پاورپوینت کامل ابهام زدایی از شهید مطهری در عرصه مبارزات انقلابی ۹۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ابهام زدایی از شهید مطهری در عرصه مبارزات انقلابی ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابهام زدایی از شهید مطهری در عرصه مبارزات انقلابی ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ابهام زدایی از شهید مطهری در عرصه مبارزات انقلابی ۹۵ اسلاید در PowerPoint :

>

مرتضی شیرودی[۱]

چکیده:

مقاله حاضر می کوشد، به شبهه ای که برخی درباره غیرمبارز و غیرانقلابی بودن شهید مطهری مطرح کرده و می کنند، پاسخ دهد. البته آیت الله مشکینی به آن پاسخ کوتاه و کلی داده اند، ولی ما بر آنیم پاسخی مفصلتر بر پایه خاطراتی که از مبارزان برجای مانده است، ارائه دهیم. آیت الله مشکینی در این باره گفته اند: یکی از اشکالاتی که بعضیها می گیرند، این است که می گویند ایشان (شهید مطهری) در مبارزات شرکت نکردند، در صورتی که ایشان از همان اول با آیت الله خمینی هماهنگ و هم صدا بودند و روابطشان با ایشان برقرار بود و کارهای سرّی می کردند.

وقتی که امام در نجف بودند، با ایشان روابط داشتند. وقتی هم که امام در پاریس بودند، ایشان به دیدن آیت الله خمینی می رفتند. در پانزده خرداد ۴۲ وقتی آیت الله خمینی را بازداشت کردند، ایشان هم از کسانی بودند که بازداشت شدند.[۲]

درآمد

واعظ زاده خراسانی، مبارزات عقیدتی و سیاسی شهید مطهری را در سه محور: جبهه سیاسی و مبارزه با رژیم، جبهه مبارزه با طرفداران اسلام سنتی، جبهه مبارزه با همرزمان خام، خلاصه کرده است. ولی به نظر می آید، گستره تأثیر شهید مطهری بر پیدایش انقلاب اسلامی، بسیار گسترده تر از این موارد است.

با مروری بر بعضی از خاطرات همرزمان آن شهید بزرگوار، در محورهای زیر می توان به عمق تأثیر وی بر وقوع انقلاب اسلامی پی برد: مطهری و رهبری نهضت امام خمینی رحمه الله، مطهری و تشکلهای انقلابی و مبارزاتی، مطهری و مبارزان در راه خدا، مطهری و حضور در دیگر عرصه های مبارزه[۳].

ما به طور مشروح به هر یک از این محورها می پردازیم و برای هر مورد، شواهدی از یاران امام رحمه الله نقل می کنیم:

الف) مطهری و رهبری نهضت

۱ – تبعیت از رهبری: «آیت الله طاهری خرم آبادی در این باره می گوید: «نکته ای که می خواهم یادآوری کنم، این است که اگر چه دارالتبلیغ کارش را بعد از تبعید امام شروع کرد، اما آن رونقی که باید می گرفت، پیدا نکرد و آخرش هم به جایی نرسید؛ چون مهر تأیید امام به مسأله دارالتبلیغ زده نشد و از این مؤسسه این مطلب انتزاع می شد که یک حرکتی است در مقابل امام و نهضت امام، مخصوصا این که مقدمات آن مصادف بود با مخالفت امام و همان زمانی که امام تبعید شدند.

اینها یک سری مسائل را تداعی می کرد که اینجا یک مرکزی است در برابر نهضت و در برابر امام. در هر حال یک جوی نسبت به دارالتبلیغ پیدا شده بود که هر کس می خواست به آنجا برود انگشت نما می شد، می گفتند این شخص دارالتبلیغی است، یک نوع سرافکندگی برای او در پی داشت.

چند سال بعد که به مرحوم استاد مطهری اصرار کرده بودند که یک درس در آنجا برقرار کند، ایشان با امام مشورت کرد و از امام اجازه گرفت و پس از کسب اجازه از امام بود که به آنجا رفت والاّ همین طوری خودش برای تدریس به دارالتبلیغ نرفت؛ یعنی با این که مسأله، آن شدت و حدت خودش را از دست داده بود و جنبه عادی پیدا کرده بود و یک مؤسسه ای شده بود برای تربیت مبلغ، ولی باز شهید مطهری در برابر اصرار آنها به تنهایی تصمیم نگرفته بود و از طریق نامه یا پیام با امام مشورت کرده بود. امام هم فرموده بود که رفتن شما مانعی ندارد و اجازه داده بودند.»[۴]

۲ – علاقه مندی به رهبری: یکی از نزدیکان بیت حضرت امام در نجف اشرف می گوید: «بسیاری از افرادی که در رابطه با مسائل ایران، عراق و یا جهان اسلام می خواستند با امام ملاقات و گفتگو کنند و از دیدار ایشان در نجف اشرف واهمه و هراس داشتند – چون شایع بود که منزل امام و رفت و آمدهای افراد در آن جا،تحت مراقبت و کنترل عوامل سفارت ایران و رژیم بعث عراق قرار دارد – با استفاده از ازدحام و شلوغی کربلا و سهل الوصول بودن ملاقات با ایشان، ترجیح می دادند در کربلا با امام دیدار و گفتگو داشته باشند؛ مثلاً اولین ملاقات و گفتگوی آیت الله شهید مطهری رحمه الله با معظم له در کربلا بود.

البته مرحوم مطهری در نجف اشرف مکررا با امام به گفتگو نشست و حتی جلوس و دید و بازدید خود را با موافقت حضرت امام در بیرونی ایشان گذاشت؛ مسأله ای که صرفا در مورد شهید مطهری اتفاق افتاد و نشان دهنده عمق علاقه مندی و احترامی بود که امام نسبت به مرحوم مطهری ابراز می داشتند.»[۵]

۳ – طرف مشورت رهبری:«نکته ای را که باید در اینجا توضیح بدهم، این مطلب است که در جریان نهضت، پیشنهادهای فراوانی از سوی افراد به حضرت امام ارائه می شد. امام این پیشنهادها را تجزیه و تحلیل کرده و در نهایت تصمیم می گرفتند که به آن پیشنهاد عمل کنند یا خیر. پیشنهاد با مشورت تفاوت دارد، اگر چه ممکن است در همان پیشنهاد هم یک نوع مشاوره و تبادل نظری وجود داشته باشد. تأسیس و تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی را برای حراست از نظام نوپای اسلامی، مرحوم شهید مطهری به امام پیشنهاد کرد.»[۶]

۴ – حلقه وصل رهبری: «از آن زمان به بعد همواره ارتباط بین امام و حوزه علمیه قم و مدرسین و علما و روحانیون مبارز انقلابی، بیشتر شد. در تهران آیت الله مطهری و چند نفر با امام مع الواسطه در ارتباط بودند و آنها بودند که پیغامها را به کل افراد انقلابی در سطح تهران می رساندند. پیامها معمولاً در قم گرفته می شد. اما یک سالی را که در ترکیه بودند ارتباطی با خارج نداشتند. اما در زمانی که در عراق بودند تا پیروزی انقلاب ولو با واسطه ارتباط برقرار می کردند.

افراد می رفتند پیامها را شفاهی از امام می گرفتند و می آمدند و عمل می کردند و یا به وسیله مکاتبه و یا نامه ارتباط انجام می شد، اما در واقع، این ارتباط وجود داشت. بدون تشبیه بگویم دوران تبعید امام از ترکیه به عراق، تا سال ۵۷ و بازگشت امام به ایران، تقریبا مثل غیب صغرای ولی عصر (روحی له الفداء) بود که ملت ایران در میان خودشان امام را نداشتند، اما کسانی که نایب امام بودند، وکیل و رابط بین امام و مردم بودند، هر چند که این وکالت و نیابت نبود، اما مردم می دانستند و می شناختند که اینها افراد مورد اعتماد امام هستند و از این طریق رهنمودها و پیامها را می گرفتند و عمل می کردند.»[۷]

ب) مطهری و مبارزه سیاسی

۱ – نظارت بر مبارزه: «برخی از طلاب و جوانانی که از دوستان دوران مبارزه ما هستند، در حال حاضر هم ارتباط خود را با انقلاب و نظام قطع نکرده اند، تعدادی از آنها در مجمع نمایندگان طلاب مشغول فعالیت هستند. یک بار هم به خاطر دارم که جمعی را در مدرسه فیضیه راجع به مسائل مربوط به مجلس شورای اسلامی، تشکیل دادیم. در این برنامه که هر هفته جمعه ترتیب می یافت، عده ای از همان دوستان قدیمی دوران مبارزه، به طور مرتب شرکت می کردند.

محور اصلی همه تشکلها در تهران مستقر بودند و زیر نظر بزرگانی همچون شهید مطهری و شهید بهشتی اداره می شد که در حال حاضر، بازماندگان آنها جامعه روحانیت مبارز را عهده دار هستند. در مقابل روحانیون مبارز و انقلابی ما، آخوندهایی بودند که چوب لای چرخ انقلاب می گذاشتند و در صدد کارشکنی بودند. رژیم هم به این امر وقوف داشت.

بنابراین، روحانیون مجاهد را به نقاطی تبعید می کرد که در آنجا آخوندهای موافق رژیم یا مخالف امام، یافت شوند و وجود چنین افرادی در یک محل، بزرگترین مانع بر سر راه هواداران انقلاب بود.»[۸]

۲ – انسجام بخشی به مبارزه: «امام پیامی به من دادند که برای آیت الله مطهری برسانم. این پیام در دو محور بود: مطلب اول در ارتباط با تشکل و انسجام هرچه منظمتر جامعه روحانیت مبارز در تهران و شهرستانها بود که ارتباط اینها با هم نزدیکتر و فشرده تر شود و مطلب دوم در ارتباط با آگاه کردن مردم و توجه دادن آنها به این نهضت که یک نهضت اسلامی است و همواره روحانیت باید در صحنه باشد و روحانیت، مبارزه جریانها و گروه های دیگر را جلو نیندازد و خود روحانیت، نهضت و انقلاب را رهبری کند. علت این که امام این پیام را به آیت الله مطهری فرستاد، این بود که بدون تردید، ایشان یکی از کسانی بود که در ارتباط با جامعه تهران محوریت داشت.

اگر چنانچه هسته های اصلی جامعه روحانیت مبارز را پنج یا ده نفر در نظر بگیریم، شهید مطهری از افراد شاخص جامعه روحانیت بود. البته افراد دیگری نظیر شهید بهشتی و آقای هاشمی رفسنجانی و کسان دیگری نیز بودند، اما عنایتی که امام به شهید مطهری داشت، به نظرم بیش از دیگران بود. امام شهید مطهری را از لحاظ بینش اسلامی و قاطعیت او در رابطه با مواضع اصولی و اسلامی و مکتبی خوب می دانست.»[۹]

۳ – ارتباط دهی به مبارزه: «تصور ما این بود که هم با انتشار مقالات متنوع این نشریه(مکتب تشیع) که در آن، همه ابعاد عبادی و سیاسی و اجتماعی اسلام مطرح بود، افکار مردم را آماده می کنیم و هم شبکه ای را در اختیار داریم که به هنگام نیاز می توانیم از آن بهره برداری کنیم.

شبکه ای تنظیم شد – علاوه بر شبکه طبیعی حسینیه ها، مسجد ها و هیأتهای مذهبی – که دفتری در قم داشت و در آن اسامی نمایندگی ها و همه کسانی که با ما رابطه مالی داشتند ثبت می شد، بدون آن که دستگاه ظنین شود و با حساسیت سیاسی ما را تعقیب کند. ما از همین وسیله برای طرح مسأله فلسطین که می رفت به فراموشی سپرده شود، استفاده کردیم، ضمن آن که از این طریق ارتباط مان با بیرون (فراسوی مرزها) ایجاد و تقویت شد. در داخل هم روابط خوبی با مذهبی های جبهه ملی، آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و… پیدا کردیم. در این زمینه آیت الله شهید آقای مطهری نقش بسیار مؤثری داشتند.»[۱۰]

۴ – هدایت در عرصه مبارزه: «آقای مطهری در تحصن دانشگاه نیز نقش اساسی داشتند. یادم می آید شبی که در مدرسه رفاه جمع شده بودیم که چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم، پیشنهاد یک تحصن مطرح شد. دکتر بهشتی، آقای مطهری، آقای خامنه ای و خیلی های دیگر بودند. قرار شد فردا در دو نقطه شهر اجتماع شود، یکی در بهشت زهرا و دیگری در میدان آزادی. احتمال می رفت که امام بیایند و به بهشت زهرا بروند.

از طرف دیگر احتمال می رفت که مردم از میدان آزادی به طرف فرودگاه حرکت کنند… بعضی از دوستان اعتقاد داشتند تحصن (باید) در مسجد امام فعلی (مسجد شاه سابق) کنار بازار باشد. اما آقای مطهری گفتند که تحصن در دانشگاه باشد و بالاخره هم همان شد… آن تحصن، درآمدن امام خیلی مهم بود. حکومت ناچار شد که راه را باز کند و دو روز بعد، امام تشریف آوردند. وقتی هم که امام تشریف آوردند، آقای مطهری با اتومبیل رفتند به فرودگاه و تا بهشت زهرا در کنار امام بودند.در طول اقامت امام در مدرسه رفاه تا زمان رفتن ایشان به قم نیز در کنار ایشان نقش مؤثری داشتند.»[۱۱]

ج) مطهری و مبارزان در راه خدا

۱ – ارکان مبارزه و مبارزان: «مرحوم شهید مطهری بدون شک یکی از ارکان مبارزه در هنگام اوجگیری آن در تهران بود و نیز یکی از دو – سه نفر افرادی که امام نهایت اطمینان و اعتماد را در اداره قضایای ایران و تهران – که مرکز همه مسائل بود – به ایشان داشتند. هنگامی که من از تبعید برگشتم، آمدم به تهران و بعد به مشهد رفتم. باز بعد از مدت کوتاهی به تهران آمدم و با ایشان در ارتباط بودم تا این که در هفته های آخر قبل از پیروزی انقلاب که شورای انقلاب تشکیل شده بود، ایشان پیغام داد که من فورا به تهران بیایم. در آن موقع به مناسبت ماه محرم رفته بودم مشهد و اقامتم در آنجا دو – سه هفته ای طول کشیده بود.

ایشان پیغام داد که با من کاری دارد. باز دو – سه روز دیگر تأخیر شد، مجددا ایشان پیغام داد و مؤکدا خواست من بیایم. به تهران آمدم، به من اطلاع داد که امام دستور فرموده اند بنده هم جزو شورای انقلاب باشم… مرحوم شهید مطهری بینش عمیقی داشت؛ یعنی عمق طبیعی و فکری ایشان در میدان سیاست هم آشکار می شد. همین عمق و امانت شهید مطهری بود که باعث می شد امام به ایشان در معرفی و شناسایی افراد، بیش از همه اطمینان کنند. تعدادی از اشخاصی که امام آنها را در شورای انقلاب یا بعضی از مسؤولیتهای دیگر گماشتند، با معرفی آقای مطهری و به خاطر اطمینانی بود که امام به آقای مطهری داشتند و انصافا هم بحق بود.»[۱۲]

۲ – سنت تشویق گری مبارزان: «در دو مورد، آقای مطهری – بر سر مسائل عقیدتی – به من تبریک گفت: یکی، به خاطر همین نقدی که به کتاب فلسفه تاریخ دکتر پیمان نوشته بودم، که پس از آزادی از زندان به من گفتند: «وقتی دیدم شما این اشکالات آن کتاب را مطرح کردید، خیلی خوشحال شدم. چون فکر می کردم که بینش روشن فکری و مادی حاکم بر زندان، هر کسی را تحت تأثیر قرار می دهد.» دوم، پس از دریافت خبر بحث ما با بهرام آرام بود، که در خاطرات گذشته به آن اشاره کردم.

در آستانه سفر به خارج از کشور، وقتی بحث طولانی شد،او – که با بی ادبی و با ژست قهرمانی خاصی نشسته بود و حرف می زد – گفت: «ما مگر با شاه مبارزه نمی کنیم؟» من گفتم: «بله» گفت: «شما هم با شاه مبارزه می کنید؟» گفتم: «بله» گفت: «پس ما یک نقطه مشترک داریم. به خاطر آن، نباید کمک به ما را قطع کنید.» در اینجا من گفتم: «ما با شاه مبارزه می کنیم تا خدا را جایگزین کنیم. شما می خواهید استالین را به جای شاه بنشانید. ما به مبارزه ای که نتیجه آن نشستن استالین به جای شاه باشد، کمک نمی کنیم.» این برخورد صریح با یک فرد مسلح خشن، در شرایطی که در تصفیه عقیدتی، چند همرزم خود را کشته بود و ممکن بود در عصبانیت دست به هر اقدامی بزند، برای آقای مطهری خیلی جالب بود.»[۱۳]

۳ – ژرف نگری به ابعاد مبارزه: «فراموش نمی کنم که در آن روزها به مدرسه مروی – پیش از شروع مبارزه در مرحله جدید – برای کاری رفته بودم که با آقای مطهری صحبت کنم. ایشان به من فرمودند: «این دفعه مثل گذشته نیست. مبارزه بسیار دشوار است. اینها رفته اند در جلد اصلاحات عمیق اجتماعی و شعارهایی را مطرح کرده اند که رد آن، کار مشکلی است.»

واقعیت هم همین بود. اگر کسی می گفت اصلاحات ارضی نه، از آن مفهوم گیری می شد که به طرفداری از سرمایه داران و مالکین بزرگ موضع گیری کرده است. این برداشت در واقع درست نبود. معلوم بود که ما با سرمایه داران و مالکان بزرگ مخالفیم و راهمان از آنها جداست. کسی مخالف فروش سهام کارخانه های دولتی و یا غیر دولتی به کارگران نبود. مخالف با ملی شدن جنگلها از نظر ما معنی نداشت.

برنامه ریزی حساب شده ای بود با شعارهایی جالب و پرجاذبه که رژیم تصور می کرد در برابر آن، زبان روحانیت بسته است و اگر در مخالفت حرفی بزنند، از چشم مردم می افتد. تحلیل رژیم این بود که پایگاه اصلی روحانیت در روستا و در میان طبقات ضعیف و محروم جامعه است و با گرفتن این پایگ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.