پاورپوینت کامل فرآیند تحقق علم حضوری ذاتی ۹۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فرآیند تحقق علم حضوری ذاتی ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرآیند تحقق علم حضوری ذاتی ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فرآیند تحقق علم حضوری ذاتی ۹۵ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده

«علم حضوری ذاتی» که در آن عالِم، علم و معلوم، یک واقعیت هستند، در مقام تحقّق با مشکلی روبه رو می شود: با وجود کثرات و تفاوت های فراوانی که در عالَم هست، چگونه این اشیاء متفاوت و متباین، با نفس عالِم متحّد می شوند؟ اگر جواب این سؤال را دریابیم، دو چیز برای ما روشن می گردد:

۱) امکان علم حضوری بین موجودات؛

۲) شیوه تحقق علم حضوری ذاتی بین موجودات (اعم از علم الهی -علم پیشین ذاتی- به ممکنات و علم ممکنات به خداوند متعال و علم ممکنات به یکدیگر).

به باور نویسنده، نظریه «وحدت تشکیکی وجود»، با حل کردن مسئله کثرت، قابلیت علم حضوری ذاتی را برای همه موجودات مجرد (تجرد عالِم)، فی الجمله به همراه میآورد و مبحثِ وجودات طولی، چگونگی احاطه عالِم بر معلوم را روشن میکند که این دو مبحث به همراه هم، شیوه حضورِ معلوم نزد عالم را روشن می سازند. در مرحله آخر با اضافه شدن «التفات عالم به معلوم» به دو مبحث مذکور، علت تامّه تحقق علم حضوری تکمیل می شود و نحوه تحقّق آن تبیین می گردد.

مقدمه

در معرفت شناسی اسلامی تحقیقات خوبی در مورد علم حضوری شده است؛ گرچه به هیچ عنوان کافی نیست. دلیل این عدم کفایت هم اهمّیت بالای علم حضوری است تا آنجا که می توان گفت این علم، پایه معرفت شناسی است و کلیه علوم بشری -علوم حصولی- بر پیکره این علم بنا شده اند. علم حضوری را از ابعاد گوناگون می توان بررسی کرد. از بُعد رابطهاش با علم حصولی، ارزشش در معرفت، شیوه تحقّقش و بسیاری دیگر از ابعاد آن.

هنگامی که سخن از «علم حضوری ذاتی» به میان می آید، پرونده تباین «عالم، علم و معلوم»، در ذهن بسته می شود. اما باوجود کثرات و تفاوت های فراوانی که در عالم هست:

۱) چگونه این علم بین موجودات محقّق می گردد؟

۲) چگونه خداوند متعال به مخلوقات، علم حضوری ذاتی پیدا میکند؟

۳) چگونه ممکنات، علم حضوری به پرودگار می یابند؟

۴) چگونه ممکنات به یکدیگر علم حضوری مییابند؟

و همچنین برخی از سؤالات جزئی دیگر که ایجاد می شوند عبارت اند از:

۱) آیا هر وجودی این قابلیت را دارد که عالم و معلوم در علم حضوری واقع شود؟

۲) حضور معلوم نزد عالم، چگونه محقّق می شود؟

۳) آیا صرف حضور معلوم نزد عالم، تحقق علم حضوری را به ارمغان میآورد؟

و برخی سؤال های دیگر که با این سؤالات همسنخ هستند.

پیرامون پیشینه این بحث باید گفت:

مبحث علم حضوری در فلسفه، به طور غالب در قالب معرفت شناسی بررسی می شود:

در معرفت شناسی، علم حضوری از حیثیات گوناگون بررسی می شود مانند:

۱) حقیقت و چیستی آن؛ ۲) ارزش معرفتی اش؛ ۳) رابطه اش با علم حصولی؛ ۴) عینیت و تطابق آن با واقعیت خارجی؛ ۵) خطا ناپذیری آن؛ ۶) مراتب علم حضوری و. …

این نوشتار بر مبنای پرداختن به شیوه تحقق علم حضوری در عالَم هستی و پاسخ به سؤالات مذکور، نوشته شده است؛ یعنی موضوع این مقاله هستی شناسی علم حضوری است.

در صورتی که اگر کسی قصد فهمیدن شیوه تحقّق علم حضوری را می داشت، دچار تکلّف می شد و باید به کتب گوناگون فلسفی رجوع و به صورت تطبیقی تفحّص می کرد تا به نتیجه برسد. زیرا در زمینه شیوه تحقق این علم در عالَم و ملازمات هستی شناختی آن مانند وجود رابط، وحدت وجود، وجود جمعی و. ..، یک نوشتار منسجم و هماهنگِ منتظم وجود ندارد.

نکته قابل ملاحظه این است که در این مقاله، مبانی هستی شناسی فلسفه صدرایی به عنوان اصول موضوع فرض شده اند.

فرآیند تحقق علم حضوری

در این مقاله به تبیین علم حضوری از حیث مصداقی می پردازیم:

در ابتدا، تعریف علم حضوری را ارائه می کنیم. سپس با توجه به ارکان تعریف، نوشتار را پیش می بریم:

هویت علم حضوری

در نظر صدرا، اساساً علم حقیقی، همان علم حضوری است؛ همان که أتَمّ دو قسم علم است؛ زیرا در این قسم، ذات معلوم برای عالم حاضر است و این مطابق اصل اساسی «وجود بودن علم» می باشد (الشیرازی، ۱۹۸۱ م، ۶/ ۱۶۳؛ خسرو پناه، ۱۳۸۸: ۵۷).

علم به شیء یا صورت ذهنی است (مانند علم ما به اشیای خارج از وجود ما) یا امر عینی و وجود علم است. همچنان که در علم به خویشتن، خود (نفس) و صفات ملازم آن جاری است.

در این نوع از علم، صورت درک شده عین ذات ما است و چیزی زائد بر ذات ما وجود ندارد (همان). «و العلم الحصولی صوره کلیه و مقوماتها ایضاً امور کلیّه و العلم الحضوری هویته شخصیّه غیر محتاج الحصول الی تقدم معنی جنسی او فصلی» علم حصولی متکی بر صورتهای کلی و عقلی است در صورتی که هویت علم حضوری شخصی (غیر قابل تعمیم) و بدون نیاز به حصول معنای جنسی و فصلی است (الشیرازی، ۱۹۸۱ م، ۸/ ۴۷).

بدین ترتیب متعلق علم حضوری وجود اشیاء است نه ماهیّت آنها و چون وجود، امری متشخّص و جزیی است، معلوم به علم حضوری، همیشه امری خاص و جزیی است.

بنابراین علم حصولی و علم حضوری در این امر تفاوت اساسی دارند؛ زیرا علم حصولی به صور کلّی (که گاه مرکب از جنس و فصلاند) تعلّق میگیرد (مصباح یزدی، ۱۳۶۶: ۱/ ۲۳۲، خسرو پناه، ۱۳۸۸: ۵۷).

«فالعلم بها (وجودات) اما ان یکون بالمشاهده الحضوریه او بالاستدلال علیها بآثارها و لوازمها» علم به وجودات یا به وسیله شهود آنهاست و یا به وسیله استدلال بر آثار و لوازم آنها (الشیرازی، ۱۹۸۱ م، ۱/ ۵۳).

انسان از طریق مفاهیم و ماهیات هرگز به حقیقت وجود راه نمییابد؛ بلکه پس از شناخت حضوری و شهودی وجود مفاهیم و ماهیات را از آن انتزاع می نماید (جوادی آملی، ۱۳۸۲: ۱/ ۳۷۸).بنابراین علم حضوری علمی است که در آن:

۱) وجود عینی معلوم برای عالم و شخص درک کننده کشف می گردد (مصباح یزدی، ۱۳۶۶: ۱/ ۱۵۳) و بین عالم و معلوم، صور ذهنیه و کلیّه واسطه نیستند (همان). پس علم حضوری همان وجدانِ وجود معلوم است.

۲) از آنجایی که علم حضوری، یافتن خود واقعیت است، مطابقت و عدم مطابقت در این علم، بی معنا است (عسکری سلیمانی امیری، ۱۳۸۸: ۲۳۵). فلذا: این علم خطا ناپذیر است. زیرا همه خطاها و کذبها در عدم مطابقت ریشه دارد (همان: ۲۳۷ و ۲۳۸).

۳) عالِم باید مجرّد باشد (یزدان پناه،۱۳۸۹ ب: ۲/ ۲۸۹، عبودیت، ۱۳۸۵: ۲/ ۲۵ – ۳۲).

۴) همچنین عالم باید متوجّه و ملتفت به معلوم باشد.

ادله و توجیهات کثرت گرایان

در اثبات پلورالیسم دینی، از ادله و توجیهات برون دینی و نیز درون دینی استفاده نموده اند. در این مختصر ابتدا به بررسی و تبیین مستمسِکات برون دینی و سپس درون دینی می پردازیم.

علم حضوری بر دو قِسم است:

۱) علم حضوری ذاتی که در آن، علم و عالم و معلوم یک واقعیت اند.

۲) علم حضوری زائد بر ذات که در آن، علم و معلوم یک واقعیت اند و عالِم واقعیتی دیگری است مغایر آنها (عبودیت، ۱۳۸۵: ۲/ ۳۲۹).

برای تحقّق علم حضوریِ ذاتی، تحقّق امور زیر لازم است:

۱) مجرد بودن عالم از مادّه؛

۲) حضور معلوم نزد عالم (به طوری که معلوم با عالم در وجود، وحدت یا اتحاد داشته باشد)؛

۳) التفات عالم به معلوم.

دقیقتر این است که تجرّد را شرط حضور بدانیم، در واقع:

۱) حضور معلوم نزد عالم، شرط تحقّق علم حضوری است؛

۲) تجرّد شرط تحقّق حضور معلوم نزد عالم است (همان: ۲۵).

شرایط تحقّق علم حضوری

۱) تجرد عالِم

این شرط لازمه حضور معلوم نزد عالم است. این شرط را نیز به طور مختصر و موجز توضیح می دهیم: «تجرّد» در اصطلاح حکما عبارت است از مفارقت شیء از زمان و مکان، جدایی از ماده و جهات و ابعاد و محدودههای مادّی (فرهنگ معارف اسلامی، ۲/ ۴۸، نقل در: خسرو پناه، ۱۳۸۸: ۱۰۱). به اعتقاد تمام فلاسفه، مادیّات نمیتوانند به خود و به طریق اولی به دیگران، علم حضوری پیدا کنند، علّت آن در امتداد و پراکندگی مادیّات نهفته است. به این صورت:

استدلال الف:

۱) اجسام و اعراض ممتدند، پس:

۲) ممتد، به جزء لایتجزأ نمی رسد (تا بی نهایت قابل انقسام به أجزأ فرضی است).

نتیجه «الف»: اجسام و اعراض، به جزء لایتجزأ نمی رسند.

استدلال ب:

۱) اجسام و اعراض به جزء لایتجزأ نمیرسند.

۲) آنچه به جزء لا یتجزا نمیرسد، هر مرتبه و جزء آن از جزء دیگرش غایب است و دارای نوعی غیبت فراگیر است (عبودیت، ۱۳۸۵: ۲/ ۴۴).

نتیجه «ب»: اجزای اجسام و اعراض از هم غایب اند و دو جزء آنها هیچ گاه نزد هم حاضر نیستند فلذا هر جسمِ مادّی دارایِ نوعی غیبت فراگیر بنابراین:

نتیجه: حضور در مادیّات بی معنا است و یک جسم مادّی نزد خودش (اگر بشود برای آن خودی تعریف کرد) حضور ندارد (همان: ۲/ ۲۶ -۳۰).مادیات نمی توانند علم حضوری به اشیا غیر خود پیدا کنند.

زیرا ممکن نیست که واقعیتی نزد خود حضور نداشته باشد اما سایر واقعیات نزد آن حضور داشته باشند. فلاسفه این حکم را بدیهی یا شبه بدیهی می دانند (همان: ۲/۳۰).

«کل واحد من الموجودات المتباینه الاوضاع و الموضوعات و المحال غیر عالم بالاخری، لعدم وجودها له» (عبودیت،۱۳۸۵: ۲/۳۰). امّا در مورد اینکه مادیات میتوانند معلوم حضوری واقع شوند اختلاف نظر است و صدرالمتالهین به عدم این امکان نظر دارد.

در صورتی که علم حضوری به اعراضِ نفس، ناقض این رأی ایشان است؛ فلذا به نظر می آید که مادیات می توانند معلوم حضوری واقع شوند. در این باره شیخ اشراق و برخی دیگر آرایی دارند، که یا باید آنها را اختیار کرد، یا قولی دیگر که توجیه کننده علم حضوری به مادیات است را برگزید.

۲) شیوه تحقق حضور معلوم نزد عالم (بخش اصلی مقاله)

علم حضوری یا حقیقت علم چیزی نیست جز همین حضور معلوم؛ که طبق مبانی صدرایی چیزی نیست جز حضور مجرد نزد مجرد. امّا مطلبی که وجود دارد این است که این حضور چگونه در هستی تحقق مییابد؟

در عبارات فلاسفه به جای حضور، عباراتی مانند وحدت، اتحاد و اتّصال وجودی نیز به چشم می خورد (حسین زاده، «علم حضوری پیشینه، حقیقت و ملاک تحقق»: ۳۳-۳۴).

حضور معلوم به نحو: ۱) عینیت؛ ۲) حلول؛ ۳) معلولیت معلول توسط عالم؛ مصادیق این اتحاد در کلام صدرالمتالهین (ره) است (الشیرازی، ۱۹۸۱ م، ۳؛حسین زاده، «علم حضوری پیشینه، حقیقت و ملاک تحقق»: ۳۳ و ۳۴). عبارات مرحوم علّامه طباطبایی (ره) نیز مصادیق روبه رو را به ارمغان میآورد:

۱) عینیت؛ ۲) قیام فقری معلوم به عالم؛ ۳) قیام عالم به علتی مشترک؛ ۴) حصول علت هستی بخش برای معلول خود (طباطبایی، ۱۳۷۴: ۳/ ۵۷-۵۸). اما مقصود از تمام این مصادیق به حوزه مصداق کشاندن یک ملاک و حکم است: عدم وساطت صورت ذهنی میان عالم و معلوم.

سعی ما بر این است تا معیاری کلی ارائه دهیم تا پراکندگی مصادیق را کم اما جامع و منظم کنیم. فلذا ابتدا مصادیق علم حضوری را به دو بخش تقسیم می کنیم:

۱) علم نفس به ذات خود؛ ۲) علم حضوری عالم به غیر خود.

پیرامون مورد اوّل، بحث روشن است. در این مورد بین عالم و معلوم غیریّت و کثرت به هیچ نحوی وجود ندارد و هنگامی که عینیت محقق شود واسطه ذهنی بی معنا می شود (طباطبایی، ۱۳۷۴: ۳/ ۳۱ و ۳۲). فلذا حضور معلوم، نزد عالم محقق است.

امّا علم حضوری به غیر:

عوامل لازم برای تحقق حضور عبارتند از:

عامل اوّل اتّحاد بین عالم و معلوم است. این اتّحاد، اتّحاد وجودی است. زیرا علم حضوری علم به وجود معلوم است. فلذا تحقق علم به وجود، مستلزم حضور بی واسطه وجود معلوم، نزد عالم است (معلمی، ۱۳۸۶: ۱۷۶-۱۸۱).

عامل دوم در حصول حضور، احاطه عالم بر معلوم است (عالم در بر گیرنده معلوم است)، منظور از احاطه، احاطه وجودی است. زیرا اگر احاطه وجودی نداشته باشد حضور وجود معلوم (با تمام کمالاتش) نزد عالم محقق نمیشود. پس به نظر میآید که این دو باید فراهم شوند:

۱) اتّحاد؛

۲) احاطه عالم بر معلوم (این شرط بر مبنای وحدت تشکیکی لازم میآید).

به حول و قوه الهی به تفصیل، به تبیین فرآیند تحقق می پردازیم و در سه منزل به شروط لازمه تحقق حضور می پردازیم:

منزل اوّل: وحدت تشکیکی وجود (وحدت در کثرت)

همانطور که در بخش قبل ذکر شد، تأمل در امکان فقری و ربط وجودی، ما را به وحدت تشکیکی وجود میرساند. تدبّر تام در امکان فقری وجودات امکانی و رابط بودن آنها نسبت به خداوند، علاوه بر آنکه توحید واجب را اثبات می کند، وحدت تشکیکی وجود را نیز به ارمغان می آورد (جوادی آملی، ۱۳۸۲: ۴- ۱/ ۳۹۹).

همانطور که گفته شد طبق این نظریه، ما به الاشتراک و ما به الامتیاز عین هم هستند و آن هم حقیقت وجود است. پس در واقع موجودات، کثرتی تشکیکی دارند و کثرتشان جدا از وحدتشان نیست.با دقّت در وحدت تشکیکی وجود، این نتیجه حاصل می شود که قابلیت اتّحاد لازم در شرط حضور، به وسیله وحدت تشکیکی محقق است. زیرا:

۱) اتّحاد لازم برای تحقق شرط حضور، اتّحادی وجودی است.

۲) در وحدت تشکیکی وجود، کثرت وجود دارد، اما در درون وحدت حقیقت وجود. پس کثرتی که وجود دارد (که صرفاً در مراتب وجود است) به اصل وحدت سنخ وجود لطمه ای وارد نمی سازد؛ فلذا طبق نظریه وحدت در کثرت بین تمام موجودات، وحدت و اتحادی برقرار است که آنان را در سنخ وجود، مشترک می گرداند. پس: بین تمام موجودات قابلیت اتّحاد وجودی برقرار است.

نتیجه «۱»: بر اساس نظریه وحدت تشکیکی وجود، بین تمام وجودات، قابلیت اتحاد وجودی لازم برای تحقق شرط حضور، فی الجمله برقراراست.

ظریف ترین نکته ای که باید به آن دقت شود این است: طبق این نظریه، هنگامی که عالم به وجود معلوم علم پیدا میکند، به چیزی جدای از خودش علم پیدا نکرده است. زیرا:

۱) معلوم جدا از حقیقت وجود نیست، بلکه مرتبه ای از مراتب آن است.

۲) عالم نیز از حقیقت وجود جدا نیست، بلکه مرتبه ای از مراتب آن است.

نتیجه «۲»: عالم و معلوم از هم جدا نیستند (بین آنها کثرت تباینی بر قرار نیست) و در واقع مرتبه ای از حقیقت وجود به مرتبه دیگر آن، عالم شده است. پس هر چه هست وجود است و یک وجود به وجودی عالم شده است که غیر از حقیقت خودش نیست، پس به حقیقت خودش عالم شده است.

منزل دوم: وجود جمعی (کثرت در وحدت)

مبحث وجود جمعی که در بخش اوّل به تفصیل مطرح شد، بر پایه نظریه وحدت تشکیکی وجود شکل گرفته است. زیرا وجود جمعی ماهیّات، دارای وجود کمالات وجود خاص به نحو اعلی و اشرف است و مشخص است که: در تشکیک طولی قرار گرفتن وجود خاص و وجود جمعی ماهیت، پایه گذار این مبحث است (که این در تشکیک طولی قرار گرفتن، متکی به وحدت تشکیکی وجود است)-

شرطی که در این بخش می خواهیم آن را مورد بررسی قرار دهیم، احاطه عالم بر معلوم است. این بحث مقداری دقت نظر میطلبد. معمولا در نوشتارهایی که تحت عنوان علم حضوری وجود دارد، بحث احاطه دیده نمی شود یا کمتر دیده می شود. غایت طرح این بحث در مقدار علم حضوری نهفته است.

یعنی اینکه: یک وجود، تا چه میزان به وجود معلوم علم پیدا می کند؟ آیا به تمام وجود او؟ آیا به بعض او؟ یا به بیش از تمام آن؟ یعنی اگر بخواهیم خلاصه بگوییم: آیا مقدار علم حضوری هم مقول به تشکیک است (به دلیل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.