پاورپوینت کامل نگاهی به رابطه احکام اسلام با ادیان دیگر ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی به رابطه احکام اسلام با ادیان دیگر ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به رابطه احکام اسلام با ادیان دیگر ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به رابطه احکام اسلام با ادیان دیگر ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
>
علی گلایری[۱]
چکیده:
وجود ادیان گوناگون در جهان، بشر را به تفکر وا می دارد. این تفکر از آن روی، پر ارج است که انسان را به سمت انتخاب دین مطلوب خداوند می کشاند.
تعامل بین ادیان (البته ادیان آسمانی) نیز، مسأله ای است که باید ارزیابی شود و اگر بدانیم که مسائلی همچون کثرت گرایی دینی، از پیامدهای تحلیل نادرست از این موضوع است، اهمیت آن، دو چندان جلوه می کند.
این نوشتار، به بررسی رابطه احکام اسلام با ادیان پیشین می پردازد.
از منظر اسلام، ادیان توحیدی از یک منبع سرچشمه گرفته و در طول حیات بشر به تکامل رسیده اند و عدم توانایی پذیرش دین کامل توسط بشر اولیه موجب شد دین به صورت تدریجی بر بشر نازل شود و دین اسلام آخرین حلقه از ارسال دین توسط ذات اقدس الهی به شمار می رود. نکته ای که اینجا به ذهن می رسد آن است که آیا احکام اسلام به طور مستقیم از ادیان دیگر اقتباس شده، یا آن که این احکام توسط ذات اقدس الهی در قالب جدید اما کامل به صورت وحی در اختیار نبی مکرم اسلام(ص) قرار گرفته است؟ آیا احکامی که در ادیان گذشته بوده با همان شکل و محتوا یا با اندکی تغییر در اسلام مطرح شده، یا دچار تغییرات شکلی و محتوایی شده است؟
عدم تبیین کامل این مطلب – چگونگی تعامل احکام اسلام با ادیان دیگر – می تواند علت طرح مباحثی چون اقتباس احکام اسلام از ادیان دیگر، نبود مطلب جدید در اسلام و… در نتیجه، عدم برتری اسلام بر ادیان دیگر و جواز تبعیت از هر دینی – پلورالیسم دینی – گردد؛ از این رو لازم است رابطه احکام اسلام با ادیان دیگر مورد بررسی قرار گیرد تا راهگشای مناسبی برای پاسخ به پرسشهای یاد شده باشد.
در این نوشتار، به مسائل زیر می پردازیم:
– تبیین چگونگی رابطه احکام اسلام با ادیان دیگر؛
– بررسی یکی از احکام مشترک، برای تبیین این تعامل بین اسلام و ادیان دیگر؛
– بررسی بخشی از احکام ویژه اسلام برای تبیین وجود احکام جدید در این دین.
۱- تبیین چگونگی رابطه احکام اسلام با ادیان دیگر
دین مقدس اسلام، آخرین دین آسمانی است که از طرف پروردگار یکتا برای هدایت بشر نازل شده است و پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله نیز آخرین سفیر الهی است که از طرف خداوند متعال برای ابلاغ و تعلیم این دین مقدس برگزیده شده است.
در کتب آسمانی پیشین، اغلب به پیامبر بعدی اشاره می شد و مردم به آمدن آن پیامبر، بشارت داده می شدند؛ همان گونه انجیل به آمدن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بشارت داده است اما قرآن کریم از یک طرف اعلام می کند که دین کامل شده است: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الإِْسْلامَ دِیناً»[۲] و از طرف دیگر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را آخرین پیامبر معرفی می کند: «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ وَ لکنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیینَ»[۳] هر چند از دیدگاه شیعه این به معنای قطع ارتباط با آفریدگار هستی نیست
بلکه اوصیای نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله – که دوازده نفرند و اول آنها حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و آخر آنها حضرت حجه بن الحسن العسکری(عج) است – حاملان دین تحریف نشده الهی در هر عصری بوده و هستند و وظیفه تفسیر، تطبیق و اجرای احکام الهی را بر عهده دارند[۴]اما دین اسلام، دین کامل شده ای است که بعد از اتمام رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و رحلت آن بزرگوار چیزی بر آن اضافه نخواهد شد: «حلال محمد صلی الله علیه و آله حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه.»[۵]
از آنجا که هر دین جدید آسمانی کاملتر از دین سابق بوده و به عنوان دین زنده از سوی ذات اقدس الهی بر بشر عرضه می شد و می بایست طبق آن، عمل شود، طبعا دین گذشته را نسخ می نمود و دیگر عمل به احکام آن مجزی نبود. بر این اساس، دین اسلام نیز به عنوان آخرین دین آسمانی ادیان گذشته را نسخ نموده وتنها دین معتبر الهی برای تمام اعصار است.
حال این پرسش مطرح می شود که آیا اسلام، رابطه خویش را با ادیان گذشته به طور کامل قطع کرده است یا آن که بین اسلام و ادیان گذشته رابطه تکاملی وجود دارد؟ به دیگر سخن، آیا بعد از نزول اسلام هیچ گونه مباحثی از ادیان گذشته به رسمیت شناخته نشده است یا می توان گفت دین نزد خداوند متعال یک چیز بیشتر نبوده و نیست ولی برای عدم آمادگی بشر آرام آرام و طی قرون متمادی و به وسیله انبیا بر بشر عرضه شده است تا آن که در عصر ظهور اسلام که مردم به رشد و بلوغ کافی رسیدند، دین نیز در مرحله عالی و کامل خویش ظاهر شد؟
در پاسخ باید گفت اصل دین در نزد خداوند یک چیز بیشتر نیست: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الإِْسْلامُ»[۶] اما شرایع متعدد بود: «لِکلٍّ جَعَلْنا مِنْکمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً»[۷] چرا که فهم و ادراک مردم تفاوت داشت.
توضیح، این که ادیان توحیدی، دارای اصول مشترک بسیاری هستند مانند توحید، نبوت، معاد و…؛ این اصول مشترک، در همه ادیان وجود دارد؛ هر چند مباحث همین اصول مشترک نیز در ادیان رو به رشد، نسبت به ادیان گذشته عمیقتر است.
به همین جهت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آلهآنچه در کتب آسمانی دیگر آمده است را تصدیق می کند: «وَ لَمّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ کتابَ اللّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کأَنَّهُمْ لا یعْلَمُونَ»[۸]
استاد جوادی آملی – دام ظله – می نویسد:
«تفاوت ادیان الهی هرگز در اصل دیانت که همان اسلام است، نمی باشد بلکه تفاوت، در مذاهب و شرایع است؛ زیرا اصل دین که همان توحید، وحی، رسالت، عصمت، امامت، عدالت، برزخ، قیامت و اموری از این قبیل است، همان خطوط کلی است که انسان بر اساس فطرت و سرشت الهی خویش مسیر و هدف و حرکت خود را بر آن استوار می سازد…. و در آیات قرآن کریم تا آنجا که محور گفتار اصول دین یا خطوط کلی فروع آن است، سخن از تصدیق انبیا نسبت به یکدیگر است: «مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ الْکتابِ وَ مُهَیمِناً عَلَیهِ»[۹] قرآن کتب الهی را که پیش روی دارد تصدیق کرده و مهمین بر آنهاست و اما آنجا که محور گفتار، فروع جزئی دین است سخن از تعدد، تبدیل، تغییر و نسخ است.»[۱۰]
نتیجه آن که ادیان آسمانی، دارای مشترکات فراوانی هستند و آنچه موجب تمایز آنهاست احکام فرعی و جزئی است که همین احکام فرعی و جزئی چون به اصل دین برمی گردد موجب فهم بیشتر و عمیقتر آن اصول می شود. بر همین اساس، ادیان گذشته منسوخ شده و دین جدید جایگزین آنها می گردد.
دین اسلام نیز دارای مشترکات فراوانی با ادیان آسمانی پیشین همچون مسیحیت و یهودیت است اما مبانی عمیقتر و دقیقتری دارد. از این رو بعد از ظهور اسلام تدین به ادیان پیشین روا نبوده و نمی توان گفت چون آسمانی است پس قابل عمل است؛ زیرا همان گونه که گذشت آن ادیان به سبب انطباق با افراد آن عصر دارای احکام کمتر و کم عمقتر است.
صرف آسمانی بودن دین نیز، مجوّزی برای عمل به آن ادیان نیست؛ زیرا اولاً: انبیای آن ادیان گذشته مقدار زمان عمل به دین خود را تا آمدن دین جدید می دانستند. از این رو، به پیامبر بعدی و دین بعدی بشارت می دادند.
ثانیا: احکام آن ادیان، برای انسانهای این عصر مفید نیستند. به همین جهت، فسخ شده و از درجه اعتبار ساقط گردیده اند.
ثالثا: ادیان گذشته دچار تحریف جدی شده اند؛ به گونه ای که از کتابهای آسمانی چون تورات و انجیل چیزی جز نام نمانده است و دخالت انسان در این کتابها آنقدر آشکار است که حتی یهودیان و مسیحیان به آن اعتراف دارند.
بنابراین، قول به پلورالیسم دینی و تکثر در دین، امری موهوم و بیشتر بازی با الفاظ است؛ چرا که دین در هیچ عصری دارای کثرت نبوده و نیست بلکه دین یک امر واحد است (اسلام) اما این که شریعتهای مختلفی وجود دارد و حتی اموری زمینی چون بودایی، شینتو دین شمرده می شود، هرگز به معنای دین آسمانی نبوده و نیست.[۱۱] در اینجا بحث در ادیان آسمانی است که در هر عصری یکی بیشتر نبوده و بعد از نزول قرآن کریم و رسالت حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله تنها دین قابل تبعیت، دین اسلام است و دینهای طبیعی چون بودایی و شینتو، دین محسوب نمی شوند.
۲- بررسی بخشی از احکام مشترک بین اسلام و ادیان دیگر
آنچه گفتیم بخوبی روشن می سازد که برخی از احکام بین ادیان آسمانی مشترک است و این احکام در هر دین جدید نسبت به دین دیگر تکامل یافته تر است تا با خصوصیات قوم و ملت جدید منطبق باشد. از آنجا که دین اسلام، آخرین دین الهی است این احکام در اسلام به گونه ای طرح شده که بر همه اعصار منطبق باشد و این به معنای اقتباس دین جدید از دین پیشین نیست اما برخی، به دلیل عدم درک این حقیقت، اشتراک بعضی احکام با ادیان سابق را نشانه نقص اسلام می دانند.
عدم پاسخ درست به این نکته، ممکن است منشأ سخنانی چون عدم فرق بین ادیان و موجه بودن عمل به هر دینی گردد. از این رو، به بررسی برخی از این سخنان می پردازیم تا روشن شود صرف اشتراک احکام در ادیان به معنای یکسان بودن آن احکام نیست.
الف) روزه
برخی، در مورد روزه نوشته اند:
«روزه از یهود به اسلام آمده است؛ نهایت از مجرای عادات اعراب جاهلیت که روز دهم «عاشورا» یعنی کبور را روزه می گرفتند. سپس از هجرت به مدینه هنگامی که قبله تغییر کرد، روزه نیز به ایام معدود مبدل شده است؛ یعنی ده روز اول محرم را روزه می گرفتند و پس از آن که مسلمانان خرج خود را از یهود کاملاً جدا کردند، ماه رمضان به روزه اختصاص یافت.»[۱۲]
بررسی
۱- این که گفته شده اعراب جاهلیت روز دهم محرم را روز می گرفتند، مشخص نیست از چه منبعی ذکر شده است؛ زیرا آنچه در کتابهای مختلف می خوانیم، آن است که روزه این روز مربوط به یهودیان است. در لغت نامه دهخدا آمده است:
«[کب بو] (کلمه عبری به معنای کفاره گناه) دهم روز از تشرین که جهودان در آن روز روزه دارند در مدت بیست و پنج ساعت و ابتدا کنند روز نهم پیش از آفتاب فرو شدن نیم ساعت و تمام شود بر روز دهم نیم ساعت گذشته از غروب و شاید که این کبور به روز یکشنبه افتد یا سه شنبه یا به روز آدینه و نام دیگر آن عاشورا باشد.»[۱۳]
۲- در روایات شیعه و سنی به اخباری برخورد می کنیم که روزه روز دهم را مستحب می دانند[۱۴] و از طرفی در برخی احادیث شیعه روزه گرفتن این روز، مذمت شده است. برخی، سعی در جمع بین این دو دسته روایات نمودند که مواردی از این وجه جمعها را نقل می کنیم:
– مرحوم شیخ طوسی، بعد از نقل احادیث دالّ بر استحباب و احادیث دالّ بر منع از روزه در روز دهم محرم بین آنها چنین جمع می کند که اگر روزه برای حزن باشد خوب است و اگر برای سرور و فضل این روز باشد که بنی امیه می گویند، ممنوع است.[۱۵]
– در حاشیه من لا یحضره الفقیه به نقل از مرحوم شعرانی می فرماید:
«اظهر نزد من این است که اخبار وارده بر فضل روزه روز دهم، محمول بر تقیه است و استحباب، آن است که امساک بر وجه حزن تا عصر، بدون قصد روزه باشد.»[۱۶]
– محدث کبیر مرحوم حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان روایات دال بر استحباب روزه در روز عاشورا را اثر وضع و جعل بنی امیه می داند و می نویسد:
«تبرک بنی امیه به این یوم مشئوم بر چند وجه است… و دیگر التزام به روزه این روز است که اخبار کثیره در فضل او وضع کرده اند.»[۱۷]
و مرحوم مجلسی رحمه الله در بحارالانوار می نویسد:
«در جلد سوم تاریخ نیشابور حاکم دیدم که در ترجمه نصر بن عبدالله نیشابوری به اسنادش به سعید بن مسیب از سعد نقل کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز عاشورا روزه نگرفت.»[۱۸]
با توجه به آنچه گذشت، انتساب گرفتن روزه عاشورا به مسلمانان، آن هم بدون هیچ گونه احتمال خلافی جای تأمل دارد؛ مگر آن که مراد منتقد بنی امیه باشند که با ظاهر کلام وی سازگار نیست.
۳- این که گفته شد: «روزه، اول بار در ده روز اول ماه محرم واجب شد و بعد به ماه رمضان انتقال پیدا کرد.» منطبق بر اسناد تاریخی نیست؛ چرا که در کتابهای شیعیا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 