پاورپوینت کامل گفت و گو با دکتر عبدالرحیم گواهی ۸۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفت و گو با دکتر عبدالرحیم گواهی ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفت و گو با دکتر عبدالرحیم گواهی ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفت و گو با دکتر عبدالرحیم گواهی ۸۱ اسلاید در PowerPoint :

انقلاب اسلامی، دیپلماسی و تاریخ نگاری جهان غرب

تاریخ نگاری با موضوع «انقلاب اسلامی در خارج از کشور» از عناوین مهمی است که می تواند مبنای یک پژوهش مستقل قرار گیرد. برای آشنائی بیشتر با این موضوع و آگاهی خوانندگان خود نسبت به این مقوله، با آقای عبدالرحیم گواهی که از دیپلماتهای با سابقه ایران است گفت و گوئی صورت داده ایم. این مصاحبه در محل دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است.

سیر گفت و گو در بخش اول روی موضوع تاریخ نگاری و منافع ملی متمرکز است سپس به انواع طبقه بندی کتابهای تاریخی مرتبط با انقلاب اسلامی پرداخته ایم و در نهایت برخی از این منابع با ذکر جزئیات آن بررسی شده اند. به واسطه طرح نکات تازه ای که متکی بر مشاهدات این دیپلمات در عرصه بین المللی بوده، متن گفت و گو تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

* در آغاز این نشست موضوع منافعی ملی را مطرح می کنم و این پرسش که آیا در تاریخ نگاری می توان مسئله منافع ملی را طرح کرد؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، حد و حدود آن چقدر است؟ تجربه های شما در کشورهای دیگر چه می گوید؟ آیا آنها به این موضوع توجه می کنند؟ شما چه آگاهی هایی می توانید در اختیار بگذارید؟

* فکر می کنم تاریخ نگاری مثل هر رشته علمی دیگر یک وجه انتزاعی دارد و یک بخش کاربردی. فرض کنید در مورد علم فیزیک، علم کلام و یا حتی علم فلسفه، کسی می تواند به آنها بپردازد که بتواند نظامی فلسفی برایشان بسازد. این نظام می تواند سازنده و یا تخریبی باشد. به عنوان نمونه، خود فلسفه بما هُوَ فلسفه، در ذات خود نظام و منطق و زبان و روشی دارد. ممکن است شخصی از فلسفه برای اثبات وجود خدا بهره ببرد که نتیجه آن، کلام فلسفی و فلسفه الهی خواهد بود، و ممکن هم هست کسی از فلسفه برای الحاد و اثبات عدم وجود خداوند استفاده کند، که حاصل آن نیهلیسم و آته ایسم خواهد بود.

تاریخ هم به عنوان یک رشته علمی، نمی تواند و نباید دستکاری شود، اگر بشود، می گویند این مورخ کارش توأم با غرض و مرض و جانب دارانه است. می گویند این مورخ آثارش قابل اعتماد نیست، برای اینکه بی طرفانه ننوشته است. تاریخ هم مثل هر رشته علمی دیگری می تواند با دیدگاههای گوناگون بررسی شود، یعنی با نگاه دینی، با نگاه جامعه شناسانه، و یا با نگاه ملی به آن نگریسته شود.

ممکن است نگاه یک اروپایی به ماده خام تاریخ به نحوی باشد که با نگاه یک ایرانی یکسان نباشد؛ او اهداف و غایات خودش را دارد و این هم مقاصد خود را. ممکن است بگوییم هر یک از اینها براساس منافع ملی خود به تاریخ می نگرند، اما باید دقت کنیم که این دو مقوله را با هم خلط نکنیم تا نیگویند تاریخ نگاری اینها مورد قبول نیست و بی طرفانه ننوشته اند. اکنون دنیا دارد به سمتی می رود که می گوید این ماده خام این رشته، حالا شما خودتان تحلیل و استنتاج و برداشت کنید.

* منظورم از طرح موضوع، رابطه تاریخ نگاری با منافع ملی، این نتیجه گیری نیست که الزاماً با ملاحظه این امر، دچار محدودیت در تاریخ نگاری خواهیم شد، با اینکه بخواهیم به نفع خود یا علیه دیگری از این علم بهره برداری کنیم. ما با واکنشها و کنشهایی رو به رو هستیم که چنین موضوعی را به ذهن متبادر می کند. برای مثال؛ امریکا بعد از چند سال که از کودتای ۲۸ مرداد می گذرد، سندهایی را به عنوان آگاهیهای بیشتر از این واقعه، منتشر می کند، اما خودش هم می گوید که این، همه سندها نیست، بلکه بخشی از آن است. یا بایگانی انگستان. دوستانی که برای پژوهشهای تاریخی به مراکز اسناد آن کشور رجوع می کنند، همه چیز در اختیارشان قرار نمی گیرد، هر چند که سی سال از عمر سندها گذشته است.

چنین رفتارهایی در عرصه تاریخ نگاری، آدم را به این فکر نزدیک می کند که منافع ملی باید ربطی با تاریخ نگاری داشته باشد. این برای همه کشورهاست. به عنوان انتقاد از آمریکا و انگلستان مثال نزدم، این امر، همه گیر است. هیچ کشوری نمی تواند بگوید من چون دارم کار تاریخ بما هو تاریخ می کنم، پس هر چه را که دارم ارائه می دهم.

اکنون برای نزدیک شدن به اصل موضوع، یعنی تاریخ نگاری غرب درباره انقلاب اسلامی، از دکتر گواهی تقاضا دارم، اگر از منابع منتشر شده در این موضوع دسته بندی خاصی در نظر دارند، یادآوری کنند؟

* برای رسیدن به یک دسته بندی، فهرستی از کتابهای موجود در کتابخانه ام تهیه کردم. این کتابها به طور طبیعی در سه جای مختلف چیده شده بودند. دسته اول کتابهای خارجی که راجع به انقلاب نگاشته شده بودند. من کتاب «پاسخ به تاریخ» محمد رضا پهلوی را هم جزو آنها گذاشته بودم و یا فرض کنید کتاب «چهره هایی در یک آیینه» نوشته اشرف پهلوی را. اصل اینها به زبان بیگانه نوشته شده است.

کتابهای دسته دوم برای ایرانیان مقیم آن کشورها، کتابهای فارسی ای است که در خارج از کشور برای ایرانیان مقیم آن کشورها نوشته شده اند. از شجاع الدین شفا بگیرید تا خاطرات عباس قره باغی و عَلَم و. .. بخش سوم هم که حجمش بیشتر از آن دو دسته اول است، کتابهای مربوط به انقلاب است که در ایران نوشته شده؛ فارغ از اینکه در حمایت و یا عدم حمایت از انقلاب اسلامی نوشته شده باشند.

غیر از این تقسیم بندی طبیعی، تقسیم بندی دیگری کردم که می گویم. البته امروز منابع و مآخذ بسیار بیشتر شده و چه بسا نتوان با توجه به کتب معدودی که من دارم، تقسیم بندی درستی انجام داد. من در سال ۱۳۶۵ از رساله دکتری خودم دفاع کردم. آن موقع اینترنت نبود. مثل امروز اطلاعات دسته بندی نشده بود. در آن زمان شاید مجموع کتب و ملاقات علمی مرتبط با انقلاب ایران به هزار عنوان می رسید، اما در حال حاضر ۵۳۳ هزار عنوان کتاب و مقاله درباره انقلاب اسلامی وجود دارد. اینترنت این را می گوید. به هر حال اگر از نگاه انقلاب خودمان بخواهیم به این منابع نگاه کنیم، می توانیم دسته بندی دیگری ارائه دهیم.

البته این مدخل بحث است و می توانید اظهارات مرا تصحیح کنید. یک دسته از کتابها موافق با پدیده انقلاب اسلامی نوشته شده اند، مثل کار خانم یکی کدی در کتاب ریشه های انقلاب؛ البته منظورم چاپ نخست آن است. دسته دوم کتابهایی هستند که علیه انقلاب تدوین شده اند، حال چه به زبان فارسی و چه به زبان بیگانه. دسته سوم را می توانیم کتابهای دانشگاهی و آکادمیک بدانیم که نویسنده آن فارغ از منظر انقلابی یا ضد انقلابی تحقیق واثر خود را ارائه کرده است. حالا ممکن است یک جایش به نفع ما باشد و جای دیگرش مورد پسند ما واقع نشود. تقسیم بندی دیگری هم می توان براساس نگاه منابع به اسلام ارائه داد.

گروهی از این کتابها که درباره انقلاب اسلامی نگاشته شده اند ـ چه در داخل و چه در خارج از کشور ـ نسبت به اسلام نگاه مثبت دارند. برای نمونه کتاب حامد الگار از این دست است؛ وجهه اسلامی آن مثبت است، هر چند که یک نفر امریکایی (مسلمان) آن را نوشته است. گروه دیگری از کتابهای با این موضوع آثاری هستند که نسبت به اسلام سر ناسازگاری نشان داده اند و با آن مخالف هستند، هر چند نویسنده آن یک ایرانی به ظاهر مسلمان باشد، مانند کارهای شجاع الدین شفا که از ایرانیان مقیم خارج از کشور است. ما می توانیم کتابهای مرتبط با انقلاب را ذیل هر یک از این گروه بندیها دسته بندی کنیم.

* احتمال اینکه برای طبقه بندی کتابها بتوان ملاکهای دیگری هم در نظر گرفت، وجود دارد. آنچه مهم به نظر می رسد این است که توجهات داخلی و خارجی نسبت به این پدیده، یعنی انقلاب اسلامی همچنان ادامه دارد و تا این توجه باقی است ما شاهد تولد کتابها، مقاله ها و آثار فراوان دیگری خواهیم بود. برای ادامه بحث، کمی درونی تر به موضوع نگاه کنیم. از دکتر گواهی می پرسم، با این مقدمه. وقتی انقلاب پیروز شد، همه اهرمهای قدرت جا به جا شد.

انقلاب با هر تعریفی که برای آن صورت گیرد، شامل حادثه ای می شود که در بهمن ۱۳۵۷ در ایران روی داد، یک جا به جایی کامل و تمام عیار؛ فروپاشی و برافتادن یک نظام و برپایی و تأسیس یک نظام جدید. بهمن ۱۳۵۷ با اینکه نقطه رهایی ملت بود، اما از جهت حکمرانی برای رهبران انقلاب نقطه صفر به شمار می رفت. بهتر است بگوییم نقطه آغاز. همه چیز رو به رو قرار داشت. در پشت سر، تجربه ای به نام حکومت گری نبود. مبارزه بود و زندان و تبعید و. .. تجربه، اینها بود. غیر از امر حکومت گری، نبود تجربه شامل بخشهای دیگر هم می شد. اگر ریز شویم، در عرصه فرهنگ هم همین نقطه های آغاز را می توانیم ببینیم؛ و از جمله آنها تاریخ نگاری بود. اما دیگران در نقطه صفر نبودند. آنها راههای کوبیده ای پشت سر داشتند.

از جایگاهی که بر بنیاد تجربه ایجاد شده بود به انقلاب می نگریستند. در اینجا نیز ما با دو نگاه متفاوت مواجه هستیم. کسانی که از درون می نگریستند از کوران حوادثی ـ حداقل ـ پانزده ساله عبور کرده بودند و حقانیت انقلاب را با تمام وجود خود لمس می کردند، اما افرادی که از بیرون می نگریستند در حقانیت این حادثه مردد بودند و همیشه سئوالهایی در این بین برایشان وجود داشت. آیا تفاوت در مقدماتی که چه بسا مربوط به جهان بینی این دو نگاه هست، باعث می شد که به این نتیجه (انقلاب اسلامی) نگاه واحدی نداشته بشند؟ یا دلایل دیگری می توان بر شمرد؟ انقلاب حادثه واحدی است. چه امری باعث می شود که نگاهها به یک پدیده با یکدیگر متفاوت باشد؟ از نظر تاریخ نگاری بنگریم، مگر مستندات این حادثه، چقدر با یکدیگر تفاوت دارد که منجر به نتیجه گیریهای مختلف می گردد؟

* در این برهه ای که ایستاده ایم، روشن تر از گذشته می توان در این باره بحث کرد. موضوعی که گفتید با تعبیر «هرمنوتیک» از آن یاد می شود. برای نمونه، اگر یک متن را ما که دور این میز نشسته ایم بخوانیم، ممکن است از آن چند جور برداشت بکنیم. هرمنوتیک علم جدیدی است، تازه مطرح شده و دارند روی آن کار می کنند. اما اگر بخواهیم از زاویه دیگری به این سئوال پاسخ بگوییم، این توضیح را می دهم که انقلاب اسلامی ایران، تِم ها و دست مایه های گوناگونی دارد و از وجوه مختلفی برخوردار است. یکی وجه ایرانی بودن آن است؛ دیگری وجه شیعی بودن آن؛ و سوم ویژگی جهانی بودن آن است.

کما اینکه انقلاب فرانسه هم ویژگی های خودش را داشته است. حالا اگر در بررسی انقلاب اسلامی و نگارش تاریخ آن به بُعد اسلامی و شیعی بودن آن توجه نشود و صرفاً از زاویه جامعه شناسانه به آن نگریسته شود، یک جور معرفی می شود و اگر به هر دو تای اینها توجه شود، نوع دیگری معرفی خواهدشد. اگر ویژگی اسلامی این پدیده، که یک فنومن و پدیده ای شگرف در جهان اسلام بود، از چشم بیفتد، بررسی و نگارش تاریخ آن به صورت دیگری خواهد بود. امروزه مسائل ایران و حتی کشورهایی چون عراق، پاکستان، ترکیه و کشورهای خاورمیانه (که ممالک در حال توسعه محسوب می شوند) وقتی با عینک محققان اروپایی نگاه شوند، به گونه ای تفسیر می شوند که با ذات حقیقی آنها فاصله دارد، و اگر با عینک یک پژوهشگر ژاپنی نگاه شوند معنای دیگری به دست می دهند. حتی اگر این پژوهشگران فارسی هم بدانند، باز از آنجا که مفاهیم را نمی دانند وعمق آنها را درک نمی کنند به آن مفهوم حقیقی نمی توانند نزدیک شوند. مراسم عاشورا بهترین مثال است.

عاشورا در مناسک و شعائر دینی ما جایگاه ویژه ای دارد. این یک مثال از جهان شیعی ماست. حال اگر چنین شعائری، با مفهوم و صورت دیگری در آیین مسیحیت باشد، از همین خصلت برخوردار خواهد بود. دوری ما از آن مفاهیم در شناخت ما از آن مذهب مؤثر خواهد بود. این در یک چارچوب قرار دارد و آن در چارچوب دیگری. هر دو مقدس هستند. این برای ما و آن هم برای آنها. به هر حال با هم فرق دارند. ما عمق آیین «دست گذاری» را در مسیحیت درک نمی کنیم. وقتی پاپ این مراسم را انجام می دهد، یعنی به آن تقدس می بخشد. ما نمی توانیم مفهوم آن را درک کنیم. حداکثر آن است که بگوییم مراسمی است شبیه عمامه گذاری خودمان.

در فرهنگ شینتویی ژاپن مراسمی وجود دارد شبیه حرکت دادن عَلَم و کتَل خودمان. یک تخت روان چوبی را ـ من در ژاپن این مراسم را دیدم ـ دور شهر می گردانند، یک تخت بسیار سنگین، شاید به سنگینی دو تن! در یک روز معین این تخت روان را که خدا در آن نشسته (!) دور شهر می گردانند. حدود دویست مرد ژاپنی دامن پوشیده ( یا با شلوار کوتاه) در آن هوای گرم عرق ریزان، عَلَم های سنگین تر از عَلَم های خودمان را می کشند. می گویند این روز، روز گردش خدا در شهر است! اهالی ژاپن مفهوم این مراسم را درک می

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.