پاورپوینت کامل بازنگری ریشه های انقلاب ۶۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بازنگری ریشه های انقلاب ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بازنگری ریشه های انقلاب ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بازنگری ریشه های انقلاب ۶۶ اسلاید در PowerPoint :
انقلاب مشروطیت ایران (۱۲۸۵ ش / ۱۹۰۶ م / ۱۳۲۴ ق) که به هدف پایان استبداد داخلی و در درجه دوم به منظور کاهش فشارهای خارجی در بیش از یکصد سال قبل به پیروزی رسید، خیلی زود دچار بحران های عدیده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داخلی و مشکلات روز افزون خارجی شده در تحقق اهدفی که انقلابیون به دنبال آن بودند، با ناکامی مواجه شد. کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و سپس صعود رضاخان به سریر سلطنت و حکومت، تقریباً به عمر نظام مشروطه پایان داد.
دیکتاتوری ۱۶ ساله رضا شاه، مجلس شورای ملی (به عنوان سنبل و نماد اصلی نظام مشروطه) و دیگر دستاوردهای آزادیخواهانه مردم ایران را به سخره گرفته و با حاکم شدن رعب و وحشتی مثال زدنی در عرصه سیاسی ـ اجتماعی، مردم کشور از تمام حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی خود (مصرح در قانون اساسی مشروطیت) محروم شدند. عزل رضاخان از سلطنت (هر چند با اشغال نظامی کشور از سوی متفقین متجاوز همراه بود) بارقه امیدی برای بازگشت دوباره روش دموکراتیک و انسانی تر حکومت در دل بسیاری از مردم و فعالان سیاسی کشور ایجاد کرد.
این روند، برغم تمام مشکلات سیاسی و اجتماعی داخلی، مدت زمانی طولانی پایدار نماند و در حالی که ملت ایران با ملی کردن صنعت نفت ایران در واپسین روزهای دهه ۱۳۲۰ پیشگام تحول نوینی در عرصه داخلی و بین المللی شده بود، تحرکات و توطئه های عدیده داخلی و خارجی پس از ماهها نخست وزیری پر تنش و بحران زای دکتر محمد مصدق، کودتای بد فرجام ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را رقم زد. با پیروزی کودتاگران دور تازه ای از سرکوب و منزوی ساختن مخالفان سیاسی، اجتماعی حکومت از اقشار مختلف (حزب توده و گروههای چپ، گروه های مختلف تشکیل دهنده جبهه ملی، اسلامگرایان و علما و غیره) با شدت و حدت هر چه تمامتر آغاز شده و در تمام سالهای دهه ۱۳۳۰ش. تداوم یافت و بدین ترتیب رژیم برآمده ازکودتا که به سرعت روش استبداد سراسر گسترش یابنده ای را در پیش گرفته بود، شکاف و فاصله خود را با مردم کشور از اقشار و گروه های مختلف به گونه ای روز افزون گسترش داد و بالاخص با حمایت و پشتیبانی قدرت های خارجی (دردرجه اول امریکا و سپس انگلستان) حقوق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی (و حتی فردی) مردم ایران را بازیچه امیال و خواست های خلاف قاعده خود قرار داد و در حالی که در واپسین سالهای دهه ۱۳۳۰ بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گسترده ای دامنگیر حکومت شده بود، موضوع اصلاحات امریکایی (که بعدها به پروژه انقلاب سفید شاه و ملت موسوم گردیده و چنین وانمود شد که گویا شخص شاه مبدع و مبتکر آن بوده است) بحران و تنش تازه ای را میان حکومت و مردم ایران از اقشار و گروه های مختلف رقم زد.
هنوز مدت زمانی کوتاه (در اواسط سال ۱۳۴۱ ش) از اعلام برخی از مواد اصلاحی مذکور (که متضمن نایده گرفتن قانون اساسی مشروطیت بود) سپری نشده بود که افراد و گروههای سیاسی و مذهبی بسیاری (که عمدتاً علما و روحانیون در رأس آن قرار داشتند) آشکارا با آن به مخالفت پرداختند و حکومت همزمان با گسترش فضای رعب و وحشت در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور و دستگیری بسیاری از مخالفان، درصدد تحمیل نظرات و دیدگاههای خود برآمد.
اما مخالفت ها، اساساً با محوریت، رهبری و هدایت علما و روحانیون با حکومت تداوم پیدا کرد و به ویژه امام خمینی، که اینک آشکار شده بود در رأس تمام مخالفان حکومت جای دارد، مجموعه حاکمیت را با صراحت و شجاعت به چالش و مبارزه طلبید. قیام معروف ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که با سرکوبگری و دهشت آفرینی های باز هم بیشتر حکومت توأم بود به زودی به نقطه عطفی مهم در تاریخ مبارزات مردم ایران بر ضد نظام استبدادی وخودکامه حکومت و سلطه خارجی تبدیل شد و به دنبال آن فاصله میان حکومت با مردم کشور به وضعیتی التیام ناپذیر و غیرقابل بازگشت رسید. مخالفان حکومت به تدریج بر این باور درست رسیدند که نظام استبدادی حاکم بر کشور هیچگونه حقوقی را برای مخالفان و منتقدان از خود به رسمیت نمی شناسد و توسل به حربه خشونت و زور را به عنوان آخرین چاره برخورد با معارضان و منتقدان برگزیده است.
به همین دلیل بسیاری از مخالفان حکومت بر این اعتقاد دست یافتند که در شرایط افسار گسیختگی پایان ناپذیر حکومت که با سلطه روز افزون خارجی نیز توأم شده بود، امکان هرگونه راه حل مسالمت آمیز و آشتی جویانه میان طرفین کاملاً منتفی شده است و بنابراین چاره ای جز مبارزه و مخالفت علنی و رو در رو با حکومت (تا به سقوط کشانیدن نهایی آن) وجود ندارد. بروز و ظهور گروه های چریکی و مسلح بالاخص از اواسط دهه ۱۳۴۰ و قهر امیز شدن برخورد میان حکومت و اقشاری از مخالفان نشان می داد که حکومت قصد ندارد حقوق مخالفان و منتقدان را مورد توجه قرار دهد. هر چند روش چریکی و مبارزه مسلحانه با حکومت فی نفسه تأثیری جدی در تزلزل موقعیت رژیم پهلوی بر جای ننهاد اما موجب شد حکومت مخالفان و منتقدان از خود را با شدت و حدت بیشتری سرکوب و منزوی سازد.
بدین ترتیب در طول دهه ۱۳۴۰ بسیاری از گروه های سیاسی نظیر نهضت آزادی ایران، جبهه ملی و احزاب و گروه های وابسته به آن، حزب توده و دیگر گروه های چپ تقریباً به طور کامل از تأثیر گذاری در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور حذف شده و به کناری نهاده شدند و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی حکومت سیطره قابل توجهی بر مجموعه تحرکات و فعالیت های آنان به دست آوردند.
در حالی که رعب و وحشت روز افزونی در اقصی نقاط کشور حاکم می شد، گروه هایی از مخالفان حکومت به ناچار به خارج از کشور رفتند. در این میان علما و روحانیون و دیگر گروه های اسلامگرا که اساساً از سوی امام خمینی رهبری و هدایت می شدند، در طول سالهای پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به انحاء گوناگون و برغم تمام فشارها و ددمنشی های ساواک و غیره به مخالفت و مبارزه با حکومت ادامه دادند. امام خمینی هم که پس از اعتراض صریح به تصویب لایحه موسوم به کاپیتولاسیون در مجلسین شورای ملی و سنا، در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه و سپس عراق (نجف) تبعید شده بود، در طول سالهای دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ ارتباط نزدیک و هماهنگی با علما و اسلامگرایان مخالف حکومت در داخل و خارج از ایران داشت.
در حالیکه حکومت به غلط بر این تصور بود که با سرکوب و منزوی ساختن مخالفان، دورانی طولانی از ثبات و آرامش را برای خود رقم زده است، مخالفان از هر فرصت و امکانی ولو اندک جهت به چالش کشیدن حکومت بهره می بردند و این در حالی بود که روند سرکوب، شکنجه و برخوردهای ضد بشری حکومت با مخالفان در تمام سالهای دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ تداومی سراسر گسترش یابنده داشت.
شواهد و قراین موجود نشان می دهد که برغم تصور باطل حکومت، روحانیون و علما و اسلامگرایان که به دلایل عدیده در میان مردم مسلمان ایران در اقصی نقاط کشور در پیوند و ارتباطی نزدیک بودند، در رأس مخالفان جای داشتند و همواره رقم قابل توجهی از دستگیر شدگان سیاسی آن روزگار را اسلامگرایان و علمای مخالف تشکیل می داد. در همان حال حکومت که در تمام سالهای دهه ۱۳۴۰ بی محابا مخالفان خود را به گونه ای اساساً قهر آمیز سرکوب می کرد، با آغاز دهه ۱۳۵۰بر شدت سرکوبگری های البته کمتر ثمر بخش خود افزود.
در این میان شاه که به ویژه پس از افزایش روز افزون عایدات سرشار نفت و حمایت های کمتر محدود شونده امریکا و غرب دچار نخوت و خودبزرگ بینی فزاینده شده بود، با این توهم کودکانه که در آینده ای نه چندان دور کشور را به اصطلاح به دروازه های «تمدن بزرگ» رسانیده و در ردیف چند کشور درجه اول جهان قرار خواهد داد، در سرکوب، توهین، افترا و نادیده گرفتن حقوق و خواست های مخالفان و منتقدان حکومت، که به گونه ای روز افزون بر شمارشان اضافه می شد، از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد.
این در حالی بود که آگاهان به امور در همان روزگار، برغم آنچه ظاهر امر نشان می داد، به درستی بحران های پیدا و پنهان (و در عین حال گسترده و روز افزون) عدیده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دامنگیر کشور و حکومت را درک می کردند و از فساد روز افزون و عمیقی که ارکان حاکمیت را در خود فرو برده بود آگاهی داشتند اما حاکمیت و در رأس همه آنها شخص شاه، وقع چندانی بر این موضوع نمی نهادند. درحالی که به دلایل عدیده مجموعه حاکمیت بالاخص از اوایل دهه ۱۳۵۰ به گونه ای تدریجی ولی مداوم (بدون اعتقاد جدی به اصالت و ماندگاری حکومت) در فسادی گسترده دست و پا می زدند و توهم قدرت و ثبات سیاسی، حکومت را از هرگونه نگرش انتقادی به موقعیت موجود مانع می شد، مخالفان پرشمار و روز افزون حکومت آرام آرام انسجام درونی بیشتری را تجربه می کردند.
شاه که با تأسیس و تداوم فعالیت احزاب فرمایشی و حکومت ساخته مردم، ملیون و سپس ایران نوین عملاً نظام مشروطه و پارلمانی حکومت را به مسخره گرفته بود، با انحلال همین احزاب دست آموز و تأسیس یکباره حزب رستاخیز بیش از پیش در راه و روش خودکامه و استبدادی گام نهاد و مخالفت و نارضایتی عمومی از مجموعه حاکمیت را، که با فساد و ناکارآمدی باز هم بیشتر ارکان حکومت همراه بود، به نهایت رسانید.
بدین ترتیب علاوه بر مخالفان سیاسی حکومت، دستگاه ناکارآمد و فاسد و زورگوی حکومت هم نقش بدون بدیلی در گسترش هر چه فزون تر نارضایتی و مخالفت سازی ایفا کرد. علاوه بر استبداد سیاسی، نادیده گرفته شدن شعائر و آموزه های دینی و اسلامی از سوی حکومت و بی توجهی آشکار به خواست ها و علایق دینی و فرهنگی مردم ایران از اقشار و گروه های مختلف از اقصی نقاط کشور، بیش از پیش بر دامنه مخالفت ها و گسترش مخالفان حکومت افزود. روابط سلطه پذیر رژیم پهلوی با جهان غرب و نیز همراهی و نزدیکی آن با رژیم منفور اسرائیل باز هم موقعیت این رژیم (پهلوی) را در نزد مردم ایران متزلزل می کرد. در نیمه دهه ۱۳۵۰ بر خلاف آنچه ظاهر نشان می داد رژیم پهلوی موقعیت سخت شکننده ای پیدا کرده بود و در همان حال مخالفان آن به تدریج در کانون های متمرکز تری سازماندهی می شدند.
در این میان برخی تحولات داخلی و بین المللی و از جمله پیروزی دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و نیز فشاری که ازسوی مخالفان سیاسی حکومت در داخل و خارج از کشور وارد می شد، شاه را بر این اعتقاد سوق داد که
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 