پاورپوینت کامل تخصص و تمحّض در مباحث نظری ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تخصص و تمحّض در مباحث نظری ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تخصص و تمحّض در مباحث نظری ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تخصص و تمحّض در مباحث نظری ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

>

اشاره:

حجّت الاسلام والمسلمین علی اکبر رشاد، در سال ۱۳۳۵، در خانواده ای اهل علم، چشم به جهان گشود. دروس حوزه را در سال ۱۳۴۶ در تهران آغاز و در سال ۱۳۴۹ عازم حوزه علمیّه قم شد. پس از گذراندن دروس دوره سطح، مجموعاً حدود ۵۲ سال دروس خارج فقه و اصول را از محضر بزرگانی چون آیات عظام وحید خراسانی، علی مشکینی، مجتبی تهرانی و مقام معظم رهبری دام عزه، بهره برد و سطوح مختلف فلسفه را نیز، نزد اساتیدی چون دکتر احمد بهشتی، شهید مرتضی مطهری و محمّد محمّدی گیلانی، فرا گرفت.

ایشان در سه دهه گذشته، پیوسته به تدریس سطوح عالیه فقه و اصول، فلسفه دین، فلسفه و عرفان، تفسیر و منطقِ فهم دین در حوزه و دانشگاه اشتغال داشته اند.از فعّالیت ها و مسئولیت های ایشان می توان به عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، تأسیس و ریاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ریاست شورای مدیریت حوزه علمیه استان تهران، تولیت مدرسه علمیّه امام رضا (ع) اشاره داشت.ایشان صاحب تألیفات و مقالات متعدّدی در عرصه های مختلف دین پژوهی هستند.

در ادامه، گزیده ای از فرمایشات مهم و راهبردی ایشان در هفته پژوهش، مورخ ۱۳۹۱/۰۹/۰۳، در نشست پژوهشگران اهل قلم مدارس علمیّه استان تهران، تقدیم می گردد.

یکی از آفات مهمّ رشدِ علمی، پراکنده کاری مختلفِ علمی است. عصری که این امکان وجود داشت تا یک نفر همه فن حریف تربیت شود، مدّت هاست که سپری شده است. نباید ادّعا کرد که در گذشته افرادی بوده اند که در علوم مختلف، صاحب نظر و اثر بوده اند.

ابن سینا هم حکیمِ حکمتِ نظری است و هم طبیب است. در طب، «قانون» را نوشته که قرن ها مورد رجوع و مورد تدریس بوده، و در کنار آن کتاب «شفا» را نیز تألیف کرده است. هم «اشارات» را نوشته و هم دستی در حکمتِ مشّاء دارد و به تعبیری نام آورترین فیلسوف مشّائی است.

در پایان عمر نیز به حکمت اشراق متمایل می شود و کتاب «حکمت مشرقیّه» را می نویسد که در دسترس ما نیست. در کتاب «اشارات» نیز که آخرین اثر اوست، سه فصل و نمط آخر را به عنوان فلسفه عرفان تدوین می کند که نشان از گرایش عرفانی اوست. در این خصوص، شاید بتوان از «شیخ بهایی» نیز نام برد که به عهد ما نزدیک تر است. همچنین در روزگار ما شاید بتوان به علّامه شهید مطهری (ره) نیز در این خصوص اشاره کرد.

در جواب این ادّعا، اوّلاً باید گفت که دوره همه فن حریفی گذشته است. حتّی این کلام از ابن سینا نیز نقل شده است که گفته: «من با هر ذو فنونی مواجه شدم فائق آمدم، ولی با هر ذی فنّی که روبرو شدم ناتوان بودم.»

ثانیاً: استثنائات قاعده نیستند و ابن سینا در تاریخ ما یک استثناء است. به تعبیر شیخ الحکماءالمعاصرین علّامه جوادی آملی: «شیخ نه استاد دارد و نه شاگرد.» شاید بتوان گفت که علّامه شهید مطهری(ره) نیز در این خصوص یک استثناء هستند.

حال، این استثناء یا «استعدادی» است و یا «تلاشی» است؛ البته شهید مطهری(ره) بیش از آنکه از استعدادی ویژه برخوردار باشد، تلاش ویژه کرده است. اهتمامی که شهید مطهری (ره) به کار داشته، کم مانند است. همه وجود شهید مطهری(ره)یک پارچه تلاش بود و معلوم نیست همه چنین باشند.

در روزگار ما رشته ها و حوزه های گسترده ای به وجود آمده است. برای مثال اگر بنا باشد یک محقّق، فقط رشته های حوزه دین پژوهی را توصیف کند، تحقیق گسترده چندساله ای را می طلبد و یک اثر حجیم به وجود خواهد آمد.

اصولاً کسانی که به جنگ مکتب، نظام و مذهب ما می آیند، افرادی کارآزموده، کاردیده، تحقیق کرده و صاحب نام جهانی هستند. اگر هم در داخل افرادی هستند که مطلبی می نویسند و مقاله می دهند، مُبدع و مَبدأ مسئله نیستند، بلکه این افراد مترجمان متونی هستند که نامی از صاحب اصلی اثر نمی برند.

هیچ یک از این افراد داخلی مُبدع و مَبدأ نیستند. مُبدع و مَبدأ این دیدگاه ها در نقاط دیگر جهان است و آن ها نیز کار کرده و کارآزموده اند. امّا ما در اینجا نشسته ایم و تصوّر می کنیم با همین تحصیلاتی که در حوزه های علمیّه رایج است، می توانیم پاسخگوی این مسائل باشیم. امّا این چنین نیست.

ما شاهدیم که مباحثی از ناحیه افرادی مطرح می شود و بزرگان و اعاظم حوزه، گاهی به مواجهه اقدام می کنند و مطلب ناتمام می ماند و سرّ آن هم این است که دیگران کارکرده اند. یک نفر همه عمر خود را روی یک نظریه کار می کند.

حال اگر نظریه او علیه ماست و بنیادبرانداز است، ما نیز باید همه عمر در مواجهه با او کار کنیم تا بتوانیم با او مقابله کنیم. برای مثال پروفسور جان هیک نزدیک به هفتاد سال تنها روی نظریه «پلورالیسم دینی» کار کرده است و ظاهراً نیز مُبدع این نظریه است.

آقای اِیان باربور نزدیک به هفتاد سال تنها روی یک مسئله از مسائل فلسفه دین کار می کند و هدف او تنها دفاع از دین است. البته نظریات جان هیک، در ظاهر همدلانه است، ولی در نهایت به ضرر دینِ حق تمام می شود، امّا اِیان باربور از دین دفاع می کند و به همین جهت هنگامی که ما در حوزه و دانشگاه قصد تدریس علم و دین را داریم، اثر این نویسنده مسیحی را ترجمه و تدریس می کنیم.

یعنی اثر یک مسیحی را در دانشگاه و حوزه اسلامی تدریس می کنیم. سرّ توفیق اِیان باربور این است که هفتاد سال تنها روی یکی از مسائل فلسفه دین (مسئله رابطه علم و دین) کارکرده است.

امّا مقالات ما تنها مصرف داخلی دارد و از مرزهای کشور و یا حتی شهر قم خارج نمی شود. البته بزرگان ما نیز به همین صورت کار کردند و جهانی شدند. شرایع به چندین زبان ازجمله فرانسه که کانون حقوق جهان است، ترجمه شده و هنوز هم محل مراجعه است. یعنی اگر ما هم حرفی برای گفتن داشته باشیم، در مقیاس جهانی به آن مراجعه می شود. ولی اگر کار نکنیم حرف ما نیز شنونده ندارد.

در اینکه باید زیرساخت های علمی و معرفتی خود را محکم کنیم هیچ تردیدی نیست، یعنی از همان ابتدا که طلبه ادبیات، صرف و نحو و بلاغت را آغاز می کند، باید قوی و محکم درس بخواند. همان متون ثقیل و دشوار را باید بخواند و بفهمد و البته باید فهم محور باشد و نه حافظه محور. در سیستم آموزشی، ما نظامی را به عنوان «نظام پرورش مآل» مطرح کرده ایم که در مقابل «نظام فراگرفت مآل» قرار می گیرد.

نظامی که اکنون در آموزش و پرورش و دانشگاه رایج است و با کمال تأسف در حوزه ها نیز در حال رایج شدن است، «نظام فراگرفت مآل» است. بناست که فرا بگیریم و حفظ کنیم که بعد از جلسه امتحان نیز مطالب فراموش می شود. در حالی که بر خلاف این روش، باید استعدادهای خود را پرورش بدهیم و از حفظ کردن دوری کنیم.

به هرحال موضوع «تخصّص، تمحّض و تمرکز» لازم است؛ البته این لزوم به این معنا نیست که زیرساخت ها و بنیادها فراموش شود. باید از صرف و نحو، بلاغت، منطق و فقه و اصول آغاز کرد و این دروس را قوی خواند و خوب فهم کرد و در آن ها ورزیده شد.

اگر سرمایه اوّلیّه را نداشته باشیم بی مایه فطیر است و نانی به دست نمی آید و آنچه به دست می آید قابل مصرف نیست. اگر سواد اوّلیّه و بنیادین را نداشته باشیم تحقیق هم معنایی ندارد. کسی که به قوّه اجتهاد نرسیده است نمی تواند چیزی بنویسد. کسی که مجتهد نیست نمی تواند تحقیق کند.

تحقیق نیازمند قوّه اجتهاد است و بدون اجتهاد، تحقیق تنها رونویسی است. اگر کسی به نقطه اجتهاد نرسد، محقّق نیست. محقّق؛ یعنی کسی که به صورت اجتهادی و با قوّه اجتهاد و به روش اجتهادی حق را به کرسی بنشاند.

«تحقیق یعنی حق را به منصه اثبات نشاندن». در فصلنلمه علمی- اطلاع رسانی محفل شماره ۲ معاونت پژوهش حوزه های علمیّه استان تهران؛ مطرح کرده ام که کلمه «تحقیق» غیر از «پژوهش» است. در هیچ یک از اصطلاحات «کاوش»، «پژوهش»، «مطالعه» و… عنصرِ حق جویی، حق یابی و به کرسی نشاندن آن تعبیه نشده و تنها در واژه «تحقیق» این معنا وجود دارد.

بنابراین ما باید تحقیق کنیم و اجتهاد عبارت است از اینکه حق را بشناسیم و بر کرسیِ اثبات بنشانیم. بنابراین دروس اصلی به جای خود و تلاش برای دست یافتن به ملکه اجتهاد به جای خود. بدون اجتهاد؛ هیچ تولیدی ممکن نیست، مگر پرداختن به مباحث ترویجی، ریزه خواری و مصرف گرایی محصولات دیگران و شاید در نهایت تنها توزیع کننده باشیم و در انتها مولّد نخواهیم بود.

تولیدکننده کسی است که قوّه اجتهاد کسب کرده باشد، والّا توزیع کننده است. مطالب دیگران را می گیرد و در ظاهر کتاب می نویسد، امّا این حرف، حرفِ دیگری است و حرفِ خودِ او نیست. توزیع و مصرف، یک کار خدماتی است و هنری نیست.

یک دانشجوی الهیات هم در این حدّ می تواند ارائه ای داشته باشد و اگر خوش قلم هم باشد، زیباتر از موسّس نظریات نیز توان ارائه مطالب را دارد. امّا این هنر نیست و این فرد تنها نویسنده است و نه محقّق. آنکه می نگارد، غیر از آن کسی است که می اندیشد و اندیشه تولید می کند.

این هنر بسیار بزرگی است که فردی پنجاه اثر تحقیقی داشته باشد. البته کسانی هستند که شاید در حدود صد اثر داشته باشند ولی هیچ یک تحقیقی نیست و همگی توزیع افکار دیگران است و چیزی از خود ابداع نکرده اند. یک فرد، آنگاه می تواند مصداق مجتهد قلمداد شود که به فصلی بین پیش و پس از خویش تبدیل شود و همانند یک مفصل باشد.

بگویند قبل از او این نظر نبود، بعد از او نظر آمد. امّا اگر قبل و بعدِ یک فرد، تفاوتی نداشته باشد، هیچ نقشی در تاریخ علم ندارد و تنها توزیع کننده بوده است؛ ولو تفسیر چهل جلدی نوشته باشد. ملاک هرگز حجم و کمیّت نیست.

امّا اگر کسی توانست در تاریخ علم تبدیل به مفصل تاریخ شود و نقش یک فصل را در سیر تاریخی یک علم ایفا کند، مجتهد است. رساله داشتن و ده جلد اصول نوشتن هم ملاک اجتهاد نیست و البته اجتهادِ تقلیدی است و از استاد خود تقلید کرده است.

آنچه از استاد شنیده، خوب حفظ کرده و همان را دوباره نوشته است و حرف تازه ای نزده است. مجتهد آن نیست که از یک فرآیند پیروی و آن را حفظ کند، و در نهایت هم به آن نتیجه ای برسد که دیگران رسیده اند. مجتهد آن است که فرآیند ابداع کند و اگر فرآیندی را به کار می برد، فرآورده تازه ارائه کند.

اگر بخواهیم تخصّص و تمحّض پیدا کنیم باید چه کار کنیم و با چه مبنا و روشی پیش برویم؟ اینکه همین درس های معمول مطالعه شود، کافی است؟ آیا علوم دین تنها همین هاست؟ آیا زندگی مردم با همین چند علم اداره می شود؟ فقه، کانون و محور علوم دینی ماست، زیرا در فقه اجتهادورزی می کنیم و شریعت را فهم می کنیم و به مردم منتقل می کنیم.

اصول نیز مبادی روش تفقّه است. تفسیر، مطالعه اصلی ترین منبع فهم دین است. حکمت و فلسفه، بنیادها را به ما می دهد. کلام، عقاید ما را تأمین می کند. ملاحظه می کنید که همه این ها بسیار ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.