پاورپوینت کامل نسبت معرفت دینی و علمی ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نسبت معرفت دینی و علمی ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نسبت معرفت دینی و علمی ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نسبت معرفت دینی و علمی ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
>
محمد کاوه[۱]
چکیده:
مسأله نسبت بین علم و دین، یکی از مسائل مهم در فلسفه دین است. در این مقاله مقایسه کلی حول چهار محور عمده (موضوع، زبان، روش و غایت) در حوزه معرفت دینی و معرفت علمی صورت گرفته است و بر اساس یک فرضیه، حیطه های چهارگانه با همدیگر سنجیده شده و در پایان به برخی از منشأهای احتمالی فرضیه رقیب یعنی فرضیه تعارض علم و دین پرداخته شده است. و در نهایت نسبت بین این دو معرفت را، در یک عنوان و عبارت صحیح نمی داند و قائل به نظریه تفصیل است.
پیش درآمد
مراد از اصطلاح دین در این مقاله، دین نفس الامری است، یعنی آنچه در علم الهی برای هدایت انسان به سوی رستگاری در نظر گرفته شده و از نظر مصداقی دین اسلام است که دارای ۵ ضلع «دانش، بینش، منش، کنش و پرورش» است. توضیح این که برخی از گزاره های دینی به ارائه: الف) حقایق علمی و قوانین حاکم بر طبیعت پرداخته است. به بیان دیگر دین وارد قلمرو طبیعت شده و جدای از دانش تجربی به اطلاع رسانی در این حوزه پرداخته است. به عنوان نمونه به بعضی آیات در این مورد اشاره می کنیم.
۱- الف: «الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ»[۲]
۲- الف: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها»[۳]
۳- الف: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ»[۴]
ب) برخی از گزاره های دینی علاوه بر اطلاع و آگاهی دادن، باور و اعتقاد به آن لازم و جزئی از عقاید دینی محسوب می گردد.
۱- ب: «قُلِ اللّهُ خالِقُ کلِّ شَیءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهّارُ»[۵]
۲- ب: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ»[۶]
۳- ب: «اللّهُ یبْدَوا الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ»[۷]
ج) برخی از گزاره ها مربوط به رفتار انسان با خدا، خود و محیط شخص است. مانند باید و نبایدهایی که برای مکلفین وضع شده است.
د) برخی از گزاره های دینی مربوط به رفتار انسان با انسان های دیگر و اجتماع است. مانند اخلاقیات و دستورات اخلاقی در دین.
ه) برخی از آیات قرآن اختصاص به ذکر داستان زندگی امم سابق، پیامبران و سرگذشت آنها دارد. به نظر می رسد هدف از بیان این داستانها و همچنین تکرار آن به منظور پرورش استعدادهای انسان به سوی هدف نهایی خلقت که نجات و رستگاری است، می باشد و کلاً هدف زمینه سازی و آماده سازی انسان را دارد.
همچنین مراد نویسنده از معرفت دینی عبارت از محصَّل کاوش موجَّه در مدارک حجت دین و مراد از علم اولاً علم به معنای علوم تجربی است و ثانیا منظور از معرفت علمی عبارت از حاصل کوشش های موجه در مدارک علمی است.
مقدمه:
علم و دین در شناخت و بدهکاری به حقیقت با همدیگر مشترک اند. از این رو، شایسته است که آن دو را با یکدیگر مقایسه کنیم. در قرن بیستم نسبت بین علم و دین بر اساس یک تقسیم بندی، به چهار مقوله تعارض، استقلال، توازی و وحدت تقسیم می گردد. فرضیه تعارض را غالبا دو گروه بدان معتقد بودند: الف) کسانی که مسلک مادی را اختیار کردند و جهان بینی آنان مادی بود. آنان واقعیت بنیادین جهان را ماده می دانستند و تنها روش قابل اعتماد برای کسب علم را در روش تجربی می دانستند. ب) نص گرایان مذهبی (در مسیحیت) که اصالت را به ظواهر الفاظ و متون دینی می دادند. از این جهت، برای دفاع از دین در برابر حمله علم، چاره را در جداسازی کامل آن دو می دیدند.
فرضیه دوم توسط عده ای از دانشمندان صورت گرفت. برای این که بتوانند هم دانشمند و هم یک انسان معتقد و متدین باشند، چاره را در جدایی علم و دین از همدیگر دیدند. به همین علت موضوع، روش، زبان و هدف علم را جدا از دین انگاشتند.
فرضیه سوم را بعضی برای جمع بین افراط و تفریط صورت گرفته بین علم و دین پذیرفتند. اینان موارد مقایسه بین روشهای پژوهش در هر دو حوزه معرفت را با هم مقایسه می کردند. و بر این عقیده بودند که متکلمان می توانند در بسیاری از رهیافت های عقلی و تجربی دانشمندان شریک باشند. به عنوان مثال کولسوف دلیل می آورد که علم هم پیش فرضهایی برای خود دارد. مثلاً قائل است که جهان قانون مند و معقول است.[۸]
یا پلانک می گوید:«بر درگاه علم نوشته اند: شما باید ایمان داشته باشید. این خصوصیتی است که عالم نمی تواند آن را کنار بگذارد.»[۹]
و اما فرضیه وحدت، پیشفرض ما این است که خالق تکوین و نازل کننده کتاب تشریع یکی است. و او وجود حکیم و علیم علی الاطلاق است. بنابراین همان طور که از موجود عاقل انتظار می رود و نباید به اعمال و رفتار تناقض گویانه دست بزند، خدای خالق جهان و ما فیها نیز در دین چیزی بیان نمی دارد که در علم، نقیض آن ثابت شود.
برای این کار می توان معرفت دینی و علمی را در حول چهار موضوع مورد بررسی قرار داد. برای کلی بودن این مقایسه به نظر رسید مقایسه را در موضوع، زبان، روش و غایت معرفت دینی و علمی قرار دهیم.
الف) موضوع معرفت دینی و علمی
در قرن بیستم تلاش برخی اندیشمندان مسیحی بر این بود که نسبت تعارض بین معرفت دینی و علمی را به طریقی حل کنند. لذا برخی فرضیه جدایی موضوع این دو معرفت را طرح کردند. کارل بارت (۱۹۶۸-۱۸۸۶م.) متکلم پروتستانی و سوئیسی که تأثیری عظیم بر تفکر پروتستان قرن بیستم نهاده از جمله کسانی است که به این فرضیه اعتقاد دارد.
ایان باربور در این مورد می نویسد: از نظر گاه سخت کیشی نوین [نوارتدکسی]، فرق بین روش های الهیات و علم ناشی از تفاوت بین موضوع معرفت آنهاست. الهیات با خداوند متعال و مرموز سر و کار دارد، و خداوند آنچنان بی شباهت به «جهان» یعنی عرصه تحقیق علم است که روش های یکسانی را نمی توان در هر دو حوزه بکار برد.[۱۰]
اندیشمندان موضوع علم را طبیعت و موضوع دین را خدا ذکر کرده اند. این دو عنوان در ظاهر با یکدیگر فرق دارند، ولی در واقع این چنین نیست. بلکه هر دو عنوان در یک عنوان عام به نام هستی و وجود با هم مشترکند. بدین معنی که موضوع دین و علم، هستی و وجود است. پیروان هر دو معرفت ادعا می کنند که در مورد واقعیت صحبت می کنند و خود را پیرو اصالت واقع می شمارند.
ممکن است یکی از عوامل که باعث به نظر رسیدن تفاوت موضوعی این دو معرفت می شود، منحصر دانستن واقعیت در ماده باشد. عقیده ای که توسط مادی گرایان و پوزیتیویسم ها منطقی و تفکر غالب در علم و در عرصه های گوناگون آن رایج گشته است. امّا اگر آن طور که گفته شد نپذیریم و هستی و وجود را اعم از ماده بدانیم، امکان قبول موارد دیگر از هستی وجود دارد.
فرض موارد ممکنه از هستی در صورت همراهی استدلال های دقیق و متقن، پذیرش آن را معقول و مقبول می گرداند. در مورد واقعی بودن موضوع دین، می توان به استدلال فلاسفه و متکلمان در برهان وجوب و امکان و نتایج حاصله از آن که در جای خود مورد بحث قرار گرفته و اثبات شده است، بهره گرفت و موضوع دین را واقعی دانست.
ممکن است گفته شود اگر موضوع دین آن طور که می گویید واقعی است؛ چرا تعاریف از آن واقعیت متفاوت و گوناگون است؟ در جواب خواهیم گفت که اختلاف در تعاریف، لزوما دلیل بر نفی واقعیت نیست، بلکه ناشی از تصورات ذهنی ما از آن واقعیت است. چون موضوع دین قابل مشاهده حسی نیست، بنابراین در توصیف آن از تعابیر متفاوت استفاده می شود. بالاتر از این اساسا علم وامدار واقعیات فوق طبیعت محسوس و غیرقابل مشاهده است.
از جمله موارد این وامداری، اغراض و اهداف یک محقق در شناسایی و تعقیب نظریه ها و هم چنین اعتراف فیلسوفان به عدم شناخت فصل حقیقی اشیا و اکتفاء به آنچه که قابل شناخت است (فصل منطقی) می باشد. بنابراین موضوع هر دو معرفت، هستی است و هستی دارای مراتب تشکیکی است. مرتبه مادون هستی، طبیعت (جماد، نبات، حیوان و انسان) و مرتبه اعلی آن خداوند که موضوع دین است، می باشد.
خداوند، همان وجودی است که در متون دینی از او با عبارت «اول و آخر، ظاهر و باطن و…» نام برده شده است. اول به او گفته می شود، چون علت وجودی عالم هستی است. آخر به او گفته می شود؛ زیرا تمام کمالات و صفات کمالیه را داراست. محقق واقعی لازم است که به این نکته توجه داشته باشد و ظاهر اشیا و موضوعات آن را از اصل واقعیت جدا نکند. همچنین از مطالب گفته شده معلوم گردید که مباحث دین همانند علم، معرفت زا و ناظر به واقع است؛ و آن طور که برخی از مکتبهای فلسفی اعلام کرده اند که تنها مباحث علمی ناظر به واقع است، صحیح نیست.
ب) زبان معرفت دینی و علمی
برای تناقض و تعارض داشتن دو موضوع نسبت به همدیگر اهل منطق هشت اتحاد و سه اختلاف را شرط ذکر کرده اند.[۱۱] و شاعر آن را به نظم درآورده است:
در تناقض هشت وحدت شرط دان
وحدت موضوع، محمول و مکان
وحدت شرط و اضافه، جزء و کل
قوه و فعل است در آخر زمان
با توجه به مطالب فوق برخی از دانشمندان برای حل تعارض بین علم و دین در مسیحیت به فرضیه تفکیک زبان این دو معرفت قائل شدند و بدین صورت مشکل را در پیش خود و خوانندگان کتاب های شان توجیه کردند.
در مورد زبان این دو معرفت برخی دانشمندان مانند گالیله برای حل مشکل تعارض علم و دین معتقد شدند که زبان دین و علم با یکدیگر فرق دارند.[۱۲] پوزیتیویست منطقی اعلام داشت که گزاره های دینی بی معنا هستند.[۱۳] به عبارت دیگر چون مفهوم گزاره های آن، قابل تجربه و مشاهده حسی نمی باشد، بنابراین، معیار معناداری گزاره ها را ندارد. در مقابل، فیلسوفان تحلیل زبانی علاوه بر پذیرش ضمنی معیار سنجش گزاره ها، به کارکردهای زبانی معتقد شدند، یعنی آنان پذیرفتند که گزاره های دینی قابل تجربه حسی نیستند و معرفت بخش نمی باشند، اما آن گزاره ها دارای نقش و کارکرد دیگری هستند. از این رو نوشته می شود: «وظیفه زبان علمی پیش بینی و مهار است، حال آنکه وظیفه زبان دینی پرستش است.»[۱۴] به عبارت دیگر وظیفه زبان معرفت علمی، ناظر به واقع و معرفت زاست و زبان دینی فقط بیان ابراز احساسات شخصی است. به بیان دیگر، زبان علم چگونگی است و زبان دین چرائی است.
به نظر نگارنده این چنین نیست، زبان معرفت دینی و علمی در ظاهر با هم متفاوت و از هم بیگانه اند؛ ولی در واقع و در عین تفاوت ها با یکدیگر دارای نقطه مشترک هستند. توضیح آن که، نباید زبان معرفت دینی را به صورت کلی و در یک کلمه خلاصه و بیان کرد، بلکه در هر بخشی از اضلاع پنج گانه دین، زبان دین متفاوت است و یک شیوه خاص ندارد. زبان دین اضلاع دانش و بینش دین، زبان توصیف و تحریک است. وقتی به عنوان مثال قرآن می گوید: «و ارسلنا الریاح لواقح» یا «الله یبدوا الخلق ثم یعیده ثم الیه ترجعون» و آیات نظیر آن، زبان، زبان توصیف است. همانگونه که علم در بیان موضوعات خود از زبان توصیف استفاده می کند.
اما زبان دین در ضلع «منش» زبان راز و نیایش است. انسان در حال عبادت و گفتگو با خدای خود نه تنها به بندگی خود جهت می دهد بلکه برای رسیدن به هدف خود از او یاری می خواهد. و این همان نقشی است که حتی فیلسوفان تحلیل زبانی بر خلاف فیلسوفان همین نحله در سال های ۱۹۴۰ به آن نکته پی بردند و نتوانستند نقش آن را انکار کنند. بنابراین تنها زبان توصیف مهم نیست و حتی زبان راز و دعا مهم است. علاوه بر این همین جا نیز می توان گفت که ظاهر کلام راز و نیایش است، اما در واقع گفتگو میان دو وجود واقعی است، یکی وجود عالی و دیگری موجود نیازمند. دعا گزارش از واقعیت درونی یک موجود دانی به یک موجود عالی و لذا مهم و معرفت بخش است.
در مورد گزاره های اخلاقی، در صورتی که در فلسفه اخلاق معیار خوب و بد را، حسن و قبح عقلی بدانیم و ماهیت گزاره های اخلاقی را که به صورت دستور و انشاء بیان می گردد، اخباری بدانیم، یعنی قائل به منشاء انتزاع در جهان خارج شویم، زبان این گزاره ها توصیفی خواهد شد.
همچنین در مورد داستانهایی که در کتاب مقدس ما یعنی قرآن آمده است، زبان دین در این ضلع نیز زبان توصیفی خواهد شد.
با توجه به طولانی شدن کلام در یک جمله بیان می گردد که زبان دین حداقل در اضلاع دانش، پرورش ناظر به واقع است و ش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 