پاورپوینت کامل دو چهرگان، دیروز و امروز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دو چهرگان، دیروز و امروز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دو چهرگان، دیروز و امروز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دو چهرگان، دیروز و امروز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

منافقین به دلیل آشتی ناپذیری با مؤمنین، از یک طرف شدّت عمل خود را نسبت به آنان ابراز می نمایند و از طرف دیگر، عطوفت و مهربانی خود را نثار جبهه ی ضدّ دین می کنند.

بررسی نفاق از دیروز اسلام تا امروز انقلاب

معنا و مفهوم نفاق

کلمه نفق در قرآن به معنی راه، البته راه های مخفی و پنهانی آمده است:« وَإِن کانَ کبُرَ عَلَیک إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِی نَفَقًا فِی الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاء فَتَأْتِیهُم بِآیهٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی فَلاَ تَکونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ فی السماء» (انعام/۳۵).

شهید مطهری در تعریف نفاق می فرماید: منافق کسی است که فکر و اندیشه اش یک جور می گوید و زبانش جور دیگر، درست بر ضد آن. احساسات و عواطفش در یک جهت است، ولی تظاهرات ظاهریش در جهت دیگر (سخنرانی شهید مطهری در کانون توحید تهران).

پدیده ی ناپسند نفاق از جمله پدیده هایی است که در طول تاریخ زندگی اجتماعی بشر همواره مانع سیر تکاملی جوامع بشری به ویژه جوامع دینی بوده است.

انسان ها به صورت فطری نفاق و دورویی را نامطلوب می دانند و از منافقین روی برمی گردانند، امّا نکته ی قابل تأمل آن است که بحث شناخت نفاق در هر عصر و دوره ای از درجه بالایی از اهمّیت برخور دار است.

نفاق یک صف بندی درونی و بسیار خطرناک در جامعه ی دینی است که سبب جبهه بندی داخلی علیه دین، رهبری و حکومت دینی می شود. ضربات جریان نفاق بر پیکره ی اسلام و مؤمنان، همواره بیش از کفار و مشرکین بوده است، به گونه ای که امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) به نقل از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) خطاب به محمد ابن ابی بکر می فرمایند: «تحقیقاً برای امتم از مؤمن و مشرک هراس و نگرانی ندارم، چرا که مؤمن به واسطه ی ایمانش تحت محافظت خداست و مشرک را نیز به سبب شرکش، خداوند نابود می کند.

لیکن من برای شما از هر منافق پنهان و نقابدار که عالمانه سخن می گوید، نگرانم. چرا که می گوید آن چه را خوب می دانید و عمل می کند آنچه را بد و منکر می دانید (نهج البلاغه/ نامه۲۷).

در این مقاله با بررسی مختصر تاریخ صدر اسلام و مقایسه ی تحلیلی و تطبیقی آن با شکل گیری و استمرار انقلاب اسلامی و هم چنین استناد به سنّت های تغییرناپذیر الهی حاکم بر تاریخ، تلاش گردیده دسته بندی های پدیده ی شوم نفاق، به ویژه نفاق جدید، نحله های جریان نفاق و آثار و پیامدهای آن و هم چنین چگونگی شناخت و مقابله با آن به استناد آیات قران و سخنان گهربار امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السّلام) و در راستای تبیین سخنان مقام معظم رهبری در این باره مورد مطالعه قرار گیرد.

دسته بندی منافقین

به طور کلی تاریخ اسلام دو دوره ی “تنزیل” و “تأویل” را شامل می گردد که جریان نفاق در هر دو برهه، به عنوان یک صف بندی درونی، در جامعه دینی فعال بوده و می باشد.

الف) دوران تنزیل

دوره ی نزول قرآن و زمان مبارزه با دشمنانی است که می خواستند از پیدایش دین ممانعت به عمل آورند. در این دوره جامعه ی دینی با دو دسته از منافقین مواجه گردید: یک دسته “منافقین پنهان” و دسته ی دیگر “منافقین محارب”.

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در دسته بندی منافقین، آنان را به سه دسته ی کلی تقسیم می نمایند و در توضیحاتی پیرامون “دسته ی اول منافقین” می فرمایند: دسته ی اول منافقین، ابتدای ورود پیامبر (صلی الله علیه وآله) به مدینه هستند.

کسانی بودند که یا اسلام نیاوردند و یا بعضی از روی احساسات به اسلام ایمان آوردند. ولی اعتقاد به اسلام و پیامبر (صلی الله علیه وآله) در دل آنان عمقی نداشت و با یک تکان، ایمانشان ضایع شد. این ها کسانی بودند که در قرآن از آنان با « فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ…» در اوّل سوره ی بقره صحبت می شود.

اوّل کار، همه نوعی ایمان آوردند (مگر تعدادی). امّا، بذر ایمان در دل این ها پا نگرفت، ایمان آن ها ضعیف بود، عمق پیدا نکرد، ارتباط عمیق با یهود هم نگذاشت ایمان آن ها مستحکم شود.

در باطن ایمان را از دست دادند و یا از اوّل نداشتند، ولی جرأت نمی کردند اظهار کنند. فضای مدینه، ایمان پر نور جوانان، آیات قرآن، وحی، مسائل پر هیجان، فضای مدینه را قبضه کرده بود. کسی جرأت اظهار بی ایمانی نداشت (سخنرانی مقام معظم رهبری در لشگر ۱۰ سید الشهدا علیه السّلام).

این دسته از منافقین در مدینه در واقع نقش ستون پنجم را برای یهود، کفار و قریش ایفا می کردند. آنان با ارتباط عمیق با یهود، ضمن احداث مسجد ضرار (آسیب زننده)، از طریق یک توطئه ی مشترک با سرکردگان یهود از جمله “ابو عامر” سعی داشتند انسجام مسلمانان را از درون متلاشی نمایند که خداوند از طریق وحی، پیامبر (صلی الله علیه وآله) را از این توطئه آگاه کرد. پیامبر نیز دستور دادند که مسجد ضرار را تخریب و حتی ویرانه ی آن را نیز به آتش بکشانند.

سرکرده ی منافقینِ دسته ی اوّل در مدینه، فردی به نام “عبدالله ابن اُبَی” بود که با جماعتی معلوم الحال، به دفعات سعی نمود به حکومت نوپای دینی ضربه بزند. یکی از این دفعات در ماجرای جنگ احد رخ داد و او نیروهای خود را که تقریباً یک سوم جمعیت سپاه اسلام بود، به بهانه ای واهی در شوط (میان مدینه و احد) به مدینه بازگرداند. این انشعاب ضرباتی را به مسلمانان وارد نمود.

در ماجرای غزوه ی بنی المصطلق نیز عبدالله ابن اُبَی و منافقینِ همراه او در حال طرّاحی توطئه ی بیرون نمودن پیامبر (صلی الله علیه وآله) از مدینه بودند که نوجوانی از انصار به نام “زید ابن ارقم” سخنان آنان را شنید و به اطّلاع حضرت رساند. پیامبر (صلی الله علیه وآله) “عبدالله ابن اُبَی” را احضار و توطئه ی منافقانه ی او را به وی گوشزد نمودند.

او “زید ابن ارقم” را به دروغ گویی متّهم کرد و با قسم های غلاظ و شداد، منکر طرح های توطئه آمیز خود شد. خداوند سوره ی “منافقون” را در رابطه با این دسته از منافقین نازل فرمود.

“منافقین محارب”، دسته ی دیگری از جریان نفاق در دوران تنزیل می باشند که علیه پیامبر (صلی الله علیه وآله) و حکومت دینی اعلام جنگ مسلّحانه نمودند. رهبر معظّم انقلاب اسلامی در بیان دسته بندی جریان نفاق، منافقین حربی را منافقین دسته سوم می نامند و در خصوص آنان می فرمایند: دسته ی سوم، منافقینی هستند که در مدینه ایمان آوردند، دچار لغزش های مغرضانه شدند، خود را حفظ نکردند، رفتند و در یمامه با پیامبر (صلی الله علیه وآله) اعلام جنگ کردند و شدند منافقین محارب (همان).

ب) دوران تأویل

دوران تأویل دوره ی اجرای دستورات و احکام دین و مبارزه با کسانی است که قصد تحریف دین و به انحراف کشانیدن جامعه ی دینی را دارند. در این دوره صف بندی و رویارویی بر سر تأویل قرآن آغاز می گردد.

در این راستا و هنگامی که آیه ی ۹ سوره ی حجرات نازل شد، پیامبر اسلام با نگاهی به آینده و پیش بینی برگرفته از قرآن، از تغییر الگوی نبرد و صف بندی جدیدی در جامعه ی دینی خبر دادند. حضرت در این هشدار فرمودند: «کسی در میان شما هست که برای تأویل قرآن نبرد خواهد کرد، همان گونه که من برای تنزیل آن نبرد کردم».

برخی از مسلمانان پرسیدند: آیا ما هستیم؟ حضرت جواب منفی دادند و از امام علی(علیه السّلام) به عنوان قهرمان مبارزه در عصر تأویل یاد کردند (ر. ک به کنزالعمال، ج ۱۱، صفحه ۶۱۳، ح ۳۲۹۶۹).

حضرت امیر(علیه السّلام) درباره ی جریان نفاق جدید یا به عبارت دیگر نفاق دوران تأویل فرمودند: «آنان به وحدانیت خدا شهادت می دهند. همین باعث می شود تا کشتن آنان بر مردم گران آید و به ولی خدا طعنه زده و بر او خشم گیرند» (همان).

هم چنین حدیث دیگری از پیامبر نشان می دهد که دوره ی تأویل، دورانی طولانی خواهد بود که پس از رحلت آن حضرت آغاز می شود و تا ظهور ادامه می یابد. رسول مکرّم اسلام در این باره می فرمایند: «مهدی (عج الله تعالی فرجه) برای تأویل قرآن پیکار می کند، همان گونه که من برای تنزیل آن پیکار کردم» (بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۰۹).

رهبر معظم انقلاب اسلامی از منافقین دوران تأویل با عنوان “نفاق جدید” یاد می کنند و در دسته بندی های نفاق، آنان را جزء دسته ی دوم منافقین برمیشمارند.

ایشان در خصوص “نفاق جدید” می فرمایند: دسته ی دوم کسانی اند که جزء مؤمنین بودند، اوّل کار هم هیچ نشانه ای از نفاق در این ها نبود. ولی به مرور، دچار عوارضی شدند.

این عوارض، کار دستشان داد و آن ها را از پای در آورد. آن ها کسانی بودند که دشمنی نداشتند با اسلام و پیامبر (صلی الله علیه وآله) و حرکت اسلامی، دوست هم بودند… کار این ها خلف وعدهای بود که با خدا کردند. دروغی که با عملشان به خود گفتند. خلاف کاری، گناه، عدم اعتنا به تربیت خود (سخنرانی مقام معظم رهبری در لشگر ۱۰ سید الشهدا علیه السّلام).

بنابراین در دوران تأویل، طبقه ی جدیدی از نفاق در جامعه ظاهر می گردد که با شکل نفاق در دوران تنزیل متفاوت است و از آن به عنوان “نفاق جدید” یاد می شود. مهم ترین وجه تمایز نفاق دوران تنزیل با نفاق دوره ی تأویل، موضوع “وجاهت” است که منافقین جدید از آن برخوردارند.

چرایی پدید آمدن نفاق جدید

“نفاق جدید” یا منافقین دسته ی دوم، معاندین دوران تأویل می باشند که جبههای درون دینی را علیه جامعه و نظام دینی بازگشایی می نمایند. قرآن علّت شکل گیری این پدیده ی شوم و بسیار خطرناک را عدم استقامت و پایداری می داند.

خداوند در قرآن، مؤمنان را یک دست ندانسته و بدون توجّه به ظواهر، آنان را در دو گروه طبقه بندی کرده است: “مؤمنین راستین” و “مؤمنین دروغین”. آن گاه تفاوت میان مؤمنین راستین و دروغین را در عنصر “پایداری ایمان” دانسته و از کسانی که در ایمان خود راست قامت نبوده و تغییر ماهیت داده اند به عنوان اهل نفاق یاد کرده است.

« مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن ینتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا * لِیجْزِی اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاء أَوْ یتُوبَ عَلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُورًا رَّحِیمًا »؛ برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند.

پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند (تا در راه خدا شهید شدند) و برخی مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند. تا آن که خدا آن مردان راستگوی با وفا از صدق و ایمانشان، پاداش نیکو بخشد و منافقان را به عدل عذاب کند. اگر بخواهد یا به لطف، توبه شان بپذیرد که خدا بر خلق بسیار آمرزنده و مهربان است (احزاب/۲۳-۲۴).

بنابراین قرآن کسانی که بر پیمان خود با خدایشان باقی مانده باشند را مؤمنین راستین دانسته و اینان را بر دو دسته تقیسم می کند: “شهیدان سرافراز” و “بازماندگان پایدار و تغییرناپذیر”. از سوی دیگر کسانی که از صداقت در پیمان بی بهره باشند، در گروه منافقان جای داده و از ایمان حقیقی بی بهره می داند. از این رو مؤمن حقیقی کسی است که ثابت قدم بماند و در دوران تأویل نیز ایمان خویش را از دست ندهد.

در این ارتباط امام علی (علیه السّلام) که به واقع قهرمان مبارزه با منافقین جدید دوران پر فتنه تأویل است، در این باره می فرمایند: «به خدا سوگند من هم کسی هستم که در انتظار (شهادت) به سر می برم و من هرگز در روش خود تغییر نداده و برسر پیمانم ایستاده ام» (ر. ک: به تفسیر مجمع البیان، ذیل آیات ۲۳ و ۲۴ سوره احزاب).

نحله های جریان نفاق در دوران تأویل

نفاق جدید در دوران تأویل دارای نحله های متعدّدی است که در هدف دارای وحدت می باشند. پیامبر عظیم الشأن اسلام پس از اتمام جنگ احد، به امام علی (علیه السّلام) فرمودند: «واقعاً تو ما را یاری کردی و همراه من با شمشیر خود مبارزه کردی و با جانت از من دفاع نمودی، چه خواهی کرد هنگامی که پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین رو در رو شوی». امام علی (علیه السّلام) که از این سخنان در شگفت شده بودند از حضرت پرسیدند: «آیا واقعاً چنین اتفاقی خواهد افتاد؟» رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به ایشان فرمودند: «به خدا سوگند آری» (القاضی النعمان بن محمد بن منصور صاحب الدعائم، ج۱،ص۴۰۰).

در این حدیث شریف به وضوح پرده از نحله های نفاق جدید کنار می رود و ماهیت جریان های سه گانه ی منافقین در دوران تأویل آشکار می گردد.

ناکثین محصول پیوند چهار عنصر “وجاهت”، “ثروت”، “سیاست” و “قدرت” بودند. امام علی (علیه السّلام) در خصوص این نحله ی نفاق می فرمایند: «به چهار نفر گرفتار شدم که هیچ کس به مانند آنان دچار نشده است. گرفتار شدم به شجاع ترین مردم “زبیر”، زیرک ترین مردم “طلحه”، مطاع ترین مردم “عایشه” و ثروتمندترین مردم “یعلی ابن مینه”» (ر. ک به کتاب الفتوح، ج ۲، ص ۴۶۳؛ ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص ۲۲۷، ح ۱۹۹).

قاسطین متشکل از چهار عنصر”حسادت و کینه ورزی”، “قدرت طلبی و دنیا طلبی”، “تزویر و نیرنگ” و “باورهای التقاطی و سست” بود.

آزادشدگان پیامبر همواره پس از رحلت آن حضرت مترصّد بودند تا قدرت را از آن خود نمایند و یک حکومت موروثی ایجاد کنند. “عبدالفتاح عبدالمقصود” در این باره می نویسد: پس از آن که عثمان به کار خلافت گماشته شد، ابوسفیان در جمع خانواده ی خویش گفت: بنی امیه آن را (خلافت را) هم چون گوی بربایند. سوگند به کسی که ابوسفیان بدان قسم می خورد، پیوسته این امیدواری را دارم که (حکومت) برای کودکان شما به صورت وراثت درآید (عبد الفتاح عبد المقصود،ص۳۰).

مارقین نیز محصول”عدم بصیرت در تشخیص حق و باطل”، “عصبیت”، “خرافه گرایی” و “عدم تبعیت از ولایت” است.

مبنای مارقین جریان نفاق، اسلام منهای ولایت بود که با شعار «حسبنا کتاب الله» خروج نمودند. این نحله از جریان نفاق، حضرت علی (علیه السّلام) و معاویه را به یک چشم می نگریستند. خوارج معتقد بودند معاویه مردی متجاهر به فسق، مکار و نالایق است و حضرت امیر(علیه السّلام) هم به دلیل راضی شدن به حکمیت، مرتد گشته و تا توبه نکند به اطاعت او نباید سر نهاد.

عقیده ی باطل این نحله از جریان نفاق در جامعه ی دینی باقی ماند و فرقه های مختلفی از آن ها پدید آمد.

پیامد ها و آثارجریان نفاق

الف) تباهی ایمان

اوّلین و بارزترین پیامد نفاق، تباهی و فساد ایمان است« النِفاقُ یُفسِدُ الایمانَ» (غررالحکم، ج۱، ص۱۹۲، ح۷۴۱).

هم چنان که اگر مؤمنی، ایمان خود را پاس ندارد و از فتنه ها و شبهه ها با چراغ تقوا و پروا بیرون نیاید و با ریا و دورویی، درون خود را پنهان دارد و فقط از سر همراهی با جماعت، به جهادی و نمازی حاضر شود، به تدریج به کفر و بی ایمانی نزدیک می شود. از این رو ایمان و نفاق گردهم نمی آیند و هر یک دیگری را کنار می زند و مؤمن از نفاق مبّراست (رشاد، علی اکبر، ج۴، ص۴۲۱)؛ «الایمانُ بَرِئَ مِنَ النِّفَاقِ »(غرر الحکم، ج۱، ص۳۲۶، ح۱۲۴۴).

منافقان از دین استفاده ی ابزاری می کنند و تا آن جا که بتوانند آن را در راستای رسیدن به اهداف خود به کار می گیرند. بر این اساس از هیچ نوع تحریفی نسبت به دین ابا ندارند.

یکی از شیوه های کاری مخالفان امام علی (علیه السّلام) تحریف شأن نزول آیات بود، به این صورت که آیاتی را که درباره ی منافقان نازل شده بود به امام علی (علیه السّلام) نسبت می دادند و آیاتی را که درباره ی امام علی (علیه السّلام) نازل شده بود به دشمنان او نسبت می دادند.

به عنوان نمونه به این آیه توجه کنید:«وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ»؛ بعضی از مردم در طلب خشنودی خدا، جان خود را می فروشند و خدا نسبت به بندگانش مهربان ا ست (بقره/۲۰۷).

قرطبی می گوید: این آیه در شأن علی (علیه السّلام) نازل شده است. زمانی که رسول خدا در شب هجرت او را در بستر خود خوابانید تا امر بر کفّار مشتبه شود (قرطبی، ج۳، ص۲۱).

با این وصف، معاویه برای این که بتواند علیه امام علی (علیه السّلام) موج تبلیغی بیافریند به سمره بن جندب پیشنهاد کرد با دریافت پول و رشوه تبلیغ کند که آیه درباره ی ابن ملجم مرادی است. سمره پذیرفت و این کار را انجام داد (همان؛ ج۴، ص۷۳).

امام علی (علیه السّلام) در قسمتی از سخنانشان درباره خوارج نهروان، پس از انکار حکمیت، بیان نموده اند آنان قابل اعتماد نیستند و از کتاب خدا فاصله گرفته اند و از راه راست منحرف گشته و باعث تباهی دین گشته اند.

«جُفاهٍ عَنِ الکتابِ نُکُبٍ عَنِ الطَّریِقِ»؛ از کتاب خدا فاصله گرفتند و از راه راست منحرف گشته اند (سیدرضی، خ۱۲۵، فراز۸، ص۳۸۷).

در نبرد صفّین، لشکر معاویه قرآن را بر نیزه کردند و آن را به حکمیت گرفتند و با حربه ی دین به جنگ قرآن ناطق رفتند. کتاب صامت را عَلَم کردند و ثِقل و عِدل آن را که به فرموده ی پیامبر و مفسّر بزرگ قرآن کریم که “مع الحق”است و “الحق معه” تحمیل نمودند و در پی آن علم مخالفت عصیانگری برافراشتند و در این راه، چه شراره ها بر جان و چه شرنگ ها که در کام امام ریختند.

امام در پاسخ به نامه ی ابوموسی اشعری که درباره ی حکمیت نوشته بود این گونه سخن فرمودند: «بسیاری از مردم دگرگونی پذیرفتند و از نصیب خود بی بهره ماندند. به دنیا روی آوردند و از سر هوای نفس سخن گفتند. این کار باعث تعجّب من گردید که اقوامی خودپسند، گردآمده اند و من می خواهم زخم درون آن ها را مداوا کنم، چرا که می ترسم مزمن و غیرقابل علاج گردد (ولی آن ها مانع می شوند). بدان! که هیچ کس نسبت به وحدت و اتّحاد امّت محمّد (صلی الله علیه وآله) از من حریص تر و دانشش به آن بیشتر نیست. من در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا می طلبم و به آن چه تعهّد کرده ام وفادارم، هرچند تو از آن شایستگی که به هنگام رفتن از نزد من داشتی تغییر پیدا کرده باشی (همان، نامه۷۸، ص۱۰۸۲).

امام قبل از آغاز جنگ نهروان برای اتمام حجّت و ترساندن خوارج نهروان خطبه ای ایراد فرمودند که در آن اشاره به این شده است که نفاق باعث هلاکت و تباه شدن آنان شده است: شما را از این می ترسانم که بامدادان، جنازه هایتان درکرانه ی این رود پراکنده باشد، بدون آن که نزد پروردگارتان، حجّتی آشکار و دلیلی روشن (درمخالفت با من) داشته باشید. دنیا شما را به هلاکت می افکند و مقدّرات الهی به دامتان می اندازد. من شما را از این حکمیّت نهی کردم، ولی با سرسختی مخالفت نمودید و به فرمانم پشت کردید، تا سرانجام به دلخواه شما تن در دادم! ای بی خردان نادان و ای فرومایگان! من کارخلافی انجام نداده بودم و نمی خواستم به شما زیان برسانم (همان، خطبه۳۶، ص۱۱۹).

معاویه به نام اسلام و مسلمین عَلَم مخالفت با خلیفه ی رسول خدا را برمی دارد و مردم را به تفرقه و آشوب و اختلاف می کشاند. امام علی (علیه السّلام) با موضع قدرتمندانه که آمیخته با درد دلی جانکاه است و با سخنان کوبنده که درس اخلاقی برای جامعه ی انسانی می باشد از آتش نفاق و تفرقه ای که بین مسلمین شعله ور شده، می سوزد و خطاب به معاویه نامه ای می نویسد: «فإِنَّ البغی و الزُّورَ یوتِغانِ بِالمَرءِ فِی دِینِهِ وَ دُنیَاهُ… وَ قَدْ دَعَوْتَنَا اِلَی حُکْمِ القُرآن وَ لَسْتَ مِنْ اَهْلِهِ….والسلام»؛پس ستم گری و دروغ گویی شخص را در دین و دنیایش تباه می گرداند…تو ما را به حکم قرآن دعوت کردی در حالی که خود اهل قرآن نیستی و ما هم پاسخ مثبت به تو ندادیم، بلکه به قرآن پاسخ دادیم و حکمش را پذیرفتیم و به آن تن در دادیم (همان، نامه۴۸، ص۹۸۰).

ب) بحران حقّانیت و مشروعیت

ایجاد بحران حقّانیت و مشروعیت، مهلک ترین پیامد جریان نفاق برای جامعه ی دینی است. افرادی که تا پیش از این در صفوف مؤمنین و از هم پیمانان آنان بوده و مورد توجّه و اعتماد مردم قرار گرفته اند، آن گاه که به دلیل عدم استقامت و پایداری دینی تغییر ماهیت داده و تجدید نظر طلب می شوند، جامعه را دچار حیرت و سردرگمی می نمایند. در این شرایط طبیعی است که تشخیص حق از باطل برای بخشی از جامعه ی دینی دشوار گردیده و بحران حقانیت به وجود می آید و “مشروعیت جریان حق” در افکار عمومی زیر سؤال می رود.

امام علی (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: «اگر مردم می دانستند که او منافق است، دروغ گوست، از او نمی پذیرفتند و گفتار دروغین او را تصدیق نمی کردند. امّا با نا آگاهی می گویند او از اصحاب پیامبر است، رسول خدا را دیده و از او حدیث شنیده و از او گرفته است. پس حدیث دروغین او را قبول می کنند» (همان، خطبه۲۱۰).

عنصر وجاهت در ایجاد بحران حقّانیت و مشروعیت بسیار مؤثّر می باشد.

بحران حقّانیت و مشروعیت آن چنان برای جامعه ی اسلامی زیان آور است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای جلوگیری از این بحران، در مقاطع مختلف بر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السّلام) و ائمه ی معصومین (علیهم السّلام) تأکید می ورزیدند. احادیث منزلت، ثقلین، سفینه و کساء و مصادیقی از این دست

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.