پاورپوینت کامل جایگاه توبه و نقش آن در امور کیفری اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جایگاه توبه و نقش آن در امور کیفری اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جایگاه توبه و نقش آن در امور کیفری اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جایگاه توبه و نقش آن در امور کیفری اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

عسکری اسلام پور[۱]

چکیده:

توبه در حقوق جزای اسلامی به عنوان یکی از موارد سقوط مجازات شمرده است و به عنوان یک «تأسیس حقوقی» محسوب می شود؛ به گونه ای که در سایر مکاتب کیفری امروزی، نمونه آن به چشم نمی خورد. در اهمیت آن همین بس که یکی از بهترین شیوه های جلوگیری از تکرار جرم و اصلاح مجرمین است. با تأمل در آیات و روایات و سخنان فقهای اسلام، استنباط می شود که برای توبه، ندامت حقیقی و عزم بر ترک گناه برای همیشه کافی است و انجام آن نیاز به لفظ و اعمال خاصی ندارد.

در قانون مجازات اسلامی، توبه از جایگاه ویژه ای برخوردار است و اگر با شرایط کامل انجام شود، یکی از معاذیر قانونی معافیت از مجازات شناخته شده است که در جرایم حق الله، قبل از ثبوت جرم به وسیله اقرار یا شهادت شهود، مسقط مجازات بوده، ولی در جرایمی که جنبه حق الناس دارند، موجب سقوط مجازات نیست؛ چون مرتکب، علاوه بر این که اوامر و نواهی الهی را نادیده گرفته، موجب ضرر و زیان مالی و جسمی یا آبرویی برای دیگران شده و باید جبران کند.

البته توبه، مجازات اخروی را ساقط می نماید، ولی باید دانست که وضع مجازات دنیوی، تابع مجازات اخروی نیست. از جمله نکات قابل توجه در باب توبه به عنوان یکی از معاذیر معافیت از مجازات، این است که اگر بزهکار بعد از اقرار توبه کند، قاضی می تواند (مخیر است) که از ولی امر برای او تقاضای عفو نماید یا مجازات را در حق وی اعمال کند. اما توبه بعد از اقامه بینه هیچ اثر حقوقی ندارد.

مقدمه:

یکی از مباحث مهم در آموزه های اسلامی، «توبه» است. توبه، عمری همپای عمر انسان دارد؛ زیرا زندگی حضرت آدم در زمین با آن آغاز می شود و پیامبران توحیدی مانند: ابراهیم، اسماعیل، یونس، موسی و پیامبر گرامی اسلام (ص) همواره در حال توبه بوده اند.

در قرآن کریم نیز توبه از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در آیات متعددی به آن إشاره شده است؛ به طوری که واژه توبه و مشتقات آن، نود و دو بار و کلمه «استغفار» و مشتقات آن، چهل و پنج مرتبه ذکر شده است و در آیات متعدد دیگری نیز بدون ذکر این واژه ها به این مسئله اشاره شده است.

در این میان، فقها از منظری دیگر به «توبه» نگریسته اند و با الهام از آیات و روایات، آثار حقوقی آن را مورد بررسی قرار داده اند. توبه در حقوق جزای اسلامی به عنوان یکی از موارد سقوط مجازات شمرده شده است و به عنوان یک تأسیس حقوقی مطرح می باشد.

اما ارکان و شرایط توبه ای که یکی از معاذیر قانونی معافیت از مجازات است، چیست؟ آیا توبه در همه جرایم، سقوط مجازات را در پی دارد؟ نظر فقهای اهل سنت در این باره چیست؟ نگارنده در این نوشتار بر آن است که این «تأسیس حقوقی» را از جوانب مختلف، به ویژه از منظر فقهای اسلامی، اعم از امامیه و اهل سنت و حقوقدانان اسلامی و به عنوان یکی از علل سقوط مجازات در حقوق کیفری اسلام، مورد بررسی قرار دهد.

بخش اول: مفهوم و ماهیت توبه

۱-۱- مفهوم لغوی و اصطلاحی توبه

توبه از ماده «توب» به معنای «رجع»، بازگشت است. صاحب مقائیس اللغه می نویسد: «توب، التاء والواو والباء کلمه واحده تدلّ الی رجوع، یقال تاب من ذنبه، ای رجع عنه، یتوب الی الله توبه و متاباً.»[۲]

در لسان العرب آمده است: «التوبه الرجوع من الذنب…و تاب الی الله یتوب توباً متاباً اناب و رجع عن المعصیه الی الطاعه…و تاب الله علیه وفقه لها والله تواب یتوب علی عبده.»[۳]

خواجه نصیرالدین طوسی رحمه الله در اوصاف الأشراف می نویسد: «توبه به معنای «بازگشت از معصیت» است و نخست باید دانست که گناه چه باشد.»[۴]

مرحوم محقق اردبیلی در کتاب مجمع الفائده والبرهان فی شرح الارشاد الاذهان می فرماید: «التوبه هی الندامه و العزم علی عدم الفعل لکون الذنب قبیحا ممنوعا و إمتثالا لأمر الله و لم یکن غیر ذالک مقصوداً.»[۵]

از تعریف فوق، دو نکته استفاده می شود:

۱- پشیمانی و ندامت، توبه است؛ ۲- عدم الفعل (ترک گناه) به خاطر قبح شرعی آن باشد. در توضیح این نکته باید گفت: که «عدم الفعل»، گاهی به خاطرعدم توانایی بر انجام آن است و زمانی به خاطرممنوع و قبیح بودن آن است؛ از این رو، مجرد «عدم فعل» توبه نیست؛ مثلا کسی در اثر ارتکاب فعل زنا مبتلا به بیماریهایی شود که مانع تولید مثل و فرزنددار شدن او می شود، حال اگر وی به خاطر فرزنددار نشدن، از عمل ارتکابی خود پشیمان شود، این پشیمانی توبه نیست؛ زیرا پشیمانی او به خاطر قبح شرعی عمل نمی باشد.

اکنون سولی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر امکان ارتکاب گناه برای شخص نباشد و او در این حال توبه نماید، آیا توبه وی محقق و پذیرفته می شود؟

در پاسخ باید گفت: اگر شخص مرتکب بپذیرد که معصیت الهی را کرده است، به طوری که اگر قادر بر انجام آن نیز بود، دیگر مرتکب آن نمی گردید، در این صورت توبه اش پذیرفته خواهد شد.

شیخ بهائی رحمه الله در تعریف توبه می نویسد: «التوبه: الرجوع و تنسب الی العبد و الی الله سبحانه… و معناها علی الاول: الرجوع عن المعصیه الی الطاعه وعلی الثانی: الرجوع عن العقوبه الی اللطف و التفضل.

و فی الاصطلاح: الندم علی الذنب لکونه ذنباً، فخرج الندم علی شرب الخمر مثلا لإضراره بالجسم و قد یزاد مع العزم علی ترک معاوده ابداً والظاهر ان هذا الاعزام لذالک الندم غیر منفک عنه.»[۶]

کلام شیخ بهائی رحمه الله در تعریف اصطلاحی توبه، مود کلام محقق اردبیلی است، آنجا که می فرماید: عدم فعل و پشیمانی از گناه باید به خاطر معصیت و قبیح بودن نفس گناه باشد و در عدم فعل و پشیمانی، عنصر و قصد دیگری دخیل نباشد.

نکته ای را که مرحوم شیخ بهائی علاوه بر ندامت و پشیمانی در توبه لازم می داند، عزم همیشگی بر ترک بازگشت به گناه و معصیت است که این عزم، لازمه آن ندم بوده و از آن جدایی ناپذیر است.

علامه طباطبایی رحمه الله در تعریف توبه می فرماید: «توبه در لغت، به معنای برگشت است و توبه از بنده، برگشت اوست به سوی پروردگارش با پشیمانی و بازگشت از سرپیچی، و از جانب خداوند نیز به معنای توفیق وی به توبه یا آمرزش گناه او.»[۷]

با تأمل در آیات و روایاتی که در باب توبه وارد شده است و کلام برخی از فقها که ذکر شد، استنباط می شود که توبه، عبارت از یک ندامت و پشیمانی است که اعتراف و اعتذار را در پی دارد و مانع از بازگشت به اعمال مجرمانه و گناه می شود و توبه را در حقوق کیفری اسلام می توان این گونه تعریف کرد:

توبه، به معنای بازگشت از گناه و اعمال مجرمانه و پشیمانی از اعمال گذشته و سعی در انجام اعمال صحیح و پسندیده و عدم تکرار جرایم گذشته است[۸]؛ بنابراین تعریف، سه عنصر ندامت و پشیمانی و اعتذار و عدم برگشت بر گناهان گذشته، در مفهوم توبه نهفته است.

۲-۱- حقیقت توبه

بر صاحبان بصیرت مخفی نیست که توبه، شعبه ای از فضل عظیم الهی و دری از درهای رحمت خداوند است که به روی بندگانش باز فرموده است. انسان گناهکار، وقتی آگاه می شود که به خاطر زشتی گناه، چه فاصله ای بین او و محبوب و خالقش افتاده است، پشیمان گشته و این آتش پشیمانی، سراسر وجود و روح و جانش را فرا می گیرد و یک انقلاب و دگرگونی در درون او رخ می دهد و تمامی آثار شوم ریشه های گناه، با آتش، سوزانده شده و ضمیری پاک و نهادی آرام و قلبی مملو از عشق محبوب و مخلوق بجای می ماند؛ چنان که قرآن کریم می فرماید: «إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِک یبَدِّلُ اللّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً»[۹]

در بسیاری از روایات، ندامت و پشیمانی از ارتکاب گناه و جرم را توبه دانسته و به صراحت بیان می کند که پشیمانی و ندامت واقعی، مانع از برگشت شخص توبه کننده به سوی اعمال مجرمانه و گناه می شود. در حقیقت، توبه حقیقی، ندامت و پشیمانی خاصی را در پی دارد که مانع از تکرار اعمال سابق می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «پشیمانی از گناه، توبه است.»[۱۰]

همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: «بنده ای نیست، که گناهی انجام دهد و پس از آن پشیمان گردد؛ مگر این که خداوند او را می آمرزد، پیش از آنکه از وی طلب آمرزش کند.»[۱۱] همچنین امام باقر علیه السلام فرمود: «کفی بالندم توبه» و قریب به این مضامین در روایات دیگری نیز به چشم می خورد.

اما، درباره عدم عود بر گناه و جرم که ثمره ندامت و پشیمانی حقیقی است، امام علی علیه السلام فرمود: «الندم علی الذنب یمنع عن معاودته[۱۲]؛ پشیمانی بر گناه، مانع از بازگشت به گناه می شود» و همچنین اقرار و حسن اعتراف را نیز توبه و اقرار به گناه را موجب بخشش و غفران دانسته اند. بنابراین، حقیقت توبه، پشیمانی از گناه است از جهت زشتی آن نزد خداوند و این که خلاف رضای او است و شرایط و ارکانی که برای آن ذکر شد، از باب مقدمه و یا از آثار شرایط توبه می باشد.

در آیات و روایات، برای توبه ارکانی ذکر شده است که بعضی درونی و مربوط به شخص تائب، و برخی بیرونی است. ارکان مربوط به شخص تائب را ندامت وپشیمانی قلبی، استغفار زبانی و تصمیم بر عدم بازگشت به گناه برشمرده اند و عمل با اعضا و جوارح، انجام عمل صالح و ادای حقوق مردم (حق الناس) را نیز از ارکان بیرونی توبه دانسته اند. قرآن کریم می فرماید: «فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح یتوب علیه.»[۱۳]

در آیه ۵۴ سوره انعام آمده است: «انه من عمل منکم سوءً بجهاله ثم تاب من بعده و اصلح فإنه غفور رحیم.» در این آیه شریفه، خداوند إصلاح را بعد از توبه موجب غفران الهی دانسته است. همچنین در آیه دیگری، غفران الهی را شامل کسانی دانسته است که توبه کرده و ایمان آورده و سپس عمل صالح انجام دهد.[۱۴]

۳-۱- ارکان و شرایط توبه

در این باره، روایات وارده از رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم و ائمه هدی علیهم السلام، به صورت روشنتری به بیان ارکان و شرایط توبه می پردازد و به تفصیل آن را بیان می کند:

پیامر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: «توبه کننده باید اثر توبه را آشکار کند که در غیر این صورت، تائب نخواهد بود. این آثار، عبارتند از:

۱- راضی ساختن کسانی که با آنها در حال نزاع و درگیری باشد؛

۲- اعاده نمازهای فوت شده؛

۳- تواضع بین مردم؛

۴- دوری از شهوات؛

۵- روزه گرفتن.»[۱۵]

به نظر می رسد موارد ذکر شده در این حدیث شریف، مصادیق اصلاح عمل و عمل صالح باشد که بارها در آیات قرآن کریم از شرایط پذیرش توبه و صحت آن شمرده شده است. همچنین امام علی علیه السلام می فرماید: «التوبه علی اربعه دعائم: ندم بالقلب و استغفار باللسان و عمل بالجوارح و عزم علی ان لایعود.»[۱۶]

در این روایت به صورت روشن، ارکان و ستونهای توبه مشخص شده که ارکان درونی و بیرونی را در برمی گیرد؛ چنان که قبلا به آنها اشاره شد.

فیض کاشانی رحمه الله در محجه البیضاء[۱۷] درباره ارکان و شرایط توبه می نویسد: «توبه دارای چهار شرط است:

۱- حقوق مردم را که به ناحق ضایع کرده است، (چه مالی و چه جانی) به آنان برگرداند؛ چنان که قرآن کریم در سوره بقره می فرماید: «وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکمْ رُوسُ أَمْوالِکمْ»[۱۸] و نیز امام علی علیه السلام فرمود: «ان توی الی المخلوقین حقوقهم.»[۱۹]

همچنین از امام باقر علیه السلام نقل شده است که یکی از بزرگان قبیله «نخع» نزد حضرت عرض کرد: از زمان حجّاج تا کنون والی بوده ام، آیا راه توبه ای برای من وجود دارد؟ حضرت ساکت شد. وی بار دیگر سولش را تکرار کرد. امام فرمود: خیر؛ مگر اینکه حق تمام صاحبان حق را به آنها برسانی»[۲۰].

۲- واجباتی را که ترک کرده است، قضا نماید. علی علیه السلام فرمود: «ان تعمد الی کل فریضه ضیعتها توی حقها».

۳- با ریاضت و حزن و اندوه باید تمام گوشتهای بدنش را آب کند تا گوشت جدیدی در بدن وی پیدا شود. به فرموده آن حضرت: «ان تعمد الی اللحم الذی نبت علی السحت فتذیبه بالاحزان حتی تلصق الجلد بالعظم و ینشأ بینهما لحم جدید».[۲۱]

۴- با ریاضت، حزن و اندوه و چشانیدن درد و رنج طاعت، آثار لذت معصیت را از بین ببرد. چنان که امام علی علیه السلام فرمود: «ان تذیق الجسم، أَلَمَ الطّاعه کما اذقته حلاوه المعصیه».[۲۲]

بخش دوم: توبه در حقوق جزا و فقه پویای اسلام

۱-۲- جایگاه توبه، در حقوق جزای اسلامی

توبه، از بنیادهای حقوق جزای اسلامی است[۲۳] و در سائر مکاتب کیفری امروزی، نمونه آن دیده نمی شود. در حقوق کیفری اسلام، توبه یکی از معاذیر قانونی معافیت از مجازات محسوب می شود؛ بدین معنا که جرم، واقع شده و مجرم نیز دارای مسؤولیت کیفری است؛ اما رعایت پاره ای از مصالح و اعمال سیاست جنایی مناسب، ایجاب می کند که از وی رفع مجازات شود.

به عنوان نمونه، کسی که عضو گروه های غیر قانونی بوده است و پیش از کشف باندش، خود را تسلیم مراجع ذیصلاح قانونی می کند، یا مأموری که در راستای اطاعت از امر مافوق به اشتباه، امر وی را قانونی تلقی کرده و در اجرای آن مرتکب جرم شده است، در این صورت جامعه بنا به دلائل مختلف از جمله تشویق افراد عضو گروه های غیر قانونی و برانداز به تسلیم، یا به خاطر عدم تقصیر مأمور مرتکب جرم، از اعمال مجازات صرفنظر می کند.

در مورد شخص تائب نیز قضیه همین گونه است؛ یعنی با وجود اینکه عمل ارتکابی جرم بوده و مرتکب جرم نیز دارای شرائط مسؤولیت کیفری است، اما قانونگذار به علت ندامت و پشیمانی حقیقی مجرم، از مجازات او صرفنظر می کند.

امروزه، جرم شناسان معتقدند که مجازات و سزادهی مجرم، هدف مطلق نیست؛ بلکه وسیله ای برای اصلاح و بازپروری و یا ارعاب اوست و مجازاتها را باید طوری مقرر نمود که بتواند مجرم را که هر از چندگاهی از ضوابط اجتماعی تخلف می کند و در واقع از جامعه می گریزد، به ضوابط اجتماعی آشنا سازد و به او تعلیم دهد که لازمه زندگی جمعی، سر نهادن به پاره ای از مقررات است و او ناگزیر به پیروی از اوامر و نواهی جامعه خود می باشد و اگر در این کار موفقیت حاصل شود، آن وقت است که این فرد رمیده از اجتماع، به آغوش جامعه باز خواهد گشت و زندگی مسالمت آمیز خود را با سائر افراد جامعه شروع خواهد کرد.

حال اگر با مجرمی برخورد نماییم که پس از ارتکاب عمل، از کرده خویش به شدت پشیمان گشته است، به طوری که دچار عذاب وجدان شده و مصمم است که دگر باره مرتکب چنین عملی نشود و اشتباه خود را جبران نماید و هرگز از قواعد اجتماعی تخلف نکند، دست به کار بیهوده زده ایم؛ زیرا موضوع اِعمال مجازات، در واقع سالبه به انتفاء موضوع شده است و ما بدون اعمال مجازات، به هدف خود رسیده ایم.

مکتب حیات بخش اسلام، چنین تأسیسی را در حقوق کیفری پیش بینی نموده است و اعمال کیفر را در صورت توبه مجرم، تحت شرائطی منتفی می داند و این، یکی از امتیازات بارز و منحصر به فرد حقوق جزای اسلامی است.

۲-۲- توبه در فقه پویای اسلام

قرآن کریم درآیات متعدد، انسانها را به توبه تشویق می کند. خداوند توابین را مساوی با مطهرین قرار داده و می فرماید: «إِنَّ اللّهَ یحِبُّ التَّوّابِینَ وَ یحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»[۲۴]

یکی از سوره های قرآن کریم به نام «توبه» نامگذاری شده است. واژه توبه و مشتقات آن، نود و دو بار و کلمه «استغفار» و مشتقات آن، چهل و پنج بار در قرآن کریم ذکر شده است. همچنین در روایات صادره از طرف معصومین علیهم السلام نیز به توبه و اثرات آن بسیار سفارش شده است.

از دیدگاه قرآن و روایات[۲۵]، توبه، چهره عمل را تغییر داده و گناهان را تبدیل به نیکیها و حسنات می کند.

آثار توبه، نه تنها در بعد فردی، بلکه در بعد اجتماعی نیز قابل توجه است. توبه نه تنها شخص را اصلاح می کند، بلکه جامعه را در برابر تکرار جرم و گناه از سوی توبه کار ایمن می کند.

توبه را می توان از دیدگاه فقهی، با توجه به آثار آن، بر دو قسم تقسیم نمود: ۱- توبه باطنی؛ ۲-توبه حکمی

۱- توبه باطنی

توبه باطنی، عبارت از توبه بین انسان و خداوند می باشد که با توجه به نوع گناه، دارای انواعی است.[۲۶] به طور کلی، گناهان اقسام گوناگونی دارند که کیفیت توبه نسبت به هر یک نیز مختلف است. این گناهان را می توان به سه قسم، تقسیم کرد:

الف) موجب زائل شدن حقی از دیگران یا ثبوت حدی از حدودالله نمی شود، بلکه گناه به خود گناهکار مربوط می شود و به بیرون سرایت نمی کند؛ مانند حسادت و دروغگویی. در این صورت، اگر گناهکار از کرده خویش نادم و پشیمان شده و تصمیم بگیرد که برای همیشه به آن گناه عود نکند، توبه محقق شده و اثرات توبه نیز بر آن بار می شود.

ب) موجب ثبوت مالی از حقوق الناس یا حقوق الله می گردد، مانند ترک زکات و خمس. در این مورد، توبه زمانی قابل تحقق است که علاوه بر پشیمانی و ندامت از گذشته، حقوقی را که بر ذمه اش قرار گرفته بپردازد.

ج) گناه موجب حد شرعی باشد که این خود از نظر کیفیت ثبوت حد از جنبه حق به سه دسته تقسیم می شود:

۱- از جنبه حق الله موجب حد شرعی می شود؛

۲- از جنبه حق الناس موجب حد شرعی می شود؛

۳- هم از جنبه حق الله و هم از جنبه حق الناس موجب ثبوت حق می شود، مانند سرقت.

چگونگی توبه در حقوق الله

ارتکاب پاره ای از جرایم مانند: زنا، لواط و شرب مسکر، فقط تجاوز به حق خداست، نه به حق دیگران؛ زیرا در زنا و لواط، طرفین با رضایت خود، عمل مزبور را انجام داده اند، نه به زور و عنف. در مسئله شرب مسکر نیز طرف دومی وجود ندارد تا این که تجاوز به حق دیگری صدق کند.

بنابراین، تنها تجاوز به حق خداست که شخص مرتکب، مخالفت با امر خدا کرده، محرمات او را ناچیز شمرده و موجب انتشار فساد گردیده که زیانش به جامعه انسانی و مصالح عمومی برمی گردد؛ به طور مسلم، هر چیزی که مضر به مصالح عمومی باشد، تجاوز به حق الله خواهد بود؛ در اینگونه جرایم که حق الله محض است و جرایمی که جنبه حق اللهی آن غلبه دارد، مانند سرقت مستوجب حد، ممکن است جرم آشکار گردد و ممکن است مخفی بماند، که کیفیت تحقق توبه را در هر دو صورت مورد بررسی قرار می دهیم:

الف) آشکار نشدن جرم

در این صورت، توبه عبارت از پشیمانی از گذشته و تصمیم قاطع بر عدم تکرار گناه؛ مستحب است که مرتکب، از افشای آن و معرفی خود به قاضی (حاکم) خودداری نماید؛ در تأیید این مطلب، در منابع روایی اسلام، روایات معتبره متعددی وارد شده است که جهت اختصار به ذکر دو روایت بسنده می کنیم:

۱- ماعز بن مالک اسلمی نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله اقرار به زنا نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله ابتدا به طور غیرمستقیم وی را بر کتمان سر هدایت نمود و سعی کرد او را در اقرار مردد نماید؛ اما ماعز اصرار به اقرار نمود و سر انجام به زنا اقرار کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «بهتر بود که تو این موضوع را کتمان می کردی.»[۲۷]

۲- علی بن ابراهیم از احمد بن خالد نقل می کند: «روزی مردی در کوفه، نزد امیرالمونین علیه السلام رسید و اقرار به زنا نمود و گفت: ای امیرالمونین! من زنا کردم؛ پس مرا پاک گردان.» امام علی علیه السلام با همان شیوه پیامبر صلی الله علیه و آله سعی در تشویق وی به کتمان سر نمود؛ اما در پی اصرار زانی به اقرار به زنا، بعد از چهار بار اقرار، حکم حد را بر وی جاری نمود و این جملات گوهربار را با عصبانیت فرمود: « چقدر زشت است برای مردی از شما که مرتکب چنین اعمال زشتی شود و پس از آن، خود را در ملأعام رسوا نماید. پس آیا توبه در خانه اش بهتر نبود؟ قسم به خدا، هر آینه توبه وی بین خود و خدا، بهتر از اقامه حد به وسیله من بر او می باشد.»[۲۸] شایان توجه است که امام علی علیه السلام در حدیث شریف، چهار موضوع مهم را بیان فرمودند و در واقع به این ترتیب، اشکالات وارده را پاسخ دادند:

در این روایت، حضرت با عصبانیت و ناراحتی، با عبارت «ما اقبح»، یعنی چقدر زشت است! زشتی و نادرستی عمل زنا را اعلان نمودند؛ آنگاه، با عبارت «فیفضح نفسه»، زشتتر از عمل زنا، مسئله آشکار نمودن این عمل را در ملأعام متذکر شدند؛ زیرا، اثرات سوء افشای گناه، از خود انجام آن در جامعه به مراتب بیشتر است؛ این عمل، علاوه بر هتک دستورات حیاتبخش شریعت اسلام، موجب تشویق افراد ضعیف النفس و بیماردل، به انجام گناه می شود.

سوم آنکه توبه مرتکب بین خود و خدایش را بسیار پسندیده قلمداد می کنند و در پایان، با عبارتی ظریف می فرمایند: توبه بهتر از اقامه حد است و آن هم اقامه حدی که توسط امام معصوم، علی علیه السلام، نه مطلق حاکم و امام (فو الله لتوبته فیما بینه و بین الله افضل من اقامتی علیه الحد).

ب) آشکار شدن جرم

در صورت آشکار شدن جرم، توبه عبارت است از پشیمانی از گذشته، عدم تکرار جرم و پذیرفتن حکم اجرای حد. ناگفته پیداست که توبه در این صورت، مسقط حد نیست؛ زیرا بعد از علنی شدن گناه، توبه اثر خود را برای فرد و جامعه از دست می دهد و فاقد اثر حقوقی دنیوی (سقوط مجازات) می گردد. چنان که شیخ طوسی رحمه الله در کتاب «المبسوط» در اینباره می نویسد: «هرگاه جرم به طور علنی مطرح شود، فایده ای در ترک اقامه حد بر او (مجرم) وجود ندارد.»[۲۹]

نکته شایان ذکر این است که اثر این توبه در مورد حیات اخروی اشخاص است که باعث رفع مجازات از آنها، در قیامت می گردد.

چگونگی توبه در حقوق الناس

حقوقی که برای افراد یا اجتماعات شناخته شده است را حقوق الناس گویند که در مقابل «حقوق الله» استعمال می شود.[۳۰] بنابر تعریف دیگر: جرایمی که منحصراً جنبه شخصی دارند و فرد یا افراد معین از آن متضرر می گردند و یا امثال آن، مربوط به حق الناس است[۳۱] که خود بر سه نوع است؛ حق مالی، حق بر بدن و حق معنوی.

الف) حق مالی

برخی از جرایم در حقوق الناس، حق بر مال می باشد، مانند سرقت تعزیری و جرایم مالی مشابه. در اینگونه موارد، توبه عبارت است از پشیمانی از گذشته و تصمیم بر این که دیگر مرتکب آن جرم نگردد و بازگرداندن مال مسروقه و در صورت تلف و یا مصرف نمودن آن، باید قیمت آن را به صاحب مال بازگرداند و رضایت وی را تحصیل نماید.

ب) حق بر بدن

در بعضی از جرایم، به واسطه فعل انسان، حق بر بدن ایجاد می گردد. مانند جرایم علیه تمامیت جسمانی اشخاص یا قتل که مستوجب قصاص است و ضرب و جرح عمدی که حکم آن نیز قصاص می باشد؛ در اینگونه جرایم، توبه عبارت از پشیمانی از گذشته و تصمیم بر عدم تکرار جرم و پذیرفتن اجرای مجازات قصاص یا پرداخت دیه به حسب مورد است. در این صورت، اثر توبه مربوط به حیات اخروی شخص می باشد.

ج) حق معنوی

در برخی از گناهان و جرایم، ممکن است به واسطه ارتکاب اعمال، به آبروی اشخاص، خللی وارد شود که در آن موارد نیز، جرم دارای جنبه حق الناس می باشد، مانند جرم قذف که به واسطه آن، آبروی افراد در معرض تهدید قرار می گیرد. توبه در اینگونه موارد نیز، عبارت از پشیمانی از گذشته و تصمیم بر عدم تکرار جرم و پذیرفتن اجرای حد قذف است. اثر این نوع توبه نیز مربوط حیات اخروی شخص است.

۲- توبه حکمی

توبه حکمی، توبه ای است که بر فرض صحت تحقق آن، عدالت و شهادت افراد، مورد قبول قرار می گیرد که با توجه به نوع معصیت، لازم است درباره آن مفصلتر بحث شود:

۱-۲- جرم، ارتکاب افعال باشد

هرگاه، جرم عبارت از ارتکاب افعال باشد، مانند فعل زنا، لواط، سرقت، شرب مسکر و…،توبه در این موارد عبارت از پشیمانی از گذشته و انجام اعمال صالح است؛ چنان که در قرآن کریم، در آیات بیشماری بر این موارد تصریح شده است: در آیه ۷۰ سوره فرقان در این باره آمده است: «مگر کسانی که توبه کردند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، پس خداوند اعمال زشت آنها را به نیکیها تبدیل می کند.»

اگر فرد مرتکب، صالح شود، در این صورت، توبه اش صحیح است و مدت زمانی که لازم است فرد در آن زمان، مرتکب اعمال گذشته نگردد، یکسال است؛ البته بعضی از فقها مدت آن را شش ماه دانسته اند[۳۲] که بعد از سپری شدن این مدت، عدالت تائب ثابت شده و شهادتش پذیرفته می شود.

۲- ۲- جرم، گفتار باشد

از جمله جرایم مهم در این مورد، ارتداد و قذف است.

اول: ارتداد

ارتداد، مصدر باب افتعال از ماده (ردد) مشتق شده و به معنای بازگشت و رجوع به چیزی است[۳۳]؛ چنان که راغب اصفهانی در «المفردات فی غریب القرآن» می نویسد: «ارتداد و رِدّه، به معنی رجوع و بازگشت به راهی است که شخص آن را پیموده است، با این فرق که ارتداد در مورد مطلق بازگشتن به کار برده می شود، در حالی که رِدّه تنها بر بازگشت از دین اسلام اطلاق می شود».[۳۴] فقها نیز در تعریف ارتداد، با اندک اختلاف در تعبیر، بر این معنی اتفاق دارند که ارتداد، خروج از اسلام و داخل شدن در کفر است.[۳۵] توبه در اینگونه موارد، عبارت از اسلام آوردن و بیان شهادتین است.

توبه مرتد

در فقه از توبه مرتد بحث زیادی شده و از موارد اختلاقی بین فقهای شیعه و اهل سنت است؛ از این رو، دستیابی به نظریه قاطع، دشوار است. در هر صورت، لازم است درباره آن، به مطالعه دقیق بپردازیم. در پذیرش و عدم پذیرش توبه مرتد، سه دیدگاه وجود دارد:

نظریه اول: برخی از فقهای عامه معتقدند که کیفر ارتداد در هر صورت، قتل است؛ خواه مرتد توبه نماید و یا بر باطل خویش اصرار ورزد.

از جمله، حسن بصری گوید: «المرتد یقتل بغیر استتابه[۳۶]؛ مرتد، بدون طلب توبه از وی، کشته می شود.»

دلائل: برای این نظریه به دلائلی استناد شده، که مهمترین آنها بدین قرار است:

۱- اطلاق برخی از روایات، مانند روایت وارده از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم که فرمود: «من بدل دینه فاقتلوه[۳۷]؛ هر کس دینش را تغییر دهد، او را بکشید».

همچنین فرمود: «ریختن خون فرد مسلمان روا نیست؛ مگر به خاطر یکی از سه عمل: زنای محصنه، قتل نفس (قصاص) و کسی که دین خویش را ترک کند و از جماعت مسلمانان فاصله بگیرد.»[۳۸]

از اینکه در این روایت و امثال آن، کیفر مرتد، قتل شمرده شده است، بدون به میان آوردن توبه و همانند آن، در می یابیم که کیفر مرتد، مطلقا قتل است و توبه اش پذیرفته نیست.

۲- عمل صحابه: «یکی از صحابه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به نام معاذ، بر ابوموسی اشعری وارد شد و از مردی که نزد ابوموسی نشسته بود، سول کرد.

ابوموسی گفت: این شخص یهودی است که مسلمان شده بود و هم اکنون به دین یهود بازگشته است.

معاذ گفت: من نمی نشینم تا حکم خدا و رسولش را درباره او اجرا کنی و او را بکشی. این سخن را سه بار تکرار کرد. تا این که ابوموسی دستور داد او را کشتند.»[۳۹] گفتار معاذ و تأیید عملی ابوموسی که هر دو از صحابه پیامبرند و انتساب حکم، به خدا و رسول، بدون ذکر توبه، نشانگر این است که مرتد را بدون طلب توبه، باید کشت.[۴۰]

نظریه دوم: اکثر فقهای اهل سنت معتقدند که هر مرتدی، اعم از زن، مرد، فطری[۴۱] و ملی[۴۲] توبه اش پذیرفته است؛ بنابراین، قبل از مجازات، باید توبه داده شود و در صورت عدم توبه، کیفر قتل درباره اش اجرا می شود؛ چنان که ابن قدامه می نویسد:

«انه مرتد لایقتل حتی یستتاب… هذا قول اکثر اهل العلم[۴۳]؛ مرتد کشته نمی شود، تا این که توبه داده شود…این نظر اکثر اهل علم است.» چنان که ابوحنیفه، شافعی، مالک و عامه فقهای اهل سنت، بر این نظرند.

برای این رای به دلائلی استناد شده است از جمله:

۱- سیره پیامبر صلی الله علیه و آله: پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، هنگامی که معاذ را به یمن می فرستاد، به وی فرمود: «هر کس از اسلام روی برگرداند، او را به اسلام دعوت کن؛ اگر توبه کرد، او را رها کن؛ وگرنه، گردنش را بزن.»[۴۴]

زنی به نام «ام مروان»، ازاسلام برگشته بود، پیامبر درباره اش فرمود: «فامر ان تستتاب، فان تابت و الا قتلت…[۴۵]؛ حضرت امر فرمود که توبه بر وی عرضه گردد؛ اگر توبه نکرد، کشته شود». این دو روایت که روایت نخست، درباره مرد و دیگری درباره زن مرتد است، لزوم توبه را قبل ازکیفرارتداد،لازم می داند.

۲- عمل صحابه: شخصی از طرف ابوموسی، بر عمر وارد شد و خبر ارتداد فردی را گزارش کرد. عمر پرسید: با وی چه کردید؟ وی گفت: گردنش را زدیم. عمر گفت: باید او را سه روز حبس می کردید و روزی یک گرده نان به او می دادید و توبه را نیز بر او عرضه می کردید تا توبه کند. سپس گفت: خدایا! شاهد باش که من در وقت اجرای حکم حضور نداشته ام و به آن نیز فرمان نداده ام و وقتی خبر به من رسید، عدم رضایت خود را از آن اعلام کردم.[۴۶]

بیزاری عمر از کردار ابوموسی، دلیل بر این است که مرتد، در صورت عدم بازگشت به اسلام، (در صورت عدم توبه) محکوم به قتل است.

نظریه سوم: اکثر فقهای امامیه، بین مرتد فطری و ملی تفاوت قائل شده و گفته اند: اگر مرتد ملی است، باید توبه داده شود و اسلام بر او عرضه گردد و در صورت عدم پذیرش، کشته می شود. اگر مرتد فطری مرد باشد، چه توبه کند و یا از آن سر باز زند، کشته می شود؛ بنابراین، درخواست توبه از او معنی نخواهد داشت.

شایان ذکر است که صاحب جواهر رحمه الله، بعداز نقل این نظریه، مدعی شده است که این نظریه، مخالفی نداشته، بلکه مورد اجماع فقهاست.[۴۷]

از علمای اهل سنت، «عطاء»، این دیدگاه را پذیرفته است؛ وی می گوید: «اگر مرتد، مسلمان اصلی (فطری) بوده و پس از آن مرتد شده است، حکم او قتل است و توبه داده نمی شود واگر کافری بوده که مسلمان شده و سپس مرتد شده است، توبه داده می شود.»[۴۸]

مبنای تفصیل فقهای امامیه، روایاتی است که از طریق ائمه معصومین علیهم السلام در این باره رسیده است که به اجمال، به برخی از آنها اشاره می کنیم:

روایات رسیده در این باره، به سه دسته تقسیم می شوند:

۱- برخی از روایات، به طور مطلق، دلالت دارند که کیفر ارتداد قتل است.[۴۹]

۲- دسته دیگر، به طور مطلق دلالت دارند که مسلمان پس از ارتداد توبه داده می شود و در صورت عدم پذیرش، کشته می شود.[۵۰]

۳- دسته سوم روایاتی است که بین مرتد فطری و ملی، فرق گذاشته است و حکم مرتد فطری مرد را قتل دانسته است، بدون اینکه از وی درخواست توبه گردد؛ ولی مرتد ملی مرد، آنگاه به قتل می رسد که از قبول توبه و بازگشت به اسلام سر باز زند.[۵۱]

فقها در مقام جمع بین این سه دسته روایات، قائل به تفصیل شده اند و روایات دسته سوم را مقید و شارح روایات دسته اول و دوم قرار داده اند و گفته اند:

«مقصود از روایات دسته اول، مرتد فطری است و مقصود از روایاتی که به طور مطلق، توبه مرتد را پس از ارتداد می پذیرد، مرتد ملی است.

برای دوری از اطاله کلام، از ذکر این روایات خودداری نموده و تنها به ذکر دو نمونه از روایاتی که بین فطری و ملی تفصیل می دهند و مورد استناد فقها قرار گرفته است، اکتفا می کنیم.

علی بن جعفر علیهم السلام گوید: «از برادرم، امام کاظم علیه السلام، سول کردم: از مسلمانی که نصرانی شود.

امام فرمود: کشته می شود بدون این که از او درخواست توبه شود.

گفتم: اگر نصرانی مسلمان شود و سپس مرتد شود؟

امام فرمود: توبه داده می شود و در صورت سرپیچی، کشته می شود.»[۵۲]

در روایت دیگر از امیرالمومنین علیه السلام آمده است: «همانا، از کسی که در دین ما داخل شود و سپس از آن بازگردد (مرتد ملی) درخواست توبه می کنیم؛ اما کسی که تولدش بر اسلام بوده است (مرتد فطری) درخواست توبه نمی کنیم.»[۵۳]

بنابراین، بین مرتد فطری و ملی، در صورتی که مرتد، مرد باشد در فقه امامیه، از نظر پذیرش و عدم پذیرش توبه، تفاوت وجود دارد.[۵۴] چنان که در برخی از احکام دیگر نیز متفاوتند که در کتب فقهی به تفصیل بدان پرداخته شده است.

لازم به یادآوری است، مقصود از توبه که در اینجا مورد بحث قرار گرفته، توبه ظاهری است که بر آن آثار و احکام مسلمان، مانند حرمت مال و جان و حلیت ذبیحه، مترتب می شود.

اما توبه باطنی و حقیقی که در رابطه با بنده و خداوند است و آثار اخروی را بدنبال دارد، به طور مسلم، پذیرفته است و مرتدی که واقعا و در باطن، به اسلام بازگشته باشد، باید تا قبل از اجرای کیفر، عبادات و وظایف شرعی را انجام دهد.

در رابطه با عدم پذیرش توبه ظاهری و احکام مربوط به آن نیز مسأله، اتفاقی نیست؛ بلکه در بین فقهای امامیه، در مجموع، سه نظر وجود دارد:

۱- مشهور فقها معتقدند که توبه مرتد فطری، به هیچ وجه پذیرفته نمی شود.[۵۵]

۲- برخی برآنند که توبه مرتد در هر دو صورت (ملی و فطری) پذیرفته می شود. این نظر از ابن جنید،[۵۶] است و مرحوم شهید در مسالک، پس از نقل سخن ابن جنید، بدان تمایل پیدا کرده است.[۵۷]

۳- تفاوت در آثاری است که بر ارتداد مترتب می شود. بدین معنی که توبه مرتد فطری، نسبت به برگشت اموال و حلیت همسر و مجازات قتل، تاثیری ندارد؛ ولی نسبت به سایر آثار، همچون صحت عبادات، حلیت ذبیحه، طهارت بدن و… توبه اش پذیرفته است.

دوم: قذف

قذف، عبارت از متهم کردن شخص عفیف، اعم از مرد یا زن به زنا یا لواط است که به موجب این آیه شریفه: «کسانی را که زنان عفیف را به زنا متهم می کنند و چهار شاهد نمی آورند، هشتاد تازیانه بزنید و از آن پس هرگز شهادتتشان را نپذیرید، که مردمی فاسقند.»[۵۸]

قذف به دو صورت قابل تحقق است؛ قذف سبّ و قذف شه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.