پاورپوینت کامل تأملی در سهم علمای عتبات در انقلاب مشروطیت ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تأملی در سهم علمای عتبات در انقلاب مشروطیت ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تأملی در سهم علمای عتبات در انقلاب مشروطیت ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تأملی در سهم علمای عتبات در انقلاب مشروطیت ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :
درباره نقش عتبات در انقلاب مشروطیت، به ویژه در خصوص تأثیر سه مجتهد بزرگ ساکن عتبات در این نهضت، یعنی آیت الله ملامحمد کاظم خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی و حاجی میرزا حسین تهرانی، در خلال پژوهش های انجام گرفته در خصوص مشروطیت مطالب اندکی نوشته شده است. نگاهی از نزدیک به تحولات مشروطیت، نشان می دهد که این سه عالم نجف در رهبری تحولات مذکور از جایگاهی تعیین کننده و اساس برخوردار بوده اند.
صدور دهها حکم و فتوای جمعی و یا فردی از سوی آنان – که هم اکنون متن کثیری از آنها در روزنامه های آن عصر قابل جستجو است – نشان می دهد که میان علمای عتبات و جامعه ایران ارتباطی محکم و مستمر برقرار بوده است و آنان در تمامی تحولات چند ساله نخست انقلاب مشروطیت نقش رهبر گونه و هدایتگر داشته اند.[۱]
در زمانی که مرجعیت تامه شیعه و نیز بزرگترین مدارس علمی جهان تشیع در عتبات عالیات – به ویژه در شهرهای سامره و نجف – برقرار بود، پل ارتباطی محکمی میان مردم ایران و مراجع ساکن آن دیار وجود داشت؛ چنان که مقلدان ایرانی، بنابر سنت شیعه، با سؤالات شرعی خود و نیز فرستاد وجوهات شرعیه، بزرگان دینی آنجا را مرجع ومنبع ارشاد خود می دانستند. کمی پیش از حوادث مشروطیت، واقعه تنباکو نقش برجسته علمای عتبات در بسیج مردم و تأثیرگذاری بر صحنه سیاست را نمایان ساخته بود.
با این حال سلسله وقایع منتهی به امضای فرمان مشروطیت، چندان از حکم علمای آن دیار متأثر نبود؛ بلکه آغاز دخالت علمای عتبات در رویدادهایا مشروطیت به پس از تشکیل مجلس اول بر می گردد که آخوندخراسانی در تلگراف مفصلی به مجلس شورای ملی، انعقاد آن را به مثابه «نخستین مرحله ترقی» تبریک گفت و با عنوان «مفتاح سربلندی دین و دولت و پایه قوت و شوکت و استغناء از اجانب و آبادانی مملکت» از آن یاد کرد. وی در این تلگراف از مجلسیان می خواهد «ابواب استبدادات و تعدیات» را مسدود کنند. [۲]چندی بعد نیز علمای سه گانه طی نامه ای به محمد علی شاه، که تازه بر تخت جلوس کرده بود، از او می خواهند چنان که وعده کرده است تمام قوا را در استحکام مشروطیت به کار بندد. [۳]
نمایندگان مجلس از همراهی علمای مذکور شگفت زده و ممنون بودند؛ چنان که سید عبدالله بهبهانی پس از قرائت تلگراف مذکور در مجلس، گفت: «همراهی ایشان غیر از همراهی حجج اسلامی است که اینجا حضور دارندو از کم و کیف مسبوقند و آقایان حجج عراق عرب با وجود این که اینجا حضور ندارند، طوری اظهار مساعدت و همراهی می فرمایند که گویا اینجا تشریف داشته و از تمام کیفیات مطلب، خاطر مبارکشان مستحضر است.» [۴]
حاج امام جمعه نیز در ادامه عنوان کرد: «در حقیقت می توان گفت تأسیس این مجلس به همت و مساعدت این سه بزرگوار حجج اسلام نجف اشرف شده است و حق بزرگی به گردن ملت دارند.»
نزاع میان مشروعه و مشروطه و نقش علمای عتبات
آنچه مشروطه خواهان را به اهمیت واقعی علمای عتبات واقف کرد، اشکالاتی بود که از منظر دین بر کار مجلس وارد آمد. از این رو، مجلس برای پاسخگویی به آنها به یک پشتوانه و حمایت قاطع و قوی دینی نیاز داشت.
از نکات بسیار جالب توجه در خصوص نقش علمای عتبات در فرایند سیاسی آن دوره، این بود که مشروعه خواهان، بنا به اعتبار و جایگاه بی بدیل عتبات، در اوایل کار تلاش می کردند عتبات را پشتیبان خود سازند. شیخ فضل الله نوری مخالفتهایش با مجلس را زمانی آغاز کرد که مجلس در حال تدوین متممم قانون اساسی بود. شیخ فضل الله پیشنهاد کرده بود اصل هیأت نظار در متمم مذکور گنجانده شود اما مجلس در برابر این پیشنهاد مقاومت می کرد.
سرانجام اصل مذکور در مجلس پذیرفته شد و به عنوان دومین اصل در متمم قانون اساسی گنجانیده شد. چند روز بعد، شیخ فضل الله در اعتراض به روند جاری، راهی حرم شاه عبدالعظیم گردید و به مدت سه ماه او و یارانش در آنجا تحصن اختیار کردند. آنان به نشر لوایحی اقدام نمودند که در یکی از آنها متن تفگرافی منتسب به علمای عتبات درج شده بود که به موجب آن، آخوند خراسانی و عبداله مازندرانی، مجلس را به خاطر تصویب اصل دوم متمم قانون اساسی – یعنی «ماده شریفه ابدیه» – و قلمداد کردن آن به مثابه یکی «از اهم مواد لازمه و حافظ اسلامیت این اساس»، مورد تحسین قرار داده بودند. [۵]
متحصنین علاوه بر درج این تلگراف، از مآل اندیشی علمای عتبات سپاسگزاری کردند و حتی علیرغم آن که پس از چندی علمای عتبات صراحتاً نوشتند «مجلسی که تأسیس آن برای رفع ظلم و اغاثه مظلوم و اعانت ملهوف [ستمدیده] و امر به معروف و نهی از منکر و تقویت ملت و دولت و ترفیه حال رعیت و حفظ بیضه اسلام است، قطعا، عقلاً، شرعاً و عرفاً راجح بلکه واجب است و مخالف و معاند او مخالف شرع انور و مجادل با صاحب شریعت است»،[۶] مشروعه خواهان باز هم دست از تحصن برنداشته و اعلام کردند: اتفاقاً ما نیز با آقایان (علمای عتبات هم نظر هستیم و همین مجلس مورد نظر ایشان را خواستاریم شیخ نوری حتی به نجف تلگراف کرد که «فرمایشی تلگرافی، عین مقصود داعیان [است] و کمال اطاعت [را] از آن داریم.» [۷] با این وجود به نظر نمی رسد در این دوره همراهی چندانی بین مشروعه خواهان و علمای نجف به وجود آمده باشد.
در مراحل بعد وقتی که علمای عتبات به حمایت صریحتر از مجلس پرداختند. مجلس متوجه شد که می تواند عتبات را حامی و پشتیبان قوی خود قلمداد کند. یکی از نمایندگان مجلس گفته بود: «آقایان نجف کما اطلاع را از حرکات و منظورات اینها دارند و مکتوبات زیاد در رد و طرد ایشان نوشته [اند]. از این مطلب خاطر جمع باشید.» [۸] اما متحصنین همچنان در خصوص متمم قانون اساسی اعتراض داشتند به همین دلیل سید محمد طباطبایی از مجلسیان درخواست نمود: نظام نامه اساسی را « به عتبات نزد حجج اسلام بفرستید و بنویسید. که نظام نامه اساسی ما این است، که رفع این مغالطه کاری ها که بعضی کرده اند بشود.» [۹]
منازعه مشروطه و مشروطعه در واقعه میدان توپخانه، از حوزه اندیشه گذشت و به خشونت کشیده شد. به همین قرار، جبهه گیری علمای عتبات علیه شیخ فضل الله نوری نیز به تدریج شدیدتر شد، تا جایی که پس از تجمع میدان توپخانه، این علما حکم بر تبعید شیخ نوری دادند. [۱۰]
علمای عتبات در استبداد صغیر
تا اینجا مخالفان علنی مجلس، بنا به دلایلی بیشتر مشروعه خواهان بودند، اما تحمل مجلس و مشروطه برای محمد علی شاه نیز دشوار می نمود. وی سرانجام در چهارم جمادی الاول ۱۳۲۶ ق با آرایش جنگی و سر و صدای زیاد، راهی باغشاه گردید. وقتی ماجرای به علمای عتبات اطلاع داده شد، آنان طی تلگرافاتی به «عموم صاحب منصبان و امراء قزاق و نوکرهای نظامی و عشایر و سرحدداران»، مخالف با مشروطه را «محاربه با امام عصر (عج)» اعلام کردند. [۱۱]محمدعلی شاه از قصدی که در سر پرورانده بود.
صرف نظر نکرد و در بیست و سوم همان ماه، پس از به توپ بستن مجلس، بساط مشروعه را برچید. جالب آن که شاه پس از این اقدام، درصدد برآمده بود حمایت علمای عتبات را به سوی خود جلب کند و با تزور و استفاده از ادبیاتی به زعم خود مؤثر، به آن بزرگان چنین نوشت: «تا چندی عامه از ذکر مصیبت و پاره ای اعمال خیریه که بنای شرع مقدس بر آنها استقرار دارد، بازداشته و انجمن تشکیل داده [اند].. . دیدم نزدیک است در اساس شرع مقدس نبوی رخنه انداخته.. . اولاً برای حفظ دین مبین و دیگر بار برای نگهداری سلطنت» آنها را طرد و منع کردم. [۱۲]اما علمای عتبات، مغفول این تزویر قرار نگرفتند و در پاسخی تند به شاه، اعلام کردند: «هزاران افسوس که مفسدین نمک نشناس، محض پیشرفت مقصود خودشان، ساحت ملوکانه را به چنین اقدامات.. . آلوده.. . دچار چنین بدنامی ابدی نمودند»؛ و در نهایت از شاه خواستند هر چه سریعتر جبران مافات نموده و مشروطه را بازگرداند. [۱۳]
در دوره یکساله استبداد صغیر، رهبری مشروطیت ایران به طور کامل به عتبات منتقل شد؛ زیرا در همان زمان، سید عبدالله بهبهانی رهسپار عتبات و سید محمد طباطبایی به خراسان تبعید شده بود و تقریباً تمامی گویندگان و بزرگان مشروطه به عقوبت محمد علی شاهی دچار شده و خاموش گشته بودند. [۱۴]علمای عتبات توانستند در طی مدت یکسال، با مدیریت از راه دور، در چند جهت به بسیج نیروهای مشروطه خواه پرداخته و گام به گام مشروطیت را باز گردانند.
نخستین استراتژی علمای عتبات در پیشبرد این هدف، تهییج و به میدان آوردن تنها نیروی منسجم و مسلح آ ن روز، یعنی ایلات و عشایر بود؛ نیرویی که محمد علی شاه نیز به حمایت آنها چشم داشت. علمای مذکور به عشایر، ایلات و سرحد داران آذربایجان نوشتند: «صریحاً می گوییم که اهتمام در تشیید مشروطیت، چون موجب حفظ دین است، در حکم جهاد در رکاب امام زمان (عج) است و سر مویی همراهی با مخالفین و اطاعت حکمشان در تعرض به مجلس خواهان. به منزله اطاعت یزید بن معاویه و با مسلمانی منافی است.» [۱۵]آنها توسط شیخ محمد تقی آقانجفی، تلگرافی نیز به رؤسا و خوانین ایل بختیاری فرستادند؛ زیرا محمد علی شاه توانسته بود عده ای از آنها را با خود همراه سازد و به قلع و قمع مردم تبریز بپردازد.
علما، با خطاب قرار دادن رؤسای بختیاری با عناوینی چون «حافظ و حارس و به منزله روح مملکت»، به آنان نوشتند که ما «تمامی دلگرمی را به غیرت دینی آن برادران گرامی داشته و داریم.» [۱۶]آنان همچنین چندی بعد توسط آقا میرزا ابراهیم در شیراز تلگرافی با مضمون مشابه برای ایل قشقایی فرستادند. [۱۷]و تلگرافی نیز توسط حاجی رضا قلی – تاجر خراسانی – برای عموم ایلات ارسال کردند که در آن سعی شده بود ا یلات مذکور به هر نحو ممکن از اطراف محمد علی شاه دور شوند: «گمان ما این بود در زمان دولت حقه و ظهور حضرت صاحب الزمان (عج)، عشایر ایران، خصوص آن جناب، جان فشانی ها در رکاب آن حضرت نموده [خواهید نمود]… حالا نقل می شود که خدای نخواسته در اعانت ظلم، سوق سوار و پیاده برای کشتن برادران دینی خود.. . نموده اید.. . تا زود است تدارک این جرم نموده، جراحتی که بر قلم امام زمان (عج) از معاونت ظلم زده اند، مرهم گذارید.» [۱۸]
از جمله نقاط دیگری که مورد توجه علمای عتبات قرار گرفت، تنها چراغ روشن کشور یعنی شهر تبریز بود که علما سعی داشتند به مردم محاصره شده آن دیار کمک کنند و لذا تمام عشایر آذربایجان را چنین مورد خطاب قرار دادند: «از غیرت دینی آن برادران امید جان فشانی در نصرت دین داشتیم. این دفعه برادران غیور تبریز را چنین تنها گذاشته [اید]… لهذا صریحاً به شما می گوییم که اهتمام در مشروطیت دولت ایران موجب حفظ اسلام و به منزله جهاد در رکاب معصومین.. . است.» [۱۹]اما مدتی بعد، پس از آن که کار بر مردم تبریز سخت تر شد، علمای عتبات حتی تصمیم گرفتند خودشان نیز شخصاً به تبریز بروند: «الیوم دفع این سفاک ظالم و دفاع زا بقیه مسلمین از اهم واجبات است.
عجالتاً جناب حجت السلام تبریز را با جماعتی از علما روانه [می کنیم] و با همیت غیورانه عموم ملت و اقتضای تکلیف، خودمان هم در حرکت حاضر [خواهیم شد] و خونمان از سایر شهداء رنگین تر نیست.» [۲۰]پس از آن که شاه تصمیم گرفت با بستن راه آذوقه، شهر تبریز را به تسلیم وادار کند، علمای عتبات اعلام کردند که «بستن آذوقه بر روی اهل تبریز. مثل آب بستن در کربلا برای اهلی بیست رسالت [می باشد] و آذوقه رساندن به ایشان، آب رساندن به اهل بیت است.» [۲۱]
در همین زمان در شهر مشهد جنب و جوشی شکل گرفت و علمای عتبات بلافاصله ضمن تأیید این حرکت، این چنین به تشویق آنان پرداختند: « با تمام ثبات قلب، قلع و قمع مواد ظلم و استبداد را از اهم فرایض شمردند.» [۲۲]
در گیر و دار همین اوضاع بود که علمای عتبات با صدور مهمترین و تأثیرگذارترین حکمشان مبنی بر تحریم پرداخت مالیات از سوی مردم، بزرگترین ضربه را بر دولت محمد علی شاه وارد آوردند: «الیوم.. . دادن مالیات به گماشتگان او از اعظم محرمات [است].» [۲۳]
سرانجام تلاش علمای عتبات کم کم به بار نشست و در نهم ذی حجه ۱۳۲۶ شهر اصفهان به وسیله ایل بختیاری از دست حاکم محمد علی شاه، اقبالالدوله، خلاص شد. آخوند خراسانی خوشحالی خود را از این ماجرا این چنین به صمصام السلطنه تلگراف کرد: «وصول بشارت اقدامات خالصانه و مجدانه جنابان اجل عالی در طرد حکومت غاصبه ظالمه از اصفهان و تشیید اساس مشروطیت و تشکیل انجمن ایالتی آن سواد اعظم موجب کمال مسرت گردید.» [۲۴]وی همچنین به صمصام توصیه کرد با تبریز در تماس باشد، تا از «مقصد و حال همدیگر مستحضر و در تمام مطالب و اظهارات و اعلانات رسمیه به دول اجنبیه، متفق» گردند.
یک ماه بعد در شانزدهم محرم ۱۳۲۷ شهر رشت نیز به وسیله نیروهای سپهدار اعظم از دست محمد علی شاه خارج شد و آخوند خراسانی ضمن ابراز خشنودی، آنان را به پایداری برای استخلاص مملکت اسلامی از مهالک استبداد تشویق نمود. [۲۵]
در همان زمان عده ای از آزادی خواهان تهران، در سفارتعثمانی متحصن شده بودند.آیت الله خراسانی به مسأله آنان نیز توجه کرد و متحصنان را از افتادن به دام خدعه محمدعلی شاه برحذر داشت: «مبادا به مغالطه و تمویه، تغییر و تبدیل در آن اساس داده شود.» [۲۶]
محمد علی شاه پس از آنکه به تبع قطع مالیات، با بحران مالی مواجه گردید، درصدد استقراض از دول خارجی برآمد. علمای عتبات متوجه شدند در صورت تحقق این مسأله، دولت استبداد تقویت خواهد شد و لذا آخوند خراسانی طی تلگرافی، به سفرای دول خارجی اعلام کرد: به موجب قانون اساسی «جواهراتی که در خزائن تهران موجود است، متعلق به شاه نیست، مال ملت ایران است و هرگونه رهن راجع به آنها و مقاوله و امتیاز دیگر که با هر دولت و بانک اجنبی صورت وقوع یافته باشد… همه را کان لم یکن خواهیم شناخت.» [۲۷]
محمد علی شاه درصدد برآمد با تحت فشار گذاشتن برخی از مردم، از آنها در رد مشروطیت سند گرفته و به کشورهای خارجی ارائه دهد، مبنی بر آنکه ملت ایران دیگر مشروطه نمی خواهند. علمای عتبات در مقابل این عمل شاه، ایرانیان مقیم اسلامبول را برانگیختند که «لازم است مبجوریت و مظلومیت ایران را به جمیع دولمعظمه و پارلمنتهای محترمه، تظلما اعلام و احقاق حقوق آن ملت مظلومه را از تمام اعضای عالم تمدن و انسانیت بخواهیم.» [۲۸]
تمامی این اقدامات و تلاشها سرانجام محمد علی شاه را از هر سو در محاصره قرار داد و او ناچار شد به بازگشت مشروطه رضایت دهد، اما به شکلی که خود می پسندید؛ و شاید هم از این طریق دصدد بود، با اطاله زمان، ملت را از خروش بیندازد. به هر حال وی در تلگرافی به عتبات اعلام نمود که مشروطیت را اعاده کرده است. اما دو عالم عتبات – بهبهانی و آخوند خراسانی – از وی خواستند مدعای خود را در عمل نیز ثابت کند: «گذشته از این که مکر و نقض عهود، ابواب اطمینان ملت را به کلی مسدود نموده است، علاوه بر آن ابقای مفسدین تهران و اردوی تبریز کماکان [بر جای می باشد] و عدم اخراج قشون روس و انگلیس از بلاد و حدود.. . نقض عملی این تلگراف است.» علاوه بر این علما زا شاه خواستند وکلای سابق مجلس را برای برپایی دوباره مجلس دعوت کند تا انتخابات جدید انجام پذیرد. [۲۹]
همان طور که علما دریافته بودند، طولی نکشید که بر همگان مسلم شد محمد علی شاه، جز خدعه، هدف دیگری نداشته است. از این پس بود که علمای عتبات حکم قاطع خود را مبنی بر «خلع محمد علی میرزا و نصب ولیعهد و قبضه تهران و جهاد با مستبدن [به مثابه یک] واجب عینی»[۳۰]صادر کردند. به تبع این حکم، نیروهای اصفهان و رشت، با تصرف تهران بساط سلطنت استبدادی را برچیدند و مشروطیت و مجلس دوباره احیا گردید.
تأثیر تلگرافات و احکام علمای عتبات بر سران نظامی
انجمن ایالتی آذربایجان، که به مرکز فرماندهی مقاومت علیه نیروهای محمد علی شاه تبدیل شده بود، در اوج حملات سربازان عین الدوله، طی نامه ای به عتبات نوشت: «واقعاً در مقابل این مصائب فوق الطاقه و صدمات جانفرسا، اتکال اعضای انجمن ایالتی و استظهار قاطبه اسلام پرستان به آن ذوات مقدسه است لاغیر.» [۳۱]
صمصام السلطنه پس از فتح اصهان، در پاسخ به تلگراف عتبات به آنها نوشت: علم الله که همه وقت قلاده تقلید آن یگانه عالم ربانی.. . را بر گردان جان داشته.. . پس از زیارت تلگرافات حقیقت آیات.. . بدون توانی و درنگ به طرف اصفهان حرکت نمود.» [۳۲]وی در پاسخ به خبرنگار روزنامه حبل المتین کلکته نیز گفت: «احکام رؤسای مذهب، ما را مجبور به این اقدام نموده است.» خبرنگار مذکور می افزاید: «در این موقع [صمصام السلطنه] اوراق احکام و فتاوای علما را که تخمین متجاوز از صد ورقه بود، از کیف کاغذ خود بیرون آورده به من ارائه دادند.» [۳۳]
علی قلی خان سردار اسعد، از نظر جایگاها یلی در مقام بلاتری نسبت به برادرش صمصام السلطنه قرار داشت. از آنجا که سردار اسعد در زمان فتح اصفهان در اروپا به سر می برد، صمصام السلطنه تا زمان بازگشتش هیچ اقدامی نکرد. اما سردار اسعد، پس از بازگشت از ا روپا. لایحه ای به انجمن ولایتی اصفهان ارسال نمود و در آن هدف خود را از این نهضت چنین اعلام کرد: «تا اینکه احکام مطاعه متواتره از حجج اسلامیه – که امروز پیشوایان دین مبین ومرجع مسملین هستند – زیارت شد… لهذا به حکم اسلامیت و وظیفه انسانیت این بنده مصمم شدم که حقوق مغصوبه ملت مظلومه را از چنگال غاصبین استرداد نمایم.» [۳۴]
در ماجرای تصرف شهر رشت، یکی از فرماندهان آنجا، حسین کسمایی، به انجمن تبریز نوشت: «جان نثاران به حکم محکم و فرمان واجب الاذعان پیشوایان دین مبین جعفری، جان ناقابل خود را به کف دست گرفته.. . از تمام گیلان ریشه استبداد را از بیخ و بن برآورده [اند].» [۳۵]
نقش علمای عتبات در وقایع آن زمان، به اندازه ای اهمیت یافته بود که محمد علی شاه به ناچار «توسط سفیر به باب عالی شکایت برد که سه نفر از علمای عراق مایه هیجان ایرانیان شده و جلوگیری از ایشان لازم است.» اما دولت عثمانی به رد درخواست وی، به او پاسخ داد: آنها «رؤسای روحانی مذهب و قائ ملت شمایند.» [۳۶]
استبداد صغیر، به واسطه مجاهدت و رهبری علمای عتبات به سرآمد و مجلس دوم، در همان جلسات نخست، از علمای عتبات چنین تشکر کرد: «مجلس شورای ملی.. . از پیشوایان دین مبین، آیات الله الارضین مرحوم حاجی میرزا حسین تهران (
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 