پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
احمد رهدار[۱]
چکیده:
برخی از جامعه شناسان، تمدن را به «پیچیدگی» تعریف کرده اند؛ پیچیدگی در روابط، وسایل، روشها و…. دست کم از سه سده پیش تاکنون، جوامع اسلامی در پس آشنایی و رویارویی با غرب، دستخوش نوعی پیچیدگی شده است که پیش از این، نمونه اش را تجربه نکرده بود. از اولین آشنایی با غرب، چیزی نگذشت که بسیاری از بزرگان قوم شرق دریافتند که غرب، در پس این چهره بظاهر مترقی و پیشرفته اش، بسیار ددمنش و چپاولگر است و در یک کلام، غربِ استعماری است.
به تبع این دریافت زیرکانه، این سؤال پیش آمد که خاستگاه این خصیصه استعماری در غرب چیست؟ جغرافیا، نژاد، ابزار جدید، علم نویت یا چیز دیگر؟ در پاسخ به این سؤال – تا آنجا که به این نوشتار مربوط می شود – از جانب طیف گسترده ای دست کم در خصوص علم و ابزار غربی این عقیده ابراز و دفاع شد که ابزار و علم خنثی بوده و به خودی خود نه خوب است و نه بد، بلکه آنچه آنها را به خوب و بد تقسیم می کند، چگونگی استفاده از آنها می باشد و از آنجا که این ابزار برای اهداف خاصی ساخته شده اند و غالبا در محدوده آنها عمل می کنند، به راحتی خواهیم توانست ابزار دارای اهداف خوب و بد را شناسایی و آگاهانه از آنها استفاده کنیم.
این نوشتار در صدد تبیین و توصیف این دیدگاه غالب است که اعتقاد دارد غرب جدید نه یکسره خوب و نه یکسره بد است، بلکه مؤلفه ها و عناصر خوب و بد در آن یافت می شود و در فرایند نسخه برداری و تقلید از غرب باید دست به گزینش آگاهانه زد؛ بدین معنی که خوبی های غرب را فرابگیریم و بدیهایش را رها کنیم.
مقدمه
بنابر تلقی عمومی دانش پژوهان و دانشمندان مباحث توسعه، مدرنیته و تجدد به فرایندی اطلاق می شود که مبتنی بر علوم جدید بوده و متدولوژی صرفا تجربی – حسی آنها، حداقل از پنج قرن پیش تاکنون در اروپا سیر تحقق پذیری خود را طی می کند.[۲] «مدرنیسم» مکتبی است که مدرنیته محصول آن می باشد و مدرنیزاسیون فرایند نسخه برداری مدرنیته در دیگر کشورهای مقلّد اروپا است.
این نوشتار، به تبیین، توصیف و نقد و بررسی وجه جامع آن طیف از دیدگاه هایی می پردازد که ضمن ضروری و ممکن دانستن مدرنیزاسیون، پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint را تجویز می کنند و معتقدند که در فرایند مدرنیزاسیون باید اولاً عناصر مثبت و منفی مدرنیته را شناسایی و سپس تفکیک کرد و ثانیا تنها عناصر مثبت را نسخه برداری کرد.
قائلین به این دیدگاه، طیفی از شخصیت های علمی، سیاسی و دینی، با گرایشهای ایدئولوژیکی متفاوت و گاه متضاد می باشد که وجه جامع نظریات آنها، ضرورت و امکان مدرنیزاسیون است. تأکید بر واژه «تفکیک» در این تئوری، مبین نکات زیر می باشد:
۱- نوع نگاه صاحبان این تئوری به تمدن غرب – که امروزه معادل مدرنیته و تجدد شناخته می شود – انتزاعی و جزیی می باشد. بدین معنا که قضاوت نهایی شان درباره کلیت غرب، از مجموع قضاوتهای موردی و مصداقی درباره اجزای غرب شکل گرفته است. بر همین اساس، آنها هرگز نمی توانند درباره کل غرب به حکم واحدی برسند؛ زیرا احکام اجزا و عناصر ضرورتا با احکام کل یکسان نخواهد بود.
عکس قضیه نیز درست است؛ یعنی ضرورتا نمی توان از حکم کل به احکام اجزا پی برد. همچنان که از حکم چسبندگی یک چسب به مثابه یک کل، نمی توان نتیجه گرفت که مولکولهای آن چسب، دارای خاصیت چسبندگی است. علت این امر آن است که عناصر، به هنگام ترکیب، دارای هویت و احکام کاملاً جدیدی می شوند. دکتر مهدی گلشنی در این خصوص می نویسند:
نظریه حاکم بر سیستم های پیچیده را نمی توان بر حسب نظریه حاکم بر اجزای آنها توضیح داد. مثلاً دانستن خواص یک الکترون منفرد ما را قادر نمی سازد که بدانیم در مورد یک سیستم دوالکترونی چه چیزهایی رخ می دهد. اینکه بر یک سیستم دو یا چندالکترونی اصل طرد پائولی حاکم است، از نظریه تک الکترونی حاصل نمی شود.
به طور کلی وقتی از اجزا به کل می رویم با خواص نوظهور روبرو می شویم. بنابراین یک جامد بیش از مجموعه اتم های آن است. مثلاً یک چسب از اتم هایی ساخته شده است، اما این اتم ها خود واجد خاصیت چسبندگی نیستند.[۳]
۲- از نظر آنها، کارویژه های تمدن غرب، معلول یک شبکه و نظام نمی باشد، بلکه هر کارویژه، معلول عنصر، ابزار و فرایندی خاص، بویژه به لحاظ تأثیر در معلول، مستقل از عناصر، ابزار و دیگر فرایندها می باشد و کارویژه های تمدن غرب چیزی بیش از مجموعه کارویژه های دیگر نیست.
البته مسلّم است که صاحبان این نظریه نیز در نهایت، یک قضاوت برتر و غالب درباره غرب دارند، البته نه به این معنا که به عنوان مثال قائل به خوب بودن همه اجزای آن و یا بد بودن همه آنها بشوند، بلکه بدین صورت که می توانند معتقد شوند که در هر حال تمدن غرب، تمدن مطلوب یا غیرمطلوبی است.
۱- اصول و مبانی دیدگاه «پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint»
۱-۲- غیرجهت دار (خنثی) بودن علوم[۴] بشری
یکی از مبانی نظری مهم طرفداران نظریه پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، غیرجهت دار بودن علوم بشری است. آنان معتقدند علوم – فی حدّ ذاته – هیچ مشکلی ندارند و قابلیت تقسیم به خوب و بد، مثبت و منفی، دینی و سکولار، اسلامی و غیراسلامی ندارند، بلکه تنها چیزی که در این علوم راه دارد، صحیح و غلط می باشد وگرنه، با فرض صحت یک علم، تقسیمات یاد شده معنا ندارد.
از منظر این گروه، علوم، فرا ایدئولوژیک (و نه لزوما ضد ایدئولوژیک) می باشند؛ یعنی برآمده از هیچ ایدئولوژی ای جز تجربه تاریخی بشری نمی باشند و در عین حال، در هر ایدئولوژی (با فرض عدم دخالت مبانی ایدئولوژیک در قلمرو علم) قابل استفاده هستند؛ به عنوان مثال تجزیه آب به هیدروژن و اکسیژن (به عنوان یک فرمول علمی)، هیچ ربطی به مسلمان بودن، مسیحی بودن، یهودی بودن و… شخص تجزیه کننده ندارد. به همین علت، آب در دستگاه تجزیه هر شخصی، بدون توجه به ایدئولوژی حاکم بر آن شخص، تنها قابل تجزیه به هیدروژن و اکسیژن خواهد بود؛ نه چیز دیگر.
طرفداران این نظریه که عموما دیدگاه خود را از طریق ذکر نمونه ها و مثالهای عینی زیادی به اثبات می رسانند، در نهایت، چنین نتیجه می گیرند که علم، علم است و اسلامی و غیراسلامی، دینی و غیردینی و الهی و سکولار ندارد.
یکی از نتایج و لوازم مهم چنین دیدگاهی (که البته غالبا خود آنها بدان اشاره نمی کنند و حتی تلاش می کنند تا از پذیرش آن نیز پرهیز کنند اما در هر حال، لازمه منطقی نوع قضاوت آنها درباره تمدن غرب می باشد) استقلال علوم و ابزار حاصله از آن، از انگیزه ها و اراده های انسانی است؛ به عنوان مثال لازمه نگاه کسی که معتقد است می توان خوب و بد بودن یک وسیله را مستقل از سازنده آن – اعم از این که آن را با انگیزه خوب یا بد ساخته باشد – ارزیابی کرد، اصالت بخشیدن به خود آن وسیله است؛ چه، وقتی دو انسان متفاوت با دو هدف و انگیزه، یک وسیله درست می کنند و دیگری در مورد هر دوی آنها در مقام توصیف، با یک ادبیات سخن می گوید، معنایش این است که اراده و انگیزه افراد هیچ دخلی در توصیف و تبیین آن ندارد. این در حالی است که علوم و نتایج آنها، تبلور نیازهای انسانی هستند و نمی توان محصولات پیرامونی را بیرون از خواست درونی انسانها دید.[۵]
شایان توجه است که جداسازی ابعاد مختلف توسعه بر پایه جداسازی ابعاد وجودی انسان و ارائه تعاریف و مقاصد جداگانه برای هر بعد و پذیرش تعریف مادی و مقاصد مادی نسبت به بعد محسوس انسان و جامعه، از زوایای متعددی قابل مناقشه است، از جمله هویت واقعی فرد و جامعه در عین مرکب بودن دارای وحدت ترکیبی حقیقی بوده و ابعاد مختلف آن با یکدیگر پیوستگی واقعی داشته و از یکدیگر متأثرند. بر این اساس، تعریف هیچ بعدی جدا از سایر ابعاد و تعیین هدف پرورشی برای آن و برنامه ریزی در جهت تحقق آن جدا از ملاحظه ابعاد دیگر و بدون در نظر گرفتن هماهنگی و نحوه تأثیر و تأثر ابعاد مختلف، ممکن نیست.[۶]
۲-۲- عمومیت داشتن علم و تجربه بشری
یکی دیگر از مبانی نظری طرفداران نظریه پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، عام بودن علم و تجربه بشری است؛ بدین معنا که علوم بشری، متعلق به شخص یا منطقه خاصی نمی باشند. به عبارت دیگر، علوم بشری فراشخصی و فرامنطقه ای اند. بر این اساس، علم غربی و شرقی نخواهیم داشت؛ علم، علم است و شرق و غرب ندارد.
تجربه تاریخی نیز این مطلب را تأیید می کند؛ چرا که هرگاه نظریه ای علمی توسط شخصی در منطقه ای خاص به اثبات می رسد، برای همیشه در آن منطقه محدود و محصور نمی ماند؛ زیرا فواید و ضررهای آن نیز مخصوص آن شخص و منطقه نخواهد بود. این تجربه تاریخی نشان می دهد که خاستگاه علم، همه هستی است نه زمان و مکانهای محدود. به همین علت، طرفداران این دیدگاه قضاوتشان نسبت به علم، حکمت و تجربیات بشری قضاوت مثبتی است:
«به نظر می رسد اسناد وضع ناگوار دوران ما، مانند ناگواریها و بدبختی های دورانهای گذشته، به علم و معرفت، کار صحیحی نیست؛ زیرا همان گونه که در جای خود اثبات شده است، علم روشنایی است و هرگز بشر از روشنایی ها صدمه نمی بیند و دچار ناگواریها نمی شود. آنچه که موجب ناگواریها و بدبختی هاست، تقصیر نابخشودنی مقامهای مدیریت اجتماعی و کسانی است که تعلیم و تربیت و مدیریت اخلاقی و روانی مردم را به عهده می گیرند و کاری در این باره انجام نمی دهند. به عبارت دیگر، آنچه باعث ناهنجاریهای زندگی فردی و اجتماعی است، علم نیست بلکه «من»های تربیت نیافته ای است که هیچ اصلی را جز «من هدف و دیگران وسیله» به رسمیت نمی شناسد.»[۷]
از آنجا که نگاه این اندیشمندان، به علم غربی، مثبت می باشد، آنچه را که کاملاً برآمده از دانش بشری – بدون دخالت دادن ایدئولوژی خاصی – می باشد برای همه افراد بشر در همه جا قابل استفاده و قابل اقتباس می دانند. یکی از نظریه پردازان[۸] این دیدگاه در این خصوص می نویسد:
سخن ما این است که نظام غرب – که نه واحد است و نه بی نظیر – هرچه اجزای آن با هم متناسب باشند، چنان نیست که پاره ای از آن اجزا با نظامات دیگر موزون و متناسق نیفتد و با برگرفتن قطعه ای و محصولی از آن نظام، نباید چنان پنداشت که گویی همه غرب را برگرفته ایم. بی هراس باید گزینش کرد. باید گُزید و خرید، چه فکر و چه سیاست و چه تکنیک را. خطر و خوف از گزیده و گزیدن نیست، از گزینش گر است.
«تسلیم» یا «تماشا» فتوای کسانی است که غرب را تجزیه پذیر نمی شمارند، اما آنان که شجاعت تجزیه و عشق به معرفت دارند، فارسان آینده تاریخند. در برابر مغرب زمینیان نه سر ارادت خم باید کرد، نه روی عبادت بر زمین باید نهاد. «تجزیه» و «تغذیه» دو هنر بزرگ غرب شناسان زیرک است.
آن که هاضمه ای قوی ندارد در سلامت و سودمندی هر غذایی تردید خواهد کرد و اندک اندک بر اثر استیلای خیال و غلبه سلطان وهم، چنان خواهد پنداشت که روحی خبیث در اغذیه هست که کمر به هلاک او بسته است. اما نیرومندان و قوی مزاجان، نه مرعوب روح مزعوم غذا خواهند شد و نه به وسواس بیمارگونه تردید گرفتار خواهند آمد و نه از غذاهای نیروبخش و سلامت زا خود را محروم خواهند ساخت.
آن که خود رنجور و ضعیف است، دشمن را از آن که هست، قویتر می پندارد و بلکه دشمنی خیالی خواهد آفرید تا ترس و ضعف خود را به او نسبت دهد. مسلمین یک بار نشان دادند که هاضمه ای قوی و چشمانی تیزبین و دستانی گزینش گر دارند. از یونان نهراسیدند و متاع آن را چنان «تجزیه» و «تغذیه» و جذب و هضم کردند که بر فربهی و توانایی خویش افزودند. نه از هیولای تاریخ واهمه کردند و نه مرعوب روح ملت و فرهنگ یونان شدند، بلکه به شیوه کاملان، بر نقص آنان صورت کمال هم پاشیدند.
آداب و فنون و رسوم و علوم، چون فنر نیستند که انرژی نهفته و ذخیره خود را با خود به همه جا حمل کنند و نشر کنند. تاریخ گذشته شان اینک در دلشان حاضر نیست. بلی شؤون جاری در مغرب زمین، محصول تاریخ پرحادثه آن دیار است، اما چگونه می توان گفت که در دل ذره ذره این شؤون و اجزا، همه تاریخ دیار غرب نهفته است و از آن بالاتر، به هر جا که بروند، غرب و فضا و احوال آن دیار را هم با خود خواهد برد؟[۹]
وی در جایی دیگر می نویسد:
«در غرب، هزاران شأن و حال و وصف و وضع وجود دارد و به هر کدام، حکمی متعلق است و همه این اطوار و شؤون را به حرکات یک روح نهانی و اعراض یک ماهیت شیطانی برگرداندن و بر همه یک حکم واحد راندن، محض افسانه خواندن و با هگل پا به گِل ماندن است.»[۱۰]
مخالفین دیدگاه پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint در نقد این استدلال، به همان جهت داری علوم اشاره می کنند و معتقدند اگر قائل به جهت داری علوم شدیم، دیگر سخن از عام بودن علوم بشری و اطلاق آنها بی وجه است. البته شایان ذکر است که طرفداران نظریه جهت داری علوم با اثبات این نظریه در صدد بیان این نکته نیستند که نباید از ره آوردهای بشری استفاده کرد، بلکه با توجه به این که بحث جهتداری علوم به مجموعه علوم متوجه است و نه بر یکایک علوم، مقصودشان این است که تمدن غرب با تمام اجزایش بسان یک ماشینی می ماند که حتی یک متر دیگر قادر به حرکت نیست و از این جهت برای انسان مسلمانی که باید فردایش بهتر از امروزش باشد و حرکت تکاملی داشته باشد، استفاده از این ماشین ممکن نیست.
هرچند چنین شخصی می تواند از آن ماشین، برخی بهره های جزئی – آنچنان که نظریه تفکیک مدرنیته به چیزی بیش از آن دست نخواهند یافت – داشته باشد؛ مثلاً در آینه چنین ماشینی، انسان می تواند خود را ببیند و یا به طور موقت در زیر سقف آن خود را از باران حفظ کند، البته آن هم در صورتی که در سیر تکاملی خود، از جایگاه آن ماشین جلوتر نرفته باشد وگرنه، همان مقدار موقت هم برای وی نه مقدور و نه مقرون به صرفه است. اما در هر حال، این شخص، هرگز نمی تواند از آن ماشین برای حرکت به سوی مقصدش استفاده کند؛ چه، این که آن ماشین خراب است و امکان حرکت به جلو با آن حتی به مقدار کم هم ممکن نیست.
بر همین اساس، استفاده جزئی و انتزاعی از علوم جدید در راستای قرب الهی به اندازه استفاده این شخص از آینه و سقف یک ماشین است و حتی همین مقدار کم نیز به معنای هم سویی و هم جهت بودن معادلات حاکم بر جهان بینی با معادلات حاکم بر جهان بینی الهی نیست. پس می توان به نتیجه زیر دست یافت:
«نباید به علوم صرفا به عنوان مفاهیمی خشک و غیرکاربردی نگریست. چون جوهره آنها به گونه ای است که زمینه ایجاد حبّ و بغض نوینی را در جامعه پدید می آورد.»[۱۱]
به عبارت دیگر، قوانینی که از کشف و تجمع آنها، رشته های گوناگون علوم به وجود می آید، در دو جهت قرار دارند؛ مثلاً دو نوع ریاضی، دو نوع فیزیک و یا دو نوع شیمی با فرمولهای متفاوت باید در اختیار دو گروه قرار گیرد تا هر کدام را در مسیر اهدافشان یاری نماید.
دسته ای از این فرمولها آنها را به خداوند و رشد معنوی نزدیک ساخته و دسته دیگر آنها را در جهتی مخالف با رشد معنوی؛ یعنی در جهت لذات مادی یاری می دهد. به بیان دیگر، جهان ماده دارای دو نوع قانون مندی می باشد که به دست آوردن هر یک از آنها، انسان را در جهتی خاص یاری نموده و هر کدام از این قوانین متناسب با جهت خاص حرکت انسان است؛ این دو نوع قانونمندی، یکی در جهت رشد لذات مادی و نزدیکی به اعمال شیطانی و دیگری در جهت لذات معنوی و اعمال الهی است.[۱۲]
۳-۲- تبادل مؤلفه های تمدنی، شرط پویایی تمدن
در مبنای دیگری، طرفداران پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint استدلال می کنند که امروزه بسیاری از اندیشه ورزان، در کشورهای جهان سوم، بر این باورند که مفهوم استقلال وقتی بر فرهنگ جامعه حمل می شود، زندگی پویا، تحرک و قدرت مبادله را از آن می گیرد؛ چرا که فقط فرهنگ ملتهای به اصطلاح بدوی، مستقل است.
طبق این دیدگاه فرهنگها متقابلاً وامدار یکدیگرند و تنها زمانی به پویایی و سازندگی می رسند که در دادوستد با بیرون از مرزهای حاکمیت ملی قرار گیرند. تنها اقوام بدوی هستند که به علت انزوا، توقف و انجماد فرهنگی در وضعیتی ایستا، بتدریج عقیم و بی حاصل شده و عاقبت از درون تهی می شوند و می میرند. ممکن است ادعا شود با چنین استدلالی، دیگر هویت فرهنگی معنا و مفهوم نخواهد داشت و سخن گفتن از فرهنگ خاص یک جامعه (مثل فرهنگ ایرانی، فرهنگ اروپایی و.. .) بی وجه خواهد بود و در نهایت بتدریج که مبادله اطلاعات به حدّ کمال و اشباع رسیده، آنگاه ما با یک ملغمه از فرهنگ جهانی که هم زمان بر همه کشورها و اقوام و ملتها اشراف دارد، سروکار خواهیم داشت.
در چنین شرایطی، با ادغام فرهنگها، همه چیز رنگ و بوی جهانی خواهد داشت؛ تولید، مصرف، آداب، بینش، باور، اندیشه و بسیاری عوامل دیگر که ملتها را از هم متمایز می کند! در بادی امر، در نگاه کلی به نظر می رسد که ادعای فوق مقرون به صحت باشد (و تبعات ناشناخته و بعضا ناگوار و ناخواسته آن، مورد غفلت واقع شود) اما وقتی به عمق مسأله توجه می کنیم، درمی یابیم که در عصر ارتباطات، عرصه فرهنگ نه تنها از طریق مبادله و داد و ستد با محیط، ماندگار و پویا می شود، بلکه هویت خود را نیز از این طریق کسب می کند؛ مثلاً فرهنگ ایرانی، با عناصر و اسباب خاص هویت آفرین خود، زمانی معنا و مفهوم پیدا می کند که در عرصه ای گسترده تر، ارزشهای خویش را مطرح کرده و در چالشی تنگاتنگ با ارزشهای دیگر، قدرت، صلابت، استحکام، جسارت، خلاقیت، مداومت و دیگر صفات و ویژگیهای پویای خود را به ثبوت برساند. در این صورت، سخن راندن از استقلال و دغدغه وابستگی تنها برای فرهنگهای ایستا، منزوی و ناسازگار با محیط مطرح خواهد بود.
همان گونه که اقتصاد یک کشور اگر مزیتهای نسبی خود را در عرصه تولید برای وارد شدن در مبادلات تجاری فرامرزی تشخیص ندهد، دچار رکود، بی سامانی، ضعف و استحاله می شود، در فرهنگ نیز، مسأله تشخیص مزیتها، اولویتها و شناخت ارزشها مطرح است؛ زیرا اگر ملتها به قدر کافی با ظرافتهای فرهنگ و ارزشهای دیگران آشنا نباشند (بر فرض که فرهنگ و ارزشهای خود را خوب بشناسند) قادر نخواهند بود با رقبای سیاسی، تجاری، اقتصادی، صنعتی و… خود، آگاهانه و از موضع قوی برخورد و مبادله کنند. با این پیش فرض که مبادله، امری الزامی است، در رویارویی بین فرهنگ پویا، خلاق و کنجکاو با فرهنگ ایستا، منزوی و بی تفاوت، بی تردید پیروزی از آن اولی و تن دادن به سلطه بیگانه برای دومی امری حتمی است.
از نگاه دیگر، امروزه علم و تکنولوژی، از عنصرهای تأثیرگذار بر فرهنگهای ملی هستند و ماهیت و خصلت جهان شمول دارند. به همین اعتبار، پذیرفتنی نیست که کشوری، مرزهای خود را به روی دانش و فن و علوم در عرصه های مختلف باز کند، ولی مانع از ورود فرهنگ بهره گیری از آن شود؛ مثلاً اتومبیل، یک پدیده صنعتی شمال پیشرفته است که تحولی شگرف در عرصه فرهنگ حمل و نقل، شهرنشینی، آداب، عادات، قوانین و هنجارهای کشورهای مصرف کننده جنوب فراهم آورده است.
تلویزیون و ماهواره نیز از همین مقوله اند. کسی نمی تواند از مزایای یک پدیده، بدون تن دادن به ارزشها و هنجارهای آن، بهره گیری کند. در اینجا بحث دیگری مطرح است که مربوط می شود به بُعد هنجاری مبادله فرهنگی؛ یعنی مزایا و ضررهای آن و ارزشهای قابل مبادله و هزینه فرصت هر کدام، در یک فراگرد مستمر دراز مدت. کشورها هنگامی گرفتار تراز پرداخت منفی در مبادلات فرهنگی می شوند که نتوانند در مقابل واردات، صادرات مناسب و متوازنی داشته باشند. بتدریج، با انباشت تراز منفی، کشورها ناگزیر از پذیرش سلطه فرهنگ قوی و خلاق می شوند و مجبورند تن به خواستهای مشروع و نامشروع آنها بدهند.[۱۳]
«توسعه نه به معنای نابود کردن هویت فرهنگی، بلکه بر عکس، به معنای حفظ آن است و مفهوم حفظ هویت فرهنگی نیز پرهیز از تحول فرهنگی بر اساس درس گرفتن از جوامع پیشرفته تر نمی باشد؛[۱۴] مثلاً باید با حفظ هویت فرهنگی به آرمانهای نوسازی نیز متمسک شد؛ چرا که این آرمانها زمینه های توسعه را در جوامع سنتی فراهم می آورد. از این رو، فرهنگها و ارتباط فرهنگها با یکدیگر ضروری است و در این برخوردها و ارتباطات است که فرهنگها به سوی تکامل گام برمی دارند و به نوسازی خود مبادرت می ورزند.[۱۵]
ملاحظه ای بر تبادل فرهنگی با غرب
تمام سخن مخالفان پاورپوینت کامل مدرنیزاسیون تفکیکی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint در این نکته نهفته است که با توجه به غلبه تکنولوژی و ابزار تمدن غربی – که محمل فرهنگ آن می باشد – آیا امکان تبادل فرهنگی برابر میان فرهنگهای گوناگون وجود دارد؟ تمدن غرب، بر بنیاد لذتهای متکثر، متنوع و بی شمارِ متناسب با پست ترین غرایز انسانی بنیان شده است. نرم افزار و سخت افزار غرب در جهت ارضای هر چه بیشتر نفسانیت[۱۶] بشری شکل گرفته است و از این جهت، در ایجاد غفلت، بسیار قوی عمل می کند و کمتر فرهنگی می تواند جذابیتهای معنوی خود را به گونه ای تبیین کند که از جذابیتهای سطحی و ظاهری تمدن غرب فراتر عمل کند. به همین علت، در این رقابت، غرب به دلیل راه و روشی که در پیش گرفته است، اگر نه همواره، غالبا برنده است. سؤال این است که آیا در چنین شرایطی، باز هم می توان سخن از تبادل فرهنگی زد؟ حتی کسانی که تبادل فرهنگی را شرط پویایی تمدنها می دانند نیز به این مطلب واقف می باشند:
«علم و تکنولوژی ارزشهای خود را می آفرینند و فرهنگ با قدرت اقناعی خود، در مبادله مستمر با آنهاست. کشورهایی که ابزار نفوذی قویتری بر باورهای دیگران، از طریق مبادله اطلاعات و تبلیغات، را در اختیار دارند، ارزشهای فرهنگی مازاد خود را به دیگران صادر می کنند. این مبادله اگر در عرصه ای نابرابر انجام شود و نهادها و ساختارهای قانونی، عرفی، اخلاقی در سطح بین المللی از تنظیم این دادوستد، ناتوان و قاصر باشند، در آن صورت تسلیم فرهنگی و به تبع آن، سقوط اقتصادی و سیاسی به دامان سلطه بیگانه، امری محتوم خواهد بود.»[۱۷]
ما یا باید تن به پیامدهای فرهنگی مدرنیزاسیون بدهیم – چرا که به لحاظ فرهنگ دینی ای که داریم، مجاز نیستیم تا در رقابت با غرب، از همان روش غرب استفاده کنیم و بنیادهای زندگی را بر غرایز پست انسانی بنیان کنیم و به همین علت، در شرایط برابر از امکانات و ابزار، حتما بازنده خواهیم بود تا چه رسد در شرایط نابرابر از امکانات و ابزار – یا خود، همتمان را جزم کنیم و به ابداع و اختراع امکانات و روش بپردازیم و راهمان را با ابزاری غیر از ابزار غربی – و به همین علت، با اهدافی غیر از اهداف غربی – ادامه دهیم.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 