پاورپوینت کامل نقد نظریه نسبیت فهم متون دینی ۷۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد نظریه نسبیت فهم متون دینی ۷۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد نظریه نسبیت فهم متون دینی ۷۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد نظریه نسبیت فهم متون دینی ۷۵ اسلاید در PowerPoint :

>

اسدالله کرد فیروزجایی[۱]

چکیده:

یکی از نظریه های متأثر از هرمنوتیک غرب، نسبیت فهم متون دینی و یا هر متن دیگر می باشد. صاحبان این نظریه در تلاشند، متد هرمنوتیک غرب را در تفسیر متون دینی به کار ببرند. آنها با صامت انگاری شریعت و دخالت پیش فرضهای ذهنی مفسّر در فهم متن و روبرو شدن با قرائتهای گوناگون بر این باورند که فهم صریح متن، دست نیافتنی است.

این مقاله در صدد است با اثبات ناطقیت شریعت به عواقب نسبیت فهم پرداخته و آن را مورد نقد و ارزیابی قرار دهد.

مقدمه

علم تفسیر، یکی از دانشهای متداول است که رسالتش، تبیین و شکافتن متون دینی(کتاب و سنت) و یا هر متن دیگر می باشد؛ به عبارت دیگر، رسالت آن، فهمیدن مراد نگارنده متنها است؛ یعنی تفسیر کننده باید منظور و قصد متن را دریابد.

اگر مفسری درصدد مراد گوینده نباشد و با فرضیاتی که در ذهن خود دارد به تفسیر متن بپردازد، آن دیگر تفسیر متن نیست؛ بلکه تفسیر چیز دیگری است. لذا «فهم کتاب و سنت، یعنی فهمی که مستند و منسوب به کتاب و سنت باشد، غرض این است که به فهمی از کتاب و سنت برسیم که بتوان گفت: کتاب و سنت بدان دلالت کرده است.»[۲]

بنابراین، مراد از تفسیری که از عصر صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله تاکنون رواج داشته، همین معناست. به عبارت دیگر، می توان آن فهم را متن محور نامید؛ یعنی تفسیر کننده دنبال فهم مراد متکلم است. در مقابل این رویکرد، رویکرد دیگری است که متأثر از هرمنوتیک[۳] غرب می باشد که به آن فهم می توان مفسّر محور نامید.

در این رویکرد، مفسر دیگر دنبال مراد متکلم نیست؛ بلکه متکلم در عالمی است و مفسر در عالم دیگر؛ مفسر خودش با پیش فرضهایی که در ذهن دارد، متن را تفسیر می کند، گویا متن را به نطق می آورد.

ما در این نوشتار درصددیم با مقبول دانستن رویکرد اول(متن محوری) به نقد و بررسی رویکرد دوم (مفسر محوری) بپردازیم.

تبیین نسبیت فهم

یکی از خطرناکترین[۴] عامل برای نابودی دین، پذیرش فرضیه نسبیت فهم است. با قبول این فرضیه، هیچ تضمینی برای دین و ضروریات آن وجود نخواهد داشت. ما در اعتقادات دینی، قائل به یک سری از مسائلی هستیم که از ضروریات دین محسوب می شوند؛ مانند وجود خدا، توحید، نبوت، عصمت، معاد و.. .؛ در وجود اینها، قطع لازم است و اگر در حقانیت این گزاره ها قطع و یقین نداشته باشیم، از ما پذیرفته نیست.

اگر چه مواردی از اینها عقلی هستند؛ مانند وجود خدا، اصل نبوت و…؛ ولی خیلی از موارد، از متون دینی (کتاب و سنت) فهمیده می شوند و با مراجعه به متون دینی استخراج می شوند. لذا اگر قائل شویم به اینکه ما نمی توانیم از متن، فهم قطعی داشته باشیم و هر کس فهم مخصوصی نسبت به آن متن داشته باشد، در این صورت، دیگر فهم یقین آور نخواهیم داشت؛ چون فهمها (قرائتها) متعدد می شوند و هر کدام، برای صاحب خود حجت می باشند. با این بیان، فهم نسبی می شود؛ یعنی هر کس با مراجعه به کتاب و سنت، با پیش فرضهایی که دارد، آن را به دلخواه معنا می کند. به عبارت دیگر، فهم و شناخت حقیقی به شریعت، دست نیافتنی خواهد بود.

این فرضیه (نسبیت فهم)، معنای همان تفسیر به رأی است که ائمه معصوم علیهم السلام ما را از از آن برحذر داشتند.[۵] اگر چه قائلین این فرضیه، خودشان را از تفسیر به رأی به دور می دانند.

نسبی گراهایی که قائل به نسبیت در فهم هستند[۶]، معتقدند حقیقت دین، واحد و غیرقابل تشکیک بوده و تناقض را بر نمی تابد؛ ولی به علت عدم دسترسی به حقیقت آن، آنچه از دین می دانیم، فهم آن است. فهم دین هم به خاطر بشری بودن، خالی از خطا و لغزش نخواهد بود.[۷] به عبارت دیگر، حقیقت دین، مقدس است؛ ولی معرفت دینی این طور نیست.[۸]

آنها معتقدند فهم دین و به عبارت دیگر، علم دین، غیر از خود دین است و به سبب عدم دستیابی به حقیقت آن، قرائتهای گوناگون را برمی تابد.

با توجه به تن دادن به قرائتهای گوناگون، قطعاً ردپای شکاکیت در آن یافت خواهد شد.

بنابراین، نسبیت فهم، نوعی شکاکیت است؛[۹] اگر چه صاحبان[۱۰] این فرضیه، خودشان را از شکاکیت هم بدور می دانند؛ ولی در واقع دارند شکاکیت را تبلیغ می کنند؛ چون کسی که فهم را نسبی می داند، یعنی نسبت به آن فهم مشکوک است.

اگر به او بگویند:آیا لااله الاالله، دلالت بر توحید می کندیانه؟ می گوید:نمی دانم؛ نه رد می کند و نه قبول.

مشکلات نسبیت در فهم

نسبیت در فهم یا همان شکاکیت، دارای مشکلاتی است؛ به چند مورد از آنها اشاره می شود[۱۱]:

۱- خود شمولی قضیه:

برخی عقیده دارند همه قضایا فهمشان نسبی و مشکوک هستند؛ این دسته، اگر بگویند مشکوک بودن قضایا، شامل این قضیه (همه قضایا فهم شان نسبی و مشکوک هستند) نمی شود، یعنی فقط این قضیه یقینی است، در این صورت، مدعایشان که می گفتند همه قضایا مشکوکند، نقض می شود. پس بعضی از گزاره ها یقینی هستند. اگر هم بگویند: حتی این قضیه را هم شامل می شود، در این صورت می گوییم: چگونه با گزاره مشکوک، ادعای یقین می کنید.

۲- مخالفت با ایمان:

ایمان به هر چیز، خصوصاً در آموزه های دینی، مانند: وجود خدا، نبوت، امامت، معاد و.. . از سنخ اعتقاد است و اعتقاد هم همیشه با یقین همراه است؛ یعنی ایمان به خدا، پیامبر و.. . قطعاً با قطع و یقین عجین شده است. بدون یقین، ایمان معنا نخواهد داشت.[۱۲]

اگر کسی مدعی باشد که من ایمان دارم، ولی نسبت به هر چیز شک می کنم، حتی در وجود خدا، نبوت و.. . در این صورت می گوییم: چگونه به چیزهایی ایمان داری ولی در وجودش شک می کنی؟

در ذم شکاکیت روایاتی وارد شده اند که برای نمونه، چند تا از آنها ذکر می شود:

۱- امام علی علیه السلام در خطبه ای می فرمایند: «لا ترتابوا فتشکوا و لاتشکوا فتکفروا»؛ تردید (درباره دین و احکام آن) بخود راه ندهید تا به شک افتید، پس کافر شوید.»[۱۳]

۲- امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ان الشک و المعصیه فی النار لیسا منا»؛ شک و نافرمانی در آتشند نه از ما هستند و نه به سوی ما توجه دارند.»[۱۴]

۳- در حدیثی دیگر می فرمایند: «من شک او ظن فاقام علی احدهما احبط الله عمله ان حجه الله هی الحجه الواضحه؛ هر که شک کند و یا گمان برد و بر یکی از آندو بایستد، خداوند عملش را هدر کند بدرستی که حجت خدا همان حجت روشن است.»[۱۵]

استدلال نسبی گرایان در نسبیت فهم

صاحبان فرضیه نسبیت فهم برای اثبات مدعای خود ادله ای ارائه می دهند که به چند نمونه از آنها اشاره می شود:

دلیل اول نسبیت در فهم: شریعت صامت:

یکی از ادعاهای مهمی که آنها ارائه می دهند، این است که شریعت، گنگ و ساکت بوده و خود به خود، بدون تفسیر مفسّر، معرفت بخش نخواهد بود؛ بلکه مفسر با تفسیر خود آن را به سخن می آورد.

از آنجایی که مفسرین در فهمشان از پیش فرضهای ذهنی خود استفاده می کنند، امکان قرائت واحد و قطعی میسور نخواهد بود؛ بلکه مجبورند به قرائتهای متعدد تن دهند، در نتیجه موجب نسبیت در فهم می شود.

آنها معتقدند، فهم ما از متن، دائر مدار پرسشهایی است که ما از آن (متن) می کنیم؛ به طوری که اگر ما سولی را برای متن طرح نکنیم، چیزی از آن به ما تفهیم نمی شود. هر چه سول ما نسبت به شریعت، عمق بیشتری داشته باشد، فهم ما نسبت به آن فربه تر خواهد بود؛ به طوری که ما با پرسشهای جدیدتر خود می توانیم بر فهمهای خود نسبت به شریعت بیافزاییم.[۱۶]

آقای سروش می گوید: «شریعت، صامت نشسته است تا ما از او بپرسیم و به قدر پاسخهایی که از او می شنویم او را می شناسیم.»[۱۷] «دین یا به عبارت دیگر وحی، صامت است.»[۱۸]

از بیان آنها (نسبی گرایان) فهمیده می شود که شریعت از تحول هر علومی حتی علوم غیردینی مانند: فیزیک و شیمی تأثیر پذیرفته و متحول می شود.

بنابراین می توان گفت معارف دینی، بدون معارف بشری وجود مستقلی نخواهد داشت.[۱۹] آنها معتقدند ارتباط شریعت با طبیعت(علوم طبیعی، مانند فیزیک، شیمی و.. .) به این است که، همان طور که طبیعت صامت است و خود سخن نمی گوید و باید او را به سخن آورد، شریعت هم همین طور است؛ هر دو مانند جسد بی جانی هستند که باید به آنها روح معنا دمید تا به سخن آیند.

با این بیان، فهم ثابتی از شریعت نخواهیم داشت. همان طوری که فهم طبیعت در حال تحول است، فهم شریعت هم متحول خواهد بود؛[۲۰] چون فهم شریعت، متأثر از فهم طبیعت است. قائلین به نسبیت فهم، متون دینی را مطلقاً صامت می دانند و قائلند همه متون دینی اگر چه نص هم باشند، نیاز به تفسیر دارند.

مجتهد شبستری می گوید: «هرگاه فرضاً از فهمیدن معنای یک «نص» هیچ اختلافی بروز نکند این موضوع به سبب دلالت خود به خود متن بر معنا و بی نیازی آن از تفسیر نیست؛ بلکه بدین سبب است که همگان آن را به گونه ای واحد تفسیر می کنند.»[۲۱]

نقد و بررسی، فرضیه صامت بودن شریعت

پیش از پرداختن به نقد و بررسی این فرضیه و اثبات ناطقیت شریعت، لازم است به دلالت الفاظ متن به معنا بپردازیم.

دلالت الفاظ بر معانی در محاورات عرفی چگونه است؟ آیا همیشه همه الفاظ یک متن، دلالت صریح بر معانی می کنند، یا هیچگاه دلالت بر معانی نمی کنند، یا قسم سومی هم هست که بعضی الفاظ دلالت صریح بر معانی کنند و بعضی دیگر خیر؟

با اندکی توجه درمی یابیم که دلالت الفاظ بر معانی همیشه مطلق نیست؛ یعنی اینطور نیست که همیشه دلالت صریح داشته باشند تا متن «نص» باشد یا اصلاً دلالت صریح نداشته و به صورت گنگ و صامت باشد؛ بلکه شق سومی هم وجود دارد و آن هم قول به تفصیل است.

چگونگی دلالت الفاظ متن بر معانی

در محاورات عرفی، دلالت الفاظ بر معانی به سه شکل می باشد:

۱- بعضی از الفاظ دلالت صریح بر معانی می کنند؛ مانند گزاره «روز جمعه تعطیل است» که به آن نص هم می گویند. در این صورت، چنین گزاره ای نیاز به تفسیر ندارد و شک در چنین گزاره هایی، نوعی بدفهمی است. متون دینی ما، اعم از کتاب و سنت، خالی از این نوع گزاره ها نیستند.

۲- بعضی از الفاظ، دلالت صریح بر معانی ندارند، بلکه ظهور در معانی دارند؛ به طوری که در حدّ «نص» نیستند؛ ولی قابل اعتماد بوده و احتمال خلاف در آن بسیار ضعیف است و عقلای عالم در محاوره عرفی خود، بنابر حجیت ظواهر به آن اعتماد کرده و عمل می کنند[۲۲] و نیاز به چاره جویی ندارد.

۳- دلالت بعضی از الفاظ بر معانی مبهم است؛ به طوری که مراد متکلم، دستگیر خواننده نمی شود. در این صورت باید برای فهم آن متن، دنبال چاره جویی رفت. در همین قسمت است که متشابهات مطرح می شوند؛ یعنی بعضی از الفاظ، دلالتشان بر معانی برای ما مشتبه می شود.

نه دلالت صریح دارند که نص باشد و نه دلالت بر ظهور که قابل اعتماد باشند. در این صورت باید متن را به نحوی تفسیر کرد که مراد متکلم آشکار گردد. باید دانست که راه آن، قول به تعدد قرائت نیست؛ بلکه باید به روشی که از طرف معصومین علیهم السلام تعیین شده مراجعه کرد و آن روش، گاهی ارجاع متشابهات به محکمات است و در غیر این صورت، رجوع کردن به روایات اهل بیت علیهم السلام عصمت می باشد که خود، در بردارنده بحث جداگانه ای است که در این نوشتار نمی گنجد.

صاحبان فرضیه مذکور(شریعت صامت)، صامت بودن متن را به همه متن سرایت دادند و این فرضیه ای ناصواب است؛ چون ما گزاره هایی از متن داریم که «نص» می باشند و نیاز به تفسیر ندارند؛ بویژه قرآن کریم که بیشتر آیاتش، صریح و نص صریح الدلاله هستند و بخشی هم ظهور در معانی دارند که قابل اعتمادند. فقط بخش کمی از آیات، به عنوان متشابهات باقی می مانند که نسبت به بقیه خیلی کمتر هستند. بنابراین، ادعای کلیت در فرضیه(شریعت صامت) مردود است.

با بر ملا شدن خطای نظریه صامت بودن شریعت به نحو موجبه کلیه، باید بپذیریم که شریعت ناطق است.

ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.