پاورپوینت کامل نقد همسان انگاری وحی و تجربه دینی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد همسان انگاری وحی و تجربه دینی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد همسان انگاری وحی و تجربه دینی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد همسان انگاری وحی و تجربه دینی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :

>

ولی الله عباسی[۱]

چکیده:

مفهوم «وحی» یکی از مفاهیم مهم و اساسی ادیان ابراهیمی است که این ادیان را از مکاتب بشری متمایز می سازد. چیستی و سرشت وحی یکی از مباحث مهم فلسفه دین و کلام معاصر است. پیرامون سرشت و ماهیت وحی، دو دیدگاه عمده وجود دارد که عبارتند از وحی گزاره ای و وحی تجربی. بر اساس وحی گزاره ای، خداوند حقایق و گزاره هایی را بر پیامبر وحی می کند، اما بر اساس وحی تجربی، پیامبر با خدا مواجهه ای داشته و تفسیر آن مواجهه و تجربه دینی اش را برای دیگران منتقل می کند.

مقاله حاضر، در واقع در صدد نقد این دیدگاه؛ یعنی همسان انگاری وحی و تجربه دینی (= وحی تجربی) می باشد. مقاله پس از توصیف دیدگاه تجربه دینی و مفاهیم اساسی آن، به زمینه های ظهور این نظریه اشاره کرده و پس از نقد و بررسی این دیدگاه، تفاوتهای وحی و تجربه دینی را بیان می کند. بنابراین، با توجه به نقدهایی که دیدگاه تجربه دینی دارد و نیز تفاوتهای اساسی که میان وحی و تجربه دینی وجود دارد، نمی توان دیدگاه فوق؛ یعنی تجربه دینی را در مورد وحی و بخصوص وحی اسلامی پذیرفت.

«وحی» در ادیان ابراهیمی از جایگاه خاصی برخوردار است و پایه بعثت انبیا و مرز تمایز ادیان الهی از مکاتب و اندیشه های بشری، «وحی» می باشد، که مقوله ای فراتر از افق فکری بشر است و با دلایل و نشانه های قطعی در متن خود، حقانیت و صدق خویش را به اثبات می رساند و فقط از ناحیه خداوند سبحان به برخی از انسانهای شایسته افاضه می شود. از دیدگاه مسلمانان، وحی، پدیده ای قدسی، فرا تجربی، فرا تاریخی و غیبی است که از طرف خداوند و برای هدایت بشر به پیامبران القا شده است.

قرآن مجید، تبلور وحی الهی است که لفظ، صورت، کلمات و زبان آن نیز به اجماع مسلمین کلام الهی می باشد و با خصوصیاتی شگفت انگیز و بلاغتی بی نظیر در طول اعصار و قرون در اختیار بشر قرار دارد و از طریق تلاوت آن می توان با خالق خویش ارتباط برقرار کرد.

پیرامون سرشت وحی، دو دیدگاه عمده وجود دارد:

۱ـ دیدگاه گزاره ای، که بر اساس آن، وحی گونه ای انتقال اطلاعات است. خدا حقایقی را به پیامبر انتقال می دهد که مجموعه این حقایق، اساس وحی را تشکیل می دهند. این برداشت از وحی، که قدیمی ترین دیدگاه در مورد سرشت وحی است، «دیدگاه گزاره ای» نام گرفته است.[۲]

۲ـ دیدگاه تجربه دینی یا وحی تجربی، که بر اساس آن، وحی نه انتقال گزاره ها و حقایق وحیانی، بلکه مواجهه پیامبر با خدا و تفسیر تجربه دینی می باشد.

آنچه در این نوشتار می آید، نقد و بررسی دیدگاه تجربه دینی در باب وحی است. در اینجا پس از تبیین و توصیف نظریه تجربه دینی، علل و عوامل ظهور وحی تجربی و سپس نقد این نظریه بیان شده و در پایان به تفاوتهای وحی و تجربه دینی اشاره شده است.

دیدگاه تجربه دینی بودن وحی

در عصر مدرنیته، دیدگاه متفاوتی نسبت به پدیده وحی به وجود آمد، که بر اساس آن، وحی، نه آموزه ای الهی، بلکه تفسیر تجلّی باطنی و ترجمان تجربه دینی پیامبر است. طرفداران این دیدگاه ادعا می کنند که این نظریه، در اندیشه مصلحان دینی قرن شانزدهم؛ یعنی مارتین لوتر و ژان کالون و حتی جلوتر از آنها در عهد جدید و کلیسای نخستین ریشه دارد.

از نظر آنان، محمل وثاقت و منشأ اعتبار وحی در نص ملفوظ] = کتاب صامت] نبود، بلکه در شخص مسیح؛ یعنی مهبط و مخاطب وحی، بود. کتاب مقدس از این نظر مهم بود که شاهد صادقی بود بر رویدادهای رهایشگرانه ای که طی آن محبت و مغفرت الهی که در مسیح جلوه گر شده، در احوال شخصی خود آنان [و سایر مؤمنان] بازتاب می یابد.[۳]

بنابراین بر اساس این دیدگاه، مضمون وحی مجموعه ای از حقایق درباره خداوند نیست، بلکه خداوند از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ به قلمرو تجربه بشری وارد می گردد. از نظر این دیدگاه، احکام الهیات مبتنی بر وحی نیستند، بلکه بیانگر کوششهای انسانی برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی به شمار می روند.[۴]

وحی گونه ای تجربه دینی است. طرفداران این دیدگاه، بر مواجهه پیامبر با خدا تأکید می ورزند و سرشت وحی را همین مواجهه می دانند؛ به عبارت دیگر، وحی در این دیدگاه، به این معنا نیست که خدا پیامی را به پیامبر القا کرده است؛ پیامبر مواجهه ای با خدا داشته است و از این تجربه و مواجهه، تفسیری دارد.

آنچه ما به عنوان «پیام وحی» می شناسیم ـ در واقع ـ تفسیر پیامبر و ترجمان او از تجربه اش می باشد. همچنین میان خدا و پیامبر جملاتی رد و بدل نشده، خود تجربه فارغ از زبان است. زبان صورتی است که پیامبر در قالب آن، تفسیر خود را به دیگران انتقال می دهد.[۵] اولین کسی که در دنیای مسیحیت وحی را به تجربه دینی فرو کاهش داد، شلایر ماخر ـ بنیانگذار الهیات جدید ـ است که «وحی را با انکشاف نفس خداوند در تجربه دینی یکی دانست.»[۶]

انکشاف نفس خداوند در تجربه دینی، تعبیر دیگری از «احساس وابستگی مطلق» می باشد. احساس وابستگی مطلق به هیچ وجه یک احساس خالص نیست؛ این امر همیشه با احساس به معنای خود آگاهی حسی توأم است؛ یعنی، همیشه به واسطه ارتباط با اشیا تحریک می شود و گاهی با احساس لذت و درد همراه است. همین مطلب است که شلایر ماخر از اصل مورد نظر خود استفاده می کند که تجربه دینی هرگز به معنای لحظه آگاهی ناب از خدا نیست. خبر یافتن از خداوند عبارت است از نسبت داشتن با اشیا و بنابراین آگاهی از احساسهای (نسبی) دیگران تحت عنوان احساس وابستگی مطلق می باشد.[۷]

دیدگاه شلایر ماخر در مورد وحی تجربی، پس از وی به وسیله برخی از متکلمان الهیات لیبرال پی گرفته شد. رودلف بولتمان، یکی از مهمترین متکلمان مسیحی معاصر، معتقد است که وحی عبارت است از افعال عظیم خداوند در عیسی مسیح و بنابراین، واقعه وحی، نه از سنخ گزاره، بلکه «انکشاف خداوند» است.[۸]

«کلام خداوند یک واقعه است؛ واقعه ای که در یک مواجهه، نه مجموعه ای از ایده ها، و نه برای مثال، گزاره ای درباره رأفت و لطف خداوند به طور کلی هر چند که چنین گزاره ای از جهات دیگر ممکن است صحیح باشد. با این حال، کلام خداوند صرفا کلامی است که به من خطاب می شود، واقعه ای است که به جلوه رحمت او در من روی می دهد و با من ملاقات می کند و مواجهه می شود.»[۹]

جان هیک در تبیین این نگرش معتقد است که وحی مجموعه ای از واقعیات الهی نیست؛ بلکه تأثیر حضور خداوند در تجارب دینی بشر است. وی ارتباط شخصی فرد دیندار را برتر از پذیرش حقایقی تحت عنوان حقایق وحیانی می داند، و بر این مطلب تأکید فراوان می ورزد که ادراک و آگاهی دینی، تمام حیات بشری را به تجربه وا می دارد، تجربه ای که در آن افراد همواره با خدا ارتباط دارند و خدا مستمرا با افراد در ارتباط است. تأکید بر انکشاف وحی خداوند، از طریق جریان تاریخ نجات، همسو با این نظریه است.[۱۰]

در عالم تفکرات اسلامی، اولین اندیشمندی که برای نخستین بار از تجربه دینی و همسان بودن وحی با آن سخن گفته است، اقبال لاهوری می باشد. وی در کتاب «احیای فکر دینی در اسلام» سخن خود را در این زمینه با نقل قولی از عبدالقدوس گنگهی (یکی از صوفیان هند) چنین آغاز می کند:

«حضرت محمد صلی الله علیه و آله به آسمان و معراج رفت و بازگشت؛ سوگند به خدا اگر من به آن نقطه رسیده بودم هرگز به زمین باز نمی گشتم.»[۱۱]

اقبال به مناسبت، در برخی موارد از کتاب خود، در مورد تجربه دینی بحث می کند. وی در بحث «تفاوت پیامبر» و «عارف» به تجربه پیامبر نیز اشاره کرده و معتقد است که مرد باطنی (عارف) وقتی که تجربه اتحادی پیدا می کند نمی خواهد به زندگی این جهانی باز گردد و هنگامی که به ضرورت باز می گردد، بازگشت او برای تمام بشریت سود چندانی ندارد؛ اما بازگشت پیامبر جنبه خلاقیت و ثمربخشی دارد؛ برای پیامبر بیدار شدن نیروهای روان شناختی او است که جهان را تکان می دهد و این نیروها چنان حساب شده است که کاملاً جهان بشری را مورد تغییر و تحول قرار می دهد.

در پیامبر، آرزوی این که ببیند تجربه دینی به صورت یک نیروی جهانی زنده درآمده به حد اعلی وجود دارد. به این ترتیب بازگشت او نوعی از آزمون عملی ارزش تجربه دینی او به شمار می رود… پیامبر را می توان همچون نوعی از خود آگاهی باطنی تعریف کرد که در آن «تجربه اتحادی» تمایل به آن دارد که از حدود خود لبریز شود، و در پی یافتن فرصتهایی است که نیروهای زندگی اجتماعی را از نو توجیه کند یا شکل تازه ای به آنها بدهد.[۱۲]

گرچه تفسیر تجربی وحی، به خاطر برخی مشکلات درونی دین مسیحیت و معضلات موقتی حاکم بر مغرب زمین، در دوره مدرن و در مورد وحی مسیحی طرح شد، اما چند سالی است که این دیدگاه در کشور ما و درباره وحی اسلامی هم ترویج می شود. برخی از روشنفکران دینی معاصر بر این باورند که باید الگوهای سنتی را کنار گذاشت و به پدیده هایی همچون وحی از چشم انداز تجربه دینی نگاه کرد:

«در طول تاریخ ادیان وحیانی، پیروان این ادیان وقتی می خواستند بفهمند وحی چیست، آن را با پارادایمهای معرفتی که در دست داشتند مورد تفسیر قرار دادند. در میان یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، مدل معرفتی ارسطو بوده است و لذا با آن مدل به مسأله نزدیک می شده اند. امروز اگر مدل معرفتی دیگری پذیرفته شود، مثل مدل تجربه دینی، در این صورت با این پارادایم باید به وحی نزدیک شد و تمام مسائل را از این زاویه دید.»[۱۳]

دکتر سروش، نو اندیش دیگری است که به صراحت از تجربه دینی بودن وحی دفاع می کند. از نظر وی، پیامبر کسی است که می تواند از مجاری ویژه ای به مدرکات ویژه ای دست پیدا کند که دیگران از دست یافتن به آنها ناتوان و ناکامند. مقوم شخصیت انبیا و تنها سرمایه آنها همان «تجربه دینی» (وحی) است که هم سنخ تجربه های عارفان است.

در این تجربه، پیامبر چنین می بیند که «گویی» کسی نزد او می آید و در گوش و دل او پیامها و فرمانهایی را می خواند. بنابراین، دین تجربه روحی و اجتماعی پیامبر است و کلام خداوند همان کلام پیامبر است؛ قرآن که تجربه پیامبر است، از خود او سرچشمه گرفته است و در واقع، «ترجمان تجربه» وحی است، نه خود وحی![۱۴]

تعریف «تجربه» و «تجربه دینی»

واژه Experience به معنای تجربه، اثبات، کوشش، آزمایش و همچنین به معنای دیگری چون خطرناک و فعالیت آمده است. ریشه یابی این واژه نشان دهنده آن است که در ساختار اصلی این کلمه معنا و مفهوم آزمایش و تجربه نهفته است و صرف احساس چیزی را، احتمالاً نمی توان Experience نامید. لکن در زبان انگلیسی جدید، مخصوصا از دوران جان لاک به بعد، این واژه، با نوعی توسعه، در مورد هر چیزی که در ذهن انسان یافت شود و هر احساس درونی ای که انسان واجد آن باشد، اطلاق شده است؛ گرچه آزمایش و تکرار در آن وجود نداشته باشد.

به همین جهت، کسانی را که راه شناخت را منحصر در معرفت حسی می دانند، آمپریست (Empricist) می نامند. در ترجمه فارسی واژه Experience، معمولاً استعمال قدیم آن مورد لحاظ قرار گرفته و این در حالی است که این واژه در انگلیسی متأخر، به معنای دیگری از قبیل احساس و حالت نیز به کار رفته است و عمده توجه فیلسوفان دین در بحث تجربه دینی به همین معنای متأخر است.

از این رو، برخی از مترجمان، واژه «حالت دینی» و یا «احساس دینی» را برای ترجمه Experience Religious مناسبتر یافته اند و افرادی مثل شلایر ماخر، از نوعی از تجربه های دینی به عنوان انتباه دینی تعبیر کرده اند.[۱۵]

در تعریفی کوتاه می توان گفت، تجربه دینی یعنی «شهودی که تبیین طبیعی ندارد. شهود خدا، موجود غایی، فرشتگان، بهشت، جهنم، برزخ، بهشتیان، جهنمیان و کسانی که از دنیا رفته اند از مصادیق «تجربه دینی اند».

تجربه در این تعریف، به معنای مصطلح در علوم تجربی، (آزمونهای مکرر) نیست. تجربه به معنای احساس درونی است؛ احساسی نه از طریق حواس پنج گانه؛ به عبارت دیگر، معرفت شهودی به موجود متعالی یا ماورای عالم مادی را «تجربه دینی» می گویند. این مواجهه قلبی و شهودی گاه به خود خدا تعلق می گیرد و گاه به حقایقی از آن جهان.[۱۶]

«اصطلاح تجربه دینی به درستی بر تجربه های انسان در زندگی معنوی و مذهبی اش اطلاق می شود که شامل تجربه هایی چون احساس گناه، بخشوده شدن، حذف، تمنا، سپاسگزاری و امثال آن نیز می شود، اما نگاه معمول فلسفی به تجربه دینی، دایره افق دید بسیار دقیقتر و محدودتری دارد و به تجربه هایی می پردازد که فرد آنها را نوعی آگاهی تجربی از خداوند محسوب می کند.»[۱۷]

علل و عوامل پیدایش دیدگاه تجربه دینی

دیدگاه تجربه دینی در باب وحی در پرتو علل و عوامل خاصی به وجود آمد که در اینجا به مهمترین این عوامل اشاره می کنیم:

۱ـ شکست الهیات طبیعی: در قرون وسطی دو روش برای دستیابی به حقایق دینی مطرح شد؛ برخی مبنای مباحث کلامی خود را عقل می دانستند و با روش عقلی ـ فلسفی، باورهای دینی را توجیه می کردند و عده ای دیگر مبانی کلامی خود را به وحی و کتاب مقدس استناد می دادند و اعتقادشان بر این بود که خداوند خودش را به طرزی مخصوص مکشوف فرموده است.

از این رو به الهیاتی که مبتنی بر وحی و تعالی کتاب مقدس بود، الهیات وحیانی (مکشوف شده یا نقلی) در مقابل الهیات عقلی (طبیعی که مبتنی بر روش عقلی و فلسفی است) گفته می شد.[۱۸]

بنابراین، الهیات طبیعی عنوان رشته ای است که در آن فرض می شود اعتقاد به خداوند و نیز سایر اعتقادات دینی را می توان به مدد براهین فلسفی اثبات کرد.[۱۹] با ظهور تجربه گرایی (اصالت حس و تجربه)، الهیات طبیعی در غرب دچار نوسان شد؛ در این میان، دیوید هیوم برجسته ترین نقش را ایفا کرد و با تکیه بر مکتب اصالت تجربه عناصر مختلف الهیات طبیعی مانند وجود معجزات و برهان نظام را مورد خدشه قرار داد. وی در کتاب «محاوراتی درباره دین» برهان نظم را که عده ای از تجربه گرایان می خواستند آن را جایگزین براهین کلامی مدرسی نمایند، از کار انداخت.

۲ـ تعارض علم و دین: علم جدید در دوره مدرنیته و در میانه انقلاب علمی قرن هفدهم میلادی همزمان با طغیان فلسفه بر ضد وحی و جهان نگری دینی، زاده شد؛ مهمترین ویژگی این دوره، قدرت خیره کننده علوم جدید در عرصه زندگی است. گویی انسان به ابزاری سحرآمیز دست یافته است که به مدد آن می تواند بی دغدغه قهر طبیعت به رفاه این جهانی دست یابد. رفاه این جهانی نه امری است دشوار و نه امری است که حفظ آن از قدرت بشری جدید بر نیاید. به همین ترتیب، استغنای پنداری از غایات آن جهانی و مقاصد آسمانی به ظهور پیوسته و علم نوین به جای خدا نشست و در برابر انبیا، پیام آوران سکولار، علم این جهانی را برافراشتند.

پیشرفت خیره کننده علوم نوین بر خلاف آغاز آن، به دغدغه ای بیش از دغدغه انسان ما قبل دوره جدید انجامید. محدودیت علوم تجربی در نشان دادن تمام ابعاد طبیعت، مورد توجه قرار گرفت و خطرات ناشی از علم فارغ از اخلاق و معنویت خود را نشان داد.[۲۰] ظهور علم نوین پیامدهای مختلفی را برای دین، فلسفه، اخلاق و… به همراه داشت، کشفیات علمی ضربات سهمگینی را بر پیکره اعتقادات مسیحی وارد ساخت.

بنا به گفته ایان باربور[۲۱] مؤلف کتاب «علم و دین»، در عصر پیدایش علم جدید نخستین چالش عمده علم با دین، از موفقیتهای چشمگیر روشهای علمی ناشی می شد. رواج علم مداری و تحول گرایی به طور روز افزون دین را در معرض تهدید قرار داد و دین گریزی از هر سو ترویج شد و چنین شد که تعارض علم و دین به وجود آمد.

۳ـ نقادی کتاب مقدس: عامل دیگر پیدایش تجربه دینی، نقادی کتاب مقدس یا به عبارت دقیقتر، نقادی مفهوم کتاب مقدس بود. کتاب مقدس به دو طریق علمی نقادی می شد: نقادی متن و نقادی مفهوم؛ نقادی متن تلاشی برای به دست آوردن صحیح و معتبرترین متن و نسخه از کتاب مقدس بود که این نقادی موجب نگرانی راست دینی مسیحی نشد. بعد از نقادی متن، نوبت نقادی مفهوم بود که از متن فراتر می رود تا به حقیقت وقایع برسد.

برای این منظور، دانشمندان باید روشن سازند که هر قسمت از کتاب مقدس در چه تاریخی نوشته شده و نویسنده آن چه کسی بوده و برای چه کسانی و به چه علتی نوشته شده است. این موضوع باعث کشفیاتی گردید که راست دینی مسیحی را تکان داد.

نقادان به طور کلی عقیده دارند که بر خلاف نظر سنتی، نویسنده پنج کتاب اول کتاب مقدس موسی نبوده است، بلکه نویسندگان آن لا اقل چهار شخص مختلف بودند. یکی از نتایج این عقیده این است که در کتاب پیدایش، دو نوع مختلف شرح آفرینش وجود دارد. نقادان معتقدند که کتابها و قسمتهایی که در آنها درباره وقایع آینده پیشگوییهایی وجود دارد، بعد از انجام شدن آن وقایع نوشته شده اند.

نظر کلی این است که انجیل یوحنا، که مدتها محبوبترین انجیل راست دینان بود، توسط یوحنای رسول نوشته نشده و جنبه تاریخی آن خیلی قوی نیست. سه انجیل اول، که

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.