پاورپوینت کامل ویژگی های سیاسی اخلاقی جامعه اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ویژگی های سیاسی اخلاقی جامعه اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ویژگی های سیاسی اخلاقی جامعه اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ویژگی های سیاسی اخلاقی جامعه اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

مرتضی شیرودی[۱]

چکیده:

ویژگی های سیاسی یک جامعه اسلامی مطلوب را می توان از شیوه های متعدد و متنوعی استنباط و استخراج کرد که شاید رجوع به نهج البلاغه و اندیشمندان مسلمان یکی از بهترین و برجسته ترین این شیوه ها باشد. بی شک حل مشکلات جوامع مسلمان در پرتو نهج البلاغه و اندیشه اندیشمندان اسلامی قابل وصول تر است.

از این رو، نوشته حاضر پس از توضیح مختصر درباره حضرت علی علیه السلام به امتیازات و جامعیت نهج البلاغه پرداخته و خصیصه های مختلف سیاسی یک جامعه اسلامی را مورد اشاره قرار داده است. و پس از آن اندیشه های دانشمندان اسلامی را درباره ویژگی چنین جامعه ای بر می شمارد و در نهایت تکالیف مردم نسبت به یک جامعه اسلامی مطلوب را بررسی می کند.

الف: نهج البلاغه و ویژگی های سیاسی اخلاقی جامعه مسلمان

مقدمه

از جرج جرداق پرسیدند: چه انگیزه ای باعث شد که شما به عنوان یک مسیحی به نهج البلاغه گرایش پیدا کنید. او پاسخ داد: من از کودکی، علاقه وافری به ادبیات داشتم و وقتی کتاب نهج البلاغه را مشاهده کردم، شیفته نکات ادبی، فصاحت و بلاغت آن شدم و در حالی که نه سال بیش تر نداشتم، تمام نهج البلاغه را حفظ کردم، و اکنون نیز که بیش از نیم قرن از آن زمان می گذرد، هم چنان حافظه من مفتخر به نهج البلاغه است.

از او سئوال کردند: چه شد که کتاب «علی صوت العداله الانسانیه» را نوشتید. وی پاسخ داد: من بر اثر آشنایی با نهج البلاغه، توانستم امام علی علیه السلام را بشناسم و به این نکته رسیدم که علی علیه السلام در میان مسلمانان و غیرمسلمانان و حتی در میان شیعیان، مظلوم است، در حالی که من دیدم امام علی علیه السلام فراتر از شیعه و سنی، فراتر از اسلام و مسیحیت و فراتر از همه مکاتب و ادیان است. از این رو، این کتاب امام را نوشتم تا شاید در زدودن این ظلم و ستم، سهمی داشته باشم.[۲]

درباره علی

توماس کارلایل، فیلسوف و نویسنده مشهور انگلیسی در کتابی با عنوان قهرمانان، درباره علی علیه السلام می گوید: «اما علی، ما را جز این نرسد که او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم. چه او جوانمردی بلند مرتبه بود، از سرچشمه وجدانش مهر و نیکویی، سیل آسا سرازیر می گشت و از دلش شعله های نیرومندی و دلاوری زبانه می کشید، شجاعتی درآمیخته با مهربانی و لطف و رأفت داشت».[۳]

بارون کاردایفو مستشرق فرانسوی بر آن است که: «علی مولود حوادث نبود، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود. اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخیله او است. پهلوانی بود در عین دلیری، دلسوز، و شهسواری بود در عین رزم آزمایی، زاهد. به مال و منصب دنیا توجهی نداشت و در راه حقیقت، جان خود را فدا کرد. روحی عمیق داشت که ریشه آن ناپیدا بود و در هر جا، خوف الهی آن را فراگرفته بود».[۴]

جبران خلیل جبران، نویسنده، شاعر و متفکر لبنانی درباره آن حضرت می گوید: «به عقیده من، فرزند ابی طالب، نخستین کسی از عرب بود که با روح کلی جهان ارتباط و پیوستگی یافت و با او هم نشین گشت.

شب با او دمساز بود. او اولین کسی بود که آهنگ نغمه های لبانش، روح را به گوش مردم می رساند که پیش از آن، چنان نغمه هایی را نشنیده بودند… علی از جهان گذشت، در حالی که شهید عظمت خود بود، در حالی که نماز، میان دولبش و دلش از شوق پروردگار لبریز بود».[۵]

پولس سلامه، ادیب و حقوق دان مسیحی لبنانی، در ابیاتی بسیار زیبا، درباره امام علی علیه السلام چنین می سراید: «روزگار پیر می شود، آری، امّا امام علی، مانند چهره تابان صبح، همواره باقی و پایدار است و هرروز و هرروز، در طول سده ها و اعصار، با سپیده دمانی نو بر سرتاسر آفاق بشریت می تابد و هر روز از نو طلوع می کند.» [۶]

شبلی شمَیل، طبیب و محقق مسیحی، درباره این بزرگ مرد تاریخ گفته است: «امام علی بن ابی طالب، بزرگ بزرگان است، او یکتا نسخه ای است که خاور و باختر در گذشته و حال، صورت دیگری از آن که مطابق با اصل باشد به خود ندیده است».[۷]

درباره نهج البلاغه

نهج البلاغه براساس نسخه صبحی صالح، مشتمل بر ۲۳۹ خطبه و کلام طولانی، ۷۹ نامه و ۴۸۰ سخن کوتاه از سخنان گهربار امام اول مسلمانان است. این مجموعه، پس از قرآن کریم و سنت نبوی، عالی ترین نمونه ادبیات عرب و غنی ترین منبعی است که می تواند موجب ارج و تقویت زبان عربی باشد. البته، مجموعه سخنان حضرت، بسیار بیش تر از آن است که در کتاب نهج البلاغه گردآوری شده است.

نهج البلاغه براساس نسخه صبحی صالح، مشتمل بر ۲۳۹ خطبه و کلام طولانی، ۷۹ نامه و ۴۸۰ سخن کوتاه از سخنان گهربار امام اول مسلمانان است. این مجموعه، پس از قرآن کریم و سنت نبوی، عالی ترین نمونه ادبیات عرب و غنی ترین منبعی است که می تواند موجب ارج و تقویت زبان عربی باشد.

مسعودی در کتاب مروج الذهب، مجموعه خطبه های حضرت را که در آن زمان موجود بوده، بالغ بر ۴۸۰ عدد می شمارد، در حالی که حدود نصف این تعداد، در کتاب نهج البلاغه آمده است. از جمله امتیازات بسیار نهج البلاغه می توان به جامعیت، زیبایی، فصاحت، بلاغت و تأثیر آن در مخاطب اشاره نمود.

سید رضی که نهج البلاغه را گرد آورده است، درباره زیبایی کلام این کتاب شریف می گوید: «او بود که نقاب از چهره سخن درکشید، جان کلام از بیان او پیدا شد، و قانون مندی آن به بیان او بنیان گرفت. خطیبان و سخنوران، او را الگوی خود گرفتند و موعظه گران خوش بیان، به کلام او نیرو یافتند، چرا که کلام او رنگی از علم خدا و شمیمی از گفتار پیامبر دارد… او به راستی در میان پیشتازان این هنر، یکتا قهرمانی است بی مانند و سخنش دریایی است خروشان و بی کران».[۸]

ابن ابی الحدید، در شرح بخشی از خطبه اشباح می نویسد: «چون این کلام ربانی و سخن قدسی آمد، فصاحت عرب باطل گردید. فرق میان فصاحت عرب و سخنان فصیح آن بزرگوار، همانند تفاوت خاک با زرِ ناب است».[۹]

یکی از اساسی ترین امتیازات نهج البلاغه، جامعیت آن است. انسان وقتی در محضر نهج البلاغه، قرار می گیرد، با شگفتی های اعجاب انگیز روبه رو می شود؛ در جایی مقابل فیلسوفی بزرگ قرار می گیرد، و در جای دیگر، قلم ادیبی توانا را در برابر خود می بیند. گاهی با عارفی کامل، گاهی با زاهدی وارسته و گاهی با سیاست مداری کاردان هم سخن می شود. و از این جاست که می توان به ویژگی های سیاسی جامعه اسلامی دست یافت.

ویژگی های سیاسی جامعه اسلامی

از منظر نهج البلاغه، ویژگی های سیاسی بسیاری را می توان برای جامعه اسلامی برشمرد، از جمله:

۱- آزادی گفتار: «وَاجْعَلْ لِذَوِی الْحاجاتِ مِنْک قِسْما تُفَرِّغُ لَهُمْ فیهِ شَخْصک، وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِسا عامّا فَتَتَوا ضَعُ فیهِ لِلّهِ الَّذی خَلَقَک، و تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَک وَ اعْوانَک مِنْ اَحْراسِک و شُرَطِک، حَتّی یکلِّمک مُتَکلِّمُهُمْ غَیرَ مُتَتَعْتِعٍ: و بخشی از وقت خود را خاص کسانی کن که به تو نیاز دارند.

خود را برای کار آنان فارغ دار و در مجلس عمومی بنشین و در آن مجلس برابر خدایی که تو را آفریده، فروتن باش وسپاهیان و یارانت را که نگهبانان، یا پاسبانان تو هستند، از آنان بازدار، تا سخن گوی آن مردم با تو گفت وگو کند، بی درماندگی در گفتار».[۱۰]

۲- تأمین امنیت: «اِنْطَلِقْ عَلَی تَقْوَی اللّهِ وَحْدَهُ لا شَریک لَهُ وَلاتُرَوَّعَنَّ مُسْلِما وَ لاتَجْتازَنَّ عَلَیهِ کارِها، وَ لاتَأْخُذَنَّ مِنْهُ اَکثَرَ مِنْ حَقِّ اللّهِ فی مالِه: برو با ترس از خدا، که یگانه است و بی همتا، مسلمانی را مترسان، و اگر او را خوش نیاید، بر سَرِ وی مَران، و بیش از حق خدا از مال او مستان».[۱۱]

۳- تبعیض زدایی: «فَاَخْفِضْ لَهُمْ (للنّاس) جَناحَک، وَ ألنْ لَهُمْ جانِبَک وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَک وَ آسِ بَینَهم فی اللَّحظَهِ و النَّظْرَهِ، حَتَّی لایطْمَعَ العُظماءُ فی حَیفِک لَهُمْ، وَ لاییأَسَ الضُّعَفاءُ مِن عَدْلک بِهِمْ: با آنان فروتن باش و نرم خو و هموار و گشاده رو، و به یک چشم بنگر به همگان، خواه به گوشه چشم نِگَری و خواه خیره شوی به آنان، تا بزرگان در تو طمعِ ستم بر ناتوان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نگردند».[۱۲]

۴- سلامت مالی: «وَ اِنّی اُقْسِمُ بِاللّهِ قَسَما صادِقا لَئِنْ بَلَغَنی اَنَّک (زیادبن ابیه) خُنْت مِنْ فَی ءِ الْمُسلِمینَ شَیئا صَغیرا اَوْ کبیرا لأَشُدَّنَّ عَلَیک شَدَّهً تَدَعُک قَلیلَ الْوَفْرِ ثَقیلَ الظَّهْرِ ضَئیلَ الأَمر: و همانا من به خدا سوگند می خورم، سوگندی راست، اگر مرا خبر رسد که تو در فَیی ء مسلمانان اندک یا بسیار خیانت کرده ای، چنان بر تو سخت گیرم که اندک مال، مانی و درمانده به هزینه عیال، و خوار و پریشان حال».[۱۳]

۵- مردم سالاری: «وَلْیکنْ اَحَبُّ الأُموُرِ اِلَیک اَوْسَطَها فِی الْحَقِّ، و اَعَمَّها فِی الْعَدْلِ وَ اَجْمَعَها لِرِضَی الرَّعیهِ، فإِنَّ سُخْطَ الْعامَّهِ یجْحِفُ بِرِضَی الْخاصَّهِ، وَ اءِنَّ سُخْطَ الْخاصَّهِ یغْتَفَرُ مَعَ رِضَی الْعامَّهِ. وَ لَیسَ اَحَدٌ مِنَ الرَّعِیهِ اَثْقَلَ عَلَی الوالی مَؤُونَهً فِی الرَّخاءِ، وَ اَقَلَّ مَعُونَهً لَهُ فِی الْبَلاءِ. و اَکرَهَ لِلْانْصافِ، وَ اَسْأَلَ بالالْحافِ، وَ اَقَلَّ شُکرا عِنْدَ الاعْطاءِ، وَ أَبْطَأَ عُذرا عِنْدَ المَنْع، وَ اَضْعَفَ صَبرا عِنْدَ مُلِمّاتِ الدَّهْر مِنْ اَهْلِ الْخاصَّهِ. وَ انَّما عِمادُ الدِّینِ و جِماعُ الْمُسْلِمینَ وَ الْعُدَّهُ لِلْأَعْداءِ الْعامَّهُ مِنَ الأُمَّهِ، فَلْیکنْ صَغْوُک لَهُمْ وَ مَیلُک مَعَهُمْ:

می باید که برای تو پسندیده ترین کارها همان باشد که در حق، میانه ترین است، در عدل فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گسترده ترین، که بی شک، خشم همگانی اثر رضایت خاصان را از بین می برد، در حالی که خشم خواص با خشنودی همگان بخشوده می شود. خواص، در سنجش با توده مردم، در شرایط عادی حکومت را باری سنگین ترند و در روزگار سختی، یاری شان کم تر است. از عمل به انصاف نگران ترند و بر درخواست ها بیش تر پای می فشارند. در برابر بخشش ها کم سپاس ترند و در برابر دریغ ها پوزش ناپذیرتر، و در هنگامه رویدادهای دردناک روزگار، ایستادگی شان کم تر است، و این تنها توده مردم اند که دین را تکیه گاه… و در نبرد با دشمنان، نیروی ذخیره اند. پس گوش تو ویژه اینان و گرایش تو، هم سویشان باشد».[۱۴]

۶- مردم داری: «وَاْعْلَمْ أَنَّ الرَّعِیهَ طَبَقاتٌ لاَیصْلُحُ بَعْضُهَا اءِلّا بِبَعْضٍ، وَ لَا غَنی بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْضٍ. فَمِنْهَا جُنُودُ اللّهِ، وَ مَنْهَا کتَّابُ الْعَامَّهِ وَ الْخَاصَّهِ، وَ مِنْهَا قُضَاهُ الْعَدْلِ. وَ مِنْهَا عُمَّلُ الْانْصَافِ و الرِّفْقِ وَ مِنْهَا أَهْلُ الجِزْیهِ وَ الْخَراجِ مِنْ أَهْلَِ الزَّمَّهِ وَ مُسْلِمَهِ النَّاسِ. وَ مِنْهَا التُّجارُ وَ أَهْلُ الصَّنَاعَاتِ. وَ مِنْهَا الطَّبَقَهُ السُّفْلَی مِنْ ذَوِی الْحَاجَه وَ الْمَسْکنَهِ وَ کلاً قَدْ سَمَّی اللّهُ سَهْمَهُ، وَ وَضَعَ عَلَی حَدِّهِ فرِیضَهً فی کتَابِهِ أوْ سُنَّهِ نَبیهِ صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَهْدا مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفوُظا:

و بدان که رعیت را صنف هاست که برخی جز به برخی دیگر راست نیاید، و به برخی از برخی دیگر، بی نیازی نشاید. از آنان، سپاهیان خدایند و دبیران که در نوشتن نامه های عمومی و یا محرمانه انجام وظیفه نمایند، و از آن ها داوران اند که کار به عدالت دارند و عاملان اند که کار خود به انصاف و مدارا رانند، و از آنان اهل جزیه و خراج اند، از ذِمیان و مسلمانان و بازرگانان اند و صنعت گران و طبقه پایین از حاجت مندان و درویشان، وخدا نصیب هر دسته را معین داشته و میزان واجب آن را در کتاب خود یا سنّت پیامبرش صلی الله علیه و آله نگاشته که پیمانی از جانب خداست و نگهداری شده نزد ماست».[۱۵]

۷- حق مداری: «اِنّا مُوَفُّوک حَقَّک، فَوَفِّهِمْ حُقوقَهُمْ، وَ اِلّا تَفْعَلْ فاءِنَّک مِنْ اَکثَرِ النَّاسِ خُصوما یوْمَ القِیامَهِ، وَ بُؤْسا لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللّهِ الْفُقَراءُ وَ الْمساکینُ و السّائلُونَ و الْمَدْفُوعُونَ و الغارِمُ وَ ابْنُ السَّبیلِ… وَ اِنَّ اَعْظَمَ الخِیانَه الاُمَّهِ وَ اَفْظَعَ الغِشِّ غِشُّ الأَئِمَّهِ: ما حق تو را به تمام می پردازیم، پس باید حقوق آنان را تمام به آنان برسانی وگرنه روز رستاخیز دارای بیش ترین خصمانی، و بدا به حال آن کس نزد خدا که خصمان او مستمند باشند و گدا و دریوزه کنان و رانده شدگان و دام داران و تهیدستان و در راه ماندگان… و بزرگ ترین خیانت، خیانت به مسلمانان است و زشت ترین دغل کاری ناراستی کردن با امام ایشان».[۱۶]

۸- مداراگری: «فَانْ شَکوْا ثِقَلاً اَوْعلهًّ اَوْ انقِطاعَ شِرْبٍ اَوْ بالَّهٍ اَوْ اِحالَهَ اَرْضٍ اغْتَمَرَها غَرَقٌ اَوْ اَجْحَفَ بِها عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِما تَرجُوآنْ یصْلُحَ بِهِ اَمْرَهُمْ، وَ لایثْقُلَنَّ عَلَیک شَی ءٌ خَفَّفتَ بِهِ الْمَؤُونَهَ عَنْهُمْ، فَاءِنَّهُ ذُخرّ یعُودُونَ به عَلَیک فی عِمارَهِ بِلادِک وَ تَزْیینِ و لایتِک مَعَ اسْتِجْلابِک حُسْنَ ثَنائِهِمْ و تَبَحُّحِک بِاسْتِفاضَهِ الْعَدْلِ فیهِمْ، مُعْتَمِدا فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِما ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ اِجْمامِک لَهُمْ، والثَّقَهَ مَنْهُمْ بِما عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِک عَلَیهِمْ وَ رِفقِک بِهِمْ. فَرُبَّما حَدَثَ مِنَ الاُمورِ ما اِذا عَوَّلْتَ فیهِ عَلَیهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوُه طِیبَهَ اَنْفُسِهِمْ بِه فَاءِنَّ العُمْرانِ مُحْتَمِل ما حَمَّلْتَهُ:

پس هرگاه مردم از سنگینی مالیات یا به دلایلی دیگر مانند نایابی آب از زمین یا آسمان، غرقاب زمین یا خشکی آن، شکایت آورند، به امید سامان بخشیدن کارشان، تخفیفشان ده و هرگز بار مالی تخفیفی که برای خراج دهندگان قائل می شوی تو را گران نیاید که این اندوخته ای باشد که در عمران کشور و آراستن قلمرو و فرمان روایی به کارت آید و سودش ثنایی است که نثارت می کنند و نشاطی است که در قبال دادگستری احساس می کنی. با تکیه زدن بر نیروی بیش ترشان، که با بازگذاری دستشان اندوخته ای و اعتمادی که با خو دادن آن ها به داد و مدارای خود، فراهم آورده ای، چه بسا که در ضمن جریان های گوناگون، رویدادهایی پیش آید و تو از پس این رفتار خوش، از آنان یاری بخواهی و آنان از جان و دل پذیرایت شوند که تا بخواهی آبادی زمین توسعه پذیر است».[۱۷]

۹- بازرسی و نظارت: «ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَلَهُمْ، وَ ابْعَثِ الْعُیونَ مِنْ أهْلِ الصَّدْقِ وَ الوفَاءِ عَلَیهِمْ، فانَّ تَعَاهُدَک فِی السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَهٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَهِ و الرِّفْقِ بالرَّعِیهِ. وَ تَحَفَّظْ مِنَ الأَعْوَانِ، فَانْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یدَهُ اِلَی خِیانَهٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیهِ عِنْدَک أَخْبَارُ عُیونِک اکتَفَیتَ بِذلِک شَاهِدا، فَبَسَطْتَ عَلَیهِ الْعُقُوبَهَ فِی بَدَنِهِ وَ أخَذْتَهُ بِمَا أصَابَ مِنْ عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمقَامِ الْمَذَلَّهِ وَ وَسْمَتُه بِالْخیانَهِ، وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَه:

پس بر کارهای آنان مراقبت دار و جاسوسی راست گو و وفاپیشه برایشان بگمار که مراقبت نهایی تو در کارهاشان، وادار کننده آن هاست به رعایت امانت، و مهربانی است بر رعیت، و خود را از کارکنانت واپای، اگر یکی از آنان دست به خیانتی گشود و گزارش جاسوسان تو بر آن خیانت هم داستان بود، به این گواه بسنده کن و کیفر او را با تنبیه بدنی به او برسان و آن چه به دست آورده، بستان. سپس او را خوار بدار و خیانت کار شمار و طوق بدنامی را در گردنش درآر. [۱۸]

۱۰- تشویق و تنبیه: «اِعْرِفْ لِکلِّ امْری ء مِنْهُمْ ما أَبلی، و لاتَضُمَّنَّ بَلاءَ أَمْرِی ءٍ اِلی غَیرهِ وَ لاتُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غایهِ بَلائهِ، وَ لایدْعُوَنَّک شَرَفُ أمْرِی ءٍ اِلی اَنْ تُعظِمَ مِنْ بَلائِه ما کان صَغیرا و لاضَعَهُ أمْرِی ءٍ الی اَنْ تَسْتَصفِرَ مِنْ بَلائِه ما کانَ عظیما:

مقدار رنج هر یک را در نظر دار و رنج یکی را به حساب دیگری مگذار، و در پاداش او به اندازه رنجی که دیده و زحمتی که کشیده تقصیر میار، و مبادا بزرگی کسی موجب شود که رنجِ اندک او را بزرگ شماری و پایین بودن رتبه مردی سبب شود کوشش سُترگ وی را خوار به حساب آری».[۱۹]

ب: اندیشمندان اسلامی و ویژگی های سیاسی جامعه

اسلام پیام جدیدی برای سعادت دنیوی و اخروی بشر و نگرش نوینی از زندگی اجتماعی و سیاسی ارایه داد که با پیام و نگرش سایر ادیان الهی و اندیشه های بشری شباهت ها و در عین حال، تفاوت های عمده داشت. یکی از این تفاوت ها، سرچشمه گرفتن اندیشه های سیاسی و اجتماعی مسلمانان از قرآن و سنت و نهج البلاغه و محتوای آن است.

بی شک، سیره علی علیه السلام و سخنان او در نهج البلاغه، راهنمای اندیشمندان مسلمان قرار گرفته و همه این اندیشمندان بر اساس آن دو به ارایه پاورپوینت کامل ویژگی های سیاسی اخلاقی جامعه اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint پرداخته اند و از این طریق در پی آن بوده اند تا جامعه مطلوب اسلامی برپا سازند.[۲۰]

ضرورت وجود رهبر همانند ضرورت وجود عقل در جسم است؛ به این معنا که جسمِ بدون عقلِ سالم، توانایی به کارگیری درست و هماهنگ اعضای بدن را ندارد. جامعه بدون رهبر نیز، به هرج و مرج و نیستی می انجامد.

ویژگی های رهبری جامعه

فارابی(متولد ۲۵۱)یکی از ویژگی های سیاسی اخلاقی یک جامعه اسلامی مطلوب را، برخورداری از رهبری می داند که از ویژگی های اسلامی بهره مند باشد. به بیان عمیق تر، هر جامعه به رهبر، و جامعه سالم به رهبرِ فرزانه نیازمند است. ضرورت وجود رهبر همانند ضرورت وجود عقل در جسم است؛ به این معنا که جسمِ بدون عقلِ سالم، توانایی به کارگیری درست و هماهنگ اعضای بدن را ندارد.

جامعه بدون رهبر نیز، به هرج و مرج و نیستی می انجامد. علاوه بر آن، کامل بودن عقل، وی را شایسته فرمان روایی بر جسم آدمی ساخته است. بنابراین، رهبر هم، باید کامل ترین فرد جامعه باشد تا امکان رسیدن به مدینه فاضله (جامعه سالم) که وسیله ای برای تکامل مادی و معنوی است، فراهم آید. [۲۱]

کامل ترین فرد برای تصدّی رهبری جامعه سالم، کسی است که دارای صفاتِ دوازده گانه تندرستی، هوشمندی، راست گویی والامنشی، دادگری، دلیری، درک قوی، حافظه توانا، فصاحت در بیان، علاقه به علم، پرهیز از گناه، و بی اعتنایی به ثروت باشد، اما هرگاه، فرد دارنده این صفات در جامعه پیدا نشود و دو فرد یا جمعی از افراد دارای این صفات باشند، آنان رهبران جامعه خواهند بود. [۲۲] به نظر فارابی، جانشین یا جانشینان رهبر جامعه، علاوه بر صفات رهبر، باید دارای صفات خردمندی، توانایی در وضع قوانین جدید، به کارگیری قوانین و آداب رهبر قبلی، مهارت در به کارگیری سلاح و مهمات به هنگام جنگ، بصیرت و دوراندیشی در رویارویی با اوضاع جامعه، برخورداری از تجربه و داشتن بیانی روشن و رسا در تحریک مردم به فرمان برداری از خود و قوانین جدید، نیز باشد. [۲۳]

در تحلیل عنصر تندرستی می توان گفت: رهبر اگر از تندرستی برخوردار نباشد، نمی تواند به درستی و با همه توان به اداره جامعه بپردازد. البته منظور از تندرستی این نیست که اصلاً مشکلی در جسم او نباشد، بلکه به این معنا است که جسم رهبر دارای مشکلی که مانع اداره درست جامعه شود، نباشد. بخشی از سلامت رهبر به سلامت روانی او برمی گردد. رهبر باید در شرایط بحرانی بر خود مسلط باشد، تا بتواند مدیریت کند. هم چنین، باید از امراض روانی چون خود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.