پاورپوینت کامل جنبش نرم افزاری و رابطه علم و دین ۸۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جنبش نرم افزاری و رابطه علم و دین ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جنبش نرم افزاری و رابطه علم و دین ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جنبش نرم افزاری و رابطه علم و دین ۸۴ اسلاید در PowerPoint :

>

سید مهدی میرباقری[۱]

چکیده:

آن روز که نوای «نهضت» از نای جلودار بلند شد، فاضلان دین مدار، به «جنبش» درآمدند.

جای درنگ نبود؛ این بار دشمن؛ نه با توپ و تانک که با سلاح فناوری، هماورد می طلبید. می بایست «نهضت نرم افزاری» به پا کرد و در برابر دشمن، ایستاد. اما مبارزه، نیاز به آگاهی دارد؛ باید از علم غربی آگاه بود و از هزار توی دین نیز سررشته داشت تا بتوان در برابر دشمن، سینه سپر کرد.

این نوشتار، به بیان مسائل زیربنایی جنبش نرم افزاری؛ یعنی رابطه علم و دین و نقل و نقد دیدگاه های گوناگون درباره آن و تبیین دیدگاه درست می پردازد.

ضرورتهای تحقق نهضت نرم افزاری

ضرورت نهضت نرم افزاری و لزوم حرکتی جدی به سمت تحوّل فرهنگی در جامعه اسلامی بر همگان روشن است. به همین جهت، بهتر است به افقها و افق گشایی های ضروری بحث بپردازیم. در ابتدا به دو نکته اشاره می کنیم:

الف) با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اسلام ظهور دوباره ای یافته و راه جدیدی را پیش روی بشر به سمت حیات معنوی و در عین حال تأمین معیشت در سایه معنویت گشوده است. اگر ما نتوانیم این ایده ها و آرمانهای نوینی را که در پیش روی بشر معاصر قرار گرفته است، تبدیل به برنامه های علمی برای زندگی بشر کرده و به بشر معاصر عرضه کنیم اما راه عملی رسیدن به آن ایده ها را ارائه ندهیم، فرهنگ رقیب دوباره سیطره پیدا می کند؛ در نتیجه، آن دسته از امکانات دنیایی که در اختیار جهان اسلام است، به نفع فرهنگ غرب مصادره می شود. به تعبیر دیگر، آنچه امروزه در قالب جنگ جهانی چهارم تحقق پیدا کرده، در واقع، جنگ دو ایدئولوژی بر سر کل جامعه جهانی است. نظریه برخورد تمدنها نیز روی دیگر این سکه است. آنچه مسلم است وجود تعارض میان دو ایدئولوژی است: یکی ایدئولوژی پیروز در غرب؛ یعنی ایدئولوژی ای که بعد از رنسانس شکل گرفته و به اصطلاح بر سایر ایدئولوژیهای برآمده از مدرنتیه غلبه کرده است که همان لیبرال دموکراسی است و دیگری ایدئولوژی اسلام.

امروزه عالم میدان چالش بین این دو ایدئولوژی است و طبعا هر ایدئولوژی ای که پیروز شود نیروهای انسانی و امکانات رقیب را به نفع خود مصادره می کند. اگر ایدئولوژی غرب پیروز شود، همه امکانات فراوان اقتصادی و مقدورات انسانی و سرمایه های اجتماعی دنیای اسلام را از نو به نفع فرهنگ خود مصادره می کند؛ یعنی مسلمانان دوباره در مدار تعریف آنها زندگی خواهند کرد و مجددا قید و بند آنها بر قلب و زبان و دست و پای مسلمانها بسته خواهد شد. امّا اگر ما بتوانیم سازوکار عملی برای تحقق اهداف اسلام در جهان ارائه دهیم و ساز و کارهای کارامد و ناظر به واقعیت و در عین حال برآمده از آرمانهای اسلام فرا روی بشر و جهان معاصر با همه پیچیدگیهایش قرار دهیم؛ حتی می توانیم همه آن دارایی های دنیای غرب را به نفع تمدن اسلامی مصادره کنیم. بنابراین، چیزی که الان پیش روی ما وجود دارد، این است که ایده های اسلام را تبدیل به سازوکارهای قابل تحقق کرده و عملیاتی نماییم و این همان نهضت گسترده ای است که ما در دنیای اسلام، بویژه دنیای تشیع داریم. البته یک سوی این نهضت، حوزه های علمیه قرار دارند. این مسؤولیت متوجه حوزه ها است که نسبت به معارف دینی و ارائه تفقه جامع دینی بازنگری کنند. سوی دیگر آن هم، متوجه محافل علمی است که باید در جهت تولید علم هماهنگ با معارف دینی تلاش نمایند.

ب) این وادی، بسیار عمیقی است. نباید به شتاب و عجله و قضاوتهای سریع مبتلا شویم بلکه باید بنیادهای عمیقی برای این کار مهم، پیش بینی و طراحی کنیم؛ یعنی به رقیب خود کاملاً فرصت دهیم تا نظریات را نقد و بررسی کند و به صاحبان اندیشه های مخالف، اجازه اعتراض و اشکال بدهیم؛ یعنی برخورد ما با آنها باید کاملاً منطقی و صمیمی باشد. از سوی دیگر، باید خود نیز به طور جدی، عمیقترین لایه های این بحث را دنبال کنیم. مسلما برخورد سطحی با این مسأله مهم موجب ناکامی خواهد شد؛ چرا که ادعای ارائه راهکاری جدید به بشریت، در مقابل دنیای پیچیده معاصر داریم؛ پس باید این سازوکارها کاملاً دقیق، منظم، عملیاتی شده و در عین حال، مبتنی بر پایه های استوار و عمیقی باشد.

اهمیت تبیین رابطه منطقی علم و دین در جهتگیری کلان نهضت نرم افزاری

یکی از موضوعاتی که در تبیین نهضت نرم افزاری و همچنین دورنمای حرکت ما به سمت این جنبش راهگشاست، تبیین رابطه دین و علم و پرداختن به نهضت نرم افزاری از این منظر است. آنچه ضرورت پرداختن به بحث را از این زاویه توجیه می کند، ادعای ما در بحث نهضت نرم افزاری است که تمدن دینی که اسلام به دنبال آن است، از طریق علم غربی که یک علم سکولار است، دست یافتنی نیست بلکه تمدن دینی، به علم دینی نیاز دارد و این، امری طبیعی است.

در متن این ادعا نوعی قضاوت نسبت به این مسأله وجود دارد؛ چرا که ما رابطه دین و علم را به شکل خاصی تعریف می کنیم. ممکن است عدّه ای واقعا با این نظر مخالف باشند و بگویند ما علم دینی نداریم تا حرکت و نهضت گسترده ای را به سمت تولید آن به راه بیندازیم. طبیعتا آنها نهضت نرم افزاری را به گونه دیگری معنا می کنند و معتقدند نهضت نرم افزاری یعنی بومی کردن علم؛ یعنی برنامه ریزی برای استفاده صحیح از علم در مسیر تمدن اسلامی. پیداست که این دو نگاه، دو نوع قضاوت را در پی دارد و دو گونه تعریف از نهضت نرمافزاری ارائه می دهد. یکی از پایه های این اختلاف هم، تفاوت در نسبت بین دین و علم است: این که دین چیست و چه رسالتی دارد؟ علم چیست و بین این دو چه نسبتی برقرار است؟

بررسی دیدگاه های مطرح درباره مفهوم علم، دین و کیفیت ارتباط آنها

تبیین دیدگاه رایج

دیدگاه رایج درباره ارتباط علم و دین، مبتنی بر گزاره های زیر است:

الف) مفهوم دین (مجموعه ای از اعتقادات، اخلاق و احکام مبتنی بر ملاکهای واقعی): دیدگاه رایج مدعی است که دین، مشتمل بر سلسله ای از اعتقادات بنیادی است که برای حرکت انسان به سمت خدای متعال و عبودیت، لازم است. این نگاه، حقیقت انسان و جهان آفرینش، جایگاه انسان در خلقت و غایت حرکت انسان را تعریف نموده و نوعی جهان بینی و جهان شناسی به انسان ارائه می دهد. همچنین مجموعه ای از اعتقادات ارزشمند که برای حرکت به سمت عبودیت لازم است و نیز سلسله ای از آموزه های اخلاقی و ارزشها را تبیین می کند و بشریت را به سمت آن ارزشها دعوت کرده و راه رسیدن به آنها را هم پیش روی بشر قرار می دهد. در کنار این دو، یک سلسله احکام، تکالیف و دستوراتی را برای تنظیم رفتار انسان بیان می کند. بنابراین، در این نگاه، دین مجموعه ای از اعتقادات، اخلاق و احکام است.

در طرف مقابل، علم هم یک سلسله گزاره های واقع نمایی است که نظم طبیعت را برای بشر، بیان می دارد. رسالت علم، ارائه نظم طبیعی است و رسالت دین نیز بیان نوعی از عقاید، احکام و دستورات اخلاقی است که مسیر حرکت انسان را به سمت سعادت و پرستش خدای متعال ترسیم می کند. اگر از این زاویه، به دین نگاه کنیم، بویژه توجه داشته باشیم که دین، در بخش دستورات اخلاقی و ارزشی و احکام خود نیز ناظر به واقع است و یک سلسله ملاکهای واقعی را منظور نظر دارد، چنین تحلیلی مطابق با دیدگاه عدلیه و امامیه است.

در مقابل، اشاعره قرار دارند که قائل به مفاسد و مصالح ذاتی برای احکام نیستند. اگر این را هم به آن ضمیمه کنیم، باید بگوییم دین یک سلسله اعتقاداتی را به بشر می آموزد که این اعتقادات ناظر به واقع و مطابق با واقع هستند و دستورات اخلاقی و عملی را هم به بشر می دهد که اینها هم پشتوانه واقعی دارند. پس گزاره های دینی ناظر به واقع است و به نوعی، واقع را برای بشر تبیین می کند و پیش روی او قرار می دهد.

ب) مفهوم علم (گزارههای واقعی): گزاره های علمی نیز از منظر دیگری نظم طبیعی جهان را که بشر در آن زندگی می کند، برای بشر بازگویی و کشف می کنند. بنابراین، دو دسته گزاره وجود دارد که هر دو ناظر به واقعیت هستند؛ اگر چه نوع نگاه آنها متفاوت است و نوع گزاره ها یکسان نیست و هر کدام، از یک نوع رابطه حکایت می کنند. بر این اساس، هم دین و هم علم ناظر به واقعیت هستند و جلوه ای از واقعیت و چهره ای از واقعیت را ارائه می دهند.

ج) طریق دستیابی به گزاره های علمی و حقایق دینی: راه دستیابی به گزاره های علمی، استفاده از توانایی های معرفتی است که در اختیار خود بشر قرار داده شده است. معیار صحت این گزاره ها نیز در درون خود آنها قرار دارد؛ یعنی چگونه می توان با روشی که مبتنی بر ابزار علوم تجربی است، درباره قضایای علمی قضاوت کرد؟ راه فهم کذب و صدق یک گزاره چیست؟ در واقع، گزاره علمی آن است که از متد تجربی پیروی کرده باشد.

بنابراین، علم یک سلسله معرفتهایی است که در اختیار بشر قرار دارد و ناظر به واقعیت است و دین نیز حقایقی است که ناظر به واقعیت است. دستیابی به حقایق دینی نیز، از راه وحی امکان دارد. انبیاء الهی که ملهم به وحی الهی بودند حقایق دین را در اختیار بشر قرار دادند. راه دستیابی به علوم را هم باید کاوشهای عالمانه خود بشر دانست. این، یک نگاه غالب و رایج است که بر اساس آن، علوم تجربی ناظر به واقع هستند و واقع را از یک زاویه خاصی برای ما تبیین می کنند؛ همان طور که دین، واقعیت را از منظر و زاویه دیگری تبیین می کند و در اختیار بشر قرار می دهد.

روشن است که بر اساس این نگاه، دیگر نهضت نرم افزاری ضرورتی نخواهد داشت.

جریان مدرنتیه، نقض عینی دیدگاه یاد شده

علم مدرن در حوزه پرورش اخلاق، کالای جایگزین برای دین ارائه کرده و انگیزه های بشر را سرپرستی می کند. یکی از اقدامات او در سرپرستی توسعه این است که اخلاق انسانی را دستخوش تحول کرده، انگیزه ها را رشد می دهد و انسداد روحی و روانی نسبت به دنیا ایجاد می کند. در حقیقت، علم مدرن مدعی یک نوع پرورش اخلاقی است و عاطفه های بشر را هم متناسب با توسعه، رهبری می کند؛ یعنی مدعی رهبری توسعه عواطف است. این ادعا در عینیت تمام نیست. نمونه آن، چالش مستمری است که بین دستگاه قانونگذاری کشور که به روش علمی و به اصطلاح امروز به روش معرفتهای بشری و معرفتهای عرفی، برنامه ریزی می کند و راه و روش اداره جامعه را تبیین می نماید یا دستگاه فقاهت که یک نظارت حداقلی نسبت به قوانین دارد، واقع می شود. چالش بین شورای نگهبان و مجلس، ناشی از تعارضی است که بین کارشناسی و فقه دینی با نظارت حداقل به وجود می آید؛ یعنی نظارتی که شورای نگهبان برای بررسی انطباق مصوبات مجلس با گزاره های دینی، صورت می دهد یک نظارت بسیار اقلی است؛ یعنی این گونه نیست که این نظارت، بر اساس منطق مجموعه نگر تفقه دینی باشد که ناظر به توسعه اجتماعی است؛ بلکه با همان ابزار فقاهتی که در اختیار دارد موضوعات کلان را به موضوعات خرد تجزیه می کند، سپس تعامل بین فقه خرد و این موضوعات را برقرار می سازد.

براساس این نگاه، میان گزاره های دینی و علمی و گزاره های عقلی و مکاشفات شهودی تعارضی وجود ندارد؛ در نتیجه بین آنها آشتی برقرار شده و به تعبیری برهان و قرآن و عرفان و تجربه همه یکی می شوند.

دیدگاه درست (جهتدار بودن علم)

بر اساس این نگاه، دو گونه معرفت شناسی داریم؛ همان طور که شهود و مکاشفه بر دو نوع است؛ یعنی همچنان که اگر شهود و مکاشفه به حجیت نرسد و تحت ولایت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام نباشد، باطل بوده و ابلیس در آن حضور پیدا خواهد کرد، فیلسوفی که کاری با آموزه های انبیا ندارد و می خواهد برای خودش نقاشی و نگارگری کند و جهان را بسازد و فلسفه را برای آن تصرفی که خود می خواهد، پی ریزی کند، این فیلسوف در کار فلسفی خود از ولایت نبی اکرم صلی الله علیه و آله خارج شده است، البته نه این که از ربوبیت خداوند متعال خارج شده باشد؛ چرا که شیطان هم تحت ربوبیت الهی قرار دارد و فقط از ولایت الهی خارج شده است (أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُمْ)[۲] ولی ربوبیت خداوند متعال، شامل همه می شود چون او رب العالمین است.

بنابراین، از سرآغاز، علم به حق و باطل تقسیم می شود؛ در نتیجه مکانیزم دیگری، برای قضاوت نسبت به علم داریم که منطق آن، چیز دیگری خواهد بود؛ یعنی برای این که قضاوت کنیم که چه علمی حق و کدام علم باطل است، نیاز به منطق دیگری داریم. این منطق، منطق عمل است؛ نه منطق نظر.

بر اساس این دیدگاه، دیگر نمی توان گفت: واقع که در انحصار ما نیست! همان طور که غرب بعد از رنسانس جهان را کشف کرده و واقع را شناخته است، ما هم می توانیم واقعیت را کشف کنیم و از آن استفاده نمائیم. مطابق با دیدگاه یاد شده، این تحلیل عوض می شود و به راحتی نمی توانید بگویید واقع را کشف کرده اید. بلکه باید بررسی کرد آیا غرب واقعا در دستگاه انبیا حرکت می کند یا آن که از این دستگاه بیرون آمده است. آنگونه که خود اعتراف می کنند، از دستگاه انبیا بیرون آمده اند و تصریح می کنند علت رشد ما این است که رابطه مان را با آسمان قطع کرده ایم و زمینی شده ایم؛ بر م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.