پاورپوینت کامل دریغ از فراموشی لاله ها ۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دریغ از فراموشی لاله ها ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دریغ از فراموشی لاله ها ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دریغ از فراموشی لاله ها ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

نوجوانی شهید مهدی زین الدّین

یک روز گرم تابستان، با مهدی و چند تا از بچّه های محل، سه تا تیم شده بودیم و فوتبال بازی می کردیم. تیم مهدی یک گل عقب بود. عرق از سر و روی بچّه ها می ریخت. بچه ها به مهدی پاس دادند، او هم فرصت خوبی برای خودش فراهم کرد؛ تو همین لحظه ی حساس، به یکباره مادر مهدی آمد روی بالکن خانه شان که داخل کوچه بود و گفت: مهدی، آقا مهدی، برای ناهار نون نداریم، برو از سر کوچه نون بگیر مادر. مهدی که توپ را نگه داشته بود، دیگر ادامه نداد. توپ را به هم تیمی اش پاس داد و دوید سمت نانوایی! (یادگاران، ص۲)

باختن

« با تمام وجودم رفته بودم توی کامپیوتر، وسطهای بازی بود و جای حسّاسش که یکهو مامان پری اومد بالای سرم و گفت: پسرم، عزیزم! میخوام برای خواهرت سوپ درست کنم، برو از مغازه یک مقدار خرید کن. صدای مامان بدجور پیچید توی سرم. اصلاً حواسم پرت شد، نفهمیدم چی شد، فقط داد زدم و گفتم: اَه! مامان، الان وقت اومدن بود، دیدی چه کار کردی، گیم اُور شدم، میفهمی یعنی چه؟ یعنی باختم، باختم.

حالا منتظر یک حرفی از مامان بودم. امّا تنها چیزی که از اون شنیدم، آهی بود که کشید و رفت».

نوجوانی شهید علی صیّاد شیرازی

هر چه قدر به بچّه ها می گفت «کم توقّع باشید»، خودش چند برابر رعایت می کرد. مادرش می گوید: علی آب گوشت نمی خورد. یک بار که از مدرسه آمد، من توی حیاط بودم. دیگ آب گوشت را گذاشته بودم روی چراغ و داشتم لباس می شستم. آمد و گفت: عزیز، گشنمه. ناهار چی داریم؟

گفتم: آب گوشت، علی جان؛ ببخشید، کار داشتم، وقت نکردم چیز دیگه ای درست کنم. بچّه ام هیچی نگفت. می دونستم آب گوشت دوست نداره. سرش را پایین انداخت و رفت توی آشپزخانه. دنبالش رفتم. دیدم کتری را پر کرد و گذاشت روی چراغ و چایی دم کرد. بعدشم چایی رو شیرین کرد، با نون خورد و رفت خوابید. (خدا می خواست زنده بمانی، ص۱۶۰)

طلبکار

«وظیفه شونِ، بچّه آوردن باید خرجشم بدن، من چه گناهی کردم که هی باید حسرت نداشتههامو بخورم؟ اصلاً میرم ازشون شکایت میکنم. بابا، کلاس موسیقی ام چیزیه که ان قلت براش می یارن.گفتم: دبیرستان غیرانتفاعی، گفتند: نه، دولتی بهتره، گفتم: لب تاپ، گفتند: فعلاً پولشو نداریم.گفتم: بریم کیش،گفتند: باشه بعد، گفتم:. .. ای بابا! همش نه نه نه، آخه تا کی!

همینجوری با خودم غرولند میکردم که چشمم به یک پاکت روی میز افتاد، برش داشتم و شروع کردم به خواندن: چشمام سیاهی رفت، اتاق داشت دور سرم می چرخید. دستامو بالا گرفتم و گفتم: خدایا!دیگه هیچی نمی خوام، هیچی. فقط مامانم رو شفا بده».

نوجوانی شهید محمود پایدار

هم خوب درس می خواند و هم کار می کرد. خیلی از هم سن و سال هایش، بدون توجّه به اوضاع مالی خانواده شان، خرج می کردند؛ درس هم نمی خواندند. طوری بود که بچّه های سال دوم ـ سوم راهنمایی هم می آمدند مشکلات ریاضیشان را پیش محمود حل می کردند.

از هر فرصتی هم برای کمک به اوضاع مالی خانواده، استفاده می کرد. روزی قرار بود دیوار سنگی برای دبیرستان امیر کبیر بگذارند؛ رفته بود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.