افرادی که بعدها قدرت را در دست می گیرند، از قدرت سوءاستفاده نکنند؟ من پیشنهاد می کنم در هر دانشگاهی دو نهاد باشد، یک نهاد، برنامه ریزی است. (Deprogramming Institue) هر کس که مدرک دانشگاهی می گیرد، ابتدا باید گواهی برنامه زدایی را از نهاد دریافت کند. برنامه زدایی یعنی بی برنامه کردن تو از نظر نژاد، نظام طبقاتی، ملیت و…؛ یعنی این که از شر اینها خلاص شوی که خودت باشی، یک فرد، یک انسان باشی. نهاد دوم، مؤسسه ای برای مراقبه است. در مورد مراقبه باید چند چیز اساسی را به خاطر داشت. نخست؛ یک حالت آسوده، بدون تقلا، کنترل یا تمرکز. دوم؛ گوش به زندگی، این که هر چه را که از درونت می گذرد شاهد باشی. سوم؛ نداشتن هر نوع قضاوت یا ارزشیابی درباره مراقبه، فقط کافی است تماشاچی باشی. پس، این فرایندها به طور همزمان پیش می رود: برنامه زدایی و مراقبه. یک مؤسسه به پاکسازی و تخلیه شما ادامه می دهد و مؤسسه دیگر شما را پر می کند، البته نه از چیزی، بلکه از نوع کیفیت. سعادت، محبت، رأفت، احساس فوق العاده، فقط به این دلیل که زنده ای و نفس می کشی، خودش برهانی کافی برای این باور است که تو ارزش زندگی کردن را داری. به این ترتیب وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل می شوی فقط یک فرد روشن فکر و پرمعلومات نیستی، بلکه فرد آسوده، تیزبین، صلحجو و بانشاط هستی. این تنها راه جایگزین ساختن روشن فکران به جای سیاست مداران است. این تغییر شکل ساختار اجتماعی، آرمان گرایانه به نظر می رسد. بله! آرمان گرایانه است اما وضعیت فعلی چنان است که در عرض چند دهه آینده، سیاست مداران، شما را به آستانه مرگ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.