پاورپوینت کامل شهیدمطهری (ره) و نگاه نقادانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شهیدمطهری (ره) و نگاه نقادانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهیدمطهری (ره) و نگاه نقادانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شهیدمطهری (ره) و نگاه نقادانه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
چکیده
با توجه به نیاز جامعه به ترویج نقد صحیح یعنی نقدی که مطابق اصول و ضوابط اسلامی باشد مقاله ای با عنوان «مطهری (ره) و نگاه نقادانه» تهیه و تنظیم شده که از چهار بخش اصلی تشکیل شده است.
هر کدام از این بخش ها دارای سرفصل های متفاوتی می باشند که در بخش اوّل سعی شده تا گوشه هایی از زندگی و شخصیت علمی- اخلاقی استاد بررسی شود؛ در بخش دوم به بیان چهارچوب و اصول نقد از دیدگاه استاد بحث کرده ایم که ایشان در تمام نقدهای خود اصول را لحاظ کرده است،
همچنین در بخش سوم روشی که استاد در نقد نظریات، مکاتب و یا انحرافات داشته اند را شناسایی کرده و آن را به شکل خلاصه اما گویا، بیان نمودیم اما در مبحث پایانی خود به وسعت قلمرو و دایره نقد استاد مطالبی مطرح شده که شاید گامی مؤثر باشد برای ارائه بینشی صحیح از تفسیر علم نقد از دیدگاه استاد و باید در نظر داشت که با انتقاد اصولی و ضابطه مند است که می توان زمینه توسعه علمی جامعه را فراهم آورد و روزنه های جدیدی به روی علم و تحقیق گشود.
مقدمه
ضرورت انتخاب، ضرورت نقد را به همراه می آورد. کسانی که می خواهند از عادت ها، تلقین ها و تقلیدها، دوباره متولد شوند، همچنین کسانی که می خواهند پس از تولد در خود طرحی بریزند و یا خود چیزی شروع کنند و در سرزمین وجودی خویش چیزی بسازند،
اینها مجبورند محاسبه ها را شروع کنند و کسری ها را نقد کنند و کمبودها و عیب ها را بیابند. در غیر این صورت نمی توان بدون نقد، بدون سنجش و ارزیابی، گام برداشت. درک این ضرورت سبب شد که به مسأله نقد و نقادی در شخصیت استاد مطهری روی بیاوریم.
اما موضوع «مطهری (ره) و نگاه نقادانه» پس از مطالعات فراوان انتخاب گردید زیرا پیرامون «نقد» مقالات فراوانی ارائه شده اما به ندرت مشاهده می کنیم که به صورت جزئی به بیان این مهم پرداخته شده باشد.
در واقع پیرامون استاد مطهری هم این گونه است که مهم ترین بعد شخصیتی ایشان که باعث شده این چنین حرکت عظیم فرهنگی را پایه گذاری کنند نگاه نقادانه وی است که مغفولٌ عنه واقع می شود.
باید اعتراف کرد که دشوار است قلم زدن پیرامون شخصیت عظیم وگرانسنگی همچون استاد شهید مطهری و دشوارتر از آن هنگامی است که چنین قلمی در دست همچون منی که کمتر احاطه ای به زندگی و تفکّرات ژرف ایشان ندارم.
در ذیل نکاتی را پیرامون این مقاله یادآور می شوم:
۱- مهم ترین شاخصه مقاله و در عین حال وقت گیرترین و مشکل ترین بخش مقاله تنظیم چهار چوب و سرتیترهای بحث بوده که با دقت و ظرافت خاصی در چهار بخش و هر بخش در چند قسمت ارائه شده است. توضیح هر یک در جای خود در قالب مقدمه بیان کرده ام.
۲- یکی دیگر از نکاتی که در این مقاله سعی بر رعایت آن شده است، این است که در زمینه مورد بحث شاهد مثال هایی از زندگی و آثار استاد گنجانده شده و در آخر منبع و مآخذ آن نیز ذکر شده است.
۳- نکته دیگری که در این مقاله منعکس شده، این است که در آخر بندهای بخش اوّل و دوم به دلیل روشن تر شدن ارتباط مبحث در یک جمله مختصر و در عین حال گویا و ادبی، ارتباط این موضوعات با موضوع اصلی یعنی نگاه نقادانه را بیان کرده ام.
۴- نکته دیگری که در این مقاله حائز اهمیت می باشد، شیوه بیان جملات بوده چرا که در آن سعی شده در عین اینکه مقاله بار علمی خود را داشته باشد، اما از حالت ادبی خود نیز خارج نشود. سعی شده تا از جملات تکراری در هر بخش و قسمت های مختلف آن در حد توان کاسته شود
مثلاً مشاهده خواهید کرد که سرفصل های هر بخش به شیوه های مختلف نام گذاری شده یا برای بازگو کردن نتیجه هر بند، از جملات متفاوت بهره برده شده و شروع هر بند و بخش با جملات گوناگون مزیّن شده است.
امید است این مقاله بتواند روحیه نقادی را بر اساس شخصیت استاد تبیین کند و گامی باشد در جهت ترویج معنای صحیحی از نقد و نقادی.
بخش اوّل
«ویژگی های تأثیرگذار شخصیتی استاد در ایجاد و پرورش روحیه انتقاد»
مقدمه
در بخش اوّل مقاله سعی شده است تا گوشه های از زندگی و شخصیت علمی -اخلاقی استاد بررسی شود و رابطه هر کدام در ایجاد و پرورش موضوع بحث، یعنی نگاه نقادانه در استاد تبیین گردد. هر چند قلم فرسایی در این عرصه به شکلی که حق مطلب را ادا کرده باشد، نه در حد وسع مقاله نیست، اما با توجه به اهمیت بسزایی که این بخش در پیشبرد اهداف این مقاله ایفا می کرد،بخشی را به خود اختصاص داد.
الف) اساتید
اگر نظری به دوران تحصیل و اساتید ایشان بنماییم، ما را در کشف دلایل پرورش روحیه انتقادی در ایشان، کمک بسزایی می نماید. چرا که ایشان از اساتید قوی و اهل فکر و نظر بهره برده اند، که ما به دو تن از آنها که به گفته خود شهید مطهری بیشترین تأثیرگذاری را بر شخصیت ایشان گذاشته اند نام می بریم:
۱- حضرت امام خمینی (ره)
ایشان سال ها نیز از محضر بزرگ منتقدِ عصر خویش، همان شخصیت عظیمی که توانست سیر تاریخ را عوض کند، یعنی امام (ره) استفاده فرموده اند، به شکلی که خود ایشان می فرمایند:
«پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصیت دیگر یافتم…فکر می کردم که روح تشنه ام از سرچشمه زلال این شخصیت، سیراب خواهد شد…
اما درس اخلاقی که به وسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته می شد در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی مرا سرمست کرد. ..
بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس و سپس در درس های دیگری که طی دوازده سال از آن استاد الهی فراگرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم.» (مطهری، ۱۳۷۲: ص۱۰).
و شاید بهترین تعبیر در این بخش این باشد که:
«استاد مطهری در برابر علامه طباطبایی خود را حقیر می دید، اما در برابر امام خمینی اصلاً خود را نمی دید.» (علی تاج دینی، ۱۳۷۹: ص۲۲).
و خلاصه اینکه:
«روح منتقد شهید مطهری (ره)، تربیت یافته، روح بزرگ منتقدانی همچون امام و علامه بود.»
۲- مرحوم علامه طباطبایی (ره)
ایشان سال ها از محضر فیلسوف و مفسری متفکر و منتقد همانند علامه که مکتب جدیدی در بیان مسائل فلسفی و تفسیری بنا گذاشتند بهره برده اند به شکلی که خود ایشان فرموده اند:
«من بیشتر مطالبی را که در کتاب ها و نوشته های خود دارم ریشه هایش را از علامه طباطبایی و خصوصاً المیزان گرفته ام.»
ب) تفکر
یکی از مهم ترین عواملی که در تکوین شخصیت علمی و انتقادی شهید مطهری نقش داشته است بُعد تفکر و تعمق ایشان در معلوماتشان بوده است. ایشان در این زمینه خاطره ای از خود نقل کرده و می فرمایند:
«در سال های اول مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم چنان در اندیشه ها غرق بودم که شدیداً میل به (تنهایی) در من پدید آمده بود (مطهری، ۱۳۷۲: ص ۹).
و البته ایشان تا حدی به این امر مقید بودند که خود نقل کرده و می فرمایند:
«من در این تکه راه ( مسیر منزل تا مدرسه ) معمولاً خیلی فکر می کنم، راه بیست دقیقه ای منزل تا مدرسه را به فکر کردن به یکی از مطالبم که احتیاج به فکر دارد می گذارم» (سید ناصری، ۱۳۷۷: ص۵۲۶) و این در حالی است که استاد در بسیاری از آثار خود بر این مطلب تأکید ورزیده اند که یکی از مهم ترین عوامل تکوین شخصیت یک فرد بُعد عقلانیت بوده و به بهانه های مختلف از سیستم آموزشی ای که در آن فقط بر تعلیم تکیه شده است انتقاد کرده اند، مثلاً در جایی بیان می کنند که:
«تعلیم عبارت است از یاد دادن، از نظر تعلیم، متعلم فقط فراگیرنده است و مغز او به منزله انباری است که یک سلسله معلومات در آن ریخته می شود. ولی در آموزش کافی نیست که هدف این باشد… هدف معلم باید بالاتر باشد و آن این است که نیروی فکری متعلم را پرورش و استقلال بدهد و قوه ابتکار او را زنده کند» (مطهری، ۱۳۸۰: ص ۱۸).
در این زمینه استاد به شدت از کسانی که ملاک برتری دانشمندان را نسبت به دیگری زیاد استاد دیدن حساب می کنند انتقاد می کنند و می فرمایند: «ما در میان استادهای خودمان آن استادهایی را می دیدم ابتکار دارند که زیاد معلم ندیده بودند،
شیخ انصاری که یکی از مبتکرترین فقهای صد و پنجاه سال اخیر است، از تمام علمای فعلی کمتر استاد دیده یعنی دوره استاد دیدنش کمتر بوده» (همان: ص ۲۳).و در آخر این بخش خالی از لطف نیست که از سخنان و وصف زیبای هم رزم و همفکر شهید، حضرت آیت الله رفسنجانی در این زمینه استفاده کنم.
ایشان می فرمایند: «خود آقای مطهری عنصر متفکر بود چون سعی می کرد حتی در موقع راه رفتن از خانه تا مدرسه، از محل کار تا خانه، یک جوری بود که به وجدان مراجعه می کرد، شیوه فکری کار ایشان آن طور نبود که کتاب بخواند و تصمیم بگیرد؛ کتاب ها را قبلاً خوانده بود، با محتوایی که درآورده بود از افکار مختلف، فکر می کرد، سخن گفتنش اگر یادتان باشد، اصلاً تیپ سخن گفتن تفکرانگیز بود، یعنی کلمات را جوری ادا می کرد و آهنگ را جوری درست می کرد که آدم را وادار به تفکر می کرد. ..» (جاوید موسوی، ۱۳۷۹: ص ۴۶).
و در آخر می توان چنین استنباط کرد که:«وجود ملکه تفکر در استاد، باعث ایجاد ملکه انتقاد در ایشان شده بود»
پ) روح علمی
«میان علمی بودن و روح علمی داشتن فرق است، ای بسا افرادی که روح علمی دارند، ولی عالم نیستند. ای بسا کسانی که عالمند ولی روح علمی ندارند… مقصود از روح علمی چیست؟
مقصود این است علم اساساً از غریزه حقیقت جویی سرچشمه می گیرد. خداوند انسان را حقیقت طلب آفریده. .. اگر انسان خودش را بی غرض نگاه دارد و بخواهد حقیقت را آن چنان که هست کشف کند، نه اینکه بخواهد حقیقت، آن طوری باشد که او دلش می خواهد، در این صورت دارای روح علمی است… پس روح علمی یعنی روح حقیقت جویی. ..» (مطهری، ۱۳۸۰: صص ۱۵۰-۱۵۱).
آری؛ خصیصه بارز روح علمی در استاد مطهری، همان گونه که خود در این بخش تعریف کردند، موجب شده بود که نگاهی نقادانه و موشکافانه و در عین حال حقیقت طلبانه به درون متون اسلامی و برون آنها یعنی مکاتب و نظریات دیگر بیفکند، و از پذیرش نظریات و اندیشه های بدیع دیگران و از طرف دیگر نقد خرافات و تحریفات درون مکتب، هیچ ابایی نداشته باشد.
و در این میان خود را آماده هرگونه انتقاد کرده بود و با روی باز از آن ها استقبال می کرد. در این زمینه یکی از شاگردان ایشان نقل می کنند که روزی خدمت ایشان رسیدم و به او گفتم که:
«آقا در یکی از کتاب های شما، مطلبی هست که فکر میکنم اگر نبود بهتر بود. ایشان با اصرار پیگیری می کردند تا دقیقاً نظر مرا بدانند. ..»
وجود این روحیه در استاد باعث شده بود که به نقل از یکی از شاگردان ایشان:
«فضای نقد در کلاس به وجود بیاید و گاهی می شد که در یک جلسه حدود یک سوم یا بیشتر از وقت به رفع اشکال و گفتن پاسخ می گذشت و هر چند که استاد کمتر می شد در هنگام درس اشتباه کنند،
اما اگر اتفاق می افتاد که در نکته ای اشتباه کنند و فی المثل یکی از شاگردان اشتباه را یادآور می شد، می پذیرفت، هیچ وقت سراغ ندارم که ایشان پافشاری در اشتباه خود کنند و مطلب را به زور تحمیل نماید، اصولاً ایشان در مقابل حق خاضع بودند و آنچه را که حق می یافتند می پذیرفتند.» (تاج الدینی، ۱۳۷۹: صص ۹۵-۹۷).
چه زیباست که بگوییم:
«وجود روح علمی در استاد، همواره نگهبانی بود که قلمرو نقد استاد از دایره حقیقت طلبی خارج نشود.»
ج) جامعیت
یکی دیگر از صفات ایشان که در این زمینه اثر به سزایی داشت جامعیت ایشان بود و این باعث می شد که مانند عقابی تیز بین تمام جوانب یک مطلب در شعاع نگاه نقادانه اش قرار می گرفت و از همین حیث بود که مخاطبینش از تمام اقشار بودند، در این زمینه رهبر کبیر انقلاب اسلامی تعبیر زیبایی دارند، ایشان می فرمایند:
«مرحوم آقای مطهری یک فرد بود، جنبه های مختلف در او جمع شده بود» (جاوید موسوی، ۱۳۷۹: ص ۲۰).
و باز در همین زمینه شهید باهنر نقل می نماید که:
«عجیب بود، کمتر مسئله فلسفی، اجتماعی، سیاسی یا تاریخی بود که در محضر ایشان مطرح بشود و استاد فوراً یک قطعه تاریخی – یک روایت – یک آیه- یک قطعه از فلان فیلسوف و نویسنده یا یک قطعه از فلان جامعه شناس به عنوان شاهد آن مسئله اقامه نکند. » (همان: ۲۴۵).
آری به همین جهت است که کمتر مسئله عقیدتی -اجتماعی- ملی و فلسفی بود باشد که در قلمرو وسیع نقد ایشان قرار نگرفته باشد و این نکته را به سادگی در آثارش می توان به وفور مشاهده کرد، مثلاً در کتاب انسان کامل تعریف انسان کامل را از نظرگاه های مختلف مکاتب و اشخاص بررسی کرده یا غالباً یک مطلب را هم از دیدگاه علمی- فلسفی- مذهبی و غیره بررسی می کند، مثلاً در تعرف جهان بینی آن را از دیدگاه های مختلف بررسی کرده و نقد می کند.
و در یک کلام باید گفت که:
«جامعیت علمی ایشان باعث نقد جامع در تمام زمینه ها شده بود».
د) غیرت و شجاعت
«غیرت و حمیت یعنی تلاش در نگهداری آنچه که حفظش ضروری است. این صفت در قالب مطلوبش از شجاعت، بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه می گیرد.» (نراقی، ۱۳۷۷: ص ۲۴۵).
هنگامی که انسان به آثار و زندگی استاد نظری بیفکند با تمام وجود غیرت و شجاعت ایشان را در مقابله با کجی ها و انحرافات مشاهده می کند، و این غیرت دینی استاد بود که محرک و مشوق او در کتابخانه اش می شد و به قول خودشان:
«گاهی اوقات از فرط خستگی دیگر گوشم نمی شنود و پاهایم تحمل وزن بدنم را نمی کند» (نگارش، ۱۳۷۸: ص ۸۸).
و همین خصوصیت ایشان بود که کوچک ترین انحراف در دین را بر نمی تافت و با آن فریادهای دل نشین بر فراز منبرها که ناشی از جوشش غیرت در وجودش بود، آن را نقد کرده و پاسخ می گفت که نتیجه گوشه ای از آن فریادها کتاب نفیس «حماسه حسینی» است.
در این زمینه مرحوم دکتر باهنر می فرماید:
«یادم نمی رود که ایشان شنیده بود که کتابی منتشر شده است، من اسم آن کتاب را نمی دانم چون ترویج کتاب باطل می شود ایشان گفتند: این کتاب را از هر جا هست برای من پیدا کنید.
… گشتیم و بالاخره پیدا کردیم. آن نسخه که به دست ما رسید منحصر به فرد بود. حدود ۴۰۰ صفحه کتاب بود و من به زحمت ۳ الی ۴ نسخه از آن کپی گرفتم و بعد یک نسخه خدمت ایشان دادم و یک نسخه پیش خود من بود. شاید دو روزی که از این ماجرا نگذشته بود که ایشان پرسیدند: با آن کتاب چه کردی؟ گفتم من هنوز وقت مطاله آن را پیدا نکردم ان شاء الله آن را مطالعه می کنم. بعد دیدم ایشان تمام کتاب را سطر سطر خوانده است و نقطه های ضعف آن را که تا حدود ۳۰۰ تا ۳۵۰ مورد به نام اسلام بر ضد اسلام نوشته شده را در آورد» (سید ناصری، ۱۳۷۷: ص ۲۳۷).
و البته باید به این نکته اشاره کرد که زیبایی غیرت ایشان به این علت رخ نمایی می کند که در غالب شجاعت ایشان نمود پیدا کرده است. چه بسیار کسانی که از مشاهده صحنه ای خونشان به جوش می آید اما به دلیل وجود صفت ترس به خود جرأت اظهار نمی دهند، اما استاد نمونه ای از یک انسان شجاع و در نوع خود دلیر بود، همه می دانند که مبارزه آن شهید با مارکسیسم زمانی بود که بلوک شرق در همسایگی ایران وجود داشت و به شدت در ایران فعالیت می کرد.
نقل است که در چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جامعه مبارز روحانیت تهران مراسمی در بهشت زهراء تهران تشکیل داده بودند. پس از مراسم، در میان زنان، آرم سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بالا رفت، عده ای موضوع را به روحانیون خبر دادند برخی گفتند: «باید وحدت را حفظ کرد، کاری به آنها نداشته باشید» قضیه را به اطلاع آن شهید بزرگوار رساندند، ایشان گفتند:
«آرم باید بیاید پایین» آنها گفتند:
«آرم در میان زنان است و نمی شود داخل آنها شد» ایشان گفتند:
«خودم این کار را می کنم» (همان: ۱۱۷)؛
سپس ایشان سر راه آن گروه زنان ایستادند و پس از آن که محاذی آرم قرار گرفتند، داخل جمعیت شدند و آرم را از دست آنها گرفتند و لوله کردند و با خود بیرون بردند.
و به درستی باید گفت که:
«نگاه نقادانه ایشان به خاطر شجاعت و غیرتش، تیز و برنده بود».
و) آزاد اندیشی
آزاد اندیشی یکی از امتیازهای برجسته شهید مطهری بود که این روحیه او را در برخورد با مسائل اسلامی پژوهشگر و محقق می ساخت. چون آزاداندیش بود خود را در قید و بند «اقوال و آراء» دیگران محصور و محدود نمی ساخت، لذا با دیدی انتقادی به دیدگاه ها و نظریات می نگریست. این آزاد اندیشی و استقلال فکری استاد باعث شده بود که حتی از استادهای خود ایراد بگیرد. البته این انتقاد، همراه با تعظیم و احترام بوده و خارج از چهار چوب اخلاق نبود به شکلی که گاهی انسان متوجه نمی شود که این مطلب او حرف استاد را در این زمینه نقد کرده است. مثلاً ایشان با اینکه بسیار تحت تأثیر افکار علامه طباطبایی بوده ولی در عین حال در بحث «جاودانگی اخلاق» نظریه علامه طباطبایی را نقد می کند.
ایشان به دلیل همین آزاد اندیشی در یکی از آثارش بیان می کنند که:
«من مکرّر در نوشته های خود نوشته ام، من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، متأثر که نمی شوم هیچ، از یک نظر خوشحال می شوم، چون می دانم که پیدایش اینها سبب می شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود. وجود افراد شکاک و افرادی که علیه دین سخنرانی می کنند که حامیان دین آنقدر مرده و بی روح باشند که در مقام جواب برنیایند، یعنی عکس العملی نشان ندهند.» (مطهری، ۱۳۸۱: ص ۱۳۵).
این جمله نشان از روح آزاد اندیشی، انتقادی و در عین حال پاسخگوی اوست و به همین خاطر است که کارهای علمی ایشان به جای آنکه «تقریر و تقلیدی» از حرف های دیگران باشد «تحقیقی» و زائیده از سرچشمه های خلاقیت های خود او بود.
و در یک کلام:
«روح آزاد اندیشی استاد، نگاه منتقدش را آزاد ساخته بود تا بتوانند به هر سو بنگرد»
بخش دوم
«اصول لحاظ شده در سیستم نقادی استاد»
مقدمه
در این بخش به این نکته اشاره خواهدشد، که علاوه بر عوامل پرورش دهنده شخصیت نقاد استاد که در فصل گذشته پیرامون آن بحث کردیم، ایشان همواره در آثار خویش کوشیده اند که از چهارچوب اصول علمی و اخلاقی نقد خارج نشده و آنها را در تمام قلمروهای نقد خویش لحاظ کنند. در این قسمت از نوشتار تلاش شده تا به گوشه هایی از آن اصول اشاره شود.
اصل اوّل: تحقیق و تدقیق قبل از نقد
شاید بتوان گفت برجسته ترین اصل، از اصول نقادی استاد، همین اصل باشد.
استاد مطهری بسیار اهل تحقیق و مطالعه بودند. به حدی که به گفته خودشان «در حد مرگ» مطالعه می کردند و گاه می شد به مدت یک هفته از منزل بیرون نمی آمدند و به گفته شهید صدوقی:
«پشتکار و کثرت مطالعه آقای مطهری در مدرسه فیضیه همه ما را به اعجاب می آورد و استاد مطهری وقتی اصول فقه را خوانده بود، مدعی بود که جزوه و اثری نیست که دراین زمینه باشدو من آن را ندیده باشم» (نگارش، ۱۳۷۸: ص ۸۸).
و همین امر باعث شده بود که احاطه علمی بر بسیاری از مسائل دینی و مکاتب و نظریات پیدا کنند و با اطلاع از انحرافات آنها به نقد بنشیند و این روال کاری ایشان بود و اگر در زمینه ای مطالعه نکرده بودند آن را نقد نمی کردند و پیرامون آن سخنرانی نمی کردند به طوری که یکی از دوستان استاد مطهری تعریف می کرد که یک بار استاد را برای سخنرانی دعوت کردند و او با تواضع و صراحت کامل گفت:
«آمادگی لازم جهت این سخنرانی نیافته ام، من برای هر سخنرانی، حداقل ۲۰ ساعت مطالعه دارم»(همان: ۸۸).
ایشان علاوه بر دارا بودن روحیه تحقیق، اهل تدقیق بودند و به مسائل، موشکافانه می نگریستند. به عبارت دیگر هم محقق بودند و هم مدقق.
تحقیق با تدقیق تفاوت دارد. چه بسا افراد که در فهم، کنجکاوی و دقت خاص دارند، مقدمات مطالب را با بصیرت به یکدیگر پیوند می زنند، نقاط ضعف و قوت موضوعات را به خوبی از هم تفکیک می کنند، اما اهل کاوش و تحقیق نیستند و به عبارتی دقیق تر، ذوق و استعداد این را ندارند که توانایی خود را علاوه بر عمق، در سطح نیز گسترش دهند.
و استاد در این زمینه ید طولایی داشتند و اگر به آثار ایشان دقتی شود، این امر روشن می شود که مرحوم مطهری علاوه بر وسعت معلومات، سخت، نکته سنج و تحلیل گر بودند و آنچه را که بسیاری به سادگی از سر آن می گذشتند و نکته ای در آن نمی یافتند استاد با دقتی حیرت انگیز مورد کنکاش قرار می داد و تناقضات درونی آن را آشکار می ساخت.
مثلاً:«ایشان با دقتی فوق العاده در اعلامیه جهانی حقوق بشر تناقضی را خارج می کنند و در آنجا بین آزادی فکر و اندیشه فرق قائل می شوند» (مطهزی، ۱۳۷۸: ص۹۱).
و یا دقتی که در معنای سیره کرده و بیان می دارد که:
«خیلی از کتاب هایی که به نام سیره داریم، در واقع بیان «سیر» است و سیره یعنی متد و اسلوب» (مطهری، ۱۳۸۰: ص ۴۸ و ۴۹).
و مثال های فراوانی که اگر بخواهیم فقط پیرامون این مطلب قلم بزنیم، خود مقاله یا کتابی جداگانه می طلبد.
و در یک جمله می توان گفت:
«وجود این روحیات، از او منتقدی عمیق با نگاهی گسترده ساخته بود.»
اصل دوم: زمان شناسی
یکی از نکات مثبت شهید مطهری که در میان نکات مثبت دیگر ایشان درخشندگی خاصی دارد، لحاظ کردن نیاز روز جهت انتخاب موضوع مورد بحث و نقد خود بود و همین امر باعث شده بود که آثار و سخنرانی های ایشان به شدت با استقبال گسترده تمام اقشار جامعه به ویژه طبقه روشنفکر و جوان روبرو شود.
حتی باید گفت که هنوز آثار ایشان بعد از گذشت سال های متمادی، نه تنها کم رنگ نشده بلکه روز به روز پر رنگ تر و مخاطبینش فراگیرتر می شود که یکی از آن آثار که روز به روز مخاطبینش بیشتر می شوند کتاب ارزشمند «داستان و راستان» می باشد که بارها و بارها تجدید چاپ شده و این در حالی است که استاد این کتاب را با کمال تواضع بعد از نوشتن کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم نوشته است و البته خودشان در مقدمه این کتاب آورده است که علیرغم مخالفت دوستان مبنی بر اینکه نوشتن چنین کتابی در شأن شما نمی باشد، اما بنا به نیازی که تشخیص دادند آن را به شکل بسیار زیبا به نگارش درآورده که مورد تشویق یونسکو هم قرار گرفتند.
آری استاد مطهری بر آن شده بودند که برخلاف خیلی از مبلغان دینی که بر فراز منبر به گونه ای صحبت می کردند که گویی اسلام جز آخرت و امور اخروی کاری ندارد و امور دنیوی را یکسره وا نهاده است،
سطح معلومات و مباحث خویش را گسترش داده و در زمانی که اندیشه های مارکسیستی و لیبرالیستی زوایای تن و جان جوانان را قبضه کرده بود، با نوشتارها و سخنرانی های خود گام های بلندیدر جهت حل معضلات فکری برمی داشت. او رمز انحراف نسل جوان را عدم پاسخگویی به نیازهای او می دانست و می فرمود:
«ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افکار و عقاید آنان باید جستجو کرد و از این نظر فوق العاده نیازمندند» (مطهری، ۱۳۸۱: ص۲).
ایشان همچنین در یکی از کتب خود در همین زمینه می فرمایند:
«بنده که درحدود بیست سال است که قلم به دست گرفته و مقاله یا کتاب نوشته ام، تنها چیزی که در همه نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام حل مشکلات و پاسخ گویی به سوالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است» (مطهری، ۱۳۷۹: ص ۱۶).
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 