پاورپوینت کامل تعریف بالمثال و بالتشبیه در علم منطق ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تعریف بالمثال و بالتشبیه در علم منطق ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تعریف بالمثال و بالتشبیه در علم منطق ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تعریف بالمثال و بالتشبیه در علم منطق ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده

منطق آکادمیک، از دو مبحث معرف وحجه تشکیل شده است. در مبحث تعریف، میان علمای فن در ابتدا تنها چهار صورت اصلی بیان می گشته است. ولیکن با گذشت زمان، اقسام دیگری در عامه مردم مورد استفاده و مطرح گشت که بسیاری از علمای منطق آن هارا به همان چهار صورت قبلی ملحق نموده اند.

در این اثر، سعی در بررسی تنها دو قسم از همین دسته از تعاریف، تعریف بالمثال و بالتشبیه را به شیوه (تحلیلی- تطبیقی) داریم. طبق اکثر تعاریف ارائه شده و شرایط شمرده شده برای خود تعریف، تعریف بالمثال وبالتشبیه تعریفی منطقی است، مگر در بعضی از ضوابط. همچنین مسئله الحاق ادعایی تعریف بالمثال وبالتشبیه به یکدیگر، کاملاً بی استناد است.

با احتساب تعریف عرضی خاص می توان تعریف بالمثال را با اثبات مسئله عرضی بودن مصداق برای عام خود، ملحق به رسم ناقص دانست لکن در مورد تعریف بالتشبیه با تمام توجیهات، این امر صادق نمی شود.

مقدمه

برخی از علوم، تنها در محیط آکادمیک مدوّن شده و تنها در همان محیط مورد استفاده قرار می گیرد یعنی یا در حالت نظری باقی می ماند و یا اگر توسط خواص، عملی می شود، هیچ گاه عاملین، خارج از ضابطه عمل نمی کنند.

مانند علم ریاضیات و منشعبات آن. این مسئله باعث می شود که هیچ گاه مبدعاتی خارج از ضابطه، گریبان گیر بزرگان این دسته از علوم نشود و این علوم، همیشه طبق ضوابط و قوانین مطرح شده خودشان باقی می مانند.

دسته دیگری از علوم هستند که در پی تدوین قوانین و ضوابط، برای امور واقع شده اند وسعی در ضابطه سازی برای رفتارها و عملکردهای رخ داده می باشند. این دسته از علوم مانند علم نحو و صرف، دائما دست خوش تغییرات قرار می گیرند و گاهی به جای ارائه توضیح مطلوب، سعی در توجیه وقایع پیش آمده دارند.

از ویژگی دیگر این دسته از علوم، وجود تبصره های بسیار در قواعد و استثناهای کثیر در لابه لای ضوابط بالاصطلاح متقن می باشد.

شاید بتوان علت وجود دسته اوّل و دوم را در تفاوت سبقت یا تأخیر در تدوین این علوم بر موضوعاتشان دانست یعنی در دسته اوّل همزمان یا پس از شکل گیری آن دسته از علوم، موضوعش تحقق خارجی یا ذهنی یافته، لکن در دسته دوم ابتدا موضوع آن علم، تحقق یافته بوده و نیاز یا احتیاجاتی به وجود قوانین و ضوابط، منجر به شکل گیری این علوم گشته است.

به طور مثال در دسته دوم که علم نحو و صرف قرار دارند نسبت به وجود موضوعشان (کلمه و کلام) تأخّر تدوینی دارند. به خلاف دسته اوّل مانند: ریاضیات که نسبت به وجود موضوعش (اعداد) حالت تساوی دارد یا مسائل ربوتیک که نسبت به موضوعشان (رُبات) تقدم تدوینی دارند.

یکی از همین علوم دسته دوم، علم منطق است. علمی که نسبت به موضوع خودش -تفکر و کیفیت آن-تأخر تدوینی داشته و بعد از تحقق تفکر در آدمی، جهت ضابطه بندی آن، مدون گشته و از همین جهت در بسیاری از موارد علاوه بر ابداعات علمی و اجرائیات داخل دایره ضوابط تدوینی، با مسائلی روبرو می گردد که از طرف جامعه و سیره عقلا مورد تأیید و استفاده می باشد.

پس به ناچار بزرگان این علم در صدد تطبیق یا گاهی گنجاندن همچنین مطالبی در قوانین مدون شده خود دارند و گاهی این امر با تسامح بسیار صورت می گیرد که باعث خروج نظرات از حالت علمی می شود.

یکی از این مطالب که در حقیقت خارج از محیط علمی و نظری منطقی شکل گرفته و لکن کثیراً مورد استفاده عامه مردم و موافق عملکرد سیره عقلا می باشد، بحث «تعریف بالمثال وبالتشبیه» است.

اصل بحث تعریف در منطق در جهت ارائه قوانینی برای معلوم شدن مجهولات تصوری است و راه کارهای اساسی تعریف نیز منحصر در چهار صورت حد تام، حد ناقص، رسم تام و رسم ناقص بوده است.

این دو شیوه تعریفی نیز به علت سهولت انتقال مفهوم، بسیار مورد استفاده عامه، علی الخصوص اساتید و معلمین قرار گرفته است. با این حال بزرگان علم منطق یا در کتب خود به این دو شیوه تعریفی نپرداخته یا در حداقل کلمات، سعی در الحاق بی دلیل آنان به یکدیگر و در آخر به رسم ناقص دارند.

مسئله ای که این اثر سعی در بررسی آن دارد یعنی جایگاه تعریف بالمثال وبالتشبیه، نه اجتماع چند موضوع حول موضوع واحد، بلکه طبق مطالب مدون شده در این ضمینه یک موضوع واحد می باشد و آن تعریف بالمثال است.

لکن در نتیجه این مقاله مشخص می شود که تمام این الحاقات صِرف ادعا می باشد و این موضوع واحد، خود به چند موضوع تبدیل می گردد. پس اکنون نمی توان اشکال نمود که تعریف بالمثال، موضوعی و تعریف بالتشبیه، موضوع دیگری است.

در بیان مطالب این اثر ابتدا به بررسی لغوی و اصطلاحی موضوعات در کتب یا نظریات برخی از بزرگان منطق پرداخته شده است و با توجه به مبانی منطقی در صدد چگونگی تطبیق آن با موضوع مورد نظر بر آمده و اینکه آیا می توان این دو شیوه تعریفی را منطبق بر تعاریف و ضوابط بیان شده برای تعریف یافت یا خیر؟ و در آخر نیز ادله الحاق تعریف بالمثال و بالتشبیه به یکدیگر و به یکی از چهار قسم اصلی، مورد بررسی قرار گرفته است.

لازم به ذکر است گاهی در میانه مطالب ذکر شده از کتابی تقریری وارد شده، جهت تفهیم بهتر مطلب مورد بیان، و این در حالی است که ادامه مطلب توسط مصنف هنوز آورده نشده است.

در این موارد، جهت عدم خلط متن مصنفین و تقریر بیان شده، متن مصنف داخل پرانتزهایی محصور گردیده است. گاهی نیز کلام مصنفین، خلاصه و بدون اتمام قیودات ذکر شده در کتابشان، می باشد و البته قیود حذف شده، ربطی با محل ذکر و چگونگی برداشت مخاطب در آن موضع نخواهد داشت بلکه علت این عمل، رهنمونِ سریع ذهن مخاطب به مطلب مدنظر است.

قبل از وارد شدن در معنای مثال وتشبیه و تعاریف اصطلاحی ارائه شده برای آن ها در منطق، لازم است تعریف واحدی از خود تعریف ارائه شود، با این نظر که در بحث تطبیق تعریف بالمثال وبالتشبیه با تعاریف تعریف، مفصلاً تعاریف تعریف از منظر برخی علما ارائه شده و تحلیل خواهد شد.

لاجرم در اینجا باید منظور از لفظ تعریف معین باشد. ابن سینا در تعریفِ تعریف این گونه آورده است: «التعریف هو أن یقصد فعل شی ء إذا شعر به شاعر تصور شیئا.» (ابن سینا، ۱۴۰۵ ه ق:۲۹).

تعریف بالمثال

این شیوه تعریفی در میان عامه مردم وعلی الخصوص اساتید و معلمین در شیوه تدریسی کاربرد بسیار دارد. در کتب منطقی هرچند اشاراتی به این نوع تعریف شده لکن به طور مختص ومدون کمتر کتابی به آن پرداخته و عمده تعاریف ارائه شده دو گونه بیش نیست: یکی مانند تعریف ارائه شده در کتاب موسوعه مصطلحات علم المنطق عند العرب است که این گونه می باشد: «التعریف بالمثال تعریف بالمشابهه المختصّه فهو الرسم أیضا» (فرید جبر، سمیح دغیم، رفیق العجم، جیرار جهامی؛ ۱۹۹۶ م: ۲۰۵)

هرچند که این تعریف برای «تعریف بالمثال» در خور اعتناست و از نکات مثبت این تعریف، تطابق با ترجمان لفظی «مثال» ارائه شده در لغتنامه های معتبری همچون معجم مقائیس اللغه می باشد: «المیم و الثاء و اللام أصلٌ صحیح یدلُّ علی مناظرَه الشّی ء للشی ء. و هذا مِثْل هذا، أی نَظِیرُه. و المِثْل و المِثال فی معنًی واحد» (ابو الحسین،۱۴۰۴ ق:۵/ ۲۹۶)،

لکن این تعریف به طور کلی اشتباه می باشد زیرا نه با دسته دیگر تعاریف ارائه شده مطابقت دارد مانند تعریف علامه مظفر (ره) در کتاب المنطق که به نوبه خود مورد بررسی قرار می گیرد و نه با استعمال لفظی از «مثال» در کلام بزرگان همچون ابن رشد هم خوانی دارد که در متون خود، این لفظ را «مثال» غالباً در هنگامه ذکر مصداق می آورند نه برای تشبیه؛ به عنوان نمونه:«کل ما هو واحد بالنوع فهو واحد بالجنس مثال ذلک ان زیدا و عمرا واحد بالنوع لان کلیهم» (ابن رشد، ۱۳۷۷ ش:۲/ ۵۴۵). لازم به ذکر است که گاهی لفظ مصطلح یک علم در غیر معنای ما وضع له استعمال گشته پس آن را علم منقول نزد اهل آن علم می دانند.

و دیگر تعاریف ارائه شده برای تعریف بالمثال، مانند تعریف علامه مظفر در کتاب المنطق می باشد: «کثیرا ما نجد العلماء-لاسیما علماء الادب-یستعینون به تعریف الشیأ به ذکر أحد افراده ومصادیقه مثالا له وهذا ما نسمیها لتعریف بالمثال.» (مظفر،۱۳۸۷ ش:۹۴).

با قلّه تعاریف ارائه شده برای این تعریف علامه مظفر به زیباترین حالت، «تعریف بالمثال» را به شیوه خود تعریف بالمثال تعریف نموده است که این حاکی از تسلط نویسنده بر این شیوه می باشد. ما نیز در این بحث پایه و اساس تعریف بالمثال را این تعریف و لکن به صورت رسم تام قرار می دهیم یعنی به تعبیر کامل، تعریف بالمثال: «تعریفی است که به جای جنس و فصل در معرِف، به ذکر نمونه و مصداقی از معرَف اکتفا می شود.»

همان طور که خود علامه مظفر در تعریف بالا آورده اند، این شیوه تعریفی در میان علما، مصنفین، معلمین و عامه مردم کثیراً استفاده می گردد و از همین رو بسیاری این روش را تکمیل ارائه حدود و رسومات در کلام خویش می آورند و آنچه باعث می شود نگاه به این شیوه تعریفی کمرنگ شود شاید همین استفاده، مکمّلی به آن باشد و شاید از این رو که بیشتر جهت تفهیم و توضیح مطلب به کار گرفته می شود نه تعلیم.

تعریف بالتشبیه

در کتب لغوی در مورد ریشه تشبیه یعنی «شبه» آمده است: «الشین و الباء و الهاء أصلٌ واحدٌ یدلُّ علی تشابُه الشّی ء و تشاکُلِه لوناً و و صفا» (ابو الحسین،۱۴۰۴ ه ق: ج۳/ ۲۴۳)؛

و برخی نیز که «مثل» را در تعریف لغوی، به کلمه ای برای« تسویه» معنا کرده بودند در اینجا می گویند: «الشِّبْهُ و الشَّبَهُ و الشَّبِیهُ: المِثْلُ» (ابن منظور، ۱۴۱۴ ق: ۱۳/۵۰۳). مشتقات این ریشه در ابواب ثلاثی مزید نیز کثیراً مورد استفاده است مانند: باب تفعیل تشبیه،تفعّل تشبّه، تفاعل تشابه، مفاعله مشابهه، افتعال اشتباه.

و در اصطلاح اهل علم معنی وبیان آمده است: «التشبیه فی اللغه الدلاله علی مشارکه أمر لآخر فی معنی» یعنی شیء با شیء دیگری در امری مشارکت نماید، مانند: شراکت رخ یار با ماه در زیبایی «فالامر الأول هو المشبه» یعنی همان رخ یار «و الثانی هو المشبه به» مطابق مثال بالا، ماه در اینجا مشبه به است «و ذلک المعنی هو وجه التشبیه» یعنی زیبایی «و لا بد فیه من آله التشبیه» که در مثال مذکور لفظ «همچون» می باشد (الجرجانی،۱۳۷۰ ش: ۲۶).

بسیاری از جمله علامه مظفر، این نوع تعریف را ملحق به تعریف بالمثال دانسته اند لکن اوّل باید تعریف ارائه شده برای تعریف بالتشبیه را از منظر این علما [۱]بررسی نموده، سپس نگاهی به امکان الحاق یا عدم آن نمود. علامه مظفر در تعریف خویش از این تعریف این گونه آورده: «وهو أن یشبه الشیءالمقصودتعریفه به شیء آخر لجههالشبه بینهما» (همان:۹۴).

با این تعریف، که از زبان خود علامه مظفر (ره) می باشد. ایشان با قائل شدن به الحاق تعریف بالتشبیه به تعریف بالمثال «مما یلحق بالتعریف بالمثال ویدخل فی الرسم الناقص أیضا التعریف بالتشبیه» (همان:۹۴).

در واقع ادعا می کنند که بین تشبیه کردن و ذکر مصداق تفاوتی نمی باشد حال آن که طبق تعریف بزرگان علم بیان در تشبیه، «مشبه به» فردی خارج از دایره مصداقی مشبه، باید باشد و بحث از غیریت آن دو می باشد.

بر خلاف ذکر مثال که حقیقتاً به ذکر مصداق از داخل دایره مصداقی عام خود می پردازیم. یعنی یا آن عام، نوع و یا جنس مصداق است که در هر دو صورت ذاتی مصداق به حساب می آید.

در ضمن طبق تقسیمی که برخی از علمای علم منطق برای «تعریف» بنا بر جایگاه معرَف نسبت به معرِف بیان نموده اند، تفاوت میان این دو نوع تعریف مشهود تر می باشد.

این تقسیم بدین گونه می باشد که در کتاب «منطق و مباحث الفاظ» بیان شده: «لا یقال تصور الماهیه غیر مکتسب لوجهین؛ احد هما انّ تعریف الشّی ء امّا أن یکون به نفس الماهیّه، او به جمیع اجزائها، او بما یکون داخلا فیها، او بما یکون خارجا عنها، او بما یترکب منهما.» (ایزوتسو، محقق،۱۳۷۰ ه ش: ۱۵۵).

طبق تعریف بالا، نسبت منطقی معرَف به معرِف یکی از سه حالت است:

۱. تباین «بما یکون خارجا عنها»؛

۲. تساوی «ان یکون به نفس الماهیّه»؛

۳. عموم و خصوص مطلق «به جمیع اجزائها، او بما یکون داخلا فیها، او بما یترکب منهما».

حال با این تقسیم معلوم می شود که تعریف بالتشبیه، در دسته اوّل و تعریف بالمثال در دسته سوم قرار می گیرد و شاید به همین سبب است که علامه مظفر (ره) از لفظ «الحاق» بین این دو استفاده نموده است. [۲]

مطلبی که لازم به ذکر است این است: شیوه تعریف بالتشبیه کثیراً در کلام الله و کلام معصومین (ع) و همچنین نزد علمای عرفان و فلسفه، هنگامی که از مفاهیم بعیدالذهن برای عامه و متعلمین صحبت می کنند، استفاده می گردد و از آن به تشبیه معقول به محسوس یاد می شود. مانند: بیان لذات عقلی و اخروی و اخبار عالم غیب در کلام ائمه و بزرگان.

حال باید بررسی نمود آیا اساساً این دو نوع تعریف مطابق تعاریف و ضوابط ارائه شده برای تعریف می باشد تا آن ها را روشی از تعریف منطقی دانست یا خیر؟ و در آخر نیز با بررسی ادعای برخی از علما در مورد الحاق این دو تعریف به تعریف رسم ناقص صحیح می باشد یا خیر؟

تطبیق با تعریفِ تعریف

بسیاری از علمای منطق در ابتدای باب تعریف، به تعریف اجزاء علی الخصوص جزء اساسی آن یعنی معرِف پرداخته اند. مانند آنچه در کتاب الرساله الشمسیه به عنوان تعریف تعریف این گونه آمده است: «المعرّف للشی ء و هو الذی یستلزم تصوّره تصوّر ذلک الشی ء و امتیازه عن کل ما عداه.» (القزوینی،۱۳۸۴ ش:۱۲) و شاید علت این کار را اندیشه نهان نزد این دسته از علما دانست و آن اندیشه وابستگی مطلق تعریف به وجود معرِف است که منجر می شود هیچ تعریفی بدون وجود معرِف واقع نشود.

طبق این تعریف، تعریف بالتشبیه وبالمثال هر دو در جزء اوّل یعنی «تصوّره تصوّر ذلک الشی ء» صادق هستند بلکه اساس وجود این دو تعریف و کثرت استفاده از آن ها سهولت تحقق این امر در این دو شیوه می باشد.

لکن در قسمت دوم یعنی «امتیازه عن کل ما عداه» همیشه صادق نمی باشند. زیرا در تعریف بالمثال که به ذکر مصداق اکتفا می کنیم، امکان دارد ذهن مخاطب انحصارگر باشد و دیگر مصادیق را به اشتباه خارج نماید یا در تعریف بالتشبیه به علت تقارب یک بعدی یا چند بعدی غفلت از ابعاد دیگر موجب همین اشتباه بشود یا در هر دو بالعکس چیزی که حقیقتاً جزو افراد هیچ کدام نیست به اشتباه جزو افراد معرَف به حساب آید. پس طبق این تعریف، تعریف بالمثال و بالتشبیه نمی توانند بدون مکملی تعریف به حساب بیایند.

برخی دیگر از علما خواسته اند نفس تعریف را معرَف قرار دهند لکن لا جرم مجدد در تعاریف به ذکر اجزا به عنوان عرضی پرداخته اند، مانند این تعریف: «التعریف هو أن یقصد فعل شی ء إذا شعر به شاعر تصور شیئا» (ابن سینا، ۱۴۰۵ ه ق:۲۹).

در واقع این تعریف نسبت به تعریف پیشین دایره ای کلی تر را در بر می گیرد زیرا قید دوم را «امتیازه عن کل ما عداه» دارا نمی باشد که البته از نقص های این تعریف به حساب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.