پاورپوینت کامل پله پله تا وصال ۶۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پله پله تا وصال ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پله پله تا وصال ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پله پله تا وصال ۶۶ اسلاید در PowerPoint :

>

ایشان وقتی فروش خوبی داشتند مشتری ها را به مغازه ی دیگری می فرستادند و می گفتند من امروز کاسبی ام را کرده ام، آن ها فروش نداشته اند. پدر استاد با صداقت، امانت و ایمان فوق العاده اش، اعتماد همه ی بازار را برانگیخته بودند.

نمایشگاه تصویری زندگی استاد طاهایی به بهانه ی گرامیداشت آن یار سفر کرده

تنظیم: حلیمه ریحانی

نزدیک اذان ظهر بود. تصمیم گرفتم به نزدیک ترین مسجدی که رسیدم نماز بخوانم. به مسجد حضرت علی(ع)رسیدم. پس از نماز، هنگام خروج، چشمم به پوستری افتاد که روی دیوار جا خوش کرده بود: « نمایشگاه حیات طیبه به بهانه ی گرامیداشت مقام “استاد طاهایی” برای بازدید با شماره. .. تماس بگیرید و هماهنگ کنید».

اطلاعات کمی در مورد خانم طاهایی داشتم ولی مشتاق شدم از نمایشگاه بازدید کنم. شماره را وارد گوشی ام کردم. چند روز بعد زنگ زدم و وقت گرفتم. روز موعود به مکتب نرجس رفتم. خانمی به عنوان راوی همراه من شد. سمت راست نماز خانه، کنار آسانسور، دری وجود داشت. در را که باز کردیم پله هایی ما را به سمت سالن زیرزمینی می برد. در پاگرد اول مقابل پله ها، پیام تسلیت مقام معظم رهبری به مناسبت ارتحال استاد طاهایی به چشم می خورد.

درگذشت بانوی فاضله و خدمتگزار، سیده حاجیه خانم طاهائی (رحمه الله علیها) را به خاندان گرامی و شاگردان ایشان تسلیت می گویم. این بانوی بزرگوار در مدت نزدیک به نیم قرن، خدمات ارزشمندی در تعلیم و تربیت بانوان و گسترش معارف اسلامی تقدیم داشته و با تأسیس مرکز علمی و فرهنگی «مکتب نرجس» کانون با ارزشی ایجاد نمود که امید است از این پس نیز به خدمات خود ادامه دهد. علو درجات و حشر با اجداد طاهرین را برای آن بانوی خدمتگزار مسألت می نمایم.

سیدعلی خامنه ای ۱۴/ بهمن/۱۳۸۸

چند پله ی دیگر وارد دالان باریکی شدیم. صداها و جملات مختلف و به ظاهر نامفهومی شنیده می شد. کنجکاو شدم. نمی دانستم چه خواهم دید و شنید و مفهوم این جملات چیست؟ همراه با راوی از این دالان عبور کردیم. وارد غرفه ی اول شدیم که گوشه ای از بازار تهران را به تصویر می کشید.

همهمه بازار همراهمان می شود. مقابل دکان سید عبدالله خاموشی پدر استاد طاهایی قرار گرفتیم. راوی در این جا از اهتمام پدر استاد در کسب روزی حلال برای خانواده اش می گفت. در کنار مغازه ی پدر استاد، روی دیوار، نوشته ای نصب شده است: «ایشان وقتی فروش خوبی داشتند مشتری ها را به مغازه ی دیگری می فرستادند و می گفتند: من امروز کاسبی ام را کرده ام، آن ها فروش نداشته اند.

پدر استاد با صداقت، امانت و ایمان فوق العاده اش، اعتماد همه ی بازار را برانگیخته بودند». با دیدن این مطالب، آیه ای از قرآن به ذهنم می آید: «وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یخْرُجُ إِلاَّ نَکداً» (اعراف/ ۵۸)

«وان یکاد» می خوانیم و وارد خانه ی پدری استاد می شویم. صدای سخنرانی استاد طاهایی را در زمینه ی اهمیت توجه والدین به تربیت کودک شنیدیم. در گوشه ی سمت راست، گهواره ای کوچک در وسط اتاقکی یادآور کودکی های استاد است. پشت گهواره روی دیوار، اشعاری با خطی زیبا و درشت دیده می شود، اَشبِه اَبَاک یا حَسَن.

راوی می گوید: «این ها، لالایی های حضرت زهرا(س)برای امام حسن(ع)و امام حسین(ع)است که مادر استاد در گوش کودکانش زمزمه کرده است». مشتاق می شوم که بعداً در مورد معانی این اشعار، مطالعه کنم. حتماً مفاهیم بلند و زیبایی در این شعرها هست و اثرات خوبی در روح و روان نوزاد دارد.

در بالای ورودی این اتاقک، نیز اشعاری نوشته شده: لالایی جبرئیل برای امام حسن(ع)و امام حسین(ع). با خود زمزمه می کنم:

اِنَّ فی الجنه نَهرٌ مِن لَبَن لِعلی و لِزَهرا و حُسَین و حَسَن

راوی می گوید: «استاد طاهایی نقل می کردند که هر روز صبح با ندای دعای صباح مادر از خواب بلند می شدند. و بارها زیارت جامعه و عاشورا را از مادر شنیده اند و این دعاها و زیارت ها، بذرهای محبت به اهل بیت(ع)را در وجود پاک تک تک کودکانش افشاند. همزمان با صدای راوی زمزمه ی دعای صباح نیز پخش می شود.

صدای استاد در غرفه طنین می اندازد…

یکی دیگر از جلوه های پروش مذهبی کودکان، حضور بچه ها در مجالس عزاداری اهل بیت:است.

در سمت راست همین غرفه، کودکی ۸-۷ ساله با لباس های مشکی دیده می شود که یک سینی چای در دست دارد. در خاطرات استاد شنیدم که صبح های دهه ی اول محرم، وقتی پدرم از روی سرمان عبور می کردند تا وسایل مجلس عزا را مهیا کنند با قطرات اشک ایشان که روی صورتمان می چکید، بیدار می شدیم. برگزاری این روضه ها در خانواده ی استاد قدمت تقریباً صد ساله دارد.

در غرفه ی دیگر، روی فرشی، دو دختر خانم در حال تمیز کردن حبوبات به چشم می خورد. راوی می گوید: «مادر استاد ضمن شخصیت دادن به بچه ها و تحریک حس مسئولیت پذیری آن ها، در حین کار آنان را با عقاید دینی آشنا می کردند. به آن ها می گفتند: عزیزان من ضمن کار بگویید: لا اله الا الله به عدد موج دریاها لا اله الا الله به عدد به هم خوردن چشم ها، لا اله الا الله به تعداد خارها لا اله الا الله. ..».

روی می گردانم. پشت سر نمایی از یک آشپزخانه با وسایل قدیمی دیده می شود از گاز فردار، مایکروفر و فریزر، خبری نیست. بانویی کنار چراغ نشسته است، با یک دست آشپزی می کند، در دست دیگرش قرآنی است.

راوی می گوید: «مادر استاد طاهایی یک قرآن مخصوص آشپزخانه داشته اند. ایشان با داشتن ۱۲ کودک قد و نیم قد غالباً هر سه روز، یک قرآن ختم می کردند». می گویم: «واقعاً ایشان هنر استفاده ی بهینه از فرصت ها را داشته اند. دست پخت ایشان با طعم معنویت حتماً خوردنی بوده است».

با راوی راهی غرفه ی “پر پرواز” می شویم. در سمت چپ، دو کبوتر سپید به آینده ای روشن و رنگین خیره شده اند. صدای جاری شدن صیغه ی عقد پخش می شود. با بله گفتن عروس خانم زندگی مشترک آغاز می شود و این زن و شوهرِ جوان، می شوند پر پرواز هم.

در قسمتی از غرفه، کتابخانه ای کوچک و در کنار آن چرخ خیاطی و یک اطوی ذغالی قدیمی به چشم می خورد. راوی می گوید: « استاد در کنار مطالعه، یک کدبانو بودند. در خیاطی، گلدوزی، آشپزی و شیرینی پزی هم مهارت داشتند. در تهیه ی جهیزیه ی خواهرشان نیز خیلی کمک کردند».

کمی آن سوتر ماکت استاد طاهایی و همسرشان را می بینم که در حال نماز خواندن هستند. راوی می گوید:«استاد و همسرشان به عبادت و شب زنده داری خیلی اهمیت می دادند».

آن سوتر کنار حیاط تختی گذاشته اند، خانم طاهایی و همسرش سید جلال الدین طاهایی از محضر پدر همسرش کسب فیض نموده و درس اخلاق و دروس مقدماتی حوزه را فرا می گیرند. راوی می گوید: «استاد در سن ۱۲ سالگی ازدواج کردند و حدود ۱۰سال با خانواده ی همسر خود هم خانه بوده اند».

حوضچه و گل دان شمعدانی در کنار کرسی درس دیده می شود. راوی ادامه می دهد: «خانم خیلی به طبیعت اهمیت می دادند وقتی ما به منزل ایشان می رفتیم گل ها و گیاهان و شمعدانی های منزل خانم طراوت خاصی داشت».

برایم جالب است که بانویی شوهرداری، تحصیل و عبادت را چه زیبا با هم جمع کرده است و زن و شوهر همدیگر را در پرواز به سمت سعادت و بندگی خدا یاری می کنند. همراه راوی وارد مرحله ی جدیدی از زندگی استاد طاهایی می شویم.

مرحله ای که مقدمه ای شد برای جهش های بزرگ. استاد و همسرش آهنگ هجرت کردند، از تهران به سمت ضریح دل های ارادتمند به اهل بیت(ع)به مشهدالرضا. راوی می گوید: «این یک هجرت معمولی نبود، هم خودشان ساخته شدند و هم روی دیگران تأثیر گذاشتند».

از راهرویی عبور می کنیم. دشتی پیش رویمان قرار می گیرد: ۵ کیلومتر به مشهد؛ و اتوبوسی که جاده را پشت سر می گذارد. در پیچ بعدی زائرانی به تصویر کشیده شده اند و در اطراف آن ها، بیانات استاد طاهایی در مورد زیارت امام رضا(ع)ترسیم شده است:

«هنگام زیارت عقایدتان را به امام رضا(ع)عرضه کنید. زیارت خود را به اهل بیت(ع)اهدا کنید».

صدای نقاره خانه ی حرم پخش می شود، خود را رو به روی ایوان طلا پایین پای حضرت می بینم، نمایی از گنبد طلا، کبوتران حرم و دست هایی که مشتاقانه ولایت را تمنا می کنند دیده می شود.

ماکتی از استاد و همسرشان به چشم می خورد. راوی می گوید: استاد و همسرشان در ابتدای ورود به مشهد، به محضر امام(ع)مشرف شدند تا اذن دخول خوانده، اجازه ی فعالیت ورود به مباحث دینی را بگیرند و بعد، از سحرهای ماه مبارک می گوید که همه شب شاهد نجوای عارفانه ی استاد است با امامش همراه خیلی از کبوتران مهاجر که پشت سر استاد به پابوس امام مشرف می شدند.

آن سو اتاقی پیش رویمان است. می گویند: این جا اولین مَدرَس استاد است. گویا تجلی اجازه ی امام رضا(ع)به این بانو، برای فعالیت های مذهبی به تصویر کشیده شده است. اتاقی است که در آن بانوانی در پای درس استاد طاهایی نشسته اند.

در گوشه ای از کلاس راوی از شاگرد دیرینه و با وفای استاد طاهایی یاد می کند و عکسی که به یاد او در کنار ماکت شاگردان به چشم می خورد. نگاه او سرشار از خلوص و اعتماد به نفس است. بازوی توانمندی که سالیان سال در کنار استاد طاهایی و یاور بود.

قاب عکس های آویخته بر دیوار اتاق، چهره ی استادان خانم طاهایی را می نمایاند.

۱. آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، دایی ایشان؛ استاد اخلاق ۲. مقام معظم رهبری استاد تفسیر و اندیشه ی سیاسی ۳. آیت الله نهاوندی، استاد تفسیر و کلام ۴. آیت الله غلامحسین تبریزی (پدر حجت الاسلام دکتر عبد خدایی) استاد اعتقادات ۵. حجت الاسلام شهید عبدالکریم هاشمی نژاد، استاد پاسخ به شبهات ۶. حجت الاسلام سید میرزا طاهایی، استاد دروس مقدماتی و اخلاق ۷. حجت الاسلام سید جلال الدین طاهایی، استاد عربی و کلام

در گوشه ای از این غرفه، یک عدد دستگاه ضبط قدیمی دیده می شود. راوی می گوید: «استاد دروس خود را ضبط می کردند تا برای بعضی از مشتاقان تحصیل در شهرهای دیگر مثل زاهدان بفرستند».

وارد مرحله ای دیگر می شویم. ” زندگی اجتماعی استاد” بر روی تابلویی در ورودی این غرفه بیان تکان دهنده ی امام زمان(ع)به چشم می خورد. «ما در مراعات حال ش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.