پاورپوینت کامل سازگاری علم پیشین الهی با اختیار آدمی ۸۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سازگاری علم پیشین الهی با اختیار آدمی ۸۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سازگاری علم پیشین الهی با اختیار آدمی ۸۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سازگاری علم پیشین الهی با اختیار آدمی ۸۰ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده

پژوهش حاضر درصدد آن است که بعد از تبیین دو موضوع «علم الهی» و «اختیار آدمی» در دو حوزه فکری «الله شناسی» و «انسان شناسی»، به بیان شبهه عدم سازگاری این دوگزاره پرداخته و جواب های لازم را ارائه دهد و بیان کند که تنها راه برون رفت از این شبهه، تصور صحیح مشخصه های علم الهی و اختیار آدمی است. همانا خلط زمان و مکان در «الله شناسی» و «انسان شناسی»، از همین مشخصه ها است.

مقدمه

از شبهاتی که در عرصه معارف دینی جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است، شبهه ناسازگاری علم پیشین الهی با اختیار انسان است. ریشه این بحث را می توان در آثار مکتوب فلاسفه و متکلمین مسیحیت جستجو کرد؛ زیرا که آنان نیز این موضوع را درک کرده و سختی رهایی از این سوال را در زمان خود واقف بوده اند.

ما نیز در این مختصر بر آن شدیم تا در چهار بخش به حل شبهه بپردازیم. بخش اول: بیان روشنی از علم الهی و نظریه صحیح در این باب. بخش دوم: تبیین و تحلیل بحث اختیار. بخش سوم: تقریر شبهه. بخش چهارم: پاسخ شبهه.

بخش اول؛ بیان روشنی از علم الهی و نظریه صحیح در این باب.

حقیقت علم عبارت است از: «حضور چیزی برای چیزی» (طباطبایی، ۱۳۸۸، ج۲: ۱۲۵)

انواع علم: علم در اصطلاح فلاسفه به علم حضوری و علم حصولی منقسم می شود، «زیرا معلوم یا با وجود خارجی – یعنی وجودی که آثار مطلوب بر آن مترتب است- نزد عالم حضور می یابد که آن را علم حضوری می گویند و یا حضورش نزد عالم با ماهیت و صورت است که می توان گفت: وجود ذهنی است – یعنی وجودی که آثار مطلوب برآن مترتب نیست- و این قسم علم را علم حصولی خوانند».(همان)

علم حصولی: همانطور که گفته شد علم حصولی نوعی از علم است که حضور معلوم در نزد عالم با ماهیت و صورت است و به بیان روشن تر در علم حصولی معلوم با واسطه یک چیز دیگر برای عالم مشخص می گردد؛ به طور مثال در انسان مابه وسیله حواس خود- اعم از حواس ظاهری و باطنی- نسبت به پیرامون خود علم پیدا می کنیم.

این همان علمی است که در منطق آن را به دو قسم تصوری و تصدیقی تقسیم می کنیم. درواقع همان علمی است که شهید مطهری در مورد آن، جمله معروف «من فقد حسا فقد علما» را می آورد. (شهیدمطهری، ، )

علم حضوری: بنیادی ترین موضوع در فلسفه معرفت و مابعدالطبیعه متعالی علم حضوری است. این قسم از علم هرچند نقش اساسی و بس موثر داشته و دارد؛ اما به دلائلی مورد توجه واقع نشده است. از جمله آن دلائل این است که علم در دامان منطق رویید، قلمرو منطق نیز فکر است و فکر یا تصور است یا تصدیق. مشخص است که تصور و تصدیق از آن جا که با بحث رؤیت و واسطه همراه است در محدوده علم حصولی شکل می گیرد. علم حضوری همانطور که پیش از این مشخص گردید، شیء با وجود خارجی خود – یعنی همان وجودی که منشاء اثر است نه وجود ذهنی و ماهیت- در نزد عالم حاضر است. مانند انسانی که بدون در نظر گرفتن کلیه حواس باز هم به ذات خود علم دارد.

تفاوتهای بین علم حصولی و علم حضوری:

تفاوت علم حضوری با حصولی اساسا به این دلیل است که یکی به نظام وجود و دیگری به نظام مفهوم تعلق دارد. یکی از تفاوتها مرجع خارجی داشتن علم حضوری و عدم آن در علم حصولی است که در نتیجه صدق و کذب به معنای مطابقت و عدم مطابقت ذهن با عین، تنها در مورد علم حصولی قابل طرح است.

تفاوت دیگر این که در علم حضوری بر خلاف حصولی، تقسیم به تصور و تصدیق ناموجه خواهد بود؛ همچنین علم حصولی بر سه پایه استوار است: مدرِک که نفس یا ذهن است، شی مدرَک یا به عبارت دیگر معلوم بالعرض و سوم صورت ذهنی یا معلوم بالذات که نقش واسطه را ایفا می کند؛ اما در علم حضوری وجود دو رکن کافی است که عبارتند از: مدرِک و وجود مدرَک.

علم پیشین خداوند به موجودات؛ در علم خداوند به موجودات آرای متفاوتی وجود دارد که به اختصار به ذکر آنها پرداخته و نقد و بررسی خواهد شد.

الف: علم پیشین خداوند به موجودات، حضوری و اجمالی است و به وجود آنها تعلق دارد. این نظریه را شیخ اشراق و پیروان او برگزیده اند. بیان آن این است که چون خداوند به ذات خود عالم است و از طرفی ذات خداوند، علت موجودات است و علم به علت، سبب علم به معلوم است به طور اجمال؛ بنابر این خداوند در مقام ذات بر همه چیز عالم است و علم او حضوری و اجمالی است.

اشکال این نظریه این است که علم تفصیلی بر علم اجمالی برتری دارد. در این صورت، بنابر نظریه یاد شده، علم ذاتی خداوند بر موجودات، کاملترین علم نخواهد بود.در حالی که ذات خداوند، همه کمالات را به وجه اکمل داراست.

ب: علم پیشین خداوند به موجودات، حصولی و تفصیلی است و به ماهیت آنها تعلق گرفته است؛ زیرا ماهیت آنها قبل از آن که موجود شود، (ماهیات معدومه) دارای نوعی ثبوت است. چون ثبوت، اعم از وجود است. این نظریه، به معتزله منسوب است که به ثابتات ازلیه قائل شده‎اند.

اشکال این نظریه علاوه بر این که علم حصولی -چنان که خواهد آمد- در خداوند راه ندارد، این است که ثبوت مساوق وجود است، و چیزی که موجود نیست، ثبوت عینی ندارد. بنابراین، اعتقاد به ثابتات ازلیه از اساس نادرست است.

ج: علم پیشین خداوند به موجودات علم تفصیلی و حصولی است که به وجود ذهنی ماهیات تعلق گرفته است. همان گونه که انسان به کارهایی که می‎خواهد انجام دهد، قبل از ایجاد آنها علم تفصیلی دارد و این علم به وجود ذهنی ماهیات افعال او تعلق می‎گیرد. ابن سینا و پیروان او این نظریه را برگزیده‎اند.

اشکال این نظریه این است که علم حصولی مربوط به موجوداتی است که در ذات یا فعل خود با ماده در ارتباط باشند و با دستگاه‎های ادراکی مخصوصی که دارند از موجودات مادی صورت برداری کرده و ماهیات آنها را نزد خود حاضر می‎کنند و به آنها علم پیدا می‎کنند و از طریق آن ماهیات ذهنی به وجود عینی اشیاء نیز عالم می‎گردند.

از آنجا که خداوند از نظر ذات و فعل مجرد از ماده است، علم حصولی در او راه ندارد. علم خداوند خواه به ذات خود و خواه به افعال خود علم حضوری است.

د: علم پیشین خداوند به موجودات، علم حضوری است و از نظر اجمالی یا تفصیلی بودن، اجمالی در عین کشف تفصیلی است؛ زیرا خداوند در مقام ذات، کمالات وجودی همه موجودات را به نحو بساطت واجد است، چون وجود، حقیقتی است واحد و دارای مراتب و عالی‎ترین مرتبه وجود، همان وجود خداوند است.

بدیهی است که هر کاملی مراتب وجودی ناقص را دارد به علاوه مرتبه‎ای از کمال که ناقص آن را ندارد؛ بنابراین، به حکم این که خداوند فاقد هیچ مرتبه‎ای از مراتب کمال وجودی نیست، همه کمالات وجودی را که در موجودات به صورت کثرت و تعدد موجود است، به نحو بساطت و وحدت دارا است.

بنابراین، از این نظر علم ذاتی خداوند به موجودات علم اجمالی است. اجمال به معنای بساطت و وحدت در مقابل تفصیل به معنی کثرت و تعدد. از طرفی، پس از موجود شدن اشیاء چیزی بر علم خداوند افزوده نخواهد شد، زیرا در مقام ذات الهی هیچگونه تغییری راه ندارد. از این نظر علم ازلی خداوند به موجودات علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است.

این نظریه را صدر المتالهین مطرح کرده است. او در دلیل عقلی خود در باب علم پیشین الهی می نویسد:« الواجب تعالی هو المبدأ الفیاض لجمیع الحقائق و الماهیات، فیجب أن یکون ذاته تعالی مع بساطته و أحدیته کل الأشیاء فواجب الوجود عاقل لذاته بذاته فعقله لذاته عقل لجمیع ما سواه و عقله لذاته مقدم علی وجود جمیع ما سواه فعقله لجمیع ما سواه سابق علی جمیع ما سواه فثبت أن علمه تعالی بجمیع الأشیاء حاصل فی مرتبه ذاته بذاته قبل وجود ما عداه سواء کانت صورا عقلیه قائمه بذاته أو خارجه منفصله عنها فهذا هو العلم الکمالی التفصیلی بوجه و الإجمالی بوجه و ذلک لأن المعلومات علی کثرتها و تفصیلها بحسب المعنی موجوده بوجود واحد بسیط ففی هذا المشهد الإلهی و المجلی الأزلی ینکشف و ینجلی الکل من حیث لا کثره فیها فهو الکل فی وحده».(ملاصدرا، ۱۹۸۱م، جلد ۶: ۲۷۰ و ۲۷۱)

واجب تعالی مبدا فیاض همه حقائق و موجودات است، یعنی باید ذات او در عین بساطت و احدیت، واجد کمالات همه اشیا باشد و در نتیجه با تعقل ذات خود همه اشیا را تعقل کرده و این تعقل مقدم بر وجود آنها است؛ بنابراین، علم خداوند به همه موجودات قبل از آفرینش آنها در مرتبه ذات الهی حاصل است و این علم از یک جهت، تفصیلی و از جهت دیگر اجمالی است، زیرا حقیقت همه معلومات در یک وجود بسیط و یکتا موجود است و در نتیجه در این مشهد الهی و مجلای ازلی همه موجودات بدون این که کثرتی در کار باشد، منجلی و نمایان هستند.

بخش دوم: تبیین و تحلیل بحث اختیار

الف- معنای اختیار

در اصطلاح، اختیار یعنی تصمیم گیری پس از سنجش و گزینش. به این بیان که هرجا انسان در انجام کاری راه های متعددی را پیش رو داشته باشد و آنها را وارسیده و بسنجد و سپس یکی را برگزیند و در پی آن، تصمیم بر انجامش بگیرد، گفته می شود آن کار از روی اختیار انجام گرفته است؛ اما کاری که بدون سنجش و گزینش و تصمیمگیری صورت گیرد، می گویند اختیاری نبوده است. مانند لرزه دست کسی که دچار رعشه است و دستش بدون آنکه خود تصمیم به حرکت دادنش داشته باشد، حرکت می کند.(باقی زاده، ۱۳۸۹: ۴۲)

مکاتب مهم اختیار
۱- اگزیستانسیالیسم

این مکتب از مهمترین مکتب های فلسفی غرب در قرن نوزدهم و بیستم است. اصل اختیار و آزادی یکی از اصول مورد اتفاق فیلسوفان اگزیستانسیالیست است.

سورن کی یرکگور، بنیانگذار این مکتب دربارهی اختیار و آزادی انسان می گوید: «انسان براستی زمانی انسان است که براساس انتخاب و اختیار آگاهانه و به صورت فرد رفتار نماید.» (همان) و نیز می گوید: «انسان یعنی انتخاب و اختیار کردن، انسان یعنی به جنگ اجبار و ضرورت و تحمیل شرایط برخاستن؛ انسان چارهای جز انتخاب و اختیار ندارد. تجربهی اختیار بر طبیعت انسان با چنان وقاری ضمیمه می شود که تا ابد از او جدا نخواهد شد.» ( همان: ۴۴)

ژان پل سارتر(۱۹۰۵-۱۹۸۰ م) الحادیترین فیلسوف این مکتب است. در نگاه او انسان در جهان بیخدا به جای خدا نشسته است و اختیار و آزادی عمل انسان هیچ مرزی نمی شناسد. از بعضی گفته های وی چنین برمی آید که نزد او یکی از عوامل نفی خدا اثبات آزادی انسان بوده است.

به این معنا که در تصور او پذیرش خدا و واجب الوجود مساوی با سلب آزادی انسان است (ژان پل سارتر، بیتا، ۲۵). از الهیون این مکتب کارل یاسپرس است. وی می گوید: «متعالی، مرا هستی ممکن ساخته است. به عبارت دیگر متعالی، مرا در وجود زمانی آزاد می آ فریند.

انتخاب آزادی و مستقل شدن از هر ساختاری از این جهان تصمیم در برابر هر قدرتی به معنای تصمیم در برابر متعالی نیست. در برابر متعالی است که انسانی که کاملا بر اراده خود متکی است، اساسی ترین وجه ضرورتی را که او را یکسره در دست خدایش قرار می دهد، تجربه می کند.» (نصری، ۱۳۵۷ش: ۲۰۶و۲۰۷)

عمده ترین اشکالی که دامن گیر این مکتب شده «افراط گرایی» دربارهی انسان و «مطلق انگاری» اوست. این اشکال در افکار و اندیشه های سارتر و اگزیستانسیالیسم های مادی نمایانتر است.

۲- مکتب تفویض

تفویض در لغت به معنای واگذار کردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او بر آن امر است (ابن فارس، ۱۴۰۴ق، ج۴: ۴۶۰) و در اصطلاح قرائت های مختلفی دارد. قرائت مطرح در بحث جبر و اختیار این است که: خداوند بعد از خلقت انسان، اصل و چگونگی افعال و حرکات انسان را به طور کلی به خود او وانهاده است و آدمی در انجام عمل و ترک آن مستقل عمل می کند. ابن سینا در اشارات این نظر را از قائلینش این طور بیان می کند: «و قد یقولون: أنه إذا أجد فقد زالت الحاجه إلی الفاعل حتی أنه لو فقد الفاعل جاز أن یبقی المفعول موجودا کما یشاهدونه من فقدان البنّاء و قوام البناء.» (ابن سینا، بیتا، ج۳: ۶۸)

از نظر مفوضه آنگاه که خداوند انسان را آفرید، نیاز او به خدا قطع می شود. حتی اگر فاعل از بین برود، معلول او باقی می ماند. چنانکه اگر بَنّا بمیرد، به بِنا آسیبی نمی رسد….

معتزله و تفویض

در کتاب های قاضی عبدالجبار از سرشناسان و استادان کلام معتزلی در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری عباراتی به چشم می خورد که برخی ظاهر و برخی صریح در این است که معتزله طرفدار اندیشه ی تفویض بوده اند. به عنوان مثال قاضی عبدالجبار چنین می گوید:«تحقق اهداف انسانی براساس دواعی و خواسته های او گواه بر این است که افعال انسان اختصاص به او داشته و از جانب او حادث میگردند….» (عبدالجبار، ۱۴۲۲ق، ۲۲۳)

مکتب تفویض ادله عقلی بسیاری ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.