پاورپوینت کامل دیدار دوّم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دیدار دوّم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دیدار دوّم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دیدار دوّم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

محمدجواد رودگر[۱]

چکیده:

این مقاله بر آن است که اتصال انسانِ عالم ذرّ (قبل از دنیا) و «انسانِ در دنیا» را بررسی کند تا نسبت آن را با «انسان پس از دنیا» از حیث امکان «دیدار با خدا» (لقاء اللّه) مورد سنجش و مطالعه قرار دهد و پس از طرح و اثبات نقلی و عقلی «دیدارِ با خدا در عالم اَلَسْت و ذرّ یا دیدار اول» به فاصله ای که بین انسان با خدای سبحان در همین مقوله قرار گرفته بپردازد و عوامل و حجاب «دیدار در دنیا یا دیدارِ دوم» از هبوطِ انسان به عالم طبیعت و نسیان و غفلتِ از خویشتن و جهل به حقایق و استعدادهای وجودی اش بپردازد.

و از منظر هدف بعثتها و رسالتها و نظریه فطرت و آنگاه عوامل دیدار دوم یا لقای رب در دنیا و چگونگی حجاب ستیزی تا حجاب زدایی از این دیدار سخن به میان آورد و رابطه، سنخیت و پیوستگی تام و تمام دیدارهای پیشین، پسین و واپسین یا دیروز، امرزو و فردا را مورد ارزیابی قرار دهد و در فرجام نوشتار به این نتیجه برسد که انسان در اثر خویشتن شناسی، خودسازی و تهذیب و طهارت نفس، ریاضتهای شرعیه، ایمان و عمل صالح، ولایت مداری و حرکتِ جوهری اشتدادی و اشتیاقی سیر از خود تا خدا داشته و از مقام سلوک باطنی وحیانی به شهود یا «دیدار دوم» در همین عالم دنیا که دیدار با جمال و جلال الهی است نائل گردد.

پس: ۱. لقاء رب یا دیدار دوم امکان پذیر است ۲. بعثتها و رسالتها از رهگذر بیدار کردن فطرت و قرار دادن شریعتِ کمال بخش و سعادت آفرین تحقق یافته اند ۳. بنیاد و اساس «دیدار دوم» خود انسان است که باید در اثر معرفت، محاسبت و مراقبت نفس و طریقت بر پایه شریعت با همه لایه های ظاهری و باطنی اش تا کوی ولایت قدم نهد و به خانه دیدار الهی و بهشت لقای بار یابد.

مقدمه:

براستی آیا می دانیم «درد» ما چیست؟ چرا ذهن خَمود و روح خَمول یافته و ایستا، ساکن و متوقف گشته ایم؟ چرا به «مأکولات» اندیشیده، برنامه ریزی کرده و در آن غوطه وریم و از «معقولات»[۲] مهجور و فاصله گرفته ایم؟ چرا در جستجوی هر چیزی «بیرون» از خویشتن بر می آییم و جستاری در «درون» خویش نداریم؟[۳] چرا با «بودن»، «ماندن»، «در جا زدن»، گِرد وجود خاکی و طبیعی خود گردیدن و… مأنوس و از «شدن»، رفتن، پویایی و پایایی، گرد وجود خدایی و طیبه خویش طواف نمودن گریزانیم؟

آیا گرفتار جهل به خویشتن، فلسفه خلقت و حقیقت فطرت نشده و در گرداب ندانستن حقیقت و نخواستن حقیقت غرق نشده ایم؟ چرا به خود وانهاده و برده نفسِ امّاره و سرگشته کوی طبیعت و متحیر وادی منیت و انیت شده و با خویشتن خویش نامحرم و با خودِ طیبه، بیگانه و با خود طبیعی یگانه گشته ایم؟

پس بیاییم در خود بیاندیشیم و به دوباره نگری کتاب نفس خویش بپردازیم؛ دفتر دل را باز شناسیم و حقایق مصوّر و دقایق منقوشِ در آن را بازخوانی کنیم؛ به تلاوت آیات تکوینی و وجودی خویش بپردازیم و ترتیل، تأنی و تدبّر کتاب وجودِ خود را با اُنس با کتاب تدوینی حق و قرائت، تلاوت، ترتیل و تفکر در آیه آیه قرآن مجید تأمین نماییم و از شناخت و شهود شریعت به بزم سرشت و ضیافت فطرت برویم تا آنچه را که «دیروز» دیده ایم «امروز»دیداری دوباره نماییم.

یعنی چنانچه در عالم اَلَسْت و عهد «ذَر» حقیقتِ خود و خودِ حقیقی و جمالِ دل آرای جمیل مطلق یعنی خدای رحمان و رحیم را شهود کرده ایم، شهود دوباره یا دیداری دیگر نماییم و در حیات طبیعی عالم دنیا به حیات طیبه عالم معنا دست یازیم و «دیدار دوم» را به «دیدار اول» گِره بزنیم و «آنجا» (غیب، ملکوت و اَلَست) را در «اینجا» (شهادت، مُلک و ناسوت) متجلّی سازیم تا به «تولّد ثانی و عقلانی» حیات و بالندگی تا اوج قُلّه کمال نائل آییم که:

بیاد آور مقام حال فطرت

کز آنجا باز دانی اصل فکرت

اَلَستُ رَبُّکم ایزد کرا گفت

که بود آخر که آنساعت «بلی» گفت

در آنروزی که گلها می سرشتند

بِدِل در قصه ایمان نوشتند

اگر آن نامه را یکرَه بخوانی

هر آنچیزی که می خواهی بدانی[۴]

از این روست که اهل معرفت می گویند بین شناسایی و دیدار اول و شناسایی و پاورپوینت کامل دیدار دوّم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint حجابها و موانع فراوانی قرار گرفته است و جهالت، غفلت، نسیان و یا تجاهل، تغافل و تناسی مانعِ و رادعِ «دیدار دوم» شده است و تنها در پرتو «ایمان» و «عمل صالح» می توان ارتقای تکاملی یافت و حجاب سوزی و مانع زدایی کرد و به «معرفت ناب» و «شهود دوم» دست یافت که چه نیکو قرآن کریم فرموده است: «إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یرْفَعُهُ»[۵]؛ یعنی در پرتو اندیشه، انگیزه، بینش و عقیده طیب و پاک و الهی و گرایش، کشش و کوشش طیب و نورانی و در مجموع با رنگ و بوی الهی و رحمانی می توان «مواجهه عالم ارواح» را تجدید کرد و «عهد اَلَست» را زنده نمود که:

آغاز الست آمد و گفتیم بَلی را

زان گفته بلاکش همه از عهد الستیم»[۶]

پس در حقیقت، سه دیدار خواهد بود: الف) دیدار قبل از دنیا (پیشین)؛ ب) دیدارِ در دنیا (پسین)؛ ج) دیدار پس از دنیا (واپسین). آیات قرآن کریم ناظر بر هر سه دیدار است؛ آیاتی مثل:

«أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلی»[۷] (دیدار دیروز و اول)

«فَمَنْ کانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یشْرِک بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً»[۸] «أَوَ لَمْ یکفِ بِرَبِّک أَنَّهُ عَلی کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ»[۹] (دیدار امروز و دوم).

و «إِنَّک کادِحٌ إِلی رَبِّک کدْحاً فَمُلاقِیهِ»[۱۰]و «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ إِلی رَبِّها ناظِرَهٌ»[۱۱] (دیدار فردا و سوّم)

به همین ترتیب، قرآن امکان دیدار پسین، امروز و دوم و ضرورت و قطعیت دیدار واپسین، فردا و سوم را مطرح می نماید و راههای دستیابی به چنین دیداری را در عالم دنیا نشان می دهد و شاه کلید این کمال حقیقی و حقیقت کمال را همانا معرفت به نفس و شناخت شهودی خویشتن مطرح می نماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکمْ أَنْفُسَکمْ»[۱۲] و مقوله فَلاح، صَلاح، سعادت و فوز را در تزکیه نفس و تهذیب درون و «خودسِتانی» قلمداد می نماید که: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاها»[۱۳]؛ نه «خودستایی» که: «فَلا تُزَکوا أَنْفُسَکمْ» [۱۴]و همه این کمالات معرفتی و سلوکی را در پرتو شریعت: «ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[۱۵]و ظلّ «ولایت»: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ»[۱۶]، جستجو می نماید. جناب شیخ محمود شبستری نیز چنین سروده اند:

تو بستی عهد عقد بندگی دوش

ولی کردی بنادانی فراموش

کلام حق بدان گشتست مُنْزَل

که تا یادت دهد آن عهد اوّل

اگر تو دیده ای حقّ را ز آغاز

در اینجا هم توانی دیدنش باز

صفاتش را ببین امروز اینجا

که تا ذاتش توانی دید فردا

وگرنه رنج خود ضایع مگردان

بُرو بنیوش لا تهدی ز قرآن[۱۷]

و در حدیثی از کتاب «توحید» شیخ صدوق به طور مُسند از ابو بصیر، او نیز از امام صادق علیه السلام نقل کرده که می گوید: به امام علیه السلام عرض کردم که آیا مؤمنان در روز قیامت خدا را خواهند دید؟ امام فرمود: آری، و به تحقیق قبل از روز قیامت هم دیده اند! پس عرض کردم: کی دیده اند؟ فرمود: وقتی که برای آنان فرمود: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلی»؛ یعنی: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند پروردگارمان هستی. سپس، حضرت ساعتی سکوت کرد، آنگاه فرمود: «و ان المؤمنین لَیرَوْنَهُ فی الدّنیا قبل یوم القیامه، اَلَسْتُ تراهُ فی وَقْتِک هذا؟!»؛ یعنی: و به درستی که اهل ایمان در همین دنیا قبل از برپایی روز قیامت او را می بینند، آیا تو همین لحظه او را نمی بینی؟…»[۱۸]

به تعبیر یکی از بزرگان اهل معرفت و معنا: «آنگاه که ارواح به این عالم ظلمانی آمدند و با اجساد الفت پیدا کردند، به دلیل فرو رفتگی در جهات مادّی، پیمان خویش با پروردگار را فراموش کردند؛ اما پس از تحمل ریاضت شرعی و عمل به تکالیف الهی زنجیرهای اسارت دنیا را گشودند و عهد سابق را مشاهده کردند. این شهود دوم را عرفان و معرفت می نامند.»؛[۱۹] چنان که از علی علیه السلام سؤال شد:

«هل رأیت ربک؟ قال: ما کنتُ اعبُد ربّا لَم اَرَه. قال: کیف رأیته؟ فقال: و لکن رأت القلوب بحقائق الایمان، لم یره العیون بمشاهده الابصار.»[۲۰]

امام در این حدیث، مقوله «شهود خدا» را در مقام پرستش او مطرح و فرمودند قلوب به حقیقت ایمان توان دیدار او را دارند؛ چنان که فرمود: «لا یسَعُنی أرضی و لا سمایی و لکن یسعنی قلب عبدی المؤمن.»[۲۱]

بنابراین به وزان «ظهور تکوینی»، «ظهور تکاملی» نیز رُخ دادنی و ممکن الوقوع است و «نظریه فطرت» اگر درست تصور و تصدیق و سپس تفسیر و تصویر گردد، حقیقت هستی انسان را در ارتباط با خدا در دو ساحت بینشی و گرایشی، خداشناسی و خدا شهودی نشان می دهد. پس:

قدر خود بشناس و مَشْمُر سرسری

خویش را، کز هر چه گویم برتری

آن که دستِ قدرتش خاکت سرشت

حرف حکمت بر دل پاکت نوشت[۲۲]

آری درد انسان، درد با خود بیگانگی، درد فراق و گُسَست از خویشتن خویش، درد هجران از فطرت، درد خود فراموشی، درد خود زیانی، درد خود باختگی، درد جدایی از درون است که چه زیبا مولانا «درد انسان» را در «نوای نی» روایت کرده است و راه رهایی از «درد فراق» را در «شرح درد اشتیاق» با «سینه ای شرحه شرحه از فِراق» و آنگاه بازیابی و بازشناسی خویش را در «انسان کامل» نشان داده است که:

بشنو از نی چون حکایت می کند

و از جدایی ها شکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند

از نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فِراق

تا بگویم شرح دردِ اشتیاق[۲۳]

«انسان کامل» آیینه دار طلعت دل آرای اوست و تجلّی حقیقتِ ما آدمیانِ مهجور از «خودِ رحمانی» و «دور مانده از اصل خویش» که او غریو وصل و ندای پایان «فصل» را هماره سر می دهد و «روزگار وصل» را در صحیفه زندگی ما نشان می دهد که تنها با معرفتِ به خدا، معرفت به خویشتن، طهارت باطن، تهذیب درون، پالایش فطرت و جان خویش و انجام فرائض الهی و ترک محرمات در پرتو شریعت مبین و نورانی «اسلام ناب» توان راه یابی به کوی دوست و قرار گرفتن در «بزم شهود» و «ضیافت رحمانی» وجود دارد و چه نغز و پر مغز فرموده اند استاد شهید مطهری که:

«دردِ انسان، آن درد خدایی است که اگر پرده های اشتباه از جلوی چشمش کنار رود و معشوق خود را پیدا کند، به صورت همان عبادتهای عاشقانه ای در می آید که در علی علیه السلام سراغ داریم.»[۲۴]

انسان در سایه سار شجره پاک بندگی خدا، از فرش تا عرش و از ملک تا ملکوت راه می پیماید و همه حجابها را کنار می زند و «خدایش» را در «خودش» جستجو می نماید و به نظاره می نشیند که خدای سبحان فرمود لبیک گویان و استجابت کنندگان نغمه های الهی و دعوتهای غیبی و مشتاقان سروش هدایت نبوی و رسالت محمدی صلی الله علیه و آله در پیاله نفسِ خویش و جامِ جان خود «جمال جانان» می بینند و «دیدار دوم» را در ملکوت و باطن هستی خویش محقّق می سازند و «تجلّی تکوینی» را به «تجلّی تهذیبی» و «باده از جام تجلّی صفات رحمانی» به هم گره می زنند تا نوبت «دیدار سوّم» فرا رسد و «یک دیدار» در سه دیدارِ دیروز، امروز و فردا به ظهور رسد که وحدت دیدار در کثرت دیدار و کثرت دیدار در وحدت دیدار متبلور خواهد شد که فرمود:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ…».[۲۵]

حیات طیبه و زندگی معقول در شهود آن «مشهود» است و لسان الغیب شیراز نیز نغمه دیدارِ «او» در «خود» را چنین سر داده اند که:

ما در پیاله عکس رُخ یار دیده ایم

ای بی خبر ز لذّت شُرب مُدام ما[۲۶]

و حافظ این «درد» را نیز از «یار» و این «درمان» را نیز از «او» دانسته و عالم غیب و شهادت و ملک و ملکوت را نیز یک فروغ دلبر و دلدار تفسیر کرده اند:

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

این دو عالم یک فروغ روی او دان

گفتمت پیدا و پنهان نیز هم[۲۷]

تا اینجا دانسته شده است که «یار در خانه» و ما «گرِد جهان می گردیم»، «آب در کوزه و ما تشنه لبان» می گردیم و بیدلی هستیم که «خدا» با ماست و ما «از دور خدایا» می کنیم و نامحرم با خویشتن خویش و «بیگانه با خود» و ناآشنای با آشنای دیرین و دیروز، امروز و فردای خود شده ایم؛ پس به تعبیر شیرین و دلنشین حافظ شیرازی:

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست

ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست[۲۸]

از این رو، بیاییم با خویشتن آشتی نماییم و به «نقدِ حالِ خود» و تأویل آیینه وجود خویش بپردازیم و به سؤال چگونه و از چه راهی به «دیدار دوم» نائل گردیم پاسخ دهیم و با «مخاطبهای آشنا»، «از کجا آغاز کنیم؟» و «بازگشت به خویشتن»[۲۹]را از افقی دیگر و فرازی نوین و فرازمند جستجو نماییم تا از «انسان و ایمان» و «انسان در قرآن» به سوی «انسان کامل»[۳۰] رهسپار گردیم و «مصباح هدایت» را در «صراط مستقیم» «خلافت و ولایت» در «پرواز بسوی ملکوت»[۳۱] بازیابیم و با سفرنامه سلوکی «رساله الولایه»[۳۲]، از «سلوک» به مقام «شهود» باریابیم و انسانِ «حَی متأله»[۳۳] را از کوی «رساله انَّه الحق»[۳۴] به «لقاء رب» دعوت نماییم و اکنون «راه شناسی» «راه دیدار دوم»:

الف) خودآگاهی، خودیابی، خود نگهداری و خود نقدی که در آیه: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»، سه مؤلفه بنیادین تکامل وجودی انسان از خود تا خدا ترسیم شده است؛ یعنی معرفت نفس، محاسبت نفس و مراقبت نفس[۳۵].

ب) شهود فقر وجودی و معرفت به نیاز ذاتی و نَفْسی خود و نیل به مقام «عَدَم گردم عَدَم چون ارغنون»[۳۶]؛ یعنی بدانیم و بیابیم که «هستی و وجود ما» و «کمالات وجودی ما» از خداست و در سایه ظهور اسم رحمان و رحیم به ما عنایت شده است؛ پس هرگونه مالکیت، اصالت و استقلال وجودی را از خویش سلب نماییم و خود را عین ربط و تعلق به خدا بیابیم که چه خوش سروده است حافظ شیراز:

سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد

او به ما مشتاق بود و ما به او محتاج بودیم[۳۷]

و در همین بیت، ربط حادث به قدیم و نیاز محض را به بی نیاز صرف تفسیر کرده اند و در فرازی دیگر سروده اند:

المنه لله که دَرِ میکده باز است

ز آنرو که ما را بر دَرِ او روی نیاز است

خُم ها همه در جوش و خروشند ز مستی

و آن مَی که در آن جاست حقیقت نه مجاز است

از وی همه مستی و غرور است و تکبّر

و ز ما همه بیچارگی و فقر و نیاز است[۳۸]

و حضرت امام خمینی رحمه الله نیز سروده اند:

نیستم و نیست که هستی همه در نیستی است

هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی[۳۹]

یا سروده اند:

الا یا ایها الساقی ز مَی پر ساز جامم را

که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را[۴۰]

و علامه طباطبایی رحمه الله، آن عندلیب گلشن دیدار یار، چگونه «فقر وجودی» ما را «از آغاز تا انجام» ترسیم کرده اند که:

من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم

او که میرفت مرا هم به دل دریا برد

من به سرچشمه خورشید نه خودم بردم راه

ذرّه ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود

که به یک جلوه ز من نام و نشان یکجا برد[۴۱]

و قرآن کریم، این منبع الهام بخش همه معرفت های حِکمی و شهودی، فرموده است: «یا أَیهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ»[۴۲] و آیات «وَ لا یمْلِکونَ لأَِنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا یمْلِکونَ مَوْتاً وَ لا حَیاهً وَ لا نُشُوراً»[۴۳] و «قُلِ اللّهُمَّ مالِک الْمُلْک تُوتِی الْمُلْک مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌتُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ وَ تُخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیتَ مِنَ الْحَی وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ»[۴۴]

و بسیاری از آیات دیگر قرآن به تصریح و تلویح و با دلالت مطابقی و تضمّنی و التزام هماره ما را به شناخت فقر و نیاز ذاتی و افتقار به سوی خدا از طریق عالم و آدم رهنمون هستند و انسانِ سالک رسیده به این مقام؛ یعنی شهودِ فقر ذاتی و نیاز وجودی در جهت ارتباط با خدا و عبودیت الهی و یافتنِ خود از دست رفته و شناسایی مَنِ فراموش شده و یگانگی «با آشنای یگانه» تلاش جدی و مجاهده مضاعف می نماید تا در سایه سار «معرفت به خدا» به چشمه زلال شهود جمال دل آرای حقّ نایل آید و «انه الحق»[۴۵] را در درون خویشتن جستجو نماید که «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الآْفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّی یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یکفِ بِرَبِّک أَنَّهُ عَلی کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ»[۴۶] تا از معرفت ظاهری و افاقی به معرفت باطنی و انفسی بار یابد و از همین رهگذر، «سفر سلوکی» خویش را تا کوی دوست و «شهود دلدارش» بر مَدار «ولایت» و از «بستر شریعت» فرا چنگ آورد.[۴۷]

ج) بیداری، بینایی، پایداری، پویایی و پایایی در طی منازل کمال و مراحل سلوک و مقامات معنوی، یعنی از «یقظه» که برخی آن را اول قدم سلوک الی الله دانسته[۴۸] و برخی آن را مقام و مرحله ندانسته بلکه صفتی و حالتی ضروری در همه مقامات و منازل و متناسب با هر کدام از آنها دانسته اند[۴۹]، شروع نماید تا از خود طبیعی و خاکی رهیده و به خودِ طیبه و خدایی برسد که به تعبیر علامه طباطبایی رحمه الله نفس مؤمن «صراط» سلوک و راه وصول به خداست.[۵۰] همچنین، به قول الکسیس کارل:

«احساس عرفانی جنبشی است که از اعماق «فطرت» ما سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلی است.»[۵۱]

به تعبیری دیگر از علامه طباطبایی رحمه الله: «غریزه «واقع بینی» و «عرفان گرایی» نسبت به حقیقه الحقائق موجب یک رشته «درکهای معنوی» در انسان می گردد؛ هرچند که سرگرم حوایج زندگی روزانه است…»[۵۲] پس فطرت مداری کلید حرکت به سوی کمال مطلق و آغاز بیداری و پایداری انسانِ سالک در رسیدن به مقام ولایتِ الهی و عبودیت رحمانی است که:

غیر من در پس این پرده سخن سازی هست

راز در دل نتوان داشت که غمّازی هست

بلبلان! گل ز گلستان به شبستان آرید

که در این کنج قفس زمزمه پردازی هست

تو مپندار که این قصه به خود می گویم

گوش نزدیک لبم آر که آوازی هست

پس اراده، طلب، همّت بلند، ریاضت شرعیه، محبت و عشق الهی، عبودیت و بندگی، بازگشت به خویشت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.