پاورپوینت کامل تراث، مکاتبه فقهی – اصولی پاسخ شیخ العراقین(شیخ عبدالحسین) به سید صالح داماد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تراث، مکاتبه فقهی – اصولی پاسخ شیخ العراقین(شیخ عبدالحسین) به سید صالح داماد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تراث، مکاتبه فقهی – اصولی پاسخ شیخ العراقین(شیخ عبدالحسین) به سید صالح داماد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تراث، مکاتبه فقهی – اصولی پاسخ شیخ العراقین(شیخ عبدالحسین) به سید صالح داماد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
مصحّح و محشّی: حجت الاسلام والمسلمین علی قنبریان(مدرّس حوزه علمیه)
با مقدّمه ای از حضرت آیت الله سید باقر خسروشاهی(متولّی مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین)
اشاره
مقدّمه آیت الله خسروشاهی
مرحوم آیت الله شیخ عبدالحسین بن علی تهرانی، مشهور به شیخ العراقین از بزرگان علما و مجتهدین اواخر قرن سیزدهم هجری است. مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین نوری، صاحب مستدرک الوسائل (ج۳:ص۳۹۷) درباره وی می نویسد: «شیخی و أستاذی و من إلیه فی العلوم الشرعیه استنادی، أفقه الفقهاء و أفضل العلماء العالم الربانی، کان نادره الدّهر و أعجوبه الزمان فی الدّقه و التحقیق و جوده الفهم و سرعه الإنتقال و حسن الضبط و الإتقان و کثره الحفظ فی الفقه و الحدیث و الرجال، حامی الدین و دافع شبه الملحدین…».
شیخ العراقین از شاگردان مشارٌ بالبنانِ مرحوم صاحب جواهر بود که در دقّت نظر و جولان ذهن و سرعت انتقال و عمق حافظه در علوم مختلف فقه و حدیث و رجال و لغت و تفسیر از نوادر روزگار علمای شیعه بود. او به سال ۱۲۲۲ قمری در تهران متولّد شد و از نوجوانی به تحصیل علوم اسلامی همّت گماشت.
برای تکمیل دروس حوزوی، به نجف اشرف هجرت نمود و بعد از پایان علوم مقدّماتی، در حوزه درس صاحب جواهر و شیخ مشکور حولاوی و شیخ عیسی زاهد حاضر گردید تا به درجات عالیِ علوم اسلامی نائل آمد و توانست از استاد مبرّزش مرحوم صاحب جواهر، اجازه اجتهاد دریافت نماید.
سپس به زادگاه خویش تهران بازگشت و بعد از مدّتی در دارالخلافه تهران در ردیف اول از علمای دینی قرار گرفت. وی علاوه بر پاسخ به شبهات و حضور دائم در میان مردم به عنوان یک عالم برجسته، در حمایت از دین مبین و اقشار محروم جامعه، سعی وافر و تلاشی مضاعف داشت.
شیخ عبدالحسین در نهی از منکر و امر به معروف حتّی نسبت به بزرگان حکومتی، ابائی نداشت. صولت و عظمت او دل ها را به خود جذب کرده و بدین جهت، محبوبیت خاصّی در بین مردم یافته بود؛ به نحوی که در موارد متعدّدی در مقابل تصمیمات ناصرالدین شاه قاجار که به نظر او موافق شرع انور نبود، ایستاد تا این که نهایتاً توفیقات این عالم ناهی از منکر در جامعه اسلامی، به مذاق حکومت گران، تلخ آمده و مقدّمات تبعید او را از تهران فراهم نمود؛ به این صورت که ناصرالدین شاه، پیشنهاد تعمیر و توسعه صحن مطهّر حضرت سیدالشهداء(ع) را به وی ارائه نمود.
این گونه بود که شیخ العراقین، وادار به مهاجرت از تهران به عتبات عالیات شد و علاوه بر کسب موفّقیت های علمی و دینی بسیار که در حوزه علمیه آن روزِ نجف، کربلا و سامرّا پیدا کرد، نسبت به توسعه صحن های مطهّر حضرات ائمه معصومین(ع) و ایجاد مدارس و کتابخانه ای مهم و بزرگ که مملو از کتب خطّی و چاپی بزرگان شیعه و اسلام بود، همّت گماشت.
شیخ عبدالحسین در زمان اقامت خویش در تهران، مورد توجّه صدر اعظمِ باکفایت قاجار یعنی میرزا تقی خان امیرکبیر بود؛ به گونه ای که امیر در مواردی متعدّد، افرادی را به وی مراجعه می کرند، برای فصل خصومات و بازنگری در پرونده های قضایی، به شیخ ارجاع می داد. این اعتماد و وثوق میان امیر و شیخ تا بدان جا بود که امیر، او را به عنوان وصیّ خویش انتخاب نمود و وصیّت کرد که از ثلث اموالش، مدرسه و مسجدی با تولیت و مسئولیت شیخ، بنا شود.
شیخ بعد از قتل امیرکبیر، مسجد و مدرسه ای را که اکنون به نام خودش معروف است، بنا نمود و این مرکز، از آن زمان تا به حال، مرکز خدمات برجسته ای برای تحصیل و ترویج آئین مقدس اسلام می باشد. خداوند متعال، او و امیرکبیر را با محمّد و آل محمد(ص) محشور بفرماید.
سید باقر خسروشاهی
تهران/ مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین
۱۸/۱۰/۱۳۹۳
مقدّمه مصحّح
در متن ذیل، آقا میرزا سید صالح داماد عرب تهرانی(م۱۳۳۰) از شیخ العراقین، شیخ عبدالحسین بن علی تهرانی (م ۲۲ رمضان ۱۲۸۶)، سؤالی از وکالت در طلاق، ضمن عقد لازم پرسیده و او پاسخ داده است. کاتب در ابتدای نامه چنین نگاشته است: «سؤال و جواب بین العالمین العاملین الفقیهین السید السند المخصوص بالصلاح و إلسداد[…] سید صالح المعروف بداماد و الشیخ الفقیه المجتهد شیخ العراقین شیخ عبدالحسین الطهرانی فی مسئل الوکال فی الطلاق فی ضمن العقد اللازم[…]».
این سؤال و جواب فقهی، به زبان عربی است و با عنوان «پاسخ تهرانی به داماد» در کتابخانه دانشگاه تهران به شماره نسخه ۱/۷۷۰ موجود می باشد. نسخه دارای خطّ نسخ ریز و درشت بوده و بدون ذکر نام کاتب و بی تاریخ، در ۳ برگ (برگ ۲ب-۵ب) کتابت شده است که از مجموعه نسخه های خطّی اهدایی سید محمد مشکو به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران محسوب می گردد.
با تلاش ها و کاوش هایی که در کتابخانه های ملّی، مجلس شورای اسلامی، بروجردی (قم)، فیضیّه (قم)، آستان قدس رضوی، دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، مروی تهران، ملک و سایت کدنا (کتابخانه دیجیتالی نسخه های خطّی و اسناد شرقی، mzi) و فهرستواره دست نوشت های ایران (دنا) و همچنین فهرستگان نسخه های خطی ایران (فنخا) تألیف مصطفی درایتی صورت گرفت، هیچ نسخه دیگری که در امر تصحیح، مساعد باشد، یافت نگردید.
نامه بعد از تصحیح و ویرایش، جهت مطالعه و بازبینی مجدّد، خدمت حضرت آیت الله خسروشاهی، متولّی محترم مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین تهرانی ارائه گردید و در نهایت، مورد تأیید ایشان قرار گرفت.
در چهار قسمت نامه، شیخ العراقین از برخی افراد، با عظمت یاد کرده و چنین می گوید:
۱. و مجمل الکلام ما أشرنا الیه و قد نبّه علی بعض ما ذکرناه شیخنا شیخ الطائف أثناء الدرس بعد طول الکلام فی محضره الشریف قدّس الله نفسه الزکیه.
۲. و قد عرضت ما حرّرته بقولی أقول إلی هنا ممّا خطر بخاطری الفاتر من الشبهات الی حضره المولی المجیب راجیاً رفعها من ذلک الجناب فکیف المعروض لدی جناب السید السند أدام الله أیّام عزّه و علاه.
۳. أقول مستفهماً من المولی المجیب دام علاه و راجیاً الورود و التروّی من نحو تحقیقاته.
۴. و قد عرضت جمیع ما حرّرناه من السؤال و الجواب و ما سنح لی من الشبهات الّتی ذکرتها بقولی أقول إلی هنا إلی المولی الأعظم المحروس بعین عنایه الله الّذی هو من رؤساء مشایخنا و أفقه أهل زماننا فبعد أن اطّلع علی ذلک کلّه حقّق بما بلغ أعلی درجه التّحقیق و کتب ما یلیق أن یکتب بالنور علی جهات الحور فقال دام علاه و أجاد و لنعم ما أجاد و قال.
حال این که مقصود او در این چهار موضع، شخص واحدی است یا اشخاص متعدّدی، مدّ نظر وی می باشد و آیا مقصود، یکی از اساتید هشت گانه اوست[۱]، چندان برای ما روشن نیست.
۱- استفاده از مباحث اصولی
اهمیت فروع دین و احکام اسلامی بر کسی پوشیده نیست؛ زیرا که ثواب و عقاب الهی، دائرمدار افعال است و هر کس که بخواهد به ثواب اخروی برسد، باید افعال خود را بر احکام اسلامی، منطبق نماید. در شرافت علم فقه همین بس که در مورد آن سروده شده است:
موضوعه فعل مکلّفینا غایته فوز بعلّیینا
(موضوع علم فقه، افعال مکلّفین و غایت و هدف آن، رسیدن به علّیین است.)
از همین جاست که اهمیت دانش اصول فقه دانسته می شود؛ چرا که این علم از علوم اصالی نیست، بلکه از علوم آلی محسوب می گردد. فقیه با بهره گیری از این دانش می تواند احکام الهی را از منابع خودش؛ یعنی قرآن، سنت، عقل و اجماع، استنباط کرده و در دسترس مکلّفین قرار دهد تا با انجام آن، خشنودی خداوند به دست آید.
در توضیح و تبیین مطلب مذکور یاد آور می شوم: علوم بر دو دسته اصالی و آلی است. علوم اصالی، علومی هستند که خودشان مقصود بالذّات بوده و جنبه مقدّمیت برای علوم دیگر ندارند؛ همچون فلسفه، فقه و حدیث. در مقابل، علوم آلی، علومی هستند که ابزار دیگر علوم بوده و برای آن علوم، تدوین شده اند؛ مانند منطق که برای علوم عقلی به ویژه فلسفه به وجود آمده تا مانع از خطای در فکر و برهان و قیاس شود، و یا آن که علم رجال برای شناخت وضعیت احادیث وضع گردیده تا به سبب آن، روات حدیث، جرح و تعدیل شده و احادیث کاذب از احادیث صادق بازشناخته شوند.
علم اصول فقه نیز نسبت به فقه، جنبه مقدّمیت دارد و برای آن، مدوّن گشته است تا ابزاری در دست فقیه باشد که به وسیله آن، قدرت اجتهاد و استنباط احکام را به دست آورد.
علم اصول را به تعبیراتی گوناگون تعریف کرده اند که بدون شک، مقصود همه تعاریف، یک چیز است و آن، مفادّ این تعبیر می باشد: «هو العلم بالقواعد الممهّده لإستنباط الأحکام الشرعیه الفرعیه». علم اصول، علم به قواعد یعنی کبریات کلّیه ای است که چنان چه صغریات آن ها بدان ها ضمیمه گردد، حکم شرعی فرعی نتیجه می دهد؛ اعم از حکم واقعی یا ظاهری؛ به عنوان نمونه، «دلالت امر بر وجوب»، قاعده ای اصولی است؛ زیرا اگر مصداقی از امر را به دست آوریم، مثلاً امری که به نفقه دادن به زن و فرزند تعلّق گرفته است و این مصداق را به آن قاعده، ضمیمه کنیم؛ یعنی بگوییم: «به پرداخت نفقه به زن و فرزند امر شده است» و «هر چیز که به آن امر شده، واجب است» (زیرا امر بر وجوب دلالت می کند)، نتیجه می دهد: «پس پرداخت نفقه به زن و فرزند واجب است»؛ و این نتیجه، حکمی فقهی است.
استفاده از مباحث و قواعد اصول فقه در جای جای مکتبه پیش رو مشهود است؛ به چند مورد به عنوان نمونه اشاره می گردد:
۱. بحث از اجماع و حجیّت آن و بحث از حدود و ثغور و کمیّت و کیفیّت آن در اصول فقه در بحث «الحجج و الأمارات» در ذیل عنوان «أحکام الظنّ المعتبر» (سبحانی، ۱۳۸۷: ۱۵۴) همراه با ظنون دیگری؛ همچون: حجّیه ظواهر الکتاب، الشهره الفتوائیّه، حجّیه السنّه المحکیه بخبر الواحد و حجّیه قول اللغوی مطرح شده است و فقها نیز در استنباط احکام فرعیه شرعیه از آن استفاده می کنند. در نامه حاضر نیز شیخ العراقین از اجماع استفاده کرده است که به عنوان نمونه، دو مورد تذکّر داده می شود:
الف) در جایی از نامه، جهت اثبات خاص بودن مسئله چنین آورده است: «لم ینعقد إجماع علی العموم»؛
ب) در مورد عدم انتقال وکالت به وارث به اجماع تمسّک کرده و می گوید: «لا تنتقل إلی وارثه بالبداهه و بإجماع علماء الإسلام».
۲. تمسّک به اطلاق و تقیید ادلّه (آخوند خراسانی، بی تا: ۲۴۱) بین فقها مرسوم می باشد؛ در این نامه، در ذیل سه مورد، از مطلق و مقیّد بحث شده است:
الف) هذا الشرط تابع لإنشاء المشترطین إطلاقاً و تقییداً؛
ب) علی إطلاقات الوکاله و الإطلاقات الدّال علی أنّها جایزه؛
ج) لا ریب أنّ إطلاق کلام القائلین بالأول یشمل اشتراط الوکاله فی کلّ من الطلاق و غیره.
در نمونه سوم برای شمول و تسرّی وکالت در غیر طلاق، از اطلاق کلام استفاده شده است.
علاوه بر اجماع و اطلاق و تقیید، از مباحث و اصطلاحات اصولی ذیل نیز استفاده گردیده است:
– و لیس فی الأدلّ ما یقتضی بطلان هذا الشرط فی غیر الطلاق (اقتضاء).
– کما یساعد علیه العرف (حجیّت عرف و سیره در بحث از قطع و احکام آن).
– لبطلان الشرط و هو یقتضی فساد العقد کما هو المعروف بین الأصحاب (شرط).
– للدّلیل الّذی هو عموم ما دلّ علی وجوب الوفاء بالعقود (عامّ و خاص).
– فلا یکون منافیاً لعموم «أوفوا بالعقود» و عموم «المؤمنون عند شروطهم» (عامّ و خاص).
۲- شیخ العراقین
مرحوم تهرانی از زمان محمدشاه قاجار تا زمان ناصرالدین شاه، یکی از بزرگ ترین علمای آن دوره تهران به شمار می آمد و برخی گفته اند جز ملاعلی کنی از همه علما، موجّه تر بود. پس از این که ثلث اموال امیرکبیر در اختیار او قرار گرفت و به علاوه، کمک های مالی ناصرالدین شاه نیز مکرّر به دست او می رسید، مقرّر گردید که متصدّی عمران و تعمیر عتبات عالیات گردد.
وی در عراق، به این خدمت مشغول شد و نزد حکّام عثمانی آن دوره نیز عظمتی چشمگیر یافت؛ به گونه ای که انواع مراجعات به او صورت می گرفت. در نتیجه، آن جا هم شیخوخت او تثبیت و به شیخ العراقین ملقّب گردید (عراق عجم و عراق عرب). [۲]
شیخ، وصیّ محمدتقی خان امیرکبیر بود و از مال الوصایه او مسجد معروف به شیخ عبدالحسین[۳] و مسجد آذرباییجانی های مقیم تهران را بنا نهاد. شیخ در سال ۱۲۷۴ قمری به درخواست ناصرالدین شاه، برای تعمیر و توسعه صحن مطهّر حضرت سیدالشهداء(ع) به کربلا هجرت کرد. آثار قلمی چندی از او برجای مانده است؛ از جمله: رساله عملیه، طبقات الروا (ناتمام است)، مصباح النجا و ترجمه نجا العباد (فانی، صدر حاج سیدجوادی و خرّمشاهی، ۱۳۵۷: ۱۷۷).
شیخ عباس قمی در مورد وی می گوید: «المولی الأجل الحاج الشیخ عبدالحسین الطهرانی؛ قال شیخنا فی المستدرک فی ذکر مشایخه و منها ما أخبرنی به إجازه شیخی و أستاذی و من إلیه فی العلوم الشرعیه استنادی أفقه الفقهاء و أفضل العلماء العالم العلیم الربانی الشیخ عبدالحسین بن علی الطهرانی أسکنه الله تعالی بحبوحه جنّته. کان نادره الدهر و أعجوبه الزمان فی الدقه و التحقیق و جوده الفهم و سرعه الإنتقال و حسن الضبط و الإتقان و کثره الحفظ فی الفقه و الحدیث و الرجال و اللغه حامی الدین و رافع شبهه الملحدین جاهد فی الله فی محو صوله المبتدعین أقام أعلام الشعائر فی العتبات العالیات و بالغ مجهوده فی عماره القباب السامیات صاحبته زماناً طویلاً إلی أن نعق بینی و بینه الغراب و اتخذ المضجع تحت التراب فی الیوم الثانی و العشرین من شهر رمضان سنه ۱۲۸۶ له کتاب فی طبقات الرواه فی جدول لطیف غیر أنّه ناقص» (قمی، ۱۳۶۸، ج ۲، ۳۹۸-۳۹۷).
همچنین در «الفوائد الرضویه» آورده است: «الشیخ الأجل أفقه الفقهاء و أفضل العلماء العالم الربانی شیخ العراقین الطهرانی، نادره دهر و اعجوبه زمان خود در دقّت و تحقیق و جودت فهم و کثرت حفظ و احاطه به فقه و حدیث و رجال و لغت، حامی دین و دافع شبهه های ملحدین، استادِ شیخِ ما محدّث اعظم نوری نوّر اللّه مرقده. قال فی «خک» عند ذکره: شیخی و أستاذی و من إلیه فی العلوم الشرعیه استنادی، إلی أن قال: أقام أعلام الشعائر فی العتبات العالیات و بالغ مجهوده فی عماره القباب السامیات، صاحبته زماناً طویلاً إلی أن نعق بینی و بینه الغراب و اتخذ المضجع تحت التراب فی الیوم الثانی و العشرین من شهر رمضان سنه ۱۲۸۶.
له کتاب فی طبقات الروات فی جدول لطیف غیر أنه ناقص. انتهی. قلت: و دفن فی جوار سیدنا المظلوم أبی عبدالله الحسین علیه السلام عند الباب السلطانیه علی یسار الداخل. نقل است از عالم ربّانی حاجی میرزا محمدحسین شهرستانی رحمه الله در کتاب «الموائد» خویش در حال این مرحوم فرموده: در سنه ۱۲۸۰ برای تعمیر صحن مطهّر به کربلا آمد و مجاور گردید.
تذهیب جدید قبّه مبارکه و بنای صحن و کاشی ایوان حجره ها و توسعه صحن شریف از سمت بالای سر مقدس به مباشرت ایشان شده و بعد از چندی به جهت تذهیب قبه عسکریین علیهما السلام به سامراء رفت. بعد از اتمام در کاظمین چندی مریض شد و در سنه ۱۲۸۶ که مطابق است با کلمه مبارکه «غفور» وفات یافت. قبرش در کربلا در حجره متصل به درب سلطانی است و جمیع کتاب های خود را وقف بر طلاب نمود» (قمی، ۱۳۸۵، ج ۱، ۳۸۵-۳۸۴).
۳- مکتوبات شیخ العراقین
طبق کاوش ها و بررسی های صورت گرفته از مراکز و کتابخانه هایی که کتب خطّی در آن ها وجود داشت، کتبی چند منسوب به شیخ العراقین یافت شد که عبارت اند از:
۱. نسخه خطّی «مصباح النجا»: منتخبی با نام «مختصر مصباح النجاه فی أسرار الصلاه و سرّ الإستغفار بین السجدتین» توسّط آیت الله رضا استادی منتشر گردید؛ اما وی بعد از چندی در مقاله ای تحت عنوان «شیخ العراقین و کتاب اسرار الصلا»، در نشریه آیینه پژوهش، مرداد و شهریور ۱۳۹۰، شماره ۱۲۹ در انتساب کتاب به شیخ العراقین تشکیک کرد.
۲. نسخه سنگی و سربی «ترجمه نجا العباد»: کتاب «نجا العباد فی یوم المعاد»، فقهی و به زبان عربی است و نباید با کتاب همنام خود که دعایی و عربی است و محمد بن حسن طوسی مشهدی آن را تألیف کرده، اشتباه گردد. از کتاب مذکور، هیچ نسخه خطّی وجود ندارد و فقط نسخه سنگی و سربی آن در مراکزی؛ مانند کتابخانه ملّی، مجلس، آستان قدس رضوی، آیت الله حائری (فیضیه قم) و کتابخانه تخصّصی فقه و اصول یافت می شود.
۳. رساله عملیّه: در دایرالمعارف تشیع از مکتوبات شیخ العراقین آورده شده است، اما هیچ نسخه ای از آن را پیدا نکردم.
۴. طبقات الروا: در دایرالمعارف تشیع از مکتوبات شیخ العراقین آورده شده است، اما هیچ نسخه ای از آن را پیدا نکردم. البته کتابی با این عنوان، برای آیت الله محمدحسین طباطبایی بروجردی در قم، مؤسسه آیت الله بروجردی، یافت گردید: با شناسه ش نسخه ۲۶۳، طبقه ۶ تا ۱۲، خطّ نستعلیق، کاتب: مؤلّف، بی تا، ۱۵۲گ، اندازه ۱۸ در ۵/۲۲، سم [ف: ۱-۱۵۳] (درایتی، ۱۳۹۱، ج۲۲: ۸۰-۷۹).
۵. پاسخ تهرانی به داماد: رساله حاضر.
۶. اصول الفقه: ش۴۱، خط شیخ عبدالحسین، مؤسسه بروجردی در قم (منسوب به شیخ العراقین).
۷. شرح شرایع الاسلام: منسوب به شیخ العراقین است که در دو مرکز موجود می باشد:
الف) مؤسّسه آیت الله بروجردی در قم: ش۲۹۲، خطّ مؤلّف، روی برگ اول: فهرست کتابها و تملّک ریحان الله موسوی، به تاریخ جمادی الثانی ۱۳۲۱ با مهر بیضوی «العبد ریحان الله الموسوی» دیده می شود. شرح استدلالی مزجی بر کتاب «شرائع الاسلام» محقّق حلی است. این جلد، مشتمل بر کتب مضاربه، غصب، صلح، احیاء موات، رهن، بیع عبد، مسائلی از بیع، خیارات، نقد و نسیه شروط می باشد. روی برگ اول، احتمال داده شده است که از شیخ عبدالحسین تهرانی باشد.
ب) کتابخانه مجلس ش۱۴۴۷۵، خطّ مؤلّف، نستعلیق، بی تا، ۳۶۸ برگ [ف ۳۸-۶۲۹]. مشتمل بر کتب قضاء، زکا، طهارت (بحث حیض) و صلا (بحث الخلل الواقع فی الصّلا و صلا المسافر) می باشد.
۸. رساله نخبه: در کتابخانه تخصّصی فقه و اصول، نسخه ای سنگی از آن موجود می باشد.
۴- سید صالح داماد عرب تهرانی
سؤال کننده، داماد مشهور به عرب است. [۴] چون پدرش دامادِ سیدعلی طباطبایی صاحب ریاض بود، او و برادرش حاج میرزاحسین، لقب داماد گرفتند. وی از شاگردان دایی خویش، سیدمهدی طباطبایی است.
داماد در قرائت و تعظیم قرآن، سعی بسیار داشت و در امر به معروف و نهی از منکر، بسیار جدّی بود. در غائله کربلا (ذی حجه ق) او را اسیرگونه به سوی قسطنطنیه گسیل داشتند و در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه به واسطه وساطت، به تهران بازگشت.
او تا پایان عمر، ساکن تهران بود. در نود سالگی درگذشت و جنازه اش به کربلا منتقل و در آن جا دفن شد. در «المآثر و الآثار» و «الذریعه» نام وی محمدصالح ذکر شده است. از آثار او «زهر الریاض»، «حاشیه بر ریاض» جدّش، «صفاء الروضه»، «حاشیه بر الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه»، «المهذّب فی الأصول» یا «مهذّب القوانین»، «حاشیه بر القوانین»، «رساله ای در مسئله تجزّی» در اجتهاد.
در «الذریعه» در توضیح کتاب «زهر الریاض» گوید: «حاشیه علی الریاض لسبط المصنّف السید الأمیر محمدصالح المعروف بعرب ابن الأمیر السید حسین الملقب بالداماد؛ لأنه کان صهر صاحب الریاض علی بنته، الحائری الطهرانی المتوفّی بطهران لیله الجمعه (۲- ع ۲- ۱۳۰۳) ذکره فی (المآثر) و حمل إلی رواق الحائر الحسینی بکربلاء» (آقا بزرگ تهرانی، ۱۴۰۸، ج ۱۲: ۷۱).
در مورد «صفاء الروضه» نیز آورده است: «حاشیه علی الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه للسید الأمیر محمدصالح بن حسن الحائری الموسوی الشهیر بمیرزا صالح عرب و کان والده السید حسن یعرف بداماد؛ لأنه کان صهر المیر سیدعلی صاحب الریاض الطباطبائی الحائری و میرزا صالح سکن طهران بعد أشخاصه من کربلاء إلی قسطنطنیه و رجوعه منها فی أوائل عصر ناصرالدین شاه و تزوّج بابنته السید إسماعیل البهبهانی والد السید عبدالله البهبهانی الشهید ۱۳۲۸ و کان میرزا صالح نزیل طهران إلی أن توفی بها فی ۲- ع ۲- ۱۳۰۳ کما ذکره فی المآثر و الآثار و له حاشیه علی الریاض الموسومه زهر الریاض و حاشیه علی القوانین موسومه مهذّب القوانین» (آقا بزرگ تهرانی، ۱۴۰۸، ج ۱۵: ۴۳).
همچنین در مورد کتاب «المهذّب فی الأصول» گوید: «للسید الحاج میرزا محمدصالح الموسوی المعروف بعرب، ابن المیرزا سید محمدحسن الداماد؛ لأنه کان صهر صاحب الریاض علی بنته الحائری الطهرانی، صاحب صفاء الروضه ذکره فی المآثر. أقول: هو مهذّب القوانین، حاشیه علیه ب [قوله… قوله…] طبع منه مجلّد إلی بحث مقدم الواجب قبل وفاته فی ۱۳۰۳ ثم توفّی عن عمر ۸۴ سنه فی لیله من ربیع الثانی سنه ۱۳۰۳، و ماده تاریخه: [صدر جنّت حجله گاه صالح داماد شد]» (آقا بزرگ تهرانی، ۱۴۰۸، ج ۲۳: ۲۹۳).
شیخ عباس قمی نیز درباره وی می نویسد: «صالح عرب بن حسن بن یوسف الموسوی الفاموری الفارسی، سید عالم فاضل جلیل فقیه محقّق معروف به داماد، به سبب آن که پدرش جناب آقا میرزا سیدحسن، داماد سید صاحب ریاض بوده و جدّش حاجی سید یوسف داماد میرزا مجدالدین محمد، متولّی مدرسه منصوریه شیراز ابن سید اجل سید علیخان شیرازی مدنی است و آقا میرزا صالح مذکور در خدمت خ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 