پاورپوینت کامل رابطه معامله گری انسان با دین گریزی ۷۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رابطه معامله گری انسان با دین گریزی ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رابطه معامله گری انسان با دین گریزی ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رابطه معامله گری انسان با دین گریزی ۷۸ اسلاید در PowerPoint :

>

علی گلایری[۱]

چکیده:

خداباوری نهالی است که در باغ دل هر بشری، کاشته شده است. اگر این نهال، بارور شود به درختی تنومند تبدیل می گردد که تبر تیز دیو صفتان، در آن کارا نیست. اما بیشتر آدمیان، مقصد خود را ناکجا آباد گمراهی قرار داده اند.

ریشه یابی این مسأله، کاوشی ارزشمند را می طلبید که نویسنده این نوشتار به آن همت گمارد.

میل به مذهب که صلاح و رستگاری انسان را به همراه دارد، برخاسته از نهان انسانی است و هر کس با تأمل در خویش، این خواسته و میل را می یابد. امروزه از این میل به «عاطفه دینی» یا «احساس دینی» و یا «احساس مذهبی» تعبیر می کنند[۲] و در زبان دین آن را «فطرت خدا جویی»[۳] می نامند.

مسأله ای که در تقابل با این میل، قرار دارد، مسأله دین گریزی برخی افراد بشر است و زمانی این نکته در خور تامل بیشتر خواهد بود که مقایسه ای بین انسانهای دین مدار و انسانهای دین گریز صورت پذیرد؛ چرا که انسانهای دین گریز، شمار قابل توجهی را تشکیل می دهند، حتی برخی از کسانی که در ظاهر به دینی وابسته اند در عمل چندان به آن پایبند نیستند و در بین متدینین، دین مداران حقیقی اندکند. به تعبیر زیبای حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام:

مردم بنده مالند و تنها به زبان، دین را پذیرفته اند و آنچه از دین را که برای زندگی آنها مفید است، حفظ می کنند و هنگامی که دچار بلا شوند اهل دین کم هستند.[۴]

از این رو، لازم است روشن شود چرا برخی انسانها از یک امر فطری، گریزانند؟

گرچه برای گریز از دین، عوامل متعددی وجود دارد (از جمله اعتقاد به دین موجب می شود تا انسان در یک چارچوب حرکت کند و یله و رها نباشد و همین امر برای برخی خوشایند نیست یا برخوردها و اعمال عده ای از متدینان که از حقایق دین آگاه نیستند اثر سوئی در افراد می گذارد و موجب بیزاری آنها از دین می شود) اما به نظر می رسد یکی از عوامل مهم دین گریزی انسان را باید در معامله گری وی جستجو کرد و از آنجا که انسان عجول است و همیشه به دنبال نقد و محسوس می رود و دین چنین ویژگی ای ندارد، از آن می گریزد. برای تبیین دقیق این مسأله، لازم است به بررسی چند نکته بپردازیم:

۱- انسان معامله گر است؛

۲- انسان به دنبال محسوس است.

۱- انسان معامله گر است

بر اساس قانون هدایت عمومی [۵]تمام اشیاء، در حال رشد و حرکت رو به جلو هستند و انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ البته انسان دارای دو بعد است: بعد جسمی و مادی و بعد معنوی و روحانی و رشد این دو با هم فرق می کند.

برای رشد بعد مادی، تغذیه، پوشاک و مسکن مناسب و… لازم است؛ هر چند این بدن تا حدّ معینی به اوج می رسد و سپس تحلیل می رود و به ضعف می گراید: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یعْقِلُونَ»[۶] اما به وسیله خوردن و آشامیدن نمی توان بعد روحانی را تقویت کرد بلکه خوردن و آشامیدن زیاد، باعث مکدر شدن روح انسانی می گردد و از آنجا که بعد مادی مربوط به عالم ماده است، نیازهایش نیز در عالم ماده تأمین می شود ولی بعد معنوی مربوط به عالم بالا و عالم ملکوت است. رشد آن نیز متناسب با خودش است و چون این بعد جلوه ای از خداست (نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی)[۷]؛ فقط خداوند عامل رشد این بعد انسانی را می داند و درک نیازهای آن بدون امداد الهی مقدور نیست. از این رو، پیامبرانی را برای راهنمایی بشر و بالندگی بعد روحانی فرستاد تا گنجینه مدفون عقل را – که راه رسیدن به عالم بالا را نیک می داند – در منظر مردم قرار دهد.[۸]

از طرف دیگر انسان، مختار آفریده شده است و در پذیرش دین نیز اکراهی وجود ندارد؛ پس باید با میل خود به این سمت حرکت کند تا با پذیرش دین، بعد ملکوتی خود را رشد دهد.

بنابراین، انسان دارای دو حرکت است: یکی حرکت در جهت رشد بعد ملکی و مادی و دیگری حرکت در جهت رشد ملکوتی و معنوی؛ یعنی انسان در این دنیا یا در جهت رشد مادی گام برمی دارد یا در جهت رشد معنوی و این همان تعامل است که در عنوان بحث از آن یاد شد. پس انسان یک معامله گر است که سرمایه او عمر اوست که با گذراندن آن، یا بعد مادی را تقویت می کند و به خوراک و پوشاک و آسایش بهتر دست می یابد یا بعد روحانی را تقویت می کند و آرامش دنیا و آسایش آخرت را به دست می آورد.

شایان ذکر است که تجارت و خرید و فروش دارای معنای رایجی است که در معامله به کار می رود مبنی بر این که فروشنده و خریدار جنس را در برابر پول معاوضه می کنند مانند خرید و فروش باغها، خانه ها و… اما یک اصطلاح دیگری از خرید و فروش در آیات و روایات وجود دارد که به اموال خارجی و دنیوی تعلق نمی گیرد بلکه مربوط به خود انسان و اعمال او می شود و خسران و زیان واقعی در مورد این نوع از بیع استفاده می شود؛ یعنی زیانکار واقعی کسی است که در این معامله، سرمایه خود (عمر) را بیهوده از دست بدهد و زیان نماید.

مراد ما در این نوشتار همین قسم از معامله است نه معامله در اموال خارجی.

نکته دیگر آن که اگر کسی که به سراغ بعد مادی برود بعد روحانی را فراموش خواهد کرد ولی کسی که در جهت رشد بعد معنوی کوشید از بعد مادی خویش غافل نخواهد ماند و در حال تلاش برای رسیدن به عالم افلاکی، آنچه را از عالم خاکی که نردبان حرکت اوست به دست می آورد.

به دیگر سخن، انسانی که در صدد معامله برای نفع بردن در بعد معنوی و روحانی است به ناچار از آنچه در این عالم خاکی است بهره می گیرد و آخرت چیزی جز باطن همین دنیا نیست. به همین جهت، هر کاری را که صورت می دهد اگر رنگ خدایی داشته باشد توشه ای است برای آخرت. قرآن کریم کافران را کسانی می داند که به ظاهر دنیا چسبیده اند و از آخرت غافل شده اند: «یعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الآْخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ»[۹]

در روایت آمده است بهای بدن شما بهشت است؛ آن را به چیز دیگری نفروشید: «اما ابدانکم لیس لها ثمن الا الجنه فلا تبیعوها الا بها.»[۱۰] بعضی از بزرگان در شرح این حدیث شریف آورده اند:

مشتری خداست، فروشنده نفوس آدمی، مبیع ابدان، ثمن بهشت باقی، دنیا مکان تسلیم مبیع به بایع. به این بیع راضی شوید و مبیع را تسلیم کنید تا سود زیادی ببرید چون اگر مبیع به بایع تسلیم نشود و تلف شود بیع فسخ می شود….

برخی گفته اند این که حضرت فرمود: «بهای بدن شما بهشت است؛ آن را به چیز دیگری نفروشید.» به این معناست که جان، قیمتی دارد که آن خود خداوند است. گویی امام چنین فرمود که ثمن بدن شما، بهشت و ثمن جان شما، خداوند است.[۱۱] پس در معامله برای عالم ملکوت، هم بعد مادی در معرض فروش قرار می گیرد و هم بعد معنوی؛ یعنی هم نفس و هم بدن هر دو مورد معامله اند.

با توجه به آنچه گذشت در اثبات معامله گر بودن انسان باید گفت روح معامله گری، در نهان انسان نهفته است؛ یعنی انسان به گونه ای آفریده شده است که کارهایش را در مقابل عوض و منفعتی انجام می دهد. برای همین است که هیچ کاری را بدون داشتن هدف وغرض معین انجام نمی دهد. به دیگر سخن، انسان معامله گر بودن را در وجود خویش احساس کند.

انسان اگر می خورد، برای آن است که زنده بماند و اگر به دیگری کمک می کند چنانچه فردی معتقد و متدین است، برای آن است که از خداوند متعال پاداش بگیرد و اگر فرد معتقدی هم نباشد برای آن است که روز تنگدستی اش به کمک او برخیزند. در حقیقت، دست یاری به سوی دیگران دراز می کند، تا دست کمک خواهی او، از طرف دیگران رد نشود و کاری را نمی توان نام برد که از انسانی صادر بشود، اما برای هدف و غرضی نباشد.

مرحوم شهید مطهری رحمه الله در این باره می نویسد:

«انسان در دنیا نمی تواند اکتساب نکند. انسان دائما در حال معامله است. یا مبادله ای که نتیجه اش خسران زیاد و عذاب الیم است به تعبیر قرآن یا مبادله ی که نتیجه اش سعادت ابدی است. امروزیها اصطلاحی دارند به نام «اصل تأثیر متقابل» و حرف خوبی هم هست که امروزه گفته اند. البته در گذشته هم می گفتند ولی امروزه بیشتر روی آن تکیه می کنند. اصل تأثیر متقابل معنایش این که در دنیا چیزی نیست که یک طرفه اثر بگذارد، همیشه تاثیرها دو طرفه است. درباره یک انسان هم مطلب همین است و ما با این عالم بیرونی در تأثیر متقابل هستیم.»[۱۲]

بنابراین، تاثیر و تأثر انسان از عالم و این که همیشه انسان در حال معامله است، امر روشنی است. مرین گرانت زیر عنوان «شهادت چند دانشمند» که در کتاب اثبات وجود خدا به چاپ رسیده می نویسد:

«ویلیام جیمز روانشناس و فیلسوف مشهور آمریکایی می گوید: ما همواره با خدای خود معامله می کنیم و در این معامله است که مقدرات اصلی ما تعیین می شود.»[۱۳]

قرآن کریم نیز اصل معامله گر بودن انسان را به رسمیت شناخته است. از این رو در مواجهه با انسان، از تعابیری استفاده می کند که در کسب و معامله به کار می رود. به چند نمونه اشاره می کنیم:

الف) در قرآن کریم از بنده مؤمن و خداوند به بایع و مشتری تعبیر شده است:

«إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُومِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ»[۱۴]

یعنی: خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریده است.

مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله، در تفسیر شریف المیزان، در توضیح آیه شریفه می نویسد:

خداوند خودش را مشتری قرار داد و مؤمنین را فروشنده و جانها و مالهایشان را مبیع و بهشت را ثمن و تورات و انجیل و قرآن را سند خرید و فروش و این از تمثیلهای لطیف است.[۱۵]

ب) کتاب آسمانی مسلمانان، کافران را چنین معرفی می کند که به جای هدایت، ضلالت را خریده و زیان کردند:

«أُولئِک الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدی فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»[۱۶]

یعنی: ایشانند که گمراهی را به جای راه راست خریدند پس تجارت آنها سودی نکرد.

در جای دیگر، مؤمنان را به تجارت نجات بخش راهنمایی می کند:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکمْ عَلی تِجارَهٍ تُنْجِیکمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ تُومِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوالِکمْ وَ أَنْفُسِکمْ…»[۱۷]

یعنی: ای اهل ایمان! آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک (آخرت) نجات بخشد دلالت کنم؟ (آن تجارت این است که) به خدا و رسول او ایمان آورید و با جان و مال در راه خدا جهاد کنید.

د)کسانی که عمل صالح انجام می دهند به آنها بهتر از آنچه که انجام می دهند مزد و پاداش داده می شود:

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُومِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاهً طَیبَهً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یعْمَلُونَ»[۱۸]

یعنی: هر زن و مردی که کار نیکی انجام دهد، در صورتی که مؤمن باشد، ما او را در زندگی خوش و با سعادت زنده (ابد) می گردانیم و اجر و پاداش بسیار بهتری از عمل نیکی که کرده است به او عطا می کنیم.

ه) همه مردم بجز اندکی در این معامله، ورشکسته شده اند:

«إِنَّ الإِْنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ…»[۱۹]

یعنی: به درستی که همه انسانها در زیان هستند مگر آنها که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند.

از این دو آیه شریفه چند نکته استنباط می شود:

۱- همه انسانها معامله گر هستند؛ زیرا خسران، در مورد سرمایه ای که در معامله به کار می رود، استعمال می شود.

۲- مقتضای طبیعت انسانها در معامله یاد شده این است که سرمایه از کف می دهد و به ورشکستگی دچار می شود؛ مگر آنها که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند که در این صورت زیان نخواهند کرد.

۳- ایمان و عمل صالح، عدم زیان انسان را تضمین می کند؛ اما عدم ضرر را تضمین نمی کند. به دیگر سخن، این آیات در صدد نفی زیان و خسران از مؤمن هستند، نه نفی ضرر؛ یعنی ممکن است مؤمن نیز در این معامله ضرر کند، اما زیان نمی بیند.

توضیح آن که، هرگاه انسان در معامله اصل سرمایه را از دست بدهد، گفته می شود زیان کرده است (خسران در مورد نقصان در سرمایه به کار می رود.)[۲۰] اما ضرر در جایی است که در معامله نفعی برده نشو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.