پاورپوینت کامل کلیاتی درباره غرب شناسی علمای شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کلیاتی درباره غرب شناسی علمای شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کلیاتی درباره غرب شناسی علمای شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کلیاتی درباره غرب شناسی علمای شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
احمد رهدار[۱]
چکیده:
ظهور و بروز اندیشه ها و جریان های جدید، نسبت به اندیشه ها و جریان های موجود، به یکی از سه شکل زیر صورت می گیرد: ۱- بر اندیشه ها و جریان ها موجود تأثیر می گذارد و آن ها را در درون خود حل می کند؛ آن گونه که ورود اسلام به ایران چنین کرد و همه مناسبات اندیشه ای و رفتاری ایرانی را به رنگ خود درآورد؛ ۲- در اندیشه ها و جریان های موجود حل می شود؛ آن گونه که بر سر مغولان فاتح در کشورهای اسلامی درآمد و پس از مدت کوتاهی، اندیشه و جریان مغولی در اندیشه و جریان اسلامی حل شد؛ ۳- در نزاعی نسبتاً طولانی وارد خواهند شد؛ آن گونه که اندیشه تجدد و مدرنیته با اندیشه اسلامی، به ویژه از نوع شیعی آن، در افتاده است.
در این نزاع، گاه شاهد غلبه اندیشه تجدد هستیم؛ آن گونه که در مشروطه دوم محقق شد، و گاه شاهد غلبه اندیشه و تفکر شیعی هستیم؛ آن گونه که در پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن تحقق یافت.
از زمان ورود اندیشه و تکنیک غرب به کشورهای شرقی و از جمله ایران، روشن فکران اسلامی، برای تعامل میان اندیشه شیعی و تفکر غرب که نوعاًُ از آن به تعامل سنت و تجدد تعبیر کرده اند، یکی از دو راه «تسلیم محض»، آن گونه که در اندیشه های ملکم خان ناظم الدوله، تقی زاده، آخوندزاده و… می بینیم، و «اخذ و اقتباس گزینشی»، آن گونه که بیش تر در بین روشن فکران متأخر می بینیم، را پیشنهاد داده اند.
جریان روحانیت شیعه در سیر موضع گیری خود در قبال غرب، ضمن این که هیچ گاه پیشنهاد «تسلیم محض» را نپذیرفته است، علاوه بر پیشنهاد «اخذ و اقتباس گزینشی»، دو پیشنهاد دیگر نیز ارایه نموده است: یکی پیشنهاد «طرد مطلق اندیشه غربی» که بیش تر در ابتدای ورود اندیشه غربی از جانب برخی از علمای سطوح پایین شیعه ارایه شده است و دیگری پیشنهاد «تصرف در اندیشه غربی» که اوج آن را در اندیشه و نظام سیاسی امام خمینی (ره) می بینیم. تصرف، نه تسلیم است، نه اقتباس است و نه طرد، بلکه راه مستقلی است که روحانیت شیعه در سیر تکامل غرب شناسی خود به آن رسیده است.
این نوشتار در صدد است تا به کلیاتی از موضع گیری علمای شیعه در قبال اندیشه و تفکر غرب و ورود آن به ایران بپردازد.
مقدمه
از گذشته بسیار دور تا قبل از ورود اسلام به ایران، مهم ترین عنصر قوام بخش جامعه که نقش زیادی در ائتلاف افراد و گروه های متکثر داشته، عنصر قومیت بوده که بیش تر در قالب «ایل فاتح و مستبد» ظهور نموده است. با پیدایش اسلام، برای مدت محدودی، این عنصر تا حدّ زیادی به حاشیه رانده شد و از آن پس، دین و مذهب محور ائتلاف افراد و اقوام در جهان اسلام قرار گرفت.
با تحریف جریان «امامت» و تبدیل آن به «خلافت» و سپس «سلطنت»، هرچند دوباره عنصر «قومیت» محور ائتلاف های افراد و اقوام اسلامی قرار نگرفت، اما به عنوان عنصری مهم و تأثیرگذار در کنار عنصر دین و مذهب جلوه یافت و بیش از ده قرن در عرصه قدرت و سیاست تاریخ ایران نقشی فعال بازی کرد و به تناسب پیچیدگی روابط اجتماعی، استبدادی پیچیده را رقم زد.
با ظهور سلسله صفویه و محوریت یافتن دوباره عنصر دین و مذهب، عنصر قومیت، قدرت اجتماعی خود را تا حدّ زیادی از دست داد و دوباره به حاشیه تاریخ قدرت در ایران رانده شد. هم زمان به ویژه از طریق پیمان ها، ائتلاف ها و تعاملات ویژه ای که سلسله صفویه با جریان جدید و تازه وارد تفکر نوین غرب داشت، پای عنصر سومی به مناسبات اجتماعی ایران کشیده شد که پس از سه سده از ظهور سلسله صفویه، به عنوان رقیب قدرتمندی در برابر دو عنصر «قومیت» و «مذهب» ظاهر شد.
در اوایل عهد قاجار، هر دو عنصر «قومیت» و «مذهب» تا حدّ زیادی تضعیف شده بودند؛ عنصر قومیت و استبداد، علاوه بر این که در فاصله بیش از دو قرن حکومت دینی صفوی تضعیف شده بود، با زوال و سقوط سلسله صفویه نیز به دلیل فقدان یک دولت و حکومت مرکزی که به معنی فقدان حضور یک «ایل فاتح» می باشد و وجود جنگ های متعدد قومی، ضعیف تر شده بود و تنها با برتری قوم ترک قاجار توسط آغامحمدخان قاجار، در صدد گرفتن جان تازه بود. عنصر دین نیز به دلیل مهاجرت علما و نگهبانان دین از ایران به سایر کشورهای اسلامی در پی سقوط صفویه و فشارهای افغانان و حتی نادرشاه و…، تا حدّ قابل توجهی تضعیف شده بود.
درست در شرایط ضعف دو نیروی قدیمی مذهب و قومیت استبدادی، عنصر سوم از طریق افرادی به نام «منورالفکر» کم کم جای پای خود را به ویژه در عرصه مناسبات اجتماعی ایران محکم و محکم تر می کرد. این در حالی بود که برخی وقایع تاریخی از جمله جنگ های ایران و روس و نتیجه شوم شکست ایرانیان در آن ها، برخی گزارش های مبالغه آمیز از نظم و پیشرفت غربی ها توسط کسانی که با انگلیسی ها و فرانسوی ها در هندوستان و دیگر جاها در تعامل و رفت و آمد بودند، نو بودن عنصر سوم و تأثیر روانی «لکل جدید، لذّه» و… تا حدّ زیادی زمینه اجتماعی روانی برای پذیرش این عنصر سوم و تأمل در آن را آماده تر می ساخت. تصویر حضور این نیروهای سه گانه در عرصه قدرت ایران، در نوشته یکی از محققین تاریخ معاصر چنین آمده است:
«با پیدایش نیروی منورالفکری، سه نیرو در جامعه ایران که بر اساس سه نوع معرفت و شناخت، وحدت و انسجام یافته اند، رودرروی یکدیگر قرار می گیرند و هرکدام به تناسب خصوصیات معرفتی و موقعیت اجتماعی، به طریقی خاص، قدرت خود را تأمین کرده، با وسایلی متناسب اعمال قدرت می کنند.
دو نیروی مذهبی و استبداد در تاریخ گذشته ایران از سابقه ای طولانی برخوردارند و فراز و نشیب های زیادی را طی کرده اند، ولی نیروی منورالفکری، نیروی تازه بنیادی است که هویت معرفتی و آرمانی های اجتماعی آن نه تنها برای دو نیروی دیگر، بلکه برای کسانی که در متن آن قرار می گیرند، چندان مشخص نیست.»[۲]
در چنین حالتی بود که دو عنصر «قومیت» و «مذهب» بر خود لازم دیدند نحوه تعامل خود با این میهمان تازه وارد را مشخص کنند. شرایط تاریخی عنصر قومیت به گونه ای بود که چندان نتوانست با قوّتی که مناسب آن باشد با این عنصر جدید (غرب) تعارض نموده یا گفت وگو نماید، اما عنصر مذهب که با آگاهی دقیق از شرایط جدیدِ به وجود آمده، احساس خطر می کرد و این امر به نوبه خود، باعث نوعی خودآگاهی ویژه و انسجام درونی بیش تر آن شد در برابر این عنصر جدید موضع گیری کرد.
این موضع گیری عنصر «مذهب» در برابر «تفکر نوین غرب»، در شرایط تاریخی متفاوت، شکل های مختلفی را که در میان دو خط گفت وگو و درگیری قرار دارند به خود گرفت.[۳] با نگاهی بیرونی به کلیت این موضع گیری، نکات پر اهمیت ذیل به دست می آید:
۱) ضرورت جریان شناسی غرب شناسی علمای شیعه
فهم جریان شناسی یک اندیشه، بر فهم خود آن اندیشه مقدم است، زیرا اولاً: جایگاه تاریخی و سیر اندیشه (تکاملی یا غیرتکاملی) بهتر درک می شود. به عنوان مثال، جریان شناسی اندیشه «ولایت فقیه» باعث می شود به این اندیشه صرفاً از زاویه آخرین دلایل اقامه شده بر آن نگریسته نشود، بلکه به نتایج عملی این اندیشه در یک بستر تاریخی نیز توجه شود. چنین نگرشی به اندیشه، وزن و ارزش واقعی آن را بهتر نمایان می سازد و موافقت و مخالفت با آن را منطقی تر می نماید.
ثانیاً: نظر به پیشینه یک اندیشه باعث می شود مرحله بعدی اندیشه را بهتر پیش بینی، برنامه ریزی و محاسبه کرد. بسیاری از اهل اندیشه و فکر در رویارویی با امور به ظاهر مستحدث، تلاش می کنند رگه های تاریخی این امور را پیدا کنند و با تجربه ای که از امور تحقق یافته قبلی دارند، تصمیم عملی مناسبی نیز برای این امور مستحدث بگیرند.
به عنوان مثال، تجربه رویارویی با مردم، فقها و عالمان دینی، مقدسات، موفه های فرهنگی ریشه دار و باسابقه و… از سویی، و تجربه رویارویی با استعمار خارجی، استبداد داخلی، عناصر بی ریشه و هویت و… از سوی دیگر، درس های بزرگ تاریخی است که جریان شناسی هر کدام آن ها می تواند به عنوان منشور و مانیفیستی برای اعمال حال و آینده ما باشد.
ثالثاً: فهم نسبت تاریخی یک اندیشه با اندیشه محوری آن تاریخ (مثل اندیشه شیعه در تاریخ معاصر ایران) درجه اصالت و اعتبار آن اندیشه را معین می کند. این گونه نگاه های کلان به اندیشه های تاریخی باعث می شود حتی فهم گزاره های جزئی آن اندیشه، شفاف تر و بهتر صورت گیرد.
متأسفانه تا کنون از جانب هیچ فردی، درباره «جریان شناسی غرب شناسی علمای شیعه در تاریخ معاصر» تحقیقی ارایه نشده است. بسیاری از قضاوت های نویسندگان تاریخ معاصر درباره کیفیت ارتباط و تعامل علمای شیعه با غرب، گرفتار یکی از چند مشکل ذیل می باشد:
الف) موضوع تحقیق، جزئی و موردی است؛ به عنوان مثال، تنها به بررسی غرب شناسی یکی از علما اشاره کرده است. نتیجه چنین تحقیقی تنها می تواند انسان را به قضاوت درباره کیفیت غرب شناسی همان شخص رهنمون سازد. مقاله درج شده در کتاب «دیده بان بیدار» با عنوان «زمان آگاهی و غرب شناسی شیخ فضل الله»، نمونه چنین رویکردی به این بحث می باشد.[۴]
ب) موضوع مورد تحقیق، هرچند فردی و جزئی نمی باشد، اما ناظر به نحوه تعامل علمای شیعه با بخشی از غرب (مثلاً برخورد علما با پدیده استعمار) می باشد. چنین تحقیقی نیز نمی تواند ما را به قضاوت صحیحی در باب غرب شناسی علما رهنمون سازد. تحقیق سلیم الحسنی در کتاب «دور علماء الشیعه فی مواجهه الاستعمار»[۵] در این دسته قرار می گیرد.
ج) موضوع مورد تحقیق، هرچند ناظر به همه ابعاد غرب باشد، و هرچند در آن، به قضاوت طیفی از علما درباره غرب اشاره شده باشد، اما ناظر به نوع نگاه علمای یک مقطع تاریخی به غرب می باشد.
دیدگاه فریدون آدمیت درباره غرب شناسی علمای شیعه، به ویژه در کتاب «ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران»، در این دسته جا می گیرد. وی، تنها به نحوه رویکرد علمای یک مقطع تاریخی (علمای کمی قبل و بعد مشروطه) به غرب می پردازد و سپس، نتیجه تحقیقات مربوط به این مقطع را به کل تاریخ معاصر ایران تعمیم می دهد.
د) می توان به نوع چهارمی از تحقیق و بررسی درباره موضوع غرب شناسی علمای شیعه اشاره کرد که هرچند تاکنون اتفاق نیفتاده است، اما تصویر و ترسیم فضای آن به تبیین دیدگاه مختار در این خصوص، کمک می کند. در این روش، ممکن است به کیفیت رویکرد علمای شیعه در طول تاریخ معاصر به همه ابعاد غرب، اشاره شود، اما به نقطه عطف های این نگاه تاریخی و به عبارت دیگر، به سیر تکامل و یا تنزّل آن اشاره نشود و بلکه در هر مقطع خردتر تاریخی، تنها به نحوه برخورد علمای شیعه با ابعاد مختلف غرب پرداخته شود، بی آن که زنجیره تاریخی این نگاه که همه نگاه های خرد را به مثابه نخ تسبیح در کنار یکدیگر می گذارد و نسبت هر کدام به دیگری را روشن می سازد و به عبارت دیگر؛ مشخص می کند که هر نگاه متقدم، چه میراثی برای نگاه متأخر از خود می گذارد را نشان دهد. در این صورت، هرچند به مجموعه ای از رویکردهای متفاوت علمای شیعه به غرب، اشاره شده است، اما چنین تحقیقی مسلماً به جریان شناسی غرب شناسی علمای شیعه در تاریخ معاصر نپرداخته است.
اشکالات و نواقص مورد اشاره باعث شده است تا نتوانتیم زنجیره دقیقی از جریان تاریخی غرب شناسی علمای شیعه ارایه دهیم، مگر این که به مجموعه دیدگاه های علمای شیعه نگاهی بیرونی، جامع و خطی داشته باشیم، به گونه ای که بتوان در آن نگاه، سهم هر دیدگاه در تأثیرگذاری بر کلیت این جریان را تشخیص داد.
۲) ضرورت توجه به واژه علما
در بحث غرب شناسی علمای شیعه و ارزیابی و قضاوت درباره آن، باید نسبت به واژه «علما» توجه داشت. بحث غرب شناسی علمای شیعه آن گاه به درستی ارزیابی می شود که به تعریف عالِم پایبند باشیم. در برخی تحلیل ها از جمله تحلیل های فریدون آدمیت، مفهوم عالِم تا مرز کسانی که صرفاً به تحصیل در علوم دینی مشغول بوده اند تقلیل یافته است.
واقعیت این است که غالب تحولات مهم تاریخ معاصر ما از سیصد سال گذشته تا کنون به گونه ای بوده است که تا حدّ قابل توجهی با دنیای غرب و تکنولوژی، سیاست های منطقه ای و منافع استعماری آن در ارتباط بوده است و در نوع این تحولات مرتبط با غرب، قبل از این که علمای بزرگ شیعه به قضاوت نشسته باشند، بسیاری از مردم و از جمله روحانیون مستقر در شهرهای مختلف قضاوت نموده اند.
شاید در روزگار ما نیز هنوز این قضیه به همین صورت باشد، زیرا بسیاری از مردم قبل از اظهار نظر متخصصان، خود به اظهار نظر می پردازند و تنها زمانی احساس نیاز جدّی به نظر متخصص می کنند که به طور کامل به بن بست رسیده و بحران را به روشنی درک کرده باشند.
در گذشته نیز چنین بوده است؛ بسیاری از مردم قبل از اظهار نظر متخصصان دینی که مراجع تقلید و مجتهدان شهرها می باشند، در امور مختلف و از جمله مسایل مربوط به غرب، به ویژه تکنولوژی آن، که متأسفانه قضاوت متخصصان دینی درباره آن ها در معرض بدترین تحریف ها و تهمت ها قرار گرفته است، به اظهار نظر پرداخته اند.
پافشاری بر برخی از اظهارنظرهای غلط پیامدهای منفی و زیان باری داشته و در برخی موارد تبدیل به بحران، دست کم در حوزه معرفت، شده است. بدتر از آن، انتساب آن نظرها و بحران های به وجود آمده به تبع آن، به عالمانی است که نه تنها در ارایه آن نظریه ها و ایجاد بحران ها سهیم نبوده اند، بلکه خود از مخالفان و معارضان آن دیدگاه ها بوده اند.
در حقیقت، چنین اتهام و تحریفی به دو گونه صورت گرفته است: گاه صاحبان نظریات اشتباه که در مواردی از طلاب و روحانیان علوم دینی بوده اند، ارتقای رتبه یافته و در اشتباهی تاریخی، به طور عمد یا غیر عمد نام عالم به خود گرفته اند، و گاه نظریات آن ها که در حقیقت جزء علما نبوده اند، به علما نسبت داده شده است.
به عنوان مثال، می توان به این کلام تحریف شده که «علمای شیعه در استفاده از بلندگو تردید داشته و بلکه فتوا در عدم استفاده از آن از باب احتیاط می دادند» اشاره نمود. مراجع و مجتهدین شیعه نه تنها هرگز چنین فتوایی نداده اند، بلکه در مقابل روحانیون غیرصاحب فتوایی که حکم به عدم جواز استفاده از آن داده اند، تصریح به جواز استفاده از آن نموده اند. یکی از محققین تاریخ معاصر در این باره می نویسد:
«افراد انجمن [تبلیغات اسلامی (دهه ۱۳۲۰ ش)] در مجالس خود از بلندگو استفاده می کردند که برخی اعتراض و حتی شایع کرده بودند که مراجع فتوای منع استفاده از بلندگو را داده اند. این مسئله به حدّی شهرت یافت که شعبه انجمن در اصفهان، در این باره پرسشی از آیت الله بروجردی کرد که ایشان جواب داد استفاده از بلندگو فاقد اشکال است.»[۶]
ضرورت توجه به واژه علما زمانی بیش تر احساس خواهد شد که بدانیم علمای شیعه از نوعی سلوک عملی خاص برخوردار بوده اند که آگاهی به نمونه ها و بلکه قواعد آن، به خوبی می تواند پذیرش بسیاری از افکار و رفتارهای منتسب به آن ها را مورد تردید قرار دهد و یا بسیاری از افراد مشهور به عالم بودن را از صف عالمان جدا کند.
متأسفانه از آن جا که تاریخ نگاری معاصر ما تا حدّ قابل توجهی تحریف شده و بیگانه با واقعیت تاریخی می باشد، باید اذعان کرد که بسیاری از رتبه های تاریخی غیرواقعی می باشد. چه بسیار عالمان وارسته ای که بیش ترین سهم را در تحولات عصر خویش داشته اند اما کم ترین اثر و نامی از آن ها در صفحات بی شمار تاریخ معاصر ما یافت نمی شود.
در مقابل، چه بسیار افراد نالایقی که تنها هنر آن ها بهره برداری از آثار دیگران بوده است، اما بخش های مختلفی از تاریخ ما را به خود اختصاص داده و به نام عالم شهرت یافته اند. ملک المتکلمین، که در کتاب های تاریخ معاصر ما به غلط از وی به عنوان اولین شهید مشروطه یاد می شود، هم چنین سید جمال واعظ، شریعت سنگلجی و… از زمره این افراد می باشند.
۳) سیر تکاملی غرب شناسی علمای شیعه
غرب شناسی علمای شیعه از زمان تعامل دولت ایران با غرب جغرافیایی و به تبع آن، غرب اندیشه ای، سیری تکاملی داشته است به گونه ای که با مطالعه تاریخ مناسبات فکری رفتاری علمای شیعه با جریان تجدد و مدرنیته در ایران، به روشنی درمی یابیم که چگونه نگاه ابتدایی علما به غرب، در فرایند زمان به نگاهی عمیق و پخته تبدیل شده است.
در شرایط اولیه ظهور غرب، حتی خود غربی ها هم از نتایج آثار خود بی اطلاع بودند و تقریباً چهار قرن پس از ظهور تفکر جدید غرب (از قرن ۱۵ تا قرن ۱۹)، بعد از این که هم علم و هم تکنیک غرب تا حدّ زیادی وارد زندگی بشر شد، کم کم نقص ها و پیامدهای منفی آن، خود را نشان داد و در همان غرب نیز، عده ای از دانشمندان نسبت به مخاطرات آن هشدار دادند.[۷]
در شرق، و از جمله در ایران نیز این مشکل برای شناخت غرب جدید، به ویژه در شرایط اولیه ظهور آن وجود داشت. در این جا نیاز بود این علم و تکنیک – البته تکنیک غرب، بسیار زودتر از علم آن مورد توجه قرار گرفت – تا حدّی فراگیر شود تا نتایج و پیامدهای منفی خود را نشان دهد.
به همین علت است که رویکرد علما به رویه دانش و علم و تکنیک غرب، در شرایط اولیه، سراسر تمجید و تحسین بوده است و نقد آن ها به غرب، بیش تر ناظر به رویه استعماری غرب می باشد. البته این امر تا حدّ زیادی معلول شرایط خاص آن زمان نیز بوده است. یکی از نویسندگان تاریخ معاصر، مشکل شناخت اولیه غرب توسط علما را این گونه بیان می کند:
«به هر روی، مجتهدان شیعه دشمنانی کم و ناتوان نداشتند و ناچار بودند برای پاسداری از موضع و موقع خویش در چند جبهه پیوسته در ستیز باشند. در شرایطی از این دست، و به ویژه با توجه به این که دولت ایران در جنگ با روسیان درگیر بود، خردمندانه نمی نموده است که رهبران مذهبی ستیز سازمان یافته و گسترده ای را بر ضد دانش نوین غرب رهبری کنند.
به سخن دیگر، در آن مقطع ویژه زمانی، فرصتی درخور برای رهبران سرشناس مذهبی دست نداد تا به شیوه ای یک پارچه و روشن، موضع و باور خویش را در برابر نوسازی اعلام دارند. چنین می نماید که اگر این ویژگی های ویژه آن روزگار در میان نبود و رهبران مذهبی و مجتهدان اصولی در موضع و موقعی استوارتر قرار داشتند و ایران با کشوری نیرومند و نامسلمان مانند روسیه در حال جنگ نبود، مجتهدان با آشنایی ایرانیان با دانش ها و کارشناسی هایی که از اروپای نامسلمان ریشه می گرفت هم نوایی چندانی نشان نمی دادند. برخی از نوشته های مربوط به آن روزگار گواهی روشن بر این امر است.»[۸]
به همین علت که هنوز ماهیت غرب خود را نشان نداده بود، غرب شناسی اولیه علما بسیار با احتیاط و دقیق بوده است. آنان به ضرورت شرایط و به ویژه در پی شکست ایران از روسیه حتی اگر به پیشرفت های علمی و تکنیکی غرب به نیکی یاد کرده اند، در عین حال، اخذ و اقتباس بدون منطق و تعریف نشده آن ها را جایز ندانسته و سخت بر نتایج اسف بار این تقلید کورکورانه شوریده اند.
البته پیش از جنگ ایران و روس و یا در متن آن جنگ ها نیز، نقدهایی ناظر به سطح بیرونی غرب از جانب علمای شیعه بر غرب وارد شده است. به عنوان مثال می توان به نوع رساله های جهادیه از جمله «جامع الشتات» میرزای قمی و «کشف الغطاء» آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطاء و… اشاره کرد که در آن ها به نتایجی که چهره استعماری غرب به ویژه در امور مربوط به عفت و ناموس و… از خود به جای خواهد گذاشت اشاره شده است. اما در دوره های بعد، علما کم کم به نقدهای جدی تر و عمیق تری درباره غرب پرداختند. در ابتدا تنها به نحوه اخذ و اقتباس تکنولوژی غرب توسط ایرانی ها و سپس هم زمان، به نقد مبانی معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی غرب پرداختند.
به عنوان مثال می توان به نقد ماهنامه «درّه النجف» که در زمان مشروطه (۱۳۲۸ ق) به عنوان ارگان فکری حوزه علمیه نجف در شهر نجف به چاپ می رسیده است، درباره نحوه استفاده از علم و تکنیک غربی اشاره کرد:
«امیر عبدالرحمن خان افغان در کتاب تاریخ خود می گوید که ما برای اطلاع به علوم لازمه که در خارجه است، بایست که از آن بلاد مستخدم بخواهیم و مدت خاصی برای خدمت آن ها مقرر داریم و با آن ها شرط مود کنیم که پس از انقضای مدت، تمام شاگردهایی که به او سپرده ایم، امتحان بدهد که خود آن ها بدون مداخله او مباشر عمل شوند و از امتحان درآیند تا معلوم شود تمام عمل را بدون خیانت تعلیم داده؛ و شرط مود کنیم که اگر غیر از این شد، مستحق اجرت نباشد.
اگر همچه کردیم، در زمان کمی از خارجه مستغنی خواهیم شد. و نبایست که از اول جوانان ساده خود را به آن بلاد بفرستیم که هر چه اخلاق رذیله که خوی آن بلاد است و طبع جوانان به او راغب است، اخذ کنند و تخم آن را در مملکت ما آورده در بپاشند.
بلی؛ در صورتی که جوانان ما در مملکت خود تربیت شدند و معنای استعمار ملکی و شرف قومی و حُب وطنی را درست فهمیدند و در قلب آن ها رسوخ یافت، آن وقت است که اگر به خارجه رفتند، از محاسن اخلاق آن جا هرچه را که مناسب تمدن مملکت خود دید، برای آن ها به رسم ارمغان خواهد آورد نه آن چه را که موجب خرابی ملک و ملت او است.
کرورها از مال این ملت بدبخت خرج مدرسه دارالفنون شد و کرورها مصرف کسانی شد که برای تعلیم به اروپا مسافرت کردند، هنوز سر هر کاری که می آییم که به علوم جدیده محتاج است، بایست از اروپا مستخدم بگیریم و پس از دو قرن تعلیم و تعلم، کسانی در بین ما پیدا نشدند که اقلاً صورت هر یک از این علوم را ولو تقلیداً کامل نه ناقص اخذ کرده باشند که در مقام حاجت به کار ببرند و ما را از احتیاج به استخدام از خارجه مستغنی کنند، چه جای آن که در مقام اجتهاد و استنباط مطالب تازه و اختراعات جدیده باشد.»[۹]
هم چنین می توان به نقد شیخ فضل الله نوری بر برخی مبانی تفکر غرب اشاره کرد. به عنوان مثال، وی در مقابل این ایده که مقتضیات عصر را حتی باید بر اصول اسلامی اولویت داد، سخت مقاومت می کرد؛ زیرا معنای این ایده، تقدم و اصالت عقل بشری بر آموزه های وحیانی و دینی می باشد. عین السلطنه در خاطرات خود می نویسد:
«شیخ، خاصه در اواخر عمر، با قاطعیت هر نوع برخورد انفعالی در برابر امواج فکری و سیاسی جدید را محکوم می کرد و شریعت جاوید نبوی صلی الله علیه و آله را تحت هیچ عنوان و بهانه ای نظیر عنوانِ فریبای «مقتضیات عصر»، تغییرپذیر نمی دانست. سخن او این بود که: من حکم خدا و رسول را می نویسم، نه مقتضیات عصر را.»[۱۰]
شیخ فضل الله خود در رساله تذکره الغافل می نویسد:
«اگر کسی را گمان آن باشد که مقتضیات عصر تغییردهنده بعض مواد قانون الهی است یا مکمَّل آن است، چنین کس هم از عقاید اسلامی خارج است، به جهت آن که: [پیغمبر ما] خاتم انبیاست و قانون او ختم قوانین است، و خاتم، آن کسی است که آن چه مقتضی صلاحِ حالِ عباد است الی یوم الصُّور به سوی او وحی شده باشد و دین را کامل کرده باشد. پس جعل قانون کلاً ام بعضاً منافات با اسلام دارد… والله، ابداً گمان آن نداشتم که کسی جعل قانون را امضا کند و از برای مملکت اسلام، قانونی جز قانون الهی بپسندد و مقتضیات عصر را مغایر بعضی مواد قانون الهی بداند؛ و مع ذلک او معتقد به خاتمیت و کمال دین محمد صلی الله علیه و آله باشد».[۱۱]
شیخ فضل الله حتی تلاش می کرده است تا از جزئیات مسایل مطرح شده در اروپا از جمله مندرجات نشریات مهم آن جا نیز اطلاع حاصل نماید. یکی از محققین تاریخ معاصر در این مورد می نویسد:
«اوراق و نشریاتی که در خارج از کشور نشر یافته و ربطی به اسلام و ایران داشت، به وسیله مرحوم نجم الدوله (دانشمند ذوفنون عصر قاجار) ترجمه و تحویل شیخ می گردید. شیخ، هم چنین برای تهیه و ترجمه مندرجات جراید اروپا درباره ایران، از میرزا محمدخان قزوینی معروف بهره می گرفت که نزد شیخ درس خوانده بود و در صدر مشروطه در اروپا به سر می برد».[۱۲]
نیز می توان به نقد غرب در نامه آیت الله شیخ الشّریعه اصفهانی به ولسن فرماندار انگلیسی عراق اشاره کرد. این نامه مربوط به دوران انقلاب عراق علیه سلطه انگلستان است که تحت اشراف و مدیریت علمای دینی صورت گرفته است.
قضیه از این قرار است که پس از رحلت مرحوم آیت اللَّه میرزا محمدتقی شیرازی، کلنل ولسن فرماندار انگلیسی عراق، نامه ای خطاب به آیت اللَّه شیخ الشّریعه اصفهانی، رهبر انقلاب مردم عراق، نوشت و در آن از عدالت و لیبرالیزم و آزادی غربی سخن به میان می آورد. گزیده ای از نامه وی چنین است:
«مصائبی که بر عراق و اهالی عراق وارد گردیده، نتیجه آرای سلف شما مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی می باشد. ایشان در یکی از مذاکرات اخیر خود ادعا نمود که خواهان صلح بین حکومت و ملت هستند و از خون ریزی و قتل اجتناب می نمایند و امکان ندارد که مانند حضرت عالی به این مسایل توجه ننمایید. حکومت بریتانیای عظما، همیشه متکی بر سه اصل بوده است: اصل ترحم، اصل عدالت و اصل آزادی دین و عقیده».
آیت الله شیخ الشّریعه اصفهانی در جواب کلنل ولسن، نامه ای مفصل، با مطالبی بسیار صریح و روشن گر نوشته و در آن به نقد باطن غرب و شعارهای ادعایی آن می پردازد. گزیده ای از آن نامه چنین است:
«برای این که از تقاضاهای مردم مطلع نشوید، در گوش ها پنبه گذاشته اید. بعد از وعده ها و امیدواری ها، مردم را می ترسانید. پس از آرزوها، سخن از عدم موفقیت می گویید. شدت عمل به خرج دادید؛ عده ای را تبعید نمودید، جمعی را کشتید، بعضی را نیز به زندان افکندید. نسبت به روای عشایر، اهانت روا داشتید.
شما می خواهید کسانی را که به آن ها ستم شده و به اموالشان خسارات وارد آمده، مجازات کنید؟ آیا آن ها چاره ای جز دفاع از خانه و کاشانه خود داشتند؟ آن ها به واجب خود عمل کردند؛ دفاع نمودند.
شما برای هوای نفس به آن ها حمله و هجوم آوردید. مرحوم آیت اللَّه شیرازی را به من تسلیت می گویید و مصائبی را که به عراق و مردم وارد نموده اید، نتیجه آرای مقدس ایشان می دانید. با این نسبت، احساسات من و عواطف مسلمین را جریحه دار نمودید.
شما منکرید و خود را کاملاً بی اطلاع جلوه می دهید. کشتی های پر از اسباب تخریب و آلات جنگ می فرستید و قوای خود را برای بیچارگی این ملت مظلوم و پایمال کردن حقوق آن کامل می نمایید. در اعلامیه و نامه خود ادعا می نمایید
همیشه اساس حکومت انگلستان مبتنی بر سه رکن ترحم، عدالت و اصل آزادی دین و عقیده است. به نظر من، منظور از اصل اول (ترحم)، این است که هر وقت ملت عراق استقلال خو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 