پاورپوینت کامل رواج فساد در خاندان پهلوی ۵۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رواج فساد در خاندان پهلوی ۵۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رواج فساد در خاندان پهلوی ۵۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رواج فساد در خاندان پهلوی ۵۸ اسلاید در PowerPoint :

فریدون هویدا، برادر امیر عباس هویدا مشهورترین نخست وزیر عصر پهلوی است.فریدون که به لطف صدارت برادرش به جاه و مقامی رسید در سالهای آخر عمر رژیم شاه مقام سفارت ایران در سازمان ملل را داشت. او متجاوز از ۱۰ سال جزء محارم نزدیک شاه و اشرف بود و مستقیماً از اوضاعی که در دولت و دربار می گذشت خبر داشت.

او در ۱۳۵۸ کتابی تحت عنوان سقوط شاه را به زبان فرانسه انتشار داد و در آن عوامل فروپاشی سلطنت پهلوی را بر شمرد. اگر چه فریدون در این کتاب تلاش کرده تا برادر خود را از هر اتهامی تبرئه کند ولی در حد شناخت و مشاهدات خود از درون حکومت شاه، دست به افشاگری هائی زده که به خواندنش می ارزد. کتاب سقوط شاه بعداً به زبان انگلیسی و فارسی نیز منتشر شد و متن حاضر تنها بخشی از این کتاب است که جهت اطلاع خوانندگان گرامی برگزیده ایم.

طی پنجاه سال هر دولتی در ایران سر کار آمد سرلوحه کار خود را «مبارزه با فساد» قرارداد.ولی فسادی که بعد از افزایش قیمت نفت سال ۱۹۷۴ در ایران پدیدار شد مسأله ای بود فراتر از همه آنها و جدا از تمام معیارهای قابل قبول.

به خاطر می آورم که ضمن ملاقات با برادرم در ماه اوت ۱۹۷۶ [مرداد ۱۳۵۵] از او پرسیدم: چرا تجار و صاحبان صنایع در ایران هیچ نوع کمک مالی به توسعه امور هنری و فرهنگی نمی کنند؟ و امیرعباس با لحنی که حکایت از خشم او داشت در جوابم گفت: «ما به پولشان احتیاجی نداریم. آنها اگر می خواهند کمک کنند فقط کافی است که دست از دزدی بردارند…». با شنیدن این پاسخ مسأله ای بسیار بدیهی را مطرح کردم و از او پرسیدم: «اگر این طور است، پس چرا آنها را به محاکمه نمی کشید؟» که برادرم ابتدا نگاهی حاکی از یأس و افسردگی به من انداخت و سپس گفت: «چرا فکر می کنی که من آنها را به محاکمه نمی کشم؟

مگر کار دیگری جز محاکمه کردن آنها هم می شود انجام داد؟… ولی چه فایده! چون آب از سرچشمه گل آلود است و اگر قصد مبارزه با این مفسدین باشد باید از بالا شروع کرد، و اول از همه شاه و خانواده اش و اطرافیانش را به محاکمه کشید. هر کار دیگری هم که غیر از این انجام شود بی نتیجه است و به هر حال وقتی شاه ماهی از تور گریخته، واقعاً مسخره است که بچه ماهیها را از آب صید کنیم…».

فسادی که درون دربار شاه وجود داشت حقیقتاً ابعاد وحشتناکی به خود گرفته بود. برادران و خواهران شاه به خاطر واسطگی برای عقد قرارداد بین دولت ایران و شرکتهایی که گاه خودشان نیز جزء سهامداران عمده آنها بودند، حق العملهای کلانی به چنگ می آوردند. ولی گرفتاری اصلی در این قضیه فقط مسأله رشوه خواری یا دریافت حق کمیسیون توسط خانواده سلطنت نبود، بلکه اقدامات آنها الگویی برای تقلید دیگران می شد و به صورت منبعی درآمده بود که جامعه را در هر سطحی به آلودگی می کشانید.

سرازیر شدن ثروتهای هنگفت به جیب این و آن در موقع عقد قراردادها، گاه می شد که رسواییهایی را نیز به دنبال می آورد. چنانکه یک بار کمیسیون تحقیق سنای آمریکا افشا کرد که در جریان یکی از معاملات با کمپانی های آمریکایی عده زیادی، از جمله: شوهر خواهر شاه و فرمانده نیروی هوایی ایران [ارتشبد خاتمی] به اتفاق پسر بزرگ والاحضرت اشرف [شهرام] رشوه هنگفتی دریافت کرده اند، و نیز در موقعی دیگر همه با خبر شدند که دریادار «رمزی عطایی» فرمانده نیروی دریائی ضمن یک معامله تسلیحاتی حدود سه میلیون دلار رشوه گرفته است.

در سال ۱۹۷۷ یکی از معاونان وزارت بهداری به من گفت: طبیب خصوصی شاه [سپهبد ایادی] بدون آنکه هیچ نوع اختیار و مسئولیتی در امور دولت داشته باشد، به صورتی بسیار محرمانه از وی خواسته است تا تمام امور به واردات و توزیع دارو در کشور را به عهده اش محول کنیم. یک بار هم که شاه وزارت بهداری را مأمور تأسیس بانکی برای تأمین اعتبارات مورد نیاز احداث بیمارستان در سراسر کشور کرده بود، بلافاصله مواجه با اعمال نفوذ اعضای خانواده سلطنتی شد، که هر کدامشان قسمتی از کار را به عهده گرفتند و به میل خود قراردادهای مقاطعه کاری را با طرف مورد نظرشان به امضا رساندند.

در همان سال ۱۹۷۷ که به دستور شاه قرار شد امر توزیع غذای رایگان بین دانش آموزان، تحت نظر [فریده دیبا] مادر ملکه به اجرا درآید، آن چنان سوءاستفاده هایی صورت گرفت که یکی از دوستانم می گفت: در یکی از شهرهای ساحلی دریای خزر به چشم خود دیده که کامیونهای حاوی مواد غذایی برای مدارس آن شهر، محمولات خود را در بازار می فروختند.

در بهار سال ۱۹۷۶ شاه تصمیم گرفت تا حدودی از گسترش شتاب آلود دامنه فساد بکاهد و به دنبال آن نیز برای چند تن از تجار بزرگ و صاحبان صنایع گرفتاری هایی بوجود آورد. ولی این امر علی رغم محکومیت بعضی از آنها در دادگاه هیچگاه نتوانست سوءظن مردم نسبت به عملکرد رژیم را تخفیف دهد. چون مردم سابقه کار را فراموش نکرده بودند و به یاد می آوردند که در سال ۱۹۷۱ [۱۳۵۰] متعاقب حادثه ترور ناموفق پادشاه مراکش، شاه ( بنا به خواهش برادرم) تصمیم گرفت به حساب و کتاب خانواده سلطنتی برسد و در پی آن نیز یکی از برادرزاده های خود را به خارج از کشور تبعید کرد. ولی این اقدام بیش از چند ماهی ادامه نیافت و برادر زاده تبعیدی دوباره به ایران بازگشت و همان کار و کسب گذشته را از سر گرفت.

پس از چندی به دستور برادرم یک کمیسیون تحقیق تشکیل شد تا امر پرداختهای غیر قانونی از سوی کمپانی های خارجی به مقامات سطح بالای کشور را مورد بررسی قرار دهد، و چون در همان موقع عضو عالیرتبه ای از یک کمپانی خارجی ـ که سوابق فراوانی در رشوه دادن به مقامات ایرانی داشت ـ وارد تهران شده بود، بلافاصله برایش برگ احضاریه فرستادند و برای آنکه نتواند از ایران بگریزد نامش را نیز در لیست افراد ممنوع الخروج قرار دادند. ولی این شخص هم به برگ احضاریه بی اعتنایی کرد، و هم توانست به آسانی از ایران خارج شود. برادرم پس از تحقیق پی برد که او را در موقع خروج از کشور با اتومبیل مخصوص دربار تا پای پلکان هواپیمای آماده پرواز رسانده بودند. و گفتنی است که اعضای خانواده سلطنت نیز برای خروج از کشور هیچگاه از سد گمرک و مأمورین گذرنامه فرودگاه عبور نمی کردند.

در مواردی مثل فساد و رشوه خواری مقامات مملکتی که حساسیت جامعه نسبت به آن برانگیخته می شود، طبیعی است که افسانه و حقیقت نیز در هم می آمیزد و چون هر کس ـ چه از روی سوءنیت و چه حتی به خاطر سرگرمی ـ سعی می کند شایعه ای بپروراند و نام عده ای را در لیست قرار دهد، لذا بعد از مدتی تشخیص بین افراد مقصر و بی گناه واقعاً مشکل می شود. همین امر به نوبه خود شرایطی پدید می آورد که مسأله مبارزه با فساد دیگر نمی تواند به راحتی قابل پی گیری باشد. چنانکه خبرنگار لوموند نیز در شماره مورخ ۳ اکتبر ۱۹۷۸ این روزنامه با اشاره به جریان مبارزه با فساد در ایران نوشته بود: «این کار تقریباً غیر ممکن به نظر می آید چون پای همه به نحوی در میان است…».

ولی به هر حال چون رشوه خواری بعضی از اعضای خانواده سلطنت و مقامات عالیرتبه مملکت محرز بود، جامعه حق داشت که صداقت شاه را نیز به دیده شک و تردید بنگرد، و حداقل وجود «بنیاد پهلوی» را گواهی بر این نظر خود بداند. چنانکه یکی از کارشناسان آمریکائی نیز در شماره ماه ژانویه ۱۹۷۸ مجله «نیروهای مسلح» آمریکا (آرمد فورسز جورنال) اشاره کرده بود که: «… بنیاد پهلوی تبدیل به یک وسیله قانونی برای افزودن به ثروت خانواده سلطنتی ایران شده است…»

در این میان، چون شاه همواره سعی داشت مسأله را به نحوی توجیه کند، لذا گاه می شد که نظرهای مضحک و عجیب و غریب هم اظهار می کرد. گفته او به برادرم در مورد فساد موجود در مملکت را قبلاً نقل کرده ام. و در اینجا لازم می دانم به گفتگویی که شاه در همین زمینه با «اولویه وارن» (خبرنگار فرانسوی) داشته است نیز اشاره کنم.

خبرنگار فرانسوی از شاه پرسید: «گفته می شود که فساد بخشی از اطرافیان شما را هم در امان نگذاشته است». و شاه در پاسخ او گفت: «… همه چیز ممکن است. ولی در این مورد بخصوص باید بگویم که این فساد نیست، بلکه مثل بقیه رفتار کردن است[!] یعنی مثل کسانی که کاملاً حق کار کردن و معامله کردن را دارند، و به عبارت دیگر، اطرافیان من هم حق دارند در شرایط مشابه با دیگران ـ که قانوناً کار می کنند و دست به معامله می زنند ـ برای امرار معاش خود فعالیت داشته باشند[!]…»

ساواک کلیه فعالیتهایش کاملاً جنبه محرمانه و پنهانی داشت اما تمام سعی خود را به کار می گرفت تا محیطی آکنده از ترس بوجود آورد، با این کار چنان جو مسمومی بر تمامی جامعه ـ از صدر تا ذیل ـ حکمفرما کرده بود که هیچکس واقعاً جرأت نداشت درحضور دیگران سخنی به زبان بیاورد تا جایی که اگر دوستانم هم می خواستند مطلبی را با من در میان بگذارند، معمولاً مرا به گوشه خلوتی در باغچه منزل می بردند و در آنجا با صدایی آهسته حرف خود را می زدند.

چه بسا اتفاق افتاد که به دنبال کسب اطلاع از بازداشت بعضی مخالفین رژیم توسط ساواک، به برادرم متوسل شدم و با

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.