پاورپوینت کامل هنر دینی و آنچه باید باشد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هنر دینی و آنچه باید باشد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هنر دینی و آنچه باید باشد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هنر دینی و آنچه باید باشد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
(مانیفست هنر دینی، براساس مبانی فکری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(حفظه الله))
چکیده
هنر دینی! حقیقت این موصوف و صفت رازآلود چیست؟ هر ذوشعور و ذوالعقلی در عالم، اعتراف می کند که مطمئن ترین اقدام، رجوع به سوی متخصص در هر امر تخصصی است. هنگامه بحث از هنر دینی نیز، طبعاً رجوع به یک اسلام شناس حقیقی، غیرقابل انکار است.
حال اگر در میان اسلام شناسان، مردی یافت شود که علاوه بر تخصص اعجاب برانگیز در صفت، یعنی اسلام شناسی، اهل نظر و غورکننده ی در موصوف، یعنی هنر نیز باشد، قطعاً کلام او قابل اطمینان تر از باقی کلام هاست.
مقاله ی پیش رو، ترسیمی است از مختصات حقیقی هنر دینی، براساس مبانی فکری مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(حفظه الله) است که با بحث از امکان یا استحاله هنر دینی شروع می شود، سپس با تعریفی روشن از هنر دینی ادامه می یابد و بعد از آن، با سخن از بایدها و نبایدهای هنر دینی پایان می پذیرد.
این مقاله، دو ویژگی مهم را داراست. اول: تقریباً در بیشتر موارد ادعا شده در مقاله، سعی شده است تا تأییدات مفصل از سوی مقام معظم رهبری ارائه شود که همین امر، سبب نورانیت و اتقان ویژه این مقاله شده است.
دوم: در این نوشته، تمام سعی بر ایجاز و اختصار بوده است تا این خطوط، بیرون از توضیحات حوصله انداز و کم استفاده ی رایج در نوع آیین نامه ها باشد.
این دو ویژگی سبب شده است تا نوشته ای متقن و مختصر در دست باشد. نوشته ای که این قابلیت را داراست تا در فضای غبارآلود هنری و سرگردانی امروزه ی هنرمندان، با تکیه بر این دو ویژگی، به عنوان مانیفست هنر دینی مورد استفاده ی عملی جامعه هنری قرار گیرد.
مقدمه
هنر از متعالی ترین پدیده های فرهنگ و تمدن بشری است که مقدار عمرش، به اندازه ی قدمت حضور انسان در هستی است. [۱] اما حقیقت این پدیده چیست؟
علت پرسش از حقیقت هنر، مبتنی بر این اصل است که هنر، در کنجی از زوایای عوالم انسانی ظهور یافته و تمام این پرسش، در اطراف نحوه ی این ظهور پرسه می زند.
یعنی پرسشی متأخر از وجود پدیدهای به نام هنر و البته چند صباحی است که این پرسش، در مجامع متعدد علمی به علامت سوألی بزرگ تر از قبل، بدل شده است.
این پرسشِ دیرهنگام از ماهیت حقیقی هنر و این جنبش و تکاپوی دیروقت برای یافتن نوش دارو، هرچند که سهراب با بدنی زخم آلود و کم جان، هنوز زنده است، نشان گر آن است که قاطبه ی بشر پرسش گر، از عالم ظهور هنر که البته به صورت تام در زمره ی عوالم متافیزیک هم نیست تا بهانه های چرب فراهم باشد، غایب است. شاید که باید منتظر مردی بود صاحب شرح صدر تا انعکاس و تطابق عوالم صدرایی را، بار دیگر شمرده شمرده در گوش مردمان زمزمه کند.
پرسش از حقیقت هنر، پرسش مضطربانه ی انسان عصر حاضر است. انسانی که در نزدیک به سه قرن، پس از کفن و دفن تنها مونس خود[۲] یعنی تفکر دینی و نگرش قدسی و پس از آن غرقه گشتن در اومانیسم، اکنون به شدت احساس تنهایی می کند و در فکر فرو رفته که آیا فقط اشتراک لفظیِ واژه ی هنر بود که او را به دام هنر مدرنیته گرفتار ساخت یا به علتی دیگر است که اکنون در درّه ی فرمالیسم و صورت پرستی سقوط کرده؟
و یا این که، آیا اصالتاً این سقوط، نازیباست یا به عقیده ی عده ای امری طبیعی و عادی است؟ تا آنجا که مدعی شده اند، هنر جز فرم و صورت نیست و آن گاه که گفته می شود: البینه للمدعی، پاسخی جز سکوت نمی یابند.
هنر دینی، امکان یا استحاله؟!
هنر بماهو هنر، محصول آداب، عادات، شیوه های تفکر، رسوم و ویژگی های یک فرد و یا یک گروه و جمعیت است و این آداب، عادات و… یک جمع نیز، محصول بدون واسطه ی جهان بینی و ایدئولوژی و نوع مرام آن ها است.
در این میان، شخصی از اهالی آن جهان بینی خاص که او را هنرمند نامیده اند، با بیان و گفتمانی هنری، به بیان موشکافانه و دل نشین این ویژگی های فردی و گروهی و روابط آن ها با پدیده های گوناگون عالم بیرون می پردازد و به این شکل و شیوه، یک اثر هنری را به وجود می آورد.
مجموعه ی این خصایص گروهی، که ابتدا پایه های مستحکم زاویه ی نگاه لطیف هنرمند را به تمامی پدیده های عالم می سازد و سپس به وجودآمدن یک اثر هنری منتهی می شود، چیزی نیست مگر باور، ایمان و اعتقاد به معنای عام آن که صد البته نه شکی است و نه جدلی که این ایمان و باور، گاه روحانی و رواست و گاه شیطانی و ناروا.
در واقع ثمردهی نگاه بلوری یک هنرمند به سماوات و ارض بدون داشتن یک اعتقاد، بیش از همه چیزی شبیه به یک لطیفه ی تکراری و چندش آور است.
آیا حقیقتاً سیر مکتب سازی و سبک سازی های هنری و زیربار نرفتن و نپذیرفتن رُل دائمی و دست چندم مصرف زدگی، توسط انسان هایی خنثی، بی درد و بدون دغدغه بوده است؟! یا تمام پایه گذاران مکاتب مختلف، از موضع و ایدئولوژی خاص وارد کار هنری شدند؟![۳]
در حقیقت هنرمند صاحب سبک و مکتب ساز، نام دیگر هنرمند صاحب دغدغه است و هنرمند صاحب دغدغه، نام دیگر هنرمند معتقد. [۴] این اعتقاد به معنای عام اعتقاد، می تواند از هر جنسی باشد.
حتی باوری ناروا. اما در هرحال وقتی یک هنرمند به یک سلسله از اعتقادات ایمان آورد، یعنی از این پس همیشه او را خواهی دید که با آرزوی همه گیری و جهانی شدن آن اعتقادات، به خواب می رود و در همین رویا به سر می برد که از خواب برمی خیزد.
هنرمندی با این ویژگی، همیشه به دنبال راهی بهتر و حنجری رساتر از اصوات معمول، برای فریادکردن دغدغه هایش می باشد و تنها به دلیل همین دغدغه و درد درونی است که همیشه سعی در ابداع شیوه ای نوین و بدیع دارد، برای گسترش باورها و اعتقاداتی که به آن ها مؤمن شده است. این صاحب سبک بودن،[۵] تمام وجه تمایز هنرمند صاحب اعتقاد و هنرمند فاقد اعتقاد [۶]است.
چراکه هیچ دغدغه و درد درونی نیست تا برای قلب هنرمند فاقد اعتقاد، چهره درهم کشد و قلب هنرمند را در هم کشد و هنرمند به آرزوی لبخند های او هم که شده، در پی کشف طریقی نو برای بسط افکار و عقاید خویش باشد.
دسته ای مدعی هستند، تمامی هنرمندان داخل، در قبیله ی صاحبان عقیده و ایدئولوژی نیستند و یا اگر هستند، این باور در کار هنری آنان لزوماً جلوه گر نخواهد بود. آنان جمعیتی هستند که نه در پی حلالند و حرام، نه به استحباب می اندیشند و نه به اکراه. آنان صرفاً مباح انجام می دهند. مثلاً راه می روند و چه کسی برای راه رفتن، در پی عقیده و مرام است؟
پاسخ این سوألِ از سر بی تأملی و عجله، فرمودکه«… و کان الانسان عجولا»[۷]، در واقع همان وجه افتراق هنرمند معتقد و هنرمند بدون اعتقاد است؛ یعنی صاحب سبک بودن.
هنرمند فاقد ایدئولوژی، اگر با تسامح بتوان نام هنرمند را بر او گذارد، صاحب سبک نیست. این یعنی از صاحبان دغدغه نیست و از حیات هنری خود هدفی ندارد و قطعاً فاقد جهان بینی است[۸].
وگرنه به جای فریاد کردن دغدغه ی درونی و باور خویش که او را از دورن می سوزانَد، روی کاناپه ی نرم بی خیالی خویش نمی نشست تا به مصرف زدگی آثار و مکاتب پیشینیان دل خوش باشد. بلکه با ساقی به هم می ساخت، طرحی نو درمی انداخت و بنیاد خصمی که به تناسب ارتفاع اعتقادات هنرمند[۹] در مقابلش قد کشیده بود را، برمی انداخت.
اگرچه به ذائقه ی عده ای تلخ است، اما حقیقت آن است که برای نوع بشر، حرکت در مسیر زندگی و ادامه ی حیات همراه با فقدان یک ایدئولوژی معین، مخصوصاً برای هنرمند که اصالتاً در مقام تعلیم برای گروه مخاطبان برمی آید و رضایت بر مباح هایی که سودی ندارند و در غایت، حسن ظن بدون زیانند، البته حرکتی است مرسوم؛ اما در دارالمجانین و صد البته همراه با لبخند رضایت.
اکنون پس از اثبات ملازمه و ارتباط تنگاتنگ صاحب اعتقاد بودن به صورت عام آن، با صاحب سبک گشتن، باید گفت با نگاهی حتی عوام زده و بدون ریزبینی های کارشناسانه، به روشنی پیداست که دین، بیش از هر عامل تأثیرگذار دیگر در پیرامون ما نظیر فقر، تعاملات سیاسی خاص، شکست در روابط عاطفی و…، در پدیدآمدن و درونی شدن یک اعتقاد، مؤثر است.
این دین است که عقیده و مرام می سازد و فرزند آدم را، برای حرکت در مسیر یک حیات هدف مند آماده می کند و در این میان، چه مرکبی تیزروتر از هنر می توان یافت؟![۱۰]
هنر دینی، تعیین محدوده و مرز
مقدمه
برای وصول به هنر دینی، اولین قدم ارائه ی تعریفی دقیق از هنر و دین است و بعد از این، سوألات پیاپی شروع می شوند. آیا هر اثر هنری نیازمند پسوند دینی است؟ آیا پسوند قراردادن دین، به انزوا کشاندن دین نیست؟ آیا استنباط و فهم دینی از یک اثر هنری، برای دینی نامیدن آن هنر کافیست؟ و….
هنر به معنای اصطلاحی آن، یعنی بیان زیبا و متعالی احساس، عاطفه و اندیشه ی انسانی[۱۱] و این احساس و اندیشه به حکم فطرت و اعتراف نخستین[۱۲]، لزوماً راجع به سوی ملکوت است و بس.
البته اگر مسیر نیز عوض شود و چیزی به غیر از این رجوع ادعا شود، شاید برای اندک مدتی بتوان درد این کهنه زخم را با مخدرهایی نظیر مولانا و عطار و… تسکین داد[۱۳]، اما دیگر بار، تنهایی خود را فریاد خواهد کشید. [۱۴]
و اما دین، یعنی آیینی شامل مناسک و وظایف انسان نسبت به خداوند و در قبال او و نسبت به جهان هستی و در قبال آن.
هنر دینی و آسمانی با تمام تعاریف و نظریات پیرامون خود، چندین ویژگی محسوس را داراست. اول آن که با فطرت اصیل بشر سازگار است. دوم آن که جهت مند است. یعنی مفاد و غایت دارد.
اصولاً اجرای این هنر، مددرسانِ تعالی فرد و جامعه است، نه موجد تشویش و هیجانات کاذب[۱۵] و دیگر این که هنر دینی همیشه می کوشد تا آن چه را ترسیم کند که باید باشد. لذا همیشه آرمان های معنوی را سخت در آغوش خویش می فشارد و آرمان گرایی -براساس شاخت دینی– از خصوصیات آن است. [۱۶]
هنر دینی، هنر احترام به مخاطب است. به همین دلیل است که هر اثر هنری به صرف محاکات زیبایی و تبیین قدرت الهی در خلقت و سپس تجلی این زیبایی و قدرت به هر شکل ممکن در آن اثر هنری، برای اهالی شهر هنر دینی- أعم از دسته ی هنرمندان و مجریان و دسته ی مخاطبان- قابل قبول نخواهد بود.
به عنوان مثال، نمایش عریان بدن یک انسان و یا نمایش لحظات محرمانه ی یک زوج و از این قبیل، که این روزها فصل مشترک بسیاری از آثار شیطانی پرمخاطب است،
هیچ گاه در حوزه ی هنر دینی آرام و قرار نمی گیرد. هنر دینی، هنر حیاست، هنر فطرت است و حاضر نیست ذهن مخاطب خود را حتی برای لحظه ای، با مفاهیمی نابه جا، لجن مال کند.
هنر دینی برای روایت یک داستان، قصد نمایش تمام فریم ها را ندارد، بلکه هنر دینی هنریست غالباً رمزآلود که کم تر فاش سخن می گوید و ذره ای مانند منبع خویش قرآن، ذوالبطون است. یعنی صاحب فرم و صورتی زیباست و مفاهیمی بسیار بلند که هر کس در این میان، به قدر ظرفیت درونی خویش از آن توشه می گیرد.
هنرمند
هنرمند را در لغت، فردی معنا کرده اند که صاحب مهارتی ویژه است. [۱۷] یک هنرمند به سبب این داشته ی ویژه اش، همیشه در زمره ی فرهیختگان یک جمعیت قرار می گیرد.
لذاست که با توجه به توضیحات گذشته در رابطه با معتقدشدن به یک سلسله از اعتقادات، سپس به ارتفاع آن اعتقادات، دغدغه مند شدن و پس از آن، به آرزوی همه گیری آن اعتقادات، صاحب سبک گشتن در عرصه ی هنر و اکنون، با توجه به تکیه زدن برجای فرهیختگان قوم به سبب دارایی یک مهارت ویژه، طبعاً باید مراعی لایه های فوقانی گزاره های دینی[۱۸] (فطری و عقلانی) [۱۹]باشد که از آن اصطلاحاً، به اخلاق دینی یاد می شود. چراکه او داشته ای ویژه نسبت به بقیه ی مردمان دارد[۲۰]
و اگر جز این شد -در صورت عدم رعایت این گزاره ها- خروجی ذوق او، اثری دل کش نخواهد بود که البته این جذابیت و دل کشی، همیشه به میزان تقید هنرمند به گزاره های عمومی و اولیه و سپس لایه های فوقانی و ثانویه دین، هم می تواند متفاوت باشد و هم مقطعی.
اکنون به تبیینی مختصر از مبحث فوق می پردازیم. اخلاق از دین، جدا نیست و دین نیز در هنر دینی، اولین واژه ای است که هنر آن را سخت در آغوش می فشارد. برای فهم این زنجیره و سپس درک ارتباط اخلاق و هنر در عرصه ی هنر دینی، بهتر این است که ابتدا کمی در اطراف و حوالی اخلاق سخن برانیم. باشد که موفق به عمل شویم، که بافتن غیر از یافتن است.
در باب اخلاق، تعریف و حدود و اطراف آن و هم چنین در مورد پیوند هنر و اخلاق، قال و قیل بسیار است. اما کوشش خطوط پیش رو در باب این پیوند، بیشتر در تمرکز بر دیدگاه های شهیدمطهری(ره) خواهد بود.
به طور کلی نگرش متفکرین اسلامی در باب پیوند هنر و اخلاق، دیدگاهی معتدل و آزادمنشانه است. نگاهی که نه از این سوی بام افتاده و نه از آن سو. نه معتقد به اصالت هنر است و نه هنر و دین مداری را، هم چون دو خط با دو جهت حرکت متفاوت می داند که هیچ گاه وصال یکدیگر را درک نخواهند کرد. بلکه این دیدگاه معتقد است، هنر هم مستقل از دین باوری است و با دین تباین ندارد.
یعنی دین، اصولی نشان می دهد، اما هنر هیچ گاه این اصول را نشان نخواهد داد. دین در باب ایجاب و سلب و باید و نبایدها سخن می راند و هنر تابلو و راهنماهایی دارد که مجموعه ی این مسیرِ فعول و تروک را، هموارتر می سازد. این متفکرین، به تعامل هنر و دین معتقدند و باور دارند که این دو، در نقطه ای به هم خواهند رسید، هرچند مستقل از یکدیگرند.
از سویی، هم زیستی عمیق و جدایی ناپذیر دین و اخلاق، برای همگان واضح گشته تا آنجا که به نقل از شهیدمرتضی مطهری(ره) در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام، غیرمسلمین نظیر داستایوفسکی معترفند که: «اگر خدا نباشد، همه چیز مباح است».
پس «دین، اگر نگوییم یگانه ضامن اجرای اخلاق، اما نقش فوق العاده ای در این اجرا دارد.» [۲۱] چراکه «اخلاق تابعی از دین است.» [۲۲] از سویی دیگر، این اخلاقِ جداناشدنی از دین، مربوط به روحی زیبا و با لطافت است و از روح زیبا نیز، فعلی صادر می شود که به ناچار زیباست.
چراکه معلول آن علت است. پس با این دو مقدمه، شکی نیست که مقدمه ی ضروری هنر، دست یابی به روحی زیبا و نگاهی لطیف است و حس زیبایی و لطیف نگری نیز، میوه ی اجرای دقیق و به موقع اخلاق است که در پرتو اعتقاد به خداوند پرورش می یابد. این اعتقاد نیز، یعنی همان نگرش دینی به پدیده های عالم.
شاید بتوان گفت اطلاق نام هنر دینی بر آثاری که تنها مراعی بخشی از ضرورت ها و باید و نبایدهای هنر دینی هستند، فقط یک تسامح است. در واقع هنر دینی در شکل تعالی یافته ی آن، تنها می تواند توسط هنرمندی پدید آید که مرد دین باشد. یعنی متعهد در اجرای آیین و اوامر دینی و نواهی الهی[۲۳] که نیتجه ی این اجرا،[۲۴]انضباط دینی است.
یعنی حرکت در چهارچوب و فضای دین. این فضا درواقع، فضای حضور محض خداوندی و چهارچوب صبغه الله است و آنجاکه پر از رنگ خداست، دیگر منکِر را چه محلی از اعراب است؟
مرد دین در این فضای حضور، رفتاری اصولی و منضبط دارد. رفتاری که موافق فطرت اوست و به حکم همین فطرت است که در او، سویی به منکر نیست. چنین فردی اگر فیلمی بسازد، از هر زاویه، فیلم او دینی است. خواه فیلمی در باب قصه های دینی باشد، خواه قصه ای در امور روزمره ی زندگی.
در نگاه هنر دینی، هنرمند یک عنصر سست و رخوت زده و بی تفاوت نسبت به جامعه نیست. بلکه او همیشه علاوه بر هنرنمایی های دلبرانه اش، یک عضو آگاه و فعال در جامعه نیز هست و در مقابل رفتارهای موجود در جامعه ی اطراف خود، عکس العمل هایی سریع و مناسب و از سر وظیفه انجام می دهد. گاهی خشم می کند، گاهی فریاد می زند، گاهی سخت می تازد. با این همه هنوز، صاحب همان روح لطیف و ذوق لبریز است. [۲۵]
محتوا و مضمون
نگاه فرم زده به هنر دینی، یک نگاه صددرصد باطل است. در هنر دینی، قهرمان داستان فقط تکنیک و فرم نیست، بلکه مفهوم نیز همیشه در تمام فریم ها، پابه پای صورت و یا حتی جلوتر از آن، در حال حرکت است.
اما با این همه، مفاهیم در هنر دینی هنگام طرح در قالب ها، همیشه در حد و مرزی مشخص عرضه می شوند و این امر، نه تنها به حصر هنر منجر نمی گردد، بلکه پرواز جنبه ی عاطفی بشر را به سوی ملکوت، گستره ی بیشتری می دهد.
این تعیین حدود برای طرح مفاهیم، نه به معنای زندانی است کوچک و تنگ و غمناک که شیوه های عرض اندام در آن محدود به چند شیوه است که طبیعتاً بعد از گذشت اندک زمانی، نخ نما و مهجور خواهند شد. هرگز؛ این تهمتی بود ناروا و نابخشودنی در حق هنر دینی که به همین استناد، او را به پای میز محاکمه کشانیدند و حکم به مرگ تدریجی وی دادند.
حقیقت امر چنان است؛ این تعیین حدود که یادگار کهن انبیای الهی در طول تاریخ است، در حقیقت مانند نیلوفرانه ایست لطیف در لابه لای برگ های سبزِ شبنم آلود، که در دو سمت جاده ای روییده اند که هر هنرمند برای به وجودآوردن هر اثر هنری، ناگزیر به طی طریق از این جاده است.
این نیلوفرانه های لطیف که نماد پایبندی به اصول نگرش دینی است، تنها و تنها درپی آن است تا برای هنرمند، راه را از بیراهه مشخص کند و او را از خطر مطلع سازد که پشت این علف زار، گرگان در کمینند.
به علاوه، تعیین حدود به معنای ممنوعه نمودن ورود به عرصه ها و موضوعات گوناگون نیست. هنرمند به حکم حکیمانه ی شارع اعظم، انسانی آزاده است.
پس موضوعات مختلف، همگی می تواند عرصه ی هنرنمایی او باشد. سخن از تعیین حدود، فقط به منزله ی هشدارباشی مهربانانه است به هنرمند، تا نیلوفرهای لطیف کنار جاده را لگدمال نکند و سپس خود و مخاطبان اثر هنری اش را، به دام گرگ های در کمین نکشاند و کیست که مدعی باشد این خواسته ی بزرگی است؟![۲۶]
از سویی دیگر مفاهیم دینی نیز، به گواهی عقل، تجربه و نقل، از امور فطری بشری است. این مفاهیم، همان است که خودِ ناخود آگاه بشر با آن سخت تنیده شده است.
از این روست هنری که فقط ته مزه ای از امور دینی داشته باشد و یا حتی مرتبط با اخلاقیات مربوط با امور دینی باشد، به خودی خود برای نوع بشر جذاب است.
چرایی این جذابیت نیز در این نکته پنهان است که این هنر، با صورت ازلی خلیفه ی خداوند[۲۷] که حالا مخاطب این اثر هنری شده است، ارتباطی مستقیم می یابد و این صُوَر را باززایی و غبارروبی می کند و برای مخاطب خود، نوعی بازگشت به خویشتن را فراهم می آورد.
هنر دینی، هنر وصال خداوندی است و به همین علت، همیشه نوع هنر دینی، فطری و دور از مقاصد پست سیاسی و تحریفات رایج در هنرهای تجاری، زبان مشترک تمامی رنگ ها و نسل هاست.
اما باید توج
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 