پاورپوینت کامل بسیاری از مشکلات در فهم احادیث با فلسفه حل می شود ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بسیاری از مشکلات در فهم احادیث با فلسفه حل می شود ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بسیاری از مشکلات در فهم احادیث با فلسفه حل می شود ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بسیاری از مشکلات در فهم احادیث با فلسفه حل می شود ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

>

اشاره:

آیت الله سیّد محمّد تقی نقوی، در سال۳۱۳۱ در شهرستان قائنات چشم به جهان گشود. ادبیات را نزد مرحوم ادیب نیشابوری در مشهد فراگرفت و دروس سطح را نزد مرحوم مدرّس، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی، در همان شهر گذراند. ایشان در ادامه برای درک محضر بزرگان، به نجف مهاجرت کرد و از آیت الله حکیم و آیت الله شاهرودی، فقه را به تلمّذ نشست و در اصول از درس آیت الله خویی بهره برد.

از تألیفات ایشان می توان به «ضیاء الفرقان فی تفسیر القرآن» در ۰۳ جلد و «مفتاح السّعاده فی شرح نهج البلاغه» در ۵۲ جلد، اشاره کرد. کرسی درس فلسفه ایشان در تهران، بعد از دروس آیت الله مهدی حائری در سال ۸۴۳۱ شمسی، رسمیّت یافت.

ایشان چند سال پس از تدریس فلسفه، به تدریس فقه و اصول مشغول شدند و از سال ۵۷۳۱ شمسی به دعوت آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) در مدرسه علمیّه آیت الله مجتهدی مشغول به تدریس شدند. کلاس های درس عمومی ایشان، همواره مورد استقبال طلّاب این مدرسه بوده و هست.

وقتی به همراه گروه مصاحبه محفل به درب منزلشان رسیدیم، علیرغم سن بالا و ضعف جسمانی، خود برای استقبال آمدند و با چهرهای پر مهر، ما را به منزل پذیرفتند. ایشان بدلیل ضعف مفرط در ناحیه چشم، دیگر قادر به مطالعه نیستند و به قول خودشان هرچه در منبر میگویند برگرفته از حافظه دوره قوّت است.

شفای چشمانشان را از خدا خواستند؛ آنهم فقط برای قرائت قرآن. ایشان از آن دسته از علما هستند که علاوه بر توجه به درس و بحث طلبگی به منبر هم عنایت ویژه ای دارند و منبر خود را وقف تبلیغ معارف اهلبیت(علیهم السلام) نموده اند.

محبّت عجیبی نسبت به طلّاب ابراز میکردند و به درس و تحقیق عمیق طلّاب، تأکید ورزیدند. رویکرد عالمانه رهبر معظّم انقلاب به مسائل علمی طلّاب، خصوصاً توجّه به فلسفه را تحسین نموده و نسبت به انقلاب پر بهای اسلامی دغدغه نشان دادند و خود را آماده برای هر خدمتی برای حفظ و بقاء انقلاب اسلامی معرّفی کردند.

ایشان با توجه به سابقه تحصیلی و تدریسی خود، به فلسفه نگاهی مثبت دارند و معتقدند فلسفه برای فهم معارف اهل بیت (علیهم السلام) لازم است، اگرچه از نقد فلسفه هم رویگردان نیستند. این استاد گرانقدر حوزه، با حوصله قابل تحسین، به تمامی سئوالات تحریریه محفل صبورانه پاسخ گفتند. در ادامه مشروح این گفتگو را تقدیم می نماییم.

در آغاز کلام، مختصری از زندگیتان را بفرمایید.

من در خراسان جنوبی متولّد شدم. بعد از آنکه کلاس ششم را به اتمام رساندم به علوم دینی علاقه پیدا کردم. پدرم روحانی نبود، بازاری بود؛ در قائن مقدّمات را خواندم، یک سال آنجا پیش آقایی به نام واسعی بودم که بعدها ایشان هم آمد تهران. پیش آقای آیتی سیوطی را خواندم، بعد از آن علاقه پیدا کردم که بروم مشهد؛ چون قائن حوزه ای نداشت.

اوّل طلبگیام از ۱۵، ۱۶سالگی بود. سال ۲۲ یا ۲۳ رفتم مشهد. هفت سال در مشهد بودم. وقتی آمدم مشهد، مطوّل، مغنی و سیوطی را پیش ادیب نیشابوری خواندم. از طلبه هایی که آن زمان در مشهد مشغول تحصیل بودند، یکی آقای شیخ ابوالقاسم خزعلی است. ادبیات را در مدرسه عبدلخان خواندم. بعد از آن به مدرسه باقریه رفتم. آیت الله سیستانی که حالا در نجف هستند، هم عصر ما بود.

وقتی آمدم مشهد حاج میرزاحسین سبزواری از شاگردان[آیت الله] نائینی آنجا بود و همچنین آقا شیخ هاشم قزوینی و آقا شیخ مجتبی هم بودند. آقا شیخ هاشم قزوینی، مدرّس مشهور مشهد بود؛ شاگردان زیادی هم داشت؛ مکاسب و کفایه را ایشان درس می داد. با عدّه ای از رفقا، کفایه را پیش آقای سبزواری خواندیم. مکاسب را نزد آقا شیخ هاشم می رفتیم، کمی هم درس رسائل آقا شیخ کاظم دامغانی رفتیم.

بقیّه را هم جای دیگر[به صورت] متفرّقه خواندم. وقتی به تهران آمدم به مدرسه فیروزآبادی که سر چهارراه سیروس است و الآن نامش رضاییه است، رفتم. من یک سال در این مدرسه بودم. در مدرسه سپهسالار جدید درس آقای ابن الدین را هم میرفتم. وقتی دیدم که تهران درس دیگری ندارد رفتم قم. یک سال هم اگر اشتباه نکنم، در مدرسه ملّاصادق بودم، در قم هم که بودم درس آقای داماد میرفتم.

آن زمان امام خمینی(ره) هم درس فلسفه می گفت. درس فقه و اصول نداشت، سالی که من قم بودم ایشان در مسجد سلماسی درس خارج را شروع کرد؛ در این مسجد، آقای سبحانی هم درس را شروع کرد و من چند روزی رفتم سر درس ایشان. این یک سال را که قم بودم، چند روزی هم درس آقای داماد را میرفتم و چند ماهی هم درس آقای گلپایگانی. بالاخره تصمیم گرفتم که بروم عراق، برای اینکه دیدم دلم بیشتر با اساتید عراق است. اساتید نجف بیشتر بودند. آن وقت خیلی خوب بود. تصمیم گرفتم بروم نجف.

آیا از مرحوم میرزا مهدی اصفهانی هم بهره برده اید؟

ایشان در مدرسه نوّاب که یک مَدرَس بزرگی بود، درس میگفت. ما «مغنی و مطوّل» میخواندیم؛ به درس ایشان نمیرسیدیم؛ درس ایشان برای بزرگان مشهد بود وبرای ما زود بود. آقا شیخ مجتبی قزوینی، آقا محمود حلبی؛ این بزرگان در درس ایشان شرکت می کردند.

مرحوم شیخ مجتبی قزوینی چطور؟ در درس ایشان شرکت میکردید؟

من در درس ایشان شرکت می کردم. صبح ها « اشارات» را ایشان در خانه اش میگفت. آقایان شانه چی و جورابچی هم در درس شرکت داشتند.

ایشان با فلسفه مخالفت نداشتند؟

ایشان اشارات را به نام معارف اسلامی میگفت، نه به عنوان فلسفه؛ ولی معارف معنایش این است که حرف های خاص را یک جور دیگری تفسیر یا ردّ میکرد. فلسفه به صورت رسمی درس گفته نمیشد. من می خواستم منظومه بخوانم نتوانستم. یک استاد پیدا کردم به نام آقا شیخ سیف الله عیسی. گفته بودند ایشان شاگرد آقابزرگ حکیم که فیلسوف بود، است، به من گفته بودند که ایشان فلسفه اش خوب است. ایشان را قانع کردیم و تدریس شرح منظومه را در خانه اش برای ما شروع کرد. شب در منزلش برای ما منظومه را تدریس کرده و خوب هم درس میداد. منظومه و فلسفه را من پیش ایشان خواندم.

حضرتعالی از دیدگاه حاج شیخ مجتبی در مورد مخالفت فلسفه، متأثّر شدید؟

نه، حاج شیخ مجتبی آدم خوبی بود. من الآن هم ضدّ فلسفه نیستم. اشارات را کمی پیش ایشان خواندم و بعد ادامه دادم. در فلسفه خیلی زحمت کشیدم؛ وقتی هم آمدم تهران در ابتدا سه چهار سال در[مدرسه علمیّه] سپهسالار ادیب، جنب مدرسه مروی، اشارات و منظومه و فلسفه را درس می دادم. آقا مهدی حائری پسر مرحوم حاج شیخ، در فلسفه وارد بود و آنجا درس میگفت. سال ۱۳۴۸که به تهران آمدم ایشان رفته بودند؛ تدریس فلسفه را به من واگذار کردند. آن مدرسه بر اساس وقفنامه اش فقط به اساتید فلسفه، حقوق می داد.

چند سال فلسفه تدریس کردید؟

سه – چهار سالی که مروی بودم فلسفه درس دادم، دو سه مرتبه شرح منظومه گفتم، اشارات و اسفارگفتم. از دانشگاه هم خیلی می آمدند. بعد از آن، تدریس فلسفه را رها کردم، مدرسه را هم ترک کردم. فقط یکی دونفر خصوصی در خانه، پیش من فلسفه می خواندند.

بعد از آن به مدرسه چهلستون رفتم. در آنجا یک چند سالی شرح لمعه درس دادم. سه- چهار سال در آنجا برای طلبه های مبتدی تدریس می کردم. حدود دو سال هم، در مدرسه شیخ عبدالحسین،مدرسه آقای خسروشاهی بودم. آقای مجتهد شبستری که امام جمعه تبریز است، آنجا معالم می گفت. همچنین آقای امامی کاشانی در آنجا درس معالم و شرح لمعه می گفت. مکاسب را من می گفتم و بعد آقای مجتهدی دعوت کرد که برای تدریس بروم مدرسه ایشان. حدود هفت سال آخر حیات ایشان، در همان مدرسه حضور داشتم.

الآن سه سال است که درسم تعطیل شده است، مکاسب و کفایه را می گفتم. زمان خود آقای مجتهدی؛ «سطح» را درس می دادم. من بودم و آقای ضیاءآبادی و آقای رئوفی، که آقای رئوفی فوت کرده اند. ایشان مردی فاضل و از رفقای من در نجف بود. آقای میرسجّادی هم سال های آخر می آمد.

چند سال در نجف بودید؟

یک سال و نیم که در نجف بودم پدرم فوت کرد. چون برادرانم صغیر بودند ناچار شدم برگردم، آمدم ایران. حدود دو سال در ایران ماندم تا کارها را روبراه کنم. بعد از آنکه متأهل شدم به نجف برگشتم؛ روی هم رفته پنج- شش سال هم در نجف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.