پاورپوینت کامل جستاری در کفرآور بودن انکار ضروری دین ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جستاری در کفرآور بودن انکار ضروری دین ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جستاری در کفرآور بودن انکار ضروری دین ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جستاری در کفرآور بودن انکار ضروری دین ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :

>

عباس نیکزاد[۱]

چکیده:

بحث از کفرآور بودن انکار ضروری دین یا نبودن آن از مباحث مهم و پرتأثیر در فقه اسلامی است. آیا می توان مسلمانی که یکی از ضروریات دین را انکار کرده است، محکوم به ارتداد دانست؟ آیا در انکار ضروری فرقی میان عالم و جاهل و جاهل قاصر و مقصر نیست؟

به طور کلی، ملاک کفر و اسلام چیست؟ در چه صورتی به شخصی، مسلمان و در چه صورتی کافر گفته می شود؟ تقابل میان اسلام و کفر چگونه تقابلی است؟ این مقاله به صورت منطقی به ذکر ادلّه طرفین و نقد و بررسی آنها پرداخته است.

بحث از این که آیا منکر ضروری دین کافر است یا نه؟ از مباحث اختلافی در فقه شیعه است. اهمیت این بحث بویژه در حال حاضر – با عنایت به مباحثی که از جانب بعضی از نویسندگان و نظریه پردازان درباره برخی از مسلّمات و ضروریات دینی مطرح می شود – بر کسی پوشیده نیست. آنچه که ما در این رابطه مطرح می کنیم با مطالعه و ملاحظه مجموع ادلّه ای است که طرفین برای اثبات نظریه خویش اقامه کرده اند.

نتیجه ای که از ملاحظه و نقد و بررسی مجموع ادلّه به دست آوردیم این است که انکار ضروری دین فی حدّ نفسه کفرآور نیست؛ بلکه تنها در صورتی کفرآور است که مستلزم انکار خدا و یا رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد.

ملاک کفر چیست؟

از جهت منطقی اولین مسأله ای که جا دارد مورد تحقیق قرار گیرد این است که ملاک کفر چیست و کافر کیست؟

مفهوم کفر گاهی در برابر ایمان مطرح می شود و گاهی در برابر اسلام به کار می رود؛ به تعبیر دیگر نقطه مقابل کافر گاهی مؤمن به کار می رود و گاهی مُسلم. آنچه که در اینجا مورد نظر ماست کفر در برابر اسلام و کافر در برابر مسلم است نه چیز دیگر.

تقابل میان کفر و اسلام در ارتکاز متشرعه همان گونه که فقها گفته اند، تقابل عدم و ملکه است؛ یعنی، هر غیر مسلمانی، کافر است. بنابراین برای فهمیدن معنای کفر به ناچار باید مفهوم اسلام دانسته شود.

طبق ارتکاز متشرعه و نیز روایاتی که خواهد آمد، مسلمان به کسی گفته می شود که به خدا و یگانگی او و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اعتقاد داشته باشد و یا گواهی دهد. بنابراین کسی که به خدا و یا یگانگی او و یا رسالت پیامبر اسلام، اعتقاد نداشته باشد مسلمان شمرده نمی شود. در این که اعتقاد به این سه چیز در صدق اسلام دخیل است از جهت ارتکاز متشرّعه و روایات شکی نیست؛ اما این که غیر از این امور، چیز دیگری نیز دخالت دارد محل اختلاف است.

برخی از فقهای معاصر[۲] اعتقاد به معاد را نیز در صدق اسلام لازم دانسته و به آیاتی که در کنار ایمان به خدا، ایمان به معاد (یوم آخر) را مطرح کرده است، استدلال کرده اند. ولی حقیقت این است که اوّلاً، این نظریه با روایاتی که در صدق اسلام، تنها شهادتین (شهادت به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله) را کافی دانسته اند سازگاری ندارد؛ زیرا در هیچ یک از روایات، ایمان و اعتقاد به معاد ذکر نگردیده است.

ثانیا، اگر بنا باشد به آیاتی که در کنار ایمان به خدا، ایمان به معاد را مطرح کرده اند استدلال کنیم، باید ایمان به کتب الهی و فرشتگان و همه پیامبران را نیز لازم بدانیم؛ زیرا در چندین آیه، در کنار ایمان به خدا، ایمان به این امور نیز لازم دانسته شده است. به نظر می رسد منظور آیات، ایمان به معنای خاص است نه ایمان به معنای اسلام؛ به تعبیر دیگر اعتقاد به این امور در ایمان دخیل است نه اسلام.

هر چند امام خمینی رحمه الله در جایی با تأمل، احتمال دخالت ایمان و اعتقاد به معاد را در صدق اسلام مطرح کرده است،[۳] اما در جایی دیگر تقریبا به صراحت دخالت ایمان به معاد را در صدق اسلام، انکار می کنند و می فرمایند:

«ثم ان اندراج منکر المعاد ایضا فی الکفار حقیقه و دعوی کون الاسلام عباره عن الاعتقاد بالأرکان الأربعه و الأعتقاد بالمعاد داخل فی ماهیته ایضا لا یخلو من اشکال بل منع، لأطلاق الأدلّه المتقدّمه الشارحه لماهیه الاسلام الّذی به حقنت الدّماء و قوه احتمال ان یکون الأرتکاز المدّعی لأجل وضوح عدم الجمع بین الأعتقاد بالنّبوه و انکار المعاد الذی لأجل کمال بداهه کونه من الأسلام عدّ من الأصول.»[۴]

یعنی: این که منکر معاد را حقیقتا در زمره کافران قرار دهیم و اسلام را عبارت از اعتقاد به ارکان چهارگانه (خدا، یگانگی او، رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و معاد) بدانیم خالی از اشکال نیست؛ بلکه قابل منع است؛ چون ادلّه ای که حقیقت و ماهیت اسلام را شرح می دهد اطلاق دارد و غیر از امور سه گانه مذکور، چیز دیگری را مطلقا نفی می کند. احتمال قوی است که ادعای ارتکاز بر این که معاد نیز داخل در حقیقت اسلام باشد به این خاطر است که معاد از مسلّمات و واضحات دین اسلام می باشد، به گونه ای که انکار آن با اعتقاد به نبوّت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قابل جمع نیست.

انکار امامت و ولایت

سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا اعتقاد به امامت و ولایت در صدق اسلام دخیل است؟ به تعبیر دیگر آیا انکار امامت و ولایت کفرآور است؟

برخی از فقها مانند صاحب حدائق، حکم به کفر منکرین امامت کرده و این قول را به مشهور از قدما نیز نسبت داده اند و از سید مرتضی نیز نقل کرده اند که قائل به نجاست آنها بوده است.[۵] ادلّه ای که برای کفر آنها ذکر شده است به شرح زیر می باشد:

۱- اجماع منقول

۲- انکار امامت، انکار ضروری دین است و انکار ضروری دین مستلزم کفر است.

۳- روایات فراوانی بر کفر مخالفین امامت وجود دارد. به عنوان نمونه به برخی از این روایات اشاره می شود:

در موثقه فضیل بن یسار از امام باقر علیه السلام آمده است:

خداوند متعال علی علیه السلام را به عنوان نشانه میان خود و مردم قرار داد؛ هر کس او را بشناسد مؤمن است و هر کس او را انکار کند کافر است…[۶]

ابو حمزه می گوید شنیدم از امام باقر علیه السلام که فرمود:

بدرستی که علی علیه السلام دری است که خداوند آن را گشوده اند؛ هر کس به آن داخل شود مؤمن و هر کس از آن خارج شود کافر است.[۷]

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که:

هر کس ما را بشناسد مؤمن و هر کس ما را انکار کند کافر است و هر کس که نه ما را بشناسد و نه انکار کند گمراه می باشد.[۸]

ولی در پاسخ باید گفت که حقیقت این است که انکار ولایت مستلزم کفر و ارتداد نیست. در ردّ دلیل اول می گوییم: نه تنها اجماعی بر کفر منکرین امامت و ولایت در کار نیست، بلکه اجماع بر خلاف آن است؛ معروف و مشهور و بلکه از واضحات نزد علما و فقهای امامیه این است که مخالفین امامت مسلمانند و احکام اسلام بر آنها بار می شود. به همین خاطر در طول تاریخ با آنها به عنوان مسلمان برخورد می کردند و آثار اسلام را بر آنها بار می کردند. بنابراین اگر گاهی در برخی از کلمات، از آنها تعبیر به کفر شده است یقینا منظور کفر در برابر ایمان است نه کفر در برابر اسلام.[۹] روایات متعددی نیز بر اسلام آنها دلالت دارد که خواهد آمد.

و در ردّ دلیل دوم می گوییم: اولاً، امامت هر چند از ضروریات مذهب شیعه امامیه هست، اما از ضروریات دین اسلام نیست؛ زیرا منظور از ضروری دین، آن چیزی است که همه فرقه های اسلامی آن را پذیرفته باشند و حال آن که امامت چنین نیست. ثانیا، چنان که خواهد آمد صرف انکار ضروری دین باعث کفر نیست؛ مگر این که مستلزم انکار خدا و یا رسول او باشد و می دانیم که اهل سنّت به خدا و رسول او عقیده دارند.

البته باید گفت با توجه به این که ملاک کفر و ارتداد، انکار خدا و یا رسول او است و در این جهت فرقی میان ضروری دین و غیر آن نیست – چنان که خواهد آمد – اگر کسی در باطن بداند که امامت علی علیه السلام از جانب پیامبر اسلام ابلاغ گردیده و در عین حال انکار کند، چنین انکاری مستلزم کفر و ارتداد است. به همین خاطر امام خمینی می فرماید:

ممکن است گفته شود: اصل امامت در صدر اول از ضروریات اسلام بوده است و طبقه نخستین (صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله) که منکر امامت امام علی علیه السلام بوده اند در حقیقت منکر ضروری دین بوده اند. این سخن در مورد اهل حلّ و عقد صدق بیشتری دارد… شاید به همین خاطر در پاره ای از روایات از ارتداد مسلمانها پس از مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله سخن به میان آمده است…[۱۰]

و در ردّ دلیل سوم (روایات) باید گفت: منظور از کفر در این روایات کفر در برابر ایمان است نه کفر در برابر اسلام. بر اساس آیات و روایات، کفر در برابر ایمان غیر از کفر در برابر اسلام است. ممکن است کسی مؤمن نباشد اما مُسلم باشد. چنان که در قرآن آمده است:

«قالَتِ الأَْعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُومِنُوا وَ لکنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا یدْخُلِ الإِْیمانُ فِی قُلُوبِکمْ…»[۱۱]

یعنی: اعراب گفتند که ما ایمان آوردیم، بگو به آنها که ایمان نیاوردید؛ ولی بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دلهای شما وارد نشده است.

شاهد بر این که منظور از کفر در روایات مذکور، کفر در برابر ایمان است نه اسلام، این است که:

اولاً: در این روایات در برابر کفر، ایمان و در برابر کافر، مؤمن مطرح شده است.

ثانیا: در روایات متعدّدی آمده است که اسلام همان شهادتین و همان چیزی است که جمهور مردم واجد آن هستند. به عنوان نمونه: در روایت موثقه سماعه که بعدا خواهد آمد به صراحت آمده است که اسلام، همان شهادتین می باشد و آن غیر از ایمان است. و یا در روایت دیگری آمده است:

«الاسلام هو الظاهر الّذی علیه الناس: شهاده ان لا إله الاّ الله و ان محمّدا رسول الله و اقام الصلاه و ایتاء الزکاه و حجّ البیت و صیام شهر رمضان فهذا الأسلام.»[۱۲]

اسلام همان ظاهری است که مردم بر آنند؛ یعنی، شهادت بر توحید و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و انجام نماز و پرداخت زکات و حج خانه خدا و روزه ماه رمضان؛ اسلام همین است.

و یا در روایت دیگری آمده است:

«الاسلام ما ظهر من قول او فعل و هو الّذی علیه جماعه الناس من الفرق کلّها و به حقنت الدّماء و علیه جرت المواریث و جاز النکاح…»[۱۳]

یعنی: اسلام همان قول و یا فعل ظاهر است. همان چیزی است که همه فرقه های مختلف مردم دارای آن هستند و با آن خونها محفوظ می ماند و ارث، نکاح و… بر اساس آن شکل می گیرد.

ثالثا: روایات متعددی بر طهارت آنچه که از دست آنها گرفته می شود – اعم از مایعات و جامدات – دلالت دارد. این روایات در حدّ تواتر است.[۱۴]

بنابراین به صورت قطع می توان به مسلمان بودن مخالفین امامت و منکرین ولایت اهل بیت علیهم السلام حکم کرد. و آثار اسلام را در مورد آنها جاری دانست. هر چند نمی توان بر آنها نام مؤمن نهاد.

تبیین محلّ نزاع در بحث

جا دارد قبل از ذکر ادلّه طرفین در موضوع بحث – انکار ضروری دین – محل نزاع روشن شود. به نظر می رسد برخی از اظهار نظرهایی که در موضوع بحث صورت گرفته است حکایت از این دارد که محلّ نزاع در بحث برای عدّه ای چندان واضح نبوده است.

محل بحث در اینجا این است که آیا صرف انکار ضروری دین باعث کفر است یا نه؟ بنابراین انکار ضروری در مواردی که به انکار خدا و یا رسول خدا صلی الله علیه و آله منتهی می شود از محلّ بحث خارج است؛ زیرا در چنین مواردی آنچه که باعث کفر می گردد انکار این دو اصل اصیل اعتقادی است نه انکار ضروری دین. پس در حقیقت بحث این است که علاوه بر این که انکار خدا و رسول او موجب کفر است، انکار ضروری نیز به صورت مستقلّ کفرآور است یا نه؟

به عنوان مثال تازه مسلمانی که شهادتین را بر زبان جاری کرده است اما هنوز از برخی از ضروریات اسلام آگاهی ندارد و نسبت به آنها شاک و یا منکر است آیا کافر شمرده می شود؟ آیا کسی که واقعا خدا و یگانگی او و رسالت پیامبر او را قبول دارد اما به خاطر برخی شبهات، برخی از ضروریات دینی را انکار می کند، کافر شمرده می شود؟

ادلّه قائلین به کفر آور بودن انکار ضروری

قائلین به کفر آور بودن انکار ضروری دین، به ادلّه ای تمسک کرده اند که به مهمترین آنها اشاره می شود:

۱- اسلام در نگاه عرف و شرع عبارت است از تدین و اعتقاد به این دین خاص با همه آموزه ها و احکام و معارف آن. چنان که در قرآن آمده است: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الإِسْلامُ»[۱۵] یعنی: دین در نزد خدا اسلام است. بنابراین کسی که بخشی از آموزه ها و احکام اسلام را انکار کند مسلمان نامیده نمی شود.

۲- برخی از فقها بر کفر منکر ضروری، ادعای اجماع کرده و بلکه آن را جزء مسلّمات دانسته اند.

۳- اگر ملاک کفر آور بودن انکار ضروری، کشیده شدن آن به انکار خدا و یا رسول باشد، چه وجهی داشت که فقها، قید ضروری بودن را بیاورند. هر حکمی از احکام اسلام – چه ضروری و چه غیر ضروری – اگر با علم و عمد انکار شود منتهی به انکار خدا و یا رسول او می شود. این امر نشان می دهد که انکار ضروری دین بدون هیچ گونه قید و شرطی کفرآور است.

۴- پاره ای از روایات بر کفر منکر، دلالت دارد. به عنوان مثال:

در روایت صحیحی، ابی الصباح از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: به امام امیرالمؤمنین گفته شد: آیا کسی که به یگانگی خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله گواهی داد مؤمن است؟ فرمود: پس فرائض خدا چی؟ اگر ایمان صرفا کلام بود در این رابطه نه نماز و روزه ای واجب می شد و نه چیزی حرام می گشت؛ راوی می گوید به امام باقر علیه السلام گفتم: در منطقه ما گروهی هستند که می گویند، اگر شخص به یگانگی خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله گواهی دهد مؤمن است، امام فرمود: اگر به صرف شهادتین شخص مؤمن می گردد، پس چرا به او حدّ زده می شود و دستش قطع می گردد؟ خداوند گرامی تر از مؤمن، موجودی نیافریده است؛ زیرا ملائکه خادمان مؤمنانند و همسایگی خدا به مؤمنان تعلق دارد. بهشت و حورالعین متعلّق به مؤمنان است. سپس فرمود: پس چرا کسی که فرائض را انکار می کند کافر است؟[۱۶]

در روایت عبدالله بن سنان آمده است:

کسی که کبیره ای را انجام دهد و گمان برد که حلال است، او را از اسلام بیرون می سازد و به بدترین عذاب دچار می شود؛ اما اگر اعتراف کند که گناه است و بر این گناه بمیرد او را از ایمان خارج می سازد نه از اسلام…[۱۷]

در روایت داود بن کثیر رقّی آمده است: هر کس فریضه ای از فرایض دین را ترک کند و انکار کند کافر است.[۱۸]

پاسخ دلیل اول

لازمه این دلیل آن است که اگر کسی یکی از احکام و آموزه های اسلام را – اعم از این که ضروری باشد یا نباشد و اعمّ از این که منجّز باشد یا نباشد و اعم از این که اعتقادی باشد یا عملی – انکار کند، محکوم به کفر باشد، چه این که انکارش از روی علم باشد یا از روی جهل، و چه این که جهل او قصوری باشد یا تقصیری؛ زیرا در همه این حالات، ملاک اسلام که همان تدین به جمیع احکام و آموزه هاست، تحقق پیدا نکرده است؛ ضروری بودن و یا نبودن، منجز بودن حکم و نبودن آن، اعتقادی بودن یا عملی بودن آن، و حتی انکار از روی علم و عمد باشد یا نباشد تأثیری در این جهت ندارد؛ و حال آن که چنین چیزی نزد فقها، حتی خود شیخ انصاری که آورنده این دلیل است پذیرفتنی نیست. جالب این است که شیخ انصاری تنها به کفر منکر ضروری، آن هم در صورت علم و یا جهل تقصیری حکم کرده است؛ اما در صورتی که انکار شخص مربوط به احکام و آموزه های غیرضروری و یا از روی جهل قصوری باشد را کفرآور نمی داند. و حال آن که دلیلی که آورده است در صورت صحت آن، دلالتی بیش از این دارد. از این گذشته این دلیل با روایاتی که صرف شهادتین را برای صدق اسلام کافی می داند منافات دارد.

پاسخ دلیل دوم

اولاً: حقیقت این است که تحصیل اجماع در این مسأله ناممکن است؛ زیرا قدمای اصحاب اصلاً به صورت روشن متعرض این مسأله نشده اند. بنابراین حتّی تحصیل شهرت در این مسأله نیز ممکن نیست؛ مگر این که گفته شود از این که قدمای اصحاب بر نجاست خوارج و نواصب تسالم دارند و بر نجاست آنها به انکار ضروری دین استناد و استدلال می کنند، حاکی از این است که به نظر آنها انکار ضروری به نحو مطلق باعث کفر است.

اما حقیقت این است که این استناد و استدلال تنها از برخی از آنها نقل شده است نه همه آنها. ظاهر این است که به نظر آنها نجاست این دو گروه (خوارج و نواصب) به دلیل خروج و نصب آنهاست نه انکار ضروری؛ به همین خاطر با این که در کفرآور بودن انکار ضروری، اختلاف شده است، اما در نجاست این دو گروه اختلافی نیست.

ثانیا: برخی از فقهای بزرگ – مانند شیخ طوسی و محقق حلی – که به کافر بودن منکر ضروری حکم کرده اند، مراد و منظور آنها روشن نیست؛ احتمال می رود که منظور آنها آن صورتی باشد که با علم و آگاهی به ضروری بودن، انکار انجام گیرد که در این صورت، انکار، مستلزم انکار خدا یا رسول خدا صلی الله علیه و آله

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.