پاورپوینت کامل تبیین مبارزات انقلابی شهید مطهری در عرصه خاطره ها ۸۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تبیین مبارزات انقلابی شهید مطهری در عرصه خاطره ها ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تبیین مبارزات انقلابی شهید مطهری در عرصه خاطره ها ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تبیین مبارزات انقلابی شهید مطهری در عرصه خاطره ها ۸۱ اسلاید در PowerPoint :

>

مرتضی شیرودی[۱]

چکیده:

از آیت الله مشکینی می پرسند: «اگر ممکن است از سابقه مبارزاتی استاد شهید هم صحبتی بفرمایید.» ایشان در پاسخ می فرمایند: «یکی از اشکالاتی که بعضی ها می گیرند، این است که می گویند مطهری در مبارزات شرکت نکردند.

البته سازمان امنیت به بعضی ها حساسیت بیشتری داشت؛ مثلاً من و آقای ربانی شیرازی، پیش آنها سابقه پیدا کرده بودیم و نشانی ما را داشتند و هر حادثه و خبری که پیش می آمد، فورا به سراغ ما می آمدند؛ درصورتی که افرادی هم بودند که در متن قضایا بودند و اصلاً بازداشت نشدند.

بعضی از افراد از اول سکه به نامشان خورده بود و دستگیر می شدند. سازمان امنیت هم نشانی آنها را داشت و همیشه به سراغ آنها می رفت؛ و گرنه این طور نبود که آقای مطهری در قضایا نباشند.خدمت ایدئولوژیک هم کار لازم و مهم و درستی بود و زیربنا را درست می کرد. ایدئولوژی، زیربنای همه کارهای ماست که مطهری سهم بزرگی در آن داشت.»

نوشتار حاضر می کوشد ابعاد مختلف مبارزات انقلابی شهید مطهری را به تصویر بکشد تا از استاد شهید در عرصه مبارزات انقلابی، ابهام زدایی شود. آیت الله واعظ زاده خراسانی، نه تنها شبهه مبارز نبودن استاد مطهری را رد می کند بلکه ایشان را در چهار مسأله مربوط به مبارزه، دارای نقش اصلی می داند:

الف) طرح ایدئولوژی اسلامی: آقای مطهری یکی از چند دانشمند معدودی است که برای رهایی ملت ایران، ایدئولوژی اسلامی را مطرح کرد و سالیان دراز با بیان و قلم آن را پرورانید و طراحی کرد و رواج داد و هم زمان ابعاد سیاسی و اجتماعی آن ایدئولوژی را به میان مؤمنان کشانید. مسلما این امر، رکن اساسی و عمود استوار و شریان حیاتی انقلاب است و بیش از هر عامل دیگر، در تداوم انقلاب اسلامی ایران و به ثمر رسیدن آن،تأثیر داشته و دارد.

ناگفته پیداست که در متن این ایدئولوژی، مسأله رهبری خوابیده است که آن موضوع را هم مطهری و دوستان روحانیش و به تبع آنان، دیگران با تکیه بر رهبری قاطع و آگاه امام خمینی،به بهترین وجه مطرح کردند. در اینجا هدف ما شرح ایدئولوژی اسلامی نیست.

گویندگان و نویسندگان آگاه راجع به آن سخن بسیار گفته اند. از جمله استاد مطهری در مصاحبه های رادیوـ تلویزیونی خود در این باره،به تفصیل بحث کرد. نکته مهم آن است که پس از صدر اسلام، این اولین بار است که اسلام به عنوان یک ایدئولوژی، مبنای حکومت قرار می گیرد و طراحان آن، دست به ابتکاری عظیم زده اند و آن عبارت است از هماهنگ ساختن اسلام باتحولات سیاسی جهان و مطرح ساختن آن به عنوان مکتبی مستقل در ردیف سایر رژیم ها و مکتبهای سیاسی و اجتماعی.[۲]

ب) سازمان دادن به مجامع روشنفکری: گرچه پیش از آقای مطهری، مجامع اسلامی در میان قشر روشنفکر وجود داشت و او نیز،در تأسیس و سازمان دادن و هماهنگ کردن آنها مؤثر بود،اما نقش وی، در جهت دادن به این مجامع به سمت اسلام راستین انقلابی وهدایت آنها در کانال واقعی و صراط مستقیم و جلوگیری از انحرافات و برداشتهای غلط وغرب گرایی و شرق گرایی عمده و اساسی بود.[۳]

ج) سازمان دادن به روحانیت مبارز: در چهل، پنجاه سال اخیر و پیش از آن، همواره افراد انقلابی در روحانیت، بویژه در میان طلاب جوان، وجود داشته و فعالیتهای پراکنده ای هم داشته اند،اما هیچ گاه سازمانی مرتب و هدایت یافته به صورت شبکه وسیعی در سراسر کشور و در حوزه های علمیه عرض وجود نکرده است و برای اولین بار پس از قیام امام خمینی چنین سازمانی تدریجا پاگرفت که هسته مرکزی آن درقم و تهران بود و شعبه هایش تا شهرستان ها و حتی خارج از کشور گسترش یافت.استاد مطهری هم یکی از مغزهای متفکر و از سازمان دهندگان آن بود.[۴]

د) پیوند وایجاد رابطه میان روشنفکران مسلمان و روحانیت مبارز: استاد مطهری که در میان هر دو قشر مبارز، اعم از روحانی و روشنفکر، مقام و موقعیت والایی داشت، شاید بیش از دیگران، در ایجاد رابطه میان این دو عنصر اصلی انقلاب اسلامی نقش داشت و این دو قطب را که به حکم سیاست استعماری در برابر هم و جدا از یکدیگر و بدبین به هم بودند، آشتی داد، تا حدی که زبان هم را فهمیدند و حجاب بیگانگی را دریدند و این همان «اصلاح ذات البین» است که مورد تأکید رسول خداست

.این عمل بسیار موفق بود،تا حدی که آنان احساس وحدت در هدف و خط مشی سیاسی کردند و دوبازوی توانای انقلاب را تشکیل دادند.من در این زمینه خاطراتی از استاد مطهری دارم: درباره مشکلاتی که دچار آن می شد یا آنچه را که دست استبداد و استعمار پیش می آورد،باهمه کوشش و مجاهدتی که در این راه از سوی کسانی چون مطهری،به کار رفته، باز هم به نظر می رسد که رسوبات آن باقی مانده و گاه به گاه از رفتار و گفتار طرفین تراوش می کند که برای انقلاب، بسیار خطرناک است.[۵]

آقای محمدتقی مطهری، برادر استاد، درباره فعالیت های سیاسی و مبارزات استاد شهید می گوید:

یک بار در بحبوحه فعالیتهای فداییان اسلام، افراد نابابی وارد جمع آنها شدند و فداییان را هم بدنام کردند. آیت الله بروجردی هم خیلی به آنها بدبین شد. استاد سعی می کرد نقش مصلح را بازی کند و مرحوم نواب صفوی را خیلی نصیحت و ارشاد می کرد.فعالیت دیگر استاد در ارتباط با امام بود.

این جریان خیلی بی سرو صدا بود و امام بیشتر از ماجرا خبر داشت. من زیاد در آن کارها دخالت نداشتم و از آن ماجراها هم بی خبر بودم. این را می دانم که وقتی امام در نجف بودند، استاد بارها از طریق کویت با امام رابطه تلفنی برقرار می کرد. بیشتر هم از آن طرف زنگ می زدند.

برای ایشان این امکان نبود که با نجف تماس بگیرند.استاد در این باره می گفت: از آن طرف امکانات زیادتر است. از کویت زنگ می زنند و من با امام صحبت می کنم. استاد تعریف می کرد: یک بار حاج آقا مصطفی بامن تماس گرفت و گفت: ما حریف امام نمی شویم.

شما به ایشان تذکر بدهید. با این کار زیادی که دارند و با این مطالعات و درس و عبادات، غذایشان خیلی ساده است. هر کاری می کنیم، ایشان غذای مقوی نمی خورند. شما به ایشان تذکر بدهید، بلکه گوش کنند. من خودم مستقیم با امام صحبت کردم و ایشان به من گفتند: من مصلحت خودم را بهتر می دانم. عوض این کار، ورزش می کنم و راه می روم.[۶]

در جریان ترور منصور، عده ای تحت تعقیب و مورد اتهام قرار گرفتند. استاد نیز در پشت پرده در این ماجرا دخالت داشت و ساواک این مسأله را کشف کرد. یک روز ساعت چهار بعد از ظهر، استاد بی خبر به محل کار من آمد، من تعجب کردم. از رنگ و روی او، حالت روحی اش را فهمیدم و احساس کردم ناراحت است. پرسیدم: چطور شد بی خبر به اینجا آمدید؟

گفت: می خواهم دو،سه روز در منزل تو باشم. گفتم: چرا؟ گفت: ممکن است در رابطه با پرونده منصور مرا هم بگیرند. گفتم: اگر بخواهند این کار را بکنند، آنجا هم شما را دستگیر می کنند. استاد گفت: می توانی فردا صبح به طور ناشناس پیش بازپرس پرونده بروی و از وضع من مطلع شوی و ببینی نظر بازپرس چیست؟

گفتم: می روم. روز بعد، من با تغییر لباس و ظاهر، به شعبه بیست بازپرسی رفتم. اتفاقا دم در هیچ نگهبان و مأموری نبود، دیدم که حکمت یزدی، بازپرس پرونده، مشغول پرونده خوانی است. یک راست رفتم و پهلویش نشستم. اول مرا نشناخت، پس از آن که عینک دودی و کلاه را برداشتم، با تعجب نیم خیز شد و گفت: چطور به اینجا آمدی؟

گفتم: هیچ کس مرا ندید و نشناخت. گفت: زود برو و بگو من حق استادی را ادا کردم؛ زیرا تمام مسؤولان ساواک، انگشت روی او گذاشته بودند. من گفتم چون شخصا او را می شناسم و با روحیات او آشنایم. معتقدم که او در این ماجرا دخالت ندارد.

اگر شما اصرار دارید، پرونده را به دیگری بدهید. بالاخره آنها را قانع کردم. برخیز، برو و بگو از این بابت خیالش آسوده باشد. وقتی برگشتم، جریان رابه استاد گفتم، دست ها را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خدا را شکر! حکمت یزدی قبلاً طلبه بود و در قم، مکاسب را نزد استاد خوانده بود.[۷]

همسر استاد درباره مبارزات انقلابی ایشان می گوید:

در ۱۵ خرداد سال ۴۲ که امام دستگیر شدند، عوامل رژیم دنبال آقای مطهری آمدند.ایام عاشورا بود که ایشان سخنرانی عجیبی کرده بودند و به منبری ها گفته بودند که باید واقعیت را بگویید و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتاری بایستید. بعد از آن سخنرانی بود که نیم ساعت بعد از نیمه شب، استاد به منزل آمدند. منزل ما یک حیاط صد متری در کوچه «دردار» بود. آن روز بچه ای دوماهه نیز داشتم.

ایشان طبق معمول که یک ذره پنیر و یا کره می خوردند، همان شام مختصر را از من طلب کردند ومن رفتم شام بیاورم. در زدند و استاد برای باز کردن در به حیاط رفتند. آنها دائم مطهری را می کشیدند و ایشان می خواستند لباس عوض کنند ولی اجازه نمی دادند. من آمدم جلو. ایشان به من گفتند: لباس های مرا بیاور. در جیب قبای ایشان پر بود از اعلامیه و دفتر تلفن و مدارک. من فورا رفتم و قبای دیگری برای ایشان آوردم.آن شب ایشان را دستگیر کردند و نزدیک به دو ماه زندانی بودند.

وقتی آزاد شدند، در اولین دیدار با من، خندیدند و گفتند: اگر کار تو نبود و آن قبا را عوض نکرده بودی، رازهای ما کشف شده بود. توخیلی زرنگی کردی. من بچه ها را در آن حیاط کوچه «دردار» بزرگ کردم. آن حیاط متعلق به پدرم بود. بعدا آن منزل را فروختیم و زمین خانه ای را که اکنون در آن ساکنیم خریدیم و با سختی ساختیم.

از سال ها قبل، از برنامه ریزی درباره انقلاب اسلامی حرف می زدند و بچه ها و مرا در جریان مسائل روز می گذاشتند و با بچه ها درباره جریان های موجود و گروه های فکری و برخوردهای بین گروه ها حرف می زدند و آنها را روشن می کردند تا با قرار گرفتن در کنار منحرفان، خدا نکرده لغزشی از راه راست پیدا نکنند. البته بعضی از کارها سرّی بود و به همین علت ما خبردار نمی شدیم؛ مثل همین ریاست شورای انقلاب که ایشان به عهده داشتند و چون سرّی بود، ما هم خبر نداشتیم.[۸]

سخنان آقای هادی جوان، خواهرزاده استاد، نیز درباره سابقه مبارزاتی شهید مطهری شنیدنی است:

استاد رساله های امام رابه فریمان می فرستادند. این رساله ها توسط آقای موحدی ساوجی به فریمان می رسید. یادم می آید که در سال ۴۶ که کسی جرأت نداشت اسم امام را ببرد، وقتی از ایشان می پرسیدیم: از چه کسی تقلید کنیم؟ می گفتند: در درجه اول آقای خمینی؛ به نظر من در بودن آقای خمینی، بی انصافی است که از کس دیگری تقلید کنید. می گفتیم: ما به ایشان دسترسی نداریم. می گفتند: رساله ایشان را بخوانید.

یک بار یک سری کارتن آورده بودند که رویش نوشته شده بود: خاطرات زندگی من، نوشته محمدعلی کلِی. من با خودم گفتم: محمدعلی کلی، به چه درد ما می خورد؟ بعد دیدم کتاب کلی دکور بوده است و زیر آن رساله امام بود. عصر همان روز، آن کارتن ها را به مشهد بردم. ایشان همراه دکتر روحانی در ایستگاه قطار بودند و به من گفتند: بچه! چرا امروز؟ گفتم: مگر امروز چه خبر است؟ استاد گفتند: امروز شاه می آید مشهد و اگر تو را گیر بیاورد، پوست از سرت می کند.[۹]

من عکسی از حضرت امام دارم که به گفته آقای دکتر لاریجانی (داماد استاد) از این عکس حتی دو کپی هم وجود ندارد. این عکس را من از سال ۵۰ دارم و آن را از آقای محدثی امام جمعه تایباد گرفتم. وقتی استاد عکس را دیدند، گفتند: بچه! مواظب باش، پوست از سرت می کنند.

در تمام مدتی که من با ایشان در رابطه بودم، اصلاً ندیدم که از خودشان تعریف کنند. یک روز به فریمان آمدند و گفتند: در تهران یک سخنرانی کردم که مردم تهران را تکان داد. نوارش را بگیر و بیاور فریمان. گفتم: اسمش چیست؟ گفتند: عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی. آن سخنرانی واقعا تهران را تکان داده بود و باعث شد که ایشان را هفت روز بازداشت کنند.

در آن نوار می گویند: شمر هزار و چهارصد سال پیش مرد، شمر امروز رابشناس. شمر امروز موشه دایان است. من آن نوار را آوردم فریمان. ایشان بعدا فراموش کردند که به من گفته اند نوار را بیاور. من دو نوار آوردم که یکی همان بود و دیگری سخنرانی قدیمی تری به نام تحریفات در واقعه تاریخی کربلا در آن نوار که الآن با عنوان حماسه حسینی چاپ شده، خطاب به روضه خوانان می گویند: اگر تو راست نگویی و روضه دروغ بخوانی، والله ارزش امام حسین را می آوری پایین و گناه کرده ای؛ والله حرام است.

مردم در فریمان به من گفتند: هادی! نواری را که آقای مطهری در آن آخوندها را خراب کرده، بده! وقتی ایشان آمدند فریمان، ما دا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.