پاورپوینت کامل رنگ عشق ۷۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رنگ عشق ۷۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رنگ عشق ۷۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رنگ عشق ۷۲ اسلاید در PowerPoint :
>
محمدجواد رودگر[۱]
چکیده:
«عشق» مبدأ تجلیات الهی و سرچشمه جاری و ساری «هستی» است که در تکوین و تشریع ظهور یافته و خداوند حدوث و بقای عالم و آدم را بر آن بنیان نهاده است و عشق در انسان، به رنگ عاشق و محدود به حدّ وجودی و سعه هستی اوست، زیرا چگونگی و نوع پاورپوینت کامل رنگ عشق ۷۲ اسلاید در PowerPoint بستگی به درون و ملکات وجودی عاشق دارد و اگر عشق تقسیم پذیر به عشقِ رحمانی و شیطانی، آسمانی و زمینی، حقیقی و مجازی یا ملکوتی و مُلکی است برگرفته از ذات و درون عاشق است. از این رو انسان برای دست یابی به رنگ و بوی عشق باید به ظرفیت وجودی و درون خویش بنگرد.
مقاله حاضر در صدد تبیین این معنا و مبنا از «عشق» است و آن را در سه زمینه: رنگ و بوی عشق از منظر عاشق، رنگ و بوی عشق با نظر به معشوق و رنگ و بوی عشق از ره گذر وحدت عشق و عاشق و معشوق، با توجه به آیات و روایات و نیز ره یافت های فلسفی – عرفانی، بررسی نموده است.
اگر چه عشق چشیدنی و شهودی است، نه شنیدنی و گفتنی، اما چنین نیست که مطلقا از دایره شرح و بیان بیرون باشد و می توان با زبان حکمت و فلسفه و ادبیات عرفانی و عرفان ادبیاتی رشحه ای از آن معانی و رقیقه ای از آن حقیقت و قطره ای از آن بحر آتشین را در قالب الفاظ و اصطلاحات و البته با استمداد از آموزه های معرفتی – معنویتی مبتنی بر «وحی» و فرهنگ اسلامی متجلی ساخت.
کار عظیم و سترگ عرفان را به برهان کشیدن و معنا را در مفهوم گنجاندن و مشهود را مفهوم و حضور و شهود را به حصول تبیین کردن، تا حدی امکان پذیر است. بزرگان معرفت دینی و ارباب سلوک و شهود و جامعان فهم و شهود و نظر و بصر در این مسیر گام های مؤثر و مهمی برداشته و «حکمت متعالیه» را خلق و «تعاضد عقل و عشق» را جایگزین «تضاد عقل و عشق» نموده اند.
به هر حال، عشق و عرفان نیز ارزش معرفتی و ادراکی خاص خود را داشته و فراتر از معرفت های عقلی و حسی، دارای ماهیت و لوازم خاص می باشند. در این نوشتار برآنیم تا خوشه هایی از خرمن عشق را فرا روی صاحبان دل قرار دهیم. ضمن این که به سختی این امر نیز آگاه هستیم که در تفسیر عشق فراتر از هم زبانی، هم دلی و هم رأیی همراهی لازم است.
«عشق» را به دو صورت می توان تفسیر کرد:
الف) تفسیر «بیرونی» و از «راه دور» که تفسیری انتزاعی، مفهومی و «علم الیقین» است؛
ب) تفسیر درونی و «از نزدیک» که تفسیر عینی، حقیقی و «عین الیقین» و بالاتر از آن «حق الیقین» است.
هر کدام از تفسیرهای یاد شده مراتب و شئون مربوط به خود را دارد و به همین دلیل است که برای تفسیرهای کلامی، فلسفی، عرفانی و حتی «دینی و مذهبی» از عشق، اقسام، انواع، پیامدها و عوارض آن پدیدار شده است.
ما در این نوشتار تفسیر درونی و با مرتبه «عین الیقین» را دنبال نموده و در این ره گذر از معارف وحیانی و سنت و سیره معصومان علیهم السلام و اولیای الهی بهره می گیریم.
مباحث این مقاله در سه فصل زیر بیان می شود:
فصل اول: رنگ و بوی عشق از منظر «عاشق»؛
فصل دوم: رنگ و بوی عشق با نظر به «معشوق»؛
فصل سوم: رنگ و بوی عشق از افق وحدت «عشق و عاشق و معشوق».
۱- رنگ و بوی عشق از منظر «عاشق»
گفته شد که «عشق در حد ذات خود بی رنگ است». اما روشن است که در مرتبه ظهور خود از عاشق رنگ می پذیرد و عاشق به قدر سعه وجودی خویش تأثیر و ظهور عشق را محدودمی نماید؛یعنی«عشق» براساس هندسه وجودی و قدر و اندازه عاشق و قابل عشق، حد و شأن می پذیرد؛ چنان که از آیه کریمه: «وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»[۲] استفاده می شود که عشق مطلق و مطلق عشق تنزل و تجلی نمی یابد، بلکه در هر شیئی یا شخصی به قدر قابلیت و ظرفیت وجودی اش ظهور می یابد و بر محور قاعده «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیهٌ بِقَدَرِها»[۳]
رنگ خاص قابل و مستفیض را می گیرد. همه عالم و آدم به عشق زنده اند و حیات و بقاء دارند. به بیان دیگر، حدوث و بقای آن ها به «حب الهی» و عشق ربانی است؛ «کنت کنزا مخفیا فَاَجْبَبَتُ ان اعرف فخلقت الخلق لکی اَن اعرف»[۴].
عالم هستی و هستی عالم و انسان کامل مرهون «حرکت حبی» است[۵] و این «حرکت حبی» ربط مستکمل به مکمل و انسان متکامل به انسان کامل و به زبان فلسفی، ربط حادث به قدیم و ممکن به واجب و به زبان قرآنی، ربط فقیر محض به غنی مطلق است که در آیه کریمه: «یا أَیهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ»[۶] ظهور یافته است و «حرکت حبی»، در قوس «نزول» بر مدار حبی، اشتیاقی، ایجادی و اکمالی است و در قوس «صعود»، استکمالی، احتیاجی، فقر وجودی و نفسی و استغنایی است – نه غنایی – که به حرکت وجودیه و ایجادیه نیز موسوم است.
«برای عبد سالک، هیچ نهجی شیرین تر از سیر حبی نیست».[۷]
پس انسان اگر چه آفریده شده به عشق و حب الهی است اما از این ظرفیت و قابلیت بنیادین برخوردار است که در پرتو آگاهی (عرفان)، آزادی (اختیار) و انتخاب منطقی را هماهنگ با فطرت و شریعت نماید و گاهی در چهره «مجذوب سالک» و گاهی در لباس «سالک مجذوب»، حرکت حبی استکمالی خویش را تا رسیدن به سر منزل مقصود که غایت قصوای کمال امکانی است ادامه دهد و «عشق» را در درون خویش بپرورد و مظهر اسماء و اوصاف جمالیه و جلالیه معشوق گردد و «تجلی حبی و عشق تکوینی و وجودی» را به «تجلی استکمالی و تکاملی و تشریعی» گره بزند.
به همین دلیل است که عشق هر عاشقی به رنگ خود اوست و خصوصیات و مؤلفه های وجودی عاشق در عشق و رنگ و بوی آن نقش اول را دارد. از این رو، انسان باید به «درون خویش» برگردد و از «برون» انصراف یابد، زیرا عشق در درون جان انسان است. آیه شریفه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکمْ أَنْفُسَکمْ…» [۸]دست کم سه حقیقت متعالی را گوشزد می نماید:
الف) ایمان به جریان عشق در هستی و به خصوص هستی و حقیقت وجودی انسان؛
ب) سرچشمه عشق، درون و ذات انسان است؛
ج) در راه عشق، انصراف از بیرون و انقطاع از غیر، «مجاهده عاشقانه» است که پیروزی و صلاح را در پی خواهد داشت.
هم چنین آیه مبارکه: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ.. .» [۹] نیز به چند نکته لطیف در این مورد اشاره دارد:
الف – استجابت دعوت «عشق درونی» همانا لبیک به دعوت معشوق بالذات و بالاصاله، یعنی خدای سبحان، و معشوق بالعرض و بالتبع، یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله، است که عشق به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عشق به همه کمالات و اسمای حسنای الهی است و «طریقیت» دارد و عشق به خداوند متعال «موضوعیت».
ب – عشق به خدا همان و شهود و معشوق همان، زیرا هم عشق و هم معشوق هر دو در درون انسان می باشد و آیه «وَ فِی أَنْفُسِکمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ»[۱۰] نیز نظر به همین حقیقت دارد.
ج – عشق زنده و بالنده به معشوق که هر دو درونی اند، هستی بخش و حیات دهنده است و عشاق، زنده پایدار و ماندگار هستند.
به همین دلیل است که انبیای الهی و خاتم آن ها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هدف از بعثت خویش را «بازگشت انسان ها به خویشتن» و تذکر به عشق و محبت درونی و شکوفاسازی آن برشمرده اند و خویش را مُذَکر و پیام خویش را ذکر، تذکره و ذکری و.. . نامیده اند. همه آن ها آمده اند تا انسان را به خودش بشناسانند و او را از مشغولیت های بیرونی و جاذبه های طبیعی و دنیایی نجات دهند تا حرکت استکمالی و تکاملی خویش را به سوی خدا آغاز نماید.
بنابراین تا «انقطاع از بیرون» حاصل نگردد، «اتصال به درون» ممکن نیست. به بیان دیگر، سخن از فصل و وصل است؛ فصل از غیر خود و وصل به خود. و اگر کسی در «حیات دنیوی» که فرصت اختیاری وصل به اصل خویش است موفق نشد، پس از مرگ، در حیات برزخی و قیامتی یا اخروی او را به اصل خود برمی گردانند.
پس انسان به عشق «رنگ» می بخشد و عشق زلال و ناب وقتی در ظرف وجود او ریخته می شود رنگ او را می گیرد که خوب و بد، زشت و زیبا، نوری و ناری آن به خود او وابسته است؛ چنان که قرآن کریم می فرماید: «… إِلاّ مَنْ أَتَی اللّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»[۱۱] خدا در قلب سلیم جای دارد. عشق سلیم نیز در قلب سلیم راه دارد و مأمن و خانه عشق مقدس و الهی، دل الهی و تقدس یافته است. انسان هر عینکی که به چشم خود بزند، جهان بیرون را به رنگ همان عینک مشاهده می کند و با هر عینک تصوری و تصدیقی به سیمای عشق بنگرد عشق را به همان رنگ و تصور و تصدیق خویش می بیند.
حال یا عشق را برای توجیه نفسانیات و رنگ های حیوانی و مادون حیوانی خویش می خواهد، که «شهوتی» است و یا عشق را برای روحانیت و کمالات وجودی و گرایش های ملکوتی و فوق ملکوتی می طلبد، که «شهودی» است.
بنابراین هر کسی از ظن خود عشق را تفسیر می نماید و گاهی آن را از عرش به فرش و از آسمان به زمین تنزل می دهد و هواهای نفسانی خود را «عشق» می نامد و خود خاکی و ناسوتی و حیوانی اش را در حجاب و پرده «عشق» پنهان می نماید، اما اگر آتش عشق الهی در تنور جان انسان سالک عاشق زبانه کشید و ناله ها و لابه هایش در «فراق معشوق» بلند شد و از مرکب راهوار شب و سحر استفاده کرد تا به وصال محبوب بشتابد، چنین انسانی عشق عِلْوی و ملکوتی دارد نه سِفْلی و ملکی (البته اگر عشق های ملکی و سفلی را عشق بنامیم، چه این که برخی آن را شهوت حلال یا حرام نامیده اند نه عشق).
پس «عشق» با انسان تفسیر می شود و به رنگ او تعین و تشخص می یابد.
از سوی دیگر، این که «عشق» چه بویی دارد، بویی دل انگیز و روح افزا یا بوی تعفن و آزاردهنده جان، بوی آسمانی یا زمینی، نیز به خود انسان بستگی دارد. خلوص و صداقت، در درون انسان بوی روحانی ایجاد می کند و دروغ و نفاق بوی جسمانی. نماز، روزه، مناجات شبانه، انفاق، حل مشکل مردم، شفقت بر خلق و رأفت بر مردم بوی آسمانی و تنگ گرفتن بر مردم، خداگریزی، خلق ستیزی و.. . بوی شیطانی می دهد.
در روایات آمده است: فرشتگان شبانگاهان به کسانی که سحرخیزند عطر می زنند، یا شهیدی که به لقاءالله پیوسته است را عطر آگین می نمایند، یا حتی بوی خوش روحانی و ریحانی از انسان های با خدا می گیرند و به آسمان می برند، یا ملائکه نیمه های شب از برخی منازل سالکان بیدار و شب زنده دار «نور» می گیرند و میان آسمانیان منتشر می نمایند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: بهشت، عاشق سلمان فارسی است، یا درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: از او بوی بهشت استشمام می کنم. خداوند نیز در وصف چنین انسان هایی می فرماید: «یوْمَ تَرَی الْمُومِنِینَ وَ الْمُومِناتِ یسْعی نُورُهُمْ بَینَ أَیدِیهِمْ وَ بِأَیمانِهِمْ» و یا می فرماید: «یجْعَلْ لَکمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» و یا درباره انسان های سالک زنده شده به نور ایمان می فرماید: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النّاسِ».
پس لازم است انسان به «درون شناسی» بپردازد و حقیقت خویش را نقد و تحلیل نماید تا ببیند چه بو و نوری دارد؛ آیا تحت «ولایت الهی» است و از ظلمات به نور درآمده و یا تحت «ولای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 