پاورپوینت کامل لقمه ای نان کنار سفره ی سلطان ۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل لقمه ای نان کنار سفره ی سلطان ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل لقمه ای نان کنار سفره ی سلطان ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل لقمه ای نان کنار سفره ی سلطان ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

>

سعدی در گلستان می گوید: عابد پارسایی، غارنشین شده بود و در آن جا دور از جهانیان، به عبادت به سر می برد و به شاهان و ثروتمندان به دیده ی تحقیر می نگریست و به زرق و برق دنیا اعتنایی نداشت.

یکی از شاهان آن سامان برای آن عابد چنین پیغام داد: «از بزرگواری خوی نیک مردان توقّع و انتظار دارم، مهمان ما بشوند و با شکستن پاره نانی از سفره ی ما با ما همدم گردند».

عابد فریب خورد و به دعوت او جواب مثبت داد و به کنار سفره ی شاه آمد و از غذای او خورد تا سنّت را رعایت کرده باشد. فردا شاه برای عذرخواهی و تشکّر، خود به سوی غار عابد روانه شد. عابد همین که شاه را دید به احترام او برخاست و او را در کنارش نشاند و او را ستود. پس شاه خداحافظی کرد و رفت.

بعضی از یاران عابد از روی اعتراض گفتند: چرا آن همه در برابر شاه کوچکی کردی و بر خلاف سنّت عابدان وارسته به او اظهار علاقه کردی؟ گفت: مگر نشنیده اید که گفته اند: «به کنار سفره ی هرکسی بنشینی بر تو لازم شود که به چاکری او برخیزی و حقّ نمک او کنی!» (همان، حکایت ۳۰۴).

*********

قناعت بوذر؛ قناعت سلمان

ابووائل می گوید: من و ابوذر مهمان سلمان شدیم. سلمان گفت: اگر رسول گرامی اسلام از این که خود را به زحمت اندازیم، نهی نفرموده بود در پذیرایی از شما خود را به زحمت می انداختم.

سپس نان و نمک ساده ای برایمان آورد. ابوذر گفت: اگر کمی نعنا بود که با نمک می خوردیم، خوب بود. آن گاه سلمان آفتابه ی خود را در جایی گرو گذاشت و نعنا گرفت و آورد.

وقتی از غذا خوردن فارغ شدیم، ابوذر گفت: خدا را سپاس که ما را قانع قرار داد. سلمان گفت: اگر قناعت داشتید آفتابه ی من گرو نمی رفت! (محمدحسین محمدی، هزار و یک حکایت اخلاقی، حکایت ۲۹۷).

*********

شیخ مرتضای دیروز؛ شیخ مرتضای امروز

وقتی خانه ی او را نگاه می کنند مانند فقیرترین مردم زندگی می کرده، با آن که در هر سال بیش تر از صدهزار تومان (که به پول این زمان صدها میلیون تومان می شود) وجوهات برای او می آوردند به کمترین وجه برای خود قناعت می کرد و وقتی مرد، هفده تومان پول داشت که همان مقدار هم مقروض بود.

حتّی بازماندگانش قدرت برپایی مراسم فاتحه و عزاداری را نداشتند و یکی از بندگان خدا که ثروتمند بود، شش شبانه روز برای او مجلس ختم به پا کرد. روزی که شیخ مرتضی انصاری از دنیا رفت با آن ساعتی که به صورت یک طلبه ی فقیر دزفولی وارد نج

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.