پاورپوینت کامل مبغوضیت طلاق در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مبغوضیت طلاق در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مبغوضیت طلاق در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مبغوضیت طلاق در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده:

پدیده طلاق، پدیده چند عاملی است و هرگز یک عامل به تنهایی نمی تواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند. اکثر اوقات بزرگترین مشکلات، از جزئی ترین مسائل ایجاد می شود. همین جزئیات و جرقه های کوچک آتشهای بزرگی را ایجاد می کند که باعث ویران شدن خانواده می شود. آمار رو به افزایش طلاق در هیچ عصری، چنین نگران کننده نبوده است. با این که می دانیم مسأله طلاق یک امر ضروری است، ولی باید به حداقل ممکن تقلیل یابد؛ چرا که در روایات اسلامی طلاق، شدیدا مذمت شده و به عنوان مبغوضترین حلالها از آن یاد شده است.

با توجه به اهمیت موضوع سعی داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتی های روحی و روانی، فساد اخلاقی، ناتوانی جنسی، بی کاری، دوستان ناباب، دخالتهای بی مورد دیگران، ازدواجهای اجباری و… اشاره شده است.

در پایان نیز مطالبی درباره پیامدهای مختلف طلاق و راهکارهای مقابله با شیوع طلاق، همانند جلوگیری از ازدواج در سنین کم، مدت زمان مناسب برای شناخت یکدیگر و… آورده شده است.

مقدمه

امروزه شاهدیم که خانواده ها دچار نابسامانیها و درگیریها بوده و در رابطه با خود و فرزندانشان مسائل و دشواریهایی دارند. از قبیل این که:

روابطشان سست و متزلزل است؛ از صفا و صمیمیت و در نتیجه از آرامش و سکون خبری نیست؛ زن و شوهر ظاهرا در کنار یکدیگرند، ولی وضعیت زندگی، آنان را چون دو بیگانه، در کنار هم قرار داده است. آمار طلاق سرسام آور شده است و زن و مرد با اندک بهانه ای رشته حیات خانوادگی را از هم می گسلند. فرزندان مهر و عطوفت لازم را از خانواده ها به دست نیاورده و در نتیجه اکثرشان زود رنج و زودشکن و بی عاطفه اند. به علت عدم تربیت صحیح، بزهکاری کودکان رو به افزایش است.

اینها از جمله نابسامانیهایی است که دامنگیر نهاد مقدس خانواده گردیده است. از این رو انسانهای آگاه و دلسوز به جامعه انسانی، هر کدام به نوبه خود و به اندازه توان خویش اقدام به رفع این نابسامانیها و خطراتی که باعث اضمحلال خانواده است، نموده اند و با نوشتن کتابها و مقاله ها در صدد اصلاح این نهاد مقدس برآمده اند.

این نوشتار ناچیز اقدامی است در همین راستا تا شاید قدمی در این زمینه برداشته شود و اصلاحی هر چند ناچیز انجام گیرد.

گفتار اول: کلیات

مفهوم طلاق

طلاق در لغت: واژه طلاق در لغت به معنی بیزاری و جدایی کامل است.[۱] و در لغت عرب، واژه تطلیق بیشتر برای گسست پیوند زناشویی به کار می رود.[۲]

طلاق در اصطلاح این چنین تعریف شده است که:

«و شرعا ازاله قید النکاح بصیغه طالق و شبهها.»[۳]

طلاق عبارت از زایل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص «انت طالق» و شبیه آن، می باشد.

در اصطلاح حقوقی طلاق عبارت است از: جدا شدن زن از مرد، به سبب انحلال نکاح دائم، با شرایط و تشریفاتی خاص از جانب مرد یا نماینده قانونی او، که با حکم دادگاه انجام می شود.

در اصطلاح حقوقی، طلاق این گونه تفسیر شده است:

«طلاق ایقاعی است که به موجب آن، مرد به اذن یا حکم دادگاه زنی را که به طور دائم در قید زناشویی اوست، رها می سازد.»

در شریعت نیز، گسست پیوند زناشویی به فسخ یا طلاق صورت می گیرد.[۴]

انواع طلاق

در یک نگاه طلاق را به چهار نوع می توان تقسیم نمود:

۱- طلاق رجعی، که طی آن، مرد بعد از طلاق و قبل از سرآمدن مدت «عده»، می تواند بدون عقد، به زن خود رجوع کند.

۲- طلاق بائن، که طی آن، مرد بعد از جدایی، حق رجوع به زن خود را بدون عقد مجدد ندارد.

۳- طلاق خلع، که در آن زن نسبت به شوهرش کراهت دارد و با بخشیدن داراییهایش از شوهر می خواهد تا او را طلاق دهد.

۴- طلاق مبارات، نیز هنگامی صورت می گیرد که زن و شوهر متقابلاً از یکدیگر بیزار شده اند و بر خلاف طلاق خلع که در آن زن برای تحقق طلاق می تواند همه دارایی اش را ببخشد، فقط می تواند از مهریه خود و یا به مقدار آن صرف نظر کند. به عبارت دیگر، در این نوع طلاق، بر مرد، دریافت بیش از مقدار مهر جایز نیست.[۵]

پاورپوینت کامل مبغوضیت طلاق در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

در اسلام، پیوند زناشویی پیوند مقدسی است که برای آرامش روح و جسم بشر، لازم و ضروری است. قرآن کریم در آیات بسیاری به ازدواج فرمان داده و پیامبر اسلام نیز بسیار بر آن تأکید کرده و مسلمانان را از این که به خاطر ترس از فقر و نداری، تن به ازدواج ندهند، بر حذر می دارند.[۶]

همانگونه که در اسلام، ازدواج امری مقدس و پسندیده می باشد و برای ثبات آن تأکید فراوان شده است، طلاق امری ناپسند و نامقدس است که برای جلوگیری از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده و از آن در کلمات شارع مقدس، به عنوان مبغوضترین حلالها و امری که خشم خدا را به دنبال دارد، تعبیر شده است.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

«ما من شی ء مما احلّه الله عزّوجل ابغض الیه من الطلاق…»[۷]

هیچ چیز از آنچه خداوند متعال آن را حلال قرار داده است، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نیست.

در سخنی دیگر فرموده است:

در اسلام، هیچ چیز نزد خداوند، مبغوضتر و نکوهیده تر از خانه ای نیست که با جدایی و طلاق خراب شود. خداوند از کسانی که به طلاق روی می آورند، بی زار است و هنگامی که طلاق رخ می دهد، عرش خداوند به لرزه در می آید.[۸]

اسلام به عنوان یک دین همه بعدی و مترقی، طلاق را جایز شمرده است؛ اما آن را مبغوضترین حلال می شمرد. در اینجا یک سؤال مهم پیش می آید و آن این که اگر طلاق تا این اندازه مبغوض است، که خداوند مرد طلاق دهنده را دوست ندارد، پس چرا اسلام آن را تحریم نکرده است. به عبارت دیگر، آیا بهتر نبود که اسلام برای طلاق شرایطی قرار می داد و تنها در صورت وجود آن شرایط، به مرد اجازه طلاق می داد؟ و چون طلاق مشروط بود، قهرا جنبه قضایی پیدا می کرد.

اساسا معنی این جمله که: «مبغوضترین حلالها نزد خدا طلاق است.» چیست؟

اگر طلاق حلال است، نباید مبغوض باشد، و اگر مبغوض است، نباید حلال باشد. مبغوض بودن با حلال بودن ناسازگار است! اسلام از طرفی مرد طلاق دهنده را زیر نگاههای خشم آلود قرار می دهد و از او بیزاری دارد، از طرف دیگر وقتی که مرد می خواهد زن را طلاق دهد، هیچ مانع قانونی در برابر او قرار نمی دهد، چرا؟

این پرسش بسیار بجاست و همه رازها در همین نکته نهفته است. راز اصلی مطلب این است که زوجیت و زندگی زناشویی، یک علقه طبیعی است نه قراردادی، و قوانین خاصی در طبیعت برای او وضع شده است. پیمان ازدواج، بر خلاف دیگر عقدهای اجتماعی، بر اساس یک خواهش طبیعی از طرفین باید تنظیم شود.[۹]

پیمانی که اساسش بر محبت و یگانگی است نه بر همکاری و رفاقت، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و اجبار قانونی، می توان دو نفر را ملزم ساخت که با یک دیگر همکاری کنند و پیمان همکاری خود را بر اساس عدالت محترم شمرده، سالیان دراز به همکاری خود ادامه دهند؛ اما ممکن نیست، با زور و اجبار قانونی، دو نفر را وادار کرد که یک دیگر را دوست داشته باشند.

مکانیزم طبیعی ازدواج، که اسلام قوانین خود را بر اساس آن وضع کرده است، این است که زن در منظومه خانوادگی محبوب و محترم باشد. بنابراین اگر به عللی زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد، نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بی علاقه شد، پایه و رکن اساسی خانوادگی خراب شده است؛ یعنی، یک اجتماع طبیعی، به حکم طبیعت از هم پاشیده است. اسلام به چنین وضعی با نظر تأسف می نگرد؛ ولی پس از آن که می بیند اساس طبیعی این ازدواج متلاشی شده است، نمی تواند از لحاظ قانونی، آن را یک امر باقی و زنده فرض کند.

با این حال، اسلام کوششها و تدابیر خاصی به کار می برد که زندگی خانوادگی از لحاظ طبیعی باقی بماند؛ یعنی، زن در مقام محبوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه باقی بماند. توصیه های اسلام مبنی بر این که زن حتما باید خود را برای شوهر بیاراید و رغبتهای او را اشباع کند و از آن طرف مرد به زن خود محبت و مهربانی کند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، همه و همه برای این است که اجتماعات خانوادگی از خطرات از هم پاشیدگی مصون و محفوظ بماند.[۱۰]

با این حال، گروهی از جامعه شناسان و حقوقدانان می گویند: درست است که طلاق آثار نامطلوبی بر فرزندان و زن و شوهر دارد، اما خانواده ای که صحنه زد و خورد و اختلاف دائمی بین زن و شوهر است، برای آن خانواده جهنمی بیش نیست و برای کودکان ایشان هم، محیط نامناسبی است. بنابراین اگر زن و مرد به این نتیجه رسیدند که نمی توانند با هم زندگی کنند و زندگی زناشویی آرامی را ادامه دهند، باید از هم جدا شوند. این طرز فکر امروزه در بیشتر کشورهای جهان پذیرفته شده است.[۱۱]

مواردی که مبغوضیت طلاق را افزایش می دهد

طلاق امری منفور و مبغوض در نزد خداست؛ ولی مواردی وجود دارد که اگر در آن، طلاق صورت گیرد، مواجه با مبغوضیت و نفرت بیشتر خواهد شد. در ذیل نمونه هایی را بیان می کنیم:

الف) طلاق زنی که گناهی را مرتکب نشده است.

ب) طلاق به خاطر این که همسر دیگری انتخاب کند و هوس خود را اقناع نماید؛ به عبارت دیگر به خاطر تنوع طلبی و هوس بازی از همسرش جدا شود.

ج) طلاق همسر به خاطر ازدواج با فردی زیباتر.

د) طلاق زنی که در همه حال با شوهرش سازش داشته و با فقر و بدبختی او ساخته و شکوه ای نکرده است.

ه) طلاق زنی که از شوهر خود فرزندی دارد و پس از طلاق، فرزند بی سرپرست می شود.

و) طلاق زنی که در حال بیماری است و ممکن است بر اثر آن حالش وخیمتر شود.

مواردی که مبغوضیت طلاق را کاهش می دهد

شکی نیست که در مواردی امر طلاق را می توان آسانتر پذیرفت. مانند: طلاقی که به خاطر بیماریهای جسمی سرایت کننده، بیماری روانی، کمبود جنسی، بد اخلاقی، بد دهنی، بی توجهی به جنبه های عفت و پاکدامنی، معاشرتهای ناروا، عقیم بودن، شرارتها، اعتیادها، بی توجهی به زمینه های مذهبی و عقیدتی و… صورت می گیرد.

بی تردید چنین مراقبتهایی باید قبل از ازدواج مورد نظر باشد تا زمینه برای ناسازگاریهای بعدی فراهم نگردد.

طلاق در ایران

زندگی اجتماعی امروزی بیش از پیش موجبات جدایی و تفرقه و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی را فراهم آورده است. شهرنشینی و مهمتر از آن پدیده پایتخت نشینی، خود مشکلات خاص جوامع پیشرفته را در پی دارد. هر چه مشکلات خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی در شهرها افزایش یابد، خواه ناخواه مسائل زنان هم دچار اوج و فرودهایی خواهد شد. افزایش طلاق در جوامع شهری معمولاً با تحصیلات بیشتر زنان و آشنایی آنان با مراکز قانونی همراه است. حتی گاه این آشنایی به شکایت از مرد و دستگیری آنان با مراکز قانونی منجر می شود. اما زنان کم سواد و یا بی سواد در شهرهای کوچک و روستاها معمولاً به دلیل ترس از شوهر و یا واکنش اطرافیان، نداشتن استقلال مالی و پشتوانه اقتصادی و عاطفی پس از طلاق، گاه با وجود داشتن مشکلات خانوادگی غیر قابل حل، به ساختن و سوختن تن می دهند و اصلاً نمی دانند چگونه باید اقدام به طلاق کنند. این در حالی است که امکان دارد برخی زنان در شهرهای بزرگ به کوچکترین بهانه ای به سبب آشنایی با قانون بتوانند خود را مطلقه کنند. ولی بروز این مسأله در روستاها از شدت کمتری برخوردار است.

طبق آخرین آمار ازدواج و طلاق و بر اساس گزارش مرکز آمار ایران در سایت شورای فرهنگی – اجتماعی زنان در سال ۱۳۸۰، ۶۴۰۱۷۰ مورد ازدواج و ۶۰۵۵۹ مورد طلاق در کل کشور ثبت شده است؛ که ۴۹۵۶۲۹ مورد ازدواج و ۵۴۶۰۳ مورد طلاق مختص نقاط شهری می باشد و باقی ارقام مربوط به نقاط روستایی کشور است.

این آمار نشان می دهد که با رشد طلاق در شهرها، روستاها نیز به دلایلی چون: مهاجرت، مشکلات اقتصادی، فرهنگی و حتی گاه بحران هویت از این معضل بی بهره نمانده اند. حتی روستاهایی که آمار طلاق قبلاً در آنها صفر بوده است، اسم طلاق را بارها و بارها شنیده اند.

آمار طلاق در سال ۸۱ نسبت به سال ۸۰ با ۷۳/۱۳ درصد رشد روبه رو بوده است. بر اساس آخرین آمارهای جهانی، ایران با ۱۰ طلاق در ۱۰۰ ازدواج، مرتبه چهل و چهارم جهان را در طلاق داراست. کشور اکراین با ۶۰ طلاق از ۱۰۰ ازدواج، مرتبه اول جهان را دارد و در آمریکا از هر ۱۰۰ ازدواج، ۴۰ مورد به طلاق منجر می شود.

رئیس سازمان ملی جوانان هم اعلام کرد: در سال ۸۱ آمار طلاق در کشور بی سابقه بوده و به ۱۳/۴ درصد رسیده است. به گفته وی: ۵/۱ درصد جوانان کشور مطلقه هستند.

در سال گذشته آمار طلاق، ۳/۱۱ درصد و ازدواج ۴/۱ درصد افزایش داشته است. در شش ماه اول سال ۸۲ در کل کشور، ۳۴۴۳۱ فقره طلاق ثبت شده است. در این مدت استان تهران با ۱۹۹۴۱ طلاق و استان خراسان با ۳۸۱۶ طلاق، بیشترین طلاقهای کشور و استانهای ایلام و کهکیلویه به ترتیب با ۹۰ و ۱۶۳ طلاق، کمترین میزان را در آمار طلاق کشور داشته اند.

بر اساس این آمار، در شش ماهه نخست سال ۸۲ از هر ۹ ازدواج، یکی به طلاق منجر شده است؛ در حالی که آمار غیر رسمی حکایت از یک طلاق در شش ازدواج در سال گذشته خبر می دهد و در سال ۸۰ از هر ۵/۱۰ ازدواج یکی به طلاق منجر شده است. تنها در شهر تهران در نیمه نخست سال ۱۳۸۲ از هر ۵/۵ ازدواج، یکی به طلاق منتهی شده است.

در استان مرکزی، طلاق در سال ۸۱ نسبت به سال ماقبل آن، بیش از ۲۷% رشد داشته و میزان ازدواج نیز نسبت به سال ۸۰، ۴۵/۶ درصد کاهش داشته است. در استان لرستان نیز آمار ازدواج ۹/۱ درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است. اداره کل ثبت احوال استان اصفهان نیز از افزایش ۵۰ درصدی طلاق نسبت به ده سال قبل خبر داد و اعلام کرد: در حال حاضر در این استان در برابر ۱۰ ازدواج یک فقره طلاق رخ می دهد؛ ولی در گذشته این میزان یک به ۲۰ بوده است. در استان ایلام به ازای هر ۳۰ ازدواج، یکی به طلاق منجر می شود. در استان سیستان و بلوچستان نیز از هر ۲۶ ازدواج، پایان یکی با طلاق همراه است.

اداره ثبت احوال استان بوشهر نیز از رشد ۵/۱۰ درصدی طلاق نسبت به سال قبل خبر داد. طلاق در شهر قم در سال ۸۱ نسبت به سال ۸۰، ۳۰ درصد افزایش و در همین سال در شهر گیلان، ۷/۱۵ درصد و در آبادان ۲۰ درصد افزایش داشته است.

به گفته مدیر کل ثبت اسناد و املاک شهر یزد، در سه ماهه اول سال ۱۳۸۲، میزان ازدواج در این شهر نسبت به سال گذشته ۵/۱۱ درصد افزایش و طلاق ۵/۲۱ درصد کاهش یافته است.[۱۲]

برای حل این مشکل چه می توان کرد؟

نخست باید دید، درد چیست؟ تا بتوان در مورد درمان آن چاره ای اندیشید. آیا با شناسایی درد، بدون توجه به علل و اسباب آن می توان درد را درمان کرد؟ برای این که دچار اشتباه نشویم باید بفهمیم، این بیماری از کجا پیدا شده و چه عواملی باعث بروز و تشدید آن گردیده است. نتیجه این که مسأله طلاق پدیده ای مجزی از سایر مشکلات اجتماعی نیست. پس باید با دقت فراوان مورد بررسی قرار گیرد و به جای مبارزه با معلول، علت را پیدا کرد و در صدد رفع آن برآمد.

گفتار دوم: علل و عوامل طلاق

علل و عوامل فردی طلاق

۱- ضعف ایمان

دین و مذهب، مهمترین عاملی است که مانع گسست زندگی زناشویی می شود. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، اولین معیارهای انتخاب همسر را تدین، اخلاق نیک و شرافت خانوادگی می داندومی فرماید:

کسی که با زنی برای ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به حال خودش وا می گذارد و کسی که فقط به خاطر زیبایی اش با او ازدواج کند، در وی امور ناخوشایند خواهد دید و کسی که برای دین و ایمانش با او ازدواج کند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم خواهد کرد.[۱۳]

همچنین در حدیث گوهرباری از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم که فرمود:

«اذا جائکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه و ان لاتفعلوه تکن فتنه فی الارض و فساد کبیر.»[۱۴]

آن کسی که اخلاق و دینش مورد رضایت و پسند شما بود، به او دختر بدهید و چنانچه از تحقق این ازدواج جلوگیری کنید، موجب فتنه و فساد بزرگ در زمین شده اید.

۲- ناراحتی های روحی و روانی

روایات بسیار مهمی از مصادر وحی و در معتبرترین کتابها در مورد رذایل اخلاقی که ریشه در مشکلات روحی و روانی دارد، نقل شده است؛ رذایلی چون: کبر، حماقت، بخل، غضب، تنبلی و… که هر کدام به تنهایی می تواند عرصه را بر زن و شوهر تنگ گرداند و زمینه تزلزل و عدم پایداری را در خانواده به وجود آورد. در اینجا به ذکر حدیثی اکتفا می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«ایاکم و تزوّج الحمقاء فانّ صحبتها ضیاع و ولدها صباغ.»[۱۵]

از ازدواج با زن کودن و احمق بپرهیزید که همنشینی با آن تباهی عمر و فرزندش متجاوز و ستمکار است.

آنچه مسلم است پیشگیری بهتر از درمان است و توصیه های اسلام در انتخاب همسر همه در جهت پیشگیری از تزلزل نظام مقدس خانواده می باشد. بنابراین قرار دادن ملاکها و معیارهایی تا این اندازه ظریف و عمیق، نه از جهت سختگیری در امر ازدواج است، بلکه بیانگراهمیت کانون مقدس خانواده است.

۳- فساد اخلاقی

فساد اخلاقی از عوامل عمده افزایش طلاق است که مهمترین آنها عبارت است از:

– شکستن حریم خانواده؛ زن و مردی که حریم خانواده را می شکنند و عفت و ناموس خود را در اختیار دیگران قرار می دهند، تا غرایز نامحدود جنسی خود را ارضا کنند، خیلی زود تن به انحلال نکاح داده و کانون گرم خانوادگی را رها می کنند تا به دور از این حصار بتوانند به امیال غیر انسانی و بی حد و مرز خود جامه عمل بپوشانند؛ در حالی که بی اطلاع از عواقب وخیم آن – که خود عامل انواع بیماریهای جسمی و روحی است – می باشند. متأسفانه عده زیادی از مردان و زنان به علت اغفال عده ای هوس ران و شهوت پرست از آغوش گرم خانواده جدا شده، بی بند و باری را بر زندگی شرافتمندانه ترجیح می دهند و برای این که آسانتر و راحت تر، از هر گونه قید و بند اخلاق آزاد شوند، تن به طلاق داده، پیوند زن و شوهری را پاره می کنند.

– اعتیاد؛ اعتیاد عبارت است از وابستگی به عوامل یا موادی که تکرار مصرف آنها در زمان معینی از سوی معتاد، ضروری می باشد. مواد مخدر و عادتزا، دگرگونیهای روانی در فرد به وجود می آورد؛ همانند تغییر در برداشت از انگیزه ها و کنشهای درون و برون مبتنی بر خیالبافی همراه با خوش بینیهای اغراق آمیز، غوطه ور شدن در مظاهر هوسناک محسوسات و…

اعتیاد یکی از عوامل مؤثر در زوال و نابودی خانواده است. پدری که جانش را برای همسر و فرزندانش فدا می کرد، اکنون آنها را نمی شناسد و حاضر است برای به دست آوردن ذره ای از آن مواد نابود کننده، جان آنها را ببخشد و نسبت به مرگ زن و فرزند خود بی اعتنا باشد. او با دست خویش مرگ خود و خانواده اش را امضا می کند.

امید است با استفاده از راهکارهای مفید و درمان به موقع اعتیاد، درصد قابل توجهی از آمار طلاق به علت اعتیاد کاهش یابد.

۴- ناتوانی جنسی

ضعف قدرت جنسی در مرد یا زن، خصوصا سرد مزاجی زن – که این حالت غالبا معلول نارسایی در آموزش زندگی زناشویی است – از دیگر عوامل طلاق به شمار می آید.

۵- بی کاری

یکی دیگر از علل و عوامل عمده طلاق، فقدان شغل مناسب و بی کاری است. ممکن است بی کاری ناشی از علل و عوامل مختلفی از جمله: نداشتن تحصیلات و تخصص کافی، عدم وجود امکانات شغلی، تنبلی و راحت طلبی و نداشتن سرمایه و… باشد. در حالی که لازمه یک زندگی شرافتمندانه، تعهد و احساس مسؤولیت است. کسی که می خواهد با عزت و آبرو زندگی کند باید عضو مفیدی برای جامعه باشد و در حدود لیاقت و شایستگی خویش کاری را بر عهده گیرد.

کسانی که از قبول مسؤولیت و انجام کار شانه خالی کرده و همانند انگلها از زحمات دیگران استفاده می کنند، مورد بدبینی اسلام و منفورترین اشخاص هستند و مطمئنا بی کاری و تن پروری، آنها را به راه فساد سوق می دهد. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:

«ان یکن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده»[۱۶] اگر تن دادن به شغل مایه زحمت است، بی کاری دائم، باعث فساد است.

بنابراین بی کاری یکی از عواملی است که باعث درگیری و بر هم زدن آرامش و سکون زوجین می شود. توقعات بی جا، ولخرجیها، سختگیریها، تجمل پرستیها از سوی زن باعث فروپاشی بنیان خانواده می شود.

۶- دوستان ناباب

نیروی تقلید در آدمی بسیار قوی است و اگر او فاقد این قدرت بود، سطح فرهنگ او هرگز بدین جایگاه نمی رسید و زندگی او همپایه زندگی آدمیان نخستین باقی می ماند؛ اگر الگوهای مورد تقلید، ممتاز، عالی و محتوای آن قدسی و ملکوتی باشد، وسیله ای برای بهتر شدن و در نتیجه در راه رشد، تکامل و سعادت گام نهادن است.

این کار، مستلزم حسن انتخاب و پرورش اراده و دقت اوست. تقلیدپذیری از خصوصیاتی است، که کم و بیش نسبت به قدرت اراده، جنبه معکوس دارد؛ به طوری که اشخاص ضعیف بی اراده تحت تأثیر تلقین دیگران قرار می گیرند. دوستی زمینه تلقین پذیری این گونه افراد را مساعدتر می سازد؛ زیرا دوستان بیش از بیگانگان در زندگی ما نقش دارند و اخلاقیات و رفتارشان در زندگی ما مؤثر است.

بنابراین انتخاب دوست و ایجاد ارتباط با افراد، از مسائل حساس زندگی انسانهاست. از این رو مسامحه و مساهله در آن جایز نیست. اگر دوستان، بد خلق، کج رفتار و از الگوهای ناباب و بدآموز باشند، کناره گیری و قطع رابطه با آنها بهتر است و باید دانست که اگر به آتش آنان نسوزیم و آشیانه ما بر باد نرود، حتما دود آنان چشمان ما را متأثر و اشک آلود و نفس را در سینه تنگ خواهد ساخت. چه بسا افرادی که با دوری نکردن از آنان زندگی خانوادگی خود را متلاشی ساخته و رو به طلاق آورده اند.

علل و عوامل خانوادگی طلاق

۱- دخالتهای بی مورد دیگران

دخالتهای بی جای اطرافیان و آشنایان در زندگی خصوصی دو همسر و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم دیگری است که پیوندها را می گسلد. تجربه نشان داده است، که اگر هنگام بروز اختلافات در میان همسران، آنها را به حال خود رها کنند و با جانبداری از این یا آن، به آتش این اختلاف دامن نزنند، چیزی نمی گذرد که این آتش خاموش می شود. ولی دخالت نزدیکان دو طرف،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.