پاورپوینت کامل کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست… ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست… ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست… ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست… ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

>

ایشان می گفتند مهم ترین وظیفه ی ما حمایت از ولایت فقیه و رهبری و دفاع از آن است.

مصاحبه با سرکار خانم مریم افخم بطحایی

امام علی (ع) می فرمایند: ارزش آدمی به قدر همت اوست. (غررالحکم، ص۴۹۹)

همّت والا صاحبش را در عمل نشان می دهد و زوایای زندگی او را درخشان می کند. استاد فاطمه اعتمادی از کسانی است که عزم بلند و همت متعالی، او را در قدم نهادن در مسیر دین استوار ساخته بود.

به طوری که نمودهای آن را می توان در آثارشان و نیز در کلام شاگردان و همکاران حتّی خانواده و فامیل یافت. آنچه در ادامه می خوانید مصاحبه ای است با سرکار خانم مریم افخم بطحایی همسر برادر استاد اعتمادی که سال های مدیدی از محضر ایشان درس زندگی آموخته است.

* با عرض سلام و خوش آمد خدمت شما. در آغاز درباره ی استاد اعتمادی اگر حرفی، صحبتی دارید بفرمایید.

با عرض سلام و ادب

صحبت در مورد خانم فاطمه اعتمادی دشوار است؛ آن عزیزی که عمری از روی صدق و صفا در راه خدا بندگی می کرد و مطیع فرمان او بود و امر و نهی او را در تمام شئون زندگی به کار می بست و تنها در جستجوی رضای او بود.

صفحه ی دل را پاک کرد و به فضائل نیک آراست و محبّت رسول خدا و اهل بیت اطهارش(ع) را در عمق جان خویش نهاد. برای کسی مثل من که به مکتب نرفته، استاد مکتب به خانه آمد و راهنما شد. درآن سال ها هیچ سؤالم بی جواب نبود. در این چند سال جدایی، تنها قطرات اشک، گواه دلتنگی ام است. ندیدنشان خیلی سخت است. این چه دوستی و محبّتی است که هرچه می گذرد بیشتر می شود.

فرموده ی خدای متعال است که می فرماید:

کسانی که ایمان آوردند وکارهای شایسته انجام دادند خدای رحمان برای آنان محبتی (در دل ها) قرار می دهد. (مریم/۹۶) که با گذشت بیش از۵ سال با شنیدن نامش ویادش اشک چشمم بی اختیار جاری می شود.

* بفرمایید که کدام ویژگی ایشان در زندگی خصوصی برای شما از همه جالب تر بود؟

راستی در گفتار و جلوه های آن، درستی کردار و همچنین رعایت ادب واحترام در گفتار و رفتار ازصفات ویژه ی ایشان بود. ادب در برابر خداوند سبحان، در مقابل پیامبر وائمّه ی اطهار(ع)، ادب در مقابل استاد وعلما، معلّم و مادر… .

بارها شاهد ادب وتواضع ایشان در برابر استاد طاهایی بودم. با کلمات زیبا و خیلی محترمانه از ایشان یاد می کردند. استاد طاهایی از ایشان به عنوان دوست و رفیق شفیق من یاد می کردند و ایشان در مقام شاگردی، استاد و مرادم یاد می کردند و در همه ی کارها با ایشان مشورت می کردند.

نسبت به مقام مادر متواضع، مهربان، رفیق، ندیم و خدمتگزار بودند. و مادر نیز دعاگویشان بود.

از نشانه های بارز دیگرشان این بود که هنگام دیدار با ایشان یک شادی و نشاط به انسان دست می داد. خانم اعتمادی خیلی مهمان دوست بودند. مخصوصاً به دوستان مکتبی، علاقه ی ویژه ای داشتند. از دیدارشان خوشحال می شدند.

* از نظر خلق وخو در خانواده چگونه بودند؟

نرمخو، مهربان و دلسوز همه بودند فرقی نمی کرد آشنا باشی یا بیگانه.

تواضع وگذشتشان زبانزد عام و خاص بود. ظاهری آراسته و تمیز داشتند. همیشه در منزل لباس مرتّب و شیک با رنگ های روشن می پوشیدند. برای اعیاد بزرگ لباس نو می دوختند.

خوش سفر بودند و همه ی لوازمی را که شما فکر کنید، برمی داشتند.

* مرام ایشان در رفت و آمد با فامیل و همسایه چگونه بود؟

در رفت وآمد با فامیل و همسایه پیشقدم بودند. در جلسات فامیلی خوش صحبت، آرام و متین بودند. همیشه سفارش می کردند بلند صحبت نکنید تا مزاحم همسایه ها نشوید، از ویژگی های دیگر ایشان این بود که:

با جوانان، جوان بودند با توشه ای از دانایی و مهربانی و راهنما و پاسخ گوی سؤالاتشان. بعضی از آن ها خیلی سرسخت بودند و چشم وگوش بر همه چیز بسته، ولی ایشان با مهربانی، زبانی که هم ناشنوا می تواند بشنود و هم نابینا می تواند ببیند، با آن ها بحث می کردند.

می گفتند خداوند جوانان را خیلی دوست دارد و بذر معرفت را در قلب هاشان پاشیده، عزیزان من اگر می خواهید آسمان دلتان آبی باشد و راز خلقت را دریابید پس به او توکّل کنید و با اطاعت امرش خورشید زندگیتان را نورانی کنید، به جای ترس از خدا عشق به خدا را جایگزین دل هایتان کنید. دست هایتان را بالا ببرید و از صمیم قلب صدایش کنید بگویید دوستش دارید و فقط او را می ستایید از او یاری بخواهید. آن وقت می بینید چقدر زندگی زیبا می شود و آرامش پیدا می کنید. شنیده اید که می گویند سخنی کز دل برآید، بر دل نشیند. کلامشان این گونه بود.

دلنشین بود سخنش تاکه قبولش کردند آری، آری سخن عشق نشانی دارد.

* با کودکان چطور رفتار می کردند؟

با کودکان، کودکانه سخن می گفتند و با آن ها بازی می کردند. در سفرها اسباب بازی، لوازم تحریر فانتزی که بچّه ها دوست دارند، گل سر و لوازم زینتی رنگارنگ دخترانه می خریدند و در مواقع خاص به ویژه اعیاد به آن ها هدیه می دادند.

بچّه ها را با مهربانی در آغوش می گرفتند وکودکان سرخوش از این محبّت برایشان شیرین زبانی می کردند. پسر من هم از این گروه بود که همیشه مورد لطف و مرحمت ایشان واقع می شد. علاقه ی عجیبی به ایشان داشت. هرچه می خواست معمولاً برایش می آوردند.

چهار یا پنج ساله بود هنوز مدرسه نمی رفت یک روز بلندگو خواست و عمّه جان یک میکروفن سوخته با یک عبای بچه گانه برایش خریدند. عبا را بر دوشش انداختند و بلندگو را به دستش دادند. بازی این بار این گونه بود که باعث علاقمندی او به شرکت در جلسات سخنرانی و روضه خوانی شد.

* اوقات فراغت و بیکاری خود را چگونه می گذراندند؟

معمولاً به تلاوت قرآن و مطالعه می پرداختند. زیاد مطالعه می کردند. با توجّه به برنامه هایشان بیشتر به کتاب های دینی و معارف و تاریخ پیشوایان و تفاسیر قرآن مراجعه می کردند و گاهی به تماشای تلویزیون می نشستند. برنامه ی خاصی مدّ نظرشان نبود بعضی برنامه ها را فقط برای نقد می دیدند تا شاهدی چه خوب و چه بد بر بعضی مثال ها در گفتارشان باشد.

اخبار را می دیدند و روزنامه را هم نگاه می کردند به اوضاع و احوال روز آگاهی کامل داشتند.

اوایل که حیاط داشتیم به گل ها رسیدگی می کردند خیلی به گل وگیاه علاقه داشتند. در آپارتمان هم که بودیم گل های گلدانی می خریدند و نگهداری می کردند.

* چه چیزی در اتاقشان نظر شما را جلب می کرد؟

اتاقی پاکیزه و باصفا که حکایت از صاحب با سلیقه اش داشت. سجاده ی نماز با چادر گل گلی زیبا طرف راست. خیلی به زیبایی و تمیزی چادر نماز و سجاده اهمیت می دادند و مرتب آن را عوض می کردند. قرآن وکتاب دعا مقابل آن، میز کار با انبوهی از کتاب و دست نوشته و تخت کوچکی با چند ناز بالش کوچک که در ماه مبارک کمتر مورد استفاده قرار می گرفت.

در خانه ی قدیمی، دو طرف اتاق بزرگشان کتابخانه ای بزرگ تا سقف بالا رفته با انواع کتاب ها. تاریخی، دینی، تفاسیر مختلف و… بود و یک نردبان در کنار آن، که گاهی اوقات برای برداشتن کتاب از قفسه های بالا مورد استفاده قرار می گرفت.

بارها خواسته بودم با توجّه به شرایط جسمانی شان از نردبان استفاده نکنند و هر وقت کتابی خواستند مرا صدا کنند ولی این طور نبود هیچ کارشان را به دیگری واگذار نمی کردند. ولی در آپارتمان کتابخانه ی کوچکی داشتند و بیشتر کتاب هایشان را به دفتر ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.