پاورپوینت کامل گفتگو حجت الاسلام و المسلمین حامد وفسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گفتگو حجت الاسلام و المسلمین حامد وفسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفتگو حجت الاسلام و المسلمین حامد وفسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گفتگو حجت الاسلام و المسلمین حامد وفسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
رویکرد تحوّلگرا به پژوهش در حوزه علمیه
همان طور که استحضار دارید، نشریه محفل که چند سالی است منتشر می شود، سعی دارد از جهاتی، زمینه ایجاد ارتباط بیشتر میان طلاب و اساتید مدارس علمیه استان تهران را با مجموعه معاونت پژوهش، برقرار کند.
به هر حال امیدواریم که موضوعات ارائه شده در این نشریه تا به حال توانسته باشد توجه طلاب را جلب کند. دو شماره از فصلنامه محفل، به بهانه انتشار آثار برگزیده چهارمین جشنواره علامه حلی استان تهران، به «مسئله پژوهش» اختصاص یافته است.
پژوهش، مسئله بسیار مهمی است. رشد و تولید علم، تنها از طریق انجام پژوهش های علمی امکان پذیر است. تمام میراث علمی ما در حوزه علوم و معارف اسلامی، از طریق پژوهش های عمیق و وسیع اندیشمندان سلف به دست آمده و اکنون، این میراث کهن در اختیار ما قرار گرفته است.
به رغم اهمیت پژوهش های علمی، در یکی دو قرن اخیر، اهتمام به انجام پژوهش های عمیق و اصیل، بسیار افول کرده است. نظر حضرت عالی درباره جایگاه پژوهش در حوزه های علمیه چیست و از چه زوایایی می توان آن را مورد بررسی قرار داد؟
در ابتدا از زحمات شما که سعی دارید نشریه ای وزین و پُرمحتوا منتشر کنید، تشکر می کنم. متأسفانه ما در این زمینه، مشکلاتی داریم. پیش از این که به پاسخ سؤال حضرت عالی بپردازم، در همین رابطه، یک نکته مهم را باید عرض کنم: تظاهر کردن به برخی امور مهم، به جای پرداختن واقعی به آنها، مشکلات متعدّدی را در کشور به وجود آورده است.
ما مسایلی را که در غرب اتفاق افتاده، صرفاً شنیده ایم یا در فضای معارف اسلامی، تنها به دریافت و فهم معارف تظاهر می کنیم؛ بدون آنکه به صورتی عمیق در آن ها ورود پیدا کنیم. مجله محفل، از این جهت که تلاش می کند به ابعاد حقیقی توجه کند، خوب عمل کرده است.
برخی مجلات، با این که برای آنها هزینه های زیادی شده، از هر محتوایی تهی هستند. مسئله تحقیق هم، در کشور ما متأسفانه به چنین آفتی مبتلاست؛ یعنی ما همیشه به انجام پژوهش های علمی تظاهر می کنیم، ولی می بینیم از محتوای تحقیق در آنها خبری نیست.
مهم ترین معضلی که ما الآن در حوزه های علمیه با آن مواجه هستیم، این است که عموم طلاب و بعضی از آقایان علما، روحیه تقلید دارند؛ عیب، این است. شاید بخشی از این روحیه، ناشی از سنت اخلاقی در حوزه های علمیه باشد؛ سنتی که بر مبنای احترام به بزرگان و اساتید و تبعیت از آن ها [در حوزه مسایل اخلاقی] بنا شده است. این تقلید و تبعیت در مسایل اخلاقی، بسیار خوب و بجاست؛ ولی ظاهراً بر جنبه ها و شئون دیگر ما تأثیر گذاشته و باعث شده که روحیه ما متأثّر از همان تقلید در مسایل اخلاقی باشد.
نقل است که وقتی صدرالمتألهین می خواست کسی را به عنوان طلبه خودش بپذیرد، به جز شرط تزکیه نفس که بر آن تأکید داشت، می فرمود: شرط دوم، این است که آن آقا حتماً باید مجتهد باشد. خب، در نظام آموزشی حوزوی، این اشکال ندارد که استاد، درس بدهد و طلبه هم درس را مباحثه کند و مطلب را خوب یاد بگیرد؛ این، نافی تحقیق نیست، بلکه مقدمه تحقیق است؛ ولی اشکال در آنجاست که ما خصوصاً در مبانی عقیدتی و حتی در مباحث نظری اخلاق که لازم است در آن تعمّق و تحقیق شود و همین طور در دانش های اصول و فقه که قرار است افرادی با کسب معارف و مهارت در به کارگیری آنها اجتهاد کنند، اگر قرار بشود همیشه مقلّد بمانند، نتیجه این می شود که علم، هیچ رشدی نخواهد کرد و مطالب از قبل، طابق النعل بالنعل تکرار می شود.
البته در مباحث اخلاق عملی، مسئله تقلید و پذیرفتن توصیه ها تا حدودی قابل توجیه است و رابطه، رابطه استاد و شاگردی است تا در پس این تقلید، زمینه برای متخلّق شدن به اخلاق فراهم گردد؛ یعنی اگر بزرگی به من دستور می دهد که این کار، اخلاقاً صحیح است یا نیست، این را باید بپذیرم تا متخلّق شوم؛ اما در مباحث نظری اخلاق، مطلب این طور نیست؛ یعنی وقتی می گوییم مجتهد، مرادمان، محقق واقعی است.
ما به عنوان حوزه علمیه باید روحیه محقق بودن را تقویت کنیم، نه روحیه مقلّد بودن را. گاهی شرایط فعلی آموزش در حوزه های علمیه نیز به دلایل مختلف، در تشدید روحیه تقلید در طلاب مؤثّر است؛ مثلاً به کرّات دیده ایم که وقتی طلبه از استاد سؤال می کند، استاد از این موضوع خوشحال نمی شود یا طلبه ای که می خواهد پی گیر یک مسئله علمی شود، برخی اساتید از آن استقبال نمی کنند.
این عدم استقبال ممکن است دلایل دیگری داشته باشد؛ مثل این که با وجود نظام جدید آموزشی در حوزه که مقدار مشخصی از متن حتماً باید در محدوده زمانی خاصی تدریس شود، دیگر فرصت کافی برای پاسخ به پرسش های متعدّد طلاب وجود ندارد. اتفاقاً مسئله اساسی، این است که باید از پرسش ها استقبال کرد تا روحیه پرسش گری تقویت شود. نظام آموزشی حوزه باید به نحوی طرّاحی شود که پرسش گر پرورش دهد، نه مقلّد.
حدود ۱۰ سال پیش، برای یک کاری در خصوص ائمه جماعات، خدمت آیت الله مصباح یزدی بودیم و قرار بود با اساتیدی که از طرف ایشان معرفی می شوند، یک دوره کلاس هایی برگزار شود. ما به ایشان همین نکته را عرض کردیم که آقا شما برای اساتید، شرط بگذارید که اساتید به همه سؤالات شرکت کنندگان در دوره، پاسخ بدهند؛ این طور نباشد که صرفاً مطالبی در کلاس گفته شود و بقیه یادداشت کنند و کلاس تمام شود.
ایشان فرمایش خیلی خوبی فرمودند که اگر کلاسی برگزار شود که مبنای آن، این باشد که صرفاً مطلبی گفته شود و دیگران یادداشت کنند، آن دیگر کلاسِ درس نیست، در واقع یک منبر است. الآن متأسفانه بیشتر کلاس های ما، به منبر تبدیل شده و این، ضعفی است که إن شاءالله برطرف شود و بتوانیم در حوزه های علمیه، روحیه تحقیق و پژوهش گری را ترویج کنیم.
ارتباط پژوهش با علوم حوزوی چه گونه ترسیم می شود و به طور کلّی، نقش پژوهش را در سامان دهی علوم حوزوی چه طور می بینید؟
حالا منظور از علوم حوزوی به قول گذشتگان، آن تعبیری است که منقول و معقول با هم در آن مدخلیت دارند. حوزه علمیه اهداف بزرگی را تعقیب می کند و در کنار آن اهداف، حفظ دیانت مردم، ترویج دین، پاسخ به پرسش هایی که بالأخره نسل جدید از ما دارند و حفظ حکومت و انقلاب، به مجموعه رسالت های پیشین حوزه اضافه شده است.
به جز این که همه این ها را باید پاسخ گو باشیم، رسالت اصلی حوزه، پیشرفت و تولید علم است. اگر تحقیقی نباشد، هیچ تولیدی هم در کار ما به وجود نمی آید. بنابراین، استوانه تمام معارف ما در حوزه، بستگی به این تحقیقات علمی دارد. اگر علما و طلاب ما محقق باشند و در این زمینه فعالیت کنند، رشد علمی را، هم برای شخص خودشان و هم برای حوزه به ارمغان می آورند.
اما اگر این چنین نباشد، در واقع ما تکرار مکرّرات کرده ایم؛ یعنی بزرگان سلف، قبلاً تحقیقاتی را انجام داده اند و ما مجدّداً همان ها را تکرار می کنیم. این تکرار، با رسالت اصلی حوزه که تولید علم و معرفت است، تناسبی ندارد.
در این صورت، ما سرگردان خواهیم بود و از خودمان چیزی نداریم؛ همان حرف های گذشته را دوباره تکرار می کنیم. اما رخداد این مشکلات به معنای آن نیست که آموزه های گذشتگان را نخوانیم و در معارف آن ها تفقّه نکنیم؛ ولی باید به نحوی باشد که با روحیه تحقیق، وارد نظرات آن ها شویم؛ یعنی اگر چیزی شنیدیم، حمل به این نکنیم که آن مطالب، به واقع آخرین حرفی است که در آن زمینه زده شده و دیگر بحث تمام شده است؛ بحث تمام نشده، ما باید ادامه بدهیم و مدام به مبانی و نظریات و دیدگاه ها، توجهی نو از سرِ تحقیق کنیم.
پس بنابر فرمایش شما، توجه به پژوهش، دو کارکرد اصلی دارد: یکی آن که روحیه تحقیق را به جای تقلید می نشاند و دیگر آن که به تبعِ ایجاد روحیه پرسش گری و تحقیق، زمینه تولید علم را فراهم می سازد.
اصلاً برخی از نوابغ و مستعدّین از علمای سابق، مولّد علوم بوده اند. تولید علم فقط در سایه تحقیق اتفاق می افتد. اگر من بروم رساله ای را باز کنم و از روی آن، یک رساله دیگر بنویسم، که این کار، تولید محسوب نمی شود. تولید علمی، آنجاست که مبانی، نظرات و دیدگاه ها، مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
حالا امکان دارد که با آن موافق باشم یا نباشم؛ اما اگر با آن مبانی موافق باشم، این موافقت، با آن موافقت قبلی فرق دارد. موافقت اول از روی تقلید است و موافقت دوم از روی نقد و بررسی. حالا امکان دارد در نقد و بررسی، با آن شخص سابق موافق باشم، ولی این به آن معنا نیست که چون با آن شخص سابق موافق هستم، پس بدون نظر، مطلبی را پذیرفته ام. نکته این است که ما چه طور وارد بحث شویم.
در واقع، مطلب حضرت عالی پاسخ به کسانی است که بین پژوهش و جمع آوری نظرات دیگران، خَلط ایجاد می کنند و معتقداند که پژوهش صرفاً جمع آوری آراء و نظرات دیگران و در کنار هم قرار دادن آنهاست.
الآن یک ننگی در جامعه علمی ایران پیدا شده است. وقتی در بعضی خیابان ها راه می روید، می بینید مراکز خدمات رایانه ای، بر روی تابلوهای شان نوشته اند: «تحقیق» یا «رساله»! بعد وقتی شما به آن ها مراجعه می کنید، می گویند: در چه رشته ای تحقیق می خواهید؟ گاهی هم تحقیقات آماده ای دارند.
من گاهی به شاگردان دبیرستانیِ خودم می گویم: شما اگر ۱۰۰ یا ۲۰۰ صفحه تحقیق جلد شده و شیک و تمیز بیاورید، ارزش آن برای من به اندازه صفر است؛ اما اگر آن ها را بخوانید و بفهمید و فقط آن چه که متوجه شده اید را، در اندازه یک صفحه برای من بنویسید، این ارزشمند است و من آن را مطالعه خواهم کرد.
بسیاری از این مطالبی که به عنوان تحقیق منتشر می شود، درواقع، جمع آوری است؛ این کار را رایانه ها با جستجوگرهایی که دارند، به راحتی انجام می دهند و نیازی به زحمت ما هم نیست. آن چیزی که بشر را ارزشمند می کند، عنصر «فهم» است.
اگر من آمدم و آن مطلبی را که افلاطون گفته یا علامه حلی یا امام معصوم یا قرآن فرموده، فهم کردم، آن ارزش دارد. تحقیقات در علوم انسانی، غالباً این گونه نیست که به یک آزمایشگاه فیزیک و شیمی و به تجهیزات خاصی نیاز داشته باشد؛ ما اگر در یک زندان انفرادی هم که باشیم، می توانیم تحقیقات علمی انجام دهیم؛ چون این فکر است که ارزش دارد.
البته هر چه قدر که منابع مطالعاتی و تحقیقی، آسان به دست بیاید و ما وقت کمتری روی آن بگذاریم و ثمره بیشتری ببریم، این خوب است و از این جهت، استفاده از رایانه و ابزارهای جدید برای ما ارزشمند است.
جمع آوری آراء و نظرات، از جمله مقدمات تحقیقات علمی محسوب می شود؛ اینها مواد اولیه تحقیق هستند. هیچ گاه به شخصی که مأمور خرید است و مواد اولیه طبخ غذا را تهیه می کند، آشپز نمی گویند. تهیه مواد اولیه، اولین قدم است و مهم، آن است که چه گونه می توان این مواد را به غذایی دل پذیر تبدیل کرد. محقق در واقع کسی است که بتواند با مواد اولیه ای که به دست آورده، غذایی علمی برای تغذیه روح و فکر بشر تهیه کند.
آیا دستاوردهای علمی حوزه علمیه معاصر را می توان با دستاوردهای علمی حوزه علمیه قدیم، قابل مقایسه دانست؟ اگر چنین نیست، مشکل کجاست؟
مقایسه صحیح، شروطی دارد. دو چیزی را که می خواهیم با یکدیگر مورد مقایسه قرار دهیم، باید در اموری اشتراک داشته باشند و در شرایطی تقریباً یکسان قرار داشته باشند. علمای قدیم، دغدغه هایی داشتند که با دغدغه های ما متفاوت بوده است؛ مثلاً علمای بزرگ قبل از صفویه، بیشترین دغدغه شان، حفظ جانشان بوده و عموماً مشکل تقیه داشتند و شرایط روزگار برای آن ها خیلی سخت بوده است؛ به همین دلیل عموماً نمی توانستند محققان خوبی باشند.
در عین حال، در آن شرایط بسیار سخت و خطرناک که شیعه بودن، جرمی بزرگ محسوب می شده و تحقیقات عقلی در خود دین نیز خیلی مصیبت بار بوده، آثار بسیار برجسته ای از آن ها باقی مانده است. بعد از صفویه تا قرن اخیر، مشکل تقیه نبوده و وضعیت مالی هم به نسبت بهتر بوده است. آن جا هم می بینیم که بزرگانی بوده اند که تحقیقات عظیمی انجام داده اند.
فکر می کنم که خُلق آن بزرگان، این بوده است که روحیه تحقیق را در طلاب خودشان به وجود می آوردند. برخی از این شاگردان برجسته که امروز کمتر با آن ها آشنا هستیم، صاحب تألیفات بسیاری بوده اند؛ برخی از آن ها حدود یکصد رساله علمی نگاشته بودند که به مرور زمان از میان رفته و امروز تنها نامی از آن بر جای مانده است.
این نشان می دهد که در این دوران، توجه به تحقیق و پرورش طلاب محقق، بسیار مورد توجه قرار داشته است. در دوره معاصر، حوزه مشکلات عدیده ای پیدا کرده؛ گرفتاری های سیاسی روحانیت، مبارزه با غربی ها و غرب زدگی، این ها نیز مزید بر علت شده است.
طبیعتاً آن فرصتی که باید برای رشد و تحول اساسی در حوزه ایجاد می شده، نشده است. در مجموع اگر نگاه کنیم با این که امکانات، روز به روز بهتر شده و وسایل ارتباط جمعی پیشرفت کرده؛ ولی آن چیزی که ما انتظار داشتیم نسبت به این شرایط جدید که اتفاق بیفتد، این اتفاق نیفتاده است.
خاطر من هست که اول انقلاب، یک آقایی در باب تفسیر قرآن خیلی تلاش می کرد. بعد یک برنامه ای گذاشتند که آقای بازرگان به تلویزیون بیاید و تفسیر قرآن بگوید. حالا این تفسیر از نظر محتوا چه بود، کاری به آن ندارم.
بعد این آقا آمد و به نزد آقای طالقانی رفت و آقای طالقانی هم مدتی تفسیر قرآن می گفت. وقتی آقای طالقانی فوت کرد، این آقا خدمت حضرت امام (ره) آمد. حضرت امام ( (ره ابتدا قبول نکردند؛ ولی فرمودند حالا که شما آمدید، چند جلسه ای تفسیر می گویم. بعد یک نکته ای را در این باب، حضرت امام (ره) فرمودند که این اشتغالات ما، دیگر به ما اجازه نمی دهد این کارها را به عهده بگیریم.
خیلی از بزرگان ما بعد از انقلاب، اشتغالات سیاسی و حکومتی بسیاری پیدا کردند و هم چنین در رابطه با روحانیت و طلاب نیز اشتغالات بیشتر شد. امروز دسترسی به امکانات و منابع تحقیقاتی، آسان تر شده و گاهی به دلیل وجود نرم افزارهای مختلف، سرعت یافتن اطلاعات نیز بسیار بیشتر شده است؛ اما اشکال کار، این جاست که ما چند مسئولیت جدید هم در قسمت های حکومتی به عهده گرفته ایم.
بنابراین، خیلی از بزرگان ما شأن این را دارند که محققین خوبی باشند، ولی اشتغالات آن ها در قسمت های دیگر موجب شده است که این کارآمدی کاهش یابد. البته ممکن است دغدغه های معیشتی نیز در رکود انگیزه های پژوهشی مؤثّر باشد؛ اما در مجموع، تصوّر می کنم گذشتگان ما با امکانات خیلی کمتر و مشکلات خیلی بیشتری که داشتند، کارنامه علمی و تحقیقاتی آن ها از ما خیلی درخشان تر است.
مراجع عظام تقلید در عصر ما، اشتغالات حکومتی ندارند؛ چرا در میان مراجع بزرگوار، تولید و تحوّل در علم اتفاق نمی افتد؟
این مطلب درست است که در عصر ما، مراجع اشتغالات حکومتی ندارند؛ ولی اشتغالات تدریسی فراوانی دارند. خود اشتغال به تدریس، مشکلاتی را به وجود می آورد. البته بعضی از بزرگان در قدیم؛ هم چون صاحب جواهر و علامه طباطبایی در دوره معاصر، بنای کارشان بر این استوار بود که در جریان تدریس، نتایج جدیدترین یافته ها و تحقیقات خودشان را عرضه می کردند.
آثاری که بعدها عرضه شد، از برکات طرح کردن همین مباحث در جریان تدریس این بزرگواران بوده است. شما اگر به کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی در قم بروید، نسخه خطی اسفار را که به خطّ خود مرحوم ملاصدراست، می بینید. اگر دقت کنید، می بینید که میزان خط خوردگی ها، بیشتر از آن عباراتی است که خط نخورده است؛ یعنی مثلاً صفحات آن را نگاه کنید، می بینید مطلبی را ارائه کرده است، بعد آن را اصلاح کرده و بر روی آن ها چیزی نوشته است، بعد همین ها دوباره خط خورده است.
ملاصدرا طیّ سالیان متمادی، نظریات اش را برای شاگردان خود تدریس می کرده است. علت خط خوردگی ها این است که می بینیم چه قدر در مبانی و نظرات، بازنگری می شده و هرجا اشکالی می دیدند، به سرعت تصحیح می کردند.
کار تحقیق در رشته های مختلف علوم انسانی، مثل رشته های دیگر نیست. رشته های ما فوق العاده سخت و عمیق است؛ یعنی نبوغی که در رشته های علوم انسانی نیاز است، با رشته های علوم تجربی و ریاضی قابل قیاس نیست؛ چون در علوم انسانی عموماً با بدیهیات واضح و مشهودی مواجه نیستیم و موارد هم خیلی ظریف و وسیع است و ضروری باید باشد.
این باعث می شود که هنگام تحقیق، خیلی کار دچار اختلال شود. چندی پیش یکی از نوار های صوتی دروس خارج اصول آیت الله فاضل لنکرانی را که گوش می کردم، ایشان می فرمود که از من دعوت کرده بودند در سمیناری که در یکی از دانشگاه های کشور برگزار شده بود، درباره علوم حوزوی سخنرانی کنم. من به آن ها عرض کردم که شما بعد از دیپلم وقتی شروع می کنید، نهایتاً بعد از ده سال، یک پزشک حاذق تحویل می دهید؛ ولی ما در حوزه علمیه، بعد از بیست سال، تازه طلبه را آماده کرده ایم که کار علمی خود را شروع کند؛ این اول کار اوست.
این دو خیلی با هم متفاوت است؛ یعنی باید سختی کار را در نظر گرفت که مثل رشته های دیگر نیست. ولی کسانی هم که مثلاً در این رشته ها هستند، معذور از تحقیق نیستند. البته ما امثال آقای حسن زاده آملی را هم داریم که اشتغال به تدریس ایشان کم و در مقابل، تحقیقات ایشان بیشتر است. اما گمان می کنم بهترین نمونه، آیت الله جوادی آملی باشند که در عین حال که کارهای محوّل خودشان را انجام می دهند، ولی در چند بُعد، هم در علوم نقلی، هم در علوم عقلی و هم در تفسیر قرآن می بینیم که ایشان دائماً در حال کار هستند و نوآوری هایی دارند. این نمونه ها، نشان می دهد که اشتغال به تدریس، عذر چندان موجّهی برای کاستن یا ترک تحقیقات علمی نیست. به هر حال در کل، تصوّر می کنم کارنامه علمای سلف، از ما جلوتر باشد؛ یعنی اگر فرض بگیریم نمره آن ها ۱۸ باشد، نمره ما ۱۴ است. از این جهت، این خیلی فاصله عمیق و خطرناکی به حساب نمی آید؛ چون باید این نکته را در نظر داشت که چند هدف به اهداف حوزه علمیه اضافه شده است. در قدیم حوزه های علمیه، مثل ما اهداف مختلف و اشتغالات متعدّد نداشته اند.
این قضیه در حوزه های علمیه سایر کشورها، مثل عراق چه طور است؟ به طور معمول، علمای آن جا مانند علمای ایران، درگیر مسایل مختلف حکومتی نیستند و به نظر می رسد اشتغالات ایشان هم به مراتب کمتر از ما باشد. وضعیت تحقیقات و تولید علم در آن جا چه گونه است؟
ببینید اصولاً می گویند کسانی فیلسوفان خوبی شده اند که اشتغالات همسر و فرزند نداشته اند و گاهی که همسر و فرزندانی هم داشته اند، آن ها از آن عالِم، چندان راضی نبوده اند. علما در قدیم، اشتغالات شغل و مسایل دیگر را نداشتند.
تحصیل و مطالعه شرایطی دارد و از جمله آن ها، این است که اشتغالات و گرفتاری ها به حداقل برسد و محیط هم باید محیط آرامی باشد. وقتی جامعه در رفاه نسبی باشد و شخص از نظر مالی تا حدودی تأمین باشد و از طرف دیگر، همسر و فرزندان او مانعی برای پیشرفت علمی او نباشند، زمینه برای رشد علم فراهم می گردد.
به طور مثال، در آرامشی که در برهه ای از تاریخ در یونان باستان برقرار شد، زمینه این پیشرفت های علمی نیز فراهم گردید و فلسفه و بسیاری از علوم دیگر رشد کرد؛ مثلاً در مورد کانت همین طور است؛ او مجرّد بوده و به چیز دیگری غیر از علم هم اشتغال نداشته است.
در مورد ابن سینا و برخی دیگر نیز همین گونه بوده است. البته چون این افراد، نابغه بودند، نمی توان آن ها را با عموم علما مقایسه کرد؛ مثلا ابن سینا که در سن هشت سالگی پزشک می شود و یا به قول خودش که در سه روز، هندسه را یاد می گیرد و روز چهارم، استادِ معلم خودش می شود، خب وضعیت این نوابغ با ما متفاوت است و نباید همه افراد اهل علم را با مقیاس نوابغ علمی مقایسه کرد.
ولی فرضاً مثل حاجی سبزواری را در نظر بگیریم؛ ایشان موقعیت مالی نسبتاً مناسبی داشته، اما در مورد علامه طباطبایی نقل است که وقتی گرفتار مشکلات مالی شد، ده سال کار کشاورزی می کرد و به قول خودش، این دوران، دوران خسران زندگی ایشان بود؛ اگرچه دوران عدم فعالیت ایشان از فعالیت ما هم جلوتر است؛ چون ایشان در همان زمان، سه رساله عالمانه نوشته است.
در مجموع ما اگر می توانستیم بخشی از دغدغه هایی را که امروز برای حوزه علمیه فراهم شده، به دیگران واگذار می کردیم و دیگران هم به خوبی از عهده آن برمی آمدند، حوزه می توانست به رسالت علمی خودش، خیلی عالی تر از این چیزی که هست، عمل کند.
ولی وقتی که ما می بینیم مسئولین فرهنگی کشور، آن کارهایی را که لازم است انجام بدهند، انجام نمی دهند یا مثلاً در بخش های قضایی، آن تولیداتی که بتواند قوه قضائیه را کاراتر کند، انجام داده نمی شود و یا با ضعف انجام می شود، حوزه علمیه مسئولیت آن ها را هم به دوش می کشد.
طبیعتاً در شرایط فعلی، هم دفاع از دین و هم ترویج دین چه در داخل و چه در خارج از کشور و هم چنین مواجهه با افکار مذاهب دیگر و اداره کردن خیلی از امور جاری مملکت، به عهده حوزه های علمیه قرار گرفته است.
الآن حجم توانایی های ما تقسیم شده است: یک بخش آن در اجرائیات و حکومت داری رفته است؛ قسمتی از آن هم به تبلیغ و جواب گویی به سؤالات و شبهات؛ یک بخشی هم برای تربیت نسل علمای جدید رفته و تنها بخش کوچکی از توان حوزه به انجام تحقیقات علمی اختصاص پیدا کرده است؛ به خاطر همین، حوزه علمیه نقش اصلی خودش را نمی تواند به خوبیِ قبل انجام بدهد و یا لااقل آن چیزی که ما از آن توقع داریم، محقق نمی شود. اما آن چیزی که مسلم است، این است که اگر دیگران از عهده این مسئولیت ها برمی آمدند و آن را درست انجام می دادند، قطعاً علما فرصت بیشتری را پیدا می کردند که ممحّض در تحقیق بشوند و آثار معرفتی خوبی بر جای بگذارند.
می گویند صدر المتألهین به ابن سینا اشکال می کرد که تو چرا مسئولیت وزارت را در همدان پذیرفتی؟ تو باید می نشستی به جای این کارها، تحقیقات علمی انجام می دادی و مشکلات علمی جهان بشریت را حل می کردی؛ ولی واقع مطلب این است که ما هم شاید اگر جای ابن سینا بودیم و آن مشکلات را می دیدیم، مجبور می شدیم وارد برخی امور بشویم؛ به همین دلیل می بینید ابن سینا در اواخر عمر، مجبور شد مسئولیتی را بر عهده بگیرد. من تصوّر می کنم مشکل اصلی این است که ما بار دیگران را هم به دوش کشیده ایم و به همین خاطر است که در انجام وظیفه اصلی خودمان، آن چنان که باید و شاید موفق نبوده ایم.
شما به نکته خوبی اشاره کردید. امروز حوزه علمیه با تحمّل مسئولیت هایی که بسیار فراتر از وظایف اصلی آن است، بار دیگران را هم به دوش می کشد. خب باید در مواردی که امکان آن فراهم است، افراد متخصّصی بیایند و با به عهده گرفتن برخی مسئولیت ها، از حجم وظایف غیراختصاصی حوزه های علمیه بکاهند؛ اما به هر حال، انجام مسئولیت های حکومتی هم بسیار خطیر و حسّاس است و باید مراقب بود تا به درستی انجام شوند. ما با توجه به مسیری که در آن قرار داریم، هر روز بر گرفتاری مان افزوده می شود؛ اما به نظر می رسد که به هر حال حوزه نباید در وضعیتی قرار بگیرد که از انجام وظایف اصلی که بر عهده دارد، باز بماند. شاید ادامه این مسیر به ناکارآمد شدن و یا ناکارآمد جلوه کردن حوزه علمیه بیانجامد.
در هر صورت از دو زاویه باید به این مسئله توجه کرد. خاطر مبارک شما هست که در اوایل انقلاب به دلیل حفظ دستاوردها، حوزه های علمیه حدود دو سال به طور کلّی اصلاً تعطیل شدند؛ ولی به مرور زمان به هر میزان که بر انسجام درونی سازمان ها و نهادها افزوده شد و کسانی که صلاحیت داشتند، توانستند مسئولیت ها را بر عهده بگیرند و از پس امورات خودشان بربیایند، این آرام آرام باعث شد که حوزه بتواند مسئولیت های غیراختصاصی خودش را در قسمت های دیگر کمتر کند و در مقابل، سهم خودش را بهتر انجام دهد.
من تصوّر می کنم که در درازمدت إن شاءالله همین اتفاق بیفتد؛ یعنی همین که حضرت عالی فرمودید، بنده هم موافق آن هستم. نگاه دوم، این است که یکی از خطرات اساسی برای یک حکومت، از دست دادن پشتوانه های علمی و دینی خودش است. هرچند که ما در قسمت های روزمره خودمان مشکلات داریم؛ ولی نباید از وظیفه اصلی حوزه در تولید علم و حفظ دیانت مردم غافل شویم؛ چرا که این ها مبنای حفظ نظام هستند. به هر میزان که از اشتغالات غیراختصاصی حوزه علمیه کاسته شود، حوزه بیشتر می تواند به وظایف خود عمل کند.
به اعتقاد شما آیا سیستم آموزشی حوزه علمیه، کارآمد است؟ آیا می پذیرید که در حال حاضر، آموزش محور بودن حوزه علمیه، فکر پژوهشی را از ما گرفته و ما را از انجام پژوهش های بنیادین، حتی در علوم اسلامی بازداشته است؟
نظام آموزشی حوزه علمیه در قدیم، بهترین نظام آموزشی در دنیا بوده است. امروز شما می بینید که برخی کشورها؛ مثل سوئد و آمریکا که در رابطه با نظام های آموزشی، تحقیقات عمیق و گسترده ای را انجام داده و می دهند، نظام آموزشی ای که از آن به عنوان دستاوردی بزرگ و یک آرمان یاد می کنند، بسیار شبیه نظام آموزشی است که پیش از این، به عنوان میراث علمی حوزه های علمیه قلمداد می شده است.
متأسفانه این سنت علمی حوزه، الآن از میان رفته است. این نکته خیلی مهمی است؛ ولی در عمل، ما می آییم چه کار می کنیم؟ ما متأسفانه به جای نقد و بررسی و پایه گذاری یک نظام نوین با توجه به گذشته پُربار خودمان و یافته های جدید، در عمل می آییم نظام آموزشی مشکل داری را که دانشگاه های ما به طور ناقص و غلط از گذشته غرب کپی کرده اند، دومرتبه یک فتوکپی ناقص تر و کم رنگ تر آن را می گیریم و در حوزه استفاده می کنیم.
هر نظام آموزشی، متناسب با ساختار فرهنگ و حکومت در هر کشور، طرّاحی و تناسب پیدا می کند؛ مثلاً مدرک در نظام آمریکا، ارزشی ندارد؛ این که شما چه لیاقت و شایستگی ای دارید، ارزشمند است. آن ها در نظام سرمایه داری، به شایسته سالاری مفهوم داده اند و برای آن ارزش قائلاند؛ همان طور که در بازار تهران هم این طور است که هر کسی که زرنگ است، می تواند کار و فعالیت کند. گاهی در همین بازار می بینید که یک بازاریِ متموّل، امور تجاری خودش را به شاگرد خودش که باعُرضه است، محوّل می کند و به پسرش که کاربلد نیست، نمی سپارد.
کار این تاجر در نظام مربوط به امور تجاری و مالی، کاملاً موجّه و معقول است؛ چرا که در آنجا نسبت ها و مدرک نمی تواند سرمایه را حفظ کند و آن را رشد دهد؛ بلکه تخصّص و عُرضه داشتن، شرط است.
نظام آموزشی در ایران، متأثّر از نظام استعماریِ کپی شده از زمان رضاشاه است که بر مدرک گرایی بنا شده، نه بر شایسته سالاری. آن چه که ارزش دارد، مدرک است و تمام امور بر اساس مدارک، تفهیم و کارآیی پیدا می کند.
حالا آن فرد، شایستگی داشته باشد یا نداشته باشد؛ مدرک در واقع، حرف اول و آخر ما را می زند. این ساختار و نگرش غلط در نظام حوزوی هم وارد شده است. البته می توان مدرک داد؛ ولی آن چیزی که خیلی مهم است، این است که وقتی شما می گویید من مدرک می دهم، این مدرک باید پشتوانه های واقعی داشته باشد؛ مثل نظام حاکم بر اسکناس که باید پشتوانه واقعی داشته باشد. متأسفانه نظام آموزشی ما به این گرایش دارد که مدارک بدون پشتوانه علمی بدهد.
ما یک سالی در آموزش و پرورش با داوطلب هایی که می خواستند معلم دینی بشوند، مصاحبه می کردیم. یک فاجعه بزرگی را متوجه شدیم و یک نامه مفصلی از طرف آموزش و پرورش به آقای جاسبی که آن موقع، رئیس دانشگاه آزاد بود، نوشتیم. بخشی از محتوای نامه، این بود که خدمت ایشان رساندیم که «الهیات»، پرسابقه ترین رشته دانشگاهی شماست؛ ولی این آقایانی که از این دانشگاه ها فارغ التحصیل شده اند، الفبای مسایل دینی را به اندازه یک مسلمان معمولی هم نمی دانند.
اصلاً اگر من وارد آن بحث بشوم، فجایع عجیبی در این آقایان و خانم هایی که می آمدند آن جا مصاحبه می شدند، می دیدیم. آن ها از نظر علمی کاملاً فاقد صلاحیت بودند؛ یعنی ۴ یا ۶ سال وقت گذاشته اند و مدرک لیسانس و فوق لیسانس گرفته اند؛ اما دست شان خالی است. خب، این وضعیتِ فاجعه بار، نشان دهنده میزان مشکل در رویکردها و غلط بودن نظام فعلی آموزش در ایران است. متأسفانه ما هم در حوزه علمیه داریم همین کارِ کاملاً غلط را انجام می دهیم.
در قدیم، نظام علمی ما به نحوی بود که طلبه عالم و فاضل بار می آمد. استاد ما می فرمود که «آخوند باید علم در مشت اش باشد». این نظام ما بوده است؛ نه این که مثلاً امشب شب امتحان است؛ یک جزوه ای تهیه کنم و بخوانم بعد هم بیایم و یک امتحانی بدهم و نمره ای بگیرم و دیگر خداحافظ. بعضی از طلاب بدون آنکه دروس را به درستی فرابگیرند و پس از آن به پایه بالاتر بیایند، در این نظام آموزشی غلط، درس ها را نادانسته و نافهمیده می گذرانند و گاهی می بینید که با داشتن مدارک بالای حوزوی و دانشگاهی، در الفبای مسایل علمی، دچار مشکلاتی هستند و در حدّ انتظار ظاهر نمی شوند.
این، نشان دهنده ضعف نظام آموزشی حوزه علمیه و دانشگاه است که در آن به بنیه علمی توجه نمی شود. نظام آموزشی فعلی، حافظه محور است؛ یعنی در این نظام هیچ گاه سعی نمی شود به عمق مطالب پی برده شود؛ یعنی وقتی از یک طلبه از متن، سؤال بپرسید، درست می نویسد؛ چون حفظ کرده است، ولی فهم درستی از آن ندارد.
ما خودمان هم در کودکی همین طور بودیم؛ برهان های هندسی را مثل غزلیات حافظ حفظ می کردیم، اما نمی فهمیدیم که به چه درد می خورد؛ در امتحان هم اگر استاد یک مقدار، مطالب را جابه جا می کرد، کلاً همه معارف ما به هم می ریخت؛ این نظام آموزشی، نظام غلطی است.
بزرگان ما که خودشان مهد علم هستند باید ببینند که خودشان چه گونه عالِم شده اند و به این درجات رسیده اند. آیا آن ها هم با مطالعه جزوه پرسش و پاسخ در شب امتحان، مطالب علمی را یادگرفته اند یا این که دائماً با استاد در رابطه و فعالیت بوده اند؟
نظام تحصیلیِ امروز ما به علت تقلید کورکورانه از دانشگاه که خود آن هم در زمان رضاشاه پایه گذاری شده، اساساً خیانت به علم و دانش است و همین باعث شده که نه نظام کارآمد قدیم را ادامه دهیم و نه این نظام جدید را به درستی بگیریم. بزرگان اهل علم ما باید با توجه به خصوصیات خوب گذشته در حوزه و گاهی تجربیات خوبی که در دیگر نظام های آموزشی وجود دارد، یک نظام جدید طراحی کنند که از روز اول، محقق بار بیاورد، نه آن که ادای تحقیق را درآورد.
من متأسّفم که بگویم حوزه ما در قسمت پژوهش ادا درمی آورد و بازی می کند. البته ما در خیلی از کارها هم بازی می کنیم؛ چون من خودم که نماز می خوانم، احساس می کنم که نماز نمی خوانم و ادای نمازخوان ها را درمی آورم؛ مثل این هنرپیشه ها که لباس آخوندها را می پوشند و از خود آخوندها هم شاید بهتر نقش بازی می کنند؛ ما نقش بازی می کنیم.
نظام حوزه وقتی کارآمد و اصیل است که طلبه، یکی دو سال بعد از ورود به حوزه در بستر نظام آموزشی، پرسشگر و دغدغه مند بار آمده باشد. علامه طباطبایی در خاطرات اش می فرمود: من هیچ وقت اشکال پیش استادم نبردم؛ به هر زحمتی بود تا صبح کار می کردم تا جواب آن را پیدا کنم.
بعضی از ما هم که در فضای سنتی حوزه تحصیل کرده ایم، این طور هستیم. بنده گاهی تا یک ساعت پیش از خواب، فکرم مشغول است و تا آن لغت یا مسئله برایم حل نشود، خوابم نمی برد و گاهی در همان مواقع مجبور می شوم به سراغ یک کتابی بروم و یا مطالبی را یادداشت کنم؛ چون از اول ما این گونه در حوزه رشد کرده ایم که با بی توجّهی از کنار مسایل علمی نگذریم؛ ولی متأسفانه الآن این طور نیست.
خیلی سال پیش در همین حوزه خودمان عقاید تدریس می کردم. یک شبهه ای را می گفتم، بعد می گفتند که جواب آن را بگویید. می گفتم نه، جواب آن را فکر کنید تا جلسه بعد. جلسه بعد می پرسیدم، می دیدم که این ها روی شبهه فکر نکردند، من هم جواب را ارائه نمی دادم.
می گفتم که حدّاقل شما تلاش کنید و فکر کنید یک جوابی به من بدهید. این ها می دانستند که جوابی برای این شبهه وجود دارد و پیش از این، علما پاسخ آن را داده اند؛ از این جهت هیچ تلاشی نمی کردند و رنجی هم برای ارائه پاسخ نمی بردند.
اما روش سقراط بر اساس این بود که سؤال کننده، خودش تلاش کند و بر اساس توانایی و فهم خودش جواب آن را پیدا کند. سقراط می گفت که من هم مانند مادرم که ماما بود و نوزاد را به دنیا می آورد، مامای ذهن مخاطبان خودم هستم. ولی متأسفانه نظام آموزشی ما به گونه ای است که فقط طلبه را به منبعی از اطلاعات تبدیل می کند؛ این روش، روش درستی برای تربیت عالِم نیست.
آیا شما برای سامان یافتن نظام آموزشی حوزه، پیشنهاد خاصی دارید؟
ما خوشبختانه از ابتدای ورودمان، به حوزهایی وارد شدیم که غیررسمی بود و به سنت علمای قدیم اداره می شد که به اصطلاح، روش مکتبی داشت. از اول این طور بود که وقتی استاد به ما که معمولاً دو یا سه نفر بودیم، درس می گفت، از همه ما می پرسید که «فهمیدی؟». وقتی مطمئن می شد که همه، مطلب را فهمیده اند، می رفت درس بعد. بعد هم خُلق استاد این طور بود که یک چیزی را که درس می داد، ۲ یا ۳ روز بعد به بهانه ای در خلال درس مجدداً آن مطلب را می پرسید و یا یادآوری می کرد؛ مثلاً فرض کنید وقتی که داشتیم کفایه می خواندیم، ایشان عبارت را می خواند و بعد، از ما می پرسید که تجزیه و ترکیب این کلمه چه می شود؟ استاد ما اگر جوابی نمی گرفت، خیلی توبیخ می کرد، بعد می گفت برو صرف میر بخوان.
ایشان یک روش خیلی خوب دیگری را انجام می داد و آن، این بود که کسی که درسی را می خواند، دومرتبه موظّف بود که به کسی که تازه وارد است یا تازه می خواهد آن درس را یاد بگیرد، یاد بدهد. حالا فرض کنید این آقا آمده است و مثلاً عوامل جرجانی را خوانده و الآن رس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 