پاورپوینت کامل عدالت صحابه در ترازوی تحقیق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عدالت صحابه در ترازوی تحقیق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عدالت صحابه در ترازوی تحقیق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عدالت صحابه در ترازوی تحقیق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

عباس نیکزاد[۱]

چکیده:

نوشتار حاضر به بررسی دیدگاه علمای اهل سنت در مورد صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله می پردازد و پس از ارائه ادله چهارگانه کتاب، سنت، اجماع و عقل از نگاه آنها در مورد عدالت همه صحابه، با شیوه کاملاً علمی و با استفاده از لیست منابع یاد شده، به نقد این دیدگاه می پردازد. سپس علت ارائه چنین دیدگاه و توجیهاتی را از طرف آنها ناچاری آنها در توجیه رفتارهای ناشایست برخی از صحابه می داند.

مقدمه

در چند سفر به مکه و مدینه که به توفیق الهی نصیب این بنده گردید، در جریان گفتگوهایی که با اهل سنت کشورهای مختلف از جمله وهابیون سعودی پیش می آمد، یکی از اصلی ترین مباحثی که آنها اهتمام و عنایت زیادی نسبت به آن نشان می دادند و در آن موضوع، دیدگاه شیعه را سخت مورد نکوهش قرار می دادند مسأله منزلت صحابه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در اسلام بود؛ ایرادی که بر دیدگاه شیعه دارند این است که شیعه به سبّ و لعن و تفسیق و تکفیر صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله می پردازد؛ در حالی که در کتاب الهی و سنّت نبوی بر روی اعتبار صحابه تصریحات و تأکیدات فراوانی شده است.

به همین دلیل شیعه را خارج از سیره و سنّت رایج میان مسلمین می دانند. در خلال این مباحثات اهمیت این موضوع برای این جانب روشن شد. به همین علت در این مقاله به نقد و بررسی دیدگاه اهل سنت در این باره می پردازیم.

تعریف صحابه

اولین سؤالی که در این جا مطرح می شود این است که مقصود اهل سنت از صحابه چیست؟ و چه کسانی جزء صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله به حساب می آیند؟ متأسّفانه در تعریف صحابه میان علمای اهل سنت اتفاق نظر وجود ندارد؛ برخی معتقدند هر کس یک ماه یا یک روز یا یک ساعت با پیامبر همراهی و مصاحبت داشته یا آن حضرت را دیده است جزء صحابه پیامبر به حساب می آید. برخی دیگر می گویند هر کس پیامبر را دیده باشد و در زمان او به اسلام گرویده و به آن راضی گردیده باشد، هر چند به مدت یک ساعت از روز، صحابه پیامبر به شمار می آید.[۲]

واقدی در صحابه بودن شرط می کند که پیامبر را در زمان بلوغ و یا بعد از آن دیده باشد ولی سیوطی این شرط را لازم نمی داند، از این رو افرادی مانند محمد بن ابی بکر که در زمان رحلت پیامبر صلی الله علیه و آلهسه ماهه بوده است را جزء صحابه می داند.[۳]

به نظر محققان اهل سنت بهترین تعریفی که برای صحابه شده این است:

«من لقی النبی صلی الله علیه و آله فی حیاته مسلماً و مات علی اسلامه.»

یعنی: کسی که پیامبر را در حال حیاتش ملاقات کرده و در زمان حیات او به اسلام گرویده باشد، و مسلمان از دنیا رفته باشد.[۴]

ابن حجر عسقلانی نیز می گوید:

«واصحّ ما وقفت علیه من ذلک ان الصحابی من لقی النبی صلی الله علیه و آلهمومنابه ومات علی الاسلام…»

یعنی: بهترین تعریفی که در معنای صحابه بدان اطلاع پیدا کردم این است که صحابه کسی است که پیامبر را ملاقات کرده و به او ایمان آورده و با اعتقاد به اسلام از دنیا رفته است.

بنابراین، هم کسانی که مصاحبت آنها با پیامبر طولانی بوده است و هم کسانی که مصاحبت آنها کوتاه بوده است، هم افرادی که از او روایت کرده اند و هم افرادی که روایت نکرده اند، هم اشخاصی که با او در جنگ، همراهی داشته اند و هم اشخاصی که همراهی نداشته اند، هم کسانی که او را دیده اند هر چند مجالستی نداشته اند و هم کسانی که به خاطر عارضه ای مانند نابینایی او را ندیده اند (مثل ابن ام مکتوم) در این تعریف داخل می شوند.[۵]

ابن حجر در ادامه می گوید:

این تعریف مبنی است بر قول اصحّ که مختار محققینی مانند بخاری و استادش احمدبن حنبل و پیروان آن دو است، در این رابطه اقوال دیگری وجود دارد که شاذّند.[۶]

علمای اهل سنت در مورد شناسایی صحابه پیامبر راه های مختلفی مانندنقل متواتر،شهرت،استفاضه، گواهی یکی از صحابه، ادعای خود شخص به شرط معاصر بودن با پیامبر و عادل بودن را ذکرمی کنند.[۷]

عقیده اهل سنت درباره صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله

عقیده اهل سنت درباره صحابه پیامبر این است که همه آنها بدون استثنا عادلند و کسی از آنها را نمی توان متهم به فسق و گناه کرد. آنها معتقدند که صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله در موارد متعدد به نظر و اجتهاد خود عمل می کردند؛ زیرا همه آنها به دلیل مصاحبت با پیامبر، اهل اجتهاد بودند و بعید نیست که در برخی از موارد در اجتهاد خود دچار اشتباه و لغزش هم شده باشند، اما هیچ گاه از سر عمد و علم مرتکب گناه و خلاف نمی شدند. اگر در اجتهاد خود به حقیقت می رسیدند دو ثواب و اگر اشتباه می کردندیک ثواب به آنها داده می شد. بنابراین در نگاه اهل سنت همه صحابه علاوه بر عدالت، دارای اجتهاد نیز بودند.

لازمه عقیده اهل سنت درباره صحابه – همان گونه که خود تصریح می کنند – این است که صحابه پیامبر صلی الله علیه و آلهیک نوع مصونیت دینی دارند؛ زیرا هر کاری که انجام بدهند نباید آنها را به فسق متهم کرد و هیچ کس حق کمترین اعتراضی را نسبت به آنها ندارد، بلکه همگان باید در صدد توجیه و تأویل کارهای آنها باشند و با نگاه خوش بینانه و حسن ظنّ به عملکردهای آنها نگاه کنند و اگر هم نتوانستند توجیه کنند سکوت کرده و از اظهار نظر چشم پوشی نمایند.

روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند:

«اذا ذکر القدر فأمسکوا و اذا ذکر اصحابی فأمسکوا.»[۸]

یعنی: هنگامی که سخن از قدر به میان آید از سخن گفتن باز ایستید و هنگامی که در مورد اصحاب من سخن به میان آمد از سخن گفتن باز ایستید.

سعد الدین تفتازانی در این رابطه می گوید:

«یجب تعظیم الصحابه و الکف عن مطاعنهم و حمل ما یوجب بظاهره الطعن فیهم علی محامل و تأویلات…»

یعنی: بزرگداشت صحابه و خودداری از نکوهش و سرزنش آنها و حمل و توجیه کارهایی که ظاهرش ناخوشایند می باشد واجب و لازم است.[۹]

ادله اهل سنت درباره عدالت صحابه

اهل سنت برای اثبات عقیده خود (عدالت صحابه) به ادّله اربعه؛ یعنی کتاب، سنت، عقل و اجماع استدلال کرده اند. ما در اینجا به ذکر این ادله و سپس نقد و بررسی آنها می پردازیم.

از کتاب الهی به آیاتی استشهاد کرده اند که مهمترین آنها به قرار زیر است:

الف) محمد فرستاده خداست و یاران او بر کافران بسیار سخت دل و با یکدیگر مشفق و مهربانند. پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود می بینی، در حالی که همواره فضل خدا و خشنودی او را می طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است.[۱۰]

ب) پیشگامان از مهاجرین و انصار و آنانی که به نیکی از آنان پیروی کرده اند خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند و خدا برای آنها بهشتهایی که از زیر درختان آنها نهرها جاری است مهیا ساخته است که همیشه در آن بسر می برند و این در حقیقت کامیابی بزرگ است.[۱۱]

ج) به تحقیق خداوند از مونانی که زیر درخت (در حدیبیه) با تو بیعت کردند خشنود است. خداوند به آنچه در دلهای آنها می گذشت آگاه بود، پس آرامش و اطمینان را بر آنها نازل کرد و آنان را به فتحی نزدیک پاداش داد.[۱۲]

د) آنان که ایمان آوردند و هجرت گزیدند و در راه خدا جهاد کردند و آنان که مهاجران را منزل دادند و یاری نمودند، به حقیقت اهل ایمانند؛ برای آنها آمرزش و روزی نیکوی بهشتی است و آنان که بعداً ایمان آوردند و هجرت و جهاد کردند آنان نیز از شمایند.[۱۳]

از سنت نبوی نیز به روایاتی استشهاد کرده اند که برخی از آنها به قرار زیر است:

الف) مثل اصحاب من در میان امت من، مثل ستارگان آسمان است، به هر یک از آنها چنگ زنید هدایت خواهید شد.

ب) مثل اصحاب من در میان امتم، مانند ستارگان است، زمانی که غایب شوند مردم سرگردان خواهند شد.

ج) مثل اصحاب من، مثل نمک در غذاست، که بدون نمک غذا خوشایند نیست.

د) ستارگان برای اهل آسمان امانند، همانگونه که ستارگان از بین بروند بر سر اهل آسمان آنچه که ترسانده شدند می آید، من (پیامبر) برای اصحابم امانم، وقتی از دست بروم بر سر آنها آنچه که ترسانده شدند می آید و اصحاب من برای امت من امانند، وقتی از دست بروند بر سر امتم آنچه ترسانده شدند می آید.

ه) اگر کسی به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا و مساکین و ایتام و بیچارگان انفاق کند تا این که فضیلت یک ساعت یکی از اصحابم را به دست آورد، هرگز موفق نخواهد شد.

و) شما را به خدا در مورد اصحابم! آنها را بعد از من مورد طعن و اتهام قرار ندهید؛ هر کس آنها را دوست بدارد، به خاطر دوستی با من، آنها را دوست داشته است و هر کس آنها را دشمن بدارد، به خاطر دشمنی با من، آنها را دشمن داشته است، هر کس آنها را اذیت کند مرا آزرده است و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است و هرکس خدا را بیازارد جا دارد که مورد موخذه قرار گیرد.

ز) نسبت به اصحابم بدگویی و سبّ نکنید؛ به خدا سوگند اگر یکی از شما به اندازه کوه احد طلا انفاق کند، نمی تواند به فضیلت انفاق یک مدّ و یا نصف مدّ یکی از آنها نایل شود.

ح) هیچ یک از اصحابم در زمینی نمی میرد، مگر این که در قیامت به عنوان پیشوا و نور برای اهل آن زمین مبعوث می شود.

ط) هر کس یکی از اصحابم را سبّ کرد، او را تازیانه بزنید.

ی) هر کس اصحابم را سبّ کرد، پس بر او لعنت خدا و ملائکه و همه مردم باد، از او نه جایگزینی و نه فدیه ای می پذیرد.[۱۴]

از عقل نیز اینگونه استدلال کرده اند:

عقل خالی از هوا و تعصب، بر حکمت و رحمت خدا محال می داند که برای حمل شریعت خود امّتی را برگزیند که اهل فسق و انحراف و گناه باشند. به همین جهت دفاع از طبقه صحابه در حقیقت دفاع از ناموس الهی، کتاب و سنت است. چنان که متهم دانستن آنها در حقیقت متهم نمودن حکمت بالغه الهی است.[۱۵]

سبب عدم فحص در عدالت صحابه این است که آنها حاملان شریعتند، اگر در روایت آنها تردید و توقف شود شریعت منحصر به عصر پیامبر صلی الله علیه و آله می شود و به سایر اعصار کشیده نمی شود.[۱۶]

از اجماع نیز اینگونه استدلال کرده اند:

اهل سنت اتفاق دارند که جمیع صحابه عادلند و در این مسأله جز اندکی از مبتدعه، مخالفت نکرده اند.[۱۷]

ویژگی صحابه این است که عدالت هیچ یک از آنها مورد سؤال واقع نمی شود و این امری است مسلم نزد همه علما؛ زیرا همه آنها با تصریحات کتاب و سنت تعدیل گردیده اند و اجماع امت (از کسانی که به قول آنها اعتنا می شود) نیز گویای همین امر است.[۱۸]

امام نووی گفته است: به اجماع کسانی که نظرشان معتبر است، همه صحابه عادلند.[۱۹]

عقیده شیعه درباره صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

شیعه درباره صحابه معتقد است که هر چند صحابی پیامبر بودن یک افتخار می باشد و هر چند نمی توان خدمات ارزنده، مجاهدات خالصانه و نقش آشکار آنها را در تحکیم و پایداری اسلام منکر شد و نیز نمی توان دلالت و صراحت آیات قرآن کریم در تعریف و تمجید از آنها را نادیده گرفت، اما به هیچ وجه نمی توان همه آنها را در یک سطح واندازه دانست، چنان که نمی توان فضیلت عدالت و اجتهاد را برای همه آنها به نحو عام و مطلق منظور کرد و نیز نمی توان تمجیدات و تعریفات قرآن را بهانه ای برای مصونیت آنها از گناه به ویژه مصونیت دائمی و مادام العمری آنها دانست.

به نظر شیعه، معقول نیست که صرف دیدار پیامبر، همچون کیمیایی، شخص را بر خوردار از عدالت و اجتهاد نماید؛ چنان که از دیدگاه عقل پذیرفته نیست که پیامبر اسلام مدال ارزشمند عدالت و اجتهاد را بر گردن همه کسانی که او را دیدار کرده اند و اظهار اسلام نموده اند – که تعداد آنها به هزاران و بلکه ده ها هزار تن می رسد – بیاویزد.

شیعه معتقد است عقلاً نمی توان زیر بار این ادعا رفت که پیامبر صلی الله علیه و آله همگان را از اظهار نظر نقّادانه و پرسشگرانه درباره هزاران نفر صرفاً به دلیل این که او را دیدار کرده و اظهار اسلام نموده اند منع کند. این با آموزه های اسلام که بشر را مکرر به تعقل، تفکر، استدلال، گزینش قول احسن و نقادی اقوال دیگران دعوت می کند، منافات دارد. آیا پذیرفته است که اسلام حتی در پذیرش اصول اعتقادی، شناخت خدا و صفات او ما را به تفکر، تدبر، اقامه برهان و استدلال دعوت کند، اما از تفکر درباره جمع کثیری تنها به بهانه دیدار آنها با پیامبر ما را منع کند؟! آیا معقول است که اسلام ما را از پذیرش کورکورانه و مقلدانه معتقدات دیگران بازدارد، اما همزمان ما را توصیه کند یک مجموعه کثیری را بدون تحقیق و بررسی رسماً به عدالت و اجتهاد بشناسید و رفتار و گفتار آنها را الگو و سرمشق خود قرار دهید؟!

آیا عقلاً پذیرفته است، اسلام همگان را دعوت کند که عقل و فهم خود را درباره صحابه تخطئه کنید و به جای نقادی عملکردها، به توجیه و تأویل همه اقوال و اعمال آنها بپردازید و حتی رذیلانه ترین اعمال آنها همچون قتل، غارت، زنا و فحشا را به نام اشتباه در اجتهاد توجیه کنید و نهایتاً در برخورداری از یک ثواب – به دلیل تلاش در اجتهاد – آنها را طلبکار بدانید؟!

پاسخ ادلّه اهل سنت درباره عدالت صحابه

در پاسخ به آیه اول (فتح /۲۹) باید گفت:

اوّلاً: از این آیه استفاده نمی شود که همه صحابه دارای عدالت بوده اند؛ زیرا این آیه در صدد بیان ویژگیهای پیامبر اسلام و مونان همراه اوست؛ اگر وصفی درباره گروهی گفته شود معنایش این است که این مجموعه با توجه به راه و مسیری که در پیش گرفته اند (ایمان و همراهی با پیامبر) دارای این وصف هستند، نه این که تک تک آن گروه لزوماً دارای این وصف می باشند؛ مثلاً اگر درباره اهل یک شهر یا افراد یک صنف یا پیروان یک شخص، ویژگیها و اوصافی (چه به مدح و چه به ذم) گفته شود، معنایش این نیست که همه افراد آن شهر یا صنف یا همه پیروان آن شخص لزوماً دارای این ویژگیها هستند.

شاهد روشن بر این معنا ذیل همین آیه است که می فرماید:

«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیماً»

یعنی: خداوند به کسانی که از میان آنها ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، وعده مغفرت و پاداش عظیم داده است.

این آیه صریح در این است که همه همراهان پیامبر دارای این ویژگیها نبوده اند.

ثانیاً: به فرض که آیه مزبور بر وجود این اوصاف در همه اصحاب پیامبر دلالت داشته باشد، به هیچ وجه بر این معنا دلالت ندارد که این ویژگیها برای آنها تا آخر عمر تضمین شده است و هرگز هیچ کس در هیچ شرایطی فاقد این اوصاف نخواهد شد. همه آنچه که در سابق در رد عقیده اهل سنت گفتیم شاهد بر این است که این آیه درصدد بیان چنین تضمینی نیست.

در پاسخ آیه دوم (توبه /۱۰۰) باید گفت:

اولاً: این آیه نیز، همانند آیه پیشین دارای عموم نیست؛ زیرا قسمت اول آیه تنها ناظر به پیشگامان از مهاجرین و انصار است، نه همه آنها و قسمت دوم آیه نیز قید «اتّبعوهم باحسان» را آورده است و این قید نشان می دهد همه آنها دارای این ویژگی نیستند.

ثانیا: دو جواب دیگری که در پاسخ آیه اول بیان شد در اینجا نیز می آید.

در پاسخ آیه سوم (فتح / ۱۸) نیز باید گفت:

اولاً: این آیه مربوط به گروه خاصی است که در حدیبیه در زیر درخت با پیامبر بیعت نمودند نه همه صحابه، مگر همه صحابه برای انجام عمره همراه پیامبر در سال ششم هجرت شرکت داشته اند که در بیعت شجره با پیامبر بیعت کنند؟

ثانیاً: این آیه بیانگر رضایت خداوند از همان کار خاص؛ یعنی بیعت با پیامبر جهت وفاداری و مقاومت است نه از همه کارهای آنها. تعبیر آیه این است که خداوند از آن مونین به دلیل این که – یا هنگامی که – با تو بیعت کرده اند راضی است.

ثالثاً: این رضایت و وعده ای که خداوند به آنها داده است منوط به این می باشد که عهد شکنی و بیعت شکنی نکنند؛ یقیناً کسانی که نقض بیعت و عهد کردند مشمول این آیه نیستند. شاهد بر این معنا، آیه دیگر همین سوره است که می فرماید:

ای رسول خدا! به حقیقت، آنان که با تو بیعت می کنند با خدا بیعت می کنند؛ دست خدا بالای دست آنهاست؛ پس هر کس این بیعت را نقض کند بر زیان خویش، آن را نقض کرده است و هرکس به آن وفا کند بزودی خداوند پاداش بزرگ به او خواهد داد.[۲۰]

این آیه بخوبی نشان می دهد وعده ای که در آیه ۲۹ همین سوره داده شده، وعده مشروط بوده است نه وعده تضمینی و همین نکته شاهد خوبی است برمدعایی که در پاسخ آیات دیگر بیان کردیم.

در پاسخ آیه چهارم (انفال / ۷۵-۷۴) نیز باید گفت:

اولاً: این آیه مانند آیه پیشین در صدد تمجید از آنها به دلیل عملکردهایی می باشد که در آیه بیان شده است (مانند ایمان آوردن، هجرت، جهاد کردن و مأوا دادن به مهاجران اسلام) نه درصدد تمجید و تعریف از همه عملکردهای آنها.

ثانیاً: می توان گفت این آیه درصدد تعریف از گروه مهاجران و انصار است؛ همانگونه که قبلاً گفتیم تعریف و تمجید از گروه و صنف خاص به معنای تعریف از همه افراد آنها نیست.

ثالثاً: به فرض این که آیه مزبور درصدد تعریف و تمجید از همه آنها به نحو عام باشد، دلالتی بر تضمین آن تا آخر عمر ندارد و به فرض این که داشته باشد، «ظاهر» است و قابل تقیید.

اهل سنت به آیات دیگری نیز برای اثبات عقیده خود تمسک کرده اند که دلالت آنها ضعیفتر از آیات پیشین است. برای پرهیز از اطاله سخن از نقل و نقد آنها خودداری می کنیم.

در پاسخ روایات مورد استدلال اهل سنت باید گفت:

اولاً: آنچه که در روایات اهل سنت آمده است، مدح و ثنا از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهاست، اما منظور و مراد از اصحاب چیست، در این روایات نیامده است؛ از کجا معلوم که مقصود از اصحاب، همه کسانی باشند که پیامبر را مشاهده یا ملاقات کرده باشند. به نظر ما این تعریف نه با معنای لغوی اصحاب سازگاری دارد و نه با معنای عرفی و محاوره ای آن؛ اصحاب یک شخص، به کسانی گفته می شود که به دلیل ایمان، وابستگی، سرسپردگی، ملازمت و مصاحبت، در حلقه یاران شخص در آمده باشند. دست کم این است که لفظ اصحاب میان این معنا و معنایی که در کتب اهل سنت آمده است مجمل می باشد و نمی توان در موارد مشکوک به این روایات استدلال کرد.

ثانیاً: بسیاری از روایات مورد استدلال، دلالتی بر مدعای اهل سنت (عدالت و اجتهاد اصحاب) ندارد؛ مثلاً روایاتی که از سب و لعن اصحاب نهی کرده است دلالتی بر عدالت آنها ندارد. مگر هر غیر عادلی سبّ و لعنش جایز است؟ آیا می توان مون غیر عادل و غیر مجتهد را سبّ و لعن کرد؟

این روایات می تواند ناظر به این باشد که اصحاب مرا به دلیل وابستگی ای که به من دارند، مورد احترام قرار دهید و از سب و بدگویی آنها که ممکن است بدگویی من تلقّی شود پرهیز نمایید. شاهد بر این معنا روایتی است که می گوید: هر کس آنها را دوست بدارد به خاطر دوستی من آنها را دوست داشته است و هر کس آنها را دشمن بدارد به خاطر دشمنی با من آنها را دشمن داشته است و…

ثالثاً: روایاتی که بر مدح و ثنای صحابه دلالت دارد در مقام تعریف از گروه صحابه است نه در مقام تعریف از تک تک آنها؛ اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از صحابه تعریف می کند، معنایش این نیست که همه آنها بی استثنا – خصوصاً طبق این تعریف که همه کسانی که پیامبر را ملاقات کرده اند صحابی به حساب می آیند – اینگونه اند. تعریف از صحابه، شبیه تعریف و تمجیدی است که در پاره ای از آیات و روایات از مونین، مسلمین، مجاهدین، مصلّین، صائمین و… شده است.

این گونه تعریفها ناظر به گروه و مجموعه است؛ گروهی که مشمول آن وصف و عنوان هستند، نه ناظر به تک تک افرادی که در ظاهر در آن دسته و گروه داخلند. آیا می توان گفت براساس روایتی که می گوید اصحاب من اگر از دست بروند مردم متحیر و سرگردان می شوند، هر یک از صحابه که از دنیا می رفتند مردم دچار سرگردانی در امور دین خود می شدند؟!

رابعاً: مشکل اصلی، در سند این روایات است؛ بعضی از این روایات مرسله اند و برخی از آنها دارای راویانی است که یا ضعیف و کذاب یا متهم به کذبند و یا مجهول الحال؛ به همین جهت، بسیاری از علمای اهل سنت نیز – حتی آنها که در پذیرش روایت چندان هم سختگیر نیستند – زیر بار برخی از این روایات نرفته اند.

ترمذی برخی از این روایات را غریب ویا مرسل می شمارد[۲۱]. قاضی عیاض نیز حدیث «اصحابی کالنجوم» را نقل نموده ومی گوید: دارقطنی در فضائل و ابن عبدالبرّ گفته اند که اسناد این حدیث حجّت نمی باشد[۲۲]. بیهقی نیز می گوید: متن این حدیث، مشهور است ولی سندهای آن ضعیف می باشد؛ چه این که در اسناد این حدیث، «حارث بن غضین» مجهول الحال و «حمزه ابن ابی حمزه نصیری» که متهم به کذب بوده اند وجود دارند. و نیز ابن حزم گفته است که این حدیث دروغ، ساختگی و باطل است.[۲۳]

خامساً: مضمون بعضی از این روایات با عقل و منطق سازگاری ندارد؛ زیرا روایتی که می گوید هر یک از اصحاب من مانند ستارگان آسمانند، به هر یک از آنها تمسّک کنید هدایت می یابید، معنایش این است که شما در توجه و تمسک به هر یک از اصحاب، جهت هدایت دینی خود مختارید.

چند سؤال در اینجا مطرح می شود: اول این که مگر اصحاب پیامبر که تعداد آنها به ده ها هزار تن می رسد (طبق تفسیری که اهل سنّت از اصحاب دارند) در یک حدّ و اندازه اند؟ اهل سنت تفاضل و اختلاف مراتب را در میان صحابه قبول دارند. برخی از صحابه حتی یک روایت هم از پیامبر نقل نکرده اند؛ برخی از آنها حتی در یکی از جنگهای زمان پیامبر مشارکت نداشته اند؛ برخی از آنها شاید حتّی یک بار در محافل و مجالس پیامبر شرکت نکرده اند و… آیا اینگونه صحابه، با صحابه ای که از آغاز رسالت و بلکه قبل از رسالت تا پایان رسالت با پیامبر بوده اند، ملازمت و مصاحبت در همه مراحل، مجالس، اکثر جنگها و مواطن خوف و خطر داشته اند و صدها روایت از او شنیده و نقل کرده اند و به رفتار و سنن او آگاهی پیدا کرده اند برابری می کنند؟!

آیا با وجود اینگونه تفاوت و تفاضل شدید، معقول است گفته شود همه آنها به مانند ستارگان آسمانند و به هر یک برای هدایت خویش می توانید تمسّک کنید؟! اصولاً با توجه به این که بسیاری از صحابه به دلیل کوتاهی مصاحبت با پیامبر از قرآن و سنّت پیامبر آگاهی چندانی نداشته اند، چگونه می توان مردم را به مراجعه به آنها توصیه کرد؟ آیا می توان مردم را در امور دینی خویش به ابوسفیان ارجاع داد؟

سول دوم این است که با عنایت به این که میان برخی از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله اختلافات شدیدی پیش آمد به گونه ای که در دیدگاه ها، مواضع و اصول مقابل هم قرار گرفتند و کارشان به جنگهای خونین، سبّ و لعن همدیگر منتهی شد و همین اختلافات باعث تفرقه میان مسلمین و تفکیک صفوف امت اسلامی شد، چگونه می توان گفت هر یک از آنها مانند ستاره آسمانند و می توانید جهت هدایت، سعادت و نجات خویش به هر یک از آنها که خواستید تمسک کنید؟! آیا می توان میان دو خط متقابل و متضاد مردم را مخیرکرد و هر یک را، راه نجات معرفی کرد؟ آیا می توان به تعداد صحابه پیامبر راه هدایت و سعادت داشت؟

سوّم این که اگر هر یک از صحابه پیامبر مانند ستاره آسمانند و مردم در رجوع کردن به هر یک مختارند، پس چرا نسبت به شیعیان، این همه طعنه و تهمت و بدگویی را روا می دارید؟ چرا به شیعیان این حق را نمی دهید که طبق تشخیص خودشان به برخی از صحابه پیامبر که در رأس آنها علی علیه السلام، فاطمه، سلمان، مقداد، ابوذر، عمّار و… قرار دارند تمسّک کنند؟ چرا خلفا به این سخن پیامبر عمل نکردند؟ چرا به مسلمانها اجازه ندادند که به هر یک از صحابه که خود خواستند و تشخیص دادند تمسک کنند و از او هواداری نمایند؟

شبیه همین اشکالات در مورد روایاتی که فضایل بی حسابی را برای اصحاب نقل می کنند مطرح می شود؛ مثلاً در مورد روایتی که می گوید: «اگر کسی به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا به ایتام، مساکین و بیچارگان انفاق کند تا این که فضیلت یک ساعت یکی از اصحابم را به دست آورد، هرگز موفق نخواهد شد.» سولی که به ذهن هر انسان عاقلی می آید این است که مگر هم صحبتی با پیامبر و یا دیدار و ملاقات با او چه کیمیایی بود که شخص را صاحب این همه ثواب و فضیلت می کرد؟

آیا عقل می تواند زیر بار این گونه روایات برود؟ آیا با عدل الهی چگونه سازگار است که یک شخص با دیدار پیامبر که چه بسا عوامل غیر اختیاری در آن دخالت داشته اند به فضیلت و اجری نایل آید که شخص دیگر با انفاق کوهی از طلا در راه خدا به بیچارگان و ایتام – صرفاً به دلیل این که به جبر زمان و مکان نتوانست به دیدار پیامبر نایل آید هر چند مشتاق و آرزومند این دیدار باشد – نتواند حتی به فضیلت یک ساعت یکی از این اصحاب دست پیدا کند؟ و یا به فضیلت انفاق یک مدّ یا نصف مدّ صحابه نایل آید؟ اگر ملاک فضیلت، دیدار پیامبر است، این دیدار و ملاقات شامل حال کفّار و مشرکین و منافقین هم بوده است! و اگر ملاک فضیلت، ایمان به خدا، رسول و پذیرش رسالت و نبوت ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.