پاورپوینت کامل نگاهی به مسأله تثلیث ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی به مسأله تثلیث ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به مسأله تثلیث ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به مسأله تثلیث ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :

>

علی گلایری[۱]

چکیده:

با وجود اختلاف نظری که در مسلک های کاتولیک، ارتدکس و پروتستان مشاهده می شود اما مسأله تثلیث در همه این مسلکها وجود دارد به نحوی که مهمترین شاخصه دین مسیحی را باید در این امر جستجو کرد و محور تعالیم این دین به شمار آورد.

نگارنده ابتدا نظریه تثلیث را در عهد جدید بررسی نموده سپس به منشأ آن پرداخته که آیا از تعالیم عیسی مسیح است یا بر اثر مرور زمان از ناحیه عقاید ادیان غیرآسمانی وارد این دین شده است. در حالی که نه با عقل سازگار است و نه موافق با تاریخ و تعلیمات مسیحیت و قرآن کریم نیز آن را به صراحت رد می کند.

بحث از خداوند در آیین مسیحیت با مسأله تثلیث گره خورده است و با وجود مسلکهای متفاوتی چون کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان در این دین، مسأله تثلیث – این که خداوند در عین یکی بودن مرکب از سه چیز است به نام پدر، پسر و روح القدس – در همه این مسلکها به چشم می خورد؛ به گونه ای که مهمترین شاخصه دین مسیحی را می توان در این امر جستجو نمود و همین مسأله – اعتقاد به تثلیث – این دین را از ادیان دیگر متمایز می کند؛ چرا که در هیچ دین آسمانی، چنین عقیده ای به چشم نمی خورد. از طرف دیگر مسأله تثلیث محور تعالیم دین مسیحی است. جان ناس در کتاب «تاریخ جامع ادیان» در این باره می نویسد:

«سرگذشت مسیحیت، تاریخ دیانتی است که از عقیده به تجسم الهی در جسد شارع و بانی آن ناشی شده….سراسر تعالیم نصاری، در اطراف ایمان به این قضیه دور می زند که شخص عیسی روشن ترین ظهوری از ذات الوهیت است؛ امّا این دین که با عقیده به تجسم الهی آغاز می شود منقلب گردیده و در طی تحولات گسترده، جنبه بشری پیدا کرده و بشریت با همه امیال و با همه ضعفها و قصورها، در آن متجلی شده است.»[۲]

نکته قابل تأمل آن که، گرچه تثلیث، محور تعالیم دین مسیحی است، ولی در تفسیر آن، اتفاق رای وجود ندارد و سرّ این اختلاف را می توان در تبیین تثلیث، در عهد جدید جستجو نمود زیرا در این زمان، در تفسیر و تبیین تثلیث، وحدت نظر وجود ندارد، که در ادامه بدانها اشاره خواهد شد.

از این رو لازم است ابتدا نظریه تثلیث را با توجه به عهد جدید تبیین نموده، آنگاه آن را مورد بررسی قرار داد؛ سپس مشخص کرد که آیا مسأله تثلیث برانگیخته از تعلیمات عیسی مسیح است، یا آن که بر اثر مرور زمان، این دین دچار تحریف شده و این عقیده بر گرفته از عقاید ادیان غیر آسمانی است که وجود داشتند و به عنوان دین عیسی مسیح عرضه شده است؟

۱- تبیین نظریه تثلیث

الف – نظریه تثلیث:

فرشته از آسمان به مریم، مادر عیسی که در عقد یوسف بود پیام داد: «روح القدس بر تو نازل خواهد شد و قدرت خدا بر تو سایه خواهد افکند؛ از این رو آن نوزاد مقدس بوده و فرزند خدا خوانده خواهد شد»[۳] «و آن گاه مریم قبل از ازدواج با یوسف بوسیله روح القدس آبستن شد»[۴] و «زمانی که عیسی مسیح تقریبا سی ساله شد به دست یحیای تعمیددهنده، غسل تعمید یافت»[۵] و «در همان لحظه که عیسی از آب بیرون می آمد، آسمان باز شد و یحیا، روح خدا را دید که به شکل کبوتری پایین آمده و بر عیسی قرار گرفت. آن گاه ندایی از آسمان در رسید: که این است پسر حبیب من، که از او خشنودم»[۶]

«آن گاه روح خدا، عیسی را به بیابان برد تا در آنجا شیطان او را وسوسه و آزمایش کند و عیسی در آن زمان برای مدت چهل شبانه روز روزه گرفت؛ سپس در آخر بسیار گرسنه شد؛ در این حال شیطان به سراغ او آمد و او را وسوسه کرد….سپس شیطان او را به قله کوه بسیار بلندی برد و تمام ممالک جهان و شکوه و جلال آنها را به او نشان داد و گفت: اگر زانو بزنی و مرا سجده کنی، همه اینها را به تو می بخشم. عیسی به او گفت: دور شو ای شیطان، زیرا مکتوب است که خداوندِ خدای خود را سجده کن و فقط او را عبادت نما. آن گاه ابلیس او را رها کرد و اینک فرشتگان آمده، او را پرستاری می نمودند.»[۷]

به این صورت مسیحیت معتقد شد که خدا یکی است و در عین یکی بودن از سه چیز تشکیل شده است: به نامهای پدر، پسر و روح القدس.[۸]

یعنی خدای واحد، خود را در سه شخصیت – پدر، پسر و روح القدس – آشکار کرد.[۹]

پس در نگاه مسیحیت، حضرت عیسی مسیح، از نسل داوود است از جهت جسد و بدن؛ آن گاه نیروی روح القدس در وی حلول کرد و او را فرزند خدا واله متجسد نمود.[۱۰]

جان هیک، متکلم نامدار مسیحی می نویسد:«در مسیحیت، خدا به عنوان خدا و پدر و سرور ما عیسی مسیح شناخته شده است و به عنوان وجودی تعریف گردیده است که تعالیم عیسی در باب اوست. وجودی که عیسی در ارتباط با او زیست کرد و پیروان و شاگردانش را به داشتن رابطه با او آشنا کرد موجودی که عشق و محبتش نسبت به ما، در کره خاکی در حیات عیسی تجسم یافته است، خلاصه آن که خداوند، آفریننده متعالی است که به اعتقاد مسیحیان خود را در عیسی مسیح آشکار گردانیده است»[۱۱]

ب – رابطه پدر، پسر و روح القدس

نکته ای دیگر که در بحث تثلیث مطرح است، کیفیت ارتباط این سه چیز است. این که با وجود یکی بودن آیا هر یک وجود مستقلی از دیگری دارند و یا این که مجموعه این سه، یک امر واحد را تشکیل می دهند؛ و یا سه چیز جلوه ای از یک امر هستند؟

آنچه از عهد جدید بر می آید این است که خدای پدر[۱۲] در آسمان است و خدای پسر در زمین[۱۳] و روح القدس به عنوان نیروی فعال[۱۴] و به عنوان مخترع و مبدع حیات[۱۵] رابط بین این دو است. ضمن آن که خدای پدر، بزرگتر از پسر بوده[۱۶] و عیسی مسیح پسر و نخستین مخلوق او است،[۱۷] با این حال، عیسی مسیح صورت خدای نادیده است، نخست زاده تمام آفریدگان؛ زیرا در او همه چیز آفریده شده است.[۱۸]

بنابراین، هر کدام ضمن آن که دارای وجود مستقل هستند با هم ارتباط تنگاتنگی دارند؛ به گونه ای که عیسی مسیح خداست و روح القدس، تنها واسطه بین آنهاست.

مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر شریف المیزان، با توجه به اصحاح اول و هشتم و چهاردهم انجیل یوحنا و اصحاح دوازدهم از انجیل مرقس، رابطه بین سه اقنوم را چنین بیان می کند:

«محصل کلامشان در این باب – اگر چه به یک جمع بندی معقول نمی توان دست یافت – چنین است: ذات، جوهر واحدیست که دارای سه اقنوم است و مراد از اقنوم صفتی است که ظهور شی و تجلی آن را نشان می دهد بدون آن که صفت غیر از موصوف باشد و اقانیم ثلاثه عبارتند از: اقنوم وجود و اقنوم علم که کلمه است و اقنوم حیات که روح است. ابن که کلمه است و اقنوم علم، از نزد پدر که اقنوم وجود است نازل شده به همراه روح القدس که اقنوم حیات است که اشیا بوسیله آن موجود می شوند.»[۱۹]

ج – سرّ حلول خدا در مسیح

نکته سوم در مسأله تثلیث، علت حلول خداوند در عیسی است؛ که چرا چنین امری تحقق یافته است؟ مسیحیت معتقد است با توجه به گناهی که حضرت آدم مرتکب شد تمام بشر آلوده به گناه شدند یعنی: این گناه آنقدر شدید بود که تمام نسل بشر را آلوده کرد و برای نجات بشر از این گناه چاره ای نبود جز آن که خدا، خود به صورت انسان در آید تا بدین وسیله توسط مردم کشته شود و به همین دلیل روح القدس، به صورت کبوتر بر عسیی مسیح نازل شد و در وی حلول کرد؛ عیسی توسط مردم کشته شد و برای همین – با «فدا» شدن عیسی مسیح – تمام مردم از گناه نجات پیدا کردند، مشروط بر آن که به عیسی مسیح ایمان بیاورند. بنابراین مهمترین عامل تثلیث را در مسأله فدا می توان جستجو نمود.

در سیر حکمت در اروپا آمده است:

«مسیحیان، اقانیم سه گانه را در عرض هم و مقرون به یکدیگر می دانند…و معتقدند که چون بشر گنهکار، از درگاه احدیت رانده شد و نفوس بنی آدم هبوط کرد و دچار حرمان گردید، خداوند که خیر و لطف محض است، فرزند خود را جسمیت داد و به صورت آدمی – حضرت عیسی – در آورد تا دستگیر نوع بشر و فدایی آنها شود و نفوس ایشان را از هلاکت رهایی بخشد و باز خرید نماید. پس نجات مردم، به ایمان به حضرت عیسی است.»[۲۰]

داستان مسأله فدا در عهد جدید چنین است: «خطای آدم و فیض مسیح: بوساطت یک آدم، گناه داخل جهان گردید و به گناه، موت. و این گونه موت بر همه مردم طاری گشت…به خطای یک شخص، بسیاری مردند…. پس همچنان که به یک خطا، حکم شد بر جمیع مردمان برای قصاص، همچنین به یک عمل صالح بخشش شد بر جمیع مردمان، برای عدالت حیات؛ زیرا به همین قسمی که از نافرمانی یک شخصی، بسیاری گناهکار شدند، همچنین به اطاعت یک شخص، بسیاری عادل خواهند گردید… بوساطت خداوند ما، عیسی مسیح.»[۲۱] بنابراین، آدم با گناه خود موجب مرگ بسیاری شد؛ اما عیسی مسیح از روی لطف، سبب آمرزش گناهان بسیاری گشت و در غلاطیان آمده است:

«مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد چون که در راه ما لعنت شد چنان که مکتوب است، ملعون است هر که بردار آویخته شود.»[۲۲] «به نظر آکونیاس، گناهی که ما با آن زاده شده ایم بر ما سه اثر بر جای می گذارد: نخست، روح ما را آلوده می سازد، ما تمایل فطری به گریز از خدا داریم… دوم، ما اسیر شیطان زاده شده ایم یعنی: علاوه بر آن که خود، تمایلی فطری به کردار و پندار ناشایست داریم شیطان هم می تواند با قدرت در ما نفوذ کند و سر انجام آن که، گناه ما (هم گناه جبلی مان و هم گناهانی که مرتکب شده ایم) در خور کیفر است… و تنها حکم در خور آن، کیفر ابدی است.

یا به بیان ساده تر، کیفر ابدی دَینی است که ما باید به دلیل گناهمان به خدا بپردازیم… مطابق تلقی آکونیاس، مشکل این است که هیچ یک از ما نمی تواند دَینی را که به علت گناهمان بر ذمه داریم ادا کند… تنها راه این بود که خداوند، این دَین را ادا کند. وی این کار را از طریق رنج و مرگ مسیح انجام داد.»[۲۳]

بنابراین برای نجات بشریت از اثرات ناشی از گناه نخستین، چاره ای جز رنج و درد مسیح نبود و چون بشر قادر به انجام این دَین نبود؛ خداوند خود برای رهایی بشریت، در عیسی مسیح حلول نمود تا با رنج کشیدن و به دار آویخته شدن، مردم را از دَین نجات دهد.

پس عیسی مسیح دارای دو بعد است: یکی بعد الهی، که صاحب دین محسوب می شود؛ چون بشر با گناه نخستین و همین طور گناههای بعدی، از خداوند دور شد و این خود دین بزرگی را بر گردن بشر انداخت و از آنجا که بشر توان پرداخت این دین را نداشت مدیون الهی واقع شد.

بعد دیگر آن که، چون بشر خود از عهده ادای دین بر نمی آمد، خداوند در عیسی مسیح تجسد پیدا کرده تا دین را ادا کند: یعنی خداوند، خود دَین مردم به خود را تقبل کرد و خود آن را ادا نمود؛ آن هم بوسیله زجر کشیدن و به دار آویخته شدن تا دیگر مردم، بدهکار خداوند نباشند و از این دَین الهی نجات یابند.

نتیجه آن که مسیح، لعنتی که بر اثر گناه آدم به مردم سرایت کرد را به خود گرفت و به این صورت در راه مردم فدا شد. نکته قابل توجه آن که آیا خداوند نمی توانست بوسیله پیامبران دیگر مسأله فدا را انجام دهد و چاره ای نبود جز آن که خود، بصورت بشر در آمده و توسط مردم کشته شود؟ به سخن دیگر: چرا با خلقت موجودی با روال طبیعی چنین کاری را صورت نداد؟

مسیحیت معتقد است با وجود آلوده شدن بشر، زایش طبیعی دچار انحراف شد، به همین دلیل می بایست با زایش روحانی، خلقت تازه ای را شروع کند.

«خدا با زایش روحانی، خلقت تازه ای را شروع کرد. نوع بشر بواسطه خلقت، هستی یافت؛ اما نژاد الهی از طریق زایش روحانی آغاز شد….خدا نمی توانست از طریق ابراهیم، موسی یا یکی از انبیا که از طریق خلقت طبیعی به دنیا آمدند این کار را بکند؛ چرا که آنها عضوی از آفرینش سقوط کرده بودند. خدا از راه زایش روحانی خلقت تازه را شروع کرد و این امر بواسطه پسر یگانه اش محقق شد.»[۲۴]

بنابراین، این آلودگی چون اصل انسان را آلوده ساخت، تمام انسانها بدون استثنا حتی انبیا نیز به این گناه آلوده شدند. از این رو سیری که هستی در پیش گرفته بود، دچار انحراف و آلودگی شد. به همین دلیل، می بایست چاره ای اندیشیده شود تا اشرف مخلوقات، از این ورطه سقوط، نجات یابد و نجات بشر ممکن نبود مگر بوسیله فرستادن یگانه پسر خدا؛ در غیر این صورت امکان آشتی بین خدا و انسانها وجود نداشت.

از این رو، در دوم قرنتیان آمده است:

«همه چیز از خدا، که ما را بواسطه عیسی مسیح با خود مصالحه داده و خدمت مصالحه را به ما سپرده؛ یعنی این که خدا در مسیح بود و جهان را با خود مصالحه داد.»[۲۵]

بنابراین تنها راه نجات، ایمان به عیسی مسیح است که از راه روحانی به وجود آمد و گرنه هر راهی که باشد – گرچه به انبیا ختم شود – دچار انحراف خواهد بود پس:

«تنها یک خدا هست و بین خدا و آدمیان تنها یک متوسطی است: یعنی انسانی که مسیح عیسی باشد که خود را در همه فدا داد، شهادتی در زمان معین.»[۲۶]

۲- چگونگی رسوخ تثلیث در مسیحیت

شکی نیست که حضرت عیسی مسیح(ع) به عنوان پیامبر، از سوی ذات اقدس الهی مبعوث شده است و روشن است چنین انسانی که خود را رسول خدا می داند ادعای خدایی نمی کند و این که عیسی مسیح فرستاده خداست مورد تایید عهد جدید است. به عنوان نمونه در انجیل یوحنا آمده است:

«خدا از شما می خواهد که به من که فرستاده او هستم ایمان بیاورید.»[۲۷]

همین طور در آن کتاب تصریح شده است که عیسی مسیح آمده است تا آنچه خدا خواسته است را انجام دهد نه آنچه که خود می خواهد:

«من از آسمان نزول کردم، نه تا به اراده خود عمل کنم بلکه با اراده فرستنده خود»[۲۸]

بنابراین بحث الوهیت عیسی مسیح بعید است از اول مطرح بوده باشد؛ بلکه به شهادت تاریخ، اول بار توسط پولس رسول مطرح شده است. جان ناس در این باره می نویسد:

«او – پولس – رجعت عیسی را به نحو دیگری تفسیر کرد و اظهار داشت عیسی مسیح موجودی است آسمانی که طبیعت و ذاتیت الوهی دارد؛ ولی خود تنازل فرموده و صورت و پیکر انسانی را قبول کرده است.»[۲۹]

بدین سان بحث الوهیت عیسی، آرام آرام وارد عرصه دین مسیحی شد و جالب آن که اناجیل اربعه نیز در این باره – حلول خداوند در عیسی مسیح – همداستان نیستند و به بیان جان ناس در کتاب تاریخ ادیان:

«در انجیل مَرُقس، اثری از اصل تجسم الهی در پیکر عیسی و از اصل ازلیت – وجود قبل از خلقت – عیسی بر طبق مبادی که پولس بعدها وضع کرد، دیده نمی شود؛ اما در انجیل متی و لوقا از این مرحله، بالاتر از مرقس اند و زمینه را برای اعتقاد به تجسم ربوبیت در پیکر عیسی مسیح آماده می کنند.»[۳۰]

بنابراین آن چه به عنوان منابع مسیحیت در اعتقاد به الوهیت عیسی مسیح ذکر می شود، عهد جدید است؛ که متشکل از ۲۷ کتاب و انجیل است که چهار انجیل و بقیه نامه ها مخصوصا از پولس رسول است که به طور قطع در زمان عیسی مسیح نوشته نشده است؛ بلکه بعد از وی به رشته تحریر در آمده و به سهو و غلط آن را به عیسی مسیح نسبت دادند[۳۱]. از این رو عقیده به تثلیث نیز از مسائلی است که به اشتباه به حضرت عیسی نسبت داده شده است.

جان هیک متکلم نامدار مسیحی می نوسید:

«دو نفر از همکارانم در دانشگاه بیرمنگام که به تدریس عهد جدید و مکتوبات اولیا و قدسیان مسیحیت مشغول بودند، در خلال مطالعات تاریخی خود به این نتیجه دست یافتند که این فکر که عیسی مسیح(ع) تجسم و تجسد خداوند و یا اولین شخص از یک تثلیث الهی است که به زندگی انسانها روی کرده است، از ساخته های کلیساست که از مضامین و دستمایه های سنتهای دینی یهودی و یونانی الهام گرفته است. موضوعات و دستمایه هایی که مشابه آنها را در سایر تعابیر تفکر دینی در مدیترانه عهد باستان نیز می بینیم.»[۳۲]

باید توجه داشت ادیان گذشته آریایی مصری و رومی و هندوها دارای سه خدا بودند که هر یک از آنها وظیفه خاصی بر عهده داشتند: یکی از آسمان نگه داری می کرد و دیگری مواظب زمین بود و سومی عطایا و بخششهای موجودات را بر عهده داشت.

جان ناس می نویسد:

«آریایی نژاد قدیم و یونانیها و رومیها، به سه خدا معتقد بودند که آنها عبارتند از: خدای پدر «دیوس بیتار»… که نزد همه ملل خدای آسمان شمرده می شد، دوم، خدای مادر که به هندی او را «پربتیوی ماتار»، خدای زمین یا «گایاماتر» یونانیان است و سوم، خدای میترا، که ایرانیان او را «میترا» یا «مهر» می گویند که نزد همه، این اله، بخشنده و جواد است.»[۳۳]

این افکار – پرستش سه خدا – برای اولین بار توسط پولس یهودی که از دشمنان سرسخت مسیحیت به شمار می رفت به گونه ای که مسیحیان را به بدترین وضع شکنجه می داد و ناگهان مدعی شد عیسی بر او تابید و مسیحی شد[۳۴]، وارد دین مسیحیت گردید.

فلیسین شاله می گوید:

«با ترکیب طریقه عرفانی شرقی و مسیح موعود، یهودیان و افکار یونانی و همگان گرایی روحی، دین مسیح نمایان می گردد. شخصیت تصوری عیسی، ترکیبی از عقاید سامیان و مردم اژه و اهالی آسیاست. به گفته ماسون اورسل، یهوه در دین مسیح، بدون واسطه،نقش پدر خدا را دارد و عیسی پسر خدا، آن دسته از خدایانی را نشان می دهد که برای نجات بشر رنج می برند و مردم اژه و مصر و سوریه از آن پیروی می کنند. این دین طرفدار نوعی واحد پرستی و یکتا پرستی است که خدا را سرآغاز جامعه قرار می دهد و بشر را بوسیله پسر خدا (عیسی مسیح) با خدا مربوط می سازد.»[۳۵]

بنابراین، اعتقاد به سه خدا، مطلبی نیست که از سوی عیسی مسیح القا شده باشد؛ بلکه از قرن پنجم میلادی بر اثر افکار وارداتی و اختلاط مسیحیت با ادیان شرقی و فلسفه، به جای خدای سه گانه گذشته، «نروبی تر»، «زنون» و «نرو»، خدای سه گانه جدید جایگزین آن شده است.[۳۶]

قرآن کریم به عنوان تنها کتاب دست نخورده آسمانی، مسأله تثلیث و این که عیسی مسیح فرزند خداوند است و از این طریق منسب خدایی پیدا می کند را بر گرفته از امتهای گذشته می داند:

«وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذلِک قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یضاهِونَ قَوْلَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللّهُ أَنّی یوفَکونَ»

یعنی: انصاری گفتند که مسیح پسر خداست و این سخنان را که بر زبان می رانند خود را به کیش کافران مشرک نزدیک و مشابه می کنند. خداوند آنها را هلاک کند چرا آنها بخدا نسبت دروغ می دهند.[۳۷]

نتیجه آن که مسأله تثلیث، بر اثر تحریف، وارد دین مسیحی شده است و این، مطلب تازه ای نبود؛ بلکه در امتهای مشرک پیشین وجود داشت و در دین مسیحیت اسامی خدایان سه گانه، تغییر پیدا کرد و با رجوع به تاریخ، انطباق این افکار با افکار مشرکین به خوبی آشکار می گردد.[۳۸]

۳- بررسی نظریه تثلی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.