پاورپوینت کامل قرآن پژوهی، ادبیات عرب ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قرآن پژوهی، ادبیات عرب ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قرآن پژوهی، ادبیات عرب ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قرآن پژوهی، ادبیات عرب ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

>

ریشه شناسی ماده حوج در قرآن کریم با توجه به مبانی ادبیات عرب

چکیده

ریشه «ح وج» مانند تمام ریشه های ثلاثی دارای شش وجه استعمال است که هر شش وجه آن مستعمل بوده و در ادبیات عرب کاربرد دارد. البته از این میان تنها ماده «حوج» در قرآن کریم به کار رفته است که یکی از واژگان آن، لغت «حاجه» می باشد.

این واژه با الفاظ همسان خود در زبان عربی، از گوهر معنایی واحدی برخوردار است. این لفظ، مفهوم اضطرار، نهایت احتیاج و نیاز به چیزی، طلب، استعطاء و استدعاء را در خود نهفته است.

علاوه بر این می توان وجوه و نظایر متعددی را نیز برای آن برشمرد که خشم و کینه و همچنین نیاز و احتیاج از جمله آن هاست. البته نقاط افتراقی نیز وجود دارد که در نوشتار حاضر بدانها پرداخته می شود.

مقدمه

ریشه «ح وج» از سه حرف حاء، واو و جیم تشکیل شده است که می تواند شش حالت از ترکیب این حروف را به همراه داشته باشد: حجو، حوج، جوح، وجح، جیح و جحو. از این شش حالت، همگی مستعمل بوده و هر کدام دارای معانی خاصی هستند که با توجه به کتاب العین (فراهیدی، ۱۴۰۹: ج ۳/۲۶۰-۲۵۸) به تفصیل بیان می گردد. البته لازم به ذکر است که کتاب مذکور، متعرض حالت آخر نمی شود، با این حال معنای آن نیز ذکر می گردد.

الف) حجو

«حاجیتُه فحجوتُه، إذا ألقیت علیه کلمه مُحجیه مخالفه المعنی و الجواری یتحاجینَ؛ و الأُحجیه اسم للمحاجاه و الحَجْوی کذلک. حجوتُه بکذا؛ أی: ظننت به. الحِجا: العقل؛ و الحَجاه: فقاعه ترتفع فوق الماء.»

ترجمه فارسی: زمانی که به فردی معمایی بگویی و از این طریق بر او غلبه پیدا کنی؛ به صورتی که کلمه ای را که معنایش مخالف لفظ آن باشد، از او بپرسی. اگر این مسئله به صورت دو طرفه باشد، گفته می شود:

یتحاجین؛ یعنی: از یکدیگر معما پرسیدن. أحجیه به معنای کلام مغلق غیر مفهوم و حجوی به معنای غلبه کردن در زیرکی، هر دو اسم مصدر محاجاه هستند. حجوته؛ یعنی: به آن مظنون شدم. حجا یعنی: عقل و خرد و حجاه به معنای حباب است که بر روی آب ظاهر می شود.

ب) حوج

«الحوج من الحاجه. تقول: أحْوَجَه الله و أحوج هو؛ أی: احتاج؛ و الحاج: جمع حاجه و کذلک الحوائج و الحاجات؛ و التَّحَوُّج: طلب الحاجه.»

ترجمه فارسی: ریشه حوج از حاجه است؛ آن گونه که می گویی: خداوند او را حاجتمند گردانید و او حاجتمند شد؛ یعنی احتیاج پیدا کرد. حاجه به معنای نیاز، مقصود، آرزو و لزوم است که جمع آن حاج، حوائج و حاجات می گردد. تحوّج نیز به معنای طلب حاجت است.

ج) جوح

«الجوح من الإجتیاح. إجتاحتهم السنه؛ و جاحتهم تجوحهم جیاحه و جوحا؛ و سنه جائحه: جدبه؛ و اجتاح العدو ماله؛ أی: أتی علیه؛ و نزلت به جائحه من الجوائح.»

ترجمه فارسی: جوح از اجتیاح است؛ به معنای هلاک کردن و از بیخ کندن. جاح به معنای انحراف پیدا کردن، منحرف شدن و از راه راست خارج شدن می باشد که فعل مضارع آن تجوح و مصدر آن جیاحه و جوح است.

جائحه نیز در معنای فاجعه، مصیبت و به خصوص بیماری طاعون استعمال می گردد. إجتاح العدو ماله به معنای آن است که دشمن، اموال او را غارت کرد و هنگامی که می گوئیم: نزلت به جائحه؛ یعنی: گرفتاری و بلا بر او نازل شد. جمع جائحه، حوائج است.

د) وجح

«أوجح لنا الطریق و أوجحت النار؛ أی: وضحت و بدت؛ و أوجحت غره الفرس إیجاحاً و أوضحت إیضاحاً؛ و جاء فلان و ما علیه أجاح و لا وجاح؛ أی: شی ء یستره.»

ترجمه فارسی: أوجح به معنای آشکار گردیدن و روشن شدن است. أوجح لنا الطریق؛ یعنی: راه برای ما پیدا شد و أوجح النار؛ یعنی: آتش درخشید. أوجحت غره الفرس نیز به نوعی معنای وضوح و روشنی را می رساند که کلام را رسا می سازد. از دو کلمه أجاح و وجاح هم مفهوم پرده، پوشش و شیء مخفی را می توان استنباط کرد.

ه) جیح

«جَیحان: اسم نهر.»

ترجمه فارسی: از این ماده، جیحان مشتق می گردد که نام رودخانه ای است.

و) جحو

«جحا جحواً، إحتجاه، جاحی.»

ترجمه فارسی: إحتجا به معنای آن است که از بیخ برکند و اقامت گرفت. جاحی نیز یعنی: استاد دانا و کسی که به نیکویی نماز گزارد.

ارتباط معنایی بین وجوه مستعمل واژه

آنچه در نگاه نخست، در مورد هر شش حالت از ریشه مذکور به چشم می خورد، عمدتاً اشتراک آن ها در مفهوم غلبه یافتن، چیره شده، تسلط پیدا کردن، کسی را سرسپرده خود نمودن، هلاک کردن، از بین بردن و امثال این معانی است؛ بنابراین در این ماده، نوعی استعلاء و برتری نهفته است که آن را به تمام حالت های خود سرایت می دهد.

دسته بندی معنایی کاربردهای قرآنی

راغب اصفهانی در کتاب مفردات تنها متعرض یک حالت از شش حالت ریشه «ح وج» می شود؛ یعنی: ماده «حوج» و این بدان دلیل است که تنها همین یک حالت در قرآن استعمال شده است.

راغب در کتاب خود، لغت الحاجه را که مفرد حاجات و حوائج می باشد، به معنای نیاز به چیزی به همراه علاقه به آن چیز می آورد. فعل آن نیز عبارت است از: حاج، یحوج، احتاج. خداوند در سوره یوسف می فرماید:

« إِلا حَاجَهً فِی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضَاهَا» (یوسف/۶۸) یعنی: «مگر آن نیازی که در دل یعقوب بود، خواست برآورده شود.» همچنین در سوره حشر می فرماید: «حَاجَهً مِّمَّا أُوتُوا» (حشر/۹)؛ یعنی: «حاجتی نسبت به آنچه که به آن ها داده شد.» (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۲۶۳).

قرشی نیز در قاموس قرآن، حاجه را به معنای نیاز و حاجت می آورد و با اشاره به آیه « وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْهَا حَاجَهً فِی صُدُورِکمْ» (غافر/۸۰) یعنی: «تا به وسیله آن ها به مقصدی که در دل دارید، برسید»،

می نویسد: «باید دانست که حاجت اسم مصدر به معنای محتاج إلیه و خواسته است و مصدر آن از حوج می آید؛ چنانکه از اقرب مستفاد می شود. ولی قول راغب، مفید مصدریّت است. می شود گفت که مصدر و اسم هر دو آمده است؛ چنانکه مفهوم آیه شریفه « وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِّمَّا أُوتُوا» (حشر/۹) مصدر بودن می باشد.» (قرشی، ۱۳۷۱: ج ۲/۱۹۱).

بررسی تفسیری آیات فوق از دیدگاه علامه طباطبایی

الف) آیه ۶۸ سوره یوسف

«وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ مَا کانَ یُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا حَاجَهً فِی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ.»

«و چون که از همان طریق که پدر به آن ها دستور داده بود وارد شدند، این کار هیچ حادثه حتمی الهی را نمی توانست از آن ها دور سازد، جز حاجتی در دل یعقوب (که از این راه) انجام شد (و خاطرش تسکین یافت) و او از برکت تعلیمی که ما به او داده ایم، علم فراوانی دارد، در حالی که اکثر مردم نمی دانند.»

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه که به واقعه عزیمت دوباره فرزندان حضرت یعقوب (ع) به مصر پس از بازنگشتن بنیامین در سفر اوّل می پردازد، واژه حاجت را عمدتاً ناظر بر حاجت نهانی و حالتی که در ضمیر یعقوب (ع) نهفته است، می پندارد و می نویسد: «مراد» از وارد شدن فرزندان یعقوب (ع) از آن جایی که پدر به آن ها دستور داده بود،

این است که ایشان از درهای مختلفی به مصر و یا به دربار عزیز وارد شده باشند؛ چون پدرشان در موقع خداحافظی، همین معنا را سفارش کرده بود و منظورش از توسل به این وسیله، این بود که از آن مصیبتی که به فراست، احتمالش را داده بود جلوگیری کند تا جمعشان مبدل به تفرقه نگشته، از عددشان کاسته نشود؛

اما این وسیله، آن بلا را دفع نکرد و قضا و قدر خدا برایشان گذرا گشته، عزیز مصر، برادر پدری شان را به جرم دزدیدن پیمانه توقیف نموده و برادر بزرگ ترشان هم در مصر از ایشان جدا شد و در مصر ماند. در نتیجه هم جمعشان پراکنده شد و هم عددشان کم شد و یعقوب و دستورش ایشان را از خدایی بی نیاز نساخت.

و اگر خداوند نقشه یعقوب (ع) را بی اثر و قضای خود را گذرا ساخت، برای این بود که می خواست حاجتی را که یعقوب (ع) در دل و در نهاد خود داشت، برآورد و سببی را که به نظر او باعث محفوظ ماندن فرزندان او بود و سرانجام هیچ کاری برایش صورت نداد،

بلکه مایه تفرقه جمع فرزندان و نقص عدد ایشان شد، همان سبب را وسیله رسیدن یعقوب (ع) به یوسف (ع) قرار دهد؛ زیرا به خاطر همین بازداشت یکی از برادران بود که بقیه به کنعان برگشته و دوباره نزد یوسف آمدند و در برابر سلطنت و عزتش اظهار ذلت نموده و التماس کردند و او خود را معرفی نموده، پدر و سایر بستگان خود را به مصر آورد و پس از مدت ها فراق، پدر و برادران به وی رسیدند.

پس اینکه فرمود: « مَّا کَانَ یُغْنِی عَنْهُم مِّنَ اللّهِ مِن شَیْءٍ» معنایش این است که یعقوب (ع) و یا آن وسیله ای که اتخاذ کرد، به هیچ وجه نمی تواند فرزندان را بی نیاز از خدا بسازد و آنچه را که خداوند قضایش را رانده که دو تن از ایشان از جمعشان جدا شوند، دفع نمی کند و سرانجام همان که خدا مقدر کرده بود، تحقق یافت؛

یکی از ایشان بازداشت شد و یکی دیگر که برادر بزرگ تر ایشان بود، ماندگار مصر شد. بعضی گفته اند: کلمه «إلا» در جمله « إِلا حَاجَهً فِی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضَاهَا» به معنای لیکن است و مفهوم جمله این است که لیکن حاجتی که در نفس یعقوب (ع) بود، برآورد و فرزندش را که مدت ها گمش کرده بود، به وی برگردانید.

بعید هم نیست بگوئیم: کلمه «إلا» همان إلای استثنائیه است؛ زیرا جمله « مَّا کَانَ یُغْنِی عَنْهُم مِّنَ اللّهِ مِن شَیْءٍ» در معنا مثل این است که بگوییم: این سبب، هیچ سودی برای یعقوب (ع) نداشت و یا هیچ سودی برای همگی آنان نداشت و خداوند به وسیله آن سبب، هیچ حاجتی را از ایشان برنیاورد،

مگر تنها آن حاجتی را که در نفس یعقوب (ع) بود و جمله «قضاها» استیناف و جواب از سؤال مقدر است. گویا سائلی پرسیده: خداوند با حاجت یعقوب (ع) چه کرد؟ جواب می دهد که آن را «برآورد.» (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۱: ۳۰۰-۲۹۹).

ب) آیه ۸۰ سو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.