پاورپوینت کامل گفتگو، ضرورت پژوهش در حوزه علوم انسانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفتگو، ضرورت پژوهش در حوزه علوم انسانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفتگو، ضرورت پژوهش در حوزه علوم انسانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفتگو، ضرورت پژوهش در حوزه علوم انسانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

اشاره

حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدناصر سقّای بی ریا در حال حاضر، عضو هیئت علمی و معاون پژوهش مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) است. وی را می توان از شاگردان و نزدیکان حضرت آیت الله العظمی بهجت و آیت الله مصباح یزدی دانست. او که از کارنامه پژوهشی، آموزشی و اجرایی مطلوبی برخوردار است، دانش آموخته سطح چهار حوزه علمیه قم و هم چنین دانشگاه هوستون آمریکاست.

حجت الاسلام سقّای بی ریا، مدرک دکترای خود را در سال از دانشگاه مذکور، در رشته رهبری تربیتی و مدیریت فرهنگی، با دفاع از رساله خویش با عنوان «اخلاق در زمینه ایمان از دیدگاه اسلام» اخذ نمود.

از جمله سوابق علمی و اجرایی وی می توان به موارد ذیل اشاره کرد: رئیس دفتر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، رئیس مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت در دولت های نهم و دهم، رئیس مرکز ارتباطات دولت و روحانیت، رئیس انجمن روان شناسی اسلامی حوزه علمیه قم، مدیرمسئول فصلنامه علمی- پژوهشی «روان شناسی و دین»، عضو شورای علمی بعثه مقام معظم رهبری)دام ظله العالی(در حج و زیارت، امام جمعه و سرپرست مرکز تعلیمات اسلامی هوستون. آثار پژوهشی بسیاری را در قالب کتاب، مقاله و سخنرانی، از او می توان سراغ گرفت که به دو زبان فارسی و انگلیسی ارائه شده است.

حضرت عالی ضرورت پژوهش را در حوزه مطالعات علوم انسانی چه گونه ارزیابی می کنید؟

انسان، موضوع تعدادی از علوم است و اتفاقاً در این زمینه چون انسان، موجود پیچیده ای است و ابعاد متعددی دارد، شاید مجهول ترین موضوع باشد؛ از این نظر که ما کیستیم و چه طور هستیم. خود قرآن درباره روح انسان که اصل وجود اوست، وقتی که سؤال می کنند، می فرماید: «قل الروح من أمر ربّی» (إسراء:۸). روح انسان، پیچیده ترین و شگفت انگیزترین موجود آفریده الهی است و انسان ها، علم کمی نسبت به آن دارند و اتفاقاً همان روح است که در همه ابعاد وجودی و افعال و مراحل زندگی انسان، تأثیرگذار است.

طبعاً ما این دانش را در دین که از وحی الهی سرچشمه می گیرد و هم چنین اهل بیت(ع) که دارای علم الهی و لدنّی هستند، جستجو می کنیم. قرآن نسبت به بشر و حالات و ابعاد وجودی او می فرماید: «و لقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه» (ق:۱۶)؛ ما انسان را آفریدیم و ما می دانیم که نفس انسان، چه وسوسه هایی دارد؛ یعنی فعل و انفعالات درونی انسان را ما از هر کسی، بهتر می دانیم.

بنابراین طبیعی است که این بخش از دانش که بسیار هم مهم و تأثیرگذار است، در علوم انسانی که لازمه آن، شناخت انسان است، از دین و به خصوص آئین مقدّس اسلام گرفته شود. عدم شناخت انسان و نادیده گرفتن ابعاد وجودی انسان، به خصوص بُعد معنوی و مادی او باعث شده است که علوم انسانی در غرب، از عمق کافی برخوردار نباشد و تئوری ها و نظریه پردازی هایی که نسبت به انسان وجود دارد، دچار افراط و تفریط و نوسان شود.

رفت و آمدهایی که گاهی انسان به صورت افراط و تفریط در نظریات خودش نشان می دهد و حاکی از نوعی سرگردانی علمی در علوم وابسته به ماهیت انسان است، این خلأ را واقعاً دین می تواند پُر کند. ما به عنوان کسانی که اسلام را پذیرفته ایم، نیاز داریم به این که نسبت به انسان، شناخت کامل داشته باشیم و آن چیزی را که دین به ما ارائه می کند که شناخت عمیق و ژرفی نسبت به انسان است، در نظام اسلامی به کار گیریم.

این پژوهش، به جهان دانش هم کمک خواهدکرد؛ یعنی اگر ما انسان را خوب بشناسیم و ابعاد آن را به طور کامل، بیان کنیم، طبعاً انعکاس خوبی در نظریه ها و تئوری های علمی خواهد داشت و در زمینه های مختلف علوم انسانی نیز می تواند آن علوم را کاملاً متحول کند.

اگر بخواهم درباره تاریخچه این امر هم مقداری صحبت کنم، باید اشاره کنم که بعد از انقلاب اسلامی، ما مدتی دانشگاه ها را بستیم. بعد از انقلاب برای ما سؤال بود که آیا همان علوم انسانیِ قبلی را در دانشگاه ها تدریس کنیم یا نه؟ در این زمینه، شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شد.

حضرت امام(ره) در آن مقطع فرمودند که علوم انسانی، نیاز به شناخت انسان دارد و این علم در حوزه های علمیه باید جستجو شود و دانشگاه ها باید دست نیاز خود را به سوی حوزه های علمیه دراز کنند. شورای عالی انقلاب فرهنگی به دنبال فرمایش حضرت امام(ره)، این مسئله را به حوزه علمیه محوّل کرد. جامعه مدرسین هم از میان همه علمایی که بودند، تشخیص داد حضرت آیت الله مصباح یزدی، تنها کسی است که می تواند چنین کاری را انجام دهد.

آیت الله مصباح در هیئت های مؤتلفه، از ابتدا مسئول کارهای فرهنگی بود و به همین دلیل، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، کسی که چشم بیدار مسائل فرهنگی بود، ایشان بود. ایشان همواره دغدغه داشت و می فرمود که اگر بخواهیم انقلاب به اهداف خودش نائل گردد و به رشد و بالندگی برسد و از مسیر منحرف نشود، باید کار فکری کنیم و آن موانعی را که باعث انحراف شده است، اصلاح کنیم.

آن زمان، مسائل کمونیسم و حزب چپ مطرح بود. آن ها یک سلسه درس های پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک را شروع کردند و کتاب هایی را هم در این زمینه منتشر نمودند که الآن هم موجود است. پس از این بود که چندین جلسه مناظره بین چپی ها از یک طرف و شهید بهشتی، آیت الله مصباح و آقای سروش که البته بعداً انحراف فکری پیدا کرد، از طرف دیگر برگزار شد که تعداد آن حتی به سی جلسه هم رسید. در این سی جلسه، واقعاً معلوم شد که گروه های چپ، چیزی برای گفتن در برابر اسلام ندارند و به این صورت، طومار آن ها در برابر ایدئولوژی اسلام برچیده شد.

در آن زمان، طرحی مطرح گردید که طیّ آن قرار شد از هر رشته ای، اساتید متدّین دانشگاه دعوت شوند و در تعامل با فضلای حوزه، مباحثی داشته باشند و همین مباحث، دست مایه نوشتن کتاب های دانشگاه شود. طرح این بود که در هر رشته علوم انسانی، مسئله عمده استخراج شده و مورد بحث و نقد و در نهایت، جمع بندی قرار گیرد. این کار انجام شد که البته کار سنگینی هم بود.

این، آغاز پژوهش در علوم انسانی در حوزه علمیه بود که قدم اول بود. کتاب هایی انتشار پیدا کرد و از همین جا، تربیت نیرو برای کار در علوم انسانی آغاز گردید. ما جزء اولین کسانی بودیم که یک برنامه آموزشی را تدوین کردیم و قرار شد طلبه ها بیایند و در رشته های تخصّصی علوم انسانی؛ مثل روان شناسی، حقوق، اقتصاد و غیره درس بخوانند. هدف، این بود که طلاب با مسایل این علوم آشنا شوند و تحقیقاتی انجام دهند و بر اساس آموزه های اسلام، آن ها را تدوین کنند.

الآن رویکرد حوزه علمیه نسبت به آشنایی طلاب با علوم انسانی به صورت تخصّصی، اصلاَ قابل مقایسه با اوایل انقلاب نیست. من یادم هست آن روزهایی که انجمن روان شناسی برای اولین بار در حوزه تأسیس شد، فقط یا نفر عضو داشت؛ الآن حداقل عضو دارد که همه اعضای آن دست کم دارای مدرک کارشناسی ارشد بوده و بسیاری از آن ها دکترا دارند و همگی، صاحب تألیف و نظر هستند. البته روند کارهای فکری، بسیار طولانی و دامنه دار است و نیاز به صبر و حوصله زیادی دارد.

شما اگر تاریخچه نظریه پردازی در علوم انسانی و دیگر علوم را نگاه کنید، گاهی یک دانشمند، کلّ عمر خود را برای ارائه یک تئوری و سر و سامان دادن به آن می گذارد. البته ممکن است این تئوری بعداً رد شود و یا ارتقاء پیدا کند.

کار فکری، مسئله ده یا بیست سال نیست؛ یعنی اگر می خواهیم یک دانش ریشه دار، جلو برود، باید در همه ابعاد، صد یا دویست سال کار شود تا مسائل آن، به خوبی جا بیفتد. البته ما باید از روش های میان بُر استفاده کنیم و این کار هم انجام یافته و صورت می گیرد.

به هر حال، امروز طلبه ها از نظر آشنایی با این علوم به صورت تخصّصی، از دانشگاهیان کم ندارند. ما در زمینه اقتصاد، حقوق، روان شناسی، جامعه شناسی و غیره، قدم های بزرگی در حوزه علمیه برداشته ایم؛ گرچه همه مسائل آن ها مورد بررسی قرار نگرفته و هنوز خیلی راه مانده است تا بگوییم مثلاً روان شناسی اسلامی را تدوین کرده ایم؛ جامعه شناسی اسلامی و اقتصاد اسلامی هم همین طور که هر کدام از آن ها خودش، دریایی از مسایل مختلف است و باید نسبت به آن ها، اظهار نظر و پژوهش و نظریه پردازی صورت گیرد.

با این حال، فضایی که به وجود آمده، اصلاً قابل قیاسه با اوایل انقلاب نیست. اوایل انقلاب، در کلّ علوم انسانی، تعداد محدودی بودند که مطالعات جدّی داشتند. البته همان زمان، کارهایی انجام شد که انصافاً کارهای عمیقی بود. بعضی از کتاب هایی که آن موقع نوشته شد؛ مانند کتاب «مکاتب روان شناسی»، هنوز در دانشگاه ها و حوزه ها تدریس می شود؛ یعنی کارهای حساب شده و خوبی صورت گرفت.

به این مسئله، باید توجه کرد که داشتن روحیه پژوهش و شجاعت در انجام پژوهش، بسیار مهم است. بحمدالله، این روحیه در حوزه های علمیه هست و این شجاعت برای پژوهش وجود دارد. ما باید بدانیم که می توانیم در علوم انسانی با جدّیت، کار کنیم.

این که رهبر معظم انقلاب(دام ظله العالی) می فرماید ما باید در علوم انسانی، تحوّل ایجاد کنیم و علوم انسانیِ موجود، نه تنها مفید نیست، بلکه مضر هم هست، ضرورتی انکارناپذیر است. ما باید بدانیم که این کار، شدنی است؛ یعنی می توانیم در علوم انسانی، تحوّل ایجاد کنیم.

امروز در کشور ما، کدام یک از زمینه های علوم انسانی (مطالعات رشته ای و میان رشته ای) از اولویت پژوهشی برخوردار است؟

الآن در دنیا، گرایش به مباحث میان رشته ای، بیشتر شده است. این هم طبیعی است؛ چون ابعاد وجودی انسان، زیاد است؛ انسان هم بُعد اجتماعی دارد، هم بعد فردی؛ هم بعد اقتصادی دارد، هم روان شناختی، جامعه شناختی و…؛ انسان دارای بعد معنوی هم هست؛ احساسات دارد، فکر دارد، عقل دارد، شناخت دارد.

بنابراین، وجود انسان دارای ابعاد مختلفی است. ابعاد مختلف انسان، به عنوان یک مجموعه با هم کار می کند؛ یعنی من و شما که الآن به عنوان یک واحد انسانی، این جا هستیم، این گونه نیست که صبح از خواب بیدار شویم و برویم مثلاً جنبه روان شناختی یا جنبه اجتماعی یا ذهن اقتصادی خودمان را فعّال کنیم.

در هر فعالیتی که شما نگاه می کنید، تمام ابعاد وجودی انسان، دخیل است. شما کدام فعالیت را سراغ دارید که شناخت در آن، تأثیر نداشته باشد؟ بله، ما از خیلی از مسایل فیزیولوژیک که در حیات طبیعی ما در جریان است، تقریباً اطلاع نداریم و نمی دانیم که در بدن ما چه می گذرد؛ آن فعل و انفعالات عجیب و غریب که خداوند متعال، دستگاه آن را در بدن ما قرار داده است، نمی دانیم که چه طور عمل می کند. اگر آن ها را استثناء کنیم، ما می توانیم شناخت خوبی نسبت به ابعاد مختلف انسان پیدا کنیم. انسان در مجموع، از این نظر، دارای ابعاد گوناگونی است که به لحاظ فکری، روان شناختی، انگیزشی و احساساتی، قابل بررسی است.

همان طور که گفتم انسان، هم بُعد فردی دارد و هم بعد اجتماعی دارد؛ یعنی کارهای انسان در خلأ انجام نمی شود. شما حتی اگر یک کار ساده هم بخواهید انجام دهید، باید انگیزه و میل و شناخت داشته باشید؛ این که انجام این کار، چه فایده ای برای شما دارد و آیا اصلاً به درد شما می خورد یا نه. به عنوان مثال، ما در امور تربیتی با جهات مختلفی روبه رو هستیم؛ طوری که اگر به یک بُعد آن بپردازیم و از سایر ابعاد آن، غفلت کنیم، شناخت ما نقص پیدا می کند.

این مسئله در همه علوم، عمومیت دارد. برای همین است که اندیشمندان معتقدند اگر در یک زمینه، کاری انجام می شود، باید تمام ابعاد آن ملاحظه شود. بنابراین تمام متخصّصان رشته های مختلف باید جمع شوند تا بتوانند شناخت خود را نسبت به انسان تکمیل کنند.

بر این اساس، در حال حاضر، اقبال زیادی به پژوهش های بین رشته ای در جهان وجود دارد. این هم منطق دارد؛ چون حقیقت انسان، این هست که دارای ابعاد مختلفی است و پیچیدگی های ابعاد وجودی انسان، اقتضاء می کند که کارهای مشترک انجام شود. البته از کارهای تخصّصی هم نباید غافل شد.

با علم به ضرورت پرداختن به علوم انسانی، به خصوص در حوزه علوم اسلامی که شاید بتوان گفت زیرمجموعه آن محسوب می گردد، پژوهش در کدام عرصه ها، از اهمیت بیشتری برخوردار است؟

آن چه در علوم اسلامی، خیلی می تواند اثرگذار باشد، علوم عقلی است. علوم عقلی می تواند بین همه بخش ها، رابطه برقرار کند. بالأخره ما انسان ها وقتی که افکار خودمان را بر اساس منطق و استدلال بررسی می کنیم، به نتایج مثبتی می رسیم. اتفاقا الآن هم مسئله طبقه بندی علوم و رابطه علوم با همدیگر، بسیار مطرح است.

در مورد استدلال ها و پژوهش هایی که انجام می شود و در مورد حق یا باطل بودن نتایج تحقیقات و نیز نقدهایی که در مسایل مختلف علمی صورت می گیرد، عقل می تواند به ما کمک کند. عقل در حقیقت، جوهره اصلی انسان است.

اگر ما روابط عقلی و منطقی را بتوانیم به خوبی در علوم، تقویت کنیم، تحقیقات ما هدفمند می شود. اتفاقاً نقصی که در علوم انسانی وجود دارد، فاصله گرفتن آن از مسایل فلسفی است؛ یعنی گه گاه مسایل فلسفی را به عنوان مسایل انتزاعی و بی ارزش قلمداد می کنند؛ در حالی که فلسفه، لبّ مسئله است؛ اصل و ریشه مسئله است.

خوشبختانه این مسئله در حوزه های علمیه، از قوت برخوردار است و آن کارهای اولیه که اشاره کردم نسبت به نقد عقلی علوم انسانی صورت گرفت و بعضی کتاب ها در این زمینه نوشته شد و نقدی که نسبت به تئوری های مختلف انجام گرفت و باعث شد فضلای ما در عرصه های علمی، توانمند شوند، به دلیل برخورداری از عقلانیت و مسایل فلسفی بود.

بنابراین، توجه به مسایل عقلی، یک ضرورت است. متأسفانه در بعضی از موارد، با فلسفه خواندن طلاب، مخالفت می شود. آیت الله مصباح می فرماید که فلسفه در علوم اسلامی، مثل یک اسلحه در دست سرباز است. در شبهات متعدّدی که امروز شامل دین و آموزه های دینی می شود، وقتی ما وارد بحث ها و پژوهش های علوم اسلامی می شویم، آن چیزی که می تواند عصای دست ما باشد و به ما کمک کند، همین مسایل عقلی است که می تواند راه را باز کند و راه های جدیدی را به ما نشان دهد.

آن چه که باعث می شود سِره را از ناسِره، تشخیص دهیم، همین مسایل عقلی است که می تواند به ما کمک کند و امتیازی برای علوم انسانیِ اسلامی باشد و به ارائه تحلیل بپردازد. پس به اعتقاد من در بین همه علوم، دانشی که می تواند به پژوهش های ژرفی که برای علوم انسانی اسلامی نیاز است، یاری برساند، همان تأمّلات عقلی و فلسفی است.

بعضی از صاحب نظران غربی که روش تحقیق را منحصر به مشاهده و تجربه می دانند، در موضوعاتی که به انسان، ارتباط پیدا می کند و فراتر از تجربه است، می گویند ما نمی توانیم وارد این مباحث بشویم؛ مثلاً درباره اراده و اختیار می گویند اراده و اختیار انسان، چیزی نیست که بشود آثار آن را دید؛ این که بگوییم این اراده است و این اختیار است، برای ما دیدنی و ملموس نیست.

در عین حال، با استدلال و روش های عقلی می توان به آن رسید. خب، آن ها این روش ها را کنار گذاشتند و گفتند ما با این ها کاری نداریم؛ این ها موارد انتزاعی است و در واقع، خودشان را از این روش ها محروم کردند.

اختیار از مهم ترین مواردی است که در وجود انسان است و جوهره انسان را تشکیل می دهد؛ اما خیلی از تئوری های غربی در مورد انسان، دچار نوعی جبرگرایی محیطی و یا فیزیولوژیکی شد؛ یعنی چون نتوانستند به این مسئله مهم، ورود پیدا کنند و به زعم خودشان، یک مسئله انتزاعی بود و باید کنار گذاشته می شد، گرفتار جبر شدند.

اگر ما روح انسان را کنار بگذاریم و تنها به جسم او توجه کنیم، شناخت ما از انسان، ناقص می شود. در این صورت، چیزی را عرضه می کنیم که اصلاً واقعیت ندارد. انسان با اراده و اختیار خودش می تواند چیره شود و به سایر ابعاد وجودی خودش تسلّط پیدا کند.

این تحوّلاتی را که در طول تاریخ می بینیم که یک انسان آمده و یک جامعه را متحوّل کرده؛ بر خلاف جهت جامعه حرکت کرده؛ موفق بوده؛ تغییر ایجاد کرده است، دلیل آن چیست؟ چه جوهره ای در او وجود داشته است؟

خیلی از تئوری های غربی در این جا ناکام است؛ چون به اعتقاد آن ها پژوهش، فقط از طریق تجربه امکان پذیر است و هیچ چیز دیگری نباید باشد. این مثال، معروف است که فردی، کلید خودش را در تاریکی گم می کند. کمی آن طرف تر روشنایی بود.

او می رود در روشنایی، دنبال کلید می گردد. گفتند تو کلیدت را جای دیگری گم کردی، ولی داری این جا را می گردی؟ گفت چون نور این جا بیشتر است. خب، شما اگر کلیدت را در تاریکی گم کرده ای، باید دنبال راهی بگردی که در آن شرایط، کلیدت را پیدا کنی، نه آن که موضوع را تغییر دهی.

خب، البته کارهای تجربی ممکن است ساده تر باشد و ما را زودتر به نتیجه برساند، ولی وقتی موضوع اصلاً موضوع دیگری است، شما در جایی، دنبال چیزی می گردید که اصلاً آن جا نیست. این مثال در مجموع، مثال خوبی است.

مسائل عقلی و بعد علم حضوری که ما نسبت به روح خودمان و فعل و انفعالاتی که در درون مان انجام می شود، داریم، منبع سرشاری از توجه به ویژگی های انسانی است. یک وقت غربی ها می خواستند در روان شناسی، از طریق «نگاه به درون» و «نگاه به ذهن»، آزمایش هایی را بر روی برخی افراد انجام دهند؛ به همین دلیل افرادی را آوردند و از آن ها خواستند که احساس خودشان را گزارش کنند؛ به این صورت که وقتی مثلاً فلان نور را دیدند یا فلان صدا را شنیدند، دکمه ای را که در مقابل شان است، فشار دهند. استدلال شان هم این بود که ما از بیرون نمی توانیم درون انسان را بررسی کنیم؛ ولی آدم خودش می فهمد که چه وقت، صدا را شنیده یا چه وقت، نور را دیده و چه طور شنیده یا دیده است.

بعد به تدریج، رفتارگرایان آمدند و گفتند نه، ما نمی توانیم به این چیزهای درونی اعتماد کنیم؛ این ها جنبه های انتزاعی دارند؛ این که کسی بخواهد مشاهدات حضوری خودش را گزارش کند، چندان قابل اعتماد نیست.

البته این کار، کاملاً منسوخ نشد و بعضی از دانشمندان و تئوری پردازان، به رغم این که متهم می شدند غیرعلمی کار می کنند، از این محدودیت، پا را فراتر گذاشته و در نهایت هم موفق شدند. کسی مثل ژان پیاژه، اوایلی که بررسی تئوری خودش را درباره رشد شناختی کودکان ادامه می داد و تقریباً به این نتیجه رسیده بود که گویا کودکان، طور دیگری دنیا را می بینند و ادراک آن ها نسبت به جهان خارج و اطراف خودشان، متفاوت است، آرام آرام شروع به مطالعه بر روی فرزندان خودش کرد و به مشاهداتی هم دست یافت.

بعد به یک کودکستان رفت. در آن جا می نشست و فقط کودکان را مشاهده می کرد؛ نوع رفتارهای آن ها را یادداشت می کرد و مورد تحلیل قرار می داد. ما وقتی زندگی پیاژه را بررسی می کنیم، می بینیم علت این که او توانست این کار را انجام دهد، این بود که مطالعات فلسفی داشت؛ یعنی زمینه فلسفی بود که با مشاهدات او تلفیق شد و او توانست تئوری جدیدی را ارائه دهد.

اوایلی که پیاژه، افکار خودش را ارائه می کرد، متهم می شد به این که غیرعلمی است و تجربی نیست. خیلی به آن، نقد وارد می شد. الآن یکی از تئوری های مطرح و مسلّمی که در روان شناسی و هم چنین در تربیت و علوم شناختی به آن توجه می شود، همین تئوری پیاژه است که دیگر کسی نسبت آن اعتراض نمی کند.

البته ما به این تئوری، نقد داریم؛ چون یکی از ریشه های اصلی آن، نظریه داروین است که مسئله سازش با محیط را مطرح می کرد. پیاژه بر پایه مشاهداتی که داشت، تئوری خودش را بیان کرد؛ اما زیربنای کار او همان اصول و قواعد داروینیسم بود که جای نقد دارد. ولی می خواهم عرض کنم که بوده اند کسانی که آن قالب های تنگ نظرانه ای که بعضی از تئوری ها به جهان علم تحمیل کرده بودند، آن ها را شکستند.

ما باید این طور باشیم؛ یعنی خودمان را محدود به مسایلی که آن ها می گویند، نکنیم و به دنبال واقعیت باشیم؛ به دنبال چیزی باشیم که حق است؛ از هر راهی که امکان پذیر است و می توانیم با آن پیش برویم: تجربی، درون نگری، علم حضوری، علوم عقلی و غیره.

بنابراین ما تعصّبی نسبت به شیوه ای خاص نداریم. اما می بینیم آن چیزی که خصیصه اصلی و نقطه قوت حوزه علمیه می تواند باشد، همان علوم عقلی است که هم می تواند در تحلیل، بررسی و نقد مبانی غربی، خیلی مؤثر باشد و هم می تواند برای ما، یک ابزار قوی در نظریه پردازی باشد.

البته این را که من عرض کردم، در خود وحی و در داده های قرآن کریم نیز هست؛ چرا که بیان همه چیز در قرآن هست: «تبیاناً لکلّ شیء» (نحل:۸۹). مسلّمات دین و آن مواردی که قطعاً از دین به ما رسیده است؛ یعنی سیره قطعی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و روایات آن ها که سندهای صحیح دارد، دریایی از اطلاعات و حقایق را برای ما فراهم می کند که آن هم باب عظیمی دارد که باز از ویژگی های حوزه محسوب می شود.

دیگران این احاطه را نسبت به علوم وحیانی ندارند. ما می توانیم از این طریق، خیلی چیزها را رصد کنیم. هم چنین می توانیم در تئوری پردازی هایمان، از آن استفاده نماییم و به آن تکیه کنیم. البته بعداً قابلیت آن را هم دارد که آن مواردی را که از وحی گرفتیم، بتوانیم در میدان تجربه نشان دهیم و بگوییم ما این را از اسلام گرفتیم، بعد رفتیم تجربه کردیم و دیدیم همین طور است.

خیلی از رساله های علمی که بعد از انقلاب نوشته شد، این گونه بود؛ به این صورت که ایده ای را از قرآن و اسلام گرفتند، بعد رفتند به صورت مطالعات همبستگی یا مطالعات تجربی، پرسش نامه هایی را تهیه کردند و آن را از نظر تجربی هم به اثبات رساندند.

بنابراین ما در این زمینه، هم عقل را مهم می دانیم و معتقدیم که می تواند کمک کننده و یک روش قطعی باشد و هم وحی را. این دو ویژگی در حوزه وجود دارد؛ اما در دیگر مجامع علمی، توجه چندانی به آن نمی شود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.