پاورپوینت کامل استقرار سلطه در فاصله عرفان با شریعت ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل استقرار سلطه در فاصله عرفان با شریعت ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل استقرار سلطه در فاصله عرفان با شریعت ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل استقرار سلطه در فاصله عرفان با شریعت ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint :

>

حمیدرضا مظاهری سیف[۱]

چکیده:

تمدن غرب برای برطرف کردن بحران معنویت در دهه های اخیر، به نوعی عرفان برساخته از هندویسم و بودیسم روی آورده که به علت هماهنگی در برخی از مبانی، امکان جاگرفتن در بافت فرهنگی و اجتماعی تمدن غرب را دارد.

بررسی شاخصهای این عرفان، نشان می دهد که چگونه این عرفان در تحمل پذیر کردن فشارها و سلطه گری در حیات طبیعی معاصر به کار می آید.

مقدمه

امروزه با همه شعارهای زیبا و دلربایی که در جهان به گوش می رسد، سلطه گری همچنان در زندگی بشر باقی است. نیروی استکباری حیات طبیعی معاصر، با هوشمندی تمام، نقاط ضعف خود را شناسایی کرده و برای ترمیم و تقویت آن اقدام می کند.

در چند دهه اخیر، مهمترین جریانی که در بر ابر نظام سرمایه داری جلوه کرده و نشانگر کاستیهایی بنیادین در نظام کاپیتالیستی – لیبرالیستی بوده، جریان معنویت گرایی و بازگشت به دین است.

در این میان، معنویت عرفانی پدید آمد، تا بحران معنویت را در زندگی مادی گرایانه اهالی تمدن غرب، برطرف سازد و اصلیترین کارکرد آن، تداوم وضعیت سلطه گرانه و سلطه پذیرانه در حیات طبیعی معاصر است.

بی تردید، اصالت دادن به روح انسان و جدی گرفتن نیازهای معنوی و درونی او، ضرورت قوانین خاصی را در زندگی اثبات می کند که با رعایت آن می توان مسیر مناسبی را برای ارضای این نیازها انتخاب نمود. از این رو، عرفان و شریعت، دست در دست هم دارند و جدایی آنها تنها با حذف خداوند امکان پذیر است: یعنی قرارد دادن عرفان، انسان و قانون، در اختیار سلطه گرانی که همه چیز را از منظر منافع خود می نگرند.

عرفان به معانی متعددی به کار می رود؛ اما اگر بخواهیم تعریفی جامع از آن ارائه دهیم، باید بگوییم: عرفان تکاپویی است برای پاسخ به نیازهای معنوی انسان.

اما سؤال اصلی این است که سکولار به معنای این جهانی، چگونه ممکن است با عرفان جمع شود؟

در واقع عبارت عرفان سکولار، یک پارادوکس واضح است. این ترکیب با دو وجه قابل توجیه است: نخست این که برای نیازهای معنوی انسان، هیچ عالمی غیر این جهان پذیرفته نشود و هیچ موجودی برتر از جهان مادی (خدا – خدایان)، مورد توجه قرار نگیرد. در این شرایط، انسان در همین دنیای مادی می کوشد به نوعی نیازهای معنوی خود را برآورده سازد.

افزون بر موارد گفته شده، این عرفان اگر باهر مبنا و اساسی در نظر گرفته شود، در نهایت، کارکردهایی به نفع نیروی سلطه گر حیات طبیعی داشته و در تمدنی سکولار مورد استفاده قرار می گیرد.

البته عرفان سکولار، نه تنها تناقض نماست؛ بلکه در اصل تهی و بی مایه است؛ اما چه می توان کرد. چرا که زندگی پندار زده انسان معاصر، در همه ابعاد به بند اوهام و هوسها اسیر شده و حتی نیازهای معنوی را نیز همچون نیازهای مادی، به صورتی کاذب پرورده و با آن خود را ارضا می کند.

در این مقاله می کوشیم تا از منظری نقادانه، به مبانی و شاخصهای عرفان سکولار بپردازیم. عرفانی که در غرب شکل گرفته و معمولا در مکاتب عرفانی شرق دور، ریشه دارد و در جامعه ما نیز به تدریج در حال گسترش است.

بخش اول: نقد مبانی عرفان سکولار

عرفان سکولار، در مواردی چون اصول اعتقادی و روشهای معنوی از عرفان بودیسم و هندویسم بهره های زیادی برده است. به همین جهت ناگزیریم مبانی اعتقادی آنها را، از ریشه مورد توجه قرار داده و به نقد کشیم. به نظر می رسد سه اصل اساسی در مبانی عرفان بودیسم و هندویسم، با عرفانهای سکولار امروزی مشترک است:

نخست این که این مکاتب یا اصلا موجودی به نام خداوند را مطرح نمی کنند و به آن باور ندارند و یا اگر هم توجه داشته باشند، اهمیت خدایانشان بیش از انسان نیست. این مبنا موجب شده است که برخی از عرفانهای شرق دور، به راحتی در تمدن غربی که بر پایه اومانیسم استوار است جایگاه مناسبی پیدا کنند.

دوم آن که، اندیشه معاد و حیات اخروی در جهانی دیگر، به صورت اعتقاد به تناسخ: یعنی بازگشتهای متوالی به این جهان، در مکاتب بودیسم و هندویسم پذیرفته شده است؛ به این معنی که ایشان برای زندگی این جهانی قائل به تکرار هستند. خصوصا این که راههایی برای رهایی از رنج زندگی که همواره تکرار می شود و ادامه دارد، پیشنهاد می کند. این اصل با مبنای سکولاریسم و دنیاگرایی در تمدن غرب هماهنگی دارد.

اصل سوم، نداشتن پیامبر و شریعت است؛ که این امر، خود موجب شده که عرفان در این مذاهب بسیار شخصی شود و هر کس ارتباط درونی و راه خود را، خودش پیدا کند. این اصل عرفانهای شرق دور نیز با اصالت فرد و اندیویدالیسم در تمدن غرب کاملا منطبق است.

در مجموع، این اصول و مبانی در عرفانهای شرق دور و تمدن غرب، به قدری مشابه و نزدیک است که از مقارنت آنها عرفانی مسخ شده و سکولار متولد می شود. عرفانی که در عین پاسخ به نیازهای معنوی، می خواهد آمادگی انسان برای زیستن در تمدن غرب را افزایش دهد.

۱- انسان مهمتر از خدا

در بودیسم اعتقادی به خداوند وجود ندارد؛ ولی فرقه ماهایانا، بعدها بودا را به مقام خدایی رسانده و مورد پرستش قرار دادند.[۲]

اساس بودیسم بر این عقیده است که جهان، جز رنج (دوکه) نیست و انسان باید در جستجوی رهایی باشد. [۳]جهل انسان سبب می شود که پوچی دنیا را نادیده گرفته و به آرزوهای دراز گرفتار شود؛ هرکس باید بفهمد که هیچ چیز حقیقتی ندارد که خدای خالق آن، حقیقت داشته باشد.

به رقم این اعتقاد در بودیسم، کتاب مقدس هندوها (اوپانیشادها)، برهمن را خدای واحد و نادیده معرفی می کند. او خالقی است که در آغاز جهان وجود داشته و در مرکز همه موجودات و خدایانی است که کل جهان هستی را به وجود می آورند: [۴] یعنی خدایان دیگر مثل خدای آتش (آگنی ) و خدای باد (وایو) فرمانبردار او هستند. [۵]

به گفته پل دوسن:

«برهمن علت ما قبل زمان است و جهان به منزله معلولی است که از آن ظاهر شده است. اتصال باطنی عالم به برهمن و یگانگی آن با ذات برهمن، موجب شده است که آفرینشی توسط او و از ذات خود او به وقوع پیوندد.» [۶]

بنابراین، برهمن ذات مطلق و واحد الهی است که همه جهان در او و او در همه جهان است و در این هویت است که توحید کامل را در سطح وحدت وجود مشخص می سازد. [۷]

در اوپانیشاد از حقیقت دیگری نیز بسیار سخن به میان آمده است و آن آتمن (Atman) به معنای روح یا نفس است. آتمن حقیقت درونی انسان است که بر اساس اوپانیشاد، همان برهمن است:

«آتمن نور درونی انسان است که در دل جای دارد و همان پوروشه است که از دانایی تشکیل شده است… آتمن، واقعا برهمن است که از درک… تشکیل شده است.» [۸]

در کتاب مقدس هندوها، اوصاف و ستایشهایی که برای برهمن ذکر شده برای آتمن یعنی حقیقت انسان نیز آمده است:

«آنکه او در زمین جای دارد… در آبها… در آتش.. در جو… در نسیم… در آسمان… در آفتاب… در چهارسوی افلاک… در ماه و ستارگان… در ظلمات… در نور…، آن که در همه چیز سریان دارد و با این همه غیر از همه چیز است.

آن که ناشناخته همه را انجام می دهد، آن که در پیکر همه چیزهاست، آن که از درون، همه چیز را درید اختیار دارد، او روان توست، مراقب درونی و جاودانه. اوست بینای نادیده و شنوای ناشنیده و اندیشمندی که اندیشه را به کنه او راهی نیست و فهمیده ای که فهم را بر او دستی نه و با این همه غیر از نادیده… ناشنیده… ادراک ناشونده است… او روان توست، مراقب درونی و جاودانی.» [۹]

دو جمله در این مکتب عرفانی معروف است: «تو آن هستی»[۱۰] و «من برهمن هستم».[۱۱]اوپانیشاد اساتید و مفسرین بزرگی داشته است. یکی از برجسته ترین و تاثیر گذارترین آنها شانکار است. او مقام آتمن را حتی از آناندا (Ananda) مبرا می داند. [۱۲] آناندا وجد و شادی در مقام سرمدیت و ولایتغیر و بلاتعین هستی است.

اصل واقعی عالم و ذات نامتناهی برهمن است. [۱۳] شانکارا، آتمن را از آناندا که وجه توصیف شده و تجلی یافته برهمن است برتر می داند؛ زیرا برای برهمن وجهی مستور قائل است و آتمن را در آن مرحله نیز با برهمن یگانه می داند.

اصل همسانی و یگانگی آتمن – برهمن، یکی از آموزه های بنیادین عرفان هندویی و اوپانیشادهاست که همه هندوشناسان و مفسران اوپانیشاد بر آن تکیه دارند. کشف این حقیقت که آتمن همان برهمن است با رسیدن به نیروانا (Nirvana) به معنای فنا، که اوج سلوک عرفان هندویی است میسر می شود. شانکارا می نویسد:

«من واقعا برهمنم. یکی بدون دومی، بدون لکه، حقیقت بدون آغاز، ورای تصوراتی چون تو یا من، این یا آن، جوهر لذت و سرور ابدی، حقیقت اعلا.» [۱۴]

بنابراین در هندویسم، به ویژه فرقه سمارتو برهمن (Smartava brahman) که شانکارا پایه گذار آن بود، حقیقت همانا برهمن – آتمن است و هر چه غیر از آن توهم است. با درنگی در اندیشه های شانکارا، به خوبی روشن می شود که او تحت تاثیر بودیسم، این فرقه جدید را در هندویسم پدید آورده و بسیاری از مفاهیم و مبانی بودایی را در مکتب خود گنجانده است.

تاکید و توجه ما به شانکارا که در قرن هشتم میلادی می زیسته و فرقه او، برا ی این است که ماهارشی ماهش، مروج مشهور روشهای معنوی در غرب، از پیروان سبک و سلوک اوست. [۱۵]

ماهارشی، اولین هدف خود را «توسعه نیروی نهفته کامل هر فرد» معرفی می کند. [۱۶]او «نه ایدئولوژی خاصی پیشنهاد می کند و نه سیستم اخلاقی ویژه ای را تجویز می نماید؛ بلکه فقط روی این مساله تکیه دارد که افراد بشر… هوشیاری کامل آفریننده را تجربه کنند.» [۱۷]

همان طور که ملاحظه می شود، اساس این معنویت جدید، فرد انسانی است و نه چیزی غیر از آن. هر فرد در زندگی مادی امروز، با تنهایی، غربت و گسستگی از موجودی برتر به نام خداوند، که می تواند تکیه گاه و حامی او باشد، به سر می برد و در معنویت جدید هم تنهاست و کوشش می کند که خود او به عنوان موجودی که فقط از مخزن درونی و نامحدود، انرژی، هوشیاری و رضامندی کسب می کند معرفی کند. [۱۸]

دو گلاس هیث (duglas heath) از دانشکده هاورفورد، که به این نوع عرفان علاقه مند است می گوید:

«دریافت من از انسان به من می گوید که عمقی ترین منبع یگانه آفریننده زیبایی، در دنیای درونی ابتدایی تر ما جای دارد که از خودآگاهی کمتری بهره ور است،. .. تا زمانی که نیاموزیم چگونه به آن دسترسی یابیم و لمس کنیم و سپس آن را به جریان بیندازیم و گواه نداهای درونی شویم. به واقع آموزش پذیر نیستیم.» [۱۹]

در عرفان جدید، اومانیسم به عنوان شالوده تمدن غرب تثبیت می شود و خدا همچنان مرده است و باید در انتظار ظهور ابرمرد نیچه نشست. این عرفان در مقابل مذهب و اخلاق بی تفاوت است. فقط می گوید: انسان! تو می توانی آرام و توانمند به زندگی خود ادامه دهی؛ و در برابر ارزشهای زندگی هیچ موضعی ندارد.

۲- تناسخ به جای معاد

بنابر تعالیم بودا، جهل Avidya)) سررشته زنجیر علّی (Darma) و رنج مردم است. این جهل موجب آرزوهای دراز می گردد و آرزوها نیز سبب ناکامی است که در زندگیهای پیاپی در این جهان ادامه پیدا می کند.[۲۰]

Semsara

به عقیده هندوها، زندگی در سرای دیگر که چندان شناخته شده نیست، برای عده مخصوص و بسیار محدودی محقق می شود. کسانی که یا به نیروانا رسیده اند و یا در نهایت شقاوت سقوط کرده اند. اما همه انسانهای دیگر در چرخه سمسارا (Semsara)، به این جهان بازگشته و زندگی می کنند و البته زندگی آنها بستگی به اعمال گذشته ایشان دارد. اگر خوب بوده اند، زندگی خوب در خانواده ای برهمنی یا از طبقات بالا خواهند داشت و در غیر این صورت، در طبقات پایین و حتی به صورت حیوانات یا گیاهان، به این جهان باز می گردند.[۲۱]

در کاوشیتکی اوپانیشاد نوشته شده:

«چه به شکل کرم یا میت یا ماهی یا مرغ یا مار یا ببر یا شخصی یا موجودی دیگر، تناسخ هر فرد بسته به علم و عمل او است.»

اما چرا انسان درگیر چرخه سمسارا می شود و همواره به دنیا و رنجهای فرساینده ای آن بازمی گردد؟ پاسخ هندویسم این است که انسان وقتی که علاقمند و وابسته به چیزی باشد برای آن عمل می کند و این تعلقی است که فرد به آن دارد و این فشار و رنجی که او را به عمل و تلاش وا داشته، موجب می شود که انسان پس از مرگ بازهم به این دنیا برگردد و رنجهای گذشته را که به آنها وابسته بوده ادامه دهد. هم از این رو در بریهدارنیکه اوپانیشاد نوشته:

«میل آدمی تصمیم به وجود می آورد، تصمیم موجب عمل می گردد و عمل طالع آدمی را معین می دارد.»

بوداییان نیز معتقدند: تا انسان از زنجیره «دار ما» رها نشود و تهی بودن و پوچ بودن عالم را در نیابد، در چرخه سامسارا اسیر می ماند. البته چون عقیده دارند هیچ چیز پایدار نیست، می گویند:

«حتی در سامسارا نیز کسی به طور کامل باز نمی گردد؛ بلکه برخی از ویژگیها به زندگی دیگر منتقل می شود.»[۲۲]

این اعتقاد موجب شد که آنها اساس برنامه های عملی خود را برپایه رهایی از رنج زندگی این دنیا بنیاد نهند. در زندگی مدرن امروز هم که فشارهای روانی، جسمی و ذهنی، انسانها را پریشان نموده، مضمون رهایی از رنج زندگی یا «موشکا» بسیار جذاب به نظر رسیده و مورد توجه مرامهای معنوی مدرن، قرار گرفته است. این عقیده کاملا مناسب با علاقه انسان مدرن به زندگی این جهان و یافتن راههایی برای حداکثر لذت و بهرمندی از دنیاست. عرفان سکولار به انسان می آموزد که چگونه هر چه بیشتر توانایی خود را به کار گیرد تا کامیابتر، موفقتر و راحتتر در دنیا و برای دنیا عمل کند.

ماهاریشی ماهش، این روش معنوی را هوشیاری خلاق نامیده:

«منظور از خلاق، توان ایجاد تغییر و منظور از هوشیاری، توان جهت دادن به تغییر است. به این ترتیب اصطلاح هوشیاری خلاق، ظرفیت ذاتی آدمی را در تحمل پیشرفت توجیه می کند.»[۲۳]

بنابراین، این روش معنوی می کوشد تا انسانها را برای تحمل تمدن مدرن و مقتضیات آن آماده تر ساخته و میزان تحمل فشارهای آن را در مردم بالا ببرد.

۳ – آرامش شخصی به جای وحی و نبوت

بوداییان برای درک پوچی همه چیز، تمرکز بر درون را تنها راه می دانند؛ زیرا با ریاضت کشیدن و تمرکز بر درون، فراشناخت یا پرگیا حاصل می شود. فراشناخت، هیچ بودن یا تهی بودن عالم را به انسان می نمایاند:

«تهیت موضوع تعقل نیست؛ بلکه موضوع پرگیاست.»[۲۴]

در پرگیا، حقیقت اشیاء درک می شود و انسان می فهمد که همه چیز پوچ و نیستی است. وقتی که چیزی برای دلبستگی و تعلق وجود ندارد، علتی هم برای رنج نخواهد بود و آرامش پدید می آید. این راهی است که هر کس باید به تنهایی آن را طی کند تا حقیقت را دریابد.

هندویسم، هیچ پیامبری را معرفی نمی کند. حتی متون مقدسشان نیز به واسطه پیامبران نرسیده است. اوپانیشاد که برترین اثر عرفان هندویی است، نوشته انسانهایی است که به حقایق رسیدند و در مقابل راههای عبادی، طرح سلوک عرفان هندویی را به صورت رمزگانهایی به نگارش درآوردند. شانکارا درباره وجه تمایز این دو طریق: یعنی شریعت و عبادت و راه عرفان، که معتقد است با هم در تضاد هستند می گوید:

«این دو طریق عبارتند از: راه کردار و انجام دادن تکالیف شرعی، که خاصیت آن تعلق و علاقه به عالم است و دیگری راه نهی از کردار، که خاصیت آن تجرد و رهایی از قیود عالم است.»[۲۵]

تعلیمات ودایی که باستانی ترین متن مقدس هندویی است مربوط به راه کردار و عبادات و مراسم است:

«حال آن که اوپانیشادها طریق تجسس باطن و راه وصل به عالم تجرد و اطلاق و نجات و آزادی را آموخته اند.»[۲۶]

اعمال عبادی یا شریعت (کارما) به نوعی اسارت انسان را رقم می زند؛ ولی راه نهایی، همانا « جنانا» یعنی معرفت است که با تأمل، مراقبه، بریدگی از دنیا و رسیدن به رهایی به دست می آید.

اما در مورد کسانی که راه عبادت را بر می گزینند و تحمل راه معرفت را ندارند، در دین هندو، هیچ قانون سخت و دشواری در عبادت و پرستش وجود ندارد. هر کس روشی را که مناسب حال اوست انتخاب می کند. این عبادات و نیایشها، بیشتر جنبه فردی دارند؛ اگر چه در برخی مناسبتهای خاص، عبادت به صورت جمعی نیز وجود دارد.

به طور کلی عبادت هندویی، پس از استحمام و تقدیم آب مقدس و گل، مواد غذایی، بخور خوشبو و… به مجسمه ای از یک خدا، شامل نشستن یا ایستادن در مقابل او، با عشق و تسلیم فراوان است. پس از نیایش ( پوجا) فرد، مواد خوراکی را با خود برمی گرداند و همراه با اعضای خانواده و افراد دیگر، با احساس قداست فراوان، به عنوان هدیه خداوند (پراسادا) مصرف می کند. این عمل، در خانه یا معابد انجام می شود.[۲۷]

اصل طریقت عرفانی هندویی، بر تامل درونی، مراقبه و رسیدن به معرفت نفس (برهمن آتمن) بوده و طریقتهای عبادی نیز به نوعی سکون، آرامش و کسب فیض در محضر خدایان بت گونه خلاصه می شود. بنابراین نیازی به وحی و پیامبر نیست؛ بلکه هر کسی باید از درون، خود را رها سازد تا به کسب معرفت، توفیق یابد و آرامش را در آغوش کشد و به رنج دنیا خاتمه دهد.

البته این به معنای ترک زندگی نیست؛ هرچند مرحله کامل مراقبه و درون نگری عرفان هندویی، با ترک دنیا و زندگی در انزوا تحقق می یابد؛ ولی مراحلی از آن، برای همه قابل عمل است و در زندگی روزمره می توان جایی برای آن باز کرد تا به وسیله آن برای دقایقی از زندگی مادی گریخت و به مراقبه پرداخت. در بودیسم نیز اصل سیر و سلوک عرفانی و شهود، تهی بودن و پوچی جهان و رسیدن به نیروانا و رهایی از رنج، با مراقبه امکان پذیر است.

ماهاریشی ماهش با معرفی مدیتیش متعالی ™[۲۸] می کوشد تا همه مردم جهان این روش رافراگیرند. او این روش را، متعالی توصیف می کند تا نشان دهد که هر کس به آن عمل کند به ورای تجربه بیداری و آرامش عمیق می رسد.[۲۹] به این صورت که روزی دو بار به مدت حدود سی دقیقه آرام، بی حرکت و راحت بنشینند یا دراز بکشند و با تنفس عمیق و آرامش ذهنی، آماده رسیدن به آرامش درونی و روانی شوند.

طرفداران این روش مدعی اند که بدون اعتقاد به خدا و پیامبران نیز می توان در درون خود مأوا گزید و نشاط و آرامش معنوی و درونی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.