پاورپوینت کامل بررسی مقوله عرفان وشخصیت عرفانی علامه قاضی(ره) ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بررسی مقوله عرفان وشخصیت عرفانی علامه قاضی(ره) ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بررسی مقوله عرفان وشخصیت عرفانی علامه قاضی(ره) ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بررسی مقوله عرفان وشخصیت عرفانی علامه قاضی(ره) ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده:

شناخت خداوند متعال تنها آرزوی اهل یقین است لذاامیر مومنان (ع) در دعای شریف کمیل می فرماید: یا غایه آمال العارفین،اولیاءالله در پی ادراک حق هستند به نحوی که به معرفت اصیل نسبت به خداوند متعال برسند که تمام حقائق را با دیده الهی نظاره کنند،و بنا بر روایت شریف قدسی که خداوند متعال می فرماید:

عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انا حی لااموت اجعلک حیا لاتموت و انا اقول للاشیاءکن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون؛ ای بنده من؛ مرا فرمان بر تا تو را همانند خود سازم.

من حی هستم و تو را نیز زنده می سازم. من به هرچیزی فرمان دهم خواهد شد، تو را نیز چنان می کنم که به هر چه فرمان دهی انجام پذیرد. در این مختصر مجال درموضوع تصوف وعرفان و حکمت به بررسی وجه افتراق حکیم وعارف وصوفی به صورت بسیار مختصر اشاره کرده ایم و بعضی از فرق تصوف را با ارائه آراء و نظریاتشان بیان کرده ایم و مورد نقد و انتقاد قرار داده ایم و در انتهاپیرامون شخصیّت بی نظیر واسوه سالکان کوی حق، عبد صالح خدا حضرت آیت الله سید علی قاضی طباطبائی تبریزی (قدس سره)مطالبی را عرض نموده ایم.

مقدمه

با استعانت از خداوند متعال صفحه دیگری در رابطه با عالمان وعارفان الهی ورق زده و دستور العمل های مردان خدا را که چراغی برافروخته از نور و معنویّت می باشد در زندگی خود سر مشق قرار می دهیم و از خداوند متعال خوا ها نیم مارا در مسیر عبودیّت وبندگی خود مورد عنایت وموفّق گرداند. در این مقاله در صدد نفی یا اثبات فرقه ها تصوف بر نیامده بلکه فقط به بررسی مختصر و ارائه دور نمایی از اندیشه ها و نحوه شکل گیری آنها بحث کرده ایم.

چون فرق و انشعابات تصوف بسیار مختلف و گوناگون می باشد در این مقاله برای نمونه به بررسی اجمالی چند فرقه پرداخته ایم در مجالی دیگر به نقد آنها می پردازیم.

در ابتدا مطالبی چنددرتوضیح کلمات عرفان، حکمت وتصوّف ارائه می کنیم تا وجه تمایز وتفاوت بین عارف و حکیم وصوفی روشن گردد.

المتصّرف بفکره الی قدس الجبروت مستد یما لشروق نور الحق فی سرّه یختصّ باسم ((عارف))و قد یترکبّ بعض هذه مع بعض.

((العارف))یریدالحق الاوّل لالشیءغیره ولا یوثّر شیئا علی عرفانه، وتعبّده له فقط لا نّه مستحقّ للعباده ولا نّها نسبه شریفه الیه،لا لرغبه او رهبه،و ان کانتا فیکون المرغوب فیه او المرهوب عنه، هوالداعی وفیه المطلوب ویکون الحق لیس الغایه بل الواسطه الی شی غیره هو الغایه وهو المطلوب دونه. [۱]

حکیم:آن کسی است که می خواهد از راه دلیل وبرهان حقایق اشیاء را بفهمد چه مطابق با شرع باشد یا نباشد.مثلا می خواهد با برهان بفهمد که خدا موجود است یا نه؟خلا باطل است یا نه؟

عالم صانع و خالقی دارد یا نه؟تسلسل باطل است یا نه؟و نظر ندارد که دلیلش همیشه موافق یا مخالف شرع باشد وقصد مخالفت با شرع را هم ندارد.نهایت آنکه هرچه مطابق عقل و برهان باشد شرع هم مخالف نیست.(ما حکم به العقل حکم به الشرع)

صوفی:کسی است که با ملاحظه و مطابق با شرع ریاضت می کشد تا حقایق اشیا را درک کند.

عارف:کسی است که بدون نظر از مطابقه با شرع ریاضت می کشد پس صوفی در این طریقه مثل متکلم و عارف به منزله حکیم است و این دو طایفه به وسیله ریاضت وتزکیه وتصفیه نفس حقایق اشیا را در می یا بند.

الحکمه:هی العلم باحوال اعیان الموجودات علی ما هی علیها بقدر الطلقه البشریه،الحکمه خروج النفس الی کمالها الممکن فی جانبی العلم و العمل. حکمت دانستن چیزهاست چنانکه باید وکردن کار چنان شاید.

حکمت

۱- نظری

۲- عملی

حکمت نظری: دانستن چیزهایی است که مقصود از آنها عمل نیست بلکه فقط دانستن آنها مقصود است حکمت عملی: دانستن چیزهایی است که مقصود از آنها عمل است.

موجوداتی در عالم هستند که از دوحال خارج نیستند: یا تحت اختیار وقدرت ما هستندیا نیستند،علم به دسته اول حکمت عملی است مانند نماز، روزه و.. .وعلم به دسته دوم مانند علم به ذات خدا،افلاک،روح و…حکمت نظری است. [۲]

صوفی آن است که او امر شریعت،چون نماز وروزه داشتن تطوّع،به جان ودل قبول کندو نفس را به انواع طاعات و تعبّدات مرتاض گرداند و دل را متخلّق به اخلاق رسول الله (ص) می گرداند.

بباید دانست که صوفی آن باشد که دایم سعی کند در تزکیه نفس و تصفیه دل و تجلیّه روح چنانکه لحظه ای از آن غافل نشود و اگر یک ساعت از آن غافل شود به حجاب های بسیار محجوب شود. [۳]

معنای تصوّف:این گروه از مردم به سبب صفای قلب و تصفیه نفس (صوفی و متصوّف)نام گرفتند، یا از آن رو که صوف (پشمینه پوشی) را به عنوان نشان خویش برگزیدند،یا به این دلیل که صوفیان در نخستین صف نماز جای می گرفتند، یاآنکه صوفیان به اهل صفه -تهیدستان دوران پیامبر منسوبند؟

از متون بسیار واز جمله متن کهنه (اللمع فی التصوف) منسوب به سراج(متوفی۳۷۸ هجری قمری) بر می آید واژه صوفی از دوران حسن بصری و سفیان ثوری شناخته شده بود، چرا که سراج می گوید:

از حسن بصری نقل کرده اند که گفت: یکی از صوفیان رادر طواف به او چیزی دادم اما نگرفت و گفت چهار دانکی که با خود دارم مرا بس است واز سفیان ثوری روایت کرده اند که گفت: اگر ابو هاشم صوفی نبود ریا ورزیهای ظریف و باریک را نمی شناختم. [۴]

حکمت بمعنی کیف نفسانی اعتدال قوه وهوش و دانش است مانند ملکه تیر اندازی است که به هدف زند و چون این قوّه دانش وهوش را افراط پوید و از آنچه باید فهم کند تجاوز کرده وآنجا نایستد از آن به جربزه (ونکراء وشیطنت)تعبیر شود آن هوش مانند تیر اندازی است که از هدف تجاوز کند و بلندتر از آن نشان زند.

تعریف علم حکمت:

-خروج نفس از نقص و قوه به سوی کمال لایق او در جانب علم وعمل و این تعریف ما خوذ از علت مادی وعلت صوری حکمت است، اما علت مادی نفس قابل کمال و علت صوری کمال علم و عمل است و به وجهی کمال علت غائی نیز هست و چون هرنفس را به رهیدن از نقص و رسیدن موجب نشاط مستعدّین و شوق آنان به تحصیل حکمت گردد و در نیل به مقصود رنج ومتاعب طریق بر آنها سهل شود.

-گردیدن انسان عالم عقلی مطابق با عالم عینی یعنی انسان بواسطه تحصیل حکمت جهانی گردد مانند جهان آفرینش.

-علم به احوال اعیان موجودات بدان گونه که هستندبقدر حوصله بشر این تعریف علم حکمت را از علت صوری که احوال اعیان موجودات است اخذ شده است.

-حکمت شبه وصفی به الاه عالم است یعنی بواسطه این روح انسان متصف به صفات الله شود و متخلّق به اخلاق الهی گرددو این اتصاف و تخلّق روح را از حیات فانی بشریّت بمیراند و به نشئه باقی ابدیّت حیات بخشد.[۵]

اما در هر حال بعد از شناخت مفهوم حکیم و عارف و صوفی به این مطلب پی می بریم که حکما علم حکمت را مقدمه ای برای رسیدن به کشف حقیقت قرار داده اند اما عرفا علاوه بر کشف حقیقت دنبال کسب معارف و چشیدن حقایق به صورت واقعی خود هستند و در این راه با تمام توان خود گام بر می دارند

اما صوفیه در گذشته به دنبال تزکیه ی نفس وزدودن حجاب از قلب بودند اما صوفیه ی عصر حاضر به دنبال منافع مادی و دنیوی بوده و از طریق ظاهر فریبی به کار خود ادامه داده و برای رسیدن به اهداف و اغراض خاص خود از هیچ راهی چشم پوشی نکرده ودیگران را به طلب اینکه در مسیر عرفان و سیر وسلوک به سوی خدا گام بردارند گمراه و به انحراف می کشانند.اما علمای ربّانی با عنایت خداوند متعال وکسب علم ورعایت تقوی به مراتبی از مقامات معنوی دست پیدا می کنند.

در ادامه به علت تفحص و بررسی دربعض فرق تصوف به صورت مختصر وجزیی به چند نمونه از این فرق: قادریه،نعمت اللهیه، اجمالاً اشاره می کنیم.

فرقه قادریه

فرقه قادریه ازپیروان جنید بغدادی وشیخ عبدالقادر گیلانی صوفی پر شهرت اهل سنت و جماعت است از این سلسله شاخه هایی بسیار به وجود آمده است. شیخ محی الدین ابو محمد عبدالقادر بنی ابی صالح به روایتی درشب اول رمضان (۴۷۱ هجری قمری )در روستای بشتیر متولد شده است و وفات او را بسال (۵۶۱ هجری قمری ) ذکر کرده اند.

وی در آغاز تحصیل نزدابوزکریای تبریزی علوم ادبی را فرا گرفت ودر سن هجده سالگی به بغداد رفت و نزد علمای آن سامان علم حدیث و فقه را آموخت و استاد وی در فقه حنبلی ابوالوفا بن عقیل بود. مبانی تصوف را نزد ابوالخیر حماد الدباس کسب کرده است. وی در طول این مدت به ریاضت و عزلت نشینی روی آورد از طرف علی بن ابی سعد مخرمی به تدریس در مدرسه خود ایشان پرداخت وبدین ترتیب در پی ارشادات وی شهرتش گسترش یافت وی خرقه مشایخ را از ابو سعید مخرمی گرفته است.

از القاب اوشیخ کل – شیخ مشرق – محی الدین می باشد وی سنی مذهب است وفقه حنبلی را از ابن عقیل آموخته دراویش قادری امروز بیشتر در ناحیه کردستان حضور دارند اگر چه در ایالات سند و بلوچستان و کشور مغرب نیز طرفدارانی دارند.

دراویش قادری عمدتاً دارای گیسوان بلند هستند و شارب بلند می گذارند و در هنگام ذکر موهای خود را باز نموده و پریشان می کنند.

پیروان این طریقت درک حقیقت وروشنی روح و وصول به حق را در قیل و قال و سماع می دانند و معتقدند که لذت جسم موجب شادمانی روح می شود

ذکر دراویش قادری بر دو نوع یکی نشسته و نام تلیل و دیگری ذکر ایستاده به نام هره است در ذکر نخست حلقه وار می نشینند و شیخ یا خلیفه رهبری ذکر را بر عهده می گیرد او در حلقه مریدان قرار می گیرد و در حالی که تسبیحی در دست دارد به رهبری ذکر دراویش می پردازد. برای ذکر ایستاده هر دراویش به طور ایستاده حلقه ای تشکیل می دهند و خلیفه در وسط ایستاده و رهبری ذکر را به عهده میگرد این ذکر با آهنگ طبل (طاس ) دف و شمشال همراه است.

این طریقت تاثیر زیادی از یوگی های هندی پذیرفته است درهنگام ذکر و سماع دست به اعمال خارق العاده می زنند.

برای عبدالقادر پیروانش کرامتها و داستانهای دروغ زیادی نقل می کنند که در تاریخ تصوف بی سابقه است.

شعرانی در طبقات الکبری (۱:۱۱۰) نوشته:شیخ عبدالقادر گیلانی رضی الله عنه می گفت مدت بیست و پنج سال تمام در بیانهای عراق تنها و بیکس اقامت کردم نه کسی را شناختم و نه کسی مرا شناخت طوایفی از مردان غیب و جن نزد من می آمدند و راه خداشناسی را به آنها تعلیم می دادم و خضر در آغاز ورودم به عراق با من همراهی و رفاقت کرد در حالی که من او رانمی شناختم

و شرط کرد که با او مخالفت نکن او به من گفت در اینجا بنشین و من سه سال در همان جا که او گفته بود نشستم هر سال می آمد و می گفت در همین جا باش تا نزد تو بیایم. می گوید: یک سال در خرابه های مداین ماندم و در این مدت به انواع مجاهده بانفس مشغول بودم آب می نوشیدم و ازچیزهای دو رریخته می خوردم یک سال نه می خوردم و نه می نوشیدم و نه می خوابیدم یک شب که هوا خیلی هم سرد بود در ایوان کسری خوابیدم ومحتلم شدم برخاستم و رفتم در شط غسل کردم سپس خوابیدم و محتلم شدم و رفتم در شط غسل کردم و این عمل در آن شب چهل بار تکرار شد که من غسل میکردم سپس به بالای ایوان صعود کردم که مبادا خوابم ببرد.

در جای دیگر عبدالقادر گیلانی می گوید آنگاه که جدم صلی الله علیه و آله درشب مرصاد معراج کرد و به سدره المنتهی رسید جبرئیل امین عقب ماند و گفت ای محمد هرگاه به قدر انگشتان نزدیک شوم آتش می گیرم خدای تعالی روح مرا در آن مقام پیش او فرستاد تا مگر از سید امام علیه و علی آله السلام استفاده بکنم من بحضور او مشرف شده و نعمت بزرگ وراثت و خلافت را نیکو داشتم آنجا که حضور رساندم منزلت براق را دیدم تا اینکه جدم رسول الله صلی الله علیه و اله بر من سوار شد و جل من در دست او بود تا اینکه به مقام قاب قوسین یا کمتر رسید به من گفت ای فرزند و ای نور چشمم این قدم من برگردن تو قرار گرفته و قدمهای تو برگردن همه اولیای خدا قرار میگیرد.

بعد می گوید به عرش با شکوه خدا بار یافتم و پرتوهای آن بر من نمایان شد و خدا این مقام را به من بخشید قبل از تخلق به اخلاق الهی به عرش خدا نگریستم و ملکوت او بر من آشکار شد و خدا مرا برکشد و تاج وصال را با نظر در احوال من بر من کرامت کرد و اوست که شرافت می دهد ومرا جامعه تقرب می پوشاند.

عبدالقادر گیلانی (در بغداد مدفون است. این طریقت که اصالتا متعلق به اهل سنت می باشد و از طریقت های اربعه اهل سنت می باشد اما میان شیعیان هم پیروان دارد.

پیروان مکتب قادری قائل به سماع و وجد هستند و شادی جسم را سبب پاکی روح می دانند.

• طریقت علیه قادریه کسنزانی

• طریقت علیه قادریه سوله ای

• طریقت علیه قادریه طالبانی

موسس فرقه نعمت اللهیه

منابع درباره محل و تاریخ ولادت شاه نعمت اللّه گزارش های متناقض ارائه کرده اند. آنچه مسلّم است پدرش، سیّد عبداللّه، از شام به ایران آمد و در کوه بنان کرمان مسکن گزید. [۶]

این دودمان از سادات حسینی بودند. شاه نعمت اللّه از سن بیست و چند سالگی سفرهای دور و دراز خود را آغاز کرد که تا اواخر عمر ادامه داشت. در سفر مصر بود که با شیخ عبداللّه یافعی، عالم بزرگ شافعی، برخورد کرد و از مریدان او شد و هفت سال ملازم و شاگرد او بود. شیخ مذکور در بستر احتضار خلافت خویش را بدو سپرد. [۷]

سفر به ایران و آغاز ارشاد مریدان

شاه نعمت اللّه سپس به ایران آمد و به ماوراءالنهر رفت و مریدان زیادی یافت. تیمور که در آن زمان می رفت تا قدرت برتر منطقه شود، از کثرت مریدان شاه نعمت اللّه به وحشت افتاد و به او پیام فرستاد: «مخدوم زاده! در یک شهر دو پادشاه نتوانند بودن، یا شما باشید یا من.» [۸]

این پیغام باعث شد که نعمت الله به هرات رفته و با دختر سیّد حمزه ی دستاربند هروی ازدواج کند و هفت سال در آنجا بماند. بعد از آن شاه نعمت الله سفر خویش را به کرمان آغاز نمود و در حوالی سال ۷۷۵ه. ق به یزد و از آنجا به تفت (۲۰ کیلومتری یزد) رفت و خانقاه با شکوهی ساخت. [۹]

او در حدود پانزده سال بین یزد و کوه بنان در تردّد بود، تا اینکه عاقبت رحل اقامت به ماهان افکند و بیست و پنج سال آخر عمر را در آن جا گذراند و در خانقاهی که احداث کرد، مریدانش را در تحت تربیت و ارشاد خویش گرفت.

طی این دوره شهرت و اعتبار او فراگیر شد و حتّی از مرزهای ایران گذشت. سلطان احمدشاه بهمنی (۸۳۷ـ۸۲۵ه. ق) و پسرش سلطان علاءالدّین شاه از زمره ی ارادتمندان سخاوت مند این پیر طریقت شدند. متأسّفانه منابع در مورد چگونگی آغاز روابط و شناخت پادشاهان دکن با شیخ نعمت اللّه اطّلاعی به دست نمی دهند.

گزارش های حاکم کرمان مبنی بر فزونی روزافزون مریدان باعث شد که شاهرخ تیموری به واهمه بیفتد؛ برای همین وی شاه نعمت اللّه را به هرات فراخواند، ولی عاقبت او را به حال خود گذاشت.

روابط شاه نعمت الله و پادشاهان دکن

اما از دیگر سو، مناسبات سلطان احمد بهمنی بدان پایه رسید که وی از شیخ درخواست کرد که یکی از فرزندانش را به هند فرستد. شیخ نوه ی خویش، میرزا نوراللّه، فرزند خلیل اللّه را روانه ی هند کرد.

چون وی «…به حوالی دارالخلافه رسید، با جمیع شاهزاده ها و امرا به پیشوازی او رفته، قرین اعزاز و اکرام به شهر احمدآباد بیدر درآورده و در جای ملاقات قریه و مسجد ساخته، موسوم به نعمت آباد گردانید و میر نوراللّه را ملک المشایخ خطاب فرموده، بر جمیع مشایخ مقدّم نشانید و دختر به وی داده به دامادی خویش معزّز و مقرّب گردانید.» [۱۰]

زمانی که روابط حاکم کرمان (امیر ادکو) با حاکم شیراز و یزد (امیرزاده اسکندر) تیره بود، از طرف حاکم کرمان به شاه نعمت اللّه مأموریّت داده شد که واسطه دوستی آنان شود. وی به خوبی این مأموریت را انجام داد. منابع ذکر ننموده اند که در چه زمانی شاه نعمت اللّه به شیراز رفته است. شیخ روابط خوبی با میرزا اسکندر داشته است و او را، مقدّم بر تمام علما و عرفای شیراز، نزد خود می نشاند.

شاید زمانی که شاهزاده ی مذکور علیه عمویش، شاهرخ شورید، شیخ را جهت مقاصد سیاسی به شیراز فراخوانده باشد؛ زیرا شاهرخ به شیخ آزار رسانده بود. رساله سؤال و جواب شیخ که مریدانش منسوب به او می کنند، در واقع استفتاءآتی است که میرزا اسکندر در توجیه سرکشی خود از شاه نعمت الله سؤال می نماید و جواب می گیرد. [۱۱]

شاه نعمت الله ولی در ۲۲ رجب سال (۸۳۴ه. ق )در ماهان درگذشت. زمانی که این خبر به گوش سلطان احمد شاه بهمنی رسید، به همراه هیئتی، مبالغ زیادی فرستاد تا بر سر مزار او بارگاه بلندی بسازند. بنای مذکور اکنون یکی از اماکن دیدنی در ماهان است. [۱۲]

مذهب شاه نعمت الله ولیّ

شواهد بسیاری دلالت بر سنی بودن شاه نعمت الله دارد. گذشته از این که در قرن هشتم و نهم هجری؛ یعنی قبل از ظهور صفویّه مذهب تشیع در ایران چندان رواجی نداشته است، با توجه به اینکه شاه نعمت الله ولی مرید و معتقد شیخ عبدالله یافعی (متوفی ۷۶۷ یا ۷۶۸ ه.ق) بوده و هفت سال خدمت او را کرده است،[۱۳]

بعید به نظر می رسد که این مرید صادق، در مذهب با مراد خویش که از بزرگان اهل سنت و فرقه ی شافعی در زمان خویش بوده، موافق نبوده یا لااقل او را تصدیق ننموده باشد.

از سوی دیگر سلسله مشایخ و نسبت خرقه ی شاه ولی به تصریح خود او به شیخ احمد غزّالی و حسن بصری می رسد که جایگاه آنان در میان علمای اهل سنّت، بر کسی پوشیده نیست. [۱۴]

اما قراین و شواهدی که در آثار منظوم و منثور شاه نعمت الله به چشم می خورد ف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.