پاورپوینت کامل آثار برگزیده، بررسی جایگاه تعریف بالمثال و بالتشبیه در دانش منطق ۷۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آثار برگزیده، بررسی جایگاه تعریف بالمثال و بالتشبیه در دانش منطق ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آثار برگزیده، بررسی جایگاه تعریف بالمثال و بالتشبیه در دانش منطق ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آثار برگزیده، بررسی جایگاه تعریف بالمثال و بالتشبیه در دانش منطق ۷۶ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده

منطق سنتی از دو بخش «معرّف» و«حجّت» تشکیل شده است. منطق دانان، بخش تعریف را تنها در چهار صورت اصلی، منحصر می دانستند. با گذشت زمان، اقسام دیگری از تعریف که میان عامّه مردم، رواج و اعتبار داشت، توسط گروه دیگری از منطق دانان، به اقسام چهارگانه تعریف ملحق شد.

نویسنده در این اثر کوشیده است تا تعریف واضحی از تعریف بالتشبیه و تعریف بالمثال ارائه کرده و اصول و اعتبار آن را مورد ارزیابی قرار دهد. تعریف بالمثال و بالتّشبیه، مادامی که از شرایط عمومی تعریف عدول نکنند، از اقسام تعریف منطقی قلمداد می گردند.

هم چنین از نگاه نویسنده، ادلّه الحاق تعریف بالمثال و بالتّشبیه به یکدیگر، صحیح نیست. با احتساب تعریف عرضی خاص می توان تعریف بالمثال را با اثبات مسئله عرضی بودن مصداق برای عامّ خود، ملحق به رسم ناقص دانست ولی این امر در تعریف بالتّشبیه، موجّه نیست.

مقدمه

برخی از علوم، علاوه بر حیث نظری، برای علوم دیگر، حیثیت کاربردی یا به اصطلاح، حیثیت «آلی» دارند؛ از این رو، ممکن است در برخی موارد، بیش از حد معمول، مورد بررسی، تدقیق و نقد قرار گیرند؛ چه این که با توجه به نقش ابزارگونه گی و روشی که دارند، هر تغییر در محتوا و نحوه به کارگیری آن ها، می تواند تأثیرات سرنوشت سازی را بر دیگر علوم بر جای گذارد.

قاعدتاً و بنا بر آن چه در تاریخ علم مطالعه کرده ایم، بسیاری از موضوعات و مسایل هر یک از علوم، پیش از تدوین رسمی آن، موجود و یا تا حدود مختلفی، مورد توجه بوده است و پس از تدوین رسمی آن ها به عنوان دانشی مستقل، بر عمق، گستره و دقت موضوعات و مسایل، بسیار افزوده شد.

بسیاری از موضوعات دانش منطق، از این دست هستند. منطق سنتی از دو بخش معرّف و حجّت تشکیل شده است. در بخش نخست به مسئله «تعریف» و اصول آن پرداخته می شود. مسئله تعریف در منطق، با انگیزه یافتن قوانینی برای معلوم نمودن مجهولات تصورّی، ارائه شده است.

منطق دانان، تعریف را در چهار صورتِ حدّ تام، حدّ ناقص، رسم تام و رسم ناقص، منحصر دانسته اند.می توان «تعریف بالمثال» و «تعریف بالتشبیه» را بر اساس استعمال عرف و همچنین اشاره نه چندان واضح و عمیق برخی منطق دانان، از جمله انواع تعریف برشمرد. این دو گونه از تعریف، به دلیل سهولت در انتقال برخی مفاهیم، کاربردهای وسیعی در روابط ما پیدا کرده اند.

با این حال، بزرگان دانش منطق، عمدتاً در آثار خود به این دو شیوه از تعریف نپرداخته و یا در برخی موارد، سعی داشته اند آن ها را به یکدیگر ملحق نموده و یا دست کم، آن ها را تعریفِ به رسم ناقص قلمداد کنند.

نگارنده بر آن است با واکاوی برخی از مهم ترین آثار منطقی، به این مسئله بپردازد که آیا می توان این دو شیوه تعریفی را منطبق بر تعاریف و ضوابط بیان شده در دانش منطق یافت یا خیر؟ هم چنین تلاش دارد تا ادلّه الحاق تعریف بالمثال و بالتّشبیه به یکدیگر و یا منسوب بودن آن ها به یکی از چهار صورت اصلی تعریف را مورد بررسی قرار دهد.

تعریف بالمثال

این شیوه از تعریف در میان عموم مردم و به خصوص در تعلیم، خطابه و دیگر فعالیت های کلامی، کاربردهایی بسیار دارد. هرچند در برخی آثار منطقی به این نوع از تعریف اشاره ای اندک شده، لکن تاکنون به طور مشخص و مفصّل، بدان پرداخته نشده است.

تعاریف مختلفی را که از این دو گونه تعریف ارائه شده است، می توان به دو تعریف تقلیل داد: تعریف نخست که در کتاب «موسوعه مصطلحات علم المنطق عند العرب» آمده است: «التعریف بالمثال تعریف بالمشابهه المختصّه فهو الرسم أیضاً» (جبر و دیگران، ۱۹۹۶: ۲۰۵).

هرچند این عبارت در تعریف بالمثال، درخور اعتناست و از نکات مثبت این تعریف می توان به تطابق با تعاریف ارائه شده در لغتنامه های معتبری؛ چون «معجم مقائیس اللغه» که درباره تعریف بالمثال، این عبارت را آورده است: «المیم و الثاء و اللام أصل صحیح یدلّ علی مناظره الشّیء للشیء و هذا مِثل هذا؛ أی نظیره و المِثل و المثال فی معنی واحد» (ابن فارس، ۱۴۰۴، ج۵: ۲۹۶)، اشاره داشت؛ لکن این تعریف، چندان معتبر و صحیح نیست؛ زیرا نه می توان آن را با محتوای تعارف ارائه شده از «تعریف» منطبق نمود و نه با استعمال لفظی «مثال» در کلام بزرگانی؛ چون ابن رشد همخوانی دارد.

ابن رشد در آثار منطقی خود، واژه «مثال» را غالباً در موارد ذکر مصداق و نه تشبیه، آورده است: «کلّ ما هو واحد بالنوع فهو واحد بالجنس مثال ذلک أن زیداً و عمراً واحد بالنوع» (ابن رشد، ۱۳۷۷، ج۲: ۵۴۵).

تعریف دیگر، از آنِ علامه مظفر است. او در کتاب المنطق، در باب تعریف بالمثال می نگارد: «کثیراً ما نجد العلما لاسیّما علماء الأدب، یستعینون بتعریف الأشیاء بذکر أحد أفراده و مصادیقه مثالاً له و هذا ما نسمّیها لتعریف بالمثال» (مظفر، ۱۳۸۷: ۹۴).

می توان تعریف علامه مظفر را بهترین و دقیق ترین تعریف ارائه شده در تعریف بالمثال، قلمداد نمود؛ از این رو، نگارنده، این تعریف را مبنای خود در بررسی دیگر آراء و دیدگاه ها قرار داده است.

تعریف بالتشبیه

ریشه واژه «تشبیه» در کتاب معجم مقائیس اللغه چنین آمده است: «الشین و الباء و الهاء أصل واحد یدلّ علی تشابه الشی ء و تشاکله لوناً و وصفاً» (ابن فارس، ۱۴۰۴، ج۳: ۲۴۳). واژه نامه لسان العرب، «تشبیه» را چنین معنا کرده است: «الشِّبْه و الشَّبَه و الشَّبِیه: المِثْل» (ابن منظور، ۱۴۱۴، ج۱۳: ۵۰۳).

از نظر ادبی نیز مشتقّات این ریشه، در ابواب ثلاثی مزید، بسیار مورد استفاده قرار گرفته است؛ هم چون: تشبیه(باب تفعیل)، تشبّه(باب تفعّل)، تشابه(باب تفاعل)، مشابهه(باب مفاعله)، اشتباه(باب افتعال).

هم چنین «تشبیه» در اصطلاح برخی از علمای معانی و بیان، این گونه آمده است: «التشبیه فی اللغه الدلاله علی مشارکه أمر لآخر فی معنی»؛ یعنی شیء با شیء دیگر، در امری مشارکت نماید؛ مانند شراکت رُخ یار با ماه در زیبایی (الجرجانی،۱۳۷۰: ۲۶).

بسیاری، از جمله علامه مظفر، این نوع تعریف را ملحق به تعریف بالمثال دانسته اند؛ لکن ابتدا باید «تعریف بالتشبیه» را از منظر این علما[۱] بررسی کرده، سپس در باب امکان الحاق یا عدم امکان الحاق آن به تعریف بالمثال، داوری نمود. علامه مظفر در باب تعریف بالتشبیه می نگارد: «و هو أن یشبه الشیء المقصود تعریفه بشیء آخر لجهه الشبه بینهما» (مظفر، ۱۳۸۷: ۹۴).

او با قبول الحاق تعریف بالتشبیه به تعریف بالمثال: «ممّا یلحق بالتعریف بالمثال و یدخل فی الرسم الناقص أیضاً التعریف بالتشبیه» (همان)، مدّعی است که میان تشبیه و ذکر مصداق، تفاوتی وجود ندارد؛ حال آن که طبق تعریف برخی بزرگان علم بیان، مشبّه به، فردی خارج از دایره مصداقی مشبّه، محلّ نظر قرار گرفته است و در واقع، میان مشبّه و مشبّه به، غیریت وجود داشته و این دو صرفاً با در نظر داشتن وجه شبه، در موردی خاص با یکدیگر مرتبط می شوند؛ به خلاف ذکر مثال که حقیقتاً از افراد و مصادیق مجموعه خود محسوب می شود.

هم چنین برخی از منطق دانان، تعریف را بر اساس جایگاه معرَّف نسبت به معرِّف، تقسیم بندی نموده اند که با توجه به این نگاه، تفاوت میان این دو تعریف مشهودتر خواهد بود: «لا یقال تصور الماهیه غیر مکتسب لوجهین؛ أحدهما أنّ تعریف الشی ء إمّا أن یکون بنفس الماهیّه أو بجمیع أجزائها أو بما یکون داخلاً فیها أو بما یکون خارجاً عنها أو بما یترکب منهما» (محقق و ایزوتسو،۱۳۷۰: ۱۵۵).

طبق تعریف مذکور، نسبت منطقی معرَّف به معرِّف، یکی از این سه حالت است: ۱- تباین (بما یکون خارجاً عنها)؛ ۲- تساوی (أن یکون بنفس الماهیّه)؛ ۳- عموم و خصوص مطلق (بجمیع أجزائها أو بما یکون داخلاً فیها أو بما یکون خارجاً عنها أو بما یترکب منهما). بر اساس این سه حالت، تعریف بالتشبیه در دسته اول و تعریف بالمثال در دسته سوم قرار می گیرد. البته ممکن است علامه مظفر با در نظر داشتن این نوع تفاوت، از لفظ «الحاق» استفاده نموده باشد. [۲]

شیوه تعریف بالتشبیه در کلام خداوند و معصومین و نیز نزد عالمان، بسیار مورد استفاده قرار گرفته است، آن هنگام که از مفاهیمی سخن به میان آمده که فهم خالص آن برای عامّه مردم دشوار باشد؛ هم چون تشبیه معقول به محسوس و یا بیان لذّات عقلی و اخروی و اخبار عالم غیب. به هر روی، ما با این مسئله مواجه هستیم که آیا اساساً این دو نوع تعریف، مطابق تعاریف و ضوابط عام تعریف هستند تا این که آن ها را از اقسام تعریف منطقی برشمریم یا خیر؟ هم چنین آیا الحاق این دو تعریف به «تعریف به رسم ناقص»، صحیح است یا نه؟

تطبیق با تعریف مرسوم از تعریف

بسیاری از علمای منطق در ابتدای باب تعریف، به تعریف اجزای آن، به خصوص به تعریف معرِّف پرداخته اند؛ مانند آن چه در کتاب «الرساله الشمسیه» آمده است: «المعرّف للشی ء و هو الذی یستلزم تصوّره تصوّر ذلک الشی ء و امتیازه عن کلّ ما عداه» (القزوینی، ۱۳۸۴: ۱۲). به هر روی، معرِّف از ارکان تعریف محسوب می شود که بدون آن، تعریف، محقّق نخواهد شد.

طبق این عبارت، معیار «تصوّره تصوّر ذلک الشی ء»، در هر دو تعریف بالتشبیه و بالمثال، محقّق است؛ بلکه اساس وجود این دو تعریف و کثرت استفاده از آن، سهولت تحقق محتوای این عبارت می باشد.

اما معیار «امتیازه عن کل ما عداه» در این دو تعریف، همواره صادق نیست؛ زیرا در تعریف بالمثال که بر ارائه مصداق بنا شده، گاه ممکن است ذهن مخاطب به خطا افتاده و دیگر مصادیق را از دایره مفهوم خارج کند و یا در تعریف بالتشبیه، به علت تقارب یک بُعدی یا چند بُعدی، ذهن متوجه ابعاد دیگر نشده و به خطا افتد. هم چنین این امکان، متصوّر است که چیزی که حقیقتاً جزء افراد هیچ کدام نیست، به اشتباه جزء افراد معرَّف به حساب آید.

پس طبق این تعریف، تعریف بالمثال و بالتشبیه نمی توانند بدون ضمیمه کردن و در نظر داشتن مکمّلی، تعریف به حساب آیند؛ زیرا ممکن است بدون آن، ذهن از حقیقت تعریف که همان بازشناساندن شیء مجهول است، دور افتد.

برخی دیگر، معرَّف را نفس و اساس تعریف قلمداد کرده و از همین رو، به تعریف دیگر اجزای آن پرداخته اند: «التعریف هو أن یقصد فعل شی ء إذا شعر به شاعر تصوّر شیئاً» (ابن سینا، ۱۴۰۵: ۲۹). دایره این تعریف نسبت به تعریف پیشین، گسترده تر است؛ زیرا قید دوم را (امتیازه عن کل ما عداه) لحاظ نکرده است.

البته می توان عدم ذکر قید دوم را نقصی برای این تعریف به حساب آورد؛ زیرا گستره هر تعریفی با نقصان یا ضیق قید، عام تر گشته و در خروج غیر از دایره خود، به درستی و دقت نخواهد انجامید. بر اساس مدّعای مدافعان این تعریف، قید دوم[۳] اساساً لازمه تعریف نیست تا در صورت عدم تصریح بدان، نقصی برای آن تصور شود.

بر اساس تعریف ابن سینا، تعریف بالمثال و بالتشبیه، از جمله انواع تعریف به حساب می آید و می توان آن را به لحاظ کاربرد، پرکاربردترین و سهل ترین شیوه تعریف (نزد عامه مردم) برشمرد. حال باید به دقت دید که ارکان ذکر شده برای تعریف، در این دو رعایت شده است یا خیر؟ نفس تعریف، دارای دو رکن اساسی است:

۱. معرَّف، مفهوم مجهولی است که به وسیله تعریف، شناسانده می شود. معرَّف در تعریف بالمثال، آن مفهوم عامّی است که برای آن مصداق ذکر می گردد؛ مانند «انسان» در تعریف انسان به وسیله زید. در تعریف بالتشبیه، مشبّه، همان معرَّف است؛ مانند «درخت نارنج» در تعریف «درخت نارنج» به وسیله «درخت پرتقال».

۲. معرِّف که در توضیح آن آمده است: «المعرِّف لیفید تصوّر هذا الشی ء إما بکنهه أو بوجه یمتاز عن جمیع ما عداه» (الیزدی، ۱۴۱۲: ۵۰). هرچند این تعریف، ما یحصل منه معرِّف را ذکر نموده است و شباهت بسیاری به تعریف ذکر شده در کتاب رساله الشمسیه دارد؛ لکن تفاوت آن با تعریف بالا در تخییر اجت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.