پاورپوینت کامل ریشه های پیدایش و گسترش سکولاریسم ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ریشه های پیدایش و گسترش سکولاریسم ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ریشه های پیدایش و گسترش سکولاریسم ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ریشه های پیدایش و گسترش سکولاریسم ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :

>

محمدجواد رودگر[۱]

چکیده:

غرب پس از رنسانس به دلیل کارکرد منفی ارباب کلیسا و نارساییهای مفاهیم فلسفی و آموزه های دینی مسیحیت تحریف شده و تحجر و جمود حاکم بر ارباب کلیسا، به سمت علم گرایی و انسان مرکزی پیش رفت و همه چیز خویش را در علم منهای دین دید، آن گاه سیاست و جامعه منهای دین جستجو کرد و در نتیجه آهسته آهسته با محوریت عقل خودبنیاد بشری و لیبرالیسم فکری و رفتاری به سوی دین گریزی، دین ستیزی و حتی دین زدایی پیش رفت و جوانه های سکولاریسم الحادی یا ضد دینی، زده شد و پس از گذشت زمانی سکولاریسم غیردینی انجامید؛ به این معنا که به جدایی دین از جامعه، حکومت، هنر، اقتصاد، تکنولوژی و… اعتقاد داشته و دین را یک امر شخصی و اخروی دانسته و در حوزه های فردی صرف، محدود کردند. از این رو، اومانیسم، سیانتیسم، راسیونالیسم از مؤلفه های اصلی شکل گیری سکولاریسم به شمار می رفت تا به عرفی سازی دین، تقدس زدایی، جدا شدن دین از دنیا، گیتی گرایی، اعتقاد به اصالت امور دنیایی، در ساحت اندیشه و عمل بپردازد و این جریان بتدریج در همه کشورها از جمله ایرانِ پس از مشروطه مطرح شد و با فراز و فرودهای مختلف توسط عده ای از روشنفکران دینی اندیش و دگر اندیش ترویج شد و در سالهای اخیر با نسبیت تفکر دینی، عصریت معرفت دینی، تفکیک دین از مدیریت علمی، دین حداقلی، نقد حداقلی، جهانی سازی حقوق و قانون اجتماعی و… تئوریزه شدن و جدایی دین از سیاست با روشها، مضامین و انگاره های ساده و پیچیده تبلیغ و ترویج می گردد. از این رو، بر آن شدیم تا قدری پیرامون بستر تاریخی و سرگذشت سکولاریسم و بنیادها و عناصر تشکیل دهنده آن در غرب و ایران مباحثی را مطرح نماییم تا نسل جوان جامعه را به تحقیق و تفکر بیشتر پیرامون سکولاریسم نظری و عملی فراخوانیم. به همین جهت، جهت پس از بازشناسی مفهوم لغوی و اصطلاحی سکولاریسم به بحث تاریخی (زمان و زمینه های پیدایش سکولاریسم) و بحث محتوایی و بنیادینی چون ساختار و بن مایه های تکوین و توسعه آن پرداخته و در پایان ضمن نقد اجمالی آن، پیامدها و آثار سکولاریسم را به اجمال مطرح می نماییم.

فهم جهان جدید متفرع بر اندیشه های نظری و فلسفه هایی است که همه مؤلفه های حدوث و ظهورش را فراهم ساخت و هماره پشتوانه های تئوریک برای همه تغییرات و تحولات اجتماعی و کنشها و واکنشهای سیاسی و تحقق صنعت و تکنولوژی مدرن شد. «فرهنگ» جدید با ریشه های خود بنیادی بشر و استقلال جویی آدمیان از عوالم غیب و هدایتهای وحیانی (اومانیسم و خودبنیادی بشر) بریده از عالم معنا و گسسته از ملکوت شد، که آن را «تجدد» نامیدند و بر این اومانیسم و خودبنیادی، درخت «مدرنیسم» و «مدرنیته» رشد و نمو یافت و ثمره بی هویتی و گمشدگی انسان از حقیقتِ وجود و سِرّ درونش را به بار آورد. آنان که با تاریخ جدید غرب آشنایی دارند، به خوبی می دانند و می یابند که فرایند حدوث حوادث فرهنگی و تمدنی، در مغرب زمین چقدر به هم گره خورده و در هم تنیده اند و براستی اصل «علیت» و قاعده «سنخیت بین علت و معلول» را در نظام فاعلی، غایی و داخلی فرهنگ و تمدن غربی متجلی می سازند که علم گرایی، انسان محوری، تحصل گرایی، آزادیخواهی بی حد و حصر، دنیوی سازی فرهنگ، سیاست، اخلاق، دیانت، صنعت، عرفی نمودن و بشری گرداندن همه چیز از نوع اندیشه، عمل، فکر، فعل، ذهن و عین، چگونه در یک زنجیره ای مشخص در کنار هم قرار گرفته تا غرب را در غروب معنویت و روحانیت و افول اخلاق، عاطفه و اعتماد، مستغرق نمایند و اینک «حیرت» را در «حیات» آنان متبلور سازند که تلخی مکتبهای بشری و مادون فطری و منفصل از حقایق درونی انسانها را تجربه نمایند و در جستجوی روزگار وصل خویش برآیند و زمینه های عروج از زمین به سوی آسمان را فراهم آورند، تا شاید گوهر گم شده خویش را بازیابند و تولد دوباره را تجربه کنند. اینک بر ماست که به غرب شناسی عمیق، دقیق و همه جانبه پرداخته تا از غرب ستایی و تجددخواهی رهایی یابیم و «غرب زدگی» را مولود علیل روشنفکری بیمار داخلی بیابیم و به غرب ستیزی تا مرز غرب زدایی به معنای معرفتی و فلسفی اش بپردازیم تا بین «تبادل فرهنگی» با «تهاجم فرهنگی» فرق فاحش گذاریم[۲] و مکاتب تجربه شده بشری که ره آورد آنها نسبیت، غفلت، حیرت علمی و عملی بود را به کنار نهیم، نه این که در اندیشه عرفی نمودن فقه، فلسفه، سیاست، صنعت، معرفت، شریعت، اعتقاد و اقتصاد برآییم و تقدس زدایی و ثبات ستیزی را اصل موضوعه «معرفت دینی» بدانیم و بشری شدن و عدم قطعیت در عرصه حکمت و حکومت، عصریت و معرفت و فهم دینی را رسالت بَیانی و بَنانی خویش قرار دهیم تا با مدیریت فقهی بستیزیم و مدیریت علمی را بستاییم و توصیه به «دموکراتیک لیبرال» که تعبیری دیگر از جامعه باز پوپری است، نموده و وعده توسعه دهیم و بازسازی سیاسی جامعه را بر پایه دموکراسی، فریضه علمی و تحقیقاتی خویش بنا نهیم و عقل گرایی کانتی و نسبیت گرایی پوپری را معنا و مبنای معرفت دینی و حکومت دینی معرفی و سکولاریزه نمودن دین را وِجهه همت خویش در سکولاریستی کردن جامعه دینی نماییم یا دموکراتیزه کردن اندیشه و فکر دینی را مقدمه نظری «دموکراتیک دینی» در جنبه حکومتی و سیاسی پنداریم. عجیب تر از همه این که از ایدئولوژی دینی سخن بگوییم و با دین ایدئولوژیک به مبارزه و مخاصمه (جهت اعدام آن) برخیزیم. این همه در حالی است که نهضت سنت گرایی و تجددستیزی در غرب از سوی برخی اندیشمندان، پژوهشگران، فیلسوفان، جامعه شناسان و کارشناسان عالم سیاست آغاز شده و فرامدرنیته، پسامدرن یا پست مدرنیسم مطرح می باشد و تناقض آشکار به وجود آمده در فلسفه های فکری و سیاسی غرب و تئوریهای مختلف، متنوع و حتی متباین در غرب، بیانگر این معانی است.

از آنجایی که در عرصه فرهنگ و اندیشه، مقوله سکولاریسم با حدت و شدت مطرح شده و «حکومت دینی» و «دین حکومتی» را به یک چالش جدی فراخوانده و بحثهای مختلفی را در میان عناصر خودی و دینی اندیش و غیر خودی و غربگرا به وجود آورده و موضوع محافل علمی و رسانه های ارتباط جمعی و مطبوعاتی گشته و همایشها و هم اندیشیهای مبارکی را به دنبال داشت، هم در غرب و هم در شرق (بویژه ایران) سابقه تاریخی در میان روشنفکران دارد که به لحاظ بارهای معرفت شناختی و جامعه شناختی اش از مسائل مستحدثه فکری شد و ما را بر آن داشت تا پس از کنکاش و پژوهش پیرامون این موضوع از سه جهت به بحث و بررسی بپردازیم:

الف) بحث لغت شناختی و اصطلاح شناسی سکولاریسم؛ ب) بحث معرفت شناختی و تاریخ شناختی (ماهوی و حقیقی) سکولاریسم؛ ج) بحث پیامدها و آثارشناسی سکولاریسم؛

و در نهایت مقایسه ای اجمالی بین اندیشه دینی و اندیشه سکولاریستی و جریانهای روشنفکری در ایران و رسالت عالمان دین و لو به طور ایجاز و اختصار داشته باشیم تا التقاط جدید و نقابدار را به بوته نقد و محک تجربه علمی بکشانیم. این مباحث در دو فصل، قابل تبیین است:

فصل اول: هویت شناسی و ماهیت شناسی سکولاریسم

بخش اول: سکولاریسم از منظر لغت شناسی و اصطلاح شناسی

مترجمان در ذیل کلمه سکولاریسم، واژه ها و معادلهایی را به کار برده اند که برخی مستقیم و برخی غیر مستقیم به ترجمه این اصطلاح دلالت دارد و بین معانی لغوی و اصطلاحی آن فاصله چندانی نیست؛ مثلاً دنیویت و این جهانی، عرفی شدن، جدا شدن دین از دنیا، غیر دینی شدن، اعتقاد به اصالت امور دنیوی، گیتی گرایی یا دنیاگرایی، دنیامداری، جدایی دین از سیاست و… که برخی از این معانی ناظر به بعد شناختی و بعضی دیگر ناظر به بعد اجتماعی و سیاسی است. جهت روشنتر شدن مطلب لازم است شواهدی را ذکر نماییم:

اگر سکولاریسم را از نظر لفظی مورد بررسی قرار دهیم در حکم «قیاساتها معها» می باشد؛ یعنی تمام آن معنایی که باید در خود لفظ وجود داشته باشد در اشتقاق لفظی کلمه به طور کامل وجود دارد. لفظ فرانسوی سکولار، seculie و ریشه آن seculier و لاتین آن secularis است وازseculumبه معنای دنیا یا گیتی در برابر «مینو» گرفته شده است؛ seculum، هم به معنای عصر و دوره و زمان و روح زمان و قرن و هم به معنای دنیاست؛ عالمی است که نفی آخرت است نه عالم به معنایی که ماسوی الله باشد. بنابراین، می توانیم بگوییم سکولاریسم گیتی گرایی یا دنیاگرایی است.[۳] نویسنده ای دیگر آورده است:

«سکولاریسم: مخالف با شرعیات و مطالب دینی، روح دنیاداری، طرفداری از اصول دنیوی و عرفی و «سکولار»: وابسته به دنیا، غیر روحانی، غیرمذهبی، عامی، عرفی، بی سواد، خارج از صومعه، مخالف شرعیات و طرفدار دنیوی شدن امور و سکولاریزه: دنیوی کردن، اختصاص به کارهای غیر روحانی دادن، از عالم روحانیت خارج شدن(در مورد کشیش)[و]دنیاپرست شدن.»[۴]

یا در نوشته دیگر می خوانیم:

«در زبان فارسی برای اصطلاح «سکولاریزاسیون» معادلهایی پیشنهاد شده؛ مانند، دنیامداری، دنیاگرایی، جدا انگاری دین و دنیا، لادینی، عرفی شدن، دنیوی شدن، غیر دینی شدن، نامقدس شدن که وجه مشترک همه آنها قداست زدایی و دین زدایی است.

سکولاریزاسیون یعنی پروسه و جریان و فرایندی که در طی آن دین از صحنه زندگی کنار زده می شود و نفوذ آن در جامعه کاهش می یابد؛ اما سکولاریسم یک مکتب و مرام و ایدئولوژی است که بعد از رنسانس پدید آمد و از فرزندان نهضت روشنفکری است و به معنای دنیاگرایی، لادینی، بی خدایی، اعراض از دنیا، کنار گذاشتن دین و نوعی احساس استغنا و بی نیازی از دین کردن است.

سکولاریسم بر خلاف سکولاریزاسیون که یک پروسه و حادثه خارجی است، یک مسلک و طرز فکر و نگرش و جهان بینی[ای] است که بشر را بی نیاز از ارزشهای الهی و اخلاق و معنویت و فضایل دینی و آموزه های وحیانی می داند. سکولاریزه شدن دین یک پدیده و جریانی است که در متن جامعه و واقعیت خارجی رخ می دهد و از جنس فکر و معرفت نیست، اما سکولاریسم یک اندیشه و ایدئولوژی است و از جنس و سنخ فکر و معرفت است و این دورانبایدباهم درآمیخت.»[۵]

چنان که در این تعریف نهفته بود، بین سکولاریسم به عنوان یک ایدئولوژی، اندیشه و فکر با سکولاریزاسیون به عنوان یک جریان عینی و پدیده خارجی فرق است. به ریشه های تاریخی سکولاریسم نیز اشاره اجمالی شد که می تواند روزنه خوبی برای فهم زمان و زمینه های حدوث این ایدئولوژی و مرام قرار گیرد و دانستیم که نتیجه سکولاریزه و سکولاریسم را همانا دین زدایی و کنار گذاشتن دین از متن جامعه دانسته اند.

و در نوشته ای دیگر نیز شبیه به دیدگاه های گذشته آمده است:

«سکولاریسم… از جمله لغاتی است که ترجمه آن در کشورهای اسلامی با مشکل همراه بوده است در فارسی آن را با استفاده از چند لغت به جدایی دین از سیاست، یا جدا شدن دین از دنیا، دنیوی کردن، اعتقاد به اصالت امور دنیوی، غیردینی گرایی، نادینی گری، دنیویت و این جهانی ترجمه کرده اند و در عربی مصدر جعلی «علمانیت» را نظیر «عقلانیت» مترادف آن قرار داده اند.»[۶]

حال با وجود معانی متعددی که برای سکولاریسم از دیدگاه های مختلف شده است، نویسنده ای دیگر پس از ذکر معانی مختلف آن، «علمی بودن» و «علمی شدن» را دقیقترین ترجمه سکولاریسم دانسته،[۷]که در جای خود نقد خواهد شد؛ اما در یک جمعبندی اجمالی ترجمه دقیق سکولاریسم در برخی دیدگاه ها عبارت است از: گیتی گرایی،[۸]این جهانی بودن،[۹] دنیامداری و دنیاگرائی[۱۰] و طرفداری از اصول دنیوی و عرفی[۱۱].

معنای اصطلاحی سکولاریسم نیز عبارت است از: جدایی دین از حوزه اجتماع، تعاملات و مناسبات اجتماعی؛ یعنی، دین، تفکر و تئوریهای دینی، در حوزه مدیریت، اقتصاد، هنر، سیاست و… نقشی نداشته و تنها جنبه فردی و شخصی دارد.

بخش دوم: سکولاریسم از منظر معرفت شناختی و تاریخی

بدیهی است که ضمن پذیرش پیوند منطقی بین مباحث لغوی، اصطلاحی، معرفتی و تاریخی، باید اذعان داشت که شناخت حقیقت و جوهره سکولاریسم و اثرات آن یا ادراک پیدایی، پایایی، تکوین و تکامل سکولاریزاسیون و سکولاریسم فرع بر غرب شناسی فلسفی و تاریخی بوده و محتاج رویکردی تاریخی و رهیافتی معرفتی به این مقوله است. اهمیت این نوع نگاه، آنگاه روشن خواهد شد که بدانیم غربیها مبانی ای چون عقل محوری، انسان مداری، نسبیت گرایی معرفتی و اخلاقی، علم گرایی، سنت گریزی، آزادیخواهی مطلق، تساهل، تسامح و اصالت ماده را اصول و ارکان سکولاریسم دانسته اند و پذیرش و تصدیق آنها میسر نیست. مگر این که تاریخ جدید و فلسفه جدید غرب شناخته شود. باید دوره های تاریخی غرب؛ چون، دوره قبل از قرون وسطی، دوره رنسانس، قرون معاصر و جدید را مطالعه کرد و پیش زمینه ها و ظهور نهضت علمی و فرهنگی در غرب را به دست آورد که چرا و چگونه عقل گریزی و قیاس ستیزی و تجربه گرایی و علم پرستی پیدا شد؟ و بیکن، دکارت، هیوم، کانت و اسپینوزا چه نقشی در تحولات فرهنگی و فلسفی آن دیار داشته اند تا بتدریج اومانیسم خلق شد و خردگرایی و خودبنیادی جای وحی گرایی و دین مداری را گرفت و زمینه های ظهور و پیدایش عرفی شدن دین و بشری گشتن معرفت دینی و دنیایی شدن سیاست و حکومت فراهم آمد؟ از این رو، بجاست اشاراتی از نویسندگان مختلف در این خصوص داشته باشیم:

«سکولاریزم پدیده ای غربی مربوط به دوره گذر از مقطع کهنه به نو می باشد، که در رفرماسیون یا نهضت اصلاح دینی به صورت «ایمان به اصالت عقل» تجلی یافت.»[۱۲]

تعبیر سکولاریسم و همچنین اصطلاح سکولاریزاسیون در اصل از واژه لاتین «سکولاریس» گرفته شد و در زبانهای اروپایی نخستین بار در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم در قرارداد «وستفالی» به کار رفته است. در آن ایام مقصود از این واژه توضیح این نکته بود که نهادها و سرزمینهایی که زیر سیطره کلیسا قرار داشت از نظارت و حاکمیت کلیسا خارج شده و به زیر سلطه اقتدار سیاسی غیر روحانی و نهادهای عرفی دولتی و غیرکلیسایی انتقال یافته است.[۱۳]

در یک نگاه تاریخی می توان نظریه «سکولار» را مولود تعارض طرز اندیشه ها، تفکرات، متدها و روشهای اجتماعی و سیاسی در مغرب زمین دانست و آن را «ذاتا غربی» به شمار آورد و در یک نگاه فلسفی و معرفتی همانا ارتباط تنگاتنگ سکولاریسم را با عناصری چون، راسیونالیسم، اومانیسم، مدرنیسم، لائیسم، سیانتیسم و لیبرالیسم جستجو نمود و هر کدام از این عناصر را مبنا و رکن وجودی و تکاملی آن به شمار آورد.[۱۴]

البته سکولاریسم به دو صورت در غرب ظاهر شد:

الف) به صورت الهی که جنبه های فردی و شخصی مذهب و دیانت را پذیرفته، یا آن را در بعد اخلاقی، معنوی و اخروی خلاصه کرده و تنها به جنبه درونی و روحی محدود کرده است؛ اگر چه بین دین، جامعه، حکومت و نظامهای اجتماعی دیوار کشیده است.

ب) به صورت الحادی که دین را از متن نیازهای درونی و شخصی نیز در کنار امور اجتماعی و سیاسی حذف نمود؛ یعنی تفکر انکاری و الحادی نسبت به دین داشت؛ اگر چه اکنون وجه انفکاک دین از سیستم حکومتی، سیاسی و مدیریت اجتماعی وجهه غالب سکولاریسم می باشد.

در اینجا خوب است سکولاریسم را به عنوان پیامد اصلی مدرنیسم که روشنگر هویت تاریخی[۱۵] و هویت جامعه شناختی آن است یادآور شویم. یکی از اندیشوران در این زمینه نوشته است:

«در قلمرو مدرنیسم، دین مرکزیت خود را نسبت به زندگی اجتماعی و سیاسی از دست می دهد و به صورت مجموعه ای از دستورات و تعالیمی اخلاقی و شخصی در می آید. نگرش مدرنیستی به دین، صرفا پراگماتیستی و بهره جویانه است و باید یکی از ویژگیهای مدرنیسم و تفکر لیبرالیستی را اعتقاد به سکولاریزه کردن حیات اجتماعی و سیاسی دانست؛ یعنی اعتقاد به این که دین یا نباید وجود داشته باشد یا اگر وجود دارد باید به امری شخصی و فردی تبدیل شود و در محدوده عبادات و احکام فردی باقی بماند و دین نباید مرکز ثقل حیات سیاسی و اجتماعی باشد، بلکه باید در جهت مشهورات و باورهای اومانیستی قرار داشته باشد.»[۱۶]

و این در حالی است که یکی از نویسندگان، مهمترین عامل سکولاریزم را «عقل فلسفی و فلسفه عقلی» دانسته و آن را غیر دینی پنداشته و موجب سکولار شدن تفکر به شمار می آورد.[۱۷]

با عنایت به آنچه گذشت، در مجموع می توان شاخصهای سکولاریسم و سکولاریزاسیون را به شرح زیر خلاصه نمود (که هر کدام برای خواننده سرفصلی در تأمل نسبت به تاریخ تفکر غرب خواهد شد):

الف) حذف دین از متن حیات اجتماعی و سیاسی بشریت یا دنیایی دیدن و این جهانی شمردن زندگی بشر.

ب) نگرش مادی و ماتریالیستی نسبت به اخلاق؛

ج) استغنا از هدایتهای وحیانی و اکتفا به هدایت عقل بشری؛

د) تجدد گرایی و نوگرایی افراطی یا مدرنیسم؛

ه) تکیه افراطی بر علوم تجربی یا تحصّل گرایی پوزیتویستی؛

و) تکیه بر عقلانیت ابزاری و فنی؛

ز) اباحیگری، تساهل و تسامح در عرصه فکر، فعل، اعتقاد و اخلاق و…

به تعبیر یکی از نویسندگان:

«غربی که امروزه مسأله سا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.