پاورپوینت کامل بررسی حکم فقهی استشفاء به تربت ابی عبدالله (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بررسی حکم فقهی استشفاء به تربت ابی عبدالله (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بررسی حکم فقهی استشفاء به تربت ابی عبدالله (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بررسی حکم فقهی استشفاء به تربت ابی عبدالله (ع) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
چکیده
مقاله پیشرو حکم فقهی استشفاء به تربت امام حسین(ع) را مورد بررسی قرار داده و در پی پاسخ به این سؤال است که آیا جوازی بر اکل طین سیدالشهدا(ع) از سوی شارع بیان شده است یا خیر؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا در مقدمهای کوتاه، معنای لغوی و اصطلاحی طین و استشفاء بررسی شده و سپس صور فقهی استشفاء به تربت امام حسین(ع) تبیین و ابواب فقهی و روایی که ناظر به احکام خاص آن است، معرفی اجمالی گردیده اند. در ادامه روایاتِ عام که در بیان حرمت اکل طین و مضرّات ناشی هستند و نیز احکام پنج گانه انواع استشفاء تبیین شده اند.
همچنین دلیل اجماع بر جواز اکل طین سیدالشهدا(ع) و روایات موجود از لحاظ سندی و دلا لی، مستندسازی و ارزیابی گردیده اند. در پایان، ضمن جمع بندی روایات، ادلّه و چند کبرای رجالی و طرح نظر مختار، فروعات مسئله برای انجام تحقیقات آتی پیشنهاد شده اند. در این پژوهش سؤالات ذیل مطرح است: مقدار ما یستشفیبه چه میزان است؟ آیا قصد استشفاء، بر حلیت شرط است یا نه؟ موضع طین کجاست؟ آیا ادلّه بر طین قبر صدق می کند یا حائر یا اطراف آن؟ آداب استشفاء کدام اند و چه تأثیری بر استشفا دارند؟
آیا اکل طین سایرمعصومان(علیهم السلام) در حکم اکل طین اباعبدالله الحسین(ع) است؟ آیا استشفاء، تنها ناظر به امراض جسمی است و یا شامل امراض روحی و معنوی نیز می شود؟ محورهای اصلی این پژوهش عبارت اند از: مفهوم شناسی استشفاء، تربت و طین؛ انواع حکم تکلیفی استشفاء؛ ادلّه مورد استناد مسئله، اعم از اجماع و دوازده روایت از معصومان(علیهم السلام).
مقدمه
«استشفاء» به معنی طلب شفاء، در لسان روایات در ابواب گوناگونی تجویز شده است. استشفاء به قرآن کریم، به دعا، به طین ارمنی و… به عنوان انواع استشفاء بیان گردیده است. یکی از اقسام دیگر استشفاء که فی الجمله بر آن اجماع وجود دارد، استشفاء به طین ابا عبدالله الحسین (ع) است.
منظور از این نوع استشفاء علاوه بر حمل، تمسح، مالیدن بر موضع الم و امثاله، اکل طین قبر مطهّر ایشان نیز هست. آنگونه که در بخشهای مقاله پیشرو خواهد آمد، بر اکل طین حرم امام حسین (ع) به نیّت استشفاء، اجماع وجود دارد.با توجّه به مطالب فوق، سؤال اصلی که نویسنده در پی پاسخ به آن خواهد بود این است که:«حکم تکلیفی اکل طین سید الشهدا(ع) به نیّت استشفاء چیست؟»در ذیل این سؤال اصلی، سؤالات فرعی نیز به ذهن متبادر می گردد که پاسخ بدان ها، قسمت های مختلف مقاله حاضر را تشکیل می دهد:
-نظر علمای امامیه در این باره چیست و آیا اجماعی بر آن وجود دارد؟
-ادلّه جواز اکل طین امام حسین (ع) در لسان روایات کدام اند؟
-صحت سندی و دلالی هر یک تمام است؟
فرضیه ابتدایی نویسنده که اجماع نیز بر آن وجود دارد این است که استشفاء به طین امام حسین (ع)، جایز است؛ ولی چنانکه پرداخته میشود به جهت رعایت احتیاط به صورت حل شده در آب باید بدان تبرّک جسته شود.
۱. کلیات
۱-۱. معنای استشفاء
به نظر می رسد اختلافی در معنای لغوی استشفاء وجود ندارد. استشفاء از ریشه «ش. ف. ی» و بر وزن استفعال به معنای طلب می باشد. بر این اساس، کتب لغت به اتفاق، آنرا به «طلب شفا و بهبودی» و معانی نزدیک به آن ترجمه نموده اند (مصطفوی، ۱۴۰۲ ق: ۶/۹۰؛ طریحی، ۱۴۱۶ ق:۱/۲۴۸). کلمات دیگری چون تطبیب و تداوی نیز در ابواب فقهی مختلف، نزدیک به همین معنا به کار رفته اند. در معنای اصطلاحی همچنین همین معنای کلمه استشفاء، به کار رفته است.
در مقام نیز چنین معنایی از این کلمه مورد نظر است و اختلافی از این رو وجود ندارد. محل بحث، تنها در وجوه مختلف استشفاء و مدالیل گوناگون آن است؛ چنانچه چهار برداشت مختلف ذیل، پیرامون این کلمه صورت گرفته است (جمعی از پژوهشگران، ۱۴۲۳ ق:۱۱/۳۵۲)؛ این وجوه به اجمال بیان شده و در ادامه مورد اختلاف بیان می گردد:
– بیمار به تربت دست بمالد؛
– بیمار تربت را بر موضع درد و الم بکشد؛
– بیمار تربت را با خود حمل نماید؛
– بیمار تربت را تناول و اکل نماید.
آنگونه که ادّعا شده است میان علمای امامیه، شکّی در جواز و استحباب سه گونه اوّل استشفاء نیست (جمعی از پژوهشگران، ۱۴۲۳ ق:۱۱/۳۵۲)؛ مورد بحث در نوع چهارم و در جواز اکل و تناول طین سیدالشهداء (ع) به نیّت استشفاء، بروز کرده است.
۱-۲. معنای تربت و طین
«تربت» در لغت به معنای خاک قبر و مقبره می باشد (واسطی، ۱۴۱۴ ق:۱/۳۲۱؛ ابن منظور، ۱۴۱۴ ق:۱/۲۲۸). استعمال شایع آن در فقه، خاک قبر مطهّر امام حسین (ع) است و بدین معنا انصراف دارد؛ به گونه ای که هنگام کاربرد بدون قرینه، همین معنا مراد است و به ذهن متبادر می شود.
طین یعنی گِل؛ که همان آب و خاک مخلوط است؛ هر چند آب آن هم از بین برود باز «گِل» نامیده می شود. روایات ناظر به اکل، اغلب از همین لفظ برای خاک امام حسین (ع) استفاده نموده اند (مصطفوی، ۱۴۰۲ ق: ۷/۱۵۸؛ بستانی، مهیار، ۱۳۷۵ ش: ۵۸۷).به هر جهت با عنایت به اینکه گاهی الفاظ طین و تربت، به جای یکدیگر بکار برده می شود،
باید گفت از این دو مفهوم تربت و طین به مناسبت در بابهای طهارت، مستحبات افطار در روزه، مستحبات تکفین، مستحبات تحنیک اولاد، صلات، حج، اطعمه و اشربه سخن رفته است. طبق نصوص متظافره، اکل طین فی الجمله، منهی است و طین در زمره مأکولات محرّمه است و در این مورد، میان فقها اختلافی نیست.
بر این حکم، ادّعای شهرت میان متفقّهه شده است و بلکه در کتب شریفه ریاض، المستند، جواهر و… بر آن ادّعای اجماع نیز شده است. بنابر استفاضه و تواتر ادّعا شده بر نقل اجماع بر حرمت اکل طین؛ و روایت مستفیضه و بلکه متواتره در این باب، عام فوقانی در اینباره، حرمت اکل طین است. آنقدرِ متیقّنی که مطابق لسان روایات شریفه و نیز اجماع فقها از این عام فوقانی استثناء شده است (مانند اکل طین یمانی و یا طین امام حسین (ع) برای استشفاء) از حکم حرمت اکل طین تخصیصاً خارج میشود و سایر موارد، ذیل عام باقی می ماند.
۲- ادلّه مورد استناد
۱-۲. اجماع
بر جواز اکل و تناول طین امام حسین (ع) به نیّت شفاء، ادّعای لاخلاف، اتّفاق و بلکه اجماع شده است (جمعی از پژوهشگران، ۱۴۲۳ ق:۱۱/۳۵۳). مواردی از این ادّعاها در ذیل اشاره می گردد:
کتاب شریف جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام با عبارت «فإنه یجوز الاستشفاء به بلا خلاف بل الإجماع بقسمیه علیه» (نجفی، ۱۴۰۴ ق:۳۶/۳۵۸). کتاب گرانقدر مجمع الفائده و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان با عبارت «الأصحاب مطبقون علیه» (اردبیلی، ۱۴۰۳ ق:۱۱/۲۳۶). کتاب مبارک کفایه الاحکام با کلمات «و علیه اتّفاق الأصحاب» (سبزواری، ۱۴۲۳ ق:۲/۶۱۲).
۱-۲. روایات
۱-۲-۲. روایت اوّل
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): الطِّینُ حَرَامٌ کُلُّهُ کَلَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ مَنْ أَکَلَهُ ثُمَّ مَاتَ فِیهِ لَمْ أُصَلِّ عَلَیْهِ إِلَّا طِینَ الْقَبْرِ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ مَنْ أَکَلَهُ بِشَهْوَهٍ لَمْ یَکُنْ لَهُ فِیهِ شِفَاءٌ.» (کلینی، ۱۴۰۷ ق: ۶/۲۶۵؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۲۴/۲۲۶).دلالت این حدیث شریف، وضوح دارد. به روشنی خاک را (به تناسب حکم و موضوع و نیز به قرینه سیاق و ادامه روایت، خوردنش را) حرام نمود و زجر فراوانی را از سوی شارع مقدس بر آن حمل نمود.
سپس خاک قبر را استثنای متصّل نمود. اگر الف و لام آمده بر سر «قبر» را عهدیه در نظر گیریم یا از انصرافات لفظ بهره گیریم که مطلوب ثابت است و الّا به قرینه روایات دیگر، منظور از خاک قبر همان طین مولا ابا عبدالله (ع) است و لااقل، قدر متیقّن خارج از تحت حکم تحریم، همین خاک است. مفهوم استثناء و بلکه صراحت روایت بر استشفاء به طین حضرتش (ع) دلالت روایت بر مطلوب را روشن می سازد.
۲-۲-۳. روایت دوم
«سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الطِّینِ فَقَالَ أَکْلُ الطِّینِ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَیْتَهِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ إِلَّا طِینَ الْحَائِرِ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ.» (کلینی، ۱۴۰۷ ق: ۶/۲۶۵؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۲۴/۲۲۶).روایت دوم در سند، خالی از اشکال نیست. روایت، مرسل و ضعیف است و از لحاظ سندی، خدشه به آن وارد است. در دلالت این روایت نیز حضرت (ع) به روشنی «اکل» طین را حرام می دانند و انزجار شارع را متذکّر می شوند. بر خلاف روایت پیشین، در این روایت به استثناء شدن طین «حائر» تصریح شده است. در ادامه روایت شریفه، ضمیر «ه» در کلمه «فیه» به خود طین، و نه اکل آن بر میگردد. بر این اساس «طین حائر»، و نه الزاماً «اکل طین حائر» موجب امن از خوف است.
۲-۲-۴. روایت سوم
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ طِینِ الْحَائِرِ هَلْ فِیهِ شَیْءٌ مِنَ الشِّفَاءِ فَقَالَ یُسْتَشْفَی مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْقَبْرِ عَلَی رَأْسِ أَرْبَعَهِ أَمْیَالٍ وَ کَذَلِکَ قَبْرُ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ (ع)- وَ کَذَلِکَ طِینُ قَبْرِ الْحَسَنِ وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ- فَخُذْ مِنْهَا فَإِنَّهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ وَ جُنَّهٌ مِمَّا تَخَافُ وَ لَا یَعْدِلُهَا شَیْءٌ مِنَ الْأَشْیَاءِ لِلَّذِی یَسْتَشْفِی بِهَا إِلَّا الدُّعَاءُ وَ إِنَّمَا یُفْسِدُهَا مَا یُخَالِطُهَا مِنْ أَوْعِیَتِهَا وَ قِلَّهُ الْیَقِینِ لِمَنْ یُعَالِجُ بِهَا وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ إِلَی أَنْ قَالَ وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ بَعْضَ مَنْ یَأْخُذُ مِنَ التُّرْبَهِ شَیْئاً یَسْتَخِفُّ بِهِ حَتَّی إِنَّ بَعْضَهُمْ یَضَعُهَا فِی مِخْلَاهِ الْبَغْلِ وَ الْحِمَارِ وَ فِی وِعَاءِ الطَّعَامِ وَ الْخُرْجِ فَکَیْفَ یَسْتَشْفِی بِهِ مَنْ هَذَا حَالُهُ عِنْدَه… (قمی، ۱۳۸۹ ق: ۲۸۰؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۲۴/۲۲۶).
روایت سوم نیز محلّ بحث است. وجود افراد مهمل و ضعیف در سلسله سند، در مجموع، سند را ضعیف می نماید (ابن غضائری، بیتا: ۱/۷۷؛ نجاشی، ۱۴۰۷ ق:۲۱۷)؛ مگر اینکه کسی قائل به کبرای رجالی توثیق مشایخ اسناد کامل الزیارات گردد که در آنصورت «محمد بن الحسن بن علی بن مهزیار» تصحیح می شود.
این روایت، از روایات قبلی دلالت واضح تری دارد. مشتقات «استشفاء» در متن روایت آمده است. امر در روایت نیز، به دلیل امر عقیب توهم حذر، جواز را ثابت می نماید. به انصراف و نیز به قرینه سیاق و مقابله، منظور از قبر در صدر روایت، قبر امام حسین (ع) است. اطلاق استشفاء نیز شامل اکل می شود.
۲-۲-۵. روایت چهارم
«قَالَ ابْنُ قُولَوَیْهِ وَ رَوَی سَمَاعَهُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: (أَکْلُ الطِّینِ) حَرَامٌ عَلَی بَنِی آدَمَ مَا خَلَا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (ع) مَنْ أَکَلَهُ مِنْ وَجَعٍ شَفَاهُ اللَّهُ.» (قمی، ۱۳۸۹ ق: ۲۸۶؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۲۴/۲۲۸).در مورد روایت چهارم، «سماعه بن مهران» محل اختلاف است (طوسی، ۱۳۷۵ ق:۳۳۷). عدّهای او را واقفی و گروهی او را صحیح المذهب دانسته اند. اختلاف اقوال در واقفی بودن یا نبودن «سماعه بن مهران »، تفاوتی در ارزیابی نهایی سند روایت نمی کند.
زیرا که روایت، مرفوعه و ضعیف ارزیابی می شود. در مصدر کامل الزیارات، «کل الطین» و در وسائل الشیعه، «اکل الطین» ذکر شده است و ثمره این اختلاف، تنها در اثبات حرمت اکل با عموم کلمه «کل» یا با الف لام موجود بر سر کلمه «طین» است؛ گرچه این اختلاف ضرری به روایت نمیزند زیرا بر فرض آنکه اصل روایت صادر شده هم لفظ «کل» را داشته است باز هم در ذیل روایت، عبارت «من اکله» آمده که مطلوب را ثابت می کند. ذیل روایت نیز صراحت بر شفاء در اکل آن دارد.
۲-۲-۶. روایت پنجم
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَکَلَ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (ع) غَیْرَ مُسْتَشْفٍ بِهِ فَکَأَنَّمَا أَکَلَ مِنْ لُحُومِنَا الْحَدِیثَ.» (شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۲۴/۲۲۸؛ عاملی، ۱۴۰۵ ق: ۶۷۶).
روایت پنجم نیز در سند دارای خدشه است. بر دلالت این روایت می توان مناقشه کرد که از مفهوم این حدیث شریف نمی توان برای اثبات مطلوب استفاده نمود؛ زیرا که مفهوم شرط، غیر قبر امام حسین (ع) و« غیرِمستشفٍبه» را اثبات نمی کند و از این رو قصور دارد. گرچه به نظر نمی رسد مسوّق برای تحقّق موضوع باشد. استدلال بر این روایت اینگونه شایسته است که جواز اکل طین امام حسین (ع) به قصد استشفاء، نزد راوی و حضرت (ع) مفروغ عنه بوده و جناب حضرتشان (ع) تنها فرض اکل به غیر استشفاء را بیان فرموده اند.
۲-۲-۷. روایت ششم
قَالَ وَ رُوِیَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ الصَّادِقَ (ع) فَقَالَ إِنِّی سَمِعْتُکَ تَقُولُ إِنَّ تُرْبَهَ الْحُسَیْنِ (ع) مِنَ الْأَدْوِیَهِ الْمُفْرَدَهِ وَ إِنَّهَا لَا تَمُرُّ بِدَاءٍ إِلَّا هَضَمَتْهُ فَقَالَ قَدْ قُلْتُ ذَلِکَ فَمَا بَالُکَ قُلْتُ إِنِّی تَنَاوّلتُهَا فَمَا انْتَفَعْتُ بِهَا قَالَ أَمَا إِنَّ لَهَا دُعَاءً فَمَنْ تناوّلـها وَ لَمْ یَدْعُ بِهِ وَ اسْتَعْمَلَهَا لَمْ یَکَدْ یَنْتَفِعُ بِهَا قَالَ فَقَالَ لَهُ مَا یَقُولُ إِذَا تناوّلـها قَالَ تقبّلـها قَبْلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ تَضَعُهَا عَلَی عَیْنَیْکَ وَ لَا تَنَاول مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْ حِمَّصَهٍ فَإِنَّ مَنْ تَنَاول مِنْهَا أَکْثَرَ (مِنْ ذَلِکَ) فَکَأَنَّمَا أَکَلَ مِنْ لُحُومِنَا وَ دِمَائِنَا فَإِذَا تَنَاولتَ فَقُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ به حقّ الْمَلَکِ الَّذِی قبضها وَ (أَسْأَلُکَ) بحقّ النَّبِیِّ الَّذِی خَزَنَهَا وَ أَسْأَلُکَ بحقّ الْوَصِیِّ الَّذِی حَلَّ فیها أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (ع)- وَ أَنْ (تَجْعَلَهَا لِی) شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ سُوءٍ- فَإِذَا قُلْتَ ذَلِکَ فَاشْدُدْهَا فِی شَیْءٍ وَ اقْرَأْ عَلَیْهَا إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ- فَإِنَّ الدُّعَاءَ الَّذِی تَقَدَّمَ لِأَخْذِهَا هُوَ الِاسْتِئذَانُ عَلَیْهَا وَ قِرَاءَهُ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ ختمها. (عاملی، ۱۴۰۵ ق:۶۷۷؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۲۴/۲۲۸).
روایت بعدی که منقول از شیخ طوسی به نحو مضمره است، بدون ذکر نام از افراد سلسله سند بوده و مرفوعه و ضعیف از این ناحیه می باشد.
دلالت روایت اینکه حضرت (ع)، قول سائل در شفاء با طین الحسین (ع) را به روشنی تأیید میفرمایند. بحث ثانوی آن است که دلالت بر جواز اکل را از اطلاق جواز استشفاء نیز میتوان استنتاج نمود. روایت از لفظ «تناول» استفاده نموده که شاید جواز اکل را می رساند. اشکالی بر این استدلال وارد است و آن اینکه اگر منظور از تناول، اکل بوده است، چرا حضرت (ع) دستور داده اند که آنرا در چیزی بپیچ و سوره قدر را بخوان؟ علاوه بر اینکه در ذیل روایت هم «استئذان اخذ طین» عنوان شده است؛ پس از این رو منظور از تناول، اکل نبوده و برای مثال، منظور اخذ طین از محل و آداب آن بوده است. «امن بر خوف» هم -چنانچه در بحث در روایات قبل مطرح شد- معلول اکل نبوده و نشان دهنده آن است که استشفاء به غیر اکل، منظور حضرت (ع) بوده است.
۲-۲-۸. روایت هفتم
«عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ آدَمَ مِنَ الطِّینِ فَحَرَّمَ الطِّینَ عَلَی وُلْدِهِ قَالَ فَقُلْتُ مَا تَقُولُ فِی طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (ع) فَقَالَ یَحْرُمُ عَلَی النَّاسِ أَکْلُ لُحُومِهِمْ وَ یَحِلُّ لَهُمْ أَکْلُ لُحُومِنَا وَ لَکِنِ الْیَسِیرُ مِنْهُ مِثْلُ الْحِمَّصَهِ.» (قمی، ۱۳۹۸ ق:۲۸۵؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۱۴/۵۲۸)
.سند روایت هفتم نیز مانند روایات قبلی، قابل خدشه است و نمیتوان به صحیح بودن روایت نظر داد.در دلالت، روایت به روشنی به حرمت اکل طین برای بنی آدم دلالت دارد و در ادامه هم اکل یسیر لحوم ائمه (علیهم السلام) حلال شمرده شده است که با توجّه به سؤال سائل، ظهور در جواز اکل طین به مقدار مذکور دارد.
شاید اشکال شود که اگر مورد اشاره شده در روایت، «علّت» حرمت اکل طین باشد، پس اکل طین همه معصومین (علیهم السلام) جایز است و این خلاف فتوای غالب فقهاست.
در پاسخ خواهیم گفت که شاید اصلاً علّت حکم نیست و فقط «حکمت» است. شاید اکل تربت سایر معصومین (علیهم السلام) در حکم تربت سید الشهدا (ع) باشد و لزوم حل کردن تربت در آب هم برای ایشان ثابت است و هم تربت امام حسین (ع). به علاوه اینکه سؤال سائل از تربت امام حسین (ع) است و نمی توان با قاطعیت گفت که حضرت (ع) در جواب، در صدد توسعه حکم هستند.
۲-۲-۹. روایت هشتم
عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْکَاظِمِ (ع) فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ أَخْبَرَهُ بِمَوْتِهِ وَ دَفْنِهِ وَ قَالَ لَا تَرْفَعُوا قَبْرِی فَوْقَ أَرْبَعَهِ أَصَابِعَ مُفَرَّجَاتٍ وَ لَا تَأْخُذُوا مِنْ تُرْبَتِی شَیْئاً لِتَتبرّکوا بِهِ فَإِنَّ کُلَّ تُرْبَهٍ لَنَا مُحَرَّمَهٌ إِلَّا تُرْبَهَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (ع) فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جعلها شِفَاءً لِشِیعَتِنَا وَ اوّلیَائِنَا. (ابن بابویه، ۱۳۷۸ ق: ۱/۱۰۴؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۱۴/۵۷۹)؛و این روایت نیز ضعیف ارزیابی می گردد.
روایت در عدم جواز اخذ تربت سایر معصومین (علیهم السلام)جهت تبرّک غیر از تربت سید الشهدا (ع)، صراحت دارد. تنها شاید نبود روایت در مقام بیان حکم اکل تربت، اشکال شود. در جواب گفته خواهد شد تناسب حکم و موضوع، مطلوب را ثابت می کند.
دیگر آنکه شفاء و تبرّک، به اطلاقش شامل اکل هم هست و ثالثاً غیر از اکل تربت سایر معصومین(علیهم السلام)، چه تربتی فرض تبرّکش نهی شده است؟ به این ترتیب و با کمک اطلاق ادلّه، استشفاء به طین سید الشهدا (ع) ثابت میگردد. تعارضی که در ادلّه در خصوص حکم اکل تربت سایر معصومین (علیهم السلام)است نیز خارج از موضوع مقاله حاضرست، گرچه در قسمت های پیشین بدان اشاره ای گردید.
۲-۲-۱۰. روایت نهم
«عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الطِّینِ الَّذِی یُؤْکَلُ فَقَالَ کُلُّ طِینٍ حَرَامٌ کَالْمَیْتَهِ وَ الدَّمِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ مَا خَلَا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (ع) فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ.» (طوسی، ۱۴۱۴ ق: ۳۲۶۱؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۱۴/۵۲۹).نهمین روایت نیز که دارای سندی عطفی است، چندان سند صحیحی ندارد و ضعیف ارزیابی میشود. این روایت نیز مانند اسلاف خود در این باب، صراحت به حرمت اکل طین دارد.
سپس با مفهوم استثناء، اکل طین قبر اباعبدالله الحسین (ع) را از حکم حرمت خارج می نماید؛ در ادامه نیز صراحت بر شفاء بودن آن دارد. با استفاده از اطلاق دلیل و نیز به قرینه ابتدای روایت و سؤال سائل که بحث از اکل طین است، اکل طین سید الشهدا (ع) جایز است. درباره فروع مسئله -که عموم لفظ «کل داء» آیا تنها ناظر به امراض جسمی است و یا شامل امراض روحی و معنوی هم میشود- همچنین بحثی در قسمت های پیشین گذشته است که از تکرار آن پرهیز می شود.
۲-۲-۱۱. روایت دهم
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: لَوْ أَنَّ مَرِیضاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یَعْرِفُ حَقَّ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلَایَتَهُ أَخَذَ مِنْ طِینِ قَبْرِهِ مِثْلَ رَأْسِ أَنْمُلَهٍ کَانَ لَهُ دَوَاءً.» (قمی، ۱۳۹۸ ق: ۲۷۹-۲۷۷؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۱۴/۵۳۰).
در روایت دهم که به دو سند ذکر شده است. اما سند دوم این روایت را میتوان تصحیح نمود.به لحاظ سیاق و استفاده از عبارات مریض و دواء و… روایت ظهور در استشفاء دارد. با توجّه به اشاره به مریض، در ظاهر تنها اکل به نیّت استشفاء طبق روایت جایز می شود. به قدر انگشت هم -به قرینه روایات دیگر (اندازه نخود)- برای «اکل» فرموده اند زیرا برای انواع دیگر استشفاء مانند مسح و امثال آن، تحدید و تعیین اندازه خاصی متصوّر نیست و وجهی ندارد. اگر موارد گفته شده در دلالت روایت مورد قبول نیافتد، استناد به روایت برای اثبات مطلوب، مورد تأمّل خواهد بود.
۲-۲-۱۲. روایت یازدهم
«سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ آخُذُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (ع) یَکُونُ [عِنْدِی] أَطْلُبُ بَرَکَتَهُ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ.» (قمی، ۱۳۹۸ ق: ۲۷۸؛ شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ ق:۱۴/۵۳۰).تمامی افراد نام برده شده در سند، ثقه و امامی اند. در
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 