پاورپوینت کامل شناخت خودی و غیرخودی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شناخت خودی و غیرخودی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شناخت خودی و غیرخودی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شناخت خودی و غیرخودی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

محمدعلی قاسمی[۱]

چکیده:

بحث خودی و غیرخودی، از نظر مفهوم و محتوا، دارای سابقه طولانی است؛ در تاریخ اسلام، از بعثت نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شروع می شود و در عصر امامان علیهم السلام به اوج خود می رسد.

خودی بودن، یک فرهنگ است؛ در این فرهنگ، به کسی خودی گفته می شود که لااقل التزام عملی به مبانی خودی بودن داشته باشد. بر اساس جامعه ما، خودی کسی است که عملاً به قوانین اسلام اصیل، ولایت رهبری، مبارزه با دشمنان پای بند بوده و در راستای اهداف کشور و مردم گام بردارد.

در آیات و روایات فراوانی چنین مرزبندی میان یاران راستین انبیا و اولیای الهی و آنان که به کتمان حقیقت اصرار می ورزیدند، صورت گرفته است. آنان که پیمانها را زیرپا می گذارند و در راستای اهداف خویش از تعالی و رشد مبانی دینی – چه در میان جامعه اسلامی و چه در خارج از آن – جلوگیری می کنند، غیرخودی به شمار می روند.

خودی بودن تنها در سایه پیروی عملی از ولایت معنا پیدا می کند تا آنجا که دوستی و دشمنی قلبی هم، رنگ خدایی می گیرد و ریشه خودی شدن به شمار می رود.

پیروی از اسلام ناب، تسلیم بودن در برابر حق و حقیقت، صبر و استقامت از عمده صفات خودیهاست؛ و نفاق، مخالفت با اصل نظام اسلامی و دنیاپرستی از ویژگیهای بارز غیرخودیها می باشد.

براساس روایات و آیات الهی، عوامل پایداری و استواری خودیها، وحدت، تداوم فرایند نظارت، مهربانی با یکدیگر و شناخت دوست و دشمن می باشد که با رعایت آنها از نفوذ دشمنان و سوء استفاده آنان جلوگیری می شود.

مقدمه

حقیقت خودی و غیرخودی همزاد جامعه انسانی است؛ زیرا انسان همواره دارای اعتقادهایی است که با برخی از عقاید اصولی دیگران در تضاد کامل قرار می گیرد. تقسیم بندی افراد به خودی و غیرخودی در مسائل مهم حیات اعتقادی، اجتماعی و سیاسی امری ضروری و غیرقابل انکارخواهدبود.

بدیهی است هر کشوری که بخواهد بر پایه استقلال و استکبار ستیزی، حرکت کند، دشمنانی از درون و برون خواهد داشت که نسبت به آن ملت، غیرخودی به حساب می آیند. چنین سخنی به روشنی در جریان انقلاب عدالت خواه ایران اسلامی نمایان و مشهود است؛ نمی توان چشم بر هم نهاد و چنین تصور کرد که تقسیمی به عنوان خودی و غیرخودی وجود ندارد و هیچ گروه و حزبی در زمره غیرخودیها قرار نمی گیرد.

«اگر بخواهیم ملت را حساب کنیم، نه؛ آحاد ملت همه خودی اند، اما جریانات سیاسی، بله؛ جریانات خودی داریم، جریان غیرخودی هم داریم.»[۲]

روشن است عموم مردم، درصدد ارتقا و پیشرفت خویش و کشور خویشند و اگر سخن از خودی و غیرخودی به میان می آید، منظور کسانی هستند که یا به صراحت و آشکار در مقابل اهداف ملت و اسلام ایستاده اند و یا دستخوش فریب دشمنان شده و غیرمستقیم در زمره غیرخودیها درآمده اند.

«منظور از این تعبیر، عموم مردم نیستند؛ بلکه مخاطب آن، فعالان و تأثیرگذاران در عرصه سیاسی کشور هستند.»[۳]

اکنون جا دارد در راستای تبیین قابل اطمینانی از این مرزبندی مقام معظم رهبری، که ریشه در تاریخ دارد، به پژوهش ثمربخش تری در این زمینه بپردازیم. از این رو، پژوهش حاضر درصدد است با تبیین تعریف، تاریخچه، اصول و بنیاد خودیها و غیرخودیها و عوامل سازنده چنین مرزبندی و ریشه های آن، به این سرانجام نایل آید که شناخت دشمنان از دوستان و خودیها از غیرخودیها، دوستداران انقلاب را در راه محافظت از این دستاورد بزرگ یاری دهد.

تعریف خودی و غیرخودی

بی شک نمی توان گفت هر کس انسان است پس خودی می باشد؛ زیرا چنین تعریفی در عمل با هیچ یک از مکاتب سیاسی و مذهبی حتی لیبرالیسم هماهنگی ندارد؛ چه این که براساس چنین تعریفی موسی و فرعون، پیامبر صلی الله علیه و آله و ابولهب، علی علیه السلام و معاویه، امام حسین علیه السلام و یزید و هر قاتل و مقتولی خودی خواهند بود.

همچنین نمی توان به سوی تعریف ملی گرایانه روی آورد که هر ایرانی و شهروند ایرانی خودی به حساب می آید؛ زیرا چه بسا شهروندی در راستای منافع کشور، اهداف و اعتقادات عموم ملت حرکت نکند، بلکه همانند منافقین درصدد از بین بردن مهره های اصلی فکری و سیاسی برآید و خویش را در جریانهای سیاسی غیرخودی قرار دهد.

این نکته پذیرفته است که هر شهروند ایرانی در قانون اساسی، از حقوق خویش برخوردار می باشد، اما تساوی حقوق شهروندی لازمه خودی بودن نیست؛ چه این که ارزش انسانها در دیدگاه اسلام، به انجام اعمال ارزشی و داشتن تفکر دینی بی پیرایه است.

افزون بر این، اطلاق تعریف خودی بر کسی که قانون را پذیرفته است یا هر کس که مسلمان باشد نیز درست نخواهد بود؛ چه این که هر کس در هر کشوری زندگی می کند باید قانون آن کشور را به رسمیت بشناسد، ولی چنین پذیرشی، او را خودی و همراز مسلمانان قرار نمی دهد و آنان که تنها اسم مسلمان را بر خویش نهاده اند نیز نمی توانند به صرف چنین ادعایی در زمره خودیها جای گیرند. تاریخ اسلام نشانگر این واقعیت است که بیشترین ضربه را به اسلام کسانی وارد کرده اند که خود را مسلمان می نامیدند، اما از حقیقت و ناب بودن اسلام خویش بی خبر بودند حتی همه آنان که دست به قتل امامان معصوم علیهم السلام زدند و یا منافقینی که در مقابل انقلاب ایستادند جملگی «لا اله الا الله» را بر زبان جاری می کردند، اما بزرگترین ضربه را بر پیکر دین و انقلاب وارد ساختند.

بنابراین، اگر بخواهیم تعریفی جامع براساس واقعیتهای اجتماع خویش ارائه کنیم باید بگوییم: خودی کسی است که به اندیشه های رهبری و مبارزه با دشمنان انقلاب التزام عملی داشته باشد و در راستای اهداف انقلاب و ملت حرکت نماید.

در نتیجه بر اساس آنچه گذشت خودی بودن ملتها یک اصطلاح اجتماعی – سیاسی است. خودی بودن، یک فرهنگ است و خودی را کسی معرفی می کند که التزام عملی به مبانی خودی بودن داشته باشد، پس حقیقت خودی بودن بر پذیرش عملی استوار است.

خودی و غیرخودی در قرآن و سنت

در قرآن کریم و احادیث پیشوایان معصوم علیهم السلام، واژه هایی به کار رفته است که معنای خودی و غیرخودی از آنها استفاده می شود؛ کلماتی همچون «مَعَهُ» و «معی» خودی بودن و اصطلاحاتی چون «دونکم»، غیرخودی و با ما نبودن را می رساند که ما در این زمینه به برخی از آیات و روایات نگاهی گذرا خواهیم داشت. خداوند متعال در سخن وحی، امت حضرت هود را به دو دسته تقسیم می کند و می فرماید:

ما هود و کسانی را که با او بودند، به واسطه رحمت خویش نجات دادیم و آنان را که آیات ما را انکار کردند و ایمان نداشتند به هلاکت رسانیدیم.[۴]

و باز در آیه دیگری چنین تقسیم بندی ای درباره قوم هود بیان شده است و درباره قوم موسی می فرماید:

«وَ أَنْجَینا مُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الآْخَرِینَ»[۵]

یعنی: موسی و همه همراهانش را نجات دادیم، سپس دیگران را غرق کردیم.

این معنا درباره قوم نوح نیز بیان شده است که خداوند می فرماید:

«فَأَنْجَیناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْک الْمَشْحُونِ ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِینَ»[۶]

یعنی: سپس او (نوح) و کسانی را که با او بودند، در کشتی که پر (از انسان و حیوانات) بود، نجات دادیم و باقی را در آب غرق کردیم.

این معنا را به گونه ای گویاتر درباره قوم ابراهیم علیه السلام می یابیم، آنجا که می فرماید:

ابراهیم و آنان که با او بودند الگویی خوب برای شمایند، آنها به قوم خود گفتند ما از شما و از آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم؛ به شما کفر ورزیدیم و بین ما و شما عداوت و دشمنی برای همیشه آشکار است…[۷]

همانگونه که مشاهده می کنید در همه این آیات، در یک تقسیم بندی از برخی مردمان به عنوان خودی و یاوران راستین پیامبران پیشین یاد می شود و از آنان که از ایمان به خدا و رسولانش سرباز زدند و در صدد براندازی اقتدار مسلمانان بر می آیند، به عنوان غیرخودی یاد می شود و دوری و دشمنی با آنان را فضیلت به شمار می آورد.

این گزاره که درباره امت پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله با واژه «معه» همراه با «رحماء بینهم» و «اشداء علی الکفار» آمده است و می فرماید:

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ»[۸]

محمد فرستاده خدا و کسانی که با او هستند با کافران سخت دل و با یکدیگر بسیارمشفق ومهربانند.

تقسیم بندی خودی و غیرخودی را به گونه ای روشن و زیبا، تبلور می بخشد و نتیجه آن را رحمت و مهربانی در میان خودیها و شدت و سخت دلی با غیرخودیها معرفی می کند. که بی شک این کنار کسانی هستند که قصد مقابله و جنگ با مسلمانان را در سر می پرورانند، نه اهل کتاب که قانون کشور اسلامی را پذیرفته اند و با التزام عملی در سایه قانون سرزمین اسلام به زندگی خویش ادامه می دهند.

خودی و غیرخودی در سنت

با ژرف نگری در سخن پیشوایان معصوم علیهم السلام، سیره و روش آنها، به روشنی تقسیم بندی انسانها به خودی و غیرخودی را می یابیم. در عصر حضور رسول خدا صلی الله علیه و آلهمرزبندی خودی و غیرخودی همانند زمان پیامبران دیگر به جدیترین شکل مطرح بود. خودیها همان پیامبر و یارانش بودند و غیرخودیها سران مشرکین، پیروان و دوستان آنها به حساب می آمدند؛ چنین تقابلی در سخنان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مقابل ابوسفیان، تجلی ویژه ای می یابد؛ ابوسفیان گفت: «لنا عزّی و لاعزّی لکم.» یعنی: ما بت عزی داریم و شما ندارید؛ پیامبر صلی الله علیه و آله در جواب وی فرمود: «الله مَولانا و لامولی لکم.»[۹] یعنی: خداوند مولای ماست و مولایی برای شما نیست.

افزون بر این، حتی پس از مکه و اسلام ظاهری کسانی چون ابوسفیان، غیرخودیها در جامعه اسلامی وجود داشته اند و آنان که بعدها نفاقشان ظاهر گشت و ظاهری بودن و مصلحت اندیشی بودن اسلامشان برملا شد، همه از گروه های غیرخودی بودند که ضربه هایی به جامعه اسلامی وارد ساختند. اگر سیری همراه با تأمل در سخن پیشوایان معصوم نماییم به روشنی می بینیم که چنین مرزبندی با واژه هایی مثل «دوستان خدا» و در مقابل «دشمنان خدا» و یا کلماتی مثل «معکم» و «لامعکم» و… صورت پذیرفته است. به علت بروز اختلافات در جامعه اسلامی بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و آغاز فتنه های نهفته در سینه منافقین، سخنان علی علیه السلام را در نهج البلاغه و غیر آن، حاوی چنین مرزبندی و ارائه راه شناخت خودی از غیرخودی می یابیم؛ افرادی که اسلام را دستاویز اهداف پلید خویش گردانیدند، اما خلق و خوی جاهلیت و تعصبهای فرقه ای را از منظر خود دور نمی ساختند و در برابر هتک حرمتهای الهی و از بین رفتن ارزشهای الهی خشمناک نمی شدند و سکوت اختیار می کردند – در حالی که در برابر کوچکترین تهدید و ضربه به منافع حزبی و گروهی خود، فریاد می زدند – مورد خطاب حضرت علی علیه السلام قرار می گیرند:

شما پیمانهای الهی را شکسته می بینید، ولی خشمناک نمی گردید، در حالی که در مقابل پیمان شکنی نسبت به پدران خود سکوت نمی کنید، احکام خدا بر شما وارد می شد (از شما می پرسیدند) و از شما صادر می گشت (شما پاسخ می گفتید) و به شما رجوع و بازگشت می نمود (در مرافعه قضاوت می کردید)، پس مقام و منزلت خود را به ستمگران (معاویه و پیروانش) واگذارده و زمام کارهایتان را به دست ایشان سپردید و در احکام الهی به آنها تسلیم شده و از آنان پیروی کردید، در حالی که ایشان (در تکالیف شرعیه) به شبهات و آرای باطل عمل می کنند و در پی شهوات و خواهشهای نفسانی می روند.[۱۰]

همچنین امام علی علیه السلام در خطبه ۸۶ به تفصیل به نشانه های دوستان خدا (خودیها) و در مقابل به مشخصات دشمنان خدا (غیرخودیها) می پردازد و در خطبه ۸۷، صفات آنها را بیان می فرماید و درخطبه ۱۰۵، خودیهایی را که رعایت مرز با غیرخودیها را نمی کنند، مورد خطاب قرار می دهد و در خطبه ۱۰۷، یاوران خود را که به صفتهای (غیرخودیها) آلوده شده اند ملامت و سرزنش می کند و چنین صفتی را دردی بی درمان می داند. آن هنگام که ابوذر غفاری را بدرقه می کند او را به دلیل تلاش برای نمایاندن مرز خود با غیرخودیها ستایش می کند و او را به رحمت و یاری خداوند امیدوار می سازد. در سایر خطبه ها، نامه ها و حکمتهای نهج البلاغه بر این مرزبندی اشاره شده است؛ از نمونه های بارز، این سخن حضرت است:

دوست پیامبر خدا، حضرت محمد صلی الله علیه و آله کسی است که اطاعت پروردگار کند؛ هرچند که با آن حضرت نسبت فامیلی نداشته باشد و دشمن آن حضرت، کسی است که معصیت خداوند را انجام دهد؛ اگرچه نسبت فامیلی نزدیکی با آن حضرت داشته باشد.[۱۱]

در حکمتی دیگر، تراز شناخت مرز میان خودی و غیرخودی را به تصویر می کشد که جبهه گیری افراد، معیار و ملاک خودی بودن یا نبودن نیست، بلکه میزان شناخت خدایی بودن یا شیطانی بودن انسانها را، ترازوی حق و حقیقت می داند و آنگاه که نفاق و دو رویی آنان در مرحله عمل ظهور می یابد، حقیقت باطنی آنها نمایان می شود تا بی تردید در زمره غیرخودیها قرار گیرند. وقتی که حارث در جنگ جمل دچار تردید می شود و تشکیک خود را به عرض امام علیه السلام می رساند، آن حضرت مبنای خودی بودن را برایش بیان می کند:

ای حارث کوتاه بینانه نظر کردی نه در سطح عالی و ژرف، از این رو سرگردان شدی؛ تو حق را نشناختی، تا آن را که در محور حق می چرخد بشناسی، و باطل را نیز نشناختی تا آن کسی را که در پی آن می رود بشناسی.[۱۲]

اوج خودی بودن در سایه ولایت

نکته دیگری که در فرمایشات امامان معصوم علیهم السلام به چشم می خورد این است که مرز اصلی خودی و غیرخودی، ولایت مداری حقیقی افراد است. از این رو، آنان که هیچ گاه از ولایت جدا نشدند خودی هستند و در مقابل، همه حکومتهای زمان ائمه علیهم السلام و یاوران ستمگر آنان که هیچ گاه از ستم خویش دست برنداشته و به سوی حقیقت و راه درست قدم ننهادند، غیرخودیها را تشکیل می دهند؛ به گونه ای که امروز فقیهان حدیث شناس بسیاری از روایات امامان علیهم السلام را تقیه ای می دانند، چون آنها ناگزیر به تقیه و پنهان اعتقاد واقعی در مقابل غیرخودیها بودند.

در عصر حضور، خودیها کسانی بودند که امامت، ولایت، عصمت و حقانیت ائمه علیهم السلام را از صمیم قلب باور داشتند و اطاعت عملی و قلبی از ایشان را واجب می دانستند و تنها مسیر حرکت زندگی را، مسیر ترسیم شده از سوی خاندان عصمت می دانستند و از دشمنان (غیرخودیها) بیزاری می جستند.

امامان علیهم السلام به پیروان خود می آموزند، کسانی که از ائمه علیهم السلام جلوتر بیافتند و نیز کسانی که از آنها عقبتر بمانند غیرخودی و گمراه هستند و تنها آنان که همراه و همگام با رهبران الهی خویش حرکت کنند رستگارند.[۱۳] آنان که با دوستان عصمت دوستند و با دشمنان این خاندان دشمن و در جنگند، خودی هستند؛[۱۴] با ایشان بودن در همه مراحل زندگی و دوری کردن از غیر ایشان (غیرخودیها) ارزش به حساب آمده است[۱۵] و مرزبندی کامل میان دوستان حقیقی و دشمنان واقعی صورت پذیرفته است؛ بلکه کمی فراتر از این، در سخن عصمت یافته گان از سوی خدا، اسلام حقیقی نزد کسانی است که با ایشان حرکت نمایند و ولایت آنان را پذیرفته باشند. امام سجاد علیه السلام می فرمایند:

«مَنْ رَغب عنّا لیس مِنّا و مَنْ لم یکنْ مَعَنا فلیس من الاسلام فی شی ء.»[۱۶]

یعنی: کسی که از ما روی گرداند، از ما نیست؛ و آن که با ما نباشد بهره ای از اسلام ندارد.

واژه «لیس منّا» معنایی جز این ندارد که چنین افرادی غیرخودی بوده و در حقیقت، اسلام واقعی در جان و روح ایشان نفوذ نکرده است.

آنچه تاکنون از آیات الهی و روایات یادآور شدیم، نشانگر این سخن است که راه رسیدن به اهداف عالی دینی جز به حرکت در مسیر خودیها میسّر نمی شود، و به روشنی بیان می کنند که چنین مرزبندی در همه زمانها وجود داشته و خواهد داشت. البته این برداشت بدین معنا نیست که افرادی از اهل سنت و اهل کتاب که قانون کشور اسلامی را پذیرفته اند و در راستای اهداف کشور حرکت می کنند، غیرخودی هستند. بلکه این افراد جزو عموم مردمی هستند که اصول قانون اساسی را قبول دارند و عملاً به آن پای بند هستند.

رابطه حبّ و بغض با خودی و غیرخودی

وقتی با گامهای اندیشه به عمق منابع دینی، قدم بگذاریم، دو اصل مهم «تولی و تبرا» و به عبارت دیگر «حبّ و بغض» را به عنوان ریشه و زیربنای فکری و اندیشه شیعه خواهیم یافت. این دو ویژگی سبب شکل گیری صحیح ایمان در جان و روح مؤمن می گردند و فقدان آنها سبب می شود وجود انسان از دین و ایمان تهی شود؛ در حقیقت پایه ریزی مرزبندی خودی و غیرخودی نیز در این دو صفت نهفته است؛ با مراجعه به قرآن و روایات این سخن را به روشنی هرچه تمامتر می یابیم؛ خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به اهل ایمان می فرماید:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکمْ لا یأْلُونَکمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ.. .»[۱۷]

یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید از غیرخودی، کسی را به عنوان دوست انتخاب نکنید که آنان از هیچ گونه شرّ و فسادی درباره شما کوتاهی نمی کنند؛ آنها دوست دارند شما همواره در رنج و زحمت باشید…

در این اندیشه تنها کسانی غیر خودی به حساب آمده اند که در صدد گمراه کردن و کارشکنی در نظام اعتقادی و قوانین مسلمانان بر می آیند.

و در آیه ای دیگر می فرماید:

هرگز کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت آورده اند را نمی یابی که با آنانی که دشمنی با خدا و رسول می کنند، دوستی برقرار نمایند؛ اگرچه این دشمنان پدران یا فرزندان و خویشاوندان آنان باشند.[۱۸]

در این آیات و دیگر آیات[۱۹]، خداوند متعال امت اسلام را به رعایت مرزبندی میان خودیها و غیرخودیها فرا می خواند و این وصف را ویژه مؤمنان حقیقی معرفی می کند و تا آنجا پیش می رود که امکان وجود غیرخودی در عشیره و فامیل را مطرح می کند و دوری از همه غیرخودیها را اگر چه نزدیکترین افراد به انسان باشند، لازم و ضروری می شمرد. آنان که جز بدی و رنج برای مسلمانان نمی خواهند، آنان که در عقیده و اعتقاد با ایمان و اهل ایمان در تضادند و آنان که در مقابل جامعه اسلامی دست به توطئه و خیانت می زنند، به فرمان قرآن نباید مورد علاقه و توجه مؤمنان قرار گیرند و دوری از آنان و افکارشان بر همگان لازم است.

در احادیث معصومین علیهم السلام نیز تأکید فراوانی بر اهمیت و جایگاه «دوستی در راه خدا» و «دشمنی در راه خدا» شده است، تا آنجا که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آن را محکمترین دستگیره ایمان معرفی می کند و زیربنایی بودن آن را نسبت به دیگر فرامین دین گوشزد می نماید[۲۰] و آن را با فضیلت ترین، بهترین اعمال و واجب می داند.[۲۱]

خودی و غیرخودی از منظر عقل و فطرت

عقل انسان او را به دفع ضرر احتمالی دعوت می کند، از سوی دیگر هر عقل سالمی حق را از باطل، صالح را از ناصالح و سره را از ناسره جدا می بیند و مرزبندی میان کسانی که دارای عقیده ای راسخ و استوارند و کسانی که درصدد تضعیف اعتقادات آنان بر می آیند، می پردازد و شناخت دشمنان و غیرخودیها را ضروری می بیند و پیامد غفلت از آنان را جبران ناپذیر می یابد.

به طور طبیعی فطرت بین انسان و کسی که با او اختلاف عمده عقیدتی و عملی دارد، مرز ایجاد می کند و او را نامحرم و بیگانه معرفی می نماید، بی شک اختلافهای کوچک از دیدگاه عقل و فطرت نادیده گرفته می شود؛ اما اختلاف در اصول و مبانی زیربنایی فکری و عقیدتی سبب می شود عقل و فطرت نسبت به چنین کسی احساس بیگانگی و ناامنی نماید.

براساس آنچه تاکنون بیان شد، آیات و روایات فراوانی در تبیین خودی و غیرخودی و ویژگیهای آنان – با توجه به جامعه اسلامی – پرداخته اند و آن را در سایه «حب و بغض»، پیروی از ولایت و مبانی اصیل جامعه، مرزبندی کرده اند و کسانی را غیرخودی می نامند که در عمل با اهداف اصیل جامعه اسلامی در جنگ هستند. بنابراین، وجود افراد خودی و غیرخودی در جامعه امری اجتناب ناپذیر است و شناخت غیرخودیها برای مصلحت جامعه ضروری است.

ویژگیهای خودیها

الف) پیروی از قانون اسلام

پایبندی به قانون اسلام ناب یکی از ویژگیهای بارز خودیهاست؛ به گونه ای که در فرهنگ اسلامی بدون آن، خودی مفهومی ندارد. بنابراین، اسلام تحریف شده و یا تفسیر شده توسط غیر متخصص علوم دینی نمی تواند این اصل مهم را تأمین کند؛ در نتیجه اگر در پذیرش قانون اسلام به صورت مجموعی تأملی وجود داشته باشد و برخی از دستورات آن به دلیل تنافی با خواسته های نفسانی و شهوانی کنار گذاشته شود، چنین قانونی برنامه سعادت کامل انسانی را در بر نخواهد داشت و چنین کسانی به ساحل سعادت نمی رسند.

قرآن کریم در سوره فصلت پس از بیان نشانه های پروردگار، سخن از تهدید کسانی به میان می آورد که نشانه های توحیدی را تحریف می کنند و به اغفال و گمراه ساختن مردم می پردازند و می فرماید:

کسانی که آیات ما را تحریف می کنند بر ما پوشیده نخواهند بود؛ آیا کسی که در آتش افکنده می شود بهتر است یا کسی که در نهایت أمن و امان در قیامت به عرصه محشر می آید؟ هرچه می خواهید انجام دهید، او به آنچه انجام می دهید بیناست.[۲۲]

ایجاد وسوسه در دلایل توحید، معاد و دین خدا همان ارائه دادن قرائت جدید از دین است؛ آنان که از درون گرایش به مکتبهای مادی و الحادی جهان امروز دارند، برآنند تا دین را نیز براساس خواسته و عقاید از پیش تعیین شده خویش و گروه خود تفسیر و تبیین نمایند.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «انما الدین واحدٌ.»[۲۳] یعنی: به راستی که دین یکی است.

دین و صراط مستقیم یکی است و تنها اسلام بی پیرایه از تحریفها می تواند در دنیای سراسر آلودگی امروز اعلام موجودیت حقیقی داشته باشد. کسانی که به قرائت اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله ایمان دارند و به آن جامه عمل می پوشند، خودیهایی هستند که به حقیقت یکی بودن دین الهی دست یافته اند و براساس سخن امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود: «لا رأی فی الدین.»[۲۴] رأیی در دین نخواهد بود؛ از تفسیر به رأی دین پرهیز می نمایند و تنها به یک تفسیر از دین خدا گوش فرا می دهند و آن تفسیر اولیای دین از برنامه زندگی انسان و رابطه آن با خدا و همه زمینه های فردی و اجتماعی است.

اسلام

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.