پاورپوینت کامل عکسی برای صفحه ی اول ۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عکسی برای صفحه ی اول ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عکسی برای صفحه ی اول ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عکسی برای صفحه ی اول ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

>

زن مو بور از مغازه ی پارچه فروشی بیرون آمد. پارچه ی مشکی خریده بود. آن را باز کرد و روی سرش انداخت و با دست زیر گلویش را گرفت.

هوا سرد بود. دست کش هایم را دستم کردم و دوربین عکاسی ام را برداشتم و از خانه بیرون زدم. باد، پشت سرم در حیاط را محکم به هم کوبید؛ برگشتم و در و پنجره ها ی دور و بر را نگاه کردم.

کسی سرش را بیرون نیاورده بود. بخار نفس هایم جلوتر از خودم حرکت می کرد. از کوچه های تنگ و باریک گذشتم. برگی روی درخت ها باقی نمانده بود. هوا سوز سردی داشت.

شال گردنم را تا روی بینی بالا کشیدم. به خیابان شاه رضا رسیدم. مردم از کوچه های اطراف به سمت میدان… در حرکت بودند. مردها بازوهایشان را داخل هم فروبرده بودند و پاهایشان را به زمین می کوبیدند.

کنار یک درخت چنار ایستادم. دستکش ها مزاحمم بودند. آن ها را درآوردم، در جیبم چپاندم و لنز دوربین را تنظیم کردم. از قاب دوربین یکی یکی افراد را از نظر گذراندم. همه مثل هم اند!

دوربین را آوردم روی کفش ها، تا نزدیک آسفالت.

– «سوژه ها باید ناب باشند و هنری و در عین حال حساسیت حکومت را بر نیانگیزند؛ فیلم هایت را هدر نده».

– «چشم آقا! تا به حال دیده اید من عکس بد بگیرم؟ همیشه عکس هایم روی صفحه ی اوّل می خورند».

کفش ها و پاها در یک حرکت سریع بالا می رفتند، پایین می آمدند و با یک حرکت هماهنگ روی آسفالت سرد و سیاه کوبیده می شدند. مثل مانور ارتش در برابر شاهنشاه در روز جشن تاج گذاری. با ریتمی متفاوت و آهنگی که با صدای مردم درآمیخته بود. تا جایی که می شد عقب رفتم. آن قدر عقب که قد بلندترینشان را از کمر تا آسفالت خیابان در لنز دوربین می دیدم.

– این عکس گویا نیست. باید از این مردم تمام قد عکس گرفت.

سیل جمعیت وارد پیاده روشد. دوربینم را با دست محکم گرفتم و خودم را از میان جمعیت بیرون کشیدم و پشتم را به چنار چسباندم.

برای این که عکس خوبی بگیرم باید به جلوی مردم بروم و از رو به رو نگاهشان کنم. از روبه رو هم مشت ها بهتر دیده می شوند و هم کفش ها.

سعی کردم از وسط جمعیت راهی برای خودم باز کنم. بازوهای در هم گره خورده را باز می کردم و خود را جلو می انداختم. گرم شده بودم. آفتاب بالا آمده بود ولی هنوز از دهان همه بخار بلند می شد.

ده ها صف و ده ها بازوی گره خورده را باز کردم. به ابتدای جمعیت رسیدم. حالا وسط صف اول بودم. مردها بازوهای من را هم گرفتند. باید دست هایم را آزاد کنم و جستی بزنم وسط خیابان و از روبه رو از این همه شور یک عکس به یادماندنی بگیرم؛ عکسی که در روزنامه های عصر و فردا صبح روی صفحه ی اول بخورد.

چشمم خیره شد! چند صد متر آن طرف تر سربازان گارد اعلی حضرت با تفتگ های کالیبر ۸ رو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.